گروه سوم و چهارم که دو دلیل با یکدیگر تعارض کردند، جمع بینهما به این است که در دلالت یکی لا علی التعیین تصرف کنیم که گفتیم این هم بر دو گروه است، یک دفعه أظهر و ظاهر هستند و یکدفعه ظاهرین هستند، مثالهای این دو گروه را ذکر میکنیم تا ببینیم تحت پوشش کدام قانون قرار میگیرند.
از عامین من وجه مثال میزنیم: أکرم العلماء، لاتکرم الشعراء، نسبت علماء با شعراء عامین من وجه است، یک ماده اجتماع دو ماده افتراق دارند. عامین من وجه در دو ماده افتراق تعارض ندارند بلکه در ماده اجتماع تعارض دارند. این مثال ظاهرین است، هیچکدام بر دیگری ترجیح ندارند، هر دو عام هستند، أکرم العلماء عام است، لاتکرم الشعراء هم عام است، اگر بخواهیم بینهما جمع کنیم یا ماده اجتماع را به أکرم العلماء میدهیم و لاتکرم الشعراء را تخصیص میزنیم و یا ماده اجتماع را به لاتکرم الشعراء میدهیم و أکرم العلماء را تخصیص میزنیم.
مثال عامین من وجه که یکی ظاهر و یکی أظهر است: أکرم العلماء و لاتکرم الشاعر، (نه الشعراء) در اینجا أکرم العلماء أظهر است و دومی ظاهر است، اولی چون عام است و عام در عموم أظهر است، دومی چون مطلق است و ظهور مطلق در عموم خیلی قوی نیست، أکرم العلماء، لاتکرم الشاعر، اولی أظهر و دومی ظاهر است.
این دو مثال از عام و خاص من وجه بود که در یکی هر دو ظهورها مساوی بود و در دیگری ظهور یکی اقوی بود.
مثال عموم و خصوص مطلق: أکرم العلماء، ینبغی اکرام النحاة، علماء ظهور در عموم دارد، ینبغی هم ظهور در استحباب دارد، آیا ظهور آن در عموم قویتر است یا ظهور این در استحباب قویتر است؟ یا مساوی است، ظهور آن در هر حدی که است این هم در همان حد است؟ اگر بخواهیم جمع کنیم بینهما را یا باید العلماء را تخصیص بزنیم یا ینبغی را حمل بر وجوب کنیم، در این مثال ظاهرین مساوی هستند.
مثال ظاهرین در جایی که یکی ضعیفتر باشد و دیگری أظهر باشد، مثلا أکرم العلماء، اُحبّ اکرام النحاة، در اینجا احبّ در سطح ینبغی نیست، ظهور احبّ در استحباب قویتر است از ظهور العلماء در عموم، بله العلماء ظهور در عموم دارد و احبّ ظهور در استحباب دارد ولی ظهور احبّ در استحباب قویتر است از ظهور العلماء در عموم، اگر بخواهیم بینهما را جمع کنیم باید احبّ را قرینه صارفه برای العلماء در نظر بگیریم، این دو مثال برای عموم و خصوص مطلق بود که در یکی ظاهرین مساوی و در یکی ظاهر یکی قویتر از دیگری است.
مثال متباینین، إغتسل للجمعة، ینبغی غسل الجمعة، ظهور إغتسل در وجوب مساوی است با ظهور ینبغی در استحباب، یا باید از ظاهر آن رفع ید کنیم یا از ظاهر این یکی رفع ید کنیم.
مثال دیگری که أظهر و ظاهر باشند، إغتسل للجمعة، احبّ غسل الجمعة، إغتسل ظهور در وجوب دارد و احبّ ظهور در استحباب دارد ولی ظهور احبّ در استحباب قویتر است از ظهور إغتسل در وجوب، چون ظهور اغتسل در وجوب خیلی قوی نیست، به قول صاحب معالم استعمال عام در ندب شایعٌ فی الاستعمال فلذا ظهور آن خیلی قوی نیست.
شش مثال زدیم، دو مثال عامین من وجه، دو مثال عام مطلق، دو مثال از متباینین که در سه مثال ظاهرین مساوی بودند و در سه مثال ظاهر یکی أظهر از دیگری بود.
بیان حکم موارد تعارض اظهر و ظاهر، و تعارض ظاهرین
این دو گروه که یک گروه تعارض ظاهرین بود و یک گروه تعارض أظهر و ظاهر بودند.
خلاصه کلام شیخ این است که گروهی که أظهر و ظاهر هستند را ملحق به نص و ظاهر کنید که نص و ظاهر زیر پوشش الجمع مهما أمکن بودند، أظهر و ظاهر هم همینطور زیر پوشش الجمع مهما أمکن هستند. اما قسم دیگر که تعارض ظاهرین بود و ظاهرین با یکدیگر مساوی هستند، این گروه را ملحق کنیم به قسم اول، در قسم اول گفتیم تحت پوشش قانون جمع نیستند بلکه تحت پوشش قانون طرح هستند، این گروه هم همینطور تحت پوشش قانون طرح قرار میگیرند.
علت ملحق شدن اظهر و ظاهر به نص و ظاهر در جمع عرفی بودن
علت این که أظهر و ظاهر را ملحق به نص و ظاهر کردیم چیست؟ أکرم العلماء و لاتکرم النحاة، گفتیم لاتکرم النحاة را قرینه صارفه بر أکرم العلماء در نظر میگیریم، أظهر و ظاهر هم همینطور مثل أکرم العلماء، احبّ اکرام النحاة، همانطور که لاتکرم النحاة نص و قرینه صارفه برای تخصیص عام است، احبّ إکرام النحاة هم ولو نص نیست ولی أظهر است و قرینه برای تخصیص أکرم العلماء میشود، أظهر مانند نص است.
شیخ انصاری میفرماید اگر در یک کلام دو لفظ داشته باشید، یکی ظاهر و دیگری أظهر، عرف أظهر را قرینه صارفه بر ظاهر در نظر میگیرد در تعارض، مثلا میگوید رأیت أسداً یرمی، أسد ظهور در حیوان مفترس دارد و یرمی ظهور در رجل شجاع دارد، ظهور یرمی قویتر است، در نتیجه یرمی را قرینه صارفه بر أسد در نظر میگیریم. یا در دو کلامی که به یکدیگر متصل هستند و یکی ظاهر و دیگری أظهر هستند، أظهر را قرینه صارفه بر ظاهر در نظر میگیریم مثلا لاتأکل الرمان فإنّه حامض، لاتأکل الرمان ظهور در مطلق رمان دارد، رمّان شیرین و ترش، انار نخور، فإنّه حامض اختصاص به انار ترش دارد، در اینجا فإنّه حامض را حمل بر غلبه نمیکنیم بلکه بخاطر این که علت است و فإنّ العلة یعمّم و یخصص، اگر یک معلولی ذکر شد و پشت سر آن علت آمد، ظهور علت قویتر از ظهور معلول است، حدود معلول را با حدود علت مشخص میکنند، میگویند این که اول میگوید لاتأکل الرمان همه انارها مراد او نیست، فقط انار ترش مراد او بوده است به قرینه کلام بعدی که علت آورده است، فإنّه حامض.
شیخ انصاری میفرماید اگر در یک کلام دو لفظ باشد که یکی ظاهر و یکی أظهر است، أظهر را قرینه میگیرند، یا دو کلام بهم متصل و یکی ظاهر و یکی أظهر باشد، أظهر را قرینه در نظر میگیریند، در دو متعارضین هم همینطور است، وقتی یکی ظاهر بود و دیگری أظهر، أظهر را قرینه در نظر میگیرند، مثلا أکرم العلماء ظاهر است و احبّ اکرام النحاة أظهر در استحباب است، این را مخصص عموم العلماء قرار میدهیم.
ما به الاشتراک و ما به الافتراق در اظهر و ظاهر، و نصّ و ظاهر
و الفرق بین أظهر و ظاهر و نصّ و ظاهر چیست؟ یک مابه الاشتراک و یک مابه الافتراق دارند. مابه الاشتراک این است که همانطور که در نص و ظاهر، النص یصلح قرینة صارفة للظاهر، صلاحیت دارد، فلذا دار الامر بین این که از ظاهر ظهور رفع ید کنیم، أکرم العلماء، یا از سند نص رفع ید کنیم، سند لاتکرم النحاة، در اینجا از ظهور ظاهر رفع ید میکنیم چون النص یصلح قرینة صارفة للظاهر، فلذا شک سببی و مسببی است یعنی الشک فی الظهور مسبب است از عن الشک فی السند، در شک سببی و مسببی به سبب أخذ میکنند و مسبب را کنار میگذارند، در اینجا هم به سند نص أخذ میشود با دلالت آن و در ظهور أکرم العلماء تصرف میکنیم.
دار الامر بین این که از ظهور ظاهر رفع ید کنیم یا از سند نص رفع ید کنیم، گفتیم سند نص حاکم بر ظهور ظاهر است، چون لأنّه یصلح قرینة صارفة للظاهر. تمام این حرفها در أظهر و ظاهر هم است، أمر دائر است بین است که از ظهور أکرم العلماء رفع ید کنیم یا از سند احبّ اکرام النحاة رفع ید کنیم، حیث این که احبّ إکرام النحاة یصلح قرینةً صارفة لظهور أکرم العلماء، بایستی از ظهور این یکی رفع ید کنیم نه از سند آن، سببی و مسببی هستند و به سند و دلالت آن أخذ میشود، یعنی به سند احبّ إکرام النحاة با دلالت آن أخذ میشود و ظهور أکرم العلماء را تخصیص میزنیم، همان بیاناتی که در نص و ظاهر گفته شد، در أظهر و ظاهر هم است. این مابه الاشتراک آنها بود.
مابه الافتراق: مقدم شدن نص بر ظاهر از باب قرینةٌ قطعیةٌ عقلیة است، یعنی نص قرینه قطعیه است لذا عقل میگوید باید نص را قرینه صارفه بر ظاهر در نظر بگیرید اما أظهر قرینةٌ عرفیةٌ ظنیةٌ علی الظاهر، أظهر قرینه عقلیه نیست، قرینه عرفیه است، قرینه قطعیه نیست، قرینه ظنیه است، تنها تفاوت در این است که النص قرینةٌ قطعیةٌ عقلیة للظاهر أما أظهر قرینة ظنیة عرفیة علی الظاهر، مثلا مقدم شدن لاتکرم النحاة بر أکرم العلماء از باب قرینه قطعیه عقلیه است اما مقدم شدن احبّ إکرام النحاة بر أکرم العلماء از باب قرینه ظنیه عرفیه است، حساب این گروه مشخص شد و فهمیدیم که تحت پوشش قانون الجمع مهما أمکن قرار میگیرد.