درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۲۱۰: خبر واحد ۶۲

 
۱

خلاصه مباحث گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و صلی الله علی محمد و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

بعد از اینکه ایشان ادله حجیت خبر واحد را از آیات و روایات نقل کردند شروع کردند به نقل اجماع. و نقل اجماع از شیخ طوسی بود اگر نظر آقایا باشد، چون خیلی از آقایان نبودند ایشان می‌فرماید که آن روزی که ما اجماع را شروع کردیم ان قلت و ان قلت هم خیلی داشت گفتیم مخالفینش هم فقط چهار پنج نفر بودند یک اجماعی است که مخالفت معلوم النسب به آن ضرر نمی‌زد آن روزهایی که آقایان نبودند ما قرائن صحت این اجماع را خواندیم یعنی گفتیم این اجماع شیخ طوسی درست است که می‌گوید اجماع امامیه است که خبر واحد حجت است حرف سید مرتضی باطل است بعد آن روزهای تعطیلی ما ده تا قرینه، یک هفت تا یک سه تا، ده تا قرینه ایشان ذکر کردند که این قرائن دلالت داشت بر اینکه حرف شیخ طوسی تمام است واقعا اجماع است بر حجیت خبر واحد. اجمال آن چند تا قرینه را عرض می‌کنیم و درس امروز را شروع می‌کنیم.

یکی از قرائن حرف کشی بود اگر نظر آقایان باشد یکی از قرائن حرف نجاشی بود که فرموده بود این چند نفر هر خبری را بگویند همه قبول می‌کنند خوب این چند نفر امام معصوم که نیستند اینها ثقه هستند پس معلوم می‌شود میزان حجیت خبر واحد همینقدر وثاقت است دیگر لازم نیست یک شاهدی هم از کتاب و سنت بر او باشد. مطلبی از محقق نقل کردند که آن هم مفصل بود مطلبی از شهید اول نقل کردند که آن هم دلالت خوبی داشت که خبر واحد بی‌قرینه همینقدر که راوی آن ثقه باشد حجت است مطلبی از مرحوم مجلسی صاحب بحار نقل کردند که آدرسش را هم دادیم در کتاب بحار و وسائل و فصول المهمه که اینها تصریح کرده بودند ما ادله قطعیه اخبار متواتره داریم بر حجیت خبر واحد. مطلبی را از شیخ بهایی نقل کردند که ایشان هم همین مطلب را استفاده کردیم از ایشان. مطلبی را از صدوق نقل کردند ایشان، که صدوق فرموده هر خبری را که استاد من صحیح بداند من صحیح می‌دانم هر خبری را که استاد من رد کند من رد می‌کنم خوب این هم شاهدی خوبی است بر حرف ما، چرا؟ چون استاد ایشان امام معصوم که نبوده که خبرش علم آور باشد چون آن استادش مورد ثقه صدوق بوده هر خبری را که او می‌گفته صحیح است ایشان هم می‌گفت صحیح است پس معلوم می‌شود اگر ثقه به انسان خبری بدهد انسان باید بر طبق آن خبر عمل بکند ولو قرینه علمیه هم بر صدقش نباشد یا مطلبی را از اهل رجال نقل کردند که اهل رجال در کلماتشان می‌گویند فلان یعتمد و فلان لایعتمد، از این چه می‌فهمیم؟ می‌فهمیم اگر کسی معتمد باشد مورد ثقه باشد می‌شود روایاتش را قبول کرد اما اگر مورد اعتماد نباشد نمی‌شود عمل کرد. دیگر اینکه سوالهایی که روات از ائمه می‌کردند مثل عبد العزیز بن مهتدی مثل ابن ابی یعفور نمی‌آمد سوال بکند خبر ثقه حجت است یانه، می‌گفت فلانی ثقه است یا نه؟ یکی این بود دیگر، أفیونس بن عبدالرحمن ثقه آخذ منه معالم دینی؟ یعنی آیا او ثقه هست که من دینم را از او بگیرم؟ ببینید پس معلوم می‌شود کبری مسلم بوده یعنی حجیت خبر واحد ثقه، از صغری سوال می‌کند که این آقا ثقه هست من در دینم به او مراجعه بکنم یا نه؟ خلاصه ده تا قرینه ایشان آوردند از این ده قرینه کاملا معلوم شد که ادعای اجماعی که شیخ طوسی کردند بر حجیت خبر واحد این اجماع صحیح است و حرف سید مرتضی باطل است. آن آخرین کلمه‌ای که ایشان گفتند، گفتند بعضی‌ها آمدند گفتند اصلا اینها با هم نزاع ندارند سید مرتضی اگر می‌گوید خبر واحد حجت نیست به یک معنا می‌گوید شیخ طوسی اگر می‌گوید حجت است به یک معنای دیگری می‌گوید این تناقض ندارد در تناقض وحدت موضوع شرط است من اگر گفتم زید مرده، شما گفتید زید نمرده، این تناقض است اما اگر من گفتم زید مرده شما گفتید عمرو نمرده این‌ها با تناقض ندارند، یک آقایی بعضی، که حالا آنروز اسمش را نیاوردند امروز می‌خواهند اسم بیاورند این آقا فاضل قزوینی است این آقا می‌گوید اصلا خبر واحد سه تا معنا دارد آن مشایخی که سخت می‌گفتند خبر واحد حجت نیست یک معنا را می‌گفتند سید مرتضی که می‌گفت حجت نیست به یک معنای دیگر. شیخ طوسی که می‌گوید حجت است به یک معنای دیگر. خلاصه این آقایی که امروز اسمش را می‌خواهیم بخوانیم این آمده گفته اصلا تناقضی نیست چون وحدت ندارد او به یک معنا می‌گوید خبر واحد حجت است این به یک معنای دیگری می‌گوید حجت نیست اصلا اینها با هم تناقض ندارند آنوقت به این مناسبت می‌خواهیم حرف آقای فاضل قزوینی را بخوانیم.

۲

کلام فاضل قزوینی در تفسیر خبر واحد

این آقای بزرگوار اسمش محمد است پسر حسن معروف به آقا رضی، این فاضل قزوینی اسم زمان علمایی ایشان است اسمش محمد بن الحسن معروف به آقا رضی منتها بعد که از علما شده اسمش را گذاشتند فاضل قزوینی. این آقا سه تا کتاب دارد هیچکدامش هم چاپ نشده یکی ضیافة الاخوان یعنی من با این کتابم می‌خواهم از برادرهای دینی ام مهمانی بکنم اسم یک کتابش هدیة الخلان یعنی این کتاب را من هدیه کردم به دوستانم یک کتاب هم دارد لسان الخواص. ما با این کار داریم با آن دوتا کتاب کاری نداریم هیچکدامش هم چاپ نشده پس یکی از کتابهای ایشان ضیافت الاخوان یکی هدیة الخلان یکی هم لسان الخواص. ایشان در این کتاب لسان الخواص آمده گفته خبر واحد سه تا معنا دارد هر کسی یک معنایش را گرفته نتیجتا اثبات و نفیها موردش مختلف است و تناقضی پیش نمی‌آید. این سه تا معنا را عنایت بفرمایید اولی خاص است دومی عام است سومی اعم است. آن دومی نسبت به اولی عام است ولی نسبت به سومی خاص است پس این سه تا معنایی که ایشان برای خبر واحد کردند اولی خاص دومی عام سومی اعم. یعنی آن دومی اگر ما می‌گوییم عام است نسبت به اولی عام است والا نسبت به سومی خاص است چون آن سومی اعم از آن دو معناست. حالا ببینیم این سه معنایی که این آقای بزرگوار برای خبر واحد کرده چیست؟ اولی خبر واحد یعنی خبر شاذ. خبر واحد که می‌گویند حجت نیست یعنی خبر شاذ یعنی یک معنای خبر واحد خبر شاذ است مقابلش چیست؟ خبر مشهور. در روایات هم دارد خذ بما اشتهر بین اصحابک و دع الشاذ النادر. مشهور را در مقابل شاذ قرار داده پس یک معنای خبر واحد یعنی خبر شاذ. خبر شاذ یعنی چه؟ خبری که کسی به آن عمل نکرده یا اگر هم کردند خیلی محدود. در مقابلش خبر مشهور یعنی خبری که همه به آن عمل کردند. پس این یک معنا. معنای اولی خبر واحد چه شد؟ شاذ. که شاذ در مقابل مشهور است. معنای دومی چیست؟ معنای دومی که عام از اولی است یعنی شامل اولی هم می‌شود معنای دومی خبر واحد یعنی خبر ضعیف. می‌گویند این خبر واحد است یعنی ضعیف است یعنی راوی آن ثقه نیست در مقابل خبر ثقه که راوی آن ثقه است پس این هم معنای دومی. آنوقت این دومی شامل اولی هم می‌شود چرا؟ خبر ضعیف ممکن است شاذ باشد کسی به آن عمل نکرده باشد ممکن هم هست که مشهور باشد یعنی مشهور به آن عمل کردند آن ضعفش جبران شده پس معنای دومی خبر واحد هم شامل معنای اول می‌شود و هم شامل مقابلش می‌شود که مشهور است و اما معنای سوم: معنای سوم آن است که همه ما بلدیم، خبر واحد یعنی چه؟ یعنی غیر متواتر. این را که ما بلدیم همین است ما این معنای سومی را برای خبر واحد می‌دانیم می‌گوییم این خبر واحد است یعنی متواتر نیست یعنی مقطوع الصدور نیست. سه تا معنا برای خبر واحد ایشان نقل کردند حالا عنایت بفرمایید این آقای فاضل قزوینی معروف به آقا رضی در کتاب لسان الخواص علی ما حکی عنه چنانچه برای ما حکایت کردند آمده گفته هذه الکلمة یعنی خبر واحد، ایشان فرمودند علی ما یستفاد من تتبع کلماتهم چنانچه ما از کلمات علما ما استفاده کردیم این کلمه یستعمل فی ثلاثه معان گفته خبر واحد سه تا معنا دارد احدهما الشاذ النادر که عرض کردیم نقطه مقابلش می‌شود مشهور که در روایات هم دارد خذ بما اشتهر بین اصحابک و دع الشاذ النادر شاذ و نادر مترادف است یکی از معانی خبر واحد یعنی شاذ نادر. خبر شاذ چه خبری است؟ الذی لم یعمل به احد هیچکس به آن عمل نکرده او ندر من یعمل به یا اگر هم کرده باشند مثلا یکی دو نفر. این یک معنای خبر واحد که یعنی خبر شاذ. آنوقت در مقابل این خبر شاذ خبری است که عمل به الکثیرون و یقابله ما عمل به الکثیرون که یعنی خبر مشهور. نتیجتا خبر واحد معنای اولی آن شد خبر شاذ. الثانی که اعم از اولی است ولی خاص نسبت به سومی است الثانی ما یقابل الماخوذ من الثقات خبر ثقه خبر معتبر است مقابلش خبر ضعیف. ما یقابل شاهد ماست الثانی معنای دومی خبر واحد چیست؟ ما یعنی ضعیف یعنی خبر ضعیف که راوی آن ثقه نیست مقابلش چه؟ مقابلش یعنی آن خبری که اخذ من الثقات. از ثقات گرفته المحفوظ فی الاصوال المعموله عند جمیع الخواص الطائفه خبر ثقه آقا به خبری می‌گویند که راوی آن ثقه است و در اصول معموله همه نقل کردند ـ اشاره به اصول اربعه مائه است ـ خبر ثقه به خبری می‌گویند که محفوظ است یعنی منقول است در آن اصول، آنوقت مقابلش چیست؟ مقابلش خبر ضعیف. پس معنای دومی خبر واحد یعنی خبر ضعیف، خبری که راوی آن ثقه نیست خبری که در اصول نقلش نکردند آنوقت ایشان می‌فرماید یشمل الاول و مقابله. گفتیم معنای دوم عام است نسبت به اولی معنا عام است فیشمل یعنی یشمل خبر واحد، خبر واحد به این معنای دومی شامل اولی و مقابلش می‌شود خبر واحد به معنای دوم چه بود؟ یعنی خبر ضعیف. آنوقت این خبر ضعیف ممکن است شاذ باشد کسی عمل نکند ممکن هم است به آن عمل بکنند و در اثر عمل همین خبر ضعیف بشود خبر معتبر. پس نتیجتا معنای دومی خبر واحد شامل معنای اول و مقابلش که مشهور است می‌شود. برویم سراغ معنای سوم که اعم است یعنی از هر دو اعم است که شامل تمام اینهایی که خواندیم می‌شود. الثالث همانکه ما بلدیم ما یعنی خبر واحد، سومین معنای خبر واحد یعنی آن معنایی که مقابل متواتر قطعی الصدور است که توی ذهن ما همین است ما می‌گوییم خبر واحد یعنی مقابل آن خبری که مقطوع الصدور است این مقطوع الصدور نیست ضعیف هم نیست راوی آن هم ثقه است اما مقطوع الصدور هم نیست این شامل آنها هم می‌شود این خبر واحد که راوی آن ثقه است شاذ هم نیست، ممکن است یک خبر واحد شاذ باشد ممکن است مشهور باشد ممکن است این خبر واحد ضعیف باشد ممکن است این خبر واحد ثقه باشد لذا اگر شما توی تقسیم بندی‌ها ببینید اینجوری تقسیم می‌کنند می‌گویند خبر بر دو قسم است متواتر مقطوع الصدور و واحد. آنوقت واحد را اقسامش می‌کنند واحد یک وقت صحیح است یک وقت حسن است یک وقت موثق است یک وقت ضعیف است این برای همین است یعنی در مقابل مقطوع الصدور ما چهارجور خبر داریم مقطوع الصدور نیست اما صحیح است یا حسن یا موثق یا ضعیف است اگر راوی آن ثقه نباشد ضعیف است اگر راوی آن ثقه باشد موثق است اگر عادل هم باشد حسن است اگر امامی هم باشد که صحیح است و بلکه صحیح اعلایی است ایشان می‌فرماید این معنای سومی برای خبر واحد اعم است یعنی تمام آن اقسام گذشته را شامل می‌شود و هذا این خبر واحد به معنای سوم یشمل الاولین و ما یقابلهما همه را می‌گیرد.

ثم بعد این آقای فاضل قزوینی مطالبی فرمودند ما خلاصه‌اش را نقل می‌کنیم نظر آقایان هست گفتیم شیوخی ما داشتیم که در مباحثه به شدت انکار می‌کردند می‌گفتند این خبر واحد است بیاندازش دور. خلاصه ما مشایخی داشتیم به نحو شدید انکار می‌کردند و می‌گفتند خبر واحد حجت نیست ایشان می‌گوید آن مشایخی که می‌گفتند خبر واحد حجت نیست به معنای اول است. یعنی توی مباحثاتشان آن طرف را می‌خواست رد کند می‌گفت این خبر حجت نیست خبر واحد است واحد به معنای اول یعنی این خبر شاذ است به درد نمی‌خورد. سید مرتضی که می‌گفت خبر واحد حجت نیست شدت انکار نداشت می‌گفت خبر واحد حجت نیست آن معنای دومی است یعنی اگر می‌گفت خبر واحد حجت نیست واحد به معنای دوم یعنی خبری که راوی آن ثقه نیست و اما واحد به معنای سوم یک نفر هم مخالف نیست. بین همه اقوال جمع کرد آن کسی که خبر واحد به معنای سوم یعنی اگر شیخ طوسی فرموده اجمعت الامامیه که خبر واحد حجت است بلاخلاف، معنای سوم است و همینطور هم هست خبری که راوی آن ثقه باشد شاذ هم نباشد مشهور هم به آن عمل بکنند ولو مقطوع الصدور هم نباشد متواتر هم نباشد این خبر حجت است ثم ذکر ما حاصله

سوال:

جواب: نه، خبر واحدی عرض کردیم این خبری که واحد است مقطوع الصدور نیست یکوقت ضعیف است یکوقت شاذ است یکوقت حسن است یکوقت صحیح. یعنی خبر واحدی که ثقه باشد ضعیف هم نباشد این را همه حجت می‌دانند. اینکه معنای اول و دوم است معنای سوم خبر واحد چیست؟ خبر واحد خبری است که فقط مقطوع الصدور نیست اما راوی آن ثقه است مشهور هم به آن عمل کردند ضعیف هم نیست این را همه عمل می‌کنند. شامل می‌شود نه اینکه حجت است خبر واحد به معنای سوم دامنه‌اش وسیع است الآن اینجوری تقسیم می‌کنند دیگر، می‌گویند الخبر علی قسمین متواتر و واحد، و واحد دارای اقسامی است صحیح و حسن و ضعیف و موثق. کدامش حجت است؟ حسن و موثق و ضعیف اما نه اینکه ضعیف. ضعیف که حجت نیست شامل می‌شود یعنی ممکن است ما خبر واحدی داشته باشیم ضعیف باشد ممکن است خبر واحد داشته باشیم مشهور باشد ممکن است خبر واحدی داریم که راوی آن ثقه نباشد ممکن است شاذ باشد می‌خواهیم بگوییم خبر واحد به معنای سوم شامل همه آنها می‌شود کدامش حجت است؟ خبر واحد غیر مقطوع الصدور کدامش حجت است؟ یا صحیح باشد یا حسن باشد یا موثق باشد والا اگر موثق نباشد یا راوی آن شاذ باشد که حجت نیست.

لذا می‌فرماید: این آقای قزوینی خیلی مطالب فرموده من خلاصه‌اش را برای شما می‌گویم و آن این است گفته ما نقل اجماع الشیعه علی انکاره هو الاول گفته آنهایی که نقل شده و شیعه شدیدا انکار کرده، اشاره به آن مشایخ است آن مشایخ شدیدا خبر واحد را انکار می‌کردند ـ ایشان می‌گوید آن خبر واحدی را که مشایخ شیعه انکار می‌کردند آن خبر شاذ است و ما یعنی آن خبر واحدی که انفرد السید برده آن خبر واحدی که سید فقط رد می‌کرد با آن سه چهار نفری که تابع ایشان بودند هو الثانی یعنی می‌گفت خبر واحد حجت نیست آن خبری که راوی آن ثقه نبوده ضعیف بوده. ایشان می‌فرماید و اما الثالث اما خبر واحدی که مقابل متواتر است فلم یتحقق من احد نفیه علی الاطلاق اطلاق یعنی سالبه کلی، ما یک نفر را هم نداریم ما فقط سید مرتضی را به عنوان سالبه کلی گفتیم، گفتیم ایشان به طور سالبه کلی می‌گوید خبر واحد. ایشان می‌گوید یک نفر هم ما نداریم که به نحو سالبه کلی بیاید بگوید خبر واحد حجت نیست یعنی خبر واحد به معنای سوم که خبری است راوی آن عادل ثقه مشهور هم عمل کردند ضعیف هم نیست توی کتب نقل شده حتی یک نفر انکار نکرده پس حرف شیخ طوسی درست می‌شود که آمده گفته خبر واحد حجت است.

و هو کلام حسن ایشان می‌گوید حرف بدی نیست اما فقط یک عیبی دارد و آن این است که ما نشنیدیدم این را توی کلام کسی هم ندیدیم که خبر واحد یک معنایش هم خبر شاذ باشد یک معنایش هم خبر ضعیف باشد ما ندیدیم توی کلمات علما. ولی این آقا هم که دروغ نمی‌گوید این آقا می‌گوید ما توی کلمات گشتیم پیدا کردیم که خبر واحد سه تا معنا دارد خلاصه اگر واقعیت داشته باشد این مطلب، واقعا خبر واحد سه تا معنا داشته باشد جمع خوبی است ولی چون ما خاطر جمع نیستیم می‌رویم سراغ جمع خودمان. نظرتان است جمع ما کدام است؟ صفحه ۹۵ ایشان چکار کردند؟ گفتند علم یعنی اطمینان، سید مرتضی اگر می‌گوید خبر علمی حجت است نه علم حقیقی صد در صد علم عرفی. علم عرفی کدام است؟ اطمینان. آنوقت شاهد هم ما داشتیم اگر نظر آقایان باشد از ذریعه شاهد آوردیم که ایشان علم را تفسیر کرده بود العلم هو ما یقتضی سکون النفس علم آن است که سکون نفس بیاورد انسان یکقدری اعتماد بکند یعنی علم حقیقی نیست خلاصه اگر سید مرتضی می‌گوید خبر علمی فقط حجت است مقصودش آن علم به معنای لغوی نیست یعنی علم عرفی، علم عرفی همان اطمینان است اگر الآن شما صدی نود یک مطلبی را معتقد باشید صدی نود زید مرده، شما الآن عالمید شما الآن عالمید که زید مرده ولو ده درصد احتمال می‌دهید ولی شما را عرفا می‌گویند این آقا علم صد در صد دارد که زید فوت شده. حالا ایشان می‌فرمایند که هو کلام حسن، حرف خوبی است ولی احسن از ایشان آن حرفی است که ما صفحه ۹۵ زدیم چرا مال ما بهتر است؟ برای اینکه مال ایشان را ما ندیدیم توی کلمات که خبر واحد سه تا معنا داشته باشد ولی مال خودمان را دیدیم که سید مرتضی تصریح کرد که علم به معنای سکون نفس است ولی بهتر از جمع ایشان آن جمعی است که ما قبلا کردیم چه بود؟ گفتیم مراد سید از علم، علم لغوی نیست علم عرفی است علم عرفی کدام است؟ آن چیزی است که یشمل الظن الاطمینانی چه شاهدی بر این جمع داشتیم شاهد بر این مطلب تفسیری که حکایت شده بود از خود سید که آمده بود علم را تفسیر کرده بود، به چه؟ بانه علم آن چیزی است که اقتضی سکون النفس نتیجتا آقا اگر هم بخواهیم جمع بکنیم بین آن استاد و شاگرد، بگوییم اینها با هم نزاع ندارند ظاهرا این بهتر است یعنی استاد که می‌گوید خبر علمی حجت است (سید) مقصودش از علم، علم اطمینانی است شیخ طوسی که می‌گوید خبر واحد حجت است یعنی همان خبر اطمینانی، آنوقت با حرف سید یکی می‌شود. اجماع قسم اول تمام شد.

۳

وجه دوم تقریر اجماع

اگر نظر آقایان باشد آنروزی که ما اجماع را شروع کردیم گفتیم پنج شش جور می‌خواهیم ادعای اجماع بکنیم که جور اولش دو سه هفته معطلمان کرد. این اجماعی که تا حالا ما خواندیم، حالا توجیهات را بگذارید کنار، توجیهاتی که امروز کردیم و بین این دو بزرگوار جمع کردیم بگذارید کنار، بالاخره این اجماع در مقابل سید مرتضی بود یعنی اجماع امامیه بر حجیت خبر واحد مجرد از قرینه، نقطه مقابلش چهار پنج نفر مخالف داشتیم که اینها می‌گفتند خبر واحد حجت نیست یا خبر باید علمی صد در صد یا اگر هم واحد است محفوف به قرائن علمیه، یعنی از کتاب و سنت باید شاهد باشد عرض کردم این حرفهایی که امروز زدیم برای جمع بین این شیخ و سید، اینها را بگذارید کنار، برویم سراغ حرف روز اولمان. ما روز اول ادعای اجماع کردیم در مقابل سید مرتضی، ما گفتیم خبر واحد حجت است سید مرتضی می‌گفت حجت نیست. حالا اجماعی که امروز می‌خواهیم بخوانیم سید مرتضی هم داخل است یعنی در این ادعای اجماعی که امروز می‌خواهیم بکنیم می‌خواهیم بگوییم اجماع علماست که خبر واحد حجت است حتی سید مرتضی هم قبول دارد، چطور ایشان که مخالف است؟ زمان فرق کرده ایشان آن روزهایی که زندگی می‌کرده زمان حضور معصوم، نزدیک به زمان حضور بوده اخباری که دست ایشان بوده یا علمی صد در صد بوده یا اگر هم خبر واحد بوده چون خیلی به زمان ائمه نزدیک بوده خیلی قرائن قطعیه کنار این اخبار بوده پس ایشان آن روز فرموده خبر غیر علمی حجت نیست خبر بدون قرینه حجت نیست، چرا؟ برای اینکه اولا احکام خیلی محدود بوده از زمان سید مرتضی بیش از هزار سال است که ایشان از دنیا رفته، خیلی از این مسائلی که الآن زمان ماست آنموقع نبوده اصلا سفر جوی سید مرتضی نمی‌فهمید الآن انسان با این همه امکانات هوایی هر نیم ساعتی هر چند دقیقه‌ای می‌تواند توی یک افقی باشد حکم نمازش چیست؟ اصلا مطرح نبوده. یا مثلا فرض کنید قطب جنوب قطب شمال وظیفه نماز چیست بعضی جاها یکسال به استثنا یک دقیقه شب است یک دقیقه روز می‌شود بقیه‌اش شب است این مسائل مطرح نبوده بیمه شخص اول بیمه شخص ثالث، این چیزها مطرح نبوده احکام خیلی محدود بوده روایات هم به قدر آن احکام بوده لذا اجتهادهای آن موقع خیلی راحت بوده یک مسئله که سوال می‌کردند تندی با روایت جوابش را می‌دادند ایشان می‌گوید سید آن روزی که بوده اخباری که در اختیارش بوده یا قطعی الصدور بوده با یکواسطه می‌رسیده به امام عسکری (علیه السلام)، یک چنین خبری یک چنین شخصی در چنین زمانی معلوم است که خبر واحد بی‌قرینه را نمی‌خواهد قبول کند اما سید تشریف بیاورند امروز، امروز که هزار سال گذشته این همه احکام شرعیه جور واجور، تلقیح آدم نطفه مرد را بگیرد با یک وسائلی در رحم زن غریبه تلقیح بکند خوب آن بچه مال کیست؟ مال این صاحب نطفه است یا مال آن زنی است که رحمش این بچه را پروریده؟ حالا سید تشریف بیاورند ایشان می‌گوید سید مرتضی هم بیاید خبر واحد را حجت می‌داند بیش از هزار سال فاصله شده قرائن در اثر ظلم ظالمین همه از بین رفته ما ماندیم با یک مشت خبر، البته قبول داریم خبر باید ثقه باشد اطمینان آور باشد ما به خبر ثقه اطمینان آور عمل می‌کنیم ولو قرینه قطعیه از کتاب و سنت بر صدقش نداشته باشیم خلاصه سید مرتضی اگر ناز می‌کرده به هر خبری عمل نمی‌کرده نازش آن روز خریدار داشته امروز دیگر آدم نمی‌تواند ناز کند که خبر واحدی باید باشد که از کتاب و سنت قرینه.... کی چنین کاری می‌شود کرد؟! پس نتیجه آقا اجماع ادعا کردیم اما در این زمان که باب علم به روی ما مسدود است باب قرائن علمیه مسدود است ما در چنین روزی می‌گوییم خبر واحد ثقه حجت است خود سید مرتضی هم اگر در این زمان بود همین را حتما می‌پذیرفت چون اجماعی شد که اگر سید هم در این زمان، یعنی خلاصه زمان انسداد است ما الآن داریم در زمان انسداد، در زمانی که معصوم در بینمان نیست زندگی می‌کنیم سید مرتضی در زمان انفتاح باب علم بود آن روز خبر واحد حجت نبوده راست هم می‌گوید، چرا؟ برای اینکه دسترسی داشته به علم، ولی امروز ما دسترسی نداریم به علم، ما هستیم و یک مشت ظواهر و روایات. آنوقت این اجماع را با اجماع قبلی نسبتش را ملاحظه بفرمایید بد نیست نسبتش عام و خاص من وجه است یعنی این اجماع از یک جهت عام است از این جهت که این عام است آن اجماع قبلی خاص بود، اجماع اولی. از آن جهت که آن اجماع عام است این اجماع خاص است آخه اجماع دوم می‌خواهیم بخوانیم دیگر. ما یک ادعای اجماع از شیخ خواندیم یک ادعای اجماع امروز می‌خواهیم بخوانیم این دوتا اجماع نسبتشان عام و خاص من وجه است یعنی این اجماع از یک جهت خاص است از همین جهت آن عام است آن اجماع از یک جهت خاص است از آن جهت این عام است، از چه جهت این عام است؟ از حیث مجمعین. این اجماعی که امروز می‌خواهیم بخوانیم از حیث مجمعین عام است یعنی یک نفر هم مخالف ندارد حتی سید هم قبول دارد اما از حیث مورد خاص است مورد چه موردی است؟ انسداد. دقت کردید؟ یعنی این اجماعی که الآن ما داریم امروز می‌خوانیم خبر واحد را با آن حجت کردیم در زمان خاصی است پس از حیث مورد خاص است ولی از حیث مجمعین عام است آن بعکس است از حیث مورد عام بود از حیث مجمعین خاص بود چون آن اجماعی که ما آوردیم بر حجیت خبر واحد مال همه زمانها بود یعنی هم زمان انفتاح هم زمان انسداد، ولی از حیث مجمعین خاص بود، چرا؟ چون علمای غیر سید یعنی غیر از آن چهار پنج نفر مجمعینش آنها بودند پس ببینید آن از حیث مجمعین خاص بود چون سید و... مخالف بودند این از حیث مجمعین عام است خود سید هم قبول دارد آن از حیث مورد عام بود یعنی آن اجماعی که ما آوردیم برای خبر واحد مال همه زمانها بود اما این اجماع مال زمان انسداد است این را هم دقت داشته باشید که نسبت بین این دو تا اجماع عام و خاص من وجه است.

سوال:

جواب: ادعای اجماع ایشان عام است مال شیخ طوسی بود حالا این اجماعی که داریم می‌خوانیم خاص است همین را گفتم. یعنی اجماعی که شیخ طوسی فرمودند مال همه زمانهاست ایشان ادعای اجماع کردند خبر واحد را در همه زمانها. پس گفتیم از حیث مورد عام است نگفت مال زمان انفتاح. از حیث مورد عام است یعنی شیخ طوسی اگر فرمودند اجماع داریم بر حجیت خبر واحد مال یک زمان نبود.

سوال: این ترجیح مرجوح نمی‌شود؟

جواب: نه خیر. چه ترجیح مرجوحی. اگر باشد که اول به آنها عمل می‌کنیم ما اگر یک خبر علمی یا یک خبر مقرون به قرینه، اول به آن عمل می‌کنیم ولی می‌گوییم اگر نداشتیم حالا چه آن زمان چه این زمان، ما یک خبر داریم نمی‌دانیم مقطوع الصدور است یا نه، راوی آن هم ثقه است شاذ هم نیست همه هم عمل کردند آیا این حجت است یا نه؟ هم آن زمان حجت است هم این زمان. خلاصه اجماع شیخ طوسی از حیث مورد عام است ولی این را که امروز می‌گوییم خاص است یعنی این اجماع مال این زمان است این زمان که ما دستمان از علم و از معصوم کوتاه است از آن طرف هم می‌دانیم مکلفیم به یک احکامی، از آن طرف هم می‌دانیم قرائن علمیه از دست رفته چکار کنیم؟ صاف بنشینیم نگاه کنیم نه نماز بخوانیم و نه... حتما باید یک کاری بکنیم.

سوال:

جواب: آن را بگذارید کنار، آن یک اجماع دیگر است عرض کردیم شما اجماع قبلی را بگذارید کنار.

این اجماعی که ما داریم ادعا می‌کنیم شما باید یکدانه‌اش را قبول کنید لازم نیست همه را قبول کنید اگر آن اجماع را قبول کردید باشد تمام شد ولی نه می‌خواهیم یک اجماع دیگر ادعا کنیم می‌خواهیم با این بیان سید مرتضی را هم داخل کنیم عرض کردم اینها دانه دانه است نمی‌خواهیم بگوییم شما همه را قبول کنید ما الآن پنج جور ادعای اجماع می‌خواهیم بکنیم این پنج جور هر کدامش را شما پذیرفتید قبول است اگر اجماع شیخ طوسی را شما پذیرفتید دیگر نوبت به این اجماع نمی‌رسد آن خبر واحد را حجت می‌کند در همه ازمنه. اگر آن را قبول نکردید می‌گوییم این اجماع را بپذیر. غرض معنایش این نیست که هم او را بپذیر هم این را بپذیر که آنوقت با همدیگر تناقض دربیاید.

الثانی من وجوه تقریر الاجماع: ان یدعی الاجماع حتی من السید ببینید از حیث مجمعین یکی است یعنی از حیث مجمعین با او فرق دارد آن مجمعینش غیر سید بود ولی این مجمعینش سید و آن چهار پنج نفری که تابع ایشان بودند همه اینها قبول دارند عمل به خبر واحد ـ غیر علمی یعنی واحد ـ همه اینها قبول دارند ولی چه وقت؟ فی زماننا هذا از حیث مورد خاص شد این اجماع فی زماننا هذا، یعنی این اجماع کاربردش مال این زمان است ولی مال شیخ طوسی مال همه زمانها بود همه اینها قبول دارند در این زماننا هذا و شبه این زمان، مثل یک میلیون سال بعد، همه قبول دارند که خبر واحد حجت است مگر ما چه زمانی هستیم؟ مما بیان زمان ما را دارد می‌کند زمان ما زمانی است که انسد فیه باب القرائن آن قرائن علمیه‌ای که دست آقای سید مرتضی بوده و مفید علم به صدق خبر بوده تمام آنها از دست ما رفته حالا چکار کنیم؟ از آن طرف می‌دانیم احکامی هست می‌دانیم آن احکام را هم از ما می‌خواهند احتیاط هم که بخواهیم بکنیم که عسر و حرج می‌افتد چکار کنیم؟ به شک و وهم هم عمل بکنیم مرجوح است خوب به این خبر‌های ثقه عمل می‌کنیم حالا علم نداریم صد در صد به صدورش، نداشته باشیم همینقدر که خبری راوی آن ثقه باشد مشهور هم به آن عمل کرده باشند توی کتب هم اصحاب نقل کرده باشند این برای عمل ما کفایت می‌کند فان الظاهر ان السید انما منع من ذلک اگر ایشان منع کرده از خبر واحد لعدم الحاجة الی خبر الواحد المجرد احتیاج نداشته، ایشان اخباری که در اختیارش بوده احکام هم که آن روز محدود بوده اخباری هم که در اختیار ایشان بوده یا علمی یا محفوف به قرینه علمی، احتیاج نداشته به خبر واحد مجرد از قرینه بیاید عمل بکند حالا اگر آقایان می‌خواهند اشکالی هم بکنند این آقایی که این اشکال را کردی شما اگر هم می‌خواهی به این اجماع دومی اشکالی بکنید یک اشکال علمی بکنید، شما خبر واحد را از باب انسداد حجت کردیم و حال آنکه بحث ما چه بود برگردید به صفحه ۶۷ ما نزاعمان با آن آقایان چیست؟ ما گفتیم ادله خاصه داریم بر حجیت خبر واحد، آخه ما داریم ظنون خاصه می‌خوانیم ظنون خاصه یعنی ظنونی که بالخصوص دلیل بر اعتبارش داریم شما الآن از راه انسداد برای ما خبر واحد را حجت می‌کنید یعنی از باب ناچاری. اینها مقدمات انسداد است دیگر، احکامی داریم، یک، از ما می‌خواهند، دو، احتیاط نمی‌توانیم بکنیم، سه، شک و وهم مرجوح است، چهار، عقل می‌گوید به عمل بکن. پس الآن اشکالی که به ایشان وارد است این است که آمده با این اجماع خبر واحد را حجت کرده از باب انسداد باب علم و حال آنکه از روز اول ما نزاعمان چه بود؟ ما می‌خواهیم بگوییم خبر واحد بالخصوص دلیل بر اعتبارش داریم امام زمان هم تشریف بیاورند ما به خبر واحد عمل می‌کنیم یعنی ما اینجوری می‌خواهیم خبر واحد را حجت کنیم حضرت الآن تشریف آورند در عین اینکه من می‌توانم تلفن بزنم از ایشان حکم الله را بپرسم ولی لزومی ندارد یک ثقه اگر گفت آقا اینجور فرمودند ما قبول می‌کنیم ما می‌خواهیم خبر واحد را اینجوری حجت کنیم یعنی حتی زمان معصوم حتی زمان باب انفتاح علم، شما با اینجوری که امروز برای ما خبر واحد را برای ما حجت کردید شد خبر واحد حجت از باب ناچاری از باب انسداد باب علم. غرض اگر می‌خواهید این اجماع را باطل کنید این اشکالها را بکنید اما آن اشکالهایی که فرمودید ورودی ندارد.

پس خلاصه مطلب ایشان می‌فرماید با این اجماع قسم دوم ما ثابت کردیم که خبر واحد در زمان انسداد حجت است کما یظهر حالا شما از کجا می‌گویید که سید مرتضی احتیاج نداشته به این خبرها عمل بکند؟ ظاهر می‌شود این مطلب از کلامی که سید متضمن یک اعتراضی است بر خودش. سید مرتضی وقتی در مقام استدلال وارد می‌شود می‌گوید خبر واحد بی‌قرینه حجت نیست فقط خبر یا باید علمی باشد یا از کتاب و سنت قرینه بر صدقش باشد خبر واحد بی‌قرینه حجت نیست اینها را که می‌گوید یک نفر به ایشان اشکال می‌کند می‌گوید آقای سید خوب شما اگر این حرف را بزنید احکام را چه جوری ثابت می‌کنید؟ احکام ما بیشترش با خبر واحد ثابت شده ما هم که می‌گوییم فقط خبر علمی. آنوقت ایشان جواب می‌دهد: می‌گوید نه غصه احکام را نخور اولا معظم احکام ما بالضروره و الاجماع المتواتر ثابت شده یعنی بیشتر احکام ما مثل آفتاب روشن است من باب مثال اگر هزارتا حکم داریم، حالا این زمانهای ما که خیلی حکم پیدا شده یعنی روی احتیاج زمان احکامی پیدا شده که آن موقع سری از آثار این احکام نبوده فرض بکنید زمان سید مرتضی هزار تا حکم الله واجب و حرام ما داریم حالا سید در آن زمان دارد دارد حرف می‌زند می‌گوید خبر واحد به درد نمی‌خورد یک نفر به ایشان اشکال می‌کند می‌گوید اگر شما می‌گویید خبر واحد به درد نمی‌خورد پس از کجا ما این هزارتا احکام را استنباط بکنیم می‌گوید غصه‌اش را نخور ۹۹۰ تا که روشن است مثل آفتاب. می‌ماند یک ده تایی توی این ده تا حکم هم شما می‌توانید احتیاط بکنید مثلا نمی‌دانید نماز جمعه واجب است یا نماز ظهر در زمان غیبت، آن خبر می‌گوید نماز جمعه این خبر می‌گوید نماز ظهر، خوب اگر می‌توانی احتیاط کنی خوب احتیاط کن حالا یک ده درصد هم توی هزار حکم شرعی ده تا خبر هم برای شما روشن نباشد اولا همینجا می‌توانی احتیاط کنی مگر چقدر وقت می‌خواهد دو رکعت نماز جمعه همش می‌شود ده دقیقه، چهار رکعت بعد هم نماز ظهر. اگر هم نتوانستی احتیاط کنی مخیری می‌خواهی به این روایت عمل کن طبق اخبار علاجیه نماز ظهر بخوان یا به آن خبر عمل کن نماز واجب بخوان مشکلی پیش نمی‌آید. ببینید از این چه می‌فهمیم؟ او سوال کرد اگر شما بگویی خبر واحد حجت نیست احکام لنگ می‌ماند سید چه جواب داد؟ فرمود کجا لنگ می‌ماند معظم احکام ما بالضروره و الاجماع و الاخبار المقطوعه روشن است می‌ماند پنج درصدی ده درصدی آن هم شما یا احتیاط بکن یا مخیرا بین الخبرین به یکدانه‌اش عمل بکن هیچ محذوری پیش نمی‌آید خوب ببینید تمام این حرفهای شما مال آن زمان است که احکام محدود بوده و گفته مثل آفتاب برای ما روشن است الآن یک احکامی پیدا شده اصلا آنها خوابش را هم نمی‌دیدند بنابراین اگر ایشان می‌گوید حجت نیست در آن زمان می‌گوید والا در این زمان که باب علم مسدود است ایشان هم اگر بودند خبر واحد را حجت می‌دانند. فان قلت یعنی بعد از اینکه می‌گوید خبر واحد حجت نیست به او کسی اشکال می‌کند می‌گوید آقای سید مرتضی سددتم شما بستید راه عمل به اخبار آحاد را با این استدلالاتتان، فعلی ای شیء تعولون پس شما به چه اعتماد می‌کنید در فقه کله؟ شما چه جوری این همه احکام را استنباط می‌کنید شما که می‌گویید خبر واحد را بیانداز دور. فاجاب جواب داده، ببینید جواب مال آن زمان است که واقعا احکام محدود بوده و به مقدار آن احکام هم ما اخبار داشتیم فاجاب السید به چیزی که حاصلش این است، آمده در جواب آن اشکال گفته معظم الفقه یعنی مثلا ۹۹۵ تا ۹۹۰ تا، هراز تا اگر حکم داریم ۹۹۵ تایش یعلم بالضرورة و الاجماع و الاخبار العلمیه می‌ماند پنج درصدی ده درصدی، و ما یعنی آن پنج تا ده تا، آن ما یبقی من المسائل الخلافیه مثلا نماز جمعه آیا وجوب دارد یا ظهر وجوب دارد آن مسائل خلافی هم اگر توانستی احتیاط کن اگر نتوانستی یرجع فیها الی التخییر. یا به این خبر عمل کن ظهر بخوان یا به آن خبر. اگر یک روز شما ده دقیقه یک ربع یک ظهر بخوانی یک جمعه که مسئله‌ای پیش نمی‌آید خلاصه از این سوال و جواب چه فهمیدیم؟ فهمیدیم که سید مرتضی اگر می‌گفت خبر واحد حجت نیست برای اینکه احتیاج نداشته به مقدار احکام اخبار علمی و قطعی و ظنی ثلبت بوده آن چهار پنج درصدش هم با احتیاط و تخییر.

و قد اعتراف السید خود سید مرتضی هم در بعضی از کلماتش نقل کرده علی ما فی المعالم ما ندیدیم صاحب معالم نقل کرده توی بحث حجت خبر واحد آن حدودهای صفحه ۲۰۰ را نگاه بکنید چون معالم‌ها چاپهایش فرق دارد بل و کذا حلی حلی هم در بعضی از کلماتش، ایشان هم در سرائر ج۱ حدودا ص۵۰، این دو بزرگوار هر دو خودشان گفتند ـ علی ما هو ببالی ـ شیخ می‌فرماید آنچه که بخاط من هست این دو بزرگواری که خبر واحد مجرد را حجت نمی‌دانند این جمله را گفتند این خیلی جمله خوبی است برای حرف ما، آمدند گفتند بان العمل بالظن متعین فیما لا سبیل فیه الی العلم ببینید یعنی آنجایی که راه علم بسته مثل زمان ما آنجایی که الآن راه علم و امام معصوم به روی ما بسته، پس خود اینها هم تصریح کردند که در زمانی که شما امکان تحصیل علم برایت نیست می‌توانی به ظن عمل بکنی پس نتیجتا آقا در زمان انسداد ما خبر واحد را حجت کردیم حتی خود سید قبول دارد منتها اشکال فراموش نشود. شما کاری برای ما صورت ندادید امروز، شما خبر واحد را از باب انسداد ثابت کردیم از راه مطلق الظن و حال آنکه بحث ما این است امام زمان هم که تشریف بیاورند زمان انفتاح باشد باید خبر واحد حجت باشد و شما ثابت نکردید.

و (١) غير ذلك ، وضممت إلى ذلك ما يظهر من بعض أسئلة الروايات السابقة : من أنّ العمل بالخبر الغير العلميّ كان مفروغا عنه عند الرواة ، تعلم علما يقينيّا (٢) صدق ما ادّعاه الشيخ من إجماع الطائفة (٣).

والإنصاف : أنّه لم يحصل في مسألة يدّعى فيها الإجماع من الإجماعات المنقولة والشهرة العظيمة (٤) والأمارات الكثيرة الدالّة على العمل ، ما حصل في هذه المسألة ، فالشاكّ في تحقّق الإجماع في هذه المسألة لا أراه يحصل له الإجماع في مسألة من المسائل الفقهيّة ، اللهمّ إلاّ في ضروريّات المذهب.

القدر المتيقّن هو الخبر المفيد للاطمئنان

لكنّ الإنصاف : أنّ المتيقّن من هذا كلّه الخبر المفيد للاطمئنان ، لا مطلق الظنّ. ولعلّه مراد السيّد من العلم كما أشرنا إليه آنفا (٥). بل ظاهر كلام بعض احتمال أن يكون مراد السيّد قدس‌سره من خبر الواحد غير مراد الشيخ قدس‌سره.

__________________

(١) في (ر) و (ص) بدل «و» : «إلى».

(٢) في غير (ص) ، (ظ) و (م) : «يقينا».

(٣) وردت هنا في (ر) زيادة ، وهي : «وحكى السيّد المحدّث الجزائري عمّن يثق به : أنّه قد زار السيّد صاحب المدارك المشهد الغروي ، فزاره العلماء وزارهم إلاّ المولى عبد الله التستري ، فقيل للسيّد في ذلك ، فاعتذر بأنّه لا يرى العمل بأخبار الآحاد فهو مبدع ، ونقل في ذلك رواية مضمونها : أنّ من زار مبدعا فقد خرّب الدين.

وهذه حكاية عجيبة لا بدّ من توجيهها ، كما لا يخفى على من اطّلع على طريقة المولى المشار إليه ومسلكه في الفقه ، فراجع».

(٤) في (ت) و (ر) بدل «العظيمة» : «القطعيّة».

(٥) راجع الصفحة ٣٣١.

قال الفاضل القزويني في لسان الخواصّ ـ على ما حكي عنه ـ : إنّ هذه الكلمة أعني خبر الواحد ـ على ما يستفاد من تتبّع كلماتهم ـ تستعمل في ثلاثة معان :

كلام الفاضل القزويني في تفسير «الخبر الواحد»

أحدها : الشاذّ النادر الذي لم يعمل به أحد ، أو ندر من يعمل به ، ويقابله ما عمل به كثيرون.

الثاني : ما يقابل المأخوذ من الثّقات المحفوظ في الاصول المعمولة عند جميع خواصّ الطائفة ، فيشمل الأوّل ومقابله.

الثالث : ما يقابل المتواتر القطعيّ الصدور ، وهذا يشمل الأوّلين وما يقابلهما.

ثمّ ذكر ما حاصله : أنّ ما نقل إجماع الشيعة على إنكاره هو الأوّل ، وما انفرد السيّد قدس‌سره بردّه هو الثاني ، وأمّا الثالث ، فلم يتحقّق من أحد نفيه على الإطلاق (١) ، انتهى.

وهو كلام حسن. وأحسن منه ما قدمناه (٢) : من أنّ مراد السيّد من العلم ما يشمل الظنّ الاطمئنانيّ ، كما يشهد به التفسير المحكيّ عنه للعلم ، بأنّه : ما اقتضى سكون النفس (٣) ، والله العالم.

٢ - الإجماع حتّى من السيّد وأتباعه على العمل بخبر الواحد

الثاني من وجوه تقرير الإجماع :

أن يدّعى الإجماع حتّى من السيّد وأتباعه على وجوب العمل

__________________

(١) لسان الخواصّ (مخطوط) : ٤٢.

(٢) راجع الصفحة ٣٣١.

(٣) الذريعة ١ : ٢٠.

بالخبر الغير العلميّ في زماننا هذا وشبهه ممّا انسدّ فيه باب القرائن المفيدة للعلم بصدق الخبر ؛ فإنّ الظاهر أنّ السيّد إنّما منع من ذلك لعدم الحاجة إلى خبر الواحد المجرّد ، كما يظهر من كلامه المتضمّن للاعتراض على نفسه بقوله :

كلام السيّد المرتضى قدس‌سره

فإن قلت : إذا سددتم طريق العمل بأخبار الآحاد فعلى أيّ شيء تعوّلون في الفقه كلّه؟

فأجاب بما حاصله : أنّ معظم الفقه يعلم بالضرورة والإجماع والأخبار العلميّة ، وما يبقى من المسائل الخلافيّة يرجع فيها إلى التخيير (١).

وقد اعترف السيّد رحمه‌الله في بعض كلامه ـ على ما في المعالم (٢) ـ بل وكذا الحلّي في بعض كلامه (٣) ـ على ما هو ببالي ـ : بأنّ العمل بالظنّ متعيّن فيما لا سبيل فيه إلى العلم.

٣ - استقرار سيرة المسلمين على العمل بخبر الواحد

الثالث من وجوه تقرير الإجماع :

استقرار سيرة المسلمين طرّا على استفادة الأحكام الشرعيّة من أخبار الثقات المتوسّطة بينهم وبين الإمام عليه‌السلام أو المجتهد.

أترى : أنّ المقلّدين يتوقّفون في العمل بما يخبرهم الثقة عن المجتهد ، أو الزوجة تتوقّف فيما يحكيه زوجها عن المجتهد في مسائل حيضها وما

__________________

(١) رسائل الشريف المرتضى ٣ : ٣١٢ ـ ٣١٣ ، وراجع الصفحة ٣٢٩.

(٢) المعالم : ١٩٦ ـ ١٩٧ ، وانظر رسائل الشريف المرتضى ١ : ٢١٠.

(٣) انظر السرائر ١ : ٤٦ و ٤٩.