درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۱۵۲: خبر واحد ۵

 
۱

خلاصه مباحث گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله و صلی الله علی محمد و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

صحبت در عقیده سید مرتضی و آن چند بزرگوار دیگر بود که اینها معتقد بودند فقط خبر متواتر حجت است خبری که فی نفسه مفید علم باشد یا اگر هم فی نفسه مفید علم نیست خبر واحد است لااقل شواهدی از کتاب و سنت داشته باشد والا در غیر اینصورت حجت نیست و خلاصه علم فقط حجت است علم و قرائن علمیه آنوقت در این رابطه ده تا روایت نقل کردیم خیلی بیش از این هست یک دو سه تا آیه هم ما خواندیم باز هم بیش از این حرفهاست شاید دهها آیه و صدها روایت در این زمینه هست ایشان قناعت کردند به همین مقدار، یکی از آیاتش ان الظن لایغنی من الحق شیئا، ظن انسان را بی‌نیاز نمی‌کند انسان باید دنبال علم برود مالهم بذلک من علم ان هم الا یظنون، خدای متعال دارد مذمت می‌کند اینها از روی علم حرف نمی‌زنند یک مشت ظنیات و حدسیات دارند یا آیه سوره اسراء لاتقف ما لیس لک به علم، تبعیت نکن از غیر علم. خلاصه آیات عرض کردم دهها آیه ما داریم راجع به محکوم کردن غیر علم فقط انسان باید از علم تبعیت بکند و همچنین آن آیه نبا، خوب بعدها می‌خوانیم ما از آن آیه نبا استفاده حجیت خبر واحد می‌کنیم ولی آقای امین الاسلام طبرسی به عکس است می‌گوید چرا؟ می‌گوید برای اینکه پای علت منصوصه توی کار است شما هم که قبول دارید در علل منصوصه عبرت به عموم تعلیل است نه به خصوصیت مورد، خوب ولو راجع به فاسق دارد حرف می‌زند می‌گوید اگر فاسق خبر داد قبول نکنید تبین بکنید اما علتش را نگاه کن علتش این است چون فاسق انسان به خبرش عمل بکند بدون تفحص فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین احتمال ندامت در آن هست علت عدم حجیت خبر فاسق آن احتمال ندم است آن ناامنی است که در خبر فاسق هست خوب این علت در خبر عادل هم هست عرض کردیم عادل تعمد کذب ندارد قطعا اما بالاخره مصون از اشتباه نیست همان احتمال ندم همان احتمال ناامنی که در خبر فاسق هست در خبر عادل هم هست لذا آمده گفته از این تعلیل ما استفاده می‌کنیم هیچ خبری را نمی‌شود عمل کرد نه مال فاسق نه مال عادل، فقط و فقط خبرهای علمی و متواتر صد در صد. خوب اینکه مال آیات. و اما روایات عرض کردم صدها روایت در این باره هست ایشان از آن صدها روایت ده تا را نقل می‌کنند که یکی صریح بود در اینکه ماعلمتم را بگیر مالم تعلم را رها کن پس ما ماموریم به اخذ ما علمتم یعنی آنهایی که فی نفسه مفید علم اند یا اگر هم مفید علم نیستند قرائنی باید باشد منضم به آنها قرائنی باشد که از آن قرائن انسان علم به صدق پیدا بکند این تا اینجا خلاصه درس دیروز.

۲

وجه استدلال به اخبار منع حجیت

و اما وجه الاستدلال: حالا ببینیم این آقایان حرفشان زیاد است ایشان خلاصه‌اش می‌کند خلاصه حرف آقایان برای استدلال به این آیات و روایات این است ایشان می‌خواهد طرز استدلال را بیان کند خوب دیدید این روایات به ما سفارش کرد مخالف کتاب را رها کنید اگر چیزی اگر متعارضین بود دوتا خبر متعارض به شما عرضه شد از طرف ما، عرضه بدهید به کتاب هر کدامش موافق کتاب بود آن را بگیرید هر کدامش مخالف کتاب بود رها کنید بعضی‌هایش که اطلاق داشت مال خبرین هم نبود حتی یکدانه خبر، یکدانه خبر از امام به دست شما رسیده همان یکدانه خبر را هم می‌خواهی عمل کنی باید عرضه بدهی به کتاب اگر موافق کتاب بود عمل بکنی اگر بر خلاف کتاب بود رها بکنی. خوب این مخالف چه مخالفی است؟ عرض کردیم دو جور مخالفت داریم آن جور سومش را بگذارید کنار. ما دو جور مخالفت داریم مخالفت به نحو تباین کلی مخالفت به نحو عموم و خصوص مطلق. مخالفت به نحو تباین کلی به دو دلیلی می‌گویند که اصلا قابل جمع نیست خدا می‌فرماید حرم علیکم الخمر امام بفرماید یحل علیکم الخمر قابل جمع نیست متعذر است یا لااقلش متعسر است قابل جمع نیست خدا بفرماید زنا حرام است امام بفرماید زنا حلال است به اینها می‌گویند مخالفت تباین کلی و اینجور مخالفتها نه از ائمه صادر شده و نه آن جعالین از این روایات جعل کردند آخه این جعالین که نقل روایات می‌کردند برای نان و آبشان بود خوب باید یک جوری خبر جعل بکنند که مردم بپذیرند خوب مردم می‌دانستند خدا فرموده زنا حرام است امام صادق نمی‌فرماید زنا حلال است اگر هم می‌گفتند توی دهانشان می‌زدند برای اینکه مردم بپذیرند بنابراین جعالها یعنی خلاصه خبرهای مخالف به نحو تباین کلی که قابلیت جمع هم ندارد نه از ائمه صادر شده و نه جعالین از این خبرها نسبت به ائمه دادند چون کسی از آنها قبول نمی‌کرد پس می‌ماند قسم دوم، در این روایات دارد مخالف کتاب و سنت اگر از ما نقل شد برخلاف کتاب و سنت بود قبول نکنید ردش بکنید مقصود مخالفت‌هایی است که از ائمه صادر می‌شود و آن چه جور مخالفت‌هایی است؟ مخالفت عام و خاص مطلقی. البته این را هم عنایت داشته باشید به قول آقای نائینی در حقیقت اینها مخالف نیست ابتداء آدم می‌بیند مخالف است والا اگر انسان یک قدری دقت کند مخالفت اصلا ندارد ولی ابتداء به آن می‌گویند مخالف. مثال‌هایش را زدیم مثلا قرآن می‌فرماید خلق لکم ما فی الارض جمیعا، خوب این ظهور در چه دارد؟ ظهور دارد در اینکه غیر خمر و میته و اینها چیزی دیگری حرام نیست تمام چیزهای دنیا حلال است خوب ظاهرش این است نمی‌گوید همه چیزهای دنیا حلال است می‌گوید غیر از اینها هر چیز دیگری بود برای شما منعی نیست خوب اگر روایت بیاید بگوید عصیر عنبی حرام است این ظاهرش مخالف است ولو انسان با دقت حساب بکند مخالف نیست خوب آن عام است امام مفسر قرآن است تخصیص زده آن عام را، ولی به نظر بدوی مخالف است خوب این روایتی که می‌گوید عصیر عنبی آب انگور اذا غلا یحرم با آن خلق لکم مخالف است دنبلان حرام است روایت دارد با آن خلق لکم مخالف است لحم الارنب حرام است با آن آیه مخالف است این مال این مثال‌هایش. یا فرض بفرمایید که قرآن دارد احل الله البیع همه چیز همه بیع‌ها حلال است خوب چقدر بیع حرام ما داریم بیع آلات قمار بیع آلات شطرنج بیع آلات موسیقی بیع حرمت سلاح به دشمنان اسلام، خوب اینها همه برخلاف قرآن است ظاهر قرآن می‌گوید احل الله البیع امام این بیع‌ها را حرام می‌کند ظاهر قرآن می‌گوید حرم الربا تمام رباها حرام است امام می‌فرماید ربا بین پدر و فرزند عیبی ندارد حلال است بین زن و شوهر حلال است بین عبد و مولا حلال است بین مسلمان و کافر حلال است خوب اینها همه بر خلاف آن ظاهر قرآن است یا قرآن می‌فرماید اقیموا الصلوه، اقیموا الصلوه یعنی تکبیر و رکوع و سجود دیگر بیشتر از اینکه توی قرآن نیست ارکعوا داریم ارکعوا واسجدوا، ارکعوا مع الراکعین اسجدوا مع الساجدین اما دیگر تکبیر واجب است توی روایات است قرآن که نفرمود قرآن می‌گوید اقیموا الصلوه دیگر ندارد ترتیب هم رعایت می‌خواهد ولی روایات می‌گوید ترتیب می‌خواهد موالات می‌خواهد در رکوع و سجود رفتی ذکر می‌خواهد تشهد می‌خواهد سلام می‌خواهد ببینید اینها همه برخلاف ظاهر قرآن است ظاهر قرآن می‌گوید اقیموا الصلوه می‌خواهد ترتیب داشته باشد می‌خواهد نداشته باشد می‌خواهد موالات داشته باشد می‌خواهد نداشته باشد پس این روایاتی که این اجزاء و شرایط را برای نماز اضافه می‌کند اینها ظاهرش همه مخالف با قرآن است یا قرآن می‌فرماید اگر فلان کار را کردید اعتق رقبه جریمه‌اش این است که بنده آزاد کنی امام می‌فرماید اعتق رقبه مومنه خوب این برخلاف ظاهر قرآن است ظاهر قرآن می‌گوید بنده آزاد کن می‌خواهد کافر باشد می‌خواهد مومن، امام که قید به آن می‌زند بنابراین می‌شود خلاف ظاهر قرآن. از این جور مخالفت‌ها ما زیاد داریم مخالفت تباین کلی نداریم از این جور مخالفت‌ها که عام و خاص مطلق است یعنی قرآن بطور عموم می‌گوید حرام است یا حلال است امام (علیه السلام) تخصیص می‌زند تقیید می‌زند که این در ظاهر مخالف نشان می‌دهد خوب پس بنابراین آن جعالین هم از این نوع خبرها از اینجور مخالفت‌ها جعل می‌کردند که مردم از آنها بپذیرند خوب پس مخالفت به نحو تباین کلی که نداریم نه از ائمه صادر شده و نه جعالین و وضاعین یک چنین دروغهایی نسبت دادند می‌ماند از این سنخ مخالفت‌هایی که از ائمه صادر شده اینها را چرا خیلی جعل می‌کردند خوب چکار باید بکنیم طبق روایات دیروز پس بنابراین تمام این مخالفت‌ها یعنی اینهایی که شمردم همین احکامی که الآن شمردم بیع کجا حرام است فلان ربا حلال است اینها همه برخلاف ظاهر قرآن است پس ما اگر بخواهیم طبق روایات دیروز عمل کنیم تمام این احکام را باید بریزیم دور، چرا؟ چون بر خلاف قرآن است دیگر، قرآن هم که می‌گوید مخالف‌ها را بریزید دور، اینها هم که همه مخالف است خوب ما اگر طبق روایات دیروز بگوییم تمام اینها را بریز کنار چه می‌شود؟ لازم می‌آید تعطیل احکام و تاسیس فقه جدید. باید بنشینیم یک فقه جدید بنویسیم این احکامی که من شمردم عرض کردم ده بیست تایش است ولی زیاد هست یعنی زیاد هست اخباری از ائمه که برخلاف عمومات کتاب برخلاف اطلاقات کتاب، این مخالف آنهاست پس طبق اخبار دیروز که می‌گوید مخالف را بریز کنار ما اگر اینها را بریزیم کنار چکار باید بکنیم؟ تاسیس فقه جدید، یک فقه جدید باید بنشینیم بنویسیم تمام احکام ما تعطیل می‌شود پس چه بکنیم؟ موقع نتیجه هست سید مرتضی دارد حرف می‌زند می‌گوید مخالفت تباین کلی که نداریم این روایات می‌گوید مخالفها را بگذار کنار از آن مخالفتها که نداریم ائمه نمی‌گفتند آنها هم جعل نمی‌کردند پس چه جور مخالفتهاست؟ مخالفتهای عام و خاص مطلقی، اینهم خیلی زیاد است اینقدر ما احکام داریم که مخصص و مقید عمومات و اطلاقات کتاب است خوب طبق روایات دیروز ما اگر تمام این احکامی که شمردم بخواهیم بریزیم کنار طبق روایات پس باید بنشینیم یک فقه جدید بنویسیم پس چه بکنیم؟ می‌گوییم اینکه امام می‌فرماید این مخالفها را بگذار کنار یعنی مخالفهای غیر معلوم الصدور، تمام شد، یعنی اینهایی که ما گفتیم معلوم الصدور است ولو مخالف با ظاهر کتاب است اما معلوم الصدور است اینها را نریز دور، پس اگر روایات دیروز می‌گفت مخالف را بریز دور مخالف غیر معلوم الصدور، این احکامی که ما دیروز تا حالا داریم می‌شماریم ولو مخالف با ظاهر کتاب است ولی مخالف معلوم الصدور است فثبت که اخبار معلوم الصدور حجت است غیر معلوم الصدور حجت نیست این طرز استدلال تا برسیم به بقیه، عنایت بفرمایید

(سوال: جواب: خوب سید مرتضی دارد می‌گوید من چه بکنم ردشان می‌کنیم بعدا، قبل از ماه رمضان حرفهایشان را می‌خوانیم بعد از ماه رمضان هم مفصل خدمتشان می‌رسیم النقال کالبقال ما داریم حرفهای اینها را نقل می‌کنیم درست است نادرست است شما فقط گوش بدهید ان شاء الله بعد از ماه رمضان اگر من زنده بودم شما هم ان شاء الله زنده هستید خدمت آقایان بودیم تمام این حرفها را حساب‌هایش را می‌رسیم فعلا فقط گوش باشید ببینید آقای سید چه می‌گوید تا بعد خدمتشان برسیم) عنایت بفرمایید ایشان می‌فرماید که وجه الاستدلال بها کان سید دارد می‌گوید ما داریم وکیل مدافعیم داریم از طرف سید حرف می‌زنیم سید مرتضی دارد با ما حرف می‌زند می‌گوید وجه استدلال به این روایات که ما دیروز گفتیم طبق روایات اخبار معلوم الصدور را باید عمل کنیم یا اگر هم معلوم نیست باید قرینه معلومه باشد و الا خبر واحد بی‌قرینه به درد نمی‌خورد وجهش این است ان الاخبار الوارده عنهم صلوات الله علیهم فی مخالفة ظواهر الکتاب و السنه فی غایه الکثرة عرض کردم ده بیست تایش اینهایی بود که من شمردم توی واجبات توی محرمات توی محللات ده پانزده تا بیشتر من نشمردم ایشان می‌فرماید اخباری که از ائمه داریم که مخالف ظواهر کتاب است یعنی مخالف عام و خاص مطلقی است مخالفت تباین کلی نیست مخالف ظواهر کتاب است یعنی ظهور کتاب عام است امام (علیه السلام) تخصیصش می‌زند و ما زیاد داریم چون عرض کردم کتاب الله و عترتی، ما تنها نیستیم سنی‌ها غلط بیخودی می‌کنند آن رئیسشان عمر که حسبنا کتاب الله، انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی، کتاب خدا کنارش کلمات ائمه، هر جایی عام بود این بزرگواران تخصیص زدند روی چشم ما، هر جایی مطلق بود تقیید زدند روی چشم ما، ولو مخالف است با ظاهر عموم ولی عمومات کتاب با خبر واحد معصومین قابل تخصیص است لذا ایشان می‌فرماید ما زیاد داریم اخباری از ائمه من ده پانزده تا را بعنوان نمونه شمردم که اینها کلماتشان مخالف است با ظواهر کتاب و سنت و اینجور اخبار فی غایه الکثره، حالا سید دارد می‌فرماید والمراد من المخالفه للکتاب فی تلک الاخبار الناهیه دیروز داشتیم اخباری که ما را نهی می‌کرد از مخالفت کتاب و سنت، می‌گفت مبادا به خبری که مخالف کتاب و سنت است عمل کنی مراد از مخالفت لیس هی المخالفه علی وجه التباین یعنی حرم علیکم الخمر قرآن می‌گوید امام بگوید نه خیر لایحرم الخمر ایشان می‌فرماید این مخالفتی که توی روایات داشت مخالف کتاب را رها کنید این مخالفت به نحو تباین کلی نیست تباین کلی چه جوری است مخالفتش؟ یتعذر او یتعسر الجمع امکان ندارد آدم جمع کند خدا بگوید خمر حرام است امام بفرماید خمر حلال است اصلا قابل جمع نیست لااقلش متعسر است اصلا قابل جمع نیست ایشان می‌فرماید ابدا اینها مقصود نیست چرا؟ اذ لایصدر من الکذابین علیهم یعنی علی الائمه صادر نمی‌شود از کذابین بر ائمه ما یعنی خبری که یباین الکتاب و السنه کلیه بنحو تباین کلی چرا؟ اذ لایصدقهم احد فی ذلک اینها برای دنیایشان این کار را می‌کردند اگر خبرهای به تباین کلی جعل می‌کردند کسی از آنها که اصلا نمی‌پذیرفت تصدیق نمی‌کرد احدی اینها را در آن خبرهای جعلی به نحو تباین کلی فما کان یصدر عن الکذابین من الکذب من بیان آن ما است یعنی آن کذبهایی که از ائمه صادر می‌شد چه جور کذب‌هایی بوده؟ نظیر ما کان یرد من الائمه یعنی چه جور کذبهایی درست می‌کردند؟ نظیر آن چیزهایی که از ائمه صادر می‌شد از ائمه چه چیزهایی صادر می‌شد؟ مخالفت عام و خاص مطلقی. اینها هم کذبهایشان روی آن بود نه روی تباین کلی، لم یک الا این لا و الا‌ها را بگذارید کنار، این مطلب را مشکل می‌کند آنچه که صادر می‌شد از کذابین یعنی کذبهایی که اینها می‌گفتند کان نظیر ما کان یرد من الائمه یعنی دروغ‌های اینها هم در آن سنخ دروغ‌هایی بوده در آن سنخ احکامی بوده که از ائمه صادر می‌شده در مخالفت ظواهر کتاب و سنت فلیس المقصود خلاصه دیروز دیدید که حضرت گفتند کلمات ما را عرضه بدهید به کتاب خدا اگر مخالف بود رها کنید ایشان می‌گوید لیس المقصود من عرض ما یرد من الحدیث علی الکتاب و السنه الا عرض اینجا هم لیس و الا را بگذارید کنار مطلب راحتتر بشود المقصود مقصود از عرض، اشاره به روایات دیروز است آخه روایات دیروز می‌گفت چه؟ عرضه بدهید خبرهایی که از ما می‌شنوید حالا یا متعارضین یا غیر متعارضین عرضه بدهید به کتاب و سنت اگر عرضه بدهید به کتاب و سنت موافق بود بگیرید مخالف بود رها کنید ایشان می‌گوید المقصود مقصود امام که دیروز فرمود عرضه بدهید آن حدیث‌هایی که بر ما وارد می‌شود از ما به دست شما می‌رسد عرضه بدهید بر کتاب و سنت المقصود عرض ما، ما یعنی اخبار، یعنی عرضه بدهید آن ما کان منها غیر معلوم الصدور دارد نتیجه می‌گیرد یعنی امام که می‌فرماید کلمات ما را عرضه بدهید به کتاب و سنت یعنی عرضه بدهید آن اخباری که غیر معلوم الصدور از ائمه است یعنی آن غیر معلوم الصدور‌ها را عرضه بدهید اگر مخالف بود رها کنید و این مثال‌هایی که ما دیروز شمردیم همه به حساب چیست؟ اینها مقطوع الصدور است دیروز روایات به ما دستور عرضه می‌داد گفت عرضه بدهید اگر مخالف بود رها کنید یعنی غیر معلوم الصدور‌هایش را، اینها را دیگر از خودتان اضافه بکنید و الا اگر بگوییم معلوم الصدور‌هایش را هم باید بریزیم کنار یلزم تعطیل الاحکام این عبارتها اینجا نیست اگر ما بخواهیم تمام اخبار مخالف للکتاب و السنه را که از ائمه صادر شده به نحو مخالفت عام و خاص مطلقی بخواهیم همه را بریزیم دور، لزم منه تعطیل الاحکام و تاسیس فقه جدید، این مثال‌هایی که زدم شما همه اینها را باید بریزید کنار چرا؟ چون اینها مخالف با ظاهر کتاب است ولی نه اینها مقطوع الصدور است اگر دیروز امام فرمود عرضه بده و مخالف بود بریز کنار یعنی غیر معلوم الصدور‌هایش را بریز کنار. پس اگر خبر واحدی بدست شما رسید مخالف بود با ظاهر عمومات کتاب شما در اینجا این خبر علم هم نداری به صدورش این را بیانداز دور طبق روایات دیروز و الا این احکامی که ما دیروز تا حالا شمردیم اینها همه مقطوع الصدور است اینها را نباید بیاندازی دور. آمده گفته مقصود از عرضه یعنی غیر معلوم الصدور‌ها را عرضه بده و اگر مخالف بود رها کن و انه ان وجد عطف تفسیری یعنی حالا اگر هم خودش معلوم الصور نبود ان وجد له قرینه و شاهد معتمد فهو یعنی آن هم حجت است فهو یعنی فهو حجه یعنی اگر یک خبری غیر معلوم الصدور بود ولی شاهدی قرائنی از کتاب و سنت داشت فهو یعنی آنهم حجت است یا باید خلاصه خبر آقا بنفسه معلوم الصدور باشد یا شواهدی داشته باشد که بوسیله آن شواهد انسان علم پیدا بکند والا، والا یعنی چه؟ یعنی اگر خودش معلوم الصدور نبود شواهد و قرائنی هم که اعتضاد کند یعنی کمک بکند نبود آن به درد نمی‌خورد و الا یعنی نه معلوم الصدور است نه قرائنی دارد والا فلیتوقف فیه باید در این خبر توقف بشود لعدم افادته العلم بنفسه چون اگر خبر غیر معلوم الصدور شد بنفسه که مفید علم نیست شواهد هم که نداشته باشد دیگر هیچی پس بدرد نمی‌خورد چرا خبر غیر معلوم الصدوری که شاهد نداشته باشد حجت نیست لعدم افادته العلم بنفسه برای اینکه خودش که متواتر نیست که فی نفسه مفید علم باشد قرائن هم که نداشته باشد اعتضاد نمی‌شود یعنی کمک نمی‌شود با یک قرینه معتبره پس بدرد نمی‌خورد. روشن شد آقا استدلال سید.

خلاصه مخالفت دیروز روایات به ما می‌گفت مخالف کتاب را بگذارید کنار، گفتیم مخالفت تباین کلی که ما نداریم می‌ماند مخالفت‌های عام و خاص مطلقی آنها را فرمودند بگذار کنار، خوب آن‌ها را اگر بگذاریم کنار همه را لزم تعطیل احکام و تاسیس فقه جدید پس می‌فهمیم دیروز که ائمه سفارش کردند خبرهای مخالف کتاب را بریزید دور یعنی غیر معلوم الصدور‌ها آنهایی که علم به صدورش ندارید آنهایی که قرینه بر اعتضاد و تاییدش ندارید ثبت به اینکه خبری حجت است که علم صد در صد به صدورش داشته باشیم یا لااقل قرینه داشته باشیم. خوب حالا یک مطلب یک کسی سوال می‌کند ایشان جواب می‌دهد یک نفر سوال می‌کند چطور این روایات همش داشت از کتاب و سنت باید قرینه بیاید و حال آنکه عقل و اجماع هم می‌شود قرینه باشد یعنی یک روایت داریم بر یک مطلبی اتفاقا اجماع هم بر طبق این است خوب الآن درست است از کتاب و سنت ما الآن تایید نداریم ولی اجماع قطعی داریم بر طبقش. چرا اینها را نگفتند؟ عقل، داشتیم توی عبارت پریروز شاهد من العقل، کلمات سید مرتضی یا این روایت همش شاهد می‌گفت از کتاب و سنت نمی‌گفت از عقل و اجماع هم اگر شاهدی باشد کافی است چرا عقل و اجماع بعنوان شاهد موید ذکر نشده؟ ایشان می‌گوید برای اینکه این دوتا هم برگشتش به کتاب و سنت است والا اینها هم تایید است یعنی اگر یک روایت ما داشتیم بر طبقش همه علما فتوی دادند این الآن خبر واحدی است که محفوف به قرینه علمیه است یا یک روایتی داریم بر وفقش عقل حکم می‌کند خوب اینهم قرینه است پس چرا توی این کلمات علما یا توی این روایات عقل و اجماع بعنوان موید و شاهد ذکر نشد فقط کتاب و سنت ذکر شد؟ جواب: جوابش اینکه این عقل و اجماع هم برگشتش به آن دوتاست مثلا ببینید الآن یک روایتی داریم اجماع کل علما بر طبق این روایت عمل می‌کنند خوب الآن این یقینا قرینه است اما چرا نگفته برای اینکه این برگشتش به سنت است آخه ما چرا اجماع را حجت می‌دانیم اگر ما اجماع را حجت بدانیم بخاطر کاشفیت از رای معصوم است پس این روایتی که الآن یک شاهدی از اجماع دارد اجماع هم که برگشتش به کاشفیت است از رای معصوم است کانه الآن سنت موید است عنایت کردید؟ این خبر واحدی که اجماع بر طبقش است کانه سنت مویدش است چرا؟ برای اینکه ما اجماع را از باب کاشفیت از رای معصوم حجت می‌دانیم خوب وقتی این اجماع کاشف از رای معصوم باشد پس کانه الآن موید این روایت سنت است پس علت اینکه نگفتند برای اینکه اجماع برگشتش به سنت است و اما عقل را چرا نگفتند؟ آنهم برگشتش به کتاب است می‌دانید که یک قانون ملازمه ما داریم کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و بالعکس کل ما حکم به الشرع حکم به العقل، الآن ما یک روایتی داریم یک حرفی می‌زند خوب کتاب هم اتفاقا موافق این است یعنی کتاب هم همین حرف را می‌زند روی قانون ملازمه که کتاب این حرف را می‌زند پس عقل هم این حرف را می‌زند پس ببینید الآن ما اینجایی بر طبق این روایت از آیه قرآن داریم آن ملازمه را هم بیاورید جلو، هر چیزی که شارع بگوید عقل هم می‌گوید پس الآن که این کتاب موید این روایت است به قانون ملازمه پس کانه عقل هم موید این است پس نتیجتا آقا ما موید می‌خواهیم حالا می‌خواهد موید کتاب، سنت، عقل، اجماع. چرا فقط دوتایش را گفتند آن دوتا را نگفتند برای اینکه مرجع آن دوتا هم به همین کتاب و سنت است این جواب از اشکال است یکنفر اشکال می‌کند می‌گوید چرا شما توی مویدات فقط کتاب و سنت شمردید عقل و اجماع را جزء مویدات و معتضدات نشمردید قلت عدم ذکر اجماع و عدم ذکر دلیل عقل من جمله قرائن الخبر فی هذه الروایات در این روایات عقل و اجماع ذکر نشد کما فعله الشیخ بعدا می‌خوانیم عبارت شیخ را در عده، شیخ طوسی گفته اجماع و عقل هم موید است کما فعله یعنی شیخ طوسی هم کرده این کار را گفته خبر همانطور که با کتاب و سنت تایید می‌شود با اجماع و عقل هم تایید می‌شود اما چرا نگفته لان علتش این است که مرجعهما مرجع این عقل و اجماع هم به کتاب و سنت است کما یظهر با تاملی که من عرض کردم. خوب حالا یکنفر سوال می‌کند آیا شما مویدی هم دارید که این اخبار می‌گوید مخالفها را بگذار کنار غیر معلوم الصدور‌هایش را می‌گوید؟ می‌گوید بله همان قضیه مغیره، حضرت دیروز آن حرفها را زدند فرمودند علت اینکه این حرفهای ما را با کتاب عرضه بدهید اگر موافق بود قبول بکنید مخالف بود نکنید به علت اینکه مغیره خیلی آمده توی این روایات ما دست برده از این چه می‌فهمیم؟ می‌فهمیم پس علت رد اخبار مخالف با کتاب این است که چون روایتهای دروغ داریم آن روایتهای دروغ یعنی غیر مقطوع الصدور، می‌خواهد شاهد بیاورد، و یشیر الی ما ذکرناه فاعل این یشیر تعلیل است یک خط بعد یشیر هنوز فاعلش نیامده آن تعلیل العرض، تعلیل العرض همان حرف دیروز است حضرت فرموده بودند عرضه بدهید به قرآن حرفهای ما را اگر مخالف بود قبول نکنید چرا؟ بعلت اینکه این مغیره چنین کاری کرده اشاره دارد به این حرفهایی که ما زدیم سید دارد می‌گوید سید مرتضی می‌فرماید اشاره می‌کند به این حرفی که ما زدیم این مِن بیان این ما است هنوز فاعل یشیر نیامده شما از کجا آقای سید مرتضی این حرف را زدید یعنی غیر معلوم الصدور‌ها را این روایت می‌گوید رد کن می‌خواهد شاهد بیاورد مقصود ما این است گفتیم عرضه بده خبر را بر کتاب و سنت و گفتیم مقصود عرضه غیر معلوم الصدور است یعنی غیر معلوم الصدور‌ها را عرضه بده و رد بکن شاهد بر این مطلب تعلیل العرض همان تعلیلی که حضرت دیروز آوردند گفتند علت اینکه ما به شما می‌گوییم عرضه بده در بعضی از اخبار علتش وجود اخبار مکذوبه است برای اینکه خبرهای دروغ ما خیلی داریم بر اینها. ایشان می‌فرماید چونکه آن عرضه، عرضه اخبار بر کتاب و سنت در بعضی از اخبار علت آورده شده به وجود، این بوجود جار و مجرور متعلق به تعلیل است یعنی علتش این است که اخبار مکذوبه یعنی غیر مقطوع الصدور در اخبار امامیه زیاد است از این جهت است که ما به شما می‌گوییم عرضه بدهید به کتاب. خوب تا اینجا آقا دوتا دلیلشان را خواندیم یک دلیل از که آیات به ما می‌گفت غیر علم محکوم است فقط باید از علم تبعیت کنیم یک دلیلشان هم روایات که دیروز خواندیم وجه استدلالش را هم امروز خواندیم. مانده اجماع، دلیل سومشان.

۳

استدلال به اجماع بر حجیت منع

دلیل سوم بر اینکه خبر واحد حجت نیست این آقایان ادعای اجماع دارند عنایت بفرمایید و اما الاجماع فقد ادعاه سید المرتضی فی مواضع من کلامه سید مرتضی در چندین مورد این ادعای اجماع را کرده ما که کتابهای ایشان را نداریم صاحب معالم را ببینید شما، بحث معالم بحث حجیت خبر واحد را ببینید آن طبع عبدالرحیم صفحه ۱۷۴ این معالمی که من دارم غرض بحث حجیت خبر واحد، هر کتابی باشد فهرست دارد بحث حجیت خبر واحد را بگیرید می‌رسد به اجماع یعنی اجمع العلماء که خبر واحد بی‌قرینه حجت نیست این را سید مرتضی در چند جا گفته یکی در مسائل طبانیات است طبانیات بعضیها گفتند طبان یک محلی بود که از آنجا نامه می‌دادند برای سید سوالاتی می‌کردند از ایشان جواب می‌دهد بعضیها می‌گویند این مشتق از طبن است طبن یعنی کاه، طبان یعنی کاه فروش، طبانیات یعنی کاه فروشها، علی کل حال حالا این طبانیات یا کاه فروشها هستند که جمعیتی است یا اسم یک محل است غرض در آن مسائلی که اسمش مسائل طبانیات بوده از سید مرتضی سوال کردند آیا نظر شیعه نسبت به خبر واحد چیست؟ ایشان ادعای اجماع کرده گفته اجمع العلما که خبر واحد حجت نیست اصلا شیعه به یک خبر واحد عمل نمی‌کند مثل قیاس می‌ماند چطور شعار شیعه است شیعه را خوب به این عنوان می‌شناسند که به قیاس عمل نمی‌کند در مقابل سنی‌ها که به قیاس عمل می‌کنند شیعه به قیاس عمل نمی‌کند شیعه شعارش این است عمل به قیاس حرام است آنوقت سید آمده تشبیه کرده گفته چطور شیعه معروف است به اینکه به قیاس عمل نمی‌کند به خبر واحدی که یعنی خبری که علمی نباشد یا قرینه علمی نداشته باشد به آن هم عمل نمی‌کند غرض این ادعای اجماع را در چند مورد کرده من کتابش را که ندارم عرض کردم شما معالم را اگر مراجعه بکنید ایشان همه را نقل کرده و جعله یعنی جعل عمل به خبر واحد را فی بعضها در بعضی از آن کلمات جعله یعنی جعل عمل به خبر واحد را در بعضی از کلمات بمنزله قیاس قرار داده گفته چطور عمل به قیاس حرام است و شیعه نمی‌کند عمل به خبر واحد هم حرام است و شیعه عمل نمی‌کند گفته خبر واحد از نظر شیعه بمنزله قیاس است در چه چیز بمنزله قیاس است؟ در ترک عمل به معروفا من مذهب الشیعه چطور معروف است که شیعه به قیاس عمل نمی‌کند کذلک به خبر واحد هم عمل نمی‌کند. و قد اعترف بذلک الشیخ الطوسی علی ما یاتی فی کلامه شیخ طوسی را هم بعدا می‌خوانیم عبارت‌هایش را، ایشان هم یک چنین ادعای اجماعی کرده ادعای اجماع کرده که شیعه به خبر واحد عمل نمی‌کند منتها یک قیدی زده گفته قیدش خبر واحد عامه است شیعه به خبر واحد عمل نمی‌کند تاویل برده گفته خبر واحد عامه والا خبر واحد خاصه را قبول دارد الا انه اول تاویل برده شیخ طوسی هم همین ادعای اجماع استادش را کرده که شیعه به خبر واحد عمل نمی‌کند منتها تاویل برده معقد اجماع را تاویل برده به اراده اخباری که یرویها المخالفون یعنی خبر واحد سنی‌ها را شیعه عمل نمی‌کنند این هم مال عبارت ایشان. و هو همین اجماع ظاهر المحکی عن الطبرسی فی مجمع البیان. ببینید باز محکی است چون مکرر عرض کردم یا ایشان کتاب نداشته یا بخاطر اینکه چشمشان ناراحت بوده برایشان حکایت می‌کردند خیلی جاها هم حکایت عوضی کردند همینجا هم یک چیزی اضافه کردند لذا شیخ هم همان را برداشته نوشته مجمع البیان آقا این ده جلدی‌ها جلد ۷ آخر صفحه ۵۷ سه چهار خط عبارت دارد ایشان از آن سه چهار خط خلاصه‌اش را سه چهار کلمهاش را می‌گوید قال کی قال؟ امین الاسلام طبرسی گفته لایجوز. اما وقتی مطلب روشن می‌شده دیگه می‌نوشته غرض نوشتن خیلی دیگر چیز نمی‌خواهد من خودم گاهی اوقات چشم‌هایم درد که می‌کند همینطور می‌نویسم هیچ هم نگاه نمی‌کنم بعد می‌بینم نوشتم خوب خطش خوب در نمی‌آید غرض مطالعه غیر نوشتن است ممکن است انسان ننویسد یکقدری چشم‌هایش را روی هم بگذارد یکقدری بکند چشم‌هایش را فشار نیاورد نوشتن با این چیزها حل می‌شود اما مطالعه عرض کردم باید آدم دقیق نگاه کند کلمه کلمه مطالعه کند لایجور عرض کردم چهار پنج خط عبارت است ایشان توی چهار پنج کلمه خلاصه‌اش کرد لایجوز العمل بالظن عند الامامیه ببینید ادعای اجماع، ایشان هم عین سید مرتضی دیروز آیه نباش را هم خواندیم فرمود عمل به ظن عند الامامیه جایز نیست مگر دوسه جا، یکی کجا؟ شهادت عدلین خوب دو شاهد عادل بیاید بگوید این کتاب مال این آقا آن حاکم شرع هم طبق شهادت این عدلین این کتاب را می‌گیرد می‌دهد به آن آقا ولی یقین ندارد که، خوب شاید این دوتا عادل واقعا دروغ گفته باشند ظن است ولی معذلک ظنی است که دلیل بر اعتبارش داریم یعنی فقط آقای مجمع البیان دو سه تا مورد را عمل به ظن را جایز می‌داند والا در غیر این دوسه مورد عمل به ظن را جایز نمی‌داند یکی در شهادت عدلین است که اصلا توی عبارت ایشان نیست که عرض کردم اضافه کردند حالا مجمع البیان را مراجعه بفرمایید شهادت عدلین ندارد حالا ما فعلا همین را می‌خوانیم پس ایشان فرمودند سه جاست توی این کتاب، ایشان فرمودند سه جاست که عمل به ظن جایز است یکی در مورد شهادت عدلین مثل در محکم حاکم شرع که بر طبق این دو عادل شهادت می‌دهد حکم می‌کند اما واقعیت را که نمی‌دانیم این ظن است این یکجا. یکجا هم قیم متلفات، مقداری از مال شما پهلوی من بوده تلف شده حالا می‌خواهم قیمتش را بدهم دو شاهد عادل می‌آیند قیمت می‌کنند می‌گویند قیمت این جنس این قدر است خوب من هم همان را می‌دهم ولی گمان داریم علم که نداریم شاید اشتباه بکنند که این قیمتگذاری را کردند ولی ظنی است که بالخصوص دلیل بر اعتبارش داریم یکی هم اروش الجنایه ارش یعنی مابه التفاوت، من یک جنایتی مثلا به حیوان کسی وارد کردم حالا می‌خواهم مابه التفاوتش را بدهم دو شاهد عادل می‌آیند می‌گویند آقا مابه التفاوت مثلا ۱۰۰۰ تومان است خوب آدم یقین ندارد ظن است اما از آن ظنهایی است که بالخصوص دلیل بر اعتبارش داریم انتهی.

خوب تا اینجا ملاحظه فرمودید دیگه به عقل استدلال نکردند عرض کردم استدلال عقلی هم دارد ولی نکردند ما هم عرض نمی‌کنیم خلاصه کتابا و سنتا و اجماعا اینها استدلال کردند که خلاصه عمل به خبر واحد اصلا جایز نیست ان شاء الله جوابش شنبه بعد از ماه رمضان. چون ظاهرا دوشنبه سه شنبه اول ماه است ما می‌خواستیم چهارشنبه شروع کنیم بعضی از رفقا راهشان خیلی دور است علی کل حالا ان شاء الله اگر ما زنده بودیم شنبه بعد از ماه رمضان همینجا در همین ساعت خدمت شما هستیم اگر هم که مردیم ما را دعا کنید.

والأخبار الواردة في طرح الأخبار المخالفة للكتاب والسنّة ولو مع عدم المعارض متواترة جدّا.

وجه الاستدلال بالأخبار :

وجه الاستدلال بها :

أنّ من الواضحات : أنّ الأخبار الواردة عنهم صلوات الله عليهم في مخالفة ظواهر الكتاب والسنّة في غاية الكثرة ، والمراد من المخالفة للكتاب في تلك الأخبار ـ الناهية عن الأخذ بمخالف (١) الكتاب والسنّة ـ ليس هي المخالفة على وجه التباين الكلّي بحيث يتعذّر أو يتعسّر الجمع ؛ إذ لا يصدر من الكذّابين عليهم ما يباين الكتاب والسنّة كليّة ؛ إذ لا يصدّقهم أحد في ذلك ، فما كان يصدر عن الكذّابين (٢) من الكذب لم يكن إلاّ نظير ما كان يرد من الأئمّة صلوات الله عليهم في مخالفة ظواهر الكتاب والسنّة ، فليس المقصود من عرض ما يرد من الحديث على الكتاب والسنّة إلاّ عرض ما كان منها غير معلوم الصدور عنهم ، وأنّه إن وجد له قرينة وشاهد معتمد فهو ، وإلاّ فليتوقّف فيه ؛ لعدم إفادته العلم بنفسه ، وعدم اعتضاده بقرينة معتبرة.

ثمّ إنّ عدم ذكر الإجماع ودليل العقل من جملة قرائن الخبر في هذه الروايات ـ كما فعله الشيخ في العدّة (٣) ـ لأنّ مرجعهما إلى الكتاب والسنّة ، كما يظهر بالتأمّل.

ويشير إلى ما ذكرنا ـ من أنّ المقصود من عرض الخبر على

__________________

(١) في غير (م) : «بمخالفة».

(٢) في (ت) و (ه) زيادة : «عليهم».

(٣) العدّة ١ : ١٤٣ و ١٤٥.

الكتاب والسنّة هو في غير معلوم الصدور ـ : تعليل العرض في بعض الأخبار بوجود الأخبار المكذوبة في أخبار الإماميّة.

وأمّا الإجماع :

٣ - الاستدلال بالإجماع

فقد ادّعاه السيّد المرتضى قدس‌سره في مواضع من كلامه ، وجعله في بعضها بمنزلة القياس في كون ترك العمل به معروفا من مذهب الشيعة (١).

وقد اعترف بذلك الشيخ على ما يأتي في كلامه (٢) ، إلاّ أنّه أوّل معقد الإجماع بإرادة الأخبار التي يرويها المخالفون.

وهو ظاهر المحكيّ عن الطبرسيّ في مجمع البيان ، قال : لا يجوز العمل بالظنّ عند الإماميّة إلاّ في شهادة العدلين وقيم المتلفات واروش الجنايات (٣) ، انتهى (٤).

والجواب :

الجواب عن الاستدلال بالآيات

أمّا عن الآيات ، فبأنّها ـ بعد تسليم دلالتها ـ عمومات مخصّصة بما سيجيء من الأدلّة.

الجواب عن الاستدلال بالأخبار

وأمّا عن الأخبار :

فعن الرواية الاولى ، فبأنّها خبر واحد لا يجوز الاستدلال بها على المنع عن الخبر الواحد.

__________________

(١) رسائل الشريف المرتضى ١ : ٢٤ ، و ٣ : ٣٠٩.

(٢) انظر الصفحة ٣١٣.

(٣) مجمع البيان ٤ : ٥٧ ، ذيل آية ٧٩ من سورة الأنبياء.

(٤) لم ترد «انتهى» في (ت) ، (ر) و (ه).