«ثمّ إنّه لو سلّم تمامیة دلالة الآیه علی حجیة خبر العدل ربما اُشکل شمول مثلها للرّوایات الحاکی لقول الإمام علیه السلام بواسطةٍ أو وسائط».
اشکالات بر حجیت خبر واحد
مرحوم آخوند از این قسمت بحث به طور کلی دو اشکال مهم در آیه شریفه نبأ وارد میکند و میفرمایند که این دو اشکال، اختصاص به آیه نبأ هم ندارد این اشکال نسبت به جمیع ادله حجیت خبر واحد این دو اشکال مطرح است.
اشکال اخبار مع الواسطه
اشکال اول که دیروز هم یک مقداری توضیح دادیم این است که بر فرضی که ادله حجیت خبر واحد و از جمله آیه شریفه نبأ دلالتش بر حجیت خبر واحد تمام باشد؛ اما شمولش شمول این ادله، نسبت به روایاتی که مع الواسطه است، شمولش دچار اشکال است.
یعنی ادله حجیت خبر واحد نمیتواند شامل روایاتی که واسطه هست بین راوی و بین امام شامل آنها بشود. توضیح مطلب این است که اگر زراره بیاید از امام صادق علیه السلام مطلبی را برای ما نقل کند، اینجا ادله حجیت خبر واحد نمیگوید: «صدّق العادل». عادل را تصدیق کن. نتیجه تصدیق عادل و نتیجه حجیت قول عادل این است که اثر شرعی بر قول او ما مترتب کنیم، اینجا که زراره قول امام را نقل میکند، اثر شرعی تصدیق زارره این است که قول امام برای ما محرز میشود و قول امام حجت است و واجب العمل است؛ اما در آن روایاتی که در سندش یک واسطه یا بیش از یک واسطه است.
مثلاً؛ محمد بن مسلم از زراره نقل میکند و زارره از امام صادق علیه السلام نقل میکند اینجا ادله حجیت خبر واحد که میگوید: صدّق العادل، عادل را تصدیق کن. اشکال این است بر این حجیت تصدیق عادل اثری مترتب نمیشود، الاّ تصدیق عادل. اینجا ما میآییم ادله حجیت خبر واحد را روی اولین شخص که محمد بن مسلم هست پیاده میکنیم، ادله میگوید صدّق العادل. عادل را تصدیق بکن. وجود تصدیق محمد بن مسلم چه نتیجهای بر او مترتب میشود؟
اگر ما بخواهیم محمد بن مسلم را تصدیق کنیم، وجوب تصدیق محمد بن مسلم نتیجهاش یک وجوب تصدیق عادل دیگری است، یعنی زراره را تصدیق کن، پس صدق العادل که بمعنای وجوب تصدیق عادل است، اثرش وجوب تصدیق عادل است. در اخبار مع الواسطه و مع الوسائط اشکال مهم این است اگر ما در واسطه یعنی آن کسی که در مبدأ سندی است که به ما رسیده، محمد بن مسلم برای ما از زراره نقل میکند. زراره هم از امام صادق، ما وقتی صدّق العادل را در محمد بن مسلم پیاده میکنیم اثر این صدق العادل وجوب تصدیق عادل دیگری است و این مرحوم آخوند میفرماید که محال است.
این نکته در ذهنتان باشد، ما هیچ آیهای روایتی نداریم که بگوید صدّق العادل. گفتیم که این صدق العادل را از مجموعه ادله بدست میآوریم. ادله میگوید: صدق العادل. ما صدق العادل را روی محمد بن مسلم پیاده میکنیم، اگر بخواهیم محمد بن مسلم را تصدیقش بکنیم اثرش چیست؟ اثرش این است که بگوییم زراره هم این حرف را گفته است، چون محمد بن مسلم میگوید: قال زراره، پس وجوب تصدیق محمد بن مسلم اثرش وجوب تصدیق زراره است.
حالا مرحوم آخوند میگوید: این اشکال دارد، شما اگر محمد بن مسلم را بخواهید تصدیق کنید، باید بگوییم زراره هم این را گفته است، یعنی زراره را تصدیق کنیم. اینجا معنای «صدّق» یعنی اینکه راست میگوید. ما الان کاری نداریم به اینکه زراره راست گفته یا نه، بله ما وقتی آمدیم صدق العادل را روی محمد بن مسلم پیاده کردیم، سؤال این است قانون این است که هر چیزی شارع حجیت قرار میدهد، جعل حجیت مساوی با این است که باید حتماً اثر داشته باشد. میگوییم شما اگر محمد بن مسلم را صدق العادل رویش پیاده کردید، اثرش این است که وجوب تصدیق دیگری.
یعنی محمد بن مسلم وقتی میگوید: زارره گفته اثر تصدیق محمد بن مسلم، تصدیق زراره است. یعنی اینکه زراره این حرف را گفت. یعنی اگر بگوییم که زراره نگفته، معنایش این است که محمد بن مسلم را تکذیب کردیم. اگر بخواهیم محمد بن مسلم را تصدیق کنیم، معنایش این است که بگوییم زراره این حرف را زد. اصلاً ببینید شما یک وقتی هست که خبر میدهید به من میگویید زید مُرد. من اگر بخواهم شما را تصدیق کنم تصدیقش به این است که بگویم واقعاً زید مرده است. یک وقت است که شما به من میگویید زید گفت که عمرو گفته، تصدیق شما چیست؟ تصدیق شما این است که من تصدیق کنم که عمرو گفته است.
متعلّق تصدیق را ببینید چیست؟ میگوییم تصدیق میکنم که زید گفت. اثر این که تصدیق میکنم زید گفت چیست؟ زید میگوید عمرو به من گفته، میگویم اینی را که زید میگوید عمرو به او گفته، این را باید تصدیق بکنیم. این اثرش است.
بیانات بر اشکال اخبار مع الواسطه
پس قانون این است که هر حجتی و هر جعل حجیتی اثر لازم دارد، اشکال این است که در اینجا وقتی ما میآییم وجوب تصدیق را پیاده میکنیم، اثر این وجوب تصدیق همان وجوب تصدیق است. خب میگوییم اشکالش چیست؟ برای بیان اشکال چند بیان وجود دارد که بعضیها این اشکالات را از خود عبارات آخوند هم درآوردند.
بیان اول
یک بیان که اصلاً تصریح دارد، عبارت مرحوم آخوند اشکالش اتحاد حکم و موضوع است، حکم ما وجوب تصدیق است، موضوع ما هم وجوب تصدیق است، چون محمد بن مسلم میگوید زراره گفت، اگر ما بخواهیم محمد بن مسلم را تصدیق کنیم، باید تصدیق کنیم که محمد بن مسلم این حرف را زده است، پس وجوب تصدیق میشود وجوب تصدیق. حکم وجوب تصدیق عادل است موضوع هم وجوب تصدیق عادل و این محال است اتحاد حکم و موضوع محال است.
بیان دوم
بیان دیگری که در اینجا مطرح شده و از عبارات مرحوم آخوند هم در میآید این است که ما در این وجوب تصدیق محمد بن مسلم هیچ اثر شرعی مترتب نمیشود، یک وقت هست که زراره به ما میگوید امام فرمود «الخمر نجسٌ»، وقتی میگوییم زراره را تصدیق کنید، اثر شرعی اش این است که خمر نجس است، قول امام بر شما ثابت میشود و باید اجتناب کنید؛ اما اینجا که میگوییم محمد بن مسلم گفت که زراره گفت اثر شرعی و حکم شرعی برایش مترتب نمیشود. در وجوب تصدیق محمد بن مسلم یک وجوب تصدیقی مترتب است که این وجوب تصدیق، اثر شرعی به آن معنایی که ما بتوانیم عمل کنیم، یعنی یک اثر شرعی عملی نیست.
حالا بیان سومش دیگر نیازی نیست که او را عرض بکنیم پس خلاصه اشکال اتحاد حکم و موضوع است. حالا یک کسی بگوید که اتحاد حکم و موضوع چه اشکالی دارد؟ در جای خودش بیان کردند، موضوع به منزلة العلّه است و حکم بمنزلة المعلول است. بمنزله را رویش دقت کنید نه حقیقةً علّت باشد. وقتی میگوییم بمنزله علت است، یعنی تقدّم رتبی بر معلول دارد. همانطوری که هر علتی تقدم رتبی بر معلول دارد، موضوع هم تقدم رتبی بر حکم دارد، پس نمیشود اینها اتحاد در رتبه پیدا کنند، در حالی که طبق این اشکال ما اثبات کردیم، حکم و موضوع با هم اتحاد در رتبه پیدا کرده است.
استدراک
مرحوم آخوند یک استدراکی اینجا میکنند میفرمایند: این اشکال روی فرض این است که ما یک دانه صدق العادل بیشتر نداشته باشیم؛ اما اگر کسی بگوید که ما دوتا جعل داریم، دو تا انشاء داریم یک صدق العادل میآید، روی محمد بن مسلم، یک جعل دوم و صدق العادل دوم هم میآید روی زراره، اینجا دیگر این اشکال بوجود نمیآید، به دلیل اینکه این صدق العادل دوم را ما نه از اثر و موضوع صدق العادل اول بدست آوردیم؛ بلکه خودش مجعولٌ بجعل الثانوی هست.