درس کفایة الاصول - اصول عملیه و تعارض

جلسه ۱۳۰: تعارض الدلیلین ۱۳

 
۱

خطبه

۲

تطبیق سایر ادله دیگر تقدیم ادله ترجیح

و منها (از وجوهی که می‌گوید قید زدن اخبار تخییر لازم است – این وجوه را شیخ انصاری ذکر کرده است) غير ذلک (دو وجه مذکور) مما (بیان غیر – از ان وجوهی که) لا يكاد يفيد الظن (ظن به وجوب ترجیح) فالصفح (اعراض کردن) عنه أولى و أحسن‏.

۳

تخییر مجتهد

اگر مای مجتهد قائل به تخییر در مقام تعارض دو خبر کردیم، دو فتوا برای ما جایز است و یک فتوا جایز نیست:

فتوای اول جایز: فتوا به مضمون خبر انتخابی، مثلا در دو خبری که یکی می‌گوید نماز جمعه واجب است و یکی می‌گوید حرام است، مجتهد فتوا به وجوب می‌دهد که مقلدین باید از این تقلید کنند.

فتوای اول غیر جایز: فتوای به اباحه در نماز جمعه (تخییر در مسئله فرعیه) جایز نیست. چون اباحه دلیل ندارد و مرحوم فیروزآبادی می‌گوید دلیل بر عدم اباحه داریم چون نفی حکم ثالث می‌کند.

فتوای دوم جایز: تخییر در مسئله اصولیه، یعنی مجتهد به مقلدین می‌گوید در این مسئله‌ای که سوال می‌کنید دو خبر متعارض دارد که مخیر هستید به هر کدام می‌خواهید عمل کنید.

۴

تطبیق تخییر مجتهد

ثم (اگر قائل به تخییر شدیم، دو فتوی می‌توانیم بدهیم و یک فتوی نمی‌توانیم بدهیم. اما آن دو فتویی که جایز است بدهیم عبارتند از: اول: فتوی به مضمون خبر انتخابی. اما فتوایی که جایز نیست بدهیم: فتوی به اباحه است. یک روایت می‌گوید نماز جمعه واجب و دیگری می‌گوید حرام، این جا مجتهد نمی‌تواند به اباحه فتوی بدهد. به اباحه می‌گوید تخییر در مساله‌ی فرعیه. فتوای به اباحه لایجوز زیرا اباحه دلیلی ندارد [۱] اما فتوای دومی که جایز است: تخییر در مساله‌ی اصولیه است یعنی به من مجتهد به مقلدهایم بگویم این جا دو خبر متعارض وجود دارد و شما در انتخاب بین این دو خبر مخیر هستید.) إنه لا إشكال (بنابر تخییر حالا چه کسی اولا قائل به تخییر باشد و چه کسی که بعد از فقد مرجح قائل به تخییر باشد) في الإفتاء بما (فتوایی که) اختاره (مفتی، خبر را) من الخبرين في (متعلق به افتاء است) عمل نفسه (مفتی) وعمل مقلّديه (مفتی). ولا وجه للإفتاء بالتخيير في المسألة الفرعيّة (بالاباحه)، لعدم الدليل عليه (تخییر) فيها (مسئله فرعیه).

نعم (بیان فتوای دومی که جایز است – استدراک از لاوجه للافتاء بالتخییر)، له (مفتی) الإفتاء به (تخییر) في المسألة الاصوليّة، فلا بأس حينئذ (حین الافتاء بالتخیر فی المسئلة الاصولیة) باختيار المقلّد غير ما (خبری که) اختاره («ما») المفتي (مقلد انتخاب کند خبری را که مفتی آن خبر را انتخاب نکرده است)، فيعمل (مقلد) بما يفهم منه (غیر ما اختاره) بصريحه (غیر) أو بظهوره (غیر) الّذي لا شبهة فيه (ظهور).

__________

[۱] استاد حیدری: مرحوم فیروزآبادی می‌فرماید این جا نتها دلیل بر اباحه وجود ندارد بلکه دلیل بر عدم اباحه وجود دارد

۵

تخییر استمراری

اگر ما قائل به تخییر شدیم، درباره‌ی تخییر دو نظریه معروف است:

نظریه‌ی اول (شیخ انصاری): ایشان قائل به تخییر بدوی است. یعنی شما وقتی که دچار خبرین متعارضین شدید، تا وقتی که احدالخبرین را انتخاب نکرده‌اید، مخیر هستید اما بعد از این که خبر را انتخاب کردید دیگر مخیر نیستید و تا قیام قیامت باید بر اساس همان خبری عمل بکنید که انتخاب کردید [۱].

نظریه‌ی دوم (صاحب کفایه): ایشان قائل به تخییر استمراری است. یعنی شما وقتی که دچار خبرین متعارضین شدید، در این که در انتخاب اول مخیر هستید هیچ، تا قیام قیامت هم مخیرهستید

دلیل برای تخییر استمراری:

  1. استصحاب: قبل از این که شما احد الخبرین را انتخاب کنید مخیر بودید و بعد از این که انتخاب کردید شک می‌کنید که ان تخییری که قبلا بوده باقی هست یا نیست، استصحاب تخییر می‌کنید.
  2. اطلاق ادله‌ی تخییر: ادله‌ی تخییر اطلاق دارند یعنی تخییر را مقید به زمان اول نکرده‌اند.

اشکال: شیخ انصاری آمده است به این دو دلیل تخییر استمراری اشکال می‌گیرد و می‌گوید موضوع استحباب و اطلاق ادله‌ی تخییر، شخص متحیر است و متحیر کسی است که هنوز احد الخبرین را انتخاب نکرده است اما کسی که احد الخبرین را انتخاب کرده است متحیر نیست لذا دیگر استصحاب و اطلاقات دیگر نمی‌آیند.

جواب: شما متحیر را به چه معنایی می‌گیرید؟ ایا معنایش (من تعارض عنده الخبران است یعنی کسی است که دو خبر نزد او تعارض کرده‌اند) است اگر چنین باشد، این شخص تا قیامت متحیر است، زیرا تا وقتی که برایش مسجل نشود که این خبر درست است و دیگری درست نیست متحیر است. اما اگر معنای دیگری است بفرمائید آن معنی چیست. ثانیا این موضوع در هیچ آیه و روایتی موضوع قرار نگرفته است.

__________

[۱] استاد حیدری: شیخ انصاری ۳ جا درباره‌ی این مساله حرف زده است

مکان اول: در بحث قطع و ظن در مبحث موافقت التزامیه

مکان دوم: در برائت کمی قبل از بحث شک در مکلف به

مکان سوم: در تعادل و تراجیح

۶

تطبیق تخییر استمراری

وهل التخيير بدويّ أم استمراريّ؟ قضيّة الاستصحاب لو لم نقل بأنّه (تخییر استمراری) قضيّة الإطلاقات (اطلاقات ادله‌ی تخییر) أيضا (چنانکه مقتضای استصحاب است) (خبر قضیة:) كونه (تخییر)(خبر قضیه الاستصحاب) استمراريّا.

وتوهّم «أنّ المتحيّر كان محكوما بالتخيير، ولا تحيّر له (مکلف) بعد الاختيار (اختیار یکی از دو خبر)، فلا يكون الإطلاق ولا الاستصحاب مقتضيا للاستمرار (استمرار تخییر)، لاختلاف الموضوع فيهما (اطلاق و استصحاب)(زیرا موضوع در این دو شخص متحیر است و الان شخص متحیر نیست) » فاسد (خبر توهم)، فإنّ التحيّر بمعنى تعارض الخبرين باق على حاله (تحیر)(حتی بعد از انتخاب یکی از خبرین)، وبمعنى آخر لم يقع في خطاب موضوعا للتخيير أصلا؛ كما لا يخفى.

۷

تعدی از مرجحات منصوصه

بحث در اینجا تعدی از مرجحات منصوصه است، مثلا بعضی از مرجحات در روایات ذکر شده است و موجب مزیت است و بعضی از مرجحات است که موجب مزیت است اما در روایات نیامده است، مثل اضبط بودن راوی و...

اگر قائل به ترجیح شدیم، در مسئله دو نظریه معروف است:

نظریه اول: (اخباریین): تعدی جایز نیست.

نظریه دوم: (شیخ انصاری): تعدی جایز است.

دلیل:

  • دلیل اول: در مقبوله امده اوثقیت و در مرفوعه امده اصدقیت، اگر این دو مرجح هستند این بخاطر این است که اصدق و اوثق بودن موجب می‌شود که ما ظن پیدا کنیم که این خبر اقرب به واقع است پس هر چیزی که سبب می‌شود که ما ظن پیدا کنیم که این خبر اقرب به واقع است.
۸

تطبیق تعدی از مرجحات منصوصه

فصل

[الاقتصار على المرجّحات المنصوصة]

هل على القول بالترجيح يقتصر فيه على المرجّحات المخصوصة المنصوصة، أو يُتعدّى إلى غيرها (مرجحات)؟

قيل: بالتعدّي،

وفيه : أنّه إنّما يجب الترجيح لو كانت المزيّة موجبة لتأكّد ملاك الحجّيّة في نظر الشارع ، ضرورة إمكان أن تكون تلك المزيّة بالإضافة إلى ملاكها من قبيل الحجر في جنب الإنسان ، وكان الترجيح بها بلا مرجّح (١) ، وهو قبيح ، كما هو واضح ، هذا.

مضافا إلى ما هو في الإضراب من الحكم بالقبح إلى الامتناع من أنّ الترجيح بلا مرجّح في الأفعال الاختياريّة ـ ومنها الأحكام الشرعيّة ـ لا يكون إلّا قبيحا ، ولا يستحيل وقوعه إلّا على الحكيم تعالى ، وإلّا فهو بمكان من الإمكان ، لكفاية إرادة المختار علّة لفعله ، وإنّما الممتنع هو وجود الممكن بلا علّة ، فلا استحالة في ترجيحه تعالى للمرجوح إلّا من باب امتناع صدوره منه تعالى ، وأمّا غيره فلا استحالة في ترجيحه لما هو المرجوح ممّا باختياره.

وبالجملة : الترجيح بلا مرجّح بمعنى «بلا علّة» محال ، وبمعنى «بلا داع عقلائيّ» قبيح ليس بمحال ، فلا تشتبه.

ومنها : غير ذلك (٢) ممّا لا يكاد يفيد الظنّ ، فالصفح عنه أولى وأحسن.

[حكم تخيير المفتي في عمله وعمل مقلّديه]

ثمّ إنّه لا إشكال في الإفتاء بما اختاره من الخبرين في عمل نفسه وعمل مقلّديه. ولا وجه للإفتاء بالتخيير في المسألة الفرعيّة ، لعدم الدليل عليه فيها.

نعم ، له الإفتاء به في المسألة الاصوليّة (٣) ، فلا بأس حينئذ باختيار المقلّد غير ما اختاره المفتي ، فيعمل بما يفهم منه بصريحه أو بظهوره الّذي لا شبهة فيه.

__________________

(١) هكذا في النسخ. والأولى أن يقول : «فكان الترجيح بها بلا مرجّح».

(٢) راجع مفاتيح الاصول : ٦٨٧ ، وفرائد الاصول ٤ : ٥٣ ـ ٥٤.

(٣) وهي حجّيّة أحد الخبرين تخييرا.

[التخيير استمراريّ]

وهل التخيير بدويّ (١) أم استمراريّ (٢)؟ قضيّة الاستصحاب (٣) لو لم نقل بأنّه قضيّة الإطلاقات (٤) أيضا كونه استمراريّا (٥).

وتوهّم «أنّ المتحيّر كان محكوما بالتخيير ، ولا تحيّر له بعد الاختيار ، فلا يكون الإطلاق ولا الاستصحاب مقتضيا للاستمرار ، لاختلاف الموضوع فيهما» (٦) فاسد ، فإنّ التحيّر بمعنى تعارض الخبرين باق على حاله ، وبمعنى آخر لم يقع في خطاب موضوعا للتخيير أصلا ؛ كما لا يخفى.

__________________

(١) بمعنى أنّه إذا اختار أحد الخبرين في زمان لم يكن له الأخذ بالآخر في زمان آخر.

(٢) بمعنى أنّه يجوز له اختيار أحد الخبرين في زمان واختيار الآخر في زمان آخر.

(٣) أي : استصحاب بقاء التخيير الثابت قبل الأخذ بأحدهما.

(٤) أي : إطلاقات أدلّة التخيير ، فإنّ مقتضاها ثبوت التخيير ولو بعد الأخذ بأحدهما.

(٥) وذهب الشيخ الأعظم الأنصاريّ إلى كونه بدويّا على القول بالتخيير ، كما سيأتي.

(٦) هذا حاصل ما توهّمه الشيخ الأعظم الأنصاريّ في فرائد الاصول ٤ : ٤٣.

فصل

[الاقتصار على المرجّحات المنصوصة]

هل على القول بالترجيح يقتصر فيه على المرجّحات المخصوصة المنصوصة ، أو يتعدّى إلى غيرها؟

قيل : بالتعدّي (١) ، لما في الترجيح بمثل الأصدقيّة (٢) والأوثقيّة (٣) ونحوهما ممّا فيه من الدلالة (٤) على أنّ المناط في الترجيح بها هو كونها موجبة للأقربيّة إلى الواقع (٥).

ولما في التعليل (٦) ب «أنّ المشهور ممّا لا ريب فيه» من استظهار أنّ

__________________

(١) والقائل هو الشيخ الأعظم الأنصاريّ تبعا لجمهور المجتهدين. فراجع معارج الاصول : ١٥٤ ـ ١٥٥ ، الفوائد الحائريّة : ٢٠٧ ـ ٢١٤ و ٢٢١ ، الفصول الغرويّة : ٤٤٢ ، قوانين الاصول ٢ : ٢٩٣ ، مفاتيح الاصول : ٦٨٨ ، فرائد الاصول ٤ : ٧٥٠.

ونسب إلى الأخباريّين عدم جواز التعدّي عن المرجّحات المنصوصة. راجع الحدائق الناضرة ١ : ٩٠.

(٢) في المقبولة.

(٣) في المرفوعة.

(٤) هكذا في جميع النسخ. والصحيح أن يحذف قوله : «ممّا فيه» ، وأن يقول : «ونحوهما من الدلالة ...».

(٥) هذا أوّل ما استدلّ به على القول بالتعدّي. راجع معارج الاصول : ١٥٥ ، وفرائد الاصول ٤ : ٧٦.

وأيّده الشيخ الأعظم الأنصاريّ بأنّ الراوي بعد سماع الترجيح بمجموع الصفات لم يسأل عن صورة وجود بعضها ، وإنّما سأل عن حكم صورة تساوي الراويين في جميع المزايا المنصوصة وغيرها ، حتّى قال : «لا يفضل أحدهما على الآخر». وهذا يكشف عن أنّه فهم من كلامه كون كلّ هذه الصفات وما شابهها مزيّة مستقلّة توجب الترجيح. فرائد الاصول ٤ : ٧٦ ـ ٧٧.

(٦) هذا ثاني الوجوه الّتي استدلّ بها الشيخ على القول بجواز التعدّي. راجع فرائد الاصول ٤ : ٧٧.