دلیل پنجم [۱] (برای نظریه اول، وصف مفهوم دارد):
صغری: اگر وصف در جملهی وصفیه مفهوم نداشته باشد، لازمهاش این است که مطلق بر مقید حمل نشود.
کبری: والازم بالطل (حمل نشدن مطلق بر مقید باطل است)
نتیجه: فلملزوم مثله یعنی مفهوم نداشتن وصف باطل است.
توضیح: اگر ما یک مطلق داشته باشیم و یک مقید. مولا به عبدش میفرماید اعتق رقبه. هنوز عبد عتق رقبه نکرده مولا میفرماید، اعتق رقبه مومنه. این جا یک مطلق هست و یک مقید. اگر شما بگویید این کلمهی مومنه که وصف است، مفهوم ندارد، این مطلق و مقید با هم تنافی ندارند و وقتی که تنافی نداشتند لازم نیست برا حل تنافی، بیاییم مطلق را حمل بر مقید کنیم.
اما اگر مفهوم داشت تنافی پیدا میکردند زیرا اعتق رقبه اطلاق دارد یعنی هم میتوانید عتق رقبه مومنه کنید و هم میتوانید عتق رقبه غیر مومنه کنید. یعنی عتق رقبه غیر مومنه مجزی است اگر مومنه در اعتق رقبه مومنه، مفهوم داشته باشد معنایش این است که خصوص عتق رقبه مومنه واجب است و رقبهای که این صفت را ندارد (رقبه غیر مومنه) وجوب عتق ندارد در نتیجه اگر عتق رقبه غیر مومنه بکنید مجزی نیست لذا تنافی پیدا میشود زیرا اطلاق میگفت عتق رقبه غیر مومنه نیز مجزی است در حالی که مقید میگوید مجزی نیست. بعد حمل مطلق بر مقید میکنیم.
شیخ بهائی این را میخواهد بگوید که مشهور میگویند وصف مفهوم ندارد، از این طرف مطلق را حمل بر مقید میکنند. بین این دو کار سازگاری نیست زیرا اگر مفهوم ندارد، وجهی ندارد که مطلق را حمل بر مقید کنیم چون دیگر تنافی ای وجود ندارد.
اشکالات صاحب کفایه بر دلیل پنجم:
اشکال اول [۲]:
مقدمه: تنافی بین دو دلیل، دو صورت دارد:
- صورت اول: گاهی تنافی، تنافی بالذات است. تنافی بالذاتی تنافی ای است که منشاء تنافی خود دو دلیل هستند.
مثلا مولا بفرماید اکرم العلما بعد بفرماید لاتکرم العلما. این تنافی بین این دو دلیل تنافی بالذات است.
- صورت دوم: گاهی تنافی، تنافی بالعرض است. تنافی ای است که منشاء آن قرائن خارجیه است. مثل این که یک دلیل میگوید نماز جمعه واجب است و دلیل دیگری میگوید نماز ظهر واجب است. خود این دو دلیل با یکدیگر تنافی ندارند. لکن یک قرینهی خارجی سبب میشود این دو دلیل با یکدیگر تنافی پیدا کنند. قرینهی خارجی این است که ما اجماع داریم در روز جمعه یک نماز بیشتر واجب نیست.
اشکال: صاحب کفایه میفرماید اگر میبینید علما مطلق را بر مقید حمل میکنند، بله باید بین مطلق و مقید تنافی باشد تا حمل کنیم مطلق را بر مقید. لکن تنافی بین مطلق و مقید از طریق مفهوم نیست. بلکه منشاء تنافی از طریق قرائن خارجیه است. یعنی وقتی که مولا میگوید اعتق رقبه بعد بلافاصله میگوید اعتق رقبه مومنه، این جا قرینهی خارجیه داریم بر وحدت تکلیف یعنی قرینه داریم که تکلیف یکی است یعنی یک وجوب عتق رفته است روی گردن مکلف. لکن اعتق رقبه میگوید موضوعش وسیع است اما اعتق رقبه مومنه میگوید موضوعش ضییق است.
اگر وصف مفهوم داشته باشد، تنافی این دو دلیل میشود تنافی بالذات اما اگر وصف مفهوم نداشته باشد، قطعا بین این دو دلیل تنافی هست (ما در تنافی بین این دو دلیل هیچ شکی نداریم) علت این که میگوییم بین این دو دلیل تنافی است، این است که علما میآیند مطلق را حمل بر مقید میکنند و حمل مطلق بر مقید فرع بر وجود تنافی است. اما اگر وصف مفهوم داشته باشد، تنافی میشود تنافی بالذات اما اگر وصف مفهوم نداشته باشد تنافی میشو تنافی بالعرض.
حالا صاحب کفایه میخواهد بگوید که کلام شمای شیخ بهائی، اعم از مدعی است یعنی شما میگویید حمل مطلق بر مقید فرع بر تنافی است. و تنافی فرع بر مفهوم است. صاحب کفایه میگوید خیر تنافی فرع بر مفهوم نیست. منشا تنافی ممکن است مفهوم باشد که میشود تنافی بالذات و ممکن است قرینهی خارجیه باشد که میشود تنافی بالعرض. فتامل [۳]
اشکال دوم:
صغری: اگر حمل مطلق بر مقید به لحاط مفهوم باشد (تقدیم مقید بر مطلق) لازمهاش این است که حمل صحیح نباشد.
کبری: والازم باطل (صحیح نبودن حمل باطل است یعنی حمل صحیح است)
نتیجه: فلملزوم مثله در نتیجه حمل مطلق بر مقید به لحاظ مفهوم نیست.
توضیح: صاحب کفایه میفرماید شما میآیید مطلق را بر مقید حمل کنید. چرا این کار را انجام میدهید؟ اگر تقدیم مقید بر مطلق بخاطر مفهوم مقید باشد، حمل صحیح نیست چون اولا این مفهوم اقوی از منطوق نیست تا شما بخواهید مفهوم مقید را بر منطوق مطلق مقدم کنید. ثانیا بر فرض بگیریم که یکی اقوی از دیگری است، در این صورت مطلق اقوی است بر مقید زیرا ظهور مطلق منطوقی است ولی ظهور مقید مفهومی است. و حال انکه علما حمل میکنند لذا روشن میشود ملاک حمل، مفهوم داشتن نیست.
_________________
[۱] این دلیل را شیخ انصاری در مطارح، به شیخ بهائی نسبت داده است.
[۲] استاد حیدری: در این که اشکال اول چیست بین محشین اختلاف است لکن ما بیان مرحوم محقق اصفهانی را مطرح میکنیم.
[۳] استاد حیدری: چارهای نداریم از این که بگوییم، در موارد حمل مطلق بر مقید، وصف مفهوم دارد والا تنافی پیدا نمیشود چون شما اگر قرائت خارجیه را ضمیمه بکنید، قرائن خارجیه میگویند وحدت تکلیف و از وحدت تکلیف مفهوم نداشتن در نمیآید (رجوع کنید به فیروزآبادی)