درس کفایه الاصول - جلد دوم

جلسه ۱۰۹: ظواهر ۲

 
۱

خطبه

السلام علیک یا بنت رسول الله، السلام علیک یا فاطمة الزهراء، السلام علیک یا ام الائمة النجباء النقباء..

۲

خلاصه مباحث قبل

کلام در حجیت ظواهر بود. مرحوم آخوند فرمود اصل حجیت ظواهر فی الجمله مما لاریب فیه و لاشک یعتریه است. منتها در بعضی از ظواهر در حجیتش اشکال شده است.

یکی اینکه گفته بودند آن ظاهری حجت است که ظن به خلاف نباشد یا نه تنها که ظن به خلاف نباشد بلکه ظن به وفاق باشد. این را مرحوم آقای آخوند فرمود بلا وجه است و فرقی نمی‌کند. ظن به خلاف مضر نیست فضلا از اینکه ظن به وفاق لازم باشد.

۳

عدم مقید بودن حجیت ظواهر به مقصودین به افهام

تفصیل دوم تفصیل میرزای قمی است که فرموده است ظواهر برای من قصد افهامه حجت است. شخصی که من قصد افهامه نیست، ظواهر در حقش حجت نیست. سرّش هم این است، اصلاً سرّ این که می‌گویند ظواهر حجت است چون اگر کسی مراد جدی اش خلاف ظاهر کلامش باشد، نقض غرض می‌شود و نقض غرض قبیح است. مثلا اگر شما قصدت این است که هندوانه برایت بیاورند و بگویی خربزه بیار با اینکه می‌دانی مردم از این کلام که خربزه بیار خلاف مقصود شما را می‌فهمند، این نقض غرض است. ولی این سخن درست است در من قصد افهامه، ولی فردی که من قصد افهامه نباشد این سخن درست نیست. چون مثلا بنده می‌گویم هندوانه بیاور، بین من و این مخاطب یک قرینه‌ای هست که او می‌فهمد مقصود من از هندوانه خربزه است دیگران اشتباه می‌فهمند، خوب دیگران که مقصود من نیستند و من نمی‌خواهم آنها بفهمند. شخصی که من قصد تفهیمش را دارم، اشتباه نمی‌فهمد و شخصی هم که اشتباه می‌فهمد من قصد تفهیمش را ندارم. بنابراین لِمِّ حجیت ظواهر که نقض غرض است در غیر من قصد نمی‌آید.

مرحوم آقای آخوند اشکال کرده است که خیر در سیره عقلا فرقی نیست. الان اگر مثلاً نامه‌هایی دربیاید از فلان پادشاه به پسرش که این کارها را انجام بده. تاریخ که این نامه را پیدا می‌کند از روی این نامه درباره روحیات این پادشاه و پسر اظهار نظر می‌کند. مثلاً پادشاه گفت در میان مردم که می‌روی اعتنا به آنها نکن پس معلوم می‌شود که پادشاه مغرور بوده است. اگر کسی بگوید تو چه میدانی مخاطب آن نامه پسر بوده است شاید مقصود از به مردم اعتنا نکن یعنی به بی‌اعتنائی مردم اعتنا نکن. یعنی مردم چه به تو اعتناء کردند و چه اعتنا نکردند کار نداشته باش وظیفه‌ات را انجام بده. به او می‌گویند این حرف‌ها چیست بخوان عبارت را. چون ملاک حجیت ظواهر سیره عقلا است و در سیره عقلا فرقی بین من قصد و غیر من قصد نیست.

۴

پرسش و پاسخ

پرسش و پاسخ: شاگرد: عمل سیره عقلاء شک کنیم که به خاطر ظن به وفاق است سیره هم چون لبی است به قدر متیقن اخذ می‌شود. استاد: خیر همان مواردی که ظن نیست سیره است. دیروز مثال زدم می‌گوید تو هیچ وقت نمی‌گفتی هشت صبح هیچ وقت نمی‌گفتی اول وقت نسیه بده هیچ وقت نمی‌گفتی به همان قیمت خرید بده، قرائن ذکر کرد که من ظن به خلاف داشتم. صاحب مغازه مؤاخذه می‌کند و می‌گوید تو بیخود به کلام من عمل نکردی.

شاگرد: اگر ملاک حجیت ظواهر نقض غرض است مخصوصا در مورد خداوند باید کلام قطع آور باشد نه ظن آور. اگر بخاطر نقض غرض است قطعا این ظاهر را اراده کرده است. یعنی اگر واقعا ثابت شود ظهور کلام این است، قطعا اراده‌اش کرده است دیگر قطع آور است نه ظن آور. استاد: این حرف شما را بعضی از مراجع اصولی هم زده‌اند که ظهور قطع آور است نه ظن آور. ولکن مع ذلک شما هم اشتباه می‌کنید و آن آقا هم که فرموده ظاهرا شاید مقصود دیگری داشته است. به او که نمی‌گوییم اشتباه کرده ولی به شما می‌گوییم. سرّش را اگر پیدا کردی جایزه داری. این اشکال درست است. اگر از خودت است خیلی خوب است اگر هم از جایی گرفتی اشکال ندارد. ولی اگر جوابش را پیدا کردی معلوم می‌شود مال خودت است چون جوابش در هیچ کتابی نیست..... {ادامه این قسمت درباره همین پرسش است}

۵

تطبیق: عدم مقید بودن حجیت ظواهر به مقصودین به افهام

التفصيل بين من قُصد إفهامه وغيره والمناقشة فيه

كما أنّ الظاهر: عدم اختصاص ذلك بمن قُصد إفهامه، ولذا لا يسمع (آخوند می‌فرماید کسی عذر بیاورد که من مقصود نبودم. اگر به کسی گفته شود مگر تو داخل اتاق نشنیدی که من به آن آقا گفتم فردا بیا و.. می‌گوید چرا. اگر او را بازخواست کند که چرا نیامدی مگر شما نمی‌دانستی که با او یکی هستی و در پاسخ بگوید تو طرف صحبتت با او بود با من صحبت نمی‌کردی شاید چیز دیگری مقصودت بوده است من چه می‌دانستم، این عذر از او پذیرفته نیست) اعتذار من لا يقصد إفهامه، إذا خالف ما تضمّنه ظاهر كلام المولى (اگر کسی ظاهر کلام مولی را مخالفت کند و بعد مؤاخذه‌اش کنند و عذر بیاورد که تو طرف صحبتت با من نبود و طرف صحبتت با کس دیگری بود، این عذر پذیرفته شده نیست)، من تكليفٍ يعمّه («من تكليفٍ يعمّه» معلوم شد مقصود چیست یعنی مثلا گفت فردا بیا و این آقا هم یقین داشت که تکلیفی که او دارد این هم دارد) أو يخصّه («يخصّه» مانند کسی که با دیگری قهر است و نمی‌خواهد مستقیم حرف بزند و می‌گوید برو به فلانی بگو که فردا بیاید و او هم می‌شنود که می‌گوید به فلانی بگو فردا بیاید ولی واسطه نیامد به او بگوید، اگر بگوید چرا نیامدی؟ و بگوید تو طرف صحبتت با من نبود. تکلیف اختصاص به خود او دارد ولی طرف صحبت نبوده است)، ويصحّ به الاحتجاج لدى المخاصمة واللجاج (صحیح است بوسیله این ظاهر کلام احتجاج. اگر مولی بگوید چرا نیامدی و بگوید طرف صحبتت من نبودم مولی می‌تواند احتجاج کند و بگوید مگر نگفتم به فلانی که تو فردا بیا و مگر تو هم نمی‌دانستنی که حُکمت مثل اوست) كما تشهد به (به عدم اختصاص) صحّة الشهادة بالإقرار من كلّ مَن سمعه (صحت شهادت به اقرار از کسی که می‌شنود این اقرار را)، ولو قصد عدم إفهامه (مردم سه طائفه هستند. یک طائفه قصد می‌شوند تفهیم مطلبی به آنها، یک طائفه هستند که قصد می‌شوند عدم تفهیم آنها را و یک گروه هم نه قصد تفهیم شده‌اند و نه قصد عدم تفهیم. می‌فرماید آن شخصی که این اقرار را شنیده شهادت دهد صحیح است ولو اینکه آن شخص قصد شده باشد عدم افهام او) فضلاً عمّا إذا لم يكن بصدد إفهامه. (آخوند می‌فرماید اگر آقایی مثلا از اینجا رد می‌شد و شنید که شخصی به دیگری می‌گوید من به حسن آقا صد هزار تومان بدهکار هستم و مواظب باش بردارش اینجا است نفهمد. سپس این فرد که مخفیانه این سخن را شنیده بود رفت دادگاه و گفت من خودم با گوش‌هایم شنیدم که این آقا اقرار کرد پهلوی رفیقش که صد هزار تومان به حسن، برادر من، بدهکار است. اقرار کننده می‌گوید من گفتم ولی من مقصودم این بود که شخص نفهمد. قاضی می‌گوید باشد مقصودم این بود یعنی چه؟! حاکم به این اقرار اخذ می‌کند هر چه بگوید آقا مقصودم از صد هزار تومن بدهکارم یعنی من پهلوی وجدان خودم دیدم این خیلی جوان متدینی است گفتم که صد هزار تومان به او بدهم. هر چه از این سخنان بگوید و عذر بیاورد که آقا مقصودم چیز دیگری بود و نمی‌خواستم او بفهمد و... گوش نمی‌کنند.) ولا فرق في ذلك بين الكتاب المبين، وأحاديث سيّد المرسلين، والأئمّة الطاهرين عليهم‌السلام. (فرقی هم بین ظواهر کتاب و احادیث وجود ندارد)

۶

عدم مقید بودن حجیت ظواهر به غیر ظواهر قرآن

 وإن ذهب بعض الأصحاب (تفصیل سوم) إلى عدم حجّيّة ظاهر الكتاب: (بعضی‌ها یعنی اخباریین گفته‌اند ظواهر قرآن کریم حجت نیست):

۷

دلیل اول اخباریین برای عدم حجیت ظواهر قرآن

إمّا بدعوى: اختصاص فهم القرآن ومعرفته بأهله ومن خوطب به (این‌هایی که گفته‌اند ظواهر قرآن حجت نیست پنج دلیل ذکر کرده‌اند:

یک دلیل آنها این است که قرآن کتاب معمولی نیست، انما يعرف القرآن من خوطب به، آنهایی که اهل قرآن هستند و آنهایی که قرآن به آنها خطاب کرده است و مخاطب قرآن هستند، آنها قرآن برای شان حجت است. مردم چه می‌فهمند از قرآن؟! حضرت می‌فرمایند من از نقطه بای بسم الله چقدر مطلب در می‌آورم. پس فهم و معرفت قرآن اختصاص دارد به اهلش و من خوطب به)، كما يشهد به ما ورد في ردع أبي حنيفة وقتادة عن الفتوى به. (حضرت آیه‌ای از قرآن تلاوت کردند و پرسیدند تو چه می‌فهمی؟ سپس فرمودند یک حرف از قرآن پیس تو نیست و تو قرآن نمی‌فهمی. او را ردع کردند پس معلوم می‌شود ظواهر قرآن برای غیر ائمه علیهم السلام حجت نیست.) 

۸

دلیل دوم اخباریین برای عدم حجیت ظواهر قرآن

یا ممکن است دلیل آنها این باشد که قرآن مضامین بلند دارد. مثلاً ممکن است کسی بگوید که پنجره وجود! اگر کسی در این مورد بگوید ظواهر حجت است، در پاسخ به او می‌گویند پنجره وجود یعنی چه؟! کتاب بوعلی سینا و فارابی و انسانهای معمولی را می‌گویند همه کس نمی‌فهمد، آن وقت قرآن به این عظمت که خالق هستی فرموده است چگونه ممکن است فهمیده شود. دلیل اول این است که اصلاً قرآن ظهوری ندارد و یا ظهور دارد و اشخاص خاصی می‌فهمند. شبیه من قصد افهامه است. رموزی در قرآن هست که مال آنها است. ادله‌ای که اخباری این آورده‌اند دو گونه است بعضی‌ها اصل ظهور را مناقشه می‌کنند و بعضی‌ها حجیت را. دلیل اول آنها حجیت را مناقشه می‌کند. در دلیل دوم نمی‌گویند قرآن برای خصوص ائمه آورده نشده است. مثلاً کفایه را آخوند فقط برای کسانی که کفایه را می‌فهمند ننوشته است، کفایه را برای همه نوشته است ولی در خارج آنقدر کفایه سنگین است که غیر از این ده نفر بقیه نمی‌فهمند.

۹

تطبیق: دلیل دوم اخباریین برای عدم حجیت ظواهر قرآن

(دلیل دوم این است:) أو بدعوى: أنّه لأجل إحتوائه على مضامين شامخة، ومطالب غامضة عالية، لا يكاد تصل إليها أيدي أفكار اولي الأنظار غير الراسخين العالمين بتأويله، (آن قدر مضامین بلندی دارد که افکار انسان‌های معمولی که عالم به تأویل قرآن نیستند به آن نمی‌رسد) كيف؟ (مرد مؤمن تو حاضر نیستی بگویی رسائل را همه می‌فهمند حاضر نیستی بگویی اشارات بوعلی را همه می‌فهمند، حاضر نیستی بگویی کتاب فارابی را همه می‌فهمند، آن وقت قرآن به این عظمت را می‌فهمند؟!) ولا يكاد يصل إلى فهم كلمات الأوائل إلّا الأوحديُّ من الأفاضل (یعنی انسانهایی مانند بوعلی سینا یا فارابی در مقابل ذات حضرت حق اصلا اوائل هم محسوب نمی‌شوند. شما کلمات اینها را حاضر نیستید بگویید اینها می‌فهمند، آن وقت قرآن به این عظمت؟!)، فما ظنّك بكلامه تعالى مع اشتماله على علم ما كان وما يكون، وحكم كلّ شيء؟

۱۰

دلیل سوم اخباریین برای عدم حجیت ظواهر قرآن

دلیل بعدی این است که خود قرآن فرموده است ست ظواهر من حجت نیست: «فيه آيات محكمات هنّ ام الكتاب و اخر متشابهات». به متشابهات اخذ نکن. ظاهر یکی از مصادیق متشابه است. متشابه یعنی دو معنا و ظاهر یعنی احتمال دیگر هم دارد.

۱۱

تطبیق: دلیل سوم اخباریین برای عدم حجیت ظواهر قرآن

أو بدعوى: شمول المتشابه - الممنوع عن اتّباعه - للظاهر، (این متشابهی که منع شده است از اتباع آن شامل ظاهر هم می‌شود) لا أقلّ من احتمال شموله له؛ (اگر بگویید از کجا می‌گویید شامل می‌شود؟ در پاسخ باید گفت اگر یقینا شامل نمی‌شود لااقل احتمال هست که متشابه هم شامل مجمل شود و هم شامل ظاهر شود) لتشابه المتشابه وإجماله. (خود «متشابهات» از الفاظ متشابه است که نمی‌دانیم فقط اجمال را می‌گیرد و یا ظاهر را هم می‌گیرد. پس لااقل محتمل است که ظاهر را هم شامل شود)

فصل
[ حجّيّة الظواهر ]

لا شبهة في لزوم اتّباع ظاهر كلام الشارع في تعيين مراده في الجملة ؛ لاستقرار طريقة العقلاء على اتّباع الظهورات في تعيين المرادات، مع القطع بعدم الردع عنها ؛ لوضوح عدم اختراع طريقة أُخرى في مقام الإفادة لمرامه من كلامه، كما هو واضح.

حجّية الظواهر مطلقاً

والظاهر: أنّ سيرتهم على اتّباعها من غير تقييد بإفادتها للظنّ فعلاً، ولا بعدم الظنّ كذلك على خلافها قطعاً (١) ؛ ضرورة أنّه لا مجال عندهم للاعتذار عن مخالفتها: بعدم إفادتها للظنّ بالوفاق، ولا بوجود الظنّ بالخلاف.

التفصيل بين من قُصد إفهامه وغيره والمناقشة فيه

كما أنّ الظاهر: عدم اختصاص ذلك بمن قُصد إفهامه (٢)، ولذا لا يسمع اعتذار من لا يقصد إفهامه، إذا خالف ما تضمّنه ظاهر كلام المولى، من تكليفٍ يعمّه أو يخصّه، ويصحّ به الاحتجاج لدى المخاصمة واللجاج، كما تشهد به صحّة الشهادة بالإقرار من كلّ مَن سمعه، ولو قصد عدم إفهامه، فضلاً عمّا إذا لم يكن بصدد إفهامه.

__________________

(١) نسب الشيخ الأعظم هذين التفصيلين إلى بعض متأخّري المتأخّرين من المعاصرين ( فرائد الأُصول ١: ١٧٠ )، ونقل في موضع آخر ( المصدر المتقدم: ٥٩١ ) التفصيل الثاني حكايةً عن بعض المعاصرين عن شيخه.

(٢) إشارة إلى تفصيل المحقّق القمّي. انظر قوانين الأُصول ١: ٣٩٨ - ٤٠٣ و٢: ١٠٣.

التفصيل بين ظواهر الكتاب وغيرها والأدلّة على ذلك

ولا فرق في ذلك بين الكتاب المبين، وأحاديث سيّد المرسلين، والأئمّة الطاهرين عليهم‌السلام. وإن ذهب بعض الأصحاب (١) إلى عدم حجّيّة ظاهر الكتاب:

إمّا بدعوى: اختصاص فهم القرآن ومعرفته بأهله ومن خوطب به، كما يشهد به ما ورد في ردع أبي حنيفة (٢) وقتادة (٣) عن الفتوى به.

أو بدعوى: أنّه لأجل إحتوائه على مضامين شامخة، ومطالب غامضة عالية، لا يكاد تصل إليها أيدي أفكار اولي الأنظار غير الراسخين العالمين بتأويله، كيف ؟ ولا يكاد يصل إلى فهم كلمات الأوائل إلّا الأوحديُّ من الأفاضل، فما ظنّك بكلامه تعالى مع اشتماله على علم ما كان وما يكون، وحكم كلّ شيء ؟

أو بدعوى: شمول المتشابه - الممنوع عن اتّباعه - للظاهر، لا أقلّ من احتمال شموله له ؛ لتشابه المتشابه وإجماله.

أو بدعوى: أنّه وإن لم يكن منه ذاتاً، إلّا أنّه صار منه عرضاً ؛ للعلم الإجماليّ بطروّ التخصيص والتقييد والتجوّز في غير واحد من ظواهره، كما هو الظاهر (٤).

__________________

(١) انظر الفوائد المدنية: ١٧٨، وشرح الوافية: ١٣٧ - ١٥٠ ( مخطوط )، والحدائق ١: ٢٧ - ٣٥، والفوائد الطوسية: ١٨٦ - ١٩٥.

(٢) راجع وسائل الشيعة ٢٧: ٤٧ - ٤٨، الباب ٤ من أبواب صفات القاضي، الحديث ٢٧.

(٣) الكافي ٨: ٣١١ - ٣١٢.

(٤) الصواب: « كما هو ظاهر » ؛ لأنّ التعبير ب « الظاهر » يوهم الترديد، وهو ينافي الجزم بالإجمال العارض على ظهورات الكتاب. راجع منتهى الدراية ٤: ٢٩٤.