أمر هفتم در این است که: در بیع شرط که شرط میشود که فروشنده اگر ثمن را به مشتری رد کرد حق فسخ دارد، این اشتراط ردّ ثمن سه صورت دارد:
تارة این است که مطلقا رد را شرط کرده است، میگوید هرگاه ثمن را به شما دادم حق فسخ داشته باشم، قیدی در رابطه با ردّ ثمن ذکر نشده است.
در این فرض مرحوم شیخ میگوید: اطلاق ردّ ثمن ظهور در ردّ جمیع ثمن دارد لذا در اینجا سه فرع پیدا میشود:
فرع اول این است که: اگر ردّ بعض از ثمن را کرد فروشنده حق فسخ دارد یا نه؟ مثلاً ثمن این حیاط دویست تومان بوده است، فروشنده صد تومان را به مشتری داده است، پس از دادن این بعض ثمن فروشنده میتواند فسخ کند، اگر گفت (فسخت) بیع شرط باطل میشود یا خیر؟
مرحوم شیخ میفرمایند: در این فرض فروشنده حق فسخ ندارد. دلیل آن این است که شرط آمدن خیار ردّ الجمیع بوده است، ردّ کل و جمیع نشده است.
فرع دوم این است: این صد تومان را که بایع به مشتری داده است برای مشتری تصرّف در این صد تومان جایز است یا خیر؟
مرحوم شیخ میفرمایند: تصرّف در این پول برای خریدار جایز نمیباشد. دلیل آن این است که این صد تومان در ملک بایع باقی میباشد. تصرّف مشتری در ملک فروشنده مجوّز شرعی میخواهد.
فرع سوم این است که: اگر این صد تومان که در دست مشتری بوده است از بین برود، در زمینۀ تلف شدن این صد تومان، خریدار ضامن میباشد یا خیر؟
مرحوم شیخ میفرمایند: این دو صورت پیدا میکند:
تارة این است که فروشنده به عنوان ثمن به دست مشتری داده است. در این فرض میفرمایند این تلف را خریدار ضامن میباشد چون (علی الید ما أخذت حتّی تؤدّی) ید أمانی خارج شده است و فرض این است که ید خردار ید امانی نبوده است پس ضامن باشد. یا تلف این صد تومان در زمان خیار بایع بوده است، التلف فی زمن الخیار ممّن لا خیار له که مشتری باشد.
و أخری این است که فروشنده به مشتری میگوید این صد تومان پیش شما امانت باشد تا بقیۀ پول شما دویست تومان که تکمیل شد آن وقت پولی را که امانت گذاشتم به عنوان ردّ ثمن بدهم. در این صورت مرحوم شیخ میفرماید: مشتری ضامن نیست چون ید او ید أمانی است.
صورت دوم اشتراط ردّ ثمن این است که: فروشنده میگوید هر مقدار از دویست تومان را که به شما دادم در مقابل آن مقدار حق فسخ نسبت به حیاط داشته باشم. مثلاً میگوید اگر نصف دویست تومان را دادم در نصف حیاط حق فسخ داشته باشم و کذلک مرحوم شیخ میفرمایند این شرط صحیح است و نسبت به همان مقدار پول فروشنده حق فسخ دارد. لذا اگر نصف پول را داد بایع نسبت به نصف حیاط حق فسخ دارد.
بعد مسأله جدیدی پیدا میشود که در این فرض خریدار خیار دارد یا نه؟
تارة این است که فروشنده نصف حیاط را فسخ کرده و مدّت بیع شرط گذشته است به دلیل تبعیض صفقه قطعاً خریدار حق فسخ دارد.
و أخری این است که قبل از گذشتن مدّت و بعد از فسخ بایع خریدار خیار دارد یا نه؟
مرحوم شیخ میفرمایند: خیار دارد چون تبعیض در صفقه صدق پیدا میکند.
و ثالثه این است که در بیع شرط فروشنده میگوید هر مقدار از این دویست تومان را به شما دادم حق فسخ بیع شرط در کل داشته باشم، چه جزء معین و چه غیر معیّن، هر چه را به شما برگرداندم حق فسخ نسبت به کل داشته باشم.
در این صورت مرحوم شیخ میفرمایند: بله حق فسخ در کل پیدا میکند چون ادله شروط میگوید شرط نافذ است و حق فسخ دارد.
پس آنچه در أمر هفتم بیان شد این بود که: شرط ردّ ثمن در بیع شرط سه صورت دارد:
اول اینکه شرط رد ثمن مطلق باشد که شیخ ادعا کرد ظهور در ردّ جمیع دارد.
دوم اینکه شرط ردّ ثمن به هر مقداری در مقابل همان مقدار حق فسخ ثابت باشد.
سوم اینکه شرط ردّ بعض نسبت به خیار در کل باشد.