درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۲۰۲: خبر واحد ۵۴

 
۱

خلاصه مباحث گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و صلی الله علی محمد و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

دیروز کلا درسمان رد حرفهای آقای شیخ شهاب الدین عاملی بود ایشان چند ادعا کردند دیروز تمام ادعاها را ایشان رد کردند ادعای اولشان چه بود؟ ادعای اولشان این بود که چون شیخ طوسی اعتراف کرده که اصحاب اجماعا به اخبار مدونه در کتب اصحاب عمل می‌کنند پس معنایش این است تمام اخبار مدون در کتب تمام اینها مقطوع الصحه است چون آقای شیخ طوسی اعتراف کرد: انی وجدت فرقه المحقه, اعتراف کرد فرقه محقه بالاجماع به خبرهای مدونه در کتب اصحاب عمل کردند این را شیخ قبلا فرموده بود این آقا چه نتیجه می‌گیرد؟ می‌گوید خوب ببینید شیخ چنین اعترافی کرده که اصحاب اجماعا به خبرهای مدون در کتب اصحاب عمل می‌کنند خود این قرینه علمیه می‌شود حالا که اجماع داریم به این خبرها همه عمل می‌کنند پس ما قطع به صحت یک یک این خبرها داریم قطع داریم به اینکه تمام این اخبار مدونه در کتب اصحاب تمام مطابق با واقع است. خوب چنین ادعایی کرده بود ایشان می‌فرماید اینجور نیست که دیروز من یک مثال از خارج زدم مثال خوبی بود یعنی شاهد خوبی بود ما اجماع داریم همه به ظواهر عمل می‌کنند تمام علما به ظواهر عمل می‌کنند یعنی اگر یک افعل ما داشته باشیم ظهور در وجوب دارد دیگر, همه این افعل را حمل بر وجوب می‌کنند پس بیا بگو حالا که همه به ظواهر عمل می‌کنند پس ظواهر می‌شود مقطوع الدلاله, ظواهر می‌شود نصوص, اینجور نیست این اجماع همه به ظواهر معنایش این است ظواهر حجت است معنای اینکه همه به ظواهر عمل می‌کنند یعنی ظواهر حجت است اینجا هم همینجور, همه به اخبار مدونه در کتب اصحاب عمل می‌کنند اما این معنایش این نیست که حالا همه عمل می‌کنند پس دانه دانه اینها مقطوع الصحه است نه معنایش این است که اینها حجت است خیلی فرق است بین حجیت و صحت قطعی. نمی‌گوییم اینها قطعا صحیح است می‌گوییم اینها حجت است پس نتیجتا این اجماعی که شیخ ادعا کرده معنایش قطع به صدور دانه دانه اینها نیست شاهدش هم اینکه کثیری از رجال نوادر الحکمه را استثنا کردند گفتند این رجالی که در این سند هستند ما روایاتشان را قبول نداریم با اینکه نوادر الحکمه از کتبی است که به آن اعتنا می‌شود از کتب مشهور است. یادم می‌افتد دیروز کلمه اشتباهی به نظرم من گفتم, گفتم صاحب کتاب نوادر الحکمه محمد بن عیسی است اگر این را گفتم اشتباه کردم محمد بن احمد بن یحیی اشعری. چون نوادر الحکمه چند تا ما داریم آنکه فعلا دیروز اسمش را بردیم مال کیست؟ محمد بن احمد بن یحیی اشعری. آن محمد بن عیسی که من گفتم مال آن روایات عبیدی بود که آن را ظاهرا اشتباها اینجا گفتم آن روایت عبیدی مال چه کسی بود؟ محمد بن عیسی بن عبیدی. غرض این دو تا غلط را که دیروز گفتم جبران می‌کنم نوادر الحکمه محمد بن احمد بن یحیی الاشعری, اما آن روایات عبیدی، محمد بن عیسی بن عبیدی. علی کل حال ایشان می‌فرمایند شاهد بر اینکه این اخبار دانه دانه مقطوع الصحه نیست شاهدش اینکه آمدند بسیاری از این رجال را استثنا کردند گفتند ما روایتهایی که اینها نقل می‌کنند قبول نداریم روایاتی که عبیدی از یونس نقل می‌کند ما قبول نداریم اینها دلیل است بر اینکه این اخبار مقطوع الصدور نیست و حال آنکه روایات عبیدی خیلی مشهور است که به آنها عمل می‌کنند اما نه اینکه دانه دانه اینها مقطوع الصحه باشد بله نوادر الحکمه روایاتش حجت است روایات عبیدی حجت است اما اینکه دانه دانه مقطوع الصدور است اینجوری نیست, این یک ادعای آقای شیخ شهاب الدین عاملی و ردشان کردیم.

ادعای دوم ایشان چه بود؟ ادعایشان این بود که اصحاب ائمه قدرت دارند بالیقین و القطع اصول و فروعشان را از ائمه بگیرند این هم یک ادعایشان بود. ثابت کردیم اینجوری نیست اگر اینجور بود اینقدر اختلاف نمی‌کردند خیلی اختلاف بالا می‌گرفت که دیگر داستانش را نمی‌گوییم دیروز گفتیم آن گفت من توی مسجد کوفه اینقدر دیدم اینها اختلاف کردند شک کردم در احادیث اینها. آنوقت حضرت در سه تا روایت یک جواب دادند یعنی روایت حریز و زراره و ابی ایوب خراز، در این سه تا روایت جواب دادند خود ما اینکار را کردیم ما این اختلافها را انداختیم برای اینکه شیعه‌ها جانشان محفوظ بماند برای اینکه لو اجتمعتم علی امر واحد لاخذ برقابکم, همه‌تان را می‌کشند در سه تا روایت حضرت فرمودند ما خودمان این اختلافها را انداختیم ولی در روایت فیض بن مختار فرمودند چه بکنیم ما, دروغگو ما زیاد داریم هنوز من حرفی نزدم از خانه من بیرون نرفته یک چیزی می‌گذارد رویش, یک چیزی کم می‌کند برای حفظ ریاستش, این اختلافها منشاش این کذابین است پس نتیجتا این ادعای دوم ایشان هم باطل شد که اصحاب ائمه بالقطع و الیقین می‌توانستند اصول و فروع را از ائمه بگیرند.

برویم سراغ ادعای سوم ایشان: ادعای سوم؟ آقای عاملی چه بود؟ گفت امکان ندارد اصحاب ما اخباریین به خبر واحد در اصول عقاید عمل بکنند نه خیر، اینها اگر هم به اخبار عمل می‌کنند در اصول عقاید به اخبار متواتره به اخبار بمنزله علم عمل می‌کنند این هم درست نیست برای اینکه علامه خلافش را فرموده. ما اگر بنا باشد حرف علامه را قبول بکنیم با آن توسعه و تتبع یا حرف شما را حرف علامه را باید بپذیریم علامه فرموده این آقایان اخباریین هم در اصول هم در فروع به خبر واحد عمل می‌کنند چرا خدا هست؟ روینا کذا, چرا پیغمبر می‌خواهیم؟ روینا کذا, همواره به روایات و خبر واحد, علامه اینجوری فرموده و شاید هم این اخباریین همان مقلده‌ای باشد که شیخ طوسی دو سه روز پیش اشاره کردند. و کیف کان حالا این اخباریین می‌خواهد مقلده باشد می‌خواهد دیگری این ادعا باطل است آقای شیخ شهاب الدین عاملی که ادعا فرمودید تمام این اخبار کتب اربعه مقطوع الصدور و مقطوع الصحه است این ادعایتان باطل است چرا حالا ایشان این ادعا را کرده ما نمی‌توانیم این ادعا را بکنیم او چون مبنایش این است تمام اخبار کتب اربعه را مقطوع الصدور می‌داند دو تای از این کتابها هم که مال شیخ طوسی است پس بنابراین اینها که وقتی خبرهای کتابهای شیخ طوسی را مقطوع الصحه می‌دانند قطعا می‌گویند خود شیخ طوسی هم تمام این خبرها را مقطوع الصحه می‌داند پس بنابراین واحد بدون قرینه نیست ایشان می‌فرماید آن آقایان روی آن مبنایی که دارند این ادعا را می‌کنند و ما قبول نداریم تمام ادعاهای آقای عاملی را رد کردیم.

۲

ادعای مرحوم شهاب الدین عاملی در مورد صاحب معالم و محقق و جواب مرحوم شیخ انصاری

ادعاهای دیگر: گفت صاحب معالم هم همین را می‌گوید یکی از ادعاهایش هم این بود گفت صاحب معالم و محقق هم همین را می‌گویند یعنی اینها هم می‌گویند شیخ طوسی مثل سید مرتضی است خبر واحد با قرینه علمیه را حجت می‌داند. آن را چه جواب می‌دهید؟ صاحب معالم را جواب دادیم گفتیم ایشان عذرش خواسته است کتاب نداشته کتاب عده را نداشته که خودش مطالعه کند ببیند شیخ طوسی واقعا مثل سید مرتضی است پس این هم جواب صاحب معالم. مانده جواب محقق. عنایت کردید؟ چون یکی از حرفهای عاملی چه بود؟ می‌گفت محقق هم در آمده گفته شیخ طوسی مثل سید مرتضی منع مطلقی است یعنی مطلقا خبر واحد را حجت نمی‌داند امروز می‌خواهیم بگوییم این ادعایتان هم باطل است محقق چنین چیزی در کلماتش نبود البته کتاب معتبر، آنروز معارج را آدرس دادیم صفحه ۱۴۷، امروز به معتبر این معتبرهایی که من دارم صفحه ۶, جدیدی‌ها را نمی‌دانم غرض ایشان می‌فرماید محقق در یک وادی دیگر است و این نسبتی که شما به محقق می‌دهید باطل است عنایت کردید یک جای حرف عاملی را ایشان سالم نگذاشت آقای عاملی که یکی دو روز آن همه ادعا کرد ما دیروز و امروز تمام ادعاها را می‌خواهیم باطل کنیم. مانده فقط حرف آقای محقق آن را هم الآن جواب می‌دهیم صاحب معالم را که دیروز جواب دادیم و اما المحقق فلیس فی کلامه المتقدم منع عبارت آقا یک قدری نارساست این دو سه کلمه که من می‌گویم بنویسید توی مطالعه‌تان راحتتر است حالا عبارت دیگه هر چه باشد مهم نیست و اما المحقق فلایدعی, فلیس فی کلامه همان است منتها برای مطالعه من ابتدا نگاه کردم دیدم عبارت نارساست بجای فلیس فی کلمه, و اما المحقق فلایدعی فی کلامه المتقدم ان الشیخ منع، پس عبارت اینجوری شد و اما المحققی را که شما دیروز ادعا کردید که شیخ گفته بود شیخ مثل سید است اما المحقق فلایدعی فی کلامه المتقدم ان الشیخ منع عن دلاله الکلام علی حجیه... بقیه همان است علی حجیه الخبر الواحد المجرد مطلقا بل منع بجای انما هم بل بگذارید آن هم بهتر است بل منع, عنایت بفرمایید آقا حالا این دو سه کلمه‌ای که دست بردیم دیگر از خارج مطلب را بگوییم روشن می‌شود عنایت بفرمایید معتبر را نگاه کنیم اواخر صفحه ۶ مرحوم محقق در کتاب معتبر, کتاب معتبر کتاب فقهی محقق است منتها قدما رسمشان این بوده اول کتاب فقهشان یک بحث اصولی داشتند والا خود معتبر کتاب فقه است صفحه ۶ یک بحث اصولی ایشان دارد که در خبر واحد چند قول است ایشان می‌فرماید بعضی‌ها مطلقا منع می‌کنند, سید مرتضی, مطلقا یعنی چه؟ یعنی خبر واحد بی‌قرینه مطلقا حجت نیست می‌خواهد مدون در کتب اصحاب باشد یا نباشد می‌خواهد اصحاب قبول بکنند یا نکنند این یک قول مال سید شد منع مطلقا, الآن هم داشتیم اینجا را ببینید منع دلالت کلام شیخ بر حجیت خبر واحد مجرد مطلقا, آن مطلقا قید منع است سید مرتضی عقیده‌اش این است منع مطلقی است یعنی چه منع مطلق؟ می‌گوید خبر واحد بی‌قرینه حجت نیست مطلقا, مطلقا یعنی چه؟ یعنی چه مدون در کتب اصحاب باشد چه نباشد چه اصحاب به آن عمل بکنند قبول بکنند یا نکنند. این یک قول. نقطه مقابلش قول مشهور است خبر واحد حجت است مطلقا, خبر واحد ثقه حجت است مطلقا، یعنی چه؟ یعنی می‌خواهد در کتب اصحاب مدون باشد می‌خواهد نباشد این دو تا قول. محقق قول سوم را قبول دارد خود محقق که این دو قول را نقل می‌کند می‌گوید من هیچکدام از این مطلقاها را قبول ندارم من قائل به تفصیلم چه تفصیلی؟ خبر واحد حجت است بشرط اینکه مدون در کتب اصحاب باشد، ببینید دارد با همه مخالفت می‌کند سید می‌گوید من اصلا قبول ندارم خبر واحد را, آنجا مدون باشد یا نباشد مشهور می‌گویند ما قبول می‌کنیم خبر واحد را مدون باشد یا نباشد ایشان تفصیل می‌دهد می‌گوید خبر واحد البته خبر واحد با شرایطش, ثقه عدل امامی, خبر واحد آقای محقق می‌خواهد بگوید حجت است شرط دارد شرطش چیست؟ مدون در کتب اصحاب باشد و مقبول عند الاصحاب باشد یعنی اگر مدون نباشد من قبول ندارم. عنایت کردید؟ این مذهب خود محقق است که قائل به تفصیل بین آن دو تا قول است حالا ایشان می‌فرماید این آقای محقق در صدد است می‌خواهد شیخ را یک کاری بکند همراه خودش بکند کاری ندارد که شیخ موافق سید است یا نه, آن آقای عاملی چه می‌گفت؟ عاملی می‌خواست شیخ را مثل سید بکند بگوید شیخ مانند سید خبر واحد را مطلقا منع می‌کند لیس فی کلامه, لایدعی المحقق که ان الشیخ منع مطلقا یعنی مثل سید است در این مقام نیست به ایشان چه مربوط است مثل سید باشد ایشان کار خودش را می‌خواهد درست کند آقای محقق در فکر کار خودش است کار خودش چیست؟ تفصیل. می‌خواهد بگوید من خبر واحد را حجت می‌دانم به این شرط, اگر واحد باشد این شرط باشد حجت است اگر این شرط نباشد حجت نیست آنوقت حرفهای شیخ طوسی را نقل می‌کند برای اینکه کار خودش را درست بکند یعنی می‌خواهد بگوید شیخ طوسی را می‌خواهد همراه خودش بکند شیخ طوسی هم خبر واحد مدون در کتب را حجت می‌داند اصلا لایدعی, حالا عبارت روشنتر شد اما المحقق لایدعی او نمی‌خواهد ادعا کند که ان الشیخ مثل سید منع مطلقا از حجیت خبر واحد, بلکه ایشان منع، منع می‌کند از اینکه شیخ طوسی مثل مشهور نیست مشهور می‌گویند مطلقا حجت است ایشان می‌خواهد ثابت کند که شیخ طوسی مثل مشهور نیست که بگوید مطلقا حجت است بلکه مثل من می‌ماند آقای محقق می‌خواهد بگوید شیخ طوسی مانند من است که قائل به تفصیل است پس نتیجتا این ادعای آقای عاملی هم باطل شد. می‌خواست چکار کند؟ آقای عاملی می‌خواست صاحب معالم و محقق را هم بگوید اینها شیخ را مثل سید می‌دانند چنین ادعایی داشت دیروز گفتیم حرفتان راجع به معالم درست نیست برای اینکه ایشان کتاب را نداشته نگاه کرده اما محقق هم چنین چیزی توی کلماتش نیست نیامده ادعا کند که شیخ طوسی منع مطلقی است. چه کسی منع مطلقی است؟ سید مرتضی. ایشان نیامده ادعا کند که شیخ طوسی منع مطلقی است که آن آقا می‌گفت که مثل سید باشد این آقای محقق در صدد این است می‌خواهد بگوید شیخ مثل مشهور نیست مشهور می‌گویند مطلقا خبر واحد حجت است می‌خواهد مدون در کتب اصحاب باشد می‌خواهد نباشد ایشان می‌خواهد بگوید شیخ آنجوری نیست مثل من است شیخ. این خبر واحد را اگر حجت می‌داند به شرط اینکه مدون در کتب باشد حجت است حالا عبارت را عنایت بفرمایید. پس آخرین جوابی که رد می‌کنیم حرفهای آقای عاملی را امروز است آقای عاملی که می‌خواستی بگویی محقق هم شیخ را مثل سید می‌داند یعنی شیخ هم مثل سید منع مطلقی است، نه، لایدعی در آن کلامی که خواندیم از محقق لایدعی منع دلالت کلام شیخ بر حجیت خبر واحد مجرد از قرینه مطلقا، این مطلقا را به منع بزنید یعنی آقای محقق اصلا چنین ادعایی نکرده بود که شیخ طوسی منع مطلقی است منع مطلقی یعنی سالبه کلی. آخه سید مرتضی سالبه کلی است، کی محقق چنین حرفی زد که شیخ طوسی مثل سید مرتضی منع مطلقی است یعنی به نحو سالبه کلیه می‌خواهد بگوید خبر واحد حجت نیست چنین چیزی نبود بلکه منع آقای محقق منع کرده از چه؟ از دلالت کلام شیخ، دلالته، گفته کلام شیخ دلالت ندارد بر ایجاب کلی، یعنی شیخ طوسی مانند مشهور نیست چون مشهور ایجاب کلی اند مشهور می‌گویند خبر واحد ثقه حجت است مطلقا یعنی ولو مدون در کتب اصحاب هم نباشد ایشان می‌گوید آقای محقق این را منع کرده گفته نه. شیخ مثل آنها نیست که بگوید مطلقا حجت است مثل من می‌ماند خبر واحدی که در کتب اصحاب مدون باشد آنها را حجت می‌داند منع المحقق یعنی محقق در صدد این است بگوید ممنوع است دلالت کلام شیخ بر مذهب مشهور. ایجاب کلی مذهب مشهور است ایشان می‌خواهد بگوید شیخ طوسی مذهب مشهور را ندارد که بطور موجبه کلی بیاید بگوید همه خبرها حجت است و هو، ایجاب کلی، و هو ایجاب کلی این است کل خبر یرویه عدل امامی یعمل به ایشان می‌خواهد بگوید این آقای شیخ اینجوری نیست یعنی مثل مشهور نیست ایجاب کلی این است: کل خبر، این معنای ایجاب کلی است، نمی‌خواهد بگوید شیخ طوسی کل خبر یرویه عدل امامی یعمل به، پس چکار می‌خواهد بکند آقای محقق؟ می‌خواهد شیخ را همراه خودش بکند خودش قائل به تفصیل است خص یعنی محقق، تخصیص داده اختصاص داده مدلول کلام شیخ را بهذه الاخبار التی دونها الاصحاب یعنی خلاصه آقا شیخ طوسی نه مثل سید مرتضی منع مطلقی است نه مثل مشهور ایجاب مطلقی است بلکه مثل من می‌ماند نه مثل آنهاست نه مثل آنهاست بلکه آقای محقق می‌خواهد بفرماید مدلول کلام شیخ طوسی این است که حجت است اخباری که دونها، ببینید این شرط است یعنی اخباری را شیخ طوسی حجت می‌داند به این شرط که مدون در کتب اصحاب باشد و جعله یعنی جعل المحقق شیخ طوسی را، محقق شیخ طوسی را می‌خواهد موافق خودش قرار بدهد موافق مختار خودش قرار بدهد در معتبر، مختار خودش کدام است؟ تفصیل. ایشان عقیده شان این است تفصیل دادند در اخبار آحاد مجرد از قرینه بعد از ذکر اقوال فیها، چون چهار قول ایشان نقل می‌کند راجع به اقوال راجع به حجیت خبر واحد، بعد خودش تفصیل می‌دهد هو به تفصیل بر می‌گردد آن تفصیل چیست؟ این است تفصیل آقای محقق این است می‌گوید ان ما قبله الاصحاب یعنی روایاتی با این شرط که اصحاب بپذیرند توی کتبشان نقل بکنند قرائنی بر صحتش باشد آنها عمل به ما به آن خبرها عمل می‌کنیم اما ما اعرض یعنی خبرهایی که اعرض الاصحاب عنه او شذ یا شذوذا عمل می‌کنند یجب اطراحه این تفصیل است پس آقا عقیده محقق چه شد؟ خبر واحد بی‌قرینه را حجت می‌داند ولی به شرطی که مدون در کتب اصحاب باشد بشرط اینکه اصحاب به آن عمل کرده باشند آنوقت برای اینکه حرفش جا بیافتد شیخ طوسی را می‌خواهد همراهش بکند یعنی شیخ طوسی مثل مشهور نیست ایجاب کلی، بگوید هر خبر ثقه‌ای حجت است نه، خبر واحد با این شرط حجت است پس اصلا محقق در آن وادی نیست بگوید ایشان مثل چه کسی می‌ماند مثل سید، آخه او ادعا می‌کرد می‌گفت محقق هم گفته شیخ مثل سید است اصلا محقق چنین ادعایی نکرد فقط و فقط ایشان دارد تلاش می‌کند مذهب خودش را اثبات بکند و چه بهتر که بتواند کلام شیخ را همراه خودش قرار بدهد نتیجتا این آخرین ادعایی را هم که این آقا کردند حرف باطلی است.

۳

نتیجه گیری در کلام شیخ طوسی

والانصاف تا اینجا معلوم شد این آقا حرفهایش باطل است محقق هم گفتیم نه اصلا در آن مقام نیست حالا انصاف مطلب چیست ببینیم واقعا محقق چه می‌خواهد بگوید علامه خوب فهمیده چه می‌خواهد بگوید محقق مثل مشهور است یعنی شیخ طوسی عین مشهور است می‌خواهد بگوید خبر واحد جامع الشرایط یعنی ثقه عدل امامی، شیخ طوسی عقیده شان این است خبر واحد جامع الشرایط حجت است مطلقا مدون در کتب اصحاب باشد یا نباشد اصحاب به آن عمل کرده باشند یا نکرده باشند انصاف مطلب این است که شیخ طوسی مذهبش مذهب مشهور است همینکه محقق می‌گفت نه ایشان می‌گوید چرا همینطور است و خواهر زاده ایشان خوب فهمیده یک روز عرض کردم علامه خواهر زاده محقق است دایی بزرگوارش درست متوجه نشده ولی علامه خوب متوجه شده که شیخ طوسی مثل مشهور است یعنی بی‌شرط خبر واحد جامع الشرایط بدون شرط می‌خواهد خبر واحد جامع الشرایط مدون در کتب اصحاب باشد یا نباشد اصحاب به آن عمل کرده باشند یا نکرده باشند پس نتیجتا آقا شیخ طوسی شد مثل مشهور و حق همان است که علامه فرموده خبر واحد مطلقا به نحو ایجاب کلی. ایشان می‌فرماد که انصاف مطلب این است ما فهمه العلامه عن اطلاق الشیخ که مطلق آورده شیخ به حجیت خبر عدل امامی اظهر است از آنچیزی که دایی بزرگوارش فهمیده اظهر از آنچیزی است که محقق فهمیده. محقق چه فهمیده بود؟ من التقیید این من بیان آن ما است محقق چه فهمیده بود؟ فهمیده بود که شیخ طوسی مقیدا خبر واحد را حجت می‌داند خبر واحد مقید به عمل اصحاب، خبر واحد مقید به تدوین در کتب. ایشان می‌گوید حرف علامه یعنی فهم علامه از کلمات شیخ طوسی بهتر است از فهم محقق. ظاهر این است، حالا ایشان می‌فرماید حالا شیخ طوسی چرا این حرف را می‌زند عنایت کنید ما گفتیم وجدت فرقه المحقه این بود شیخ طوسی فرموده بود فرقه محقه امامیه اینها تماما به اخبار مدونه در کتب اصحاب عمل می‌کنند این را داشتیم اما یک استفاده‌ای کرده می‌گوید اما اگر از آنها سوال کنیم چرا به آن اخبار مدونه عمل می‌کنند می‌گویند برای اینکه جامع الشرایط است یعنی شیخ طوسی علت فهمیده، درست است اصحاب به آن اخبار عمل می‌کنند ولی شیخ چه فهمیده از آن عمل؟ از آن عمل فهمیده علت اینکه اصحاب به آن اخبار مدونه عمل می‌کنند علتش این است که اینها جامع الشرایط است لذا تعدی کرده گفته در کتابهای دیگر هم که باشد جامع الشرایط باشد حجت است عنایت بفرمایید ایشان می‌فرماید که انصاف این است که عقیده شیخ طوسی همین است که مشهور است از کجا می‌گویید مطلقا حجت است؟ عقیده شیخ چه شد بالاخره؟ ایجاب کلی است یعنی مطلقا، خبر واحد جامع الشرایط مطلقا حجت است عین مشهور اعم از اینکه مدون باشد یا نباشد معمول به اصحاب باشد یا نباشد این را از کجا شیخ فرموده؟ ظاهر شیخ این است که تمسک کرد، به همان انی وجدت فرقه المحقه، تمسک کرد به اجماع بر عمل روایات مدونه در کتب اصحاب علی، این علی را دقت داشته باشید جارومجرور متعلق به یتمسک است یعنی شیخ طوسی درست است که گفت اجماع داریم که علما به آن روایات عمل می‌کنند اما با این اجماع چه تمسک کرد؟ تمسک کرد بر حجیت مطلق خبر عدل امامی یعنی چه؟ یعنی ولو خبرهایی را هم که مدون نباشد چطور این حرف را می‌زند؟ می‌گوید شیخ اینجوری فهمیده شیخ فهمیده اگر اصحاب به اخبار مدونه هم عمل می‌کنند چونکه جامع الشرایط است حالا که این است خوب جای دیگر هم باشد حجت است حالا که میزان جامع الشرایط بودن است، شرایط چیست؟ ثقه عدل امامی، این است جامع الشرایط. محقق از عمل علما به آن روایات فهمیده که اینها اگر به آن روایات مدونه عمل می‌کنند چون جامع الشرایط است چون این علت را فهمیده تعدی می‌کند می‌گوید این خبر جامع الشرایط هر جایی باشد و لو در کتب مدونه هم نباشد ما به آن عمل می‌کنیم. علی فراموش نشود متعلق به یتمسک است شیخ طوسی ادعای اجماع کرده بر عمل اصحاب به روایات مدونه در کتب با این اجماع تمسک کرده بر حجیت مطلق خبر عدل امامی یعنی ولو مدون در کتب هم نباشد چرا چنین چیزی فهمیده؟ بناء منه یعنی بنابر آن چیزی که از شیخ نقل شده، منه به شیخ بر می‌گردد چیست آن؟ ان الوجه وجه یعنی علت یعنی مناط، شیخ طوسی اینجوری فهمیده که علت عملهم یعنی علت اینکه اصحاب به آن اخبار مدونه عمل می‌کنند علتش این است که کونها اخبار جامع الشرایط، برای اینکه اینها اخبار عدل امامی است خوب چون که این علت را فهمید، خوب می‌دانید که آدم از علت می‌تواند تعدی بکند مثل همان لاتاکل الرمان، ایشان چنین علت و مناطی فهمیده پس خبر واحد جامع الشرایط را ایشان حجت می‌داند مطلقا ولو در کتب مدونه هم نباشد.

یک عبارت دیگر هم شیخ طوسی داشت یک روز، فرموده بود که اجمع العلما که به بعضی از خبرهای غیر امامی عمل می‌کنند چه کسانی بود؟ بنی فضال و بنی سماعه، ایشان می‌گوید این هم همینجور. خوب شیخ طوسی می‌گوید اینها از عامه‌اند بنی فضال بنی سماعه اینها همه از عامه هستند عدل امامی هم نیستند پس چرا اصحاب عمل می‌کنند معلوم می‌شود مناط وثاقت است عدالت و تشیع هم مناط نیست و کذا باز تمسک کرد ما ادعاه یعنی آن چیزی که شیخ ادعا کرد گفت اجماع علماست بر عمل به روایات طوائف خاصی از غیر امامیه که مثال زد به بنی فضال و بنی سماعه. والا فلم یاخذه، سابق هم فلم می‌خواندم که یاخذ می‌شود فعل مضارع مثبت، لم یعنی علت، هم می‌شود فلم یاخذ بخوانیم که فعل جهد بشود فعل نفی بشود حالا نفی می‌خوانیم ما، و الا فلم یاخذه چه شد آقا؟ پس شیخ طوسی مطلقا خبر واحد را حجت می‌داند و الا اگر اینجور نبود اخذ نمی‌کرد آن اطلاق را، ضمیر به اطلاق، لم یاخذ الشیخ، می‌گوییم شیخ طوسی مطلق است ایجاب کلی است همه خبرهای واحد را حجت می‌داند ولو در آن کتب هم نباشد والا اگر اینجور نبود لم یاخذ الشیخ آن اطلاق را در عنوان مختارش. می‌دانید اشاره به کجاست؟ شیخ طوسی فرمود اما ما اخترته من المذهب، همان حرف روز اول که راجع به حجیت خبر واحد می‌خواست بحث بکند گفت آنکه من اختیار کردم از این مذهب حجیت خبر واحد این است که من خبر واحد را حجت می‌دانم هیچ شرط نکرد مراجعه بکنید دوباره اول اجماع را، شیخ طوسی چه جوری عنوان مطلب کرد؟ عنوان مطلب اینجوری کرد اما ما اخترته من المذهب، اما آن مذهبی که من اختیار کرد چیست؟ حجیت خبر جامع الشرایط، دیگر شرطی نگفت، پس از اینکه قیدی نیاورد اطلاق را عنوان کرد در کلامش معلوم می‌شود ایشان مطلقا خبر واحد را حجت می‌داند والا اگر مطلقی نبود ایشان اخذ نمی‌کرد آن قید اطلاق را در عنوان مختارش، این و لم یشترط خوب روشن می‌کند این عطف تفسیری است یعنی چه؟ یعنی شرط نکرد در اول کلامش که خبر باید مما رواه الاصحاب باشد خبر باید مما عملوا به الاصحاب باشد هیچکدام از این شرطها را نگفت آمد گفت من خبری که ثقه عدل امامی باشد حجت می‌دانم این اطلاق است دیگر. عنایت کردید یکی از شاگردهای شیخ انصاری می‌فرماید این جمله مستانفه است این لم یشترط، ولی فکر می‌کنم اشتباه باشد حالا شما مطالعه بفرمایید این لم یشترط عطف تفسیری است یعنی لم یاخذه را می‌خواهیم معنا بکنیم والا اگر شیخ طوسی مطلقی نبود این اطلاق را در عنوان کلامش اخذ نمی‌کرد یعنی چه؟ یعنی اخذ نکرده این عنوان را، ما می‌بینیم از اینکه اخذ نکرده آن قید را یعنی مطلق را ذکر کرده و لم یشترط نیامده شرط بکند که خبری حجت است که رواه الاصحاب عملوا الاصحاب این شرط را نکرد از اینکه این شرط را نکرد والا لم یاخذ الاطلاق این اطلاق را نمی‌گفت یک شرطی می‌کرد ولی ما می‌بینیم شرط نکرده پس نتیجه چه شد؟ شیخ طوسی شد کالمشهور. خبر واحد ثقه عدل را ایشان حجت می‌داند مطلقا، می‌خواهد این ثقه عدل خبرش در کتب مدونه باشد یا نباشد اصحاب عمل کرده باشند یا نکرده باشند نتیجتا شیخ طوسی مثل استادش نشد مخالف با استادش است و موافق با مشهور است فراجع کلام الشیخ و تامله والله العالم و هو الهادی الی الصواب. آقای شیخ شهاب الدین خوب خیلی طعنه زد به علامه آخرش گفت والله هو الهادی، خداوند علامه را هدایت بکند ایشان هم همانجور دارد جواب می‌دهد خدا خودت را هدایت بکند شما اشتباه کردی والله العالم و هو الهادی الی الصواب.

۴

علت اختلافات سید مرتضی (ره) و شیخ طوسی (ره)

ثم روز اول اگر نظر آقایان باشد گفتم من همیشه تعجب می‌کنم این دو بزرگوار چرا اینقدر با هم مخالفند در مبانی علمی سید و شیخ طوسی، مدتها که هم بحث بودند در درس شیخ مفید و بعد هم که شیخ مفید فوت شد شیخ طوسی شد شاگرد سید مرتضی یعنی دو عالمی که سالهای متمادی شب و روز با همدیگر بودند ولی معذلک خیلی اختلاف دارند او می‌گوید اجماع داریم مثلا عرق جنب از حرام نجس است این می‌گوید اجماع داریم عرق جنب از حرام پاک است اصلا نمی‌شود واقعا، همیشه این تعجب را من دارم ایشان دارد جواب من را می‌دهد می‌گوید تعجب نکن خوب این مهم نیست برای اینکه این بحث‌ها معنون نبوده توی کتابها، یعنی بحث‌های اصولی که آیا خبر واحد حجت است یا نه؟ اینها معنون نبوده او پهلوی خودش یک حسابی می‌کرده ادعای اجماع می‌کرده این پهلوی خودش یک حساب دیگری می‌کرده ادعای اجماع می‌کرده، نظرتان هست اجماع حدسی؟ یک اجماع حدسی داشتیم حالا همینجا یک مثالش را بزنیم شیخ طوسی ظاهرا صفحه ۵۵ بود شیخ طوسی چه فرمود؟ فرمود اجماع علماست که ازاله نجاست با غیر آب هم جایز است یعنی شما با گلاب هم می‌توانید لباس نجس را تطهیر بکنید ادعای اجماع هم کرده و حال آنکه این مسئله اصلا عنوان نشده که ایشان ادعای اجماع بکند یک چنین اجماعی. به او می‌گویید آقای شیخ شما از کجا چنین حرفی زدید؟ می‌گوید یک مطلبی است همه قبول دارند، چیست؟ کل شیء مطلق حتی یرد فیه النهی این را همه قبول دارند هر چیزی جایز است تا نهیش بیاید راجع به این نهیی نیامده حالا که همه قبول دارند هر چیزی جایز است تا نهیش بیاید برای این ازاله نهی نیامده پس همه قبول دارند ازاله نجاست با غیر آب، و حال آنکه دلیل داریم حتما باید ازاله نجاست با آب باشد خوب ندیده سید، چون ندیده روی آن قانون همگانی که همه قبول کردند آن مسئله را هم نسبت داده ایشان. اینجا هم همینجور است خلاصه ایشان یک فکرهایی کرده پهلوی خودش آنجوری ادعای اجماع کرده، این هم درست نیست یعنی واقعا تعجب آدم تمام نمی‌شود بالاخره اینها نمی‌رفتند از هم قایم بشوند که، می‌گوید آقا من اینجوری فکر کردم دیگه توی دلشان که نگه نمی‌دارند آن هم می‌گوید من... بالاخره یا این فکر درست است یا آن فکر درست است حالا ایشان می‌خواهد همین جواب را بدهد لایبعد تعجب نکنید بعید نیست از اینجور تدافعها، این او را دفع کند این او را دفع کند دو نفری که هر روز ساعتها پهلوی همدیگر هستند این تعارضها و این تدافعها بعدی ندارد بین این استاد، سید مرتضی، و بین شیخ طوسی، هیچ بعدی ندارد ولو هر دو معاصر بودند هر دو خبیر بودند آگاه بودند به مذهب اصحاب در عمل به خبر واحد. خوب اینها هر دو شاخص بودند هر دو رئیس شیعه بودند هر دو می‌دانستند علمای امامیه راجع به خبر واحد چه می‌گویند ولی سید فرموده خبر واحد بی‌قرینه اصلا حجت نیست اجماعا، او هم فرموده خبر واحد بی‌قرینه حجت است اجماعا. ایشان می‌فرمایند که هیچ بعدی ندارد، چرا؟ برای اینکه ما در مسائل فرعه‌اش می‌بینیم که اینها اختلاف دارند مثلا این می‌گوید نجس است اجماعا او می‌گوید پاک است و حال آنکه مسائل فرعیه توی کتابها معنون است با اینکه این مسئله معنون است در کتابها ولی معذلک می‌بینیم ادعای اجماع مخالف می‌کنند در ما نحن فیه که بطریق اولی. ما نحن فیه بحثهای اصولی است و آن وقتها بحث‌های اصولی مطرح نبوده توی کتابها. او در صندوق خانه خانه‌اش یک فکردی کرده می‌گفته خبر واحد حجت است اجماعا او هم توی صندوق خانه خانه‌اش یک فکری می‌کرده می‌گفته خبر واحد حجت نیست اجماعا یا می‌گفته حجت است اجماعا. ایشان می‌فرماید نه از این تعجب‌ها نکن برای اینکه مسئله فرعیه هم اینها خیلی دارند که بینشان مخالف است فکم من مسئله فرعیه وقع الاختلاف که بین این دو بزرگوار در ادعای اجماع در آن مسئله فرعیه و حال آنکه مسئله فرعیه اولی است بعدم خفاء مذهب الاصحاب در آن مسئله علیهما یقینا مذهب اصحاب بر این دو تا مخفی نیست لان المسائل الفرعیه معنونه فی الکتب مفتی بها غالبا بالخصوص ـ نعم قد یتفق گاهی اتفاق می‌افتد دعوی اجماع، این را اضافه بکنید: فی المسائل الفرعیه الغیر المعنونه، نعم قد یتفق دعوی الاجماع فی المسائل الفرعیه الغیر المعنونه، مثل همان مثالی که من زدم این مسئله عنوان نشده که مثلا آیا می‌شود ازاله نجاست بدون آب کرد یا نه؟ ادعای اجماع شده. غرض آن قبلی مسائل فرعیه معنونه بود ایشان می‌گوید گاهی از اوقات ادعای اجماع در مسائل فرعیه غیر معنونه می‌شود بملاحظه قواعد الاصحاب همان قواعدی که گفتم همه قبول دارند که هر چیزی جایز است تا نهیش برسد این را همه قبول دارند حالا که این قاعده را همه قبول دارند راجع به این ازاله به غیر ماء که نهی نیامده پس همه قبول دارند جایز، آقای سید مرتضی ادعای اجماع کرده ایشان می‌فرماید پس ما می‌بینیم اینها در مسائل فرعیه هم با هم یک چنین نزاعی دارند ولیکن مسائل اصولیه لم تکن معنونه در مسائل فرعیه که معنون است توی کتابها مذهب علما را می‌دانند این دو بزرگوار با هم اختلاف دارند در مسائل اصولیه که بطرق اولی، لم تکن معنونه فی کتبهم انما المعلوم فقط اینجوری بوده اینها می‌دیدند یک عده از علما به یک مشت خبر عمل می‌کنند یک مشت را رد می‌کنند این را فقط ما داشتیم یعنی کتابی نبوده که ببینیم خبر واحد حجت است یا نه، ایشان می‌خواهد بگوید خلاصه این اجماعها تتبعی نبوده چون این مسائل معنون نبوده تا اینها تتبع کنند، چه بوده در خارج؟ اینها می‌دیدند یعنی شیخ و سید می‌دیدند علما به یک مشت اخبار عمل می‌کنند به یک مشت اخبار هم عمل نمی‌کنند آنوقت سید می‌رفت توی خانه‌اش پهلوی خودش فکر می‌کرد چرا اینها عمل کردند به این اخبار؟ می‌گفت لابد محفوف به قرینه علمیه است پس اجمع العلما که فقط خبر محفوف به قرینه علمیه حجت است. می‌رویم سراغ شیخ، این هم می‌رود توی خانه خودش، چرا علما به این عمل کردند به این عمل نکردند؟ معلوم است به اینها که عمل کردند جامع الشرایط بوده اینها که عمل نکردند جامع الشرایط نبوده پس اجمع العلما که خبر واحد جامع الشرایط حجت است و اگر شرایط را نداشته باشد حجت نیست آنچه که مطرح و مسلم بوده این بوده که انهم عملوا باخبار یعنی توی کتابهایشان مطرح نبوده، عملا در خارج به یک مشت اخبار عمل می‌کردند و طرحوا اخبارا یک عده از اخبار را هم طرح می‌کردند حالا لعل‌ها شروع می‌شود لعل یعنی یحتمل، یحتمل که سید در خانه‌اش فکر می‌کرد اینها که عمل می‌کنند لابد محفوف بقرینه علمیه است آنهایی را که نمی‌کردند لابد نیست فاجمع العلما خبر واحد بدون قرینه علمیه حجت نیست همین لعل را شیخ طوسی توی خانه‌اش می‌گوید، می‌گوید یحتمل این خبرهایی که عمل کردند آن خبرهای جامع الشرایط بوده پس لعل دو تا یحتمل است یک یحتمل ایشان می‌فرماید این عمل را اینها می‌دیدند از علما که علما به یک مشت اخبار عمل می‌کنند به یک مشت اخبار عمل نمی‌کنند لعل این لعل اولی مال سید مرتضی است سید می‌نشیند پهلوی خودش فکر می‌کند می‌گوید شاید، وجه یعنی علت، علت عمل این اصحاب بما عملوا یعنی به آن روایاتی که عمل می‌کنند علتش این است لابد که آن خبرها متواتر است اگر هم متواتر نیست محفوف است به قرائن علمیه ولی بخلاف ما طرحوا ولی آنهایی که طرح کردند نه، آنها نه متواتر است نه محفوف است خوب این لعل را چه کسی می‌گوید علی ما یدعیه السید یعنی سید می‌نشیند پهلوی خودش اینجوری حساب می‌کند علی ما صرح چنانچه تصریح هم کرد در کلامه المتقدم می‌دانید کدام کلام بود؟ آن مسائل تبانیات، در آنجا سید مرتضی چه فرمود؟ فرمود اجمع العلما که خبر یا باید متواتر باشد اگر هم متواتر نیست محفوف به قرینه علمیه باشد چنانچه که قبلا هم در کلامش گفت، چه گفت؟ این عبارت را گفت فرمود: اخبار مودعه فی الکتب بطریق الآحاد متواتره گفته احیانا اگر یک خبری هم بطریق واحد در کتابها نقل شده همانها هم واقعا متواتر است منتها دیگر آن بنده خدای صاحب کتاب نخواسته همه طریقها را نقل کند او محفوفه و نص و در یک جای دیگر یک مطلب دیگری سید فرموده، فرموده معظم احکام یعلم بالضروره و الاخبار المعلومه عنایت بکنید که چرا سید این حرف را زده معالم را مراجعه بکنید تمام اینهایی که داریم می‌خوانیم همه توی معالم است ببینید آقا، سید مرتضی آمد منکر خبر شد گفت اصلا خبر واحد حجت نیست بعد به او یک اشکالی شده فرمود چه بکنیم این همه احکام ما داریم خوب خبر واحد‌ها را هم که شما ریختید دور، پس چه بکنیم؟ می‌گوید غصه‌اش را نخور احکام ما بالضروره معلوم است زمان سید دیگر نزدیک زمان ظهور بوده گفته احکام ما عده زیادی مثل آفتاب روشن است معظم الاخبار. یک مقدارش هم با اخبار متواتره روشن است یک چندتایی می‌ماند آن هم با اجماعات درست می‌شود با احتیاط درست می‌شود پس بنابراین این جمله را عنایت بکنید ایشان همینجوری دارد می‌خواند سید ببینیم کجا گفته؟ اگر سید خبر واحد را از کار می‌اندازد می‌گوید خبر واحد بدون قرینه حجت نیست یک آقایی اشکال می‌کند اینهمه خبرهایی را که شما همه را گفتید بریزید دور، پس ما در احکاممان چه بکنیم؟ جواب داده این جواب سید است سید مرتضی در رد آن اشکال گفته معظم احکام ما یعنی بسیاری از احکام ما یعلم بالضروره مثل آفتاب روشن است و همچنین به اخبار معلومه یعنی متواتره. می‌ماند یک مشت از احکام، آنهم با اجماعات درست می‌کنیم یا نهایتش احتیاط می‌کنیم عسر و حرجی پیش نمی‌آید این مال یحتمل سید مرتضی.

برویم سراغ یحتمل شیخ طوسی، خوب او هم می‌نشیند پهلوی خودش حساب می‌کند می‌گوید این خبرهایی را که اینها عمل کردند علتش جامع الشرایط بودن است آنها را که عمل نکردند علتش جامع الشرایط نبودن است پس اجمع العلما که خبر جامع الشرایط حجت است و خبری که جامع الشرایط نباشد حجت نیست یحتمل دوم که فارق بین ما عملوا و طرحوا آن علما که عمل می‌کردند به یک عده طرح می‌کردند البته هر دو مشترکند در عدم تواتر در عدم اتفاق ولی فارقش فقد است این فقد خبر آن کون است فارق اسمش است این فقد خبرش است شیخ طوسی را داریم می‌گوییم شیخ می‌گوید فارق بین ما طرحوا و ما عملوا چیست؟ فقد شرط عمل است در احدهما یعنی فاقد آن شرایط است عمل نکردند دون الآخرآن دیگری واجد است عمل کردند علی مایدعیه الشیخ چنانکه شیخ ادعا کرده علی ما صرح فی کلامه المتقدم، می‌دانید کدام کلامش بود؟ یک نفر آمد به شیخ گفت تمام این اخبار محفوف به قرائن علمیه است آخرین روزی که عبارتشان را خواندیم این بود شیخ چه جواب داد؟ فرمود امکان ندارد این مطلب. اشاره به آن است ایشان می‌فرماید شیخ طوسی در عبارت قبلی خواست جواب بدهد از چه؟ آن آقایی که ادعا کرده بود عمل اصحاب به اخبار به خاطر اقتران به قرائن علمیه است آن آقا گفته بود آنوقت شیخ جواب داد که نه خیر اخبار ما نمی‌شود مقرون به قرائن باشد. خلاصه آقا چکار کرد؟ می‌گوید تعجب نکن اینها اگر همدیگر را رد می‌کنند او می‌گوید اجماعا خبر بدون قرینه حجت است سید می‌گوید حجت نیست جهتش این است دیده علما یک عده خبرها را عمل می‌کنند یک عده را رد می‌کنند آن نشسته آنجوری خیال کرده آن اجماع را گفته او هم نشسته آنجوری خیال کرده آن اجماع را گفته والا تتبعی نیست نه اینکه اینها رفتند تتبع کردند که بگوییم اگر تتبع کردند پس چرا با هم مخالفند.

[اشکال]

با نعم می‌خواهد یک اشکالی بکند ایشان می‌گوید ما این حرف را زدیم گفتیم تعجب نکن برای اینکه این اجماعات تتبعی نیست اینها اجماعات حدسی است ولی سید مرتضی یک حرفی زده که معلوم می‌شود اینها تتبع کردند تا الآن گفتیم چه؟ اگر اینها این حرفها را زدند تتبعی توی کار نبوده نشسته آنجوری خیال کرده نسبت داده به علما او هم آنجوری خیال کرده نسبت داده به علما نه اینکه تتبع کردند حالا ایشان می‌گوید نه ما این را گفتیم یک جایی سید مرتضی یک حرفی زده از آن حرف معلوم می‌شود تتبع کرده که خبر واحد بی‌قرینه حجت نیست نعم لایناسب... (پایان نوار)

ولعلّهم المعنيّون ممّا ذكره الشيخ في كلامه السابق (١) في المقلّدة (٢) : أنّهم إذا سألوا عن التوحيد وصفات الأئمّة و (٣) النبوّة ، قالوا : روينا كذا ، وأنّهم يروون في ذلك الأخبار.

وكيف كان : فدعوى دلالة كلام الشيخ في العدّة على موافقة السيّد في غاية الفساد ، لكنّها غير بعيدة ممّن يدّعي قطعيّة صدور أخبار الكتب الأربعة ؛ لأنّه إذا ادّعى القطع لنفسه بصدور الأخبار التي أودعها الشيخ في كتابيه ، فكيف يرضى للشيخ ومن تقدّم عليه من المحدّثين أن يعملوا بالأخبار المجرّدة عن القرينة؟

عذر صاحب المعالم

وأمّا صاحب المعالم قدس‌سره ، فعذره أنّه لم يحضره عدّة الشيخ حين كتابة هذا الموضع ، كما حكي عن بعض حواشيه (٤) واعترف به هذا الرجل (٥).

وأمّا المحقّق قدس‌سره ، فليس في كلامه المتقدّم (٦) منع دلالة كلام الشيخ على حجّيّة خبر الواحد المجرّد مطلقا ، وإنّما منع من دلالته على الإيجاب الكلّيّ وهو : أنّ كلّ خبر يرويه عدل إماميّ يعمل به ، وخصّ مدلوله

__________________

(١) راجع الصفحة ٣١٧.

(٢) في (ت) و (ه) زيادة : «من».

(٣) في غير (ه) : «أو».

(٤) ذكره المولى صالح المازندراني في حاشيته على المعالم ، انظر هامش المعالم (الطبعة الحجرية) : ١٩٧.

(٥) أي الشيخ حسين الكركي العاملي.

(٦) في الصفحة ٣٢٠.

بهذه الأخبار التي دوّنها الأصحاب ، وجعله موافقا لما اختاره في المعتبر : من التفصيل في أخبار الآحاد المجرّدة بعد ذكر الأقوال فيها ، وهو : أنّ ما قبله الأصحاب أو دلّت القرائن على صحّته عمل به ، وما أعرض الأصحاب عنه أو شذّ يجب اطّراحه (١) ، انتهى.

والإنصاف : أنّ ما فهمه العلاّمة من إطلاق قول الشيخ بحجّية خبر العدل الإماميّ أظهر ممّا فهمه المحقّق من التقييد ؛ لأنّ الظاهر أنّ الشيخ إنّما يتمسّك بالإجماع على العمل بالروايات المدونة في كتب الأصحاب على حجّية مطلق خبر العدل الإماميّ ، بناء منه على أنّ الوجه في عملهم بها كونها أخبار عدول ، وكذا ما ادّعاه من الإجماع على العمل بروايات الطوائف الخاصّة من غير الإماميّة ؛ وإلاّ فلم يأخذه في عنوان مختاره ، ولم يشترط كون الخبر ممّا رواه الأصحاب وعملوا به ، فراجع كلام الشيخ وتأمّله ، والله العالم وهو الهادي إلى الصواب.

التدافع بين دعوى السيّد ودعوى الشيخ

ثمّ إنّه لا يبعد وقوع مثل هذا التدافع بين دعوى السيّد ودعوى الشيخ ـ مع كونهما معاصرين خبيرين بمذهب الأصحاب ـ في العمل بخبر الواحد ؛ فكم من مسألة فرعيّة وقع الاختلاف بينهما في دعوى الإجماع فيها ، مع أنّ المسألة الفرعيّة أولى بعدم خفاء مذهب الأصحاب فيها عليهما ؛ لأنّ المسائل الفرعيّة معنونة في الكتب مفتى بها غالبا بالخصوص ـ نعم قد يتّفق دعوى الإجماع بملاحظة قواعد الأصحاب ـ والمسائل الاصوليّة لم تكن معنونة في كتبهم ، إنّما المعلوم من حالهم أنّهم عملوا بأخبار وطرحوا أخبارا.

__________________

(١) المعتبر ١ : ٢٩.

فلعلّ وجه عملهم بما عملوا كونه متواترا أو محفوفا عندهم ، بخلاف ما طرحوا ، على ما يدّعيه السيّد قدس‌سره على ما صرّح به في كلامه المتقدّم (١) : من أنّ الأخبار المودعة في الكتب بطريق الآحاد متواترة أو محفوفة. ونصّ في مقام آخر (٢) على : أنّ معظم الأحكام يعلم بالضرورة والأخبار المعلومة.

ويحتمل : كون الفارق بين ما عملوا وما طرحوا ـ مع اشتراكهما في عدم التواتر والاحتفاف ـ فقد شرط العمل في أحدهما دون الآخر ، على ما يدّعيه الشيخ قدس‌سره على ما صرّح به في كلامه المتقدّم (٣) ، من الجواب عن احتمال كون عملهم بالأخبار لاقترانها بالقرائن.

نعم ، لا يناسب ما ذكرنا من الوجه تصريح السيّد بأنّهم شدّدوا الإنكار على العامل بخبر الواحد.

ولعلّ الوجه فيه : ما أشار إليه الشيخ في كلامه المتقدّم (٤) بقوله : إنّهم منعوا من الأخبار التي رواها المخالفون في المسائل التي روى أصحابنا خلافها (٥).

واستبعد هذا صاحب المعالم ـ في حاشية منه على هامش المعالم ، بعد ما حكاه عن الشيخ ـ : بأنّ الاعتراف بإنكار عمل الإماميّة بأخبار

__________________

(١) في الصفحة ٣٢٣.

(٢) رسائل الشريف المرتضى ٣ : ٣١٢.

(٣) في الصفحة ٣١٨.

(٤) في الصفحة ٣١٣.

(٥) في (ر) ، (ظ) ، (ل) و (م) : «خلافه».