عناوین مانع از فعلیت من جمیع الجهات
آخرین نکتهای که مرحوم آخوند متذکر میشوند، موانع فعلیت من جمیع الجهات است.
مانع اول: عدم اطلاع
از اموری که مانع از فعلیت تکلیف است عدم اطلاع به بعضی از اطراف است. به عبارت اخری یکی از شرائط فعلیت تکلیف ابتلاء إلی جمیع الأطراف است. شما وقتی علم اجمالی پیدا کردید به اینکه یا این ظرف نجس است یا آن ظرف، این علم اجمالی شما زمانی منجزیت دارد که هر دو ظرف محل ابتلاء شما باشد.
اما اگر بگویید من علم اجمالی دارم یا این ظرف نجس است یا آن ظرفی که آن طرف کره زمین قرار دارد که من تا آخر عمر اصلاً رنگ آن ظرف را هم نخواهم دید. اینجا وقتی بعضی از اطراف از محل ابتلا خارج باشد، علم اجمالی دیگر منجزیت ندارد. ابتلاء به مورد متعلق تکلیف یکی از شرائط فعلیت تکلیف است که البته این از شرائطی است که مرحوم شیخ و بعد از شیخ هم مرحوم آخوند قائل است و قبل از مرحوم شیخ چنین مسئلهای مطرح نبوده و ما هم یک جزوه مفصلی راجع به این مسئله که شرطیت ابتلا در فعلیت تکلیف یک جزوه مفصلی تحقیق کردیم که در آن کنگره شیخ انصاری آن جزء مقاله ارائه داده شد و آنجا هم قرائت کردیم.
این یکی از شرائط فعلیت تکلیف است. حالا وقتی ابتلا یکی از شرائط فعلیت تکلیف شد، عدم ابتلا مانع از فعلیت تکلیف میشود.
مانع دوم: اضطرار به بعض اطراف
مانع دوم، اضطرار إلی بعض الاطراف است، چه اضطرار معین یا اضطرار تخییری. اضطرار از عناوین ثانویهای است که تکلیف را مقید میکند، میگوید این حرامٌ إلاّ فی صورة الاضطرار. لذا ما اگر علم اجمالی پیدا کردیم که یکی از این دو ظرف نجس است و بعد اضطرار الی بعض الاطراف محقق شد، این اضطرار هم جلوی فعلیت تکلیف را میگیرد.
در مورد اضطرار در تنبیهات اشتغال به آن میپردازیم.
مانع سوم: عدم فعلیت موضوع
در مانع سوم ابتدا باید شرط را بگوییم تا مانع روشن بشود. یکی از شرائط فعلیت تکلیف این است که موضوع بالفعل محقق باشد. بالفعل این مایع خمر باشد تا وجوب اجتناب در اینجا متوجه ما بشود، اما اگر موضوع بالفعل محقق نشود بعد از گذشت یک زمانی ما علم اجمالی به تحقق موضوع در این مدت پیدا کنیم، این مانع از فعلیت تکلیف میشود. مثالی که میزنند این است که اگر یک زن مستحاضهای در تمام ماه خون رؤیت میکند، یک زنی که استحاضه دارد و خون رؤیت میکند بطوری است که از اول ماه تا آخر ماه خون رؤیت میکند.
روی این که اقل حیض ثلاثة ایام است، ما میدانیم بالاخره در این یک ماه، سه روزش عنوان حیض را داشته، اما این سه روز چه روزی است؟ سه روز اول را بگوییم شک میکنیم سه روز اول حیض است یا نه؟ استصحاب طُهر میکنیم. سه روز دوم باز استصحاب طهر میکنیم، سه روز سوم استصحاب طهر میکنیم تا برسد به روز بیست و هفتم، روز بیست و هفتم که سه روز به آخر ماه مانده، آنجا دیگر استصحاب طُهر جریان ندارد. چون علم به انتقاض او پیدا کردیم. دیگر یقین داریم در روز بیست و هفتم زن یا این سه روزی که الان میخواهد شروع بشود حیض است یا آن روزهای ثابت سه روز محقق شده است.
علم به انتقاض طهر داریم. یعنی علم داریم به اینکه طهر که حالت سابقه بوده نقض شده است؛ اما باز راجع به آن سه روز آخر، ما شک میکنیم در اینکه آیا احکام الزامیه و تکلیفیه بر این زن هست یا نه. آیا دخولش در مسجد حرام است یا نه؟ اصل برائت است. آیا مباشرت زوج و جماع زوج با این زن جایز است یا نه؟ میگوییم اصل جواز است. باز در آن سه روز آخر هم ما میآییم طبق اصالة الجواز و اصالة البرائه تمام احکام تکلیفیه را کنار میگذاریم. پس این بیست و هفت روز را با استصحاب حکم میکنیم به اینکه این زن در حالت طهر است، دخولش در مسجد جایز است، نمازش را با آن شرائط استحاضه باید انجام بدهد روزهاش را باید بگیرد، مرد میتواند با او وطی بکند این سه روز آخر دیگر مجالی برای استصحاب نیست.
چون استصحاب در فرضی است که حالت سابقه برای ما مشکوک باشد. حالت سابقه در اینجا طهر است و الان که رسید به روز بیست و هشتم، بیست و هفت تمام شد و به روز بیست و هشتم آمد، اینجا یقین داریم یا این سه روز ۲۸ و ۲۹ و ۳۰ عنوان حیض را دارد، یا سه روز حیض قبلاً در ضمن این بیست و هفت روز محقق شده است. این دیگر برای زن یقینی است. پس در روز بیست و هشتم یقین پیدا میکند به اینکه آن طهر است. حالت سابقه منقوض شده است. وقتی یقین پیدا کرد، اُنقُضهُ بقین آخر، میآید دیگر جا برای استصحاب باقی نمیماند؛ اما حالائی که استصحاب نمیشود نمیگوییم هم از این طرف که حتما این سه روز حکم حیض را دارد.
این سه روز میآییم اصالة البرائه را نسبت به احکام الزامیه و تکلیفیه جاری میکنیم. حال شاهد بحث ما چیست؟ این است که تکلیف یکی از شرائط فعلیت تکلیف این است که موضوع تکلیف محقق باشد فعلاً. یعنی ما بالفعل بگوییم: «انت حائضٌ». توی زن الان حیض هستی آنوقت وقتی حائض بودنش محقق شد آنوقت بگوییم: «یجب علیکِ کذا». حرام است بر تو کذا. یک محرمات و یک واجباتی را برای او بیان کنیم؛ اما در طول این یک ماه که ما میدانیم سه روز حیض محقق شده است، اما آن سه روز کی بوده برای ما مشخص نیست. چه وقتی بوده سه روز اول بوده سه روز دوم بوده سه روز سوم بوده، این برای ما محقق نیست که بالفعل بگوییم این سه روز عنوان حیض را دارد لذا تکلیف فعلیت پیدا نمیکند.
پس یکی از شرائط فعلیت تکلیف این است که موضوعش فعلیت داشته باشد و تا مادامی که موضوع فعلیت پیدا نکند تکلیف هم فعلیت پیدا نمیکند.
ما بالفعل بتوانیم بگوییم امروز، روز حیض این زن است. یا مثلاً آنجائی که کسی میگوید اکرم العالم، من میدانم این زید در طول این ده سال، یک روز لای این کتاب را باز کرده و بحثی را خوانده است، به همان مقدار عنوان عالِم برایش صدق میکند. حالا کاری نداشته باشیم به عالم استمراری و عالمی که ملکه داشته باشد و این حرفها را کنار بگذاریم. ولی خود این عنوان عالم ظهور در این دارد کسی که محقق باشد الان عالم بودن او، اما کسی که اجمالاً در طول یک مدتی، یک روز عنوان عالم پیدا کرده بعد هم عقلش را از دست داده است. این دیگر نمیتواند موضوع برای تکلیف باشد، موضوع باید فعلیت داشته باشد نه در مقابل تقدیری. مراد از فعلیت در اینجا یعنی ما بالفعل موضوع برایمان حدش و حدودش مشخص بشود از نظر زمان. در مقابل این است که این فعلی در مقابل اجمالی است. اجمالاً بدانیم موضوع در طی این زمان محقق شده است. این کفایت در فعلیت حکم نمیکند.
این را اینجا مرحوم آخوند میفرمایند: اینها اموری هستند که مانع از فعلیت تکلیف میشوند، اما میفرمایند در بعضی از امور تدریجیه آنجا مانع از فعلیت تکلیف نیست. ما بعضی از موارد داریم که تکلیف ما بین اطراف و افراد تدریجی الوجود است؛ اما این مانعیت از فعلیت تکلیف ندارد؛ مثلا یکی کسی نذر کرده است یک روز معینی را روزه بگیرد، نمیداند آن روز معین آیا پنجشنبه است یا روز جمعه است که اطراف علم اجمالی تدریجی الوجود است. در چنین موردی مرحوم آخوند میفرماید: اینجا هم باید روز پنجشنبه را روزه بگیرد هم باید روز جمعه را روزه بگیرد و در چنین موردی تدریجی بودن جلوی فعلیت تکلیف را نمیگیرد.
یعنی این هم مثل آن مواردی است که گاهی اوقات ما از قرائن میتوانیم استفاده کنیم که فعلیت تکلیف محقق است، گاهی اوقات از قرائن استفاده میکنیم فعلیت تکلیف محقق نیست. در چنین موردی مرحوم آخوند میفرماید: مانع از فعلیت تکلیف نیست و یک شاهدی هم میآورند که حالا شاهدش را در تطبیق توضیح میدهیم.