خلاصه مطلب گذشته
در صورتی که عام دارای دو تخصیص باشد مثلا یکی متصل و یکی منفصل، متصل مثل إلا الدرهم و الدینار، منفصل مثل مسئله ذهب و فضه، به عقیده شیخ انصاری انقلاب نسبت پیش میآید، یعنی عام با مخصص متصل ظهور پیدا میکند در تمام مابقی و نسبت آن با خاص دیگر عام من وجه میشود، ماده اجتماع پیدا میکنند، مثل طلا و نقرهای که به عنوان زیورآلات درست شده است، این ماده اجتماع است، عام مخصَّص بالمتصل میگوید این ضمان ندارد عاریه آن، مسئله ذهب و فضه میگوید عاریه آن ضمانت دارد.
شهید ثانی در مسالک قولی را از محقق ثانی نقل میکند و قولی را از فخر المحققین.
از محقق ثانی نقل میکند که ایشان معتقدند در اینجا ما یک عام داریم و دو تخصیص، هر دو تخصیص را بر عام وارد میکنیم یعنی هم درهم و دینار را و هم ذهب و فضه را، این که کم لطفی در کجای مطلب است نمیدانیم، هر دو خاص وارد بر عام میشوند. خود شهید ثانی هم همین را اختیار میکند و توضیح بیشتر هم در این مورد داد.
شهید ثانی قولی را هم از فخر المحققین نقل میکنند که ایشان معتقدند چون این دو خاص یکی أخص از دیگری است، یعنی مسئله درهم و دینار أخص از طلا و نقره است، این درهم و دینار همانطور که مخصص عام واقع میشود، یعنی مخصص لاضمان، همچنین مخصص ذهب و فضه هم واقع میشود، اول با درهم و دینار مقید میکنیم ذهب و فضه را، میگوییم مراد ذهب و فضهای است که مسکوکین باشند و آنوقت با این لاضمان را تخصیص میزنیم، نتیجه این میشود که فقط درهم و دینار است که عاریه آن ضمانت آور است و غیر از اینها ضمانت آور نیست، این مطلب را از فخر المحققین نقل میکند.
شهید ثانی بعد میپردازد به مباحثه با فخر المحققین به صورت إن قلت و قلت. میفرماید فرمایش فخر المحققین درست نیست به جهت این که دو مخصص یکی أخص از دیگری است مانع از این نخواهد بود که هم أخص الخاصین را مخصص عام قرار بدهیم و هم خاص آخر را مخصص عام قرار بدهیم، این که یکی أخص است باشد، أخص بودن مانع از این نیست که هر دو را مخصص عام قرار بدهیم.
دفاع از فخر المحققین و جواب از آن (اشکال و جواب)
إن قلت: اگر فخر المحققین بفرمایند که منافات دارد استثناء درهم و دینار با استثناء مطلق ذهب و فضه، این دو استثناء منافات دارند، به جهت این که استثناء درهم و دینار به معنای این است که غیر از درهم و دینار هر چیزی را شما عاریه گرفتید ضمانت ندارد، فقط درهم و دینار است که عاریه آن ضمانت دارد یعنی نقدین، از اینطرف اینطور میگویید که فقط درهم و دینار، از آنطرف هم میگویید مطلق و ذهب و فضه عاریه آن ضمانت دارد، این نمیشود، این دو با یکدیگر نمیسازد، یکجا میگویید فقط درهم و دینار و آنوقت در جای دیگر گفتید مطلق ذهب و فضه، این منافات دارد.
قلت: هیچ منافاتی ندارد، نهایتاً این است که درهم و دینار دو مرتبه تخصیص میخورد، یک مرتبه مستقلاً یعنی إلا الدرهم و الدینار، فقط درهم و دینار را استثناء میکند، نسبت به مابقی عام در ظهور خودش باقی است یعنی غیر از این دو هر چه است ضمانت آور نیست عاریه آن، دوباره مطلق ذهب و فضه را بر این عام مخصص قرار میدهیم، درهم و دینار هم یکبار دیگر در ضمن مطلق ذهب و فضه استثناء میشود و این منافاتی ندارد، مثل این است که بگویید أکرم العلماء و بعد یک مرتبه بگویید لاتکرم النحاة، لایجب إکرام النحاة، یک مرتبه هم بگویید لایجب إکرام الاُدباء، این که منافاتی ندارد، نحات أخص است و اُدباء أعم از نحات است، بیانیین را هم شامل است، صرفیین را هم شامل است و هکذا، هم علوم ادبیه را شامل است، منتها نحویین دو مرتبه استثناء میشوند، یکدفعه خصوصا، لایجب إکرام النحاة، یکدفعه هم در ضمن لایجب إکرام الاُدباء که شامل نحات هم است، این منافاتی ندارد، در واقع این استثناء نسبت به نحات تأکید میشود.
الغرض میفرماید قلت: هیچ منافاتی ندارد، یکدفعه درهم و دینار استثناء شود و یکدفعه هم مطلق ذهب و فضه از لاضمان فی العاریة استثناء شود.
هذا مضافاً بر این که گفتار فخر المحققین مستلزم این است که مرتکب دو مجاز شویم، چون فخر المحققین میفرماید این درهم و دینار هم مخصص لاضمان فی العاریة است و هم مخصص فی عاریة الذهب و الفضة ضمان است، چون أخص الخاصین است هم عام را تخصیص میزند، یعنی لاضمان فی العاریة، هم این که مطلق را مقید میکند، عام دیگر را مخصص میکند، فی عاریة الذهب و الفضة یعنی ذهب و فضه مسکوکین، پس هر دو مجاز میشوند، هم لاضمان فی العاریة وقتی تخصیص خورد مجاز میشود و هم فی عاریة الذهب و الفضة ضمان وقتی مقید کردیم آن را یعنی أی مسکوکین، این هم اینجا مجاز میشود، فرمایش فخر المحققین مستلزم ارتکاب دو مجاز است، هم این عام تخصیص بخورد و هم آن عام تخصیص بخورد و ما باید تا جایی که امکان دارد سعی در تقلیل مجاز داشته باشیم که مجاز کمتر شود. چکار کنیم مجاز کمتر شود؟ هرچه تخصیص داریم به یک عام وارد کنیم که همان لاضمان فی العاریة باشد، بگوییم این عام هم با درهم و دینار تخصیص خورده است و هم با ذهب و فضه تخصیص خورده است، دیگر به ذهب و فضه تخصیص نزنیم که این هم مجاز شود. به این دو جهت فرمایش فخر المحققین قبول نیست.
إن قلت: اگر فخر المحققین بفرمایند که بله لازم است ما سعی کنیم که مجاز هرچه کمتر شود، گرفتار مجاز بیشتر نشویم، درست است ولی همچنین لازم است سعی کنیم مجاز را تقلیل بدهیم، تکثیر ندهیم، خب شما هر دو مخصص را به پیکره لاضمان فی العاریة وقتی میزنید، مجاز دو آتشه میشود، دوبار مجاز میشود، یکبار إلا الدرهم و الدینار را ضربه زدید و مجاز شد، یک مرتبه هم ذهب و فضه را تخصیص زدید و مجاز شد، دوبار مجاز شد، دولا پنها مجاز میشود و ما باید سعی کنیم مجاز روی هم انباشته نشود. چکار کنیم روی هم انباشته نشود؟ یک تخصیص به لاضمان بزنیم، یکی دیگر را به ذهب و فضه بزنیم، شما هر کدام را مقدم بدارید ترجیح بلامرجح است، یعنی این هم مجاز شود، آن هم مجاز شود، تفاوتی ندارد به این عام که دو مرتبه مجاز شود، الان چه تفاوتی دارد به قول شما صاحب مسالک دو مجاز لازم میآید منتها در یک عام، به قول ما که فخر المحققین هستیم مثلا دو مجاز لازم میآید منتها یکی در آن عام و یکی در عام دیگر، شما بگویید این بهتر است که هر دو مجاز بر یک عام وارد شود، کجا بهتر است، این هم دو مجاز است.
قلت: فرق دارد، لاضمان فی العاریة قطعاً مجاز شده است، قطعاً تخصیص خورده است چون درهم و دینار قطعا از آن استثناء شده است، پس مجازیت آن چارهای ندارد، علی أی حال لاضمان مجاز است، چون قدر متیقن درهم و دینار است که از آن استثناء شده است اما این که ذهب و فضه هم مجاز است یا نه، یقینی نیست، شک داریم که این هم صار مجازاً أو لم یصر، حیث این که این عام حتماً مجاز شده است و آن عام را نمیدانیم مجاز است یا نه، پس هیچ مانعی ندارد، وقتی مجاز شده است بگذارید دوباره مجاز شود و یک تخصیص دیگر هم بزنیم، دوباره مجاز شود اما عام دیگری که معلوم نیست مجاز شدن آن، چرا عمداً باعث به مجازیت آن شویم؟ و من هنا عُلم که نگویید ترجیح بلامرجح است، بلکه ترجیحٌ مع المرجح است، این ترجیح دارد، هر دو تخصیص را بر یک عام بزنیم ترجیح دارد، چون هر دو تخصیص را وقتی به یک عام زدید مجازیت مقداری غلیظ میشود نه این که تولید مجازیت شده باشد، مجازیت تولید شده است بلکه مقداری غلیظ شده است، اما اگر ذهب و فضه را تخصیص بزنیم باعث شدیم که یک حقیقت تبدیل به مجاز شود، این دو یکی است؟ این ترجیح بلامرجح است؟
بعد از آن که جواب فخرالمحققین را میدهد، میفرماید مطلب همین است که این دو مخصص را بر عام وارد میکنیم و بقی هنا مطالبی، شهید ثانی در آخر کلام میفرماید مطالب دیگری هم در اینجا باقی ماند که جای بررسی داشت ولی از حوصله بحث خارج است. شاید نظر ایشان بر این باشد که آیا استثناء متصل انقلاب نسبت تولید میکند یا نمیکند؟ آیا اخبار لاضمان فی العاریة إلا الدرهم و الدینار قویتر است یا اخبار فی عاریة الذهب و الفضة ضمان قویتر است؟ اینها جهاتی است که میشود در اینها بحث کرد ولی لزومی ندارد.
فرمایشات شهید ثانی و بررسی قول محقق ثانی و فخر المحققین تمام شد.