درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۲۰۳: خبر واحد ۵۵

 
۱

خلاصه مباحث گذشته

 بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله وصلی الله علی محمد وآله ولعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین

آخرین نسبتی که آقای عاملی به محقق داده بود این بود که محقق هم فرموده شیخ طوسی مثل سید مرتضی است یعنی شیخ طوسی هم منع مطلقی است چطور سید مرتضی منع مطلقی است یعنی سالبه کلی و هیچ خبر واحدی را حجت نمیداند ایشان گفته بود محقق یک همچین حرفی زده فرموده شیخ طوسی هم مثل سید مرتضی منع مطلقی است ایشان دیروز فرمودند نه، لا یدعی محقق همچین ادعایی نکرد که شیخ طوسی منع مطلقی است وخلاصه محقق به این کارها کاری نداردکه ایشان منع مطلقی است مثل سید یا ایجاب مطلقی کاری به این کارها ندارد محقق یک عقیده‌ای دارد درصدد که شیخ طوسی را هم عقیده خودش قرار بدهد عقیده ایشان چیست؟ عقیده ایشان این است که خبر واحد ثقه با یک شرط حجت است شرطش این است که اون خبرثقه عادل مدوّن در کتب اصحاب باشد معمول به عند الاصحاب باشد ایشان یک همچین عقیده‌ای دارند انوقت ایشان دارند تلاش میکندکه شیخ طوسی را هم هم عقیده خودش قرار بدهد یعنی بگوید شیخ طوسی نه منع مطلقی است مثل سید مرتضی نه ایجاب کلی است مثل مشهور بلکه نه آن اطلاق را قبول دارند نه آن اطلاق را شیخ طوسی هم عقیده من است شیخ طوسی هم اگر خبر واحد ثقه را حجت میداند آن خبرواحدی را حجت میداند که دارای این شرط باشد پس بنابر این، این نسبتی را هم که آقای عاملی به محقق داده این نسبتشان هم درست نیست

حالا حق مطلب چیست آقای شیخ انصاری؟ ایشان میگویند ما تبعاَ للعلامه شیخ طوسی را مثل مشهور میدانیم یعنی ایجاب کلی ما تبعاَ للعلامه شیخ طوسی را عین مشهور میدانیم یعنی مخالف صد در صد با استادش سید مرتضی میخواهد بگوید که هیچ خبر واحدی حجت نیست خبر واحدی که محفوف به قرینه نباشد حجت نیست یعنی منع مطلقی است شیخ طوسی ایجاب کلی است یعنی شیخ طوسی مثل مشهور هر خبر ثقه عدل امامی را حجت میداند اعم از این که مدون درکتب باشد یا نباشد چنین شرطی ندارد شاهدش هم این است از روز اولی که شیخ طوسی بحث را شروع کرد گفت من این مذهب را اختیار میکنم اطلاق. کدام مذهب؟ حجیت خبرواحد ثقه ولم یشترط دیگر نیامد شرط بکند که این خبر ثقه به شرطی حجت است که مدون در کتب باشد پس این که آقای محقق خیال کرده شیخ طوسی مثل او می‌ماند اشتباه فرموده بلکه شیخ طوسی مثل مشهور ایجاب کلی است و علامه از کلمات شیخ این را فهمیده وما هم عقیده‌مان این است نتیجتاَ شد چی آقا؟ سید و شیخ شدند مخالف چون آنها می‌خواستند تلاش بکنند سید و شیخ را باهم جمع بکنندایشان میفرمایند نه این استاد وشاگرد یعنی شیخ طوسی و سید مرتضی اینها نقطه مقابل همند او میگوید حتماَ خبر باید علمی باشدیا اگر هم واحد محفوف به قرینه علمی باشد شیخ میفرماید نه خبر جامع الشرائط کافی است یعنی خبر ثقه عدل امامی دیگر بنابراین علم بیاورد یا نیاورد قرینه داشته باشد یا نداشته باشد پس نتیجتاَ مخالفت و تدافع اینها تثبیت شد حالا اشکال. آخر چطور میشود این دو تا باهم تدافع بکنند سالها شب و روز دیگه با هم باشند آنوقت آن ادعای اجماع بکند که خبر واحدبدون قرینه حجت نیست ایشان هم ادعای اجماع بکند که خبر واحد بدون قرینه حجت است این چه جور میشود ایشان میگوید تعجب نکن در مسائل فرعیه‌اش که معنون در کتب است یعنی آرای اصحاب معلوم است اینها ادعای اجماع بر خلاف هم متعدد دارند اینکه دیگر مسئله اصولیه است و مسائل اصولیه آنروز معنون نبوده در کتب آنچه که اینها در خارج می‌دیدند این بوده دیدند علماء با یک مشت اخبار عمل میکنند با یک مشت اخبار نمیکنند جمع داریم میکنیم‌ها کانه یک نفر تعجب میکند چطور اینها با همدیگر اینقدر مخالفند میگوییم جمعش این است این ادعای اجماعیکه این دو نفر کرده‌اند تتبعی نیست نه اینکه سید تتبع کرده بدست آورده خبر واحد بی‌قرینه حجت نیست نه اینکه شیخ طوسی تتبع کرده که حجت است اینها اجماع‌هایشان حدسی است اینها دیدند یک عده علماء به یک مشت اخبار عمل میکنند به یک مشت نمیکنند سید رفته تو اتاق خودش نشسته فکر کرده گفته، هان حدس زده گفته آن اخباری که عمل میکنند لابد محفوف به قرینه علمیه است که آنهایی که طرح میکنند آنها محفوف به قرینه علمیه نیست یک همچین خیالی کرده یک همچین حدسی زده ادعای اجماع کرده که خبر واحد بدون قرینه علمی حجت نیست شیخ طوسی هم رفته تو اتاق خودش آنهم نشسته فکر کرده چرا علماء به یک مشت عمل کرده‌اند به یک مشت نکرده‌اند گفته، هان حدس زده گفته به آنهایی که عمل کرده‌اند جامع الشرائط بوده یعنی راویانش یا ثقه عدل امامی بوده به آنهایی که عمل نکرده‌اند فاقد شرط بوده خلاصه مطلب اینها دو تا حدس است اون اونجوری حدس زده ادعای اجماع کرده ایشان اینجوری حدس زده ادعای اجماع کرده یعنی تعجب نکن حالا که حدسی پس قابل جمع است اجماع تتبعی قابل جمع نیست.

۲

بیان یک اشکال و جواب مرحوم شیخ انصاری

وقتی که ایشان این کار را کرد گفت نعم این حرفی که ما زدیم یک اشکالی دارد معلوم میشود اجماعات تتبعی چراچون سید میگوید شددوا علماء خیلی شدیداً شددوا یعنی مبالغه در رد. علماءخیلی مبالغه کردند و رد کردند خبر واحد بدون قرینه را از این چه می‌فهمیم از اینکه میگوید شدد العلماء پس معلوم میشود تتبع کرده ما گفتیم این دو تا اجماع‌ها تتبعی نیست قابل جمع است آن حدس زده اونجور اون حدس زده اونجور ولی با این جمله نمی‌سازد لذا ایشان فرمود نعم ما این حدس را زدیم یعنی جمع خواستیم بکنیم بین این دو ولی لا یناسب ما ذکرنا مناسب نیست این حرفی که ما زدیم با آن وجهی که تصریح شده در کلام شیخ چی فرموده ایشان تصریح کرده انهم شددوا ببینیدمعلوم میشودپس تتبع کرده یعنی کلمات علماءرادیده که شدت انکارکرده برعامل به خبر واحد پس نتیجتاً آن جمعی که ما میخواستیم بکنیم بین این دوتا بگوییم عیبی ندارد میشود چون اجماعش حدسی با این عبارت که ظهور دارد در اجماع تتبعی سازگار نیست

حالا ایشان میخواهد یاد آور بشود چند روز قبل یک مطلبی داشتیم شیخ طوسی بعد از اینکه خبر واحد را حجت کرد وادعای اجماع هم کرد گفت خبر واحد بدون قرینه علمیه هم حجت است یک نفر بهش چه اشکالی کرد؟ الیس شیوخکم نظرتان آمد آیا مگر مشایخ شما نمی‌آیند خبر واحد را رد کننداین چه ادعای اجماعی شما میکنید پس دقت داشته باشید حرفهای قبل را چون ایشان رمزی میگویند ورد میشوند شیخ طوسی ادله‌ای اقامه کرد اولاً، ثانیاً، ثالثاً، و ثابت کرد خبر واحد بدون قرینه علمیه حجت است اجماعاً این حرفش است یک نفر بهش گفت: بابا مشایخ خودتان ما دیدیم در مناظرات ودر مباحثات این مشایخ شما خبر واحد غیر علمی را رد میکنند چطور شما خبر واحد غیر علمی را ادعای اجماع میکنید این اجماع چیه آن مشایخ چه میگویند خوب شیخ چند تا جواب داد؟ دوتا یک جواب داد اولاً آن علماییکه گفتند خبر واحد غیر علمی حجت نیست اولاً چند نفر محدودند معلومَی النَّسبَند نظرتان آمد معلوم باش حالا چند نفر هم باشند بر فرض چند نفر هم برخلاف ما باشند چون معلوم النَّسبَند آن مخالفتشان به اجماع ما ضررنمی زند این یک جواب، جواب دوم چه بود گفت آن آقایان اگر خبر واحدرا انکار میکنندخبر واحد سنی‌ها را انکار میکنند گفتند خبر واحد بدون قرینه علمیه حجت نیست وشددوا الانکار علی العمل به مقصودشان خبر واحد عامه است این دوتا جواب را شیخ طوسی آنجا دادند حالا همان را میخواهدبگوید

ایشان میفرماید لعل الوجه فیه شاید وجه این شدت انکار این لعل میدانید چیه این همان قلت است ق‍لتیی که شیخ طوسی آنجا گفت آخر اینکه الان خواندیم ان قلت آنجا بود ان قلت آنجا چه بود مشایخ شما شددوا الانکار بر عمل به خبر واحدغیر علمی این ان قلت آنجا است این لعلیی که ایشان میگویند قلت آنجااست لعل الوجه فیه شاید وجه دراین شدت انکار علماء که مبالغه می‌کنند و خیلی منکر عمل به خبر واحدرا انکار میکنند لعلَّ الوجه فیه ما اشار الیه شیخ فی کلامه المتقدم که دوتا جواب داد ایشان یک دانه‌اش را نقل میکند یک جوابشان این بود که مشایخ برفرض هم که انکار بکنند معلوم النََّسبند ضرری نمیزند فعلاً ایشان آن را نمی‌گویدآن جواب دومی رامی گوید جواب دیگرش این بود که اگر علماء شدت انکار هم میکنند نسبت به اخباری است که رواها المخالفون یعنی خبر واحد غیر علمی را علماء رد کردند گفتند حجت نیست خبر واحدغیرعلمی راکه سنی‌ها میگفتند فی المسائل التی روی اصحابنا خلافها درمسائلی که اصحاب ما خلافش را میگفتند حالا یا اصول عقائد که آنروز مثال هم زدم خوب اینها حدیث هم دارند که پیغمبر فرموده انا مدینه العلم ابوبکر بابها عمر جدارها عثمان سقفها خوب اینجا چه کار بکنند اینها میگفتند نه خیر این خبر واحد را قبول نداریم این در اصول عقائد یا در فروع یک مسائلی نسبت میدادند جعل خبر میکردند که خلافش در دین ما ثابت شده بود ایشان میفرماید این جواب شیخ طوسی این است اِنَّهم یعنی آن مشایخی که شددوا الانکار منعوا از اخباری که مخالفین یعنی سنّی‌ها آنها نقل بکنند آن مسائلی که روی اصحاحبنا خلافه اینها اونجور خبرهای عامه را قبول ندارند

خوب واستبعد هذا صاحب معالم از این جواب شیخ طوسی خوشش نیامده چون صاحب معالم آقا عقیده سید مرتضی را دارند صاحب معالم عقیده‌اش این است خبر واحد بشرطی حجت است که محفوف باشد به قرینه علمیه لذا چون هم عقیده سید مرتضی است از این جواب شیخ خوشش نیامده کجا این حرف را زده در پاورقی معالم چرا تو پاورقی برای اینکه معالم چاپ شده بوده این دلیل بر اینکه معالم عدّه را ندیده بوده یک روز عرض کردیم صاحب معالم آنروزی که این کتاب را می‌نوشته معالم بحث خبر واحد رامی کرده عده شیخ طوسی را ندیده بوده افواهاً حرفهای شیخ را نقل کرده حالا که معالم چاپ شده عدِّه به دستش رسیده حالا که عدِّه به دستش رسیده تو پاورقی بنا کرده خودصاحب معالم اشکال کردن یکی از اشکالات همین است گفته آقای شیخ طوسی پس شما اعتراف دارید که مشایخ ما شددوا الانکار مخالف عمل به خبر واحد بودند آنوقت چطور شما اینها رامنصرف میکنید به خبر سنی‌ها عنایت کردید آقای شیخ طوسی در جواب آن اشکال شددوا الانکار گفت آن مربوط به خبرهای سنی‌ها است خوب صاحب معالم از این جواب خوشش نیامده چون ایشان هم عقیده سید مرتضی است میگوید خبر واحد محفوف به قرینه علمیه حجت است لذا استبعد از این جواب شیخ طوسی خیلی استبعاد کرده گفته این حرف از شما بعید است شما اعتراف دارید که مشایخ ما گفتند خبر واحد غیر علمی حجت نیست آنوقت میایید منصرفش میکنید، میگویید مقصودشان خبرهای عامه است اگر آنها باشد که آنها از اصل باطل است آنها اگر شدت انکار کردند خبر واحد‌های امامیه را انکار کرده‌اند والا خبر واحد عامه که از اصل باطل است چرا؟ برای اینکه عدالت در خبر شرط است وما آنها را فاسق میدانیم آنها از اصل خبرشان باطل است شدت انکار نمی‌خواهد از آن شدت انکار می‌فهمیم که اگر علماء عمل به خبر واحد را انکار کردند خبر واحد امامیه است اینکه شما حملش کردید بر او حرف درستی نیست استبعد صاحب المعالم فی حاشیة منه علی هامش، هامش یعنی پاورقی در پاورقی معالم صاحب معالم یک حاشیه‌ای زده بعد ما حکاه عن الشیخ بعد اینکه این جواب را از شیخ نقل کرده که این خبرهایی راکه علماءانکار کردند خبرهای سنی هااست آمده استبعد بانَّ، این بانَّ متعلق به استبعد است این اشکال صاحب معالم است آمده استبعاد کرده گفته آقای شیخ طوسی شما اعتراف دارید که مشایخ ما خبرواحد را انکار کردند با این اعترافی که شما دارید که عمل امامیه انکار عملیه است به اخبار آحاد شما که یک همچین اعترافی دارید لا یعقل معقول نیست صرفه الی روایات مخالفیهم بیایید صرف کنید انکار راصرفه شما خودت اعتراف دارید که انکار کردند امامیه عمل به خبر واحدرا حالا که اعتراف دارید به این مطلب معنا ندارد این انکار رامنصرف بکنی به روایات مخالفین للامامیه بگویید این انکاری را که علماء کردند مال روایات مخالفین امامیه است این حرف شمابعیداست چرا؟ برای اینکه اشتراط عدالت عندهم عندالامامیة و انتفاء العداله فی غیر امامیة یعنی سنی‌ها خود این کافی است همینکه اینهاعدالت ندارند کافی است در اعراض. کافی است خود این دراعراض از روایات آنها همین خودش بس است همین قدرکه عدالت ندارند این کافی است برای بطلان روایتشان فلا وجه للمبالغة شدت انکار، وجهی ندارد اون شدت انکار در نفی عمل به خبری که یروونه یروون فاعلش عامه است یعنی معنا ندارد شدت انکار برای خبرهایی باشد که عامه روایت کردند نه آنها از اصل خبرشان باطل است به خاطر اینکه ما عادلشان نمیدانیم آن شدت انکار مال کیه؟ مال خبرهای واحد امامیه است روشن شد شیخ طوسی ادعا کرده که انکار علماء که میگویند به خبر واحد نمیشود عمل کرد خبر واحد سنی‌ها است ایشان میگوید نه آن شدت انکارصاحب معالم میگوید مال خبر واحد امامیه است والا خبر واحد عامه که از اصل از ریشه باطل است برای اینکه اصلاً شرط را ندارد پس این حرف چیه زدید؟

شیخ انصاری دفاع میکند از شیخ طوسی میگوید این استبعادآقای صاحب معالم باطل است بله ما آنهارا خبرهایشان را باطل میدانیم چون فاسق میدانیم مگر می‌شد علماء بگویند آن روز عرض کردیم آن زمانها خیلی تقیه بوده یعنی شیعه‌ها اسم بچه‌هایشان را علی هم نمی‌گذاشتند اینقدر وحشتناک بوده این بیچاره‌ها گرفتار علمای سنی بودند آنها معطّل بودندبهانه میگرفتند نابودشان بکنند آنوقت اینها چه کار میکردند این عدم حجیت خبر واحد یک سپری بوده که تجنّن من آنروز گفتم همین عبارت امروزاست تجنن مشتق از جُنّ است جن یعنی سپر اینها در مقابل آنها گرفتار بودندآخه صاحب معالم میگوید چی میگوید خبر آنها به خاطر فسقشان باطل است خوب اینها که نمی‌توانستند به آنها بگویند این خبر شما شماها فاسقید ما خبر شما را قبول نداریم این یک جنه‌ای بوده یک سپری بوده یعنی عدم حجیت خبرواحدیک سپری بوده تا سنی یک خبری علیه ما جعل میکرداینها که قدرت نداشتند میگفتندنه خیر آقا این خبر بر فرض راویش هم عادل باشد ما قبول نداریم چرا ما خبر علمی قبول داریم از این جهت بوده است اصلاً نمی‌توانستند تصریح به فسق بکنندصاحب معالم میگوید: خبر آنها از اصل باطل است علماء میتوانستند بگویند کی میتوانستندبگویند شماها فاسقید پس نتیجتاً اگر این مشایخ ما منکر حجیت خبر واحد می‌شدند منکر حجیت خبرواحد عامه میشدند چون تصریح نمی‌توانستند بکنند به فسق اینها زیر پوشش اینکه این خبر واحداست، هم آنها را رد میکردندو هم خودشان را حفظ میکردند

حالا ایشان میخواهند دفاع کند از شیخ طوسی واین استبعاد صاحب معالم را میخواهد رد کند وفیه در این استبعاد ایشان اشکال چرا؟ یمکن ان یکون اظهار هذا المذهب هذا المذهب کدام است؟ عدم حجیت خبر واحد دقت داشته باشید‌ها هذا المذهب یعنی مذهب عدم حجیت خبر واحداظهار این عدم حجیت خبر واحد وسپر گرفتن به این مذهب تجنن یک جنه‌ای بوده این سپری بوده این عدم حجیت خبر واحد این اظهار عدم حجیت خبر واحد در مقام تقیه بوده یعنی با آنهایی که مباحثه میکردند ونمی توانستند بگویند شماها فاسقید خبرهایتان جعلی است. می‌آمدند می‌گفتند نه بر فرض هم راویش عادل باشدما قبول نداریم برای اینکه ما خبرهای علمی راقبول میکنیم ایشان می‌فرماید اینها در مقام تقیه این جوری حرف میزدند لا یمکنهم التصریح بفسق الراوی فاحتالوا فی ذالک، ذالک یعنی تصریح به فسق راوی اینها حیله میکردند یعنی علمای بیچاره شیعه اینها یک حیله‌ای میکردنددر این تصریح به فسق راوی حیله شان چه جور بود این بود می‌گفتند لانعمل ما فقط به خبر‌های علمی عمل میکنیم این خبری که شما دارید برای ما میگویید ما علم به صدقش نداریم ولو راویش هم عادل است این جوری حیله میکردند می‌گفتند ماها لانعمل الا بما حصل لنا القطع بصدقه می‌گفتند ما فقط خبرهای مقطوع الصدق را قبول داریم حالایا قطع به صدقش از ناحیه تواتر باید باشد یا از راه قرائن علمیه ولا دلیلَ به آنها می‌گفتند، میگفتند لادلیل عندنا ما دلیل نداریم بر عمل به خبرظنی و ان کان الراویه غیر متهم بالکذب مطعون ولو راویش متهم به کذب نیست مورد طعنی آدم خوبی هم هست اما رو قواعد خودمان ما خبری را می‌توانیم عمل بکنیم که قطعی الصدور باشد ودر عبارت شیخی که آن روز خواندیم اشاره داشت الی ذالک، ذالک یعنی احتیال اشاره به این احتیال بود چی گفت مگر ایشان خص یعنی شیخ طوسی در آنجا اختصاص داد انکار شیوخ را که شیوخ انکار میکردند عمل به خبر واحد مجرد از قرینه علمیه را بصورة این بصورة جارو مجرور متعلق به خص است یعنی شیخ طوسی اختصاص داد درآن جواب آنجا انکار شیوخ را اختصاص داد بصورت مناظره با خصوم گفت اگر مشایخ ما یک همچین حرفی هم زده‌اند در مقابل خصوم یعنی در مقابل دشمن این حرف را می‌زدند پس بنابراین شما نمی‌توانید استبعاد کنید خلاصه چی شد آقا سید مرتضی آمد گفت علماء انکار کرده‌اند شددوا الانکار که خبر واحد را عمل نکنید شیخ طوسی جواب داد که آن شدت انکار مال خبر واحد سنی هاست والا تو امامیه خبر واحد بدون قرینه علمیه حجت است صاحب معالم از این جواب خوشش نیامد اشکال کرد ولی ما صاحب معالم را رد کردیم گفتیم حق با شیخ طوسی است آنها در مقام تقیه بودندبه آنها نمی‌توانستند بگویند خبرهای شما چون فاسقید باطل است خوب عنایت فرمودید کجا هستیم ما الان ما دیروز تا حالا در فکریم که این دو تا را بلکه با هم یک جوری جمع بکنیم چه جوری میشود این اجماع بکند همه علماء را ببیند اونجور بگوید این هم همه علماء راببیند خلافش را بگوید گفتیم نه این اجماعها تتبعی نیست که قابل جمع نباشد حدسی است آن اونجور حدس زده این ادعای اجماع راکرده آن اونجور حدس زده آن ادعای اجاع را کرده منتهی بعد با نعم خرابش کرد ایشان گفت نه یک عبارتی سید دارد معلوم میشود اجماعها تتبعی است پس جمع اولی باطل شد.

۳

جمع دوم بین ادعای مرحوم سید مرتضی و مرحوم شیخ طوسی

امروز میخواهیم یک جمع دیگری بکنیم که البته ایشان این جمع را هم باطل میکند وجمع سوم دیگر بهترین جمع است خلاصه آقاآخر کار ما میخواهیم چه کار کنیم بین این دوتا رفاقت برقرار کنیم این استاد وشاگرد که او میگوید خبر باید علمی باشد این میگوید علمی هم نباشد آن توجیه سوم کار را تمام می‌کنیم ولی فعلا امروز میخواهیم یک توجیه دیگر بکنیم وآن توجیه این است عنایت بکنید آقا اجماع سید مرتضی قولی است اجماع شیخ طوسی عملی است آخه سید مرتضی چی گفت؟ گفت: علماء شددوا الانکار یعنی علماء تصریح کرده‌اند قائلند به اینکه خبر واحد حجت نیست پس اجماع سید مرتضی بر عدم اعتبار خبر ثقه غیر علمی اجماعش اجماع قولی یعنی قال العلماء، علماءشددوا الانکار آمدند منکرحجیت خبر واحد غیر علمی شدند پس اجماع سید میشود قولی شیخ طوسی چه اجماعی داشت عملی آخه اجماع ایشان این بود ما عملاً می‌بینیم علماء به خبرثقه عمل میکنند شیخ طوسی همه حرفش این بود دیگه اِنّی وجدت الفرقه المحقه که عمل میکنند به خبرواحد خوب این اجماع عملی است این را داشته باشید هیچ وقت عمل تا وجهش روشن نشود حجت نیست حتی عمل امام (علیه السلام) این راحالا عرض کردم به درس ربطی ندارد وا این تو ذهنتان باشد آخه ماها میگوییم چی امام قول وفعل وتقریرش حجت است ما این را همیشه هی داریم میگوییم این فعل غیر قول وتقریر فعل امام حجت است اگر وجهش معلوم باشد اگر امام علیه السلام یک کاری کردند ولی وجهش روشن نبود ما نمی‌توانیم به آن عمل تمسک بکنیم الان امام یکجا از این چپکی وضو میگیرند حالا ما بگوییم‌ها وضو این است نه شاید الان یکی از آن دم دارها نشستند آنجا ما هم خبر نداریم امام برای ملاحظه آن اینجوری وضو میگیرند ببینید من باید بدانم امام اینجایی که دارد وضو میگیرند از آن دم دارها نیستند همه خودمونی اند آنوقت هر کاری کردند حجت است اما توی ملأ عام یک جا جمعیت زیادی است حضرت هم دارند از آنوری وضو میگیرند این عمل بما هو هو حجت نیست چرا چون وجهش روشن نیست کجا می‌توانیم به عمل امام ما تمسک کنیم دوستان همه نشسته‌اند حالا آقا بلند میشوند وضو میگیرند هرجوری وضو گرفتند آن وضو برای ما حجت است پس این را داشته باشید عمل زبون ندارد چیزی که زبون ندارد وجهش روشن نیست ووقتی وجهش روشن نیست میشود مجمل، مجمل را باید چه کارکرد؟ باید قدرمتیقن راگرفت این قاعده دستتان باشد هر چیزی که مجمل باشد آدم باید قدر متیقنش رابگیرد شما آقای شیخ طوسی می‌گویی علمای ما به خبر واحدعمل میکنند عمل مجمل است زبون ندارد وجهش معلوم نیست چرا عمل میکنند؟ آیا به خاطر اینکه جامع الشرائط عمل میکنند یا به خاطر اینکه محفوف به قرینه علمیه است چه کار باید بکنیم باید بگوییم اگر عمل میکنم قدر متیقنش این است به خبر واحدی عمل میکنند که محفوف به قرینه علمیه باشد خوب حالا عنایت بکنید در این جمعی که می‌خواهیم بکنیم چه کار میخواهیم بکنیم آقا اجماع سید را میخواهیم تصدیق بکنیم قولی را اجماع شیخ را میخواهیم تأویل بکنیم وقتی این کار را بکنیم باهم جمع میشوند یک قدری دقیق است وا اجماع سید را میخواهیم تصدیق بکنیم اجماع شیخ را میخواهیم تأویل بکنیم اگر تصدیق او با تأویل این یکی بشود مذهب هر دوشان یکی میشود سید مرتضی اجماعش چی بود شددوا العلماء یعنی قال العلماء که خبر واحد غیر علمی حجت نیست این اجماع قولی شیخ طوسی اجماعش چی بود عملی میگفت علماء به خبر واحد ثقه عمل میکنند میگوییم آقا عمل مجمل است وجه عمل روشن نیست چرا عمل میکنند آیا بخاطر اینکه ثقه هست عمل میکنند یا بخاطر اینکه مقرون به قرینه علمیه است باید قدر متیقنش را بگیریم قدر متیقنش چیه عمل میکنند به خبر واحد محفوف به قرینه علمیه دقت کردید اجماع شیخ طوسی را تأویل بردیم اجماع سید را تصدیق کردیم اجماع قولی را اجماع شیخ طوسی را تأویل بردیم یعنی ایشان که گفتند علماء عمل میکنند عمل مجمل است باید بگوییم مقصود از این عمل خبر واحد محفوف به قرینه علمیه است اگر این کار را کردیم اینها یکی میشوند چون سید میگوید چی؟ خبر واحد غیر علمی اعتبار ندارد اجماع شیخ طوسی را اگر تأویل بردیم خوب آنهم میگوید خبر واحد علمی معتبر است پس او هم قبول دارد که غیر علمی معتبر نیست اگر این کار را کردیم این استاد و شاگرد با هم یکسان میشوند حالا به عکسش ممکن است اجماع شیخ طوسی را تصدیق بکنیم مال سید را تأویل ببریم باز اگر این کار راهم بکنیم قابل جمع است آن کار چی بود؟ تصدیق اجماع سید تأویل اجماع شیخ که اگر آن کار را میکردیم هردو یکی میشدند حالا به عکسش کنیم اجماع شیخ را می‌خواهیم تصدیق کنیم آن عملی را و اجماع قولی سید را تأویل ببریم خوب حالا این جوری میشود شیخ طوسی میفرماید علماء عمل میکنند به خبرواحد ولو علمی هم نباشد تصدیق کردیم‌ها یعنی الان اجماع شیخ طوسی را ما تصدیق کردیم که علماء عمل میکنند به خبرواحد ولو محفوف به قرینه علمیه هم نباشد آنوقت سید را چکار کنیم میگوییم سید که گفته علماء گفتند خبرواحد حجت نیست یعنی خبرواحد سنی‌ها حجت نیست تأویل بردیم مال سید مرتضی را اگر این کار را کردیم باز یکی میشوند

حالا عنایت بفرمایید والحاصل جمع دیروزی که بهم خورداز راه اجماع حدسی می‌خواستیم اینها را درست بکنیم نشد این کار را بکنیم ایشان میفرماید والحاصل بریم سراغ یک جمع دیگر که این را هم آخر سر باطلش میکند ایشان الاجماع الذی ادعاه السید ادعای سید چه بود قال العلماء که خبرواحد بدون قرینه علمیه حجت نیست وشددوا العمل به وشددوا الانکار علیه این اجماع بود این اجماع قولی سید مرتضی را می‌آیندچه کار میکنید وما ادعاه الشیخ که اجماع عملی بود میآییم جمع میکنیم چه کار میکنیم جمع میکنیم بینهما به این جور بحمل عملهم میخواهیم چی کار کنیم تأویل ببریم اجماع شیخ طوسی را عمل را عمل مال شیخ طوسی دیگه چی کار می‌خواهیم بکنیم حمل میکنیم جمع بینهما یمکن بحمل یحمل غلط وا جمع بینهما یمکن بحمل عملهم علی ما، ما یعنی خبر یعنی آن عمل اصحاب که عمل میکنند به خبر حمل بکنیم بر خبری که... (قطع شدن نوار)

شیخ طوسی گفته به خبر علماء عمل میکنند خبر واحد محفوف به قرینه علمیه است چرا برای اینکه عمل است مجمل است مجمل را باید قدر متیقنش را گرفت و قدر متیقنش که علماء به خبر عمل میکنند خبر واحدی است که احتف محفوف است مقرون است به قرینه علمیه اگر این کار را کردیم اینجا اجماع سید را تصدیق کردیم اجماع شیخ را تأویل بردیم حمل عملهم یعنی تأویل بردیم وبحمل از آنطرف یمکن ممکن است از آنور اجماع شیخ را قبول بکنیم اجماع سید را تأویل ببریم چه جوری حمل میکنیم حمل قولهم قولهم اجماع قولی مال سید مرتضی آن قول علماء که شددواالانکار گفتند خبر واحد حجت نیست آن را حمل میکنیم علی ما ذکرنا، ما ذکرنا کدام بود بگوییم آن علمایی که انکار کردند راجع به خبرهای مخالفین یعنی مخالفین یک مطالبی که ما راضی نبودیم که عمر باب علم است ابوبکر در علم است نه آن چیه خبرهایی که ما راضی نیستیم بگوییم علماء که شددوا الانکار اجماع خبر واحد بدون قرینه را عمل نمیکنند مقصودشان ما ذکرنااست، ما ذکرنا کدام است؟ همان خبر عامه چیکار کردیم تو اجماع سید دست بردیم اجماع عملی شیخ را تصرف نکردیم بحمل قولهم آن اولی چی بود حمل عملهم یعنی اجماع شیخ طوسی که عملی بود آن را تأویل میکردیم مال سید را تصدیق میکردیم حالا دومی به عکسش مال شیخ را میخواهیم تأویل کنیم یعنی مال سید را میخواهیم تأویل کنیم ومال شیخ را قبول کنیم یمکن الجمع بحمل قولهم یعنی آن اجماع قولی که سید ادعا کرد که گفت خبر واحد غیر علمی حجت نیست حملش کنیم بر ما ذکرنا، ما ذکرنا چی بود احتمال دادیم ما در دفع روایات واردة فیما لا یرضونه من المطالب، این من المطالب بیان آن فیما است فیما یک ما داریم این من المطالب بیان آن است یعنی اگر علماء گفتند خبر واحد غیر علمی حجت نیست چه روایاتی را گفتند آن روایاتی که وارد شده از طرف سنی‌ها که یک مطالبی دارد که ماها راضی نیستیم یعنی خبر عامه عبارت را خیلی مشکل کرده ایشان پس خلاصه میگوییم آن مشایخی که شددوا الانکار آمدند گفتند خبرواحد غیر علمی حجت نیست یعنی خبر واحد غیر علمی عامه که در چیزهایی جعل خبر میکنند که ما راضی نیستیم آن است خوب پس ببینید آقا اگر مال شیخ را تأویل بردیم مال سید را تصدیق کردیم معنایش این است که هر دوی اینها میگویند خبر واحد غیرعلمی حجت نیست نزاعی ندارند اگر به عکسش کردیم مال سید را تأویل بردیم مال شیخ را تصدیق کردیم هر دوشان قبول دارند که خبر واحد غیر علمی حجت است حالا میشود این کار را بکنیم میگوید نه این هم خراب است پس جمع دیروزی را خرابش کردیم جمع الانی را هم میخواهیم خرابش کنیم لذا ایشان میفرماید الحمل الثانی مخالف لظاهرالقول این حمل دومی مخالف آخه قول اطلاق دارد وقتی علماء میگویند خبرواحد غیر علمی حجت نیست اطلاق داردهم شیعه هم سنی این حمل دومی خلاف ظاهر قول است چون قول اطلاق دارد وقتی علماء میگویند خبر واحد غیر علمی حجت نیست یعنی مطلقا چه شیعه چه سنی پس این حمل دومی مخالف ظاهر قول است ولی حمل اولی مخالف نیست چرا برای اینکه واقعاً عمل را ما حملش کردیم بر قدر متیقن والحمل الاول لیس مخالفاً ولی آن حمل اولی مخالف با ظاهر عمل نیست چرا لان العمل مجمل، مجمل هر چیزی مجمل شد باید قدر متیقنش را بگیریم العمل مجمل من اجل الجهة التی وقع علیها عمل بخاطرآن جهتی که وقع العمل علی الجهة اینها را دقت داشته باشید‌ها وقع فاعلش به عمل بر میگردد عمل مجمل است چرا عمل مجمل است؟ لاجل این مِن، مِن علتی است لاجل چرا عمل مجمل است بخاطر آن جهتی که عمل بر آن جهت واقع شده پس بنابر این ما حمل اولی مان خلاف ظاهر نیست ولی حمل دومی مان خلاف ظاهراست خوب حالا چه کار کنیم حرف سید را بپذیریم انصاف اینست که نخیر درست نیست یعنی حمل اولی را ما کردیم ولی خلاف انصاف است ما هفت هشت تا شش هفت تا قرینه بعدها برای شما می‌آوریم که یعنی خبر غیر علمی امامیه حجت است لذا ایشان می‌فرمایند الانصاف از اینجا داریم خراب میکنیم‌ها این دو تا حملی که ما کردیم یکیش خلاف ظاهر بود یکیش مطابق ظاهر خوب حالا اونی که مطابق با ظاهر بود کدام بود حمل اولی یعنی قول سید را بگیریم بگوییم هیچ خبر غیر علمی اعتبار ندارد اگر حمل اولی را بگیریم این میشود الا ان الانصاف ولی انصاف اینکه قرائن سبعه شش تا هفت تا قرینه بعدها می‌آید که آن قرائن شهادت میدهد به فساد حمل اول ولو حمل اول خلاف ظاهرنبود ولی نتیجه‌اش نتیجه بدی است که بیاییم قبول کنیم که علماء گفتند هیچ خبر واحدی اصلاً اعتبار ندارد اگر این را بخواهیم بگوییم چند تا قرینه ما داریم بر فساد این مذهب فلا بد پس ناچاریم آن اجماع قولی را حملش کنیم بر یکی از دو جواب یعنی علمایی که شدت انکار کردند گفتند خبر واحد حجت نیست یکی از دو جواب میگوییم اولاً آن چند تا مشایخ معلوم النسبند همانی که اول عرض کردیم شیخ طوسی هم همین دو تا جواب را آنجا دادند یعنی وقتی گفتند علماء شددواالانکار مشایخ ما به خبر واحد عمل نمی‌کنند دو تا جواب داد یک جواب اینکه مقصود آنها روایات سنی‌ها است که گفتند چرا عمل می‌کنید یکی هم اینکه حالا برفرض چهار پنج نفر از مشایخ ما هم عمل بکنند به خبر واحد یا نکنند به خبر واحد این‌ها معلوم النسبند ومضر نیست لذا ایشان می‌فرماید که کما سیأتی فلا بد حالا که حمل اولی با شش هفت تا قرینه بعداً باطل می‌شود فلا بد پس ناچاریم حمل بکنیم قول را یعنی اجماع قولی را درش دست ببریم بگوییم آن قولی که علامه گفت خبر واحد غیر علمی حجت نیست آن را درش تصرف بکنیم بگوییم من حکی عنهم السید المنع یعنی آن اجماعی که سید مرتضی ادعا کرد وگفت مشایخ عمل نمی‌کنند دو تا جواب دارد اِما علی ما ذکرنا یا همین جوابی که الآن دادیم بگوییم مرادش آن دفع اخبار مخالفین است یعنی اگر گفتند خبر واحد غیر علمی اعتبار ندارد مال سنی‌ها است اخبار آنها است منتهی لایمکنهم در مقام تقیه بودند لا یمکن برای علمای امامیه که رد بکنند آن اخبار را به فسق راوی یا این جواب را میدهیم واِما یا آن جوابی که خود شیخ آنروز دادند فرمودند کونهم یعنی آن مشایخ، یعنی آن مشایخی که شددوا الانکار یک جماعت معلوم النسبی اند چهار پنج نفرند لا یقدح مخالفتهم بالاجماع پس چی شدآقا جمع امروزی هم باطل شد ما دیروز خلاصه عنایت بفرمایید درس دیروز تا حالا چکار داریم میکنیم ما دیروز خواستیم جمع کنیم بین سیدو شیخ بگوییم تعجب نکن این دوتا اجماعها برخلاف همند مهم نیست چرا برای اینکه حدسی اگر تتبعی بود تعجب داشت ولی حدسی است ولی بعد خرابش کردیم امروز یک جمع دیگری کردیم حرف شیخ را گرفتیم مال سید را تأویل بردیم یا مال سید را گرفتیم مال شیخ را تأویل بردیم که از این راه بین این دوتا جمع بکنیم بگوییم این دوتا با همند ولی خراب شد لکن الانصاف اینهم درست نیست.

۴

جمع سوم بین ادعای مرحوم سید مرتضی و مرحوم شیخ طوسی

برویم سراغ جمع سوم ویمکن الجمع بینهما بوجه آخر این کتابهایی که دست من است نوشته احسن درست نیست آن نسخه‌ها درست است بوجه آخر چرا برای اینکه پنج شش هفته بعد ایشان میآیند میفرمایند هذا الوجه احسن الوجوه یعنی دوباره احسن نباید بشود اگر اینجا بگوید احسن دوباره معنا ندارد بگوید این احسن است پس باید این آخر باشد یعنی آن نسخه‌ها درست است آنهایی که از این نسخه‌ها دستشان است این احسن را بکنندش آخر یمکن الجمع بینهما ما میتوانیم بین سید وشیخ جمع بکنیم بوجه آخر وآن این است اصلاً ببینیم علم معنایش چیه سید مرتضی فرموده خبر علمی حجت است شیخ طوسی هم فرموده علم لازم نیست ما اصلاً باید ببینیم علم معنایش چیه اگر معنای علم روشن بشود این دوتا نزاعشان حل میشود علم یعنی اطمینان معنای علم یعنی اطمینان خود سید مرتضی در کتاب ذریعه همین جور معنا کرده علم را به معنای اطمینان گرفته خوب جمع میشوند باهمدیگر سید مرتضی که میگوید خبر علمی حجت است یعنی چی یعنی خبر اطمینان آور شیخ طوسی میگوید چی خبر ثقه عدل امامی حجت است خوب آنهم اطمینان می‌آورد پس کانه اگر ما معنای علم برای ما مشخص بشود بین سید و شیخ اختلافی نیست چرا سید که میگوید علم معتبراست یعنی اطمینان معتبر است اطمینان لازم است آدم در سلسله خبر داشته باشد نه علم صد در صد اطمینان عرفی اگر مراداز علم اطمینان باشد خوب شیخ طوسی چه میگوید او میگوید آقا خبری حجت است که راویش ثقه عدل امامی باشد خوب یک همچین روایتی اطمینان برای انسان میآورد ظاهراً نمیشود تمامش بکنیم چند خط از اینجا مانده و چند خطی هم اجماعی است که سیدابن طاووس نقل کرده انشاء الله فردا تا سر اجماع مرحوم مجلسی می‌خوانیم که دیگر ختمش بکنیم.

فلعلّ وجه عملهم بما عملوا كونه متواترا أو محفوفا عندهم ، بخلاف ما طرحوا ، على ما يدّعيه السيّد قدس‌سره على ما صرّح به في كلامه المتقدّم (١) : من أنّ الأخبار المودعة في الكتب بطريق الآحاد متواترة أو محفوفة. ونصّ في مقام آخر (٢) على : أنّ معظم الأحكام يعلم بالضرورة والأخبار المعلومة.

ويحتمل : كون الفارق بين ما عملوا وما طرحوا ـ مع اشتراكهما في عدم التواتر والاحتفاف ـ فقد شرط العمل في أحدهما دون الآخر ، على ما يدّعيه الشيخ قدس‌سره على ما صرّح به في كلامه المتقدّم (٣) ، من الجواب عن احتمال كون عملهم بالأخبار لاقترانها بالقرائن.

نعم ، لا يناسب ما ذكرنا من الوجه تصريح السيّد بأنّهم شدّدوا الإنكار على العامل بخبر الواحد.

ولعلّ الوجه فيه : ما أشار إليه الشيخ في كلامه المتقدّم (٤) بقوله : إنّهم منعوا من الأخبار التي رواها المخالفون في المسائل التي روى أصحابنا خلافها (٥).

واستبعد هذا صاحب المعالم ـ في حاشية منه على هامش المعالم ، بعد ما حكاه عن الشيخ ـ : بأنّ الاعتراف بإنكار عمل الإماميّة بأخبار

__________________

(١) في الصفحة ٣٢٣.

(٢) رسائل الشريف المرتضى ٣ : ٣١٢.

(٣) في الصفحة ٣١٨.

(٤) في الصفحة ٣١٣.

(٥) في (ر) ، (ظ) ، (ل) و (م) : «خلافه».

الآحاد لا يعقل صرفه إلى روايات مخالفيهم ؛ لأنّ اشتراط العدالة عندهم وانتفاءها في غيرهم كاف في الإضراب عنها ، فلا وجه للمبالغة في نفي العمل بخبر يروونه (١) ، انتهى.

وفيه : أنّه يمكن أن يكون إظهار هذا المذهب والتجنّن به في مقام لا يمكنهم التصريح بفسق الراوي ، فاحتالوا في ذلك بأنّا لا نعمل إلاّ بما حصل لنا القطع بصدقه بالتواتر أو (٢) بالقرائن ، ولا دليل عندنا على العمل بالخبر الظنّي وإن كان راويه غير مطعون ، وفي عبارة الشيخ ـ المتقدّمة (٣) ـ إشارة إلى ذلك ؛ حيث خصّ إنكار الشيوخ للعمل بالخبر المجرّد بصورة المناظرة مع خصومهم.

الجمع بين دعوى السيّد والشيخ قدس‌سرهما

والحاصل : أنّ الإجماع الذي ادّعاه السيّد قدس‌سره قوليّ ، وما ادّعاه الشيخ قدس‌سره إجماع عمليّ ، والجمع بينهما يمكن بحمل عملهم على ما احتفّ بالقرينة عندهم ، وبحمل قولهم على ما ذكرنا من الاحتمال في دفع الروايات الواردة فيما لا يرضونه من المطالب ، والحمل الثاني مخالف لظاهر القول ، والحمل الأوّل ليس مخالفا لظاهر العمل ؛ لأنّ العمل مجمل من أجل (٤) الجهة التي وقع عليها.

عدم صحّة هذا الجمع

إلاّ أنّ الإنصاف : أنّ القرائن تشهد بفساد الحمل الأوّل كما سيأتي (٥) ،

__________________

(١) حكى المولى صالح المازندراني هذه الحاشية في حاشيته على المعالم ، انظر هامش المعالم (الطبعة الحجريّة) : ١٩٩.

(٢) في (ت) ، (ل) و (ه) : «و».

(٣) في الصفحة ٢١٣.

(٤) لم ترد «أجل» في (ل).

(٥) انظر الصفحة ٣٣١ ـ ٣٣٢.

فلا بدّ من حمل قول من حكى عنهم السيّد المنع ، إمّا على ما ذكرنا : من إرادة دفع أخبار المخالفين التي لا يمكنهم ردّها بفسق الراوي ، وإمّا على ما ذكره الشيخ : من كونهم جماعة معلومي النسب لا يقدح مخالفتهم بالإجماع.

الجمع بوجه آخر

ويمكن الجمع بينهما بوجه آخر (١) ، وهو : أنّ مراد السيّد قدس‌سره من العلم الذي ادّعاه في صدق الأخبار هو مجرّد الاطمئنان ؛ فإنّ المحكيّ عنه قدس‌سره في تعريف العلم : أنّه ما اقتضى سكون النفس (٢) ، وهو الذي ادّعى بعض الأخباريّين (٣) : أنّ مرادنا بالعلم بصدور الأخبار هو هذا المعنى ، لا اليقين الذي لا يقبل الاحتمال رأسا.

فمراد الشيخ من تجرّد هذه الأخبار عن القرائن : تجرّدها عن القرائن الأربع التي ذكرها أوّلا ، وهي موافقة الكتاب أو السنّة أو الإجماع أو دليل العقل ، ومراد السيّد من القرائن التي ادّعى في عبارته المتقدّمة (٤) احتفاف أكثر الأخبار بها : هي الامور (٥) الموجبة للوثوق بالراوي أو بالرواية ، بمعنى سكون النفس بهما وركونها إليهما ، وحينئذ فيحمل إنكار الإماميّة للعمل بخبر الواحد على إنكارهم للعمل به تعبّدا ، أو (٦) لمجرّد حصول رجحان بصدقه على ما يقوله المخالفون.

__________________

(١) في (ر) و (ص) ونسخة بدل (ت) بدل «آخر» : «أحسن».

(٢) الذريعة ١ : ٢٠.

(٣) وهو المحدّث البحراني في الدرر النجفيّة : ٦٣.

(٤) في الصفحة ٣٢٣.

(٥) في (ت) ، (ص) و (ه) زيادة : «الخارجيّة» ، وفي (ظ) زيادة : «الخارجة».

(٦) في (م) : «و».