درس کفایه الاصول - جلد دوم

جلسه ۱۱۲: ظواهر ۵

 
۱

خطبه

السلام علیک یا فاطمة الزهراء، السلام علیک یا ام الائمة النجباء النقباء...

۲

خلاصه مباحث قبل

کلام در این بود که بعضی مثل اخباریین حجیت ظواهر کتاب را قوبل ندارند و می‌گویند ظواهر کتاب حجت نیست. به وجوه خمسه‌ای استدلال کرده بودند، آن وجوه تمام شد.

سپس گفتند که ما نمی‌توانیم به ظواهر قرآن اخذ کنیم چون علم اجمالی داریم به وقوع تحریف در قرآن -إما باسقاطٍ أو تصحیفٍ- این علم اجمالی مانع از حجیت ظواهر می‌شود چون ظواهر آیات با هم تعارض می‌کنند. ما یقین داریم بعضی از این ظواهر حجت نیست. اصالة الظهور در این آیه با اصالة الظهور در آن آیه با هم تعارض و تساقط می‌کنند.

مرحوم آخوند از این اشکال دو جواب داد:

۳

پاسخ اول به تمسک به علم به تحریف قرآن برای عدم حجیت ظواهر

جواب اول این بود که بله درست که ما علم اجمالی داریم به تحریف ولی یقین نداریم که به ظواهر قرآن خلل رسیده است. چون چه بسا این مطلبی که تحریف شده یک مطلب مستقلی بوده است مثلا یک سوره‌ای در قرآن بوده کل سوره حذف شده است و یا چند آیه بوده مربوط به هبه و این آیات همه حذف شده‌اند. ما دلیل نداریم که به ظواهر خلل خورده باشد. بله اگر یقین داشته باشیم در میان آیاتی که حذف شده یا تصحیف شده یک قرینه‌ای بر خلاف ظاهر این آیات بوده که الان یقین داریم بعضی از این آیات ظاهرش مراد نیست، این اشکال وارد است ولی از کجا می‌دانیم. از کجا می‌توانیم ثابت کنیم شاید آن مطلبی که حذف شده یک مطلب مستقلی بوده است. ما علم اجمالی داریم که مطلبی از قرآن حذف شده است ولی ربط داشته باشد به بقیه آیات از کجا؟ خیلی از آیات هست به بقیه ربط ندارد. مثلا «قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا» چه ربطی به نکاح دارد؟ اولا ما نمی‌دانیم جزء آیات الاحکام بوده است یا خیر، شاید جزء آیات الاحکام باشد یا یک قضیه‌ای باشد، بر فرض جزء آیات الاحکام هم باشد مثلا یکی این بوده که اگر کسی به دختر خاله‌اش نگاه کند، حرام ابدی می‌شود این چه ربطی دارد به بقیه آیات؟ باید یقین داشته باشیم که قرینه بر خلاف این ظواهر بوده است. این اولا.

۴

پاسخ دوم به تمسک به علم به تحریف قرآن برای عدم حجیت ظواهر

ثانیا بر فرض این آیه که حذف شده یا تغییر پیدا کرده قرینه‌ای بوده بر خلاف این آیات مثلا این طوری بوده، «احل الله البیع فی اللیل» و «فی اللیل» حذف شده است. روز معامله باطل است شب باید معامله کنید. اگر یقین داشته باشیم که این محذوف قرینه بوده بر سایر ظواهر آیات، این را جواب می‌دهد باز هم مضر به حجیت ظهور نیست. چون آیات شریفه قرآن کریم دو بخش است. یک آیاتش مربوط به احکام است یک آیاتش مربوط به احکام نیست. مربوط به مثلا خصوصیات قیامت است، تاریخ انبیاء گذشته است، موعظه است، احتمال می‌دهیم آنی که حذف شده است قرینه بوده بر خلاف آن ظواهر نه این ظواهر احکام. این علم اجمالی مضر نیست چون اصالة الظهور در این آیات احکام به قوت خودش باقی است. نگویید که معارضه می‌کند با آن آیات دیگر. آن آیات دیگر اصلا اصالة الظهور ندارد. چون حجیت در غیر باب احکام اصلا معنا ندارد. پس اصالة الظهور در آیات احکام ما یقین نداریم به هم خورده باشد، شاید آنی که به هم خورده ظهوری بوده که در غیر آیات احکام است و آنها هم که ظهورش حجت نیست. اصلا حجیت در غیر موارد احکام اصلا معنا ندارد. مثلا ظاهر این است که پسر حضرت نوح عليه‌السلام وقتی فرمود بیا با ما داخل کشتی گفت «سآوی الی جبل یعصمنی من الماء» خداوند سبحان هم فرمود: «انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح» حال اگر کسی بگوید این ظواهر حجت است، یعنی چه حجت است؟! فرض کنید کلام پسر حضرت نوح حجت است، یعنی چه حجت است؟! معنا ندارد حجیت برای این کلام. شاید این ظواهری که به هم خورده آن ظواهری باشد که در غیر آیات احکام است.

۵

استدراک

سپس مرحوم آقای آخوند می‌فرماید: نعم اگر یقین داریم مثلا ذیل «احلّ الله البیع» یک مطلبی حذف شده است. احتمال می‌دهیم که آن محذوف قرینه باشد بر این آیه، یقین نداریم بلکه احتمال می‌دهیم، اینجا ظهور از حجیت می‌افتد. چون دیگر اصلا ظهور منعقد نمی‌شود مانند همان سرایت اجمال خاص به عام است. اصلا ظهور آیه شریفه برای ما محرز نیست. لذا می‌گویند اگر کتابی باشد یقین داریم پنج صفحه‌اش را کنده‌اند از آخر کتاب، احتمال می‌دهیم آن صفحاتی که کنده شده قرینه باشد بر صفحاتی که موجود است، مطالب کتاب از حجیت می‌افتد. چون کتاب به منزله خطاب متصل است نه کتابی که بخش بخش باشد بلکه کتابی که مثلا یک مطلب نوشته است در حجیت خبر واحد. بله اگر یقین داشته باشیم که از آیه شریفه یک چیزی که متصل به این آیه «احلّ الله البیع» بوده حذف شده است، احتمال می‌دهیم آن قرینه بوده، این آیه از اعتبار می‌افتد.

۶

تطبیق: استدراک

نعم لو كان الخلل المحتمل فيه (اگر خللی که محتمل است در احکام)، أو في غيره (در غیر این احکام) بما اتّصل به (خلل به ما اتصل به باشد یعنی یقین داریم یک چیزی در ذیل آیات شریفه بوده حذف شده است)، لأخلّ بحجّيّته (خلل می‌زند به حجیت ظواهر)؛ لعدم انعقاد ظهور له حينئذٍ (چون ظهور در آیه شریفه منعقد نمی‌شود وقتی احتمال یک قرینه در این آیه شریفه می‌رود)، وإن انعقد له الظهور لولا اتّصاله. (اگر چه منعقد می‌شود برای این آیه ظهور اگر متصل نبود، ولی ظهور فعلی با وجود احتمال اتصال منعقد نمی‌شود)

۷

اختلاف قرائات و اثر آن در حجیت ظواهر قرآن

یک مطلب دیگر در حجیت ظواهر قرآن باقی مانده است. بعضی گفته‌اند ما تحریف نداریم ولی اختلاف قرائت داریم. این آیه شریفه که «فاعتزلوا النساء في المحيض حتى يَطهُرن» بعضی خوانده‌اند «حتی یَطَّهَرن» «يَطهُرن» و«یَطَّهَرن» در نوشتن یک جور نوشته می‌شود اگر «يَطهُرن» باشد به مجرد اینکه زن از حیض نقاء پیدا کرد، مقاربت جایز است ولی اگر «یَطَّهَرن» باشد باید غسل کند. این اختلاف در قرائت موجب اختلاف در حکم شرعی می‌شود آیا مجتهد بنویسد به مجرد نقاء از دم و یا مجرد نقاء از دم فایده ندارد باید برود غسل کند. می‌فرماید این درست است دیگر ما نمی‌توانیم به قرآن تمسک کنیم چون معلوم نیست چیست. معلوم نیست که آیه شریفه این است که «حتی يَطهُرن» یا «حتی یَطَّهَرن». دلیل حجیت شاملش نمی‌شود چون آیه محرز نیست نه اینکه دو آیه با هم تعارض می‌کنند بلکه آیه محرز نیست یعنی اشتباه حجت بلا حجت است ما نمی‌دانیم که آیه کدام است.

مرحوم آخوند می‌فرماید شما در این مورد تارة ملتزم می‌شوید به تواتر در قرائات یعنی هر قرائتی متواتر است که این معنایش این است که یقین داریم آیه شریفه دو گونه است همین است آیه و هم آن. اگر تواتر در قرائت شد در واقع می‌شود دو آیه متعارض. این مثل این می‌ماند که یک آیه شریفه می‌فرماید: «احلّ الله البیع» یک آیه شریفه دیگر می‌فرماید «لایحلّ الله البیع» این می‌شود تعارض. اما اگر کسی قائل به تواتر در قرائات نشد، تواتر در قرائات امر موهوم است چون معنای تواتر قرائات این است که قرآن کریم ۶۶۶۶ آیه نباشد ۶۶۶۷ آیه باشد چون خود «فاعتزلوا النساء في المحيض حتى يطهرن» دو آیه است یکی «حتی یطهرن» و و یکی «حتی یطهرن» و تواتر قرائات حرف بیخودی است. اگر تواتر قرائات را قائل نشدیم می‌شود اشتباه حجت بلاحجت. ما یک باب تعارض داریم و یک باب اشتباه حجت بلا حجت داریم. اشتباه حجت بلاحجت این است که است مثلاً روایتی وارد می‌شود عن فلان عن فلان عن ابن سنان عن زراره عن الصادق عليه‌السلام این ابن سنان نمی‌دانیم محمد بن سنان است که اگر این باشد این خبر حجت نیست و ضعیف است و یا عبدالله بن سنان است که این خبر حجت است. این می‌شود اشتباه حجت بلا حجت. یعنی فی حد نفسه این خبر معلوم نیست حجت است یا خیر، خبر ضعیف است یا خبر صحیح. ولی اگر یک روایت هست از عبدالله بن سنان و یک روایت دیگر هست از محمد بن مسلم یکی می‌فرماید در شک بین سه و چهار بنا را بر چهار بگذار و یکی می‌فرماید بنا را بر سه بگذار، این می‌شود تعارض. تعارض یعنی دو روایتی که فی حد نفسه دلیل حجیت شامل می‌شود. اشتباه حجت بلا حجت یعنی اصلاً یکی دلیل حجیت شاملش نمی‌شود مانند موارد نسخه بدل مثلاً یک روایت وارد می‌شود یک نسخه می‌گوید «لابأس» و یک نسخه می‌گوید «یجب»، کسی بگوید این تعارض می‌کند و «یجب» را حمل می‌کنیم بر استحباب به قرینه «لابأس»، این غلط است بلکه این اشتباه حجت بلا حجت است. آنی که حجت است کلام امام علیه السلام است و معلوم نیست آنی که از دو لب مبارک حضرت خارج شده است «لابأس» بوده است و یا «یجب». موارد اختلاف نسخه و یا مواردی که در رجال یک راوی مردد است بین ثقه و غیر ثقه است، این‌ها را می‌گویند از باب اشتباه حجت بلا حجت است. ما نحن فیه هم عینا مانند نسخه بدل می‌شود نمی‌دانیم آیه شریفه «یطهُرن» است یا «یطَّهَرن» وقتی اختلاف نسخه شد می‌شود از قبیل اشتباه حجت بلا حجت. اشتباه حجت بلا حجت بابش از باب تعارض جدا است. در باب تعارض مرجحات اعمال می‌شود ولی در باب اشتباه حجت بلا حجت مرجحات اعمال نمی‌شود. الان نمی‌شود اگر اختلاف قرائت هست بگوییم چون این قرائت اشهر یا اقدم و یا اصدق است مقدم کنیم. مرجحات باب تعارض یا قاعده ثانویه در باب تعارض که تخییر یا هر چه هست در باب اختلاف قرائات نمی‌آید. اختلاف قرائات بابش باب اشتباه حجت بلا حجت است.

۸

تطبیق: اختلاف قرائات و اثر آن در حجیت ظواهر قرآن

ثمّ إنّ التحقيق: أنّ الاختلاف في القراءة بما يوجب الاختلاف في الظهور (گاهی اختلاف در قرائت موجب اختلاف در ظهور نمی‌شود مثل «کُفؤا احد» یا «کُفُوا احد» این اثر ندارد. آنجایی که اختلاف قرائت موجب اختلاف در ظهور می‌شود) - مثل «يطهرن» بالتشديد والتخفيف - (که مثلا «يَطَّهرن» بخوانیم یا «يَطهُرن» این اختلاف قرائت) يوجب الإخلال بجواز التمسّك والاستدلال (موجب می‌شود که اخلال شود در جواز تمسک چون نمی‌دانیم آیه «يَطهُرن» است که تمسک کنیم یا «يَطَّهَرن» است)؛ لعدم إحراز ما هو القرآن. (چون احراز نشد قرآن چیست)(اگر گفته شود قرائات متواتر است، باید گفت این ادعا هیچ محتوایی ندارد و فقط یک حرف است) ولم يثبت تواترُ القراءات (تواتر قرائات ثابت نشده است. چون اگر تواتر قرئات ثابت شود معنایش این است که اگر بپرسند آیات قرآن چند تا است، در جواب باید گفت ۶۶۶۷ آیه است و هر قرائتی یک آیه مستقل می‌شود) ولا جوازُ الاستدلال بها (اگر شما بگویید درست است که قرائات قرآن متواتر نیست ولی به هر قرائتی استدلال جایز است. یعنی درست است که آیه قرآن یک قرائت بیشتر ندارد ولی استدلال به هر قرائتی جایز است، در پاسخ باید گفت این ادعا دلیلی ندارد. بله «اقرئوا کما یقرئون الناس» در باب نماز گفته‌اند قرائت به هر قرائتی جایز است یعنی مثلا اگر بعضی «صراط» را با سین خوانده‌اند و بعضی با صاد هر دو قرائتش جایز است. آن چیزی که ما دلیل داریم قرائت در نماز به هر قرائتی جایز است نه اینکه استدلال و عمل به هر قرائتی جایز باشد. دو مطلب خلط نشود ما داریم «اقرئوا کما یقرئون الناس» نداریم «اعملوا بکل قرائة یقرئون الناس») وإن نُسب إلى المشهور تواترها (اگر چه به مشهور نسبت داده شده است تواتر قرائات)، لكنّه ممّا لا أصل له (این تواتر از آن چیزهایی است که هیچ اصلی برایش نیست چون معنای تواتر قرآن یعنی تعداد آیات قرآن بیشتر از این تعدادی است که الان وجود دارد)، وإنّما الثابت جواز القراءة بها (جواز استدلال هم غلط است چون آن چیزی که ثابت است و دلیل دارد این است که به هر قرائت در نماز می‌توان قرائت کرد)، ولا ملازمة بينهما (هیچ ملازمه‌ای بین جواز قرائت و جواز عمل نیست)، كما لا يخفى.

۹

عدم جریان مرجحات در قرائات در صورت جواز استدلال به هر قرائتی

اگر کسی گفت جواز استدلال به هر قرائتی وجود دارد، آیا دو آیه شریفه متعارض می‌شوند و مرجحات باب تعادل و تراجیح اعمال می‌شود یا خیر؟ آخوند می‌فرماید خیر. اگر جواز استدلال به هر قرائتی وجود داشته باشد می‌شود متعارضین ولی مرجحات باب تعارض نمی‌آید چون مرجحات باب تعارض برای روایات است نه برای آیات، «یجیء عنکم خبران متعارضان» هیچ جا ندارد «یجیئ فی القرآن آیتان متعارضان»

۱۰

تطبیق: عدم جریان مرجحات در قرائات در صورت جواز استدلال به هر قرائتی

ولو فرض جواز الاستدلال بها فلا وجه لملاحظة الترجيح بينها (وجهی نیست که لحاظ شود ترجیح بین قرائات که بگوییم فلان قاری اشهر و اعدل و افقه است)، بعد كون الأصل في تعارض الأمارات (بعد از آنی که اصل در تعارض امارات)، هو سقوطها عن الحجّيّة (سقوط امارات از حجیت است. در باب تعارض یک قاعده اولیه وجود دارد و یک قاعده ثانویه که در اصول فقه خوانده‌اید. قاعده اولیه در آن اختلاف شده است اگر یک خبر قائم شد بر وجوب و یک خبر قائم شد بر حرمت، همه قبول دارند که در مدلول مطابقی و مؤدا تساقط می‌کنند ولی در نفی ثالث محل اختلاف است که آیا در خبرین متعارضین نفی ثالث می‌شود یا نفی ثالث نمی‌شود. آخوند از افرادی است که می‌گوید نفی ثالث می‌شود این عبارت اشاره به آن دارد) في خصوص المؤدّى (یعنی در نفی ثالث ساقط نمی‌شوند یعنی نفی ثالث می‌شود. در خصوص مدلول مطابقی تعارض می‌کند نه در مدلول التزامی)

تصحيف وإن كانت غيرَ بعيدة، - كما يشهد به بعض الأخبار (١)، ويساعده الاعتبار (٢) -، إلّا أنّه لايمنع عن حجّيّة ظواهره ؛ لعدم العلم بوقوع خلل فيها بذلك أصلاً.

ولو سلّم فلا علمَ بوقوعه في آيات الأحكام (٣).

__________________

(١) راجع بحار الأنوار ٨٩: ٤٠، باب ما جاء في كيفيّة جمع القرآن وما يدلّ على تغييره. قال الشيخ الطوسي: أمّا الكلام في زيادته ونقصانه ( يعني القرآن ) فممّا لا يليق به ؛ لأنّ الزيادة فيه مُجمع على بطلانها، والنقصان منه، فالظاهر أيضاً من مذهب المسلمين خلافه، وهو الأليق بالصحيح من مذهبنا، كما نصره المرتضى، وهو الظاهر من الروايات، غير أنّه رويت روايات كثيرة من جهة العامّة والخاصّة بنقصان كثير من آي القرآن، ونقل شيء منه من موضع إلى موضع، لكن طريقها: الآحاد التي لا توجب علماً، فالأولى: الإعراض عنها وترك التشاغل بها ؛ لأنّه يمكن تأويلها. ( التبيان ١: ٣ ).

(٢) قال السيّد المرتضى: إنّ العلم بصحّة نقل القرآن، كالعلم بالبلدان والحوادث الكبار، والوقائع العظام، والكتب المشهورة، وأشعار العرب المسطورة ؛ فإنّ العناية اشتدّت، والدواعي توفّرت على نقله وحراسته، وبلغت إلى حدّ لم يبلغه ما ذكرناه ؛ لأنّ القرآن معجز النبوّة، ومأخذ العلوم الشرعية والأحكام الدينية، وعلماء المسلمين قد بلغوا في حفظه وحمايته الغاية، حتى عرفوا كلّ شيء اختلف فيه من إعرابه وقراءته وحروفه وآياته، فكيف يجوز أن يكون مغيّراً ومنقوصاً، مع العناية الصادقة والضبط الشديد. ( مجمع البيان ١: ٤٣ نقلاً عنه ) وبهذا يظهر الإشكال في ما ذكره المصنّف بقوله: ويساعد عليه الاعتبار. انظر حقائق الأُصول ٢: ٨٨.

وإنّما أضفنا هنا هذين التوضيحين والتعليقين - خلافاً لما التزمنا به من ترك التعليق على آراء المصنّف - ؛ لأنّ موضوع حفظ القرآن عن التحريف يحظى بالأهميّة القصوى عند عموم علمائنا قدّس الله أسرارهم.

(٣) هذان الجوابان أفادهما الشيخ الأعظم أيضاً. انظر فرائد الأُصول ١: ١٥٨.

والعلم بوقوعه فيها أو في غيرها من الآيات، غير ضائر بحجّيّة آياتها ؛ لعدم حجّيّة ظاهر سائر الآيات. والعلم الإجماليّ بوقوع الخلل في الظواهر إنّما يمنع عن حجّيّتها إذا كانت كلُّها حجّةً، وإلّا لا يكاد ينفكّ ظاهرٌ عن ذلك، كما لا يخفى، فافهم.

نعم لو كان الخلل المحتمل فيه، أو في غيره بما اتّصل به، لأخلّ بحجّيّته ؛ لعدم انعقاد ظهور له حينئذٍ، وإن انعقد له الظهور لولا اتّصاله.

اختلاف القراءات وأثره في التمسّك بظواهر الكتاب

ثمّ إنّ التحقيق: أنّ الاختلاف في القراءة بما يوجب الاختلاف في الظهور - مثل « يطهرن » (١) بالتشديد والتخفيف - يوجب الإخلال بجواز التمسّك والاستدلال ؛ لعدم إحراز ما هو القرآن.

ولم يثبت تواترُ القراءات، ولا جوازُ الاستدلال بها، وإن نُسب إلى المشهور تواترها (٢)، لكنّه ممّا لا أصل له، وإنّما الثابت جواز القراءة بها، ولا ملازمة بينهما، كما لا يخفى.

ولو فرض جواز الاستدلال بها، فلا وجه (٣) لملاحظة الترجيح بينها، بعد كون الأصل في تعارض الأمارات، هو سقوطها عن الحجّيّة في خصوص المؤدّى، بناءً على اعتبارها من باب الطريقيّة، والتخييرُ بينها بناءً على السببيّة، مع عدم دليلٍ على الترجيح في غير الروايات من سائر الأمارات، فلابدّ من الرجوع حينئذٍ إلى الأصل أو العموم، حَسَب اختلاف المقامات.

__________________

(١) في قوله تعالى: ﴿ وَلا تَقْرَبُوهنَّ حَتّى يَطْهُرْنَ فإذا تَطَهَّرْنَ فآتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ الله البقرة: ٢٢٢.

(٢) نسبه إليهم المحقّق القمّي في قوانين الأُصول ١: ٤٠٦ والشيخ الأعظم في فرائد الأُصول ١: ١٥٧ وغيرهما.

(٣) في « ش »: فلا حاجة.