درس اصول الفقه (۲) مباحث حجت واصول عملیه

جلسه ۹۳: اصول عملیه ۹

جواد مروی
استاد
جواد مروی
 
۱

خطبه

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

اشکال مرحوم نائینی

بحث در ادله‌ی حجیت استصحاب بود، عرض شد چهار دلیل برای حجیت استصحاب اقامه شده است، دلیل اول بنای عقلا بود، عرض شد که بنای عقلا مرکب از دو مقدمه است، مقدمه‌ی اول این بود که عقلا مطلقا استصحاب جاری میکنند، مقدمه‌ی دوم این شد که شارع مقدس هم ردع نکرده است نسبت به استصحاب، پس این استصحاب حجت است شرعا.

مرحوم مظفر میفرمایند: به بنای عقلا در رابطه‌ی با هر دو مقدمه‌اش اشکال شده است، ایشان در رابطه با مقدمه‌ی اول یک اشکال را از مرحوم نائینی متعرض میشوند، و در رابطه با مقدمه‌ی دوم دو اشکال را از مرحوم آخوند ذکر میکنند و از دو اشکال مرحوم آخوند جواب میدهند و حرف مرحوم نائینی را قبول میکنند، قبل از اینکه اشکالشان را بیان کنند نکته‌ای را خودشان ذکر میکنند، و آن نکته این است که میفرمایند ما قبلا گفته‌ایم که مقدمات عقلیه با دو مقدمه‌ی بنای عقلا باید هر دو قطعی باشد، و بعبارت دیگر در باب حجیت خبر واحد گفتیم که ولو خود خبر ظنی است، ولی دلیل بر حجیتش باید قطعی باشد، اینجا هم میفرمایند دلیل بر حجیت استصحاب باید قطعی باشد، پس بنابراین این دو مقدمه باید قطعی و صد در صد باشد، برای اشکال به این دو مقدمه صرف احتمال کافی است، یعنی همینقدر که یکی از دو مقدمه محتمل شد استدلال باطل میشود، و لازم نیست اشکال، اشکال قطعی باشد، همینقدر که باعث شود یکی از دو مقدمه از قطعیت بیفتد کفایت میکند.

اشکال مرحوم نائینی: مرحوم نائینی مقدمه‌ی اول را مطلقا قبول ندارد، یعنی میفرمایند اینکه شما گفتید عقلای عالم به استصحاب عمل میکنند مطلقا این را ما قبول نداریم، بلکه عقلای عالم به استصحاب عمل میکنند وقتی که شک در رافع باشد، اگر شک در مقتضی باشد بنای عقلا بر عمل به استحصاب ثابت نیست، مثال میزنند: مثلا ببینید معمولا عقلای عالم که به استصحاب عمل میکنند در شک در رافع است، خانه و منزلشان استمرار و بقاء داشته است، شک دارند که زلزله‌ای آمد و خرابش کرد یا خیر؟ استصحاب میکنند، مغازه باز بوده است و حالا شک میکنیم که آیا رافعی آمده است که آن را ببندد یا خیر؟ استصحاب میکنیم، اما اگر شک در مقتضی باشد، معلوم نیست عقلا بنای بر متیقین سابق را داشته باشند، مثلا الان هوا تاریک است انسان احتمال میدهد شب باشد احتمال میدهد روز باشد، یک ساعت قبل حتما روز بوده است، ولی اینجا روز استمرار بقاء ندارد کم کم زائل میشود و ازبین میرود، اینجا از کجا معلوم که عقلای عالم استصحاب جاری میکنند؟ پس بنابراین ایشان میخواهند بفرمایند که در باب رافع یقینا عقلای عالم استصحاب جاری میکنند اما شک در مقتضی همچین بنای از سوی عقلای عالم ثابت نیست، و قطعی نیست، پس نتیجتا بنای عقلا را در شک در رافع مرحوم نائینی قبول دارند ولی در شک در مقتضی این بنای عقلا را ایشان قبول ندارند.

مرحوم مظفر هم این حرف را تایید میکنند و میفرمایند بعید نیست که حرف مرحوم نائینی درست باشد، که عقلای عالم در شک در رافع استصحاب جاری میکنند ولی در شک در مقتضی استصحاب جاری نمیکنند، میفرمایند احتمال هم کافی است و یکی از دو مقدمه از قطعیت میفتد، البته دقت کنید مرحوم مظفر نظرشان حجیت استصحاب است مطلقا اما این دلیل را ایشان قبول ندارند که بر حجیت مطلق استصحاب دلالت میکند، ایشان میفرمایند بنای عقلا فقط دلالت میکند بر حجیت استصحاب در شک در رافع فقط، ولی دلیل دیگری دارند که بعدا خواهیم خواند که آن دلیل دلالت بر حجیت مطلق استصحاب دارد.

پس تا اینجا مرحوم مظفر اصلاح مقدمه‌ی اول را قبول ندارند، البته ما در پایان بحث اشاره میکنیم که اصل این بنای عقلا در مقدمه‌ی دومش خدشه است و شاید نتوان قبول کرد.

۴

تطبیق (اشکال مرحوم نائینی)

وقد وقعت المناقشة في المقدّمتين معا. (در هر دو مقدمه‌ی این دلیل مناقشه و اشکال است) ويكفي في المناقشة ثبوت الاحتمال (در اشکال به این دو مقدمه ثبوت احتمال کافی است، همینقدر که احتمال بدهیم یکی از این دو مقدمه درست نباشد کافی است)، فيبطل به الاستدلال (پس باطل میشود به این دلیل استدلال)؛ (چرا فقط صرف احتمال کافی است؟) لأنّ مثل هذه المقدّمات (چون مثل این مقدمات در بنای عقلا) يجب أن تكون قطعيّة (واجب است که قطعی باشد، چنانچه در خبر واحد گفتیم که ولو اینکه خبر واحد ظنی است ولی دلیل بر خبر واحد باید قطعی باشد، اینجا هم دلیل دال بر ثبوت استصحاب باید قطعی باشد)، وإلاّ فلا يثبت بها المطلوب (والّا ثابت نمیشود به این مقدمات مطلوب ما)، ولا تقوم بها للاستصحاب ونحوه حجّة. (و قائم نمیشود به سبب این مقدمات برای استصحاب و نحو استصحاب حجتی، اگر این مقدمات، مقدمات قطعیه نباشد، باعث حجیت استصحاب نخواهد شد)

أمّا الأولى: (اما اشکال به مقدمه‌ی اول) فقد ناقش فيها أستاذنا الشيخ النائينيّ رحمه‌الله بأنّ بناء العقلاء (به اینکه بنای عقلا) لم يثبت إلاّ فيما إذا كان الشكّ في الرافع (ثابت نمیباشد مگر در جایی که شک در رافع باشد)، أمّا: إذا كان الشكّ في المقتضي (اما اگر شک در مقتضی باشد، منظور شک در استمرار مقتضی است) فلم يثبت منهم هذا البناء ((ثابت نیست از آن عقلا این بنای بر متیقن سابق) ـ على ما سيأتي من معنى المقتضي والرافع اللذين يقصدهما الشيخ الأنصاريّ قدس‌سره ـ (مرادمان از مقتضی و رافع معنایی است که شیخ انصاری قصد کرده است که ما توضیح دادیم)، فيكون بناء العقلاء هذا دليلا (پس میباشد این بنای عقلا دلیل) على التفصيل المختار له (بر تفصیلی که اختیار کرده است آن را شیخ انصاری)، وهو القول التاسع. (که آن تفصیل قول تاسع باشد، یعنی ما صرفا از این بنای عقلا استفاده میکنیم که استصحاب در شک در رافع حجت است و در شک در مقتضی حجت نمیباشد چون همین حرف را هم شیخ انصاری فرموده بود)

ولا يبعد صحّة ما أفاده من التفصيل (مرحوم مظفر میفرمایند بعید نیست صحت این چیزی را که بیان کرده است) في بناء العقلاء (از تفصیل در بنای عقلا)، بل يكفي احتمال اختصاص بنائهم بالشكّ في الرافع. (لازم نیست صحتش قطعا ثابت بشود بلکه کافی است احتمال اختصاص بنای عقلا به شک در رافع) ومع الاحتمال يبطل الاستدلال (و با وجود احتمال استدلال باطل میشود چنانچه گذشت)، كما سبق.

۵

اشکال مرحوم آخوند

اما مقدمه‌ی دوم که موافقت شارع با این بنای عقلا باشد، در مقدمه‌ی دوم مرحوم آخوند صاحب کفایه دو اشکال کرده‌اند، هر دو اشکال را ذکر میکنند و از این دو اشکال جواب میدهند.

اشکال اول: مرحوم آخوند میفرمایند اولا ما باید ببینیم، مدرک و منشأ بناء عقلا بر عمل به یقین سابق چیست؟ چرا عقلای عالم به یقین سابق عمل میکنند، پس اولا ببینید که منشأ این عمل چیست؟ میفرمایند منشأ این عمل احتمال دارد چند امر باشد، امر اول: احتمال دارد صرف تعبد به یقین سابق باشد، صرفا تعبدا به یقین سابق عمل میکنند و هیچ مسئله‌ی دیگری در کار نیست، فقط چون یقین سابق هست به آن عمل میکنند. احتمال دوم: احتمال دارد به یقین سابق عقلا عمل میکنند بخاطر رجاء تحصیل واقع، یعنی عقلا میگویند که به یقین سابق عمل میکنیم به امید اینکه به واقع برسیم. حتمال سوم: عمل میکنند به یقین سابق از باب احتیاط، میگویند احتیاطا چون یقین سابقی بوده است به آن عمل میکنیم، احتمال چهارم: امکان دارد به خاطر این به یقین سابق عمل میکنند که الان اطمینان دارند به بقاء ما کان، انسان صبح که از خانه به دانشگاه میاید به خاطر این است که اطمینان دارد به بقاء ما کان، بخاطر این اطمینان است که به متیقن سابق عمل میکند. احتمال پنجم: یا بخاطر ظن به بقاء است، یعنی احتمال قوی میدهد که آن حالت سابقه الان هم وجود دارد. احتمال ششم: احتمال دارد عقلای عالم به یقین سابق عمل میکنند بخاطر اینکه اصلا شک ندارند یا غفلت دارند از شک، ما در خیلی از کارها که به یقین سابق عمل میکنیم بخاطر این است که اصلا توجهی به شکمان نداریم، گاهی انسان به طرف خانه که میرود اصلا توجهی ندارد که خانه هست یا نیست، همان یقین سابق را عمل میکند.

پس خلاصه مطلب اولی که مرحوم آخوند میفرمایند این است که منشأ عمل عقلا به یقین سابق چیست؟

این مدرک و این منشأ احتمال دارد یکی از این شش امر باشد، این مطلب اول بود.

مطلب دوم: میفرمایند از بناء عقلا وقتی کشف میکنیم رضایت شارع را که منشأ فقط تعبد باشد، چون شما میخواهید بگویید، شرعا ما باید به حالت سابقه متعبد بشویم، یعنی شرعا بگوییم حالت سابقه هست، پس این تعبد شرعی وقتی است که عقلا عمل کنند به حالت سابقه بخاطر تعبد، از کجا معلوم عقلا عمل میکنند به حالت سابقه به خاطر تعبد؟ شش امر است، شما نمیتوانید اثبات کنید که عقلای عالم به خاطر تعبد به حالت سابقه عمل میکنند، پس شارع هم ما را متعبد کرده است به حالت سابقه.

پس بنای عقلایی که منشأ آن معلوم نیست، این بنای عقلا حجت نمیباشد و کاشف از رضایت شارع نیست، این اشکال مرحوم آخوند است.

۶

تطبیق (اشکال مرحوم آخوند)

وأمّا المقدّمة الثانية: فقد ناقش فيها شيخنا الآخوند قدس‌سره في الكفاية بوجهين نذكرهما، ونذكر الجواب عنهما:

أوّلا: أنّ بناء العقلاء لا يستكشف منه اعتبار الاستصحاب عند الشارع (از بنای عقلا کشف نمیشود معتبر بودن استصحاب و حجیت استصحاب در نزد شارع) إلاّ إذا أحرزنا (مگر در یک صورت بنای عقلا کاشف از رضایت شارع است) أنّ منشأ بنائهم العمليّ هو التعبّد بالحالة السابقة من قبلهم (این است که ما علم پیدا کنیم که منشأ بنای عملی عقلا تعبد به حالت سابقه است از طرف عقلا) ـ أي إنّهم يأخذون بالحالة السابقة من أجل أنّها سابقة ـ (یعنی آن عقلا اخذ میکنند به حالت سابقه بخاطر اینکه حالت سابقه است، هیچ دلیل دیگری ندارد، فقط به جهت اینکه حالت سابقه است به آن عمل میکنند)، لنستكشف منه تعبّد الشارع. (بخاطر اینکه از این تعبد عقلا کشف کنیم تعبد شارع را، بگوییم شارع هم از عقلا بلکه رییس عقلا است پس بنابراین شارع هم همین تعبد را دارد) ولكن ليس هذا بمحرز منهم (لکن این تعبد محرز نیست از ناحیه‌ی عقلا) لو لم يكن مقطوع العدم (اگر مقطوع العدم نباشد؛ اگر ما ادعا نکنیم که اصلا دلیل عقلا تعبد نیست)؛ فإنّه من الجائز قريبا (این خیلی نزدیک به ذهن است) أنّ أخذهم بالحالة السابقة (اینکه اخذ عقلا به حالت سابقه) لا لأجل أنّها حالة سابقة (بخاطر این نیست که آن حالت فقط حالت سابقه است، یعنی صرف تعبد نیست)، بل لأجل رجاء تحصيل الواقع مرّة (بلکه گاهی بخاطر رجاء تحصیل واقع است)، أو لأجل الاحتياط أخرى (یا منشأ عمل عقلا به حالت سابقه احتیاط است)، أو لأجل اطمئنانهم ببقاء ما كان ثالثة (یا بخاطر اطمینان عقلاست به بقاء ما کان)، أو لأجل ظنّهم بالبقاء (یا بخاطر اطمینان عقلاست به بقاء ما کان) ولو نوعا رابعة (یا بخاطر ظن به بقاء ما کان است ولو ظن نوعی)، أو لأجل غفلتهم عن الشكّ أحيانا خامسة. (و یا بخاطر غفلت عقلاست از شک احیانا احتمال پنجم) وإذا كان الأمر كذلك (اگر امر چنین باشد، یعنی منشأ بنای عقلا مشخص نباشد) فلم يحرز تعبّد الشارع بالحالة السابقة الذي هو النافع في المقصود. (شما نمیتوانید احراز کنید تعبد شارع را به حالت سابقه، آنچنان تعبدی که در مقام نافع است، در اینجا آنچه که نافع است این است که شما تعبد شارع را به حالت سابقه با این بنای عقلا اثبات کنید، تعبد شارع به حالت سابقه وقتی اثبات میشود که تعبد عقلا به حالت سابقه اثبات بشود، و شما با این دلیل نمیتوانید تعبد عقلا به حالت سابقه را اثبات کنید پس بنابراین این بنای عقلا کاشف از موافقت شارع نمیباشد)

۷

جواب از اشکال اول مرحوم آخوند

مرحوم مظفر از این حرف مرحوم آخوند جواب میدهند اولا به طور خلاصه و بعد جواب تفصیلی میدهند.

جواب اجمالی: میفرمایند آنچه که برای ما در باب بنای عقلا مهم است آن عمل عقلا میباشد، آنچه که مهم است این است که ما عمل عقلا را به ماهم عقلا به دست بیاوریم، و منشأ این عمل چه باشد برای ما ارزش و فایده‌ای ندارد، همین قدر که ما فهمیدیم که عقلا به این مسئله عمل میکنند، شارع هم ردع نکرده است و سکوت کرده است این کاشف از موافقت شارع نیست، حالا علت این عمل عقلا هر چه که میخواهد باشد، ما نمیخواهیم اینجا اثبات کنیم که اینجا ملازمه است بین تعبد شارع با تعبد عقلا، ما میخواهیم اثبات کنیم که ملازمه است بین عمل شارع و عمل عقلا، عقلا به این مسئله عمل میکردند پس شارع هم موافق بوده چون سکوت کرده است، پس ما میخواهیم موافقت شارع را کسب کنیم از عمل عقلا، خب و ما اشکال کردیم که عقلا به حالت سابقه عمل نمیکنند، پس بنابراین این اشکال مرحوم آخوند وارد نیست.

جواب تفصیلی: میفرمایند از این شش احتمالی که شما گفتید چهار احتمالش که اشکالی ندارد که منشأ بنای عقلا باشد، هیچ اشکالی ندارد این چهار مورد منشأ بنای عقلا باشد و شارع هم این بنا را تایید کرده باشد، فقط اگر دو احتمال منشأ بنای عقلا باشد مضرّ به حجیت استصحاب است، آن دو احتمال چیست؟ یکی رجاء تحصیل واقع و دیگری احتیاط است، میفرمایند اگر منشأ بنای عقلا رجاء تحصیل واقع باشد، این با استصحاب شرعی نمیسازد، به علت اینکه استصحاب شرعی حکم ظاهری است، بخاطر تحصیل واقع نیست، استصحاب حکم ظاهری است در حال جهل به واقع، اگر بگویید عمل عقلا رجاء تحصیل واقع است، قبول داریم که این با استصحاب نمیسازد، و همچنین احتیاط هم همینگونه است، احتیاط هم معنایش همین است یعنی به خاطر تحصیل واقع، احتیاط میکنند برای اخذ به واقع، اگر باز احتیاط منشأ بنای عقلا باشد با استصحاب نمیسازد، چون احتیاط در اینجا یعنی رسیدن به واقع و استصحاب طریق به واقع نیست، بلکه حکم ظاهری است، ایندو منشأ بنای عقلا نمیباشند. چرا؟ بخاطر اینکه رجاء تحصیل واقع اگر در بنای عقلا باشد، بخاطر این است که قبل از او اطمینان و ظن به بقا است، یعنی اول عقلا اطمینان پیدا میکنند که حالت ساقه وجود دارد، بعد امکان دارد رجاء تحصیل واقع باشد، یا منشأ اولیه ظن است، ظن به بقاء حالت سابقه است، یعنی اول عقلا وقتی شک کردند حالت سابقه وجود دارد یا نه، اول اطمینان به بقاء پیدا میکنند، یا بگویید ظن به بقاء پیدا میکنند، بعد امکان دارد رجاء تحصیل واقع ولی قبل از او منشأ اطمینان است و ظن به بقاء، ما همین مطلب را میگوییم، میگوییم منشأ عمل عقلا اطمینان است یا همان ظن به بقاء، پس بنابراین قبل از رجا و قبل از تحصیل واقع منشأ اطمینان و ظن به بقاء است، و اشکالی ندارد منشأ عمل به عقلا اطمینان به بقاء حالت سابقه یا ظن به بقاء باشد.

اگر بگویید منشأ احتیاط است، میگوییم ابدا منشأ احتیاط نیست، چون گاهی احتیاط در عمل بر خلاف استصحاب است، ولی میبینیم عقلا استصحاب میکنند، مثلا الان شما شک دارید که نماز جمعه حرام است یا حلال است، دیروز حلال بوده است، استصحاب میکنیم عدم حرمت را، با اینکه احتیاط در این است که بگوییم حرام است، یا مثلا لباستان دیروز طاهر بوده است حالا شک داریم که نجس است یا خیر؟ استصحاب میکنیم طهارت را و با آن نماز میخوانیم، ولی احتیاط در این است که شما با این لباس مشکوک نماز نخوانید، پس عمل بر طبق استصحاب منشأ و علتش احتیاط نیست، چرا؟ چون گاهی احتیاط در عمل بر خلاف استصحاب میباشد.

پس نتیجه میگیریم: منشأ استصحاب از آن شش منشأ احتیاط نیست، رجاء تحصیل واقع هم یک منشأ مستقل نیست، آن چهار منشأ دیگر هم هر کدام منشأ استصحاب باشد هیچ اشکالی ندارد که شارع موافقت کند با همچین استصحابی ولو منشأ آن یکی از آن امور چهار گانه بوده باشد.

۸

تطبیق (جواب از اشکال اول مرحوم آخوند)

والجواب: أنّ المقصود النافع من ثبوت بناء العقلاء (جواب را اولا اجمالا میفرمایند، میگویند که آن مقصودی که نافع است از ثبوت بنای عقلا) هو ثبوت تبانيهم العمليّ (آنچه که ما میخواهیم در باب بنای عقلا آن تبانی عملی عقلاست بر اخذ بر حالت سابقه؛ همینقدر که ما اثبات کنیم که عقلا عملا به حالت سابقه عمل میکنند کافی است) على الأخذ بالحالة السابقة، وهذا ثابت عندهم من غير شكّ (بدون شک این مسئله در نزد عقلا ثابت است، که عقلا به حالت سابقه عمل میکنند)، أي إنّ لهم قاعدة عمليّة (یعنی برای عقلا قاعده‌ی عملیه‌ای است که) تبانوا عليها (بر این قاعده تبانی و اتفاق دارند) و اتّبعوها أبدا (متابعت میکنند همین قاعده را همیشه)، مع الالتفات والتوجّه إلى ذلك. (با التفات و توجه به همین قاعده) أمّا: فرض الغفلة من بعضهم أحيانا فهو صحيح (میفرمایند احیانا منشأ عمل به یقین سابق غفلت است، میفرمایند خب باشد در بعضی از اشخاص غفلت از شک است اما در نوع مردم چیست؟ با اینکه توجه به شک هم داشته باشند باز هم به حالت سابقه عمل میکنند، پس آن غفلت و شک اشکالی ندارد، اما فرض غفلت از بعضی از عقلا احیانا درست است)، ولكن لا يضرّ في ثبوت التباني منهم دائما مع الالتفات (لکن ضرر ندارد در ثبوت تبانی از آن عقلا دائما با حالت التفات؛ خب ما آن حالت عدم التفات را کار نداریم، و میگوییم عقلای عالم اگر التفات به شک داشته باشند به حالت سابقه عمل میکنند)؛ ولا يضرّ في استكشاف مشاركة الشارع معهم (ضرر ندارد در کشف موافقت شارع با عقلا) في تبانيهم (در تبانی عقلا) اختلاف أسباب التباني عندهم (اشکالی ندارد علل و منشأ تبانی عقلا هر چه که باشد، همینقدر که ما اثبات کردیم اصل تبانی عقلا را میگوییم شارع هم با آنها مشترک است)، من جهة مجرّد الكون السابق (از جهت مجرد بودن سابق، که بگوییم منشأ همان تعبد به یقین سابق است)، أو من جهة الاطمئنان عندهم (یا از جهت اطمینان در نزد عقلا)، أو الظنّ لأجل الغلبة (یا از جهت ظن بخاطر غلبه)، أو لأيّ شيء آخر من هذا القبيل (یا هر شیء دیگری از این قبیل باشد، فرقی ندارد چون ما میخواهیم اصل عملی عقلا را داشته باشیم)، فهي قاعدة ثابتة عندهم (این قاعده‌ی استصحاب میباشد ثابت نزد عقلا)، فتكون ثابتة أيضا عند الشارع (پس میباشد ثابت در نزد شارع)، ولا يلزم أن يكون ثبوتها عنده من جميع الأسباب التي لاحظوها. (لازم نیست بگوییم شارع تمام آن اسباب را هم ملاحظه کرده است، خیر) وإذا ثبتت عند الشارع فليس ثبوتها عنده إلاّ التعبّد بها من قبله (اگر این قاعده در نزد شارع ثابت شد پس نمیباشد ثبوت این قاعده در نزد شارع مگر تعبد به آن حالت سابقه از طرف شارع)، فتكون حجّة على المكلّف (این قاعده حجت است بر علیه مکلف)، وله. (و بر له مکلف) 

نعم، احتمال كون السبب في بنائهم ولو أحيانا (بله احتمال بودن منشأ در بنای عقلا ولو در بعضی از اوقات) رجاء تحصيل الواقع (رجاء تحصیل واقع، اگر بگویید منشأ بنای عقلا رجاء تحصیل واقع است)، أو الاحتياط من قبلهم (یا احتیاط از طرف عقلاست) قد يضرّ في استكشاف ثبوتها عند الشارع كقاعدة (گاهی ضرر دارد در کشف ثبوت این قاعده در نزد شارع مثل یک قاعده‌ی کلی؛ اگر شما بگویید منشأ بنای عقلا رجاء تحصیل واقع است و یا احتیاط است دیگر استصحاب یک قاعده‌ی شرعی نمیشود)؛ لأنّها لا تكون عندهم كقاعدة (بخاطر اینکه این قاعده‌ی استصحاب نمیباشد در نزد عقلا مثل قاعده) لأجل الحالة السابقة (بخاطر حالت سابقه، یعنی در این صورت عقلا هر جا حالت سابقه بود عمل نمیکنند، بلکه هر جا رجاء تحصیل حاصل بود عمل میکنند، بلکه هر جا موافق با احتیاط بود عمل میکنند، این یک قاعده‌ی مخصوص میشود، و این قاعده‌ی مخصوص عقلی در نزد شارع هم دیگر ابدا حجت نمیشود، چون ما از خارج توضیح دادیم که اگر گفتیم منشأ استصحاب رجاء تحصیل واقع است استصحاب میشود طریق به واقع، و حال اینکه استصحاب را میگوییم حکم ظاهری است)، ولكنّ الرجاء بعيد جدّا من قبلهم (لکن رجاء تحصیل واقع بعید است جدا که از طرف عقلا منشأ باشد) ما لم يكن هناك عندهم اطمئنان، أو ظنّ، أو تعبّد بالحالة السابقة (رجاء به تحصیل واقع به تنهایی پیدا نمیشود وقتی حاصل میشود که قبلش اطمینان یا ظن یا تعبد به حالت سابقه باشد، اگر اینها بود میگوییم منشأ استصحاب همین هاست)؛ لاحتمال أنّ الواقع غير الحالة السابقة (بخاطر اینکه احتمال دارد که واقع غیر از حالت سابقه باشد)، بل قد يترتّب على عدم البقاء أغراض مهمّة (بلکه گاهی مترتب میشود بر عدم بقاء غرض‌های مهمی؛ شما از این طرف حساب کنید اگر ما استصحاب نکنیم دارای غرض‌های مهمی است که عقلا به آن اعتنا میکنند)، فالبناء على البقاء خلاف الرجاء. (گاهی بناء بر بقا خلاف رجاء تحصیل واقع است، مثلا شهری است که طوفان در آنجا آمده است، شما شک میکنید که منزل شما هم خراب شده است یا خیر؟ خب دیروز سالم بوده است و استصحاب میکنیم، اینجا غرض مهم بر این حالت جدید مترتب میشود نه بر حالت سابقه، یعنی رجاء تحصیل واقع در این حالت جدید است نه در حالت سابقه اما بازهم شما استصحاب میکنید) وكذلك الاحتياط (احتیاط هم همین گونه است، گاهی عمل به استصحاب بر خلاف احتیاط است) قد يقتضي البناء على عدم البقاء. (گاهی احتیاط اقتضا میکند بنای بر عدم بقاء را، یعنی احتیاط در این است که بگویید متیقن سابق باقی نیست، مثالش را گفتیم که اگر شک کردید لباستان نجس است یا خیر؟ استصحاب جاری میکنید و میگویید این لباس پاک است و با همان نماز میخوانید در حالی که احتیاط در این است که بگویید متیقن سابق باقی نیست، یعنی احتیاط در این است که بگویید لباس نجس است؛ پس بنابراین میفرمایند رجاء تحصیل واقع و احتیاط منشأ استصحاب نمیتواند باشد، احتیاط که کلا نمیتواند باشد، رجاء تحصیل واقع هم بعنوان یک مدرک مستقل نیست بلکه حتی فرمودند استصحاب بر خلاف رجاء است، پس نتیجه میگیریم) فهذه الاحتمالات ساقطة في كونها سببا لتباني العقلاء ولو أحيانا. (پس این دو احتمال ساقط است در بودنشان سبب برای تبانی عقلا ولو احیانا، یعنی ما میخواهیم ادعا کنیم که هیچ وقت این دو احتمال سبب برای تبانی عقلا برای عمل عقلا نیست، آن چهار احتمال دیگر هم اشکال ندارد که مشأ استصحاب باشد، پس اشکال مرحوم آخوند را قبول نمیکنند)

١. ثبوت بناء العقلاء على إجراء الاستصحاب.

٢. كشف هذا البناء عن موافقة الشارع ، واشتراكه معهم.

وقد وقعت المناقشة في المقدّمتين معا. ويكفي في المناقشة ثبوت الاحتمال ، فيبطل به الاستدلال ؛ لأنّ مثل هذه المقدّمات يجب أن تكون قطعيّة ، وإلاّ فلا يثبت بها المطلوب ، ولا تقوم بها للاستصحاب ونحوه حجّة.

أمّا الأولى : فقد ناقش فيها أستاذنا الشيخ النائينيّ رحمه‌الله (١) بأنّ بناء العقلاء لم يثبت إلاّ فيما إذا كان الشكّ في الرافع ، أمّا : إذا كان الشكّ في المقتضي فلم يثبت منهم هذا البناء ـ على ما سيأتي من معنى المقتضي والرافع اللذين يقصدهما الشيخ الأنصاريّ قدس‌سره (٢) ـ ، فيكون بناء العقلاء هذا دليلا على التفصيل المختار له ، وهو القول التاسع.

ولا يبعد صحّة ما أفاده من التفصيل في بناء العقلاء ، بل يكفي احتمال اختصاص بنائهم بالشكّ في الرافع. ومع الاحتمال يبطل الاستدلال ، كما سبق.

وأمّا المقدّمة الثانية : فقد ناقش فيها شيخنا الآخوند قدس‌سره في الكفاية (٣) بوجهين نذكرهما ، ونذكر الجواب عنهما :

أوّلا : أنّ بناء العقلاء لا يستكشف منه اعتبار الاستصحاب عند الشارع إلاّ إذا أحرزنا أنّ منشأ بنائهم العمليّ هو التعبّد بالحالة السابقة من قبلهم ـ أي إنّهم يأخذون بالحالة السابقة من أجل أنّها سابقة ـ ، لنستكشف منه تعبّد الشارع. ولكن ليس هذا بمحرز منهم لو لم يكن مقطوع العدم ؛ فإنّه من الجائز قريبا أنّ أخذهم بالحالة السابقة لا لأجل أنّها حالة سابقة ، بل لأجل رجاء تحصيل الواقع مرّة ، أو لأجل الاحتياط أخرى ، أو لأجل اطمئنانهم ببقاء ما كان ثالثة ، أو لأجل ظنّهم بالبقاء ولو نوعا رابعة ، أو لأجل غفلتهم عن الشكّ أحيانا خامسة. وإذا كان الأمر كذلك فلم يحرز تعبّد الشارع بالحالة السابقة الذي هو النافع في المقصود.

والجواب : أنّ المقصود النافع من ثبوت بناء العقلاء هو ثبوت تبانيهم العمليّ على الأخذ

__________________

(١) فوائد الأصول ٤ : ٣٣٣.

(٢) يأتي في الصفحة : ٦٣٨.

(٣) كفاية الأصول : ٤٣٩.

بالحالة السابقة ، وهذا ثابت عندهم من غير شكّ ، أي إنّ لهم قاعدة عمليّة تبانوا عليها وو اتّبعوها أبدا ، مع الالتفات والتوجّه إلى ذلك (١). أمّا : فرض الغفلة من بعضهم أحيانا فهو صحيح ، ولكن لا يضرّ في ثبوت التباني منهم دائما مع الالتفات ؛ ولا يضرّ في استكشاف مشاركة الشارع معهم في تبانيهم اختلاف أسباب التباني عندهم ، من جهة مجرّد الكون السابق ، أو من جهة الاطمئنان عندهم ، أو الظنّ لأجل الغلبة ، أو لأيّ شيء آخر من هذا القبيل ، فهي قاعدة ثابتة عندهم ، فتكون ثابتة أيضا عند الشارع ، ولا يلزم أن يكون ثبوتها عنده من جميع الأسباب التي لاحظوها. وإذا ثبتت عند الشارع فليس ثبوتها عنده إلاّ التعبّد بها من قبله ، فتكون حجّة على المكلّف ، وله. (٢)

نعم ، احتمال كون السبب في بنائهم ولو أحيانا رجاء تحصيل الواقع ، أو الاحتياط من قبلهم قد يضرّ في استكشاف ثبوتها عند الشارع كقاعدة ؛ لأنّها لا تكون عندهم كقاعدة ؛ لأجل الحالة السابقة ، ولكنّ الرجاء بعيد جدّا من قبلهم ما لم يكن هناك عندهم اطمئنان ، أو ظنّ ، أو تعبّد بالحالة السابقة ؛ لاحتمال أنّ الواقع غير الحالة السابقة ، بل قد يترتّب على عدم البقاء أغراض مهمّة ، فالبناء على البقاء خلاف الرجاء. وكذلك الاحتياط قد يقتضي البناء على عدم البقاء. فهذه الاحتمالات ساقطة في كونها سببا لتباني العقلاء ولو أحيانا.

ثانيا : بعد التسليم بأنّ منشأ بناء العقلاء هو التعبّد ببقاء ما كان ، نقول : إنّ هذا لا يستكشف منه حكم الشارع إلاّ إذا أحرزنا رضاه ببنائهم ، وثبت لدينا أنّه ماض عنده. ولكن لا دليل على هذا الرضا والإمضاء ، بل إنّ عمومات الآيات والأخبار الناهية عن اتّباع غير العلم كافية في الردع عن اتّباع بناء العقلاء. (٣) وكذلك ما دلّ على البراءة والاحتياط في الشبهات. بل احتمال عمومها للمورد كاف في تزلزل اليقين بهذه المقدّمة. فلا وجه لاتّباع هذا البناء ؛ إذ لا بدّ في اتّباعه من قيام الدليل على أنّه ممضى من قبل

__________________

(١) أي مع التوجّه إلى ذلك التباني والاتّباع.

(٢) أي : تكون حجّة للشارع على المكلّف ، وللمكلّف على الشارع.

(٣) وهذا ينافي ما تقدّم منه في حجيّة خبر الواحد من أنّ الآيات الناهية عن العمل بما وراء العلم لا يمكن أن تكون رادعة إلاّ على وجه دائر ، ضرورة أنّه لا فرق في اعتبار السيرة العقلائيّة بين المقامين.