«ألثّانی أنّه لا یخفی أنّ الإجماعات المنقوله إذا تعارض إثنان منها أو أکثر»، اجماعات منقوله، اگر دو تا از آن اجماع منقول یا بیش از دوتا با هم تعارض کنند، یک اجماع برای ما نقل شده که نماز جمعه واجب است در زمان غیبت. یک اجماع هم منقول میگوید نماز جمعه حرام است. «فلا یکون التّعارض إلاّ بحسب المسبّب»، تعارض فقط به حسب مسبب است.
چرا به حسب مسبب است؟ چون تعریف تعارض فقط در مسبب جاری است. مسبب قول امام علیه السلام است. یک اجماع منقول مسببش این است که امام فرمود: نماز جمعه واجب است. اجماع دوم، مسبّبش این است که نماز جمعه حرام است. تعریف تعارض که تنافی دو دلیل به طوری که اجتماع در صدق نتوانند داشته باشند و علم اجمالی به کذب احدهما داشته باشید، این تعریف فقط بر مسبب صدق میکند؛ اما به حسب سبب، این را خارجاً عرض کردیم. حالا مرحوم آخوند روی قسم غالبش میگوید.
به حسب سبب هم دو صورت دارد یک صورتش این است که اگر دو تا ناقل اجماع نقل فتاوای فقها جمیع فقها در یک زمان را بخواهند کنند باز اینجا من حیث السبب چه دارد؟ تعارض دارد. نمیشود جمیع فقها در یک زمان همه بگویند نماز جمعه واجب است و همه بگویند نماز جمعه حرام است. صورت دوم میفرماید: «فلا تعارض بالبیع لإحتمال صدق الکلّ»، چون ممکن است همهشان راست بگویند. این در فرضی است که یک ناقل اجماع در یک زمانی است یعنی نقل علمای یک زمان را دارد. ناقل اجماع دیگر نقل فتاوای فقها در یک زمان دیگر را دارد. شیخ مفید میآید نقل فتوای فقهای در زمان خودش را میکند بعداً فرض کنید ابن ادریس میآید نقل فتوای فقهای در زمان خودش را دارد. اجتماع هر دویش احتمال دارد.
در دو زمان نمیشود تعارض نمیشود. تعارض یعنی چه؟ تعارض یعنی علم اجمالی کذب احدهما. ببینید دو تا روایت میآید یک روایت میگوید نماز جمعه واجب است یکی دیگر میگوید حرام. شما بلافاصله میگویید بین این دوتا تعارض است چرا؟ میگویید علم اجمالی داریم یا این دروغ است یا آن. یکی از اینها راست است. اما در یکجا دو تا دلیل یا ده تا دلیل آمد، احتمال صدق کلّ را شما دادید. اینجا دیگر تعارض وجود ندارد.
میگوییم اگر نقل اجماع و فتاوای فقها، مربوط به دو عصر باشد، احتمال صدق کلّ را میدهیم دیگر تعارض وجود ندارد. اگر فقهای یک اصل بخواهد باشد، اینجا احتمال صدق داده نمیشود. نمیتوانیم بگوییم فرض کنید هم در زمان شیخ مفید همه علما بگویند نماز جمعه واجب است یکیشان بگوید واجب است، یکیشان بگوید حرام. خب نمیشود همه علما هم بگویند واجب است هم بگویند حرام.
حال که اینجا تعارض نیست این نقل سبب آیا اثری هم دارد؟ میفرماید: «لکنّ النقل الفتاوی»، یعنی همان سبب، «علی الإجمال»، گفتیم ناقل اجماع فتاوای فقها را تفصیلاً نمیآید بیان بکند اجمالاً بیان میکند. در یک لفظ میگوید: اتّفقت العلما، اجمال یعنی به لفظ اجماع «حینئذٍ»، حینئذٍ یعنی حالائی که احتمال صدق کل را دادید، «لا یصلح لأن یکون سببا ولا جزء سبب»، نه سبب است و نه جزء سبب. چرا؟ «لثبوت الخلاف فیها»، یعنی در این فتاوا. خلاف در آن وجود دارد.
چیزی اگر بخواهد سبب باشد باید مخالف نداشته باشد، در زمان شیخ مفید صد تا فقیه میگویند نماز جمعه واجب است. این فتوای صدتا فقیه در چه زمانی میتواند سببیت داشته باشد؟ در زمانی که مخالف نباشد. یعنی صد تا فقیه دیگر در یک زمان دیگر نگویند که نماز جمعه حرام است. «الاّ»، یک استثنا میکنند. «إلاّ إذا کان فی أحد المتعارضین خصوصیه موجب لقطع المنقول الیه برأیه علیه السلام لو اطّلع علیها»، مگر اینکه در یکی از این متعارضین، یعنی آنی که به حسب مسبب متعارض ماست اما سببش گفتیم تعارضی ندارد.
خصوصیتی باشد که موجب قطع منقول الیه به رأی امام علیه السلام باشد. «لو إطّلع علیها»، یعنی «لو اطلع المنقول الیه»، بر آن خصوصیت. مثل کدام خصوصیت؟ عرض کردیم منقول الیه مینشیند میگوید شیخ مفید کجا، مثلاً ابن ادریس کجا؟ فقهاء در زمان شیخ مفید کجا، فقهاء در زمان ابن ادریس کجا، البته اینها هم خیلی فاصله نداشتند ولی گفت فقهاء صد سال مثلاً فاصله داشتند. این فقهاء در این زمان با فقهاء در آن زمان خیلی فرق دارند، آنها فقهاء طراز اوّل هستند. این موجب میشود که آن سبب برای منقول الیه موجب قطع به معصوم علیه السلام باشد.
«لو إطّلع» بر آن خصوصیت، «و لو مع إطّلاعه علی خلاف»، ولو اینکه منقول الیه در قول و سبب مخالف اطلاع پیدا کند. اینجا مرحوم آخوند این اطلاع بر خلاف را دو گونه میکند میگوید این منقول الیه که الان میبیند شیخ مفید فتوای فقهای در زمان خودش را نقل میکند برای منقول الیه، این منقول الیه که اطلاع پیدا میکند بر خلاف این اجماع منقول، این اطلاعش دو گونه است. یک وقت اطلاعش اطلاع اجمالی است. یک وقت اطلاعش اطلاع تفصیلی است. اطلاع تفصیلی یعنی اینکه خودش بعداً میرود مثلاً در زمان ابن ادریس صد فقیه دیگر یکی یکی بررسی میکند، میبیند اینها فتوا دادند بر خلاف آن فتوایی که در زمان شیخ مفید دادند.
این اطلاع تفصیلی میشود. اطلاع اجمالی این است که نه، در زمان ابن ادریس هم یک کسی بیاید نقل اجماع بکند برای منقول الیه، منقول الیه اطلاع اجمالی پیدا بکند. بعد مخالف و خلاف آن فتوای فقهاء در زمان شیخ مفید. مرحوم آخوند میفرماید که ما اینجا بین اطلاع بر خلاف به نحو تفصیلی با اطلاع بر خلاف به نحو اجمالی فرق بگذاریم، بگوییم آن خصوصیتی که در نقل اجماع شیخ مفید هست و موجب قطع منقول الیه به رأی امام است، در صورتی است که اطلاع تفصیلی بر خلاف پیدا نکند. اطلاعش اجمالی باشد.
اگر اطلاع تفصیل پیدا بکند آن خصوصیت دیگر بدرد نمیخورد. این در چه صورت آن خصوصیت بروز پیدا میکند و آن قطع به قول امام پیدا میکند در صورتی که فقهاء در زمان شیخ مفید را یکی یکی بشناسد، زید، عمر، بکر، ببینید اینها فقهاء طراز اولند. این خصوصیت سبب میشود که منقول الیه قطع به قول معصوم پیدا بکند. قول مخالف در چه صورت مضر به حال او نیست؟ قول مخالف یعنی فتوای مخالفی که بعداً پیدا میکند این فتوای مخالف در چه صورت جلوی آن خصوصیت را نمیگیرد؟ آیا در صورتی که منقول الیه اطلاع اجمالی داشته باشد یا تفصیلی؟
مرحوم آخوند میفرماید: اگر اطلاع اجمالی داشته باشد جلوی آن خصوصیت را نمیگیرد اما اگر اطلاع تفصیلی داشته باشد، اینچنین نیست. بعد یک فافهم دارد که این را هم رد میکند.
این خصوصیت در چه صورت قطع میآورد؟ آخوند میخواهد این را بیان بکند. اینی که الان رفته دیده فقهاء در زمان شیخ مفید، فقهاء طراز اولند و این سبب میشود قطع به قول معصوم پیدا بکند، در صورتی است که آیا نسبت به اطلاع بر خلاف آن قول مخالفین را تفصیلاً بداند یا اجمالا. میخواهد فرق بگذارد عبارت را ببینید.
«إلاّ إذا کان فی أحد المتعارضین خصوصیةٌ موجبةٌ لقطع المنقول إلیه برأی امام علیه السلام»، خصوصیت را مثال زدیم. «لو اطّلع علیها»، یعنی اگر منقول الیه اطلاع پیدا کند بر خصوصیت. «و لو مع»، اطلاع منقول الیه بر خلاف، یعنی فتوای مخالف بر فتوای علمای زمان شیخ مفید. حالا اینجا با این عبارت میخواهیم بین اطلاع بر خلاف تفصیلاً، یعنی اینکه مخالف را بداند زید است عمر است یا بکر، یکی یکی اینها را بداند.
میخواهد بین اطلاع تفصیلی و اطلاع اجمالی فرق بگذارند. بگویند روی اطلاع تفصیلی آن خصوصیت موجب میشود اما روی اطلاع اجمالی موجب نمیشود. «و إن لم یکن هو»، هو یعنی وجود خصوصیت، این وجود خصوصیت که موجب قطع به قول امام است، «و إن لم یکن مع الإطّلاع علی الفتاوی الاختلافها مفصّلاً»، و اگر چه که اطلاع بر فتاوای مخالف، مفصلاً. فتاوای مخالف مفصلاً، یعنی علمای زمان ابن ادریس را یکی یکی خودش بشناسد. میگوید اگر صورت تفصیلی باشد این مانعیت ندارد. یعنی آن خصوصیتی که در اجماع نقل اول است آن موجب به قطع قول معصوم میشود.
«و هو»، این وجود خصوصیت که موجب قطع است، «و إن لم یکن ببعیدٍ»، ببعیدٍ متعلق به لم یکن است. یعنی لم یکن قطع به قول امام معصوم «ببعیدٍ»، یعنی بعید نیست. در صورتی که به قول مخالف اطلاع تفصیلی پیدا کرده باشیم. اگر من بخواهم بفهمم که آن فقهاء طراز اول این فقهاء طراز اول نیستند، در صورتی است که بر این اسامی فقها باید تفصیلاً اطلاع داشته باشند. بدانند فقهاء در زمان شیخ مفید، زید و بکر و عمر بوده است. فقهاء در زمان ابن ادریس، خالد و زید و دیگران بوده. آنها طراز اولند و اینها طراز اول نیستند.
«إلاّ»، الا میخواهند بگویند اگر اطلاع اجمالی پیدا کرد، دیگر آن خصوصیت مفید نیست یعنی اطلاع بر خلاف اجمالاً، مانعیت پیدا میکند از اینکه آن خصوصیت موجب قطع به قول معصوم باشد. «إلاّ أنّه»، عبارت خیلی مغلق است. مرحوم آخوند میتوانست با یک عبارت خیلی روان، این را بیان بکند و واقعاً یکی از چیزهائی است که کفایه با این عظمت، یک مقداری در این موارد اشکال دارد. «إلاّ أنّه مع عدم اطّلاع علیها»، «کذلک مع عدم اطّلاع علیها»، یعنی عدم فتاوا.
«کذلک»، یعنی مفصلاً. اطلاع تفصیلی بر فتاوای مخالف نباشد، یعنی بر فتاوای مخالف چه اطلاعی باشد؟ اجمالاً. الاّ مجملاً بیان او است، استثنای آنطوری نیست. الاّ مجملاً، ضمیر أنّه را هم بگذارید به قطع قول معصوم. در صورت اطلاع اجمالی بعید. اگر اطلاع اجمالی بر فتاوای مخالف پیدا شد، دیگر آن خصوصیت نمیتواند ما را به قول معصوم برساند من فقط اجمالاً، یعنی ابن ادریس گفته است: «اتفق العلماء»، اما این علما چه کسانی هستند؟ ممکن است در بین این علما یک علمایی باشند که از علمای در زمان شیخ طوسی ابرز باشند.
«فافهم»، فافهم را مرحوم آقای حکیم در حقائق الأصول، فرموده اشاره به این اشکال دارد. اشکال به اینکه اگر یک خصوصیتی باشد که موجب قطع به قول معصوم است، یعنی همین مقدار که ما علمای ناقل اجماع در زمان شیخ طوسی را تفصیل هم بدانیم کافی است. اعم از اینکه به قول مخالف اطلاع تفصیلی داشته باشیم یا اجمالی. «فافهم»، اشاره به این است که بین اطلاع اجمالی بر خلاف یا اطلاع تفصیل بر خلاف فرقی وجود ندارد.
در نتیجه فرقی وجود ندارد یعنی اینکه اگر اطلاع اجمالی مضر است، اطلاع تفصیلی هم مضر است. اگر اطلاع تفصیلی مضر نیست اطلاع اجمالی هم مضر نیست. صرف وجود خصوصیت در آن نقل اولی اگر موجب قطع به قول معصوم شد، همین مقدار کفایت میکند. آخرین مطلبی که در اینجا بیان میکنند میفرمایند که یک مطلب تقریباً استردادی است.