درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۱۵۳: خبر واحد ۶

 
۱

خلاصه مباحث گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و صلی الله علی محمد و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

والجواب: این جواب، جواب سید مرتضی است درس این هفته‌مان یکخورده مشکل است بخدمت شما چون رد بر سید مرتضی است رد سید مرتضی هم یک چیز عادی نیست غرض درس این هفته‌مان مشکل است آقایان خیلی باید دقت کنند تا مطلب روشن بشود و آنکه مشکل بودنش را اضافه می‌کند این است که ما حرفهای سید مرتضی را چهل روز پیش خواندیم سه چهار روز مانده بود به ماه رمضان، حالا هم هفت هشت روز گذشته علی کل حال آن حرفهای سید را استدلال‌ها را باید نقل بکنیم توی ذهن آقایان بیاید تا بعد بتوانیم جواب بدهیم بحث چه بود اصلا ما شروع کردیم؟ بحث در این بود که آیا خبر واحد حجت است یا نه؟ خبر واحد یعنی خبری که علم نمی‌آورد مثلا زراره حالا یک خبری داده علم صد در صد که برای ما نمی‌آورد اما ثقه است آیا خبرش حجت است یا نه؟ ما می‌گوییم حجت است همینقدر که یک ثقه‌ای خبر داد به ما که امام معصوم این را فرموده ما طبق این خبر می‌گیریم عمل می‌کنیم و فتوا می‌دهیم سید مرتضی می‌فرماید نه، خبر واحد مفید ظن است حجت نیست خبر باید متواتر باشد تواتر یعنی علم آور، خبر باید متواتر باشد علم آور باشد تا حجت باشد یا اگر هم واحد است قرائنی از کتاب خدا و سنت پیغمبر داشته باشد یعنی اگر یک خبر واحد بود راوی اش یک نفر بود ولی از کتاب خدا و سنت پیغمبر موید داشت پس چه خبری حجت است از نظر سید؟ خبر علمی. خبر واحد علم نمی‌آورد مفید ظن است اعتبار ندارد خبری حجت است که یا متواتر و علمی باشد یا اگر هم واحد است محفوف به قرائن باشد حالا قرینه‌ای از کتاب خدا از سنت پیغمبر که موید او باشد که از راه آن قرینه علم پیدا بکنیم اما ما گفتیم نه، ما ادله‌ای داریم که بعدا می‌خوانیم خبر اگر راوی اش ثقه شد ولو برای شما علم هم نیاورد حجت است. حالا در این رابطه یک دو سه کلمه اینها را پارسال روز اولی که ظن را می‌خواستیم شروع کنیم اگر نظر آقایان باشد روز بعد از شهادت حضرت صادق (سلام الله علیه) ما بحث ظن را شروع کردیم حالا هم که دو هفته بیشتر نداریم به شهادت ایشان. غرض یک مطالبی را آنروز گفتم اول آن را بگویم که معلوم بشود سه تا نزاع است در این بحث اینجا سه تا نزاع است یک نزاع داریم با ابن قبه و کل، یعنی ابن قبه که ابن قبه هم نظرتان باشد چند روز اول خواندیم ابن قبه هم می‌گویند از علمای عامه بوده اواخر عمرش شیعه شده این ابن قِبه یا ابن قبه عقیده‌اش این بوده که شارع امکان ندارد ما را به ظن متعبد بکند یعنی به ما بگوید به ظن عمل بکنید امکان ندارد، چنین چیزی اصلا نمی‌شود که شارع ما را متعبد بکند و به ما دستور بدهد که به ظن عمل بکنید چون مستلزم تحریم حلال و تحلیل حرام، همان حرفهایی که خواندیم خوب ببینید همین یکنفر همین را می‌گوید نقطه مقابلش همه می‌گویند ممکن است، نه چنین محذوری پیش نمی‌آید می‌شود شارع این کار را بکند خوب این یک نزاع. حالا کرده یا نکرده؟ دقت کردید سه تا نزاع را؟ یک نزاع این است که امکان ندارد ابن قبه می‌گفت نمی‌شود شارع به ما بگوید به ظن عمل کن ما را متعبد کند که به ظن عمل بکنیم امکان ندارد این مطلب، همه ردش می‌کنند می‌گویند نه خیر امکان دارد حالا اینها توی هم دعوا دارند آیا امکان دارد آیا واقع هم شده یا فقط ممکن الوقوع است؟ سید مرتضی با چهار پنج نفری که موافقت ایشان هستند می‌گویند ممکن الوقوع است اما واقع نشده یعنی در نزاع اولی ابن قبه را رد می‌کنند که می‌گفت امکان ندارد وقوعش، نه امکان دارد الا اینکه واقع نشده، ما می‌گوییم چه؟ می‌گوییم واقع هم شده. دقت کردید سه تا مطلب را؟ او می‌گوید اصلا ممکن نیست شارع ظن را حجت بکند دیگران همه می‌گویند ممکن الوقوع است نزاع دومی می‌آید آیا این کار ممکن الوقوع آیا واقع هم شده یا نشده؟ سید مرتضی می‌فرماید واقع نشده ما نداریم جایی ولو اگر می‌کرد عیبی نداشت ولی نکرده این کار را، یک خورده علمی‌تر بگوییم ثبوتا سید مرتضی موافق است اثباتا مخالف است ثبوتا یعنی واقعا یعنی اگر شارع می‌کرد این کار را واقعا هیچ عیبی نداشت محذوری پیش نمی‌آمد اما اثباتا منکر است می‌گوید نکرده شارع، ما نداریم جاییکه شارع ما را متعبد به ظن کرده باشد غرض دلم می‌خواهد آقایان این سه تا را از هم جدا کنند ابن قبه می‌گوید اصلا امکان ندارد وقوعش، همه می‌گویند امکان ندارد این‌هایی که می‌گویند امکان دارد دو طائفه‌اند یک طائفه شان سید مرتضی است که می‌گوید امکان دارد وقوعش اما واقع نشده یعنی ما دلیلی نداریم در خارج اثباتا که به ما بگوید به ظن عمل کنید بله می‌شد بگوید ولی نگفته ولی حق مطلب حرف ماهاست یعنی حرف مشهور اینها می‌گویند نه هم ممکن الوقوع است و هم واقع شده ادله‌مان را بعدا می‌خوانیم حالا یکی را الآن بگویم امام دهم فرمودند العمری ثقه ما ادی عنی فیودی عنی هرچه آقای عمری گفت ما گفتیم هر چه آقای عمری گفت قبول کنید چرا؟ چون ثقه، یکی از ادله ماست خوب عمری یک بشر است معصوم که نیست اما همین قدر که ثقه است امام معصوم صحه گذاشته روی قولش. یا آن روایت حضرت صادق می‌فرماید لاعذر لاحد من موالینا التشکیک فیما یروی عنا ثقاتنا، دوستان ما شیعیان ما حق ندارند ثقات ما را رد بکنند اگر ثقاتی مثل زراره آمدند حرفی زدند حق رد کردن ندارید هر چه گفتند ثقات بپذیرید. ببینید دیگه از این بهتر، سید می‌گوید نداریم پس نتیجه چه شد آقا؟ ابن قبه حرف باطل، آن را که قبلا خواندیم حالا می‌خواهیم سید مرتضی را رد بکنیم منتها اول سید مرتضی باید استدلالش را بیان بکنیم که ایشان چه استدلال دارند که می‌گویند خبر واحد حجت نیست مفید ظن است خبر باید یا علم آور باشد یا از کتاب و سنت شاهد داشته باشد سه تا دلیل اقامه کرده. بحث معلوم شد کجاست؟ پس می‌خواهیم ادله سید مرتضی را بخوانیم چهار پنج نفر هم طرفدار دارد مجمع البیان بود ظاهرا خواندیم اسمهایشان را، مجمع البیان طبرسی بود، ظاهرا شیخ مفید بود ابن ادریس، چهار پنج نفرند اینها، این چهار پنج بزرگوار ادله‌ای اقامه کردند از کتاب و سنت و اجماع و ثابت کردند واقع نشده این کار. ما دلیل نداریم بر اینکه ظن حجت است دلیل اولشان آیات. چه آیاتی؟ آیات زیاد ما توی قرآن داریم که ظن را محکوم کرده دهها آیه داریم یک آیه‌اش این است: ان هم الا یظنون، ما لهم بذلک من علم، خدا در مذمت کفار در مذمت بعضی‌ها فرموده ما لهم بذلک من علم، این حرفهایی که اینها می‌زنند علم ندارند ان هم الا یظنون خوب در مقام مذمت است دیگر، پس معلوم است عمل به ظن مذمت دارد یا لاتقف ما لیس لک به علم، لاتقف فعل نهی است یعنی دنبال نکید از غیر علم، غیر علم را تبعیت نکنید یعنی منحصرا از علم تبعیت بکنید لاتقف فعل نهی است و فعل نهی هم دلالت بر حرمت دارد پس عمل به ظن طبق این آیه حرام است ان الظن لایغنی من الحق شیئا، از این آیات زیاد داریم پس دلیل اول سید مرتضی بر اینکه خبر واحد حجت نیست چون مفید ظن است به این آیات است در این آیات خدای متعال عمل کنندگان به ظن را ملامت می‌کند پس خبر واحد هم که ظن آور است پس عمل به خبر واحد جایز نیست این دلیل اولشان که خواندیم. دلیل دومشان اجماع بود ادعای اجماع کرده سید مرتضی، گفته اجمع الامامیه که خبر واحد حجت نیست همانطوری که امامیه به قیاس عمل نمی‌کنند به خبر واحد هم عمل نمی‌کنند ادعای اجماع کرده این دوتا دلیل. دلیل سومش مشکل است یعنی هم دلیل سوم ایشان مشکل است و ما که می‌خواهیم رد کنیم همین رد دلیل سومش مشکل است و الا رد دلیل اول و رد دلیل دوم ایشان راحت است ببینیم دلیل سوم آقای سید چیست؟ سید مرتضی دلیل سوم اقامه کرده بر عدم حجیت خبر واحد گفته فقط خبر یا علمی یا اگر هم واحد است از کتاب یا سنت شاهد داشته باشد. ده تا روایت ما خواندیم اگر نظران باشد اولی مال کی بود؟ داود بن فرقد از ابوالحسن الثالث امام دهم (علیه السلام)، داود می‌گوید من نامه‌ای نوشتم به ابوالحسن الثالث به حضرت هادی (سلام الله علیه) سوال کردم گاهی روایات مختلف و متعارض خلاصه از دست آباءتان به دست ما می‌رسد وظیفه ما چیست؟ ما این روایاتی که بدست ما می‌رسد یک روایت می‌گوید این کار واجب است یک روایت می‌گوید این کار حرام است ما چکار بکنیم؟ حضرت جواب دادند در نامه، شفاهی نبوده کتبی بوده سوال کتبی جواب هم کتبی. حضرت این جمله را فرمودند، فرمودند ما علمتم انه قولنا فالزموه و ما لم تعلموا فردوه آن خبری که علم دارید ما گفتیم آن را ملزم بشوید ماعلمتم یعنی خبرهای علمی را بگیرید ما لم تعلموا خبرهایی که علم به صدور ندارید بریزید دور، ردش کنید به ما، این دلیل دیگر صراحت دارد دیگر، آقای سید مرتضی خیلی به این دلیل می‌نازد و این را به رخ ما می‌کشد می‌گوید نگاه کن امام صریحا می‌فرماید خبر علمی را بگیر خبر علمی خبر متواتر است خبری که علمی نیست مثل خبر واحد ردش بکنید این دلیل اولشان، این یک روایت. نه تا روایت دیگر هم بعدش داشتیم آنها مشکل است باز این روایت هم مشکل نبود این روایت خیلی صریح دلالت دارد بر حرف سید، تا خدمتشان برسیم ولی می‌خواهیم بگوییم استدلال به این روایت هم راحت است چون حضرت صریحا می‌فرماید علمی‌ها را بگیر غیر علمی‌ها را بگذار کنار. اما آن نه تا، آن نه تا آقا اسمش اخبار عرض است، ما روایاتی داریم باز هم هست غیر آن نه تا ما روایاتی داریم که ائمه فرمودند اخبار ما را گفتار ما را به کتاب و سنت عرضه بدهید عرضه بدهید به کتاب خدا و سنت پیغمبر، به آنها می‌گویند اخبار عرض، عرض علی الکتاب و السنه، خوب اگر گفتار ما را به کتاب خدا و سنت پیغمبر ارجاع دادید دیدید مخالف است ردش بکنید یعنی اگر دیدید حرف ما بر خلاف گفته پیغمبر و گفته خداست آن حرف ما را رها کنید به درد نمی‌خورد بعضی‌هایش که ضیقتر می‌کند می‌گوید اگر موافق هم نبود با کتاب و سنت ردش بکنید یعنی خبری را شما باید عمل بکنید که از کتاب و سنت موافق داشته باشد اگر یک خبری مخالف کتاب و سنت بود یا حتی اگر موافقی نداشت از کتاب و سنت آن روایات به درد نمی‌خورد خوب از کجا می‌خواهد سید استفاده کند؟ عرض کردم که اینجا مشکل است استدلال سید بر عدم حجیت خبر یعنی خبرهای غیر مقطوع الصدور که ایشان می‌فرماید حجت نیست استدلال اینجایش مشکل است لذا ما هم که می‌خواهیم رد کنیم همینجایش مشکل است ایشان از کجای مطلب این را می‌گوید؟ خوب این روایات می‌گوید مخالف کتاب را رد بکنید خوب ایشان از کجای این می‌خواهد استفاده بکند که مخالف کتاب را رد بکنید چه دلالتی دارد بر اینکه علمی‌ها را بگیرید غیر علمی‌ها را بگذارید کنار؟ آنوقت به این مناسبت مخالفت را گفتیم اگر نظر آقایان باشد گفتیم ما سه جور مخالفت داریم خبر ائمه مخالف با کتاب است یکوقت مخالفت به نحو تباین کلی است یکوقت به نحو تباین جزئی است که عام و خاص من وجه می‌گفتند یکوقت هم به نحو عام و خاص مطلق است یعنی مخالفت سه جور است ایشان می‌فرماید خوب مخالفت تباینی که مقصود این روایات نیست یعنی این روایات عرض که به ما می‌گوید مخالف کتاب را رها کنید مخالف تباینی نیست چرا؟ برای اینکه ما توی روایات نداریم روایتی که رو در روی قرآن باشد آن دشمنان هم که می‌خواستند خبر دروغ جعل کنند از این خبرها جعل نمی‌کردند بیایند بگویند قال الصادق ربا حلال است قال الصادق زنا حلال است اینها رو در روی قرآن است غرض از ائمه صادر نشده خبرهایی که مخالف با کتاب و سنت باشد به تباین لذا آن وضاعین و جعالین هم که خبر جعل می‌کردند از آن قماش خبرها جعل نمی‌کردند چون قبول نمی‌کردند از آنها، آخه آنها برای نان و آب دنیایشان جعل خبر می‌کردند و اگر خبرهای مباین می‌خواستند جعل کنند مردم نمی‌پذیرفتند اما مخالف عام و خاصی داریم از ائمه، مخالفت‌های عام و خاصی یعنی ما داریم توی کلمات ائمه که مخالف است با ظاهر قرآن اما چه جور مخالفتی؟ مخالفت عام و خاصی که این مثال را زدیم الآن قرآن می‌فرماید خُلق لکم ما فی الارض جمیعا البته این خُلق نیست خَلَق است ما عادت کردیم می‌گوییم خُلق، علی کل حال خَلق لکم ما فی الارض جمیعا آنچه توی دنیا هست حلال است این است معنایش دیگر، غیر از خمر و خنزیر و میته و دم و ربا این سه چهارتا را بگذارید کنار خلق لکم هر چه توی دنیا هست برای شما حلال است خوب این عام است این برای شما حلال است همه چیزی را برای ما حلال می‌کند خوب ما روایت داریم از حضرت صادق یکدانه خبر واحد یحرم عصیر عنبی اذا غلا آب انگور اگر جوشیده شد حرام می‌شود خوب این برخلاف آن است آن می‌گوید همه چیز حلال است همه چیز حلال است شامل عصیر عنبی هم می‌شود این روایت می‌گوید عصیر عنبی حرام است منتها مخالفتش تباینی نیست او بطور عموم می‌گوید همه چیز حلال است شامل این هم می‌شود این می‌گوید نه بابا بین چیزها عصیر عنبی اگر جوش بیاید حرام است این مخالف است. خوب عنایت بکنید رسیدیم به نتیجه یواش یواش، سید مرتضی می‌فرماید این خاص‌ها مخالف است با آن عمومات کتاب و بنابراین چونکه مقطوع الصدور نیست اگر این یحرم عصیر عنبی مقطوع الصدور بود یعنی متواتر بود بله دست از عموم برمی داشتیم به این عمل می‌کردیم ولی می‌گوید مقطوع الصدور که نیست شما نمی‌توانی به این خبر عمل کنی چرا؟ برخلاف کتاب است آن روایات عرض هم می‌گوید چه؟ می‌گوید خلاف کتاب را بگذارید کنار، این یحرم عصیر عنبی مخالف است چرا مخالف است؟ برای اینکه ظاهر آن آیات یعنی خلق لکم ظاهرش این است که همه چیز حلال است حتی عصیر عنبی این روایت که می‌آید می‌گوید عصیر عنبی حرام است مخالفت دارد با او، چون مخالفت دارد؟ طبق اخبار عرض باید ردش بکنیم بعد این را هم عنایت بکنید خبر مخالف للکتاب همین مخالفت عام و خاصی دو جور است یکوقت مقطوع الصدور و متواتر است یکوقت واحد است، آن مقطوع الصدور‌هایش را نمی‌شود رد بکنی می‌دانی چرا؟ محذورش نظرتان است چیست؟ مثل اینکه یادشان نیست رفقا فاصله خیلی شده، لازم می‌آید تعطیل احکام و تاسیس فقه جدید، عنایت بکنید آقا ما یک خبرهایی داریم از ائمه صادر شده مخالفت عام و خاصی دارد با کتاب ولی معذلک باید به آن عمل بکنیم والا اگر عمل نکنیم بگذاریم کنار اصلا احکام تعطیل می‌شود باید یک فقه جدید بنشینیم بنویسیم مثلا مثال‌هایش را زدم همه را، الآن ما ادله داریم که به خدمت شما عرض شود که بیع آلات لهو و لعب مثلا احل الله البیع خوب قرآن می‌فرماید حلال است همه بیعها، البیع الف و لامش یا جنس است یا استغراق است همه بیع‌ها را حلال می‌کند خوب ما روایات زیادی داریم خرید و فروش اسباب موسیقی حرام، خرید و فروش اسباب قمار حرام، خرید و فروش شطرنج حرام، فروختن سلاح به این ظالم‌های دنیا حرام، اینها همه روایت دارد خوب اگر ما بگوییم اینها مخالف است بگذاریم کنار فقه‌مان را باید عوض کنیم پس ببینید می‌خواهد چجور نتیجه بگیرد این روایات عرض به ما می‌گوید مخالف کتاب را بگذارید کنار، مخالف کتاب یا خبر واحد است یا خبر متواتر، اگر متواترهایش را بخواهیم بگذاریم کنار فقه‌مان از بین می‌رود پس معلوم می‌شود این روایات عرض که می‌گوید مخالف کتاب را بگذارید کنار مقطوع الصدور‌ها را نمی‌گوید غیر مقطوع الصدور خبر واحد، روشن شد استدلال؟ ببینید اولی خیلی راحت بود اولی می‌گفت علمی‌ها را بگیر غیر علمی‌ها را بگذار کنار، اولی خیلی راحت بود اما این نه تا اینجوری حرف نمی‌زند سید مرتضی از توی شکم این روایات این حرف را در می‌آورد می‌گوید این روایات عرض می‌گوید مخالف کتاب را بیاندازش دور، مخالف کتاب اگر خبر واحد باشد مثل یحرم عصیر عنبی خوب بله می‌اندازیمش دور چون مخالف است اما اگر مخالف کتاب متواتر بود مقطوع الصدور بود مثل همین روایاتی که الآن خواندیم دیگر آن اخبار عرض اینها را نمی‌گوید بگذار کنار یعنی خود سید مرتضی قبول دارد روایات اگر مخالف کتاب هم باشد ولی متواتر باشد مقطوع الصدور باشد ما به اینها عمل می‌کنیم و آن عموم آنها را تخصیص می‌زنیم آنوقت اینجور نتیجه می‌گیرد می‌گوید این اخبار عرض به ما می‌گوید خبرهای مخالف کتاب را رد کنید و ما می‌بینیم مخالف کتاب دو جور است معلوم الصدور غیر معلوم الصدور، معلوم الصدورهایش را اگر بخواهیم رد کنیم چیزی باقی نمی‌ماند یعنی باید اصلا فقه‌مان را عوض کنیم پس معلوم می‌شود امام که می‌فرماید مخالف را رها کن یعنی مخالفهای عام و خاصی خبر واحد، مخالف‌هایی که معلوم الصدور نیست فثبت به اینکه از روایات عرض استفاده می‌شود که می‌گوید مخالف را بگذار کنار یعنی مخالف‌های غیر معلوم الصدور، والا مخالف‌های معلوم الصدور را شامل نمی‌شود چون اگر آنها را بخواهیم بگذاریم کنار یلزم تعطیل الاحکام و تاسیس فقه جدید، نتیجه چه می‌شود این روایات عرض به ما می‌گوید آقا خبر مخالف کتاب را بگذار کنار اگر معلوم الصدور نبود و اگر معلوم الصدور بود عمل بکن اما اگر معلوم الصدور نبود عمل نکن فثبت به اینکه با روایات عرض هم ما ثابت کردیم اخبار غیر معلوم الصدور حجیت ندارد و فقط اخبار معلوم الصدر حجیت دارد این خلاصه دو روز درسی بود که ما قبل از ماه رمضان گفته بودیم حالا می‌خواهیم رد کنیم خوب چندتا استدلال داشت یکی آیات یکی اجماع یکی هم این روایات. روایاتش هم یکدانه‌اش مال داود نه تا هم آن اخبار عرض.

۲

جواب مرحوم شیخ از استدلال به آیات و اخبار

اما عن الآیات: عنایت بفرمایید ایشان می‌فرماید والجواب، یکی یکی از حرفهای آقای سید ما جواب می‌دهیم اما عن الآیات اگر بخواهید این را با کفایه هم تطبیق بفرمایید ج۲ ص۸۰ کفایه‌های قدیمی مراجعه بکنید آقای آخوند هم از اینجا گرفته مطالب را، عنایت بفرمایید جواب چقدر پاکیزه است ایشان می‌گوید آقای سید درست است ما آیاتی داریم ظن را محکوم می‌کند می‌گوید ظن اعتباری ندارد اما تمام آنها مربوط به اصول عقاید است ربطی به کار ما ندارد شما آن آیات را یک بررسی بکنید آیاتی که توی قرآن ظن را محکوم می‌کند می‌گوید ظن بدرد نمی‌خورد در مورد اصول عقاید است مثلا یک عده دهری بودند می‌گفتند ان هی الا حیاتنا الدنیا، نموت و نحیی، و ما یهلکنا الا الدهر، قبری نیست قیامتی نیست این حرفها چیست دهری بودند مایهلکنا الا الدهر خدا می‌فرماید دنبالش مالکم بذلک من علم ان هم... ببینید چه کسانی را دارد رد می‌کند یعنی ظن در اصول عقائد را دارد رد می‌کند خدای متعال می‌فرماید این مطلبی را که مبدا و معاد و اینها همه را منکرند ولی علم که ندارند از روی جهالت این حرف را می‌زنند خوب شما وقتی به این آیاتی که ظن را محکوم می‌کند مراجعه بکنید می‌بینید، ما هم قبول داریم ما در اصول عقائد قبول داریم ظن کافی نیست ما داریم چه می‌خوانیم؟ ما داریم فروع می‌خوانیم این حرام است این حلال است ما اگر می‌گوییم خبر ظنی واحد حجت است در فروع داریم می‌گوییم آن آیات اگر ظن را محکوم می‌کند در مورد اصول عقائد می‌گوید ما هم قبول داریم در مورد اصول عقائد خبر واحد بدرد نمی‌خورد آیا خدا هست یا نه آیا قیامت هست یا نه آیا پیغمبر سهو می‌کند یا نه؟ اینها همه اصول عقائد است انسان نمی‌تواند اصول عقائدش را با ظن اثبات بکند این اولا این آیاتی که ظن را محکوم می‌کند اکثرا یا بلکه همه‌اش مربوط به اصول عقائد است این اولا. و ثانیا حالا اگر اصرار کنی بگویی نه عام است این آیاتی که می‌گوید ظن را محکوم می‌کند عام است چه اصول عقائد چه فروع، بر فرض هم عام باشد عامی است که تخصیصش می‌زنیم ما چقدر عام داریم که تخصیص خورده برفرض هم، اولا لانسلم ایشان می‌گوید بعد از تسلیم دوتایش بکنید بعد از تسلیم معنایش این است اولا لانسلم که این آیات مطلب شما را اثبات بکند چرا؟ چون آن آیاتی که ظن را محکوم می‌کند مربوط به اصول عقائد است ربطی به کار ما ندارد که فروع و حلال و حرام است این اولا و ثانیا لو سلمنا بر فرض هم بپذیریم که بگوییم آن آیات عام است می‌گوییم اصلا ظن به درد نمی‌خورد نه در اصول عقائد و نه در فروع می‌گوییم جواب می‌دهیم عامی است که تخصیص خورده. تخصیصش چیست؟ همان روایتی که اول خواندم العمری ثقه ما ادی عنی فانی یودی خوب این روایت معتبر است روایتی است که همه نقل کردند این برای ما خبر واحد را حجت می‌کند لذا به حجیت خبر واحد می‌گویند ظنون خاصه ولو قول عمری، عمری همان کسی است که نائب خاص امام زمان است اولین نائب، چون اول و دوم پدر و پسرند که نائب خاص بودند پدر که زمان امام دهم را درک کرده امام دهم را وکیلش بوده امام یازدهم هم وکیلش بوده امام دوازدهم هم وکیل اولش بوده غرض عمری آن است امام دهم فرمودند عمری ثقه است ما ادی عنی فانی یودی خوب بر فرض آیات بیاید بگوید ظن بدرد نمی‌خورد بطور عموم، می‌گوییم آقا این روایات مخصص آن است می‌گوید در فروع بدرد می‌خورد پس اولا مال اصول عقائد است تعمیم ندارد بر فرض هم عام باشد با این تخصیصش می‌زنیم با آن لاعذر لاحد من موالینا می‌گوید حق ندارید شما در ثقات ما تشکیک بکنید ثقات ما هر چه گفتند شما باید بپذیرید پس نتیجه چه شد آقا؟ اولا آیاتی که آقای سید شما به رخ ما کشیدید اینها مربوط به اصول عقائد است ربطی به کار ما ندارد بر فرض هم بگویی عام است تمام ظنها را محکوم می‌کند می‌گوییم نه ظن حاصل از خبر ثقه را امام معصوم حجت کرده آیات درست شد صفحه ۸۰ کفایه را هم مراجعه کنید اینهایی که من گفتم کاملا با آنجا قابل تطبیق است جواب اما از دلیل اولتان آیات، اینجور جواب می‌دهیم فبانها جواب اما است جواب اما از آیات بانها این آیات اولا لانسلم عبارت اینجوری باشد راحت‌تر است اولا لانسلم که این آیات مطلقا می‌خواهد ظن را محکوم کند مربوط به اصول عقائد است این اولا و ثانیا لو سلم بر فرض هم تسلیم بشویم دلالت آن آیات را بگوییم همه ظن‌ها محکوم است چه در اصول چه در فروع، تازه عمومات است عموماتی که مخصَصه یعنی عموماتی که مخصِص دارد یعنی آن آیات می‌شود مخصَص، عمومات مخصَصه ما بعدا ادله‌ای می‌خوانیم یکی این بود که من گفتم عمری ثقه این عمری چون ثقه است یعنی آقای ثقه هر چه به شما گفت اطاعت کن پس بر فرض هم قرآن بطور عموم ظن‌ها را محکوم بکند ولی ظن حاصل از خبر ثقه حجت است و مخصص آن است

(سوال: جواب: بله آن مقطوع الصدور است می‌گوید توجه ندارد الآن به حرفشان. ایشان آیات را گرفته بدون اینکه توجه کند مربوط به چیست واقعا هم مربوط به اصول عقائد است شما عرض کردم ادعا می‌کنید همه‌اش را لااقلش اکثرش مربوط به اصول عقائد است در اصول عقائد ظن را محکوم می‌کند ما هم قبول داریم حالا بر فرض هم بیاید ادعا کند.

سوال: جواب: یعنی شما دارید رد را تقویت می‌کنید شما دارید اینجور می‌گویید شما الآن دارید به نحو شیخ حرف می‌زنید خودتان خبر ندارید شما الآن دارید می‌گویید مورد مخصص نیست این تایید شیخ است)

حالا علی کل حال عنایت بفرمایید اولا آن آیا همه اصول عقاید را می‌گیرد ربطی به کار ما ندارد اگر سید اصرار بکند نه خیر اینها عام است می‌گوید همه ظن‌ها محکومند بر فرض هم چنین چیزی باشد عموماتی است که ما تخصیص می‌زنیم ما من عام الا و قد خص ما چقدر عموماتی داریم مثلا مولی می‌گوید اکرم العلما دو روز بعد می‌گوید لاتکرم زیدا العالم خوب آن مخصص این است ما داریم خیلی زیاد، توی حرفهای خودمان هم داریم بر فرض هم عام باشد عامی است که مخصَص است یعنی سیجیء بعدا یک ادله‌ای داریم که مخصِص این عموم است و آن ادله همین است ادله‌ای است که می‌آید می‌گوید خبر ثقه حسابش جداست ولو برای شما علم هم نیاورد آقای ثقه هر چه گفت شما باید بپذیری پس عنایت فرمودید اولا مربوط به اصول عقائد است که ایشان توضیح نمی‌دهد کفایه را مراجعه کنید ثانیا بر فرض هم عام باشد عامی است که تخصیص می‌خورد به آن ادله‌ای که بعدا می‌گوییم خوب اینکه مال این. برویم سراغ اخبار آن ده تا خبر: اما خبر اولی آقا سه تا گیر دارد آقای سید مرتضی شما بدون توجه استدلال به این روایت کردی این روایت هم سندا مشکل دارد هم دلالتا، اما سندا مشکل دارد برای اینکه مکاتبه است این قاعده دستتان باشد ائمه جواب‌هایی که با نامه می‌دهند اعتبار ندارد چرا؟ برای اینکه این نامه‌ها را حکومت بررسی می‌کرد کنترل می‌کرد الآن می‌کنند در کارهای سیاسی، حالا آنها سیاسی هم نبوده قضیه، مسئله شرعی بوده ولی نامه‌ها کنترل می‌شده حضرت یکجوری جواب می‌دهند که آن بیچاره سائل که نامه دستش است گرفتار نشود اگر حضرت حکم الله واقعی را می‌خواستند بیان کنند آنها می‌فهمیدند او شیعه است وقتی می‌فهمیدند شیعه است اذیت می‌کردند لذاست که می‌گویند مکاتبه‌ها بدرد نمی‌خورند خوب این نامه مکاتبه است یعنی مشکل سندی دارد این روایت داود می‌گوید من نامه نوشتم حضرت هم جوابش را با نامه دادند این حدیث حدیث مکاتبه‌ای است و مشکل سندی دارد حدیث مکاتبه‌ای اعتباری ندارد این یک. اصلا بیخود شما استدلال کردی و اما اشکال دوم اینها را ندارد ایشان، این حدیث آقا سه اشکال دارد ایشان دوتایش را اصلا اسم نمی‌آورد یکدانه‌اش را هم خیلی رمزی و مختصر یک کلمه می‌گوید من سه تا اشکالها را می‌گویم آن دوتایی را که ایشان نگفته‌اند می‌گویم آن یکدانه‌ای را هم که ایشان خیلی مختصر گفته آن را هم عرض می‌کنم این آقا این حدیث داود سه تا مشکل دارد هم مشکل سندی دارد هم مشکل دلالی، مشکل سندیش چیست؟ مکاتبه است گفتیم مکاتبه‌ها ارزش علمی ندارد انسان نمی‌تواند روی مکاتبه‌ها استدلال بکند چون حضرت تقیتا این را می‌نوشتند این اشکال اول که می‌شود اشکال سندی. و اما اشکال دلالی این روایت داود مربوط به متعارضین است روایت را مراجعه بکنید یکبار دیگر، می‌گوید آقا اختلفوا گاهی از آباء شما روایتهای مختلف متعارض به دست ما می‌رسد آنوقت حضرت فرمودند علمی اش را بگیر غیر علمی اش را رها کن این ربطی به کار ما ندارد ما داریم خبر بدون معارض یحرم عصیر عنبی معارض هم ندارد ما می‌خواهیم این را بگوییم حجت است یا نه آن خبری که شما داری به رخ ما می‌کشی مربوط به متعارضین است یعنی در خبرین متعارضین فرمودند آن علمی اش را بگیر آن غیر علمی اش را رد کن ربطی به کار ما ندارد این دوتا که ایشان اصلا نگفتند این دوتا را. اما اشکال سوم: اشکال سوم اینکه آقای سید مرتضی شما الآن داری با خبر واحد می‌خواهی بگویی خبر واحد حجت نیست این روایت داود خبر واحد است یعنی ما یک روایت داریم از داود که گفته علمی‌ها حجت است غیر علمی را بگذار کنار، شما داری چکار می‌کنی با خبر واحد می‌خواهی بگویی خبر واحد حجت نیست یکخورده علمی‌تر بگوییم با خبر واحد می‌خواهی مسئله اصولیه ثابت کنی مسئله اصولی کدام است؟ عدم حجیت خبر واحد این مسئله اصولیه است شما با خبر واحد، آدم فقه را می‌تواند ثابت بکند با خبر واحد آدم نمی‌تواند مسئله اصولیه ثابت کند شما با یک روایت داود بن فرقد که می‌گوید علمی حجت است غیر علمی را بیانداز دور با یک خبر واحد می‌خواهی ثابت کنی خبر واحد حجت نیست این مستلزم دور است این مستلزم دور است این مطلب چون اولا باید حجیت این تواتر این ثابت بشود تا شما بوسیله او بگویی آن خبرهای واحد حجت نیست و حال آنکه این خودش خبر واحد است یکخورده علمی ترش کنیم عبارت آقای نائینی، ایشان می‌گوید آقای سید اگر این خبر حجت باشد یلزم من حجیته عدم حجیته اگر این حدیثی که شما حجت می‌دانید دارید به رخ ما می‌کشی اگر این حجت باشد از حجیتش لازم می‌آید عدم حجیت، خوب عنایت کنید الآن شما می‌گویید این خبر حجت است سید آخه این خبر را حجت می‌داند خوب اگر این خبر حجت باشد این خبر می‌گوید خبر واحد حجت نیست خودش خبر واحد است از حجیتش لازم می‌آید یعنی خودش خودش را محکوم می‌کند روایت داود که شما حجت می‌دانید می‌گویی این حجت است این خبر حجت می‌گوید خبر واحد حجت نیست و خودش واحد است یعنی کانه روایت داود می‌گوید بابا خبر واحد حجت نیست این اشکال سوم است که ایشان رمزی می‌کنند و من با این توضیحات. خلاصه آقا این حدیث داود سه تا مشکل دارد هم مشکل دلالی هم مشکل سندی اما مشکل سندی برای اینکه مکاتبه است اما مشکل دلالی برای اینکه راجع به متعارضین است ما متعارضین نمی‌خوانیم یک خبر ثقه بدست ما رسیده علم آور هم نیست آیا این حجت است یا نه؟ این ربطی به کار ما ندارد و دیگر اینکه اگر این خبر واحد را شما حجت می‌دانید لازم می‌آید از حجیت این عدم حجیتش چون خود این خبر واحد است و این را هم که شما حجت می‌دانید و این خبر حجت می‌گوید خبر واحد حجت نیست و خودش حجت نیست دلیلی که یلزم من وجوده عدمه فهو باطل دلیلی که از وجودش عدمش لازم بیاید باطل است.

پس نتیجتا حالا اینجا یک چیزی از خارج بگوییم ممکن است سید مرتضی بگوید آقا شماها که قبول دارید به ماها می‌گوید شما که قبول دارید خبر واحد حجت است شما که قبول دارید خبر واحد حجت است این خبر واحد حجت می‌گوید خبر باید علمی باشد جوابش این است که این آقا جدل است می‌دانید که آدم استدلال باید برهانی بیاورد صناعات خمس یادتان است در منطق، ما صناعات خمس داریم یعنی پنج چیز است انسان بوسیله آنها می‌تواند مطلبش را ثابت بکند برهان، جدل، خطابه، شعر، مغالطه که مغالطه را سفسطه هم می‌گویند آنوقت استدلال باید برهانی باشد یعنی شما که می‌خواهی بگویی خبر واحد حجت نیست باید برهان اقامه کنی شما داری جدل می‌کنی قسم دوم از صناعات خمس یعنی شما داری به ما می‌گویی مگر شماها خبر واحد را حجت نمی‌دانید؟ ما می‌گوییم چرا. می‌گوید بفرما این خبر واحد حجت است می‌گوییم اگر شما این کار را بکنید جدل است استدلال انسان درجه اول باید استدلال برهانی بکند خلاصه مطلب آقا به آقای سید عرض می‌کنیم این روایت اولی بدرد نمی‌خورد سه تا مشکل دارد مشکل سندی مشکل دلالتی آن را هم بگذارش کنار. سختش کدام است؟ آن نه تا همانطوری که استدلال آن نه تا مشکل بود رد آن نه تا هم مشکل است فعلا اولی را بخوانیم اما اخبار عرضی که شما به رخ ما کشیدی و اما عن الاخبار فعن الروایه الاولی روایت داود بن فرقد بانها یعنی جواب می‌دهیم بانها این روایت داود خبر واحد است ببینید از سه تا اشکال یکدانه‌اش را گفت این روایت داود اولا مشکل سندی دارد چون مکاتبه است و ثانیا مشکل دلالی دارد چون مربوط به متعارضین است ربطی بکار ما ندارد این دوتا فبانها سوم اینکه انها این روایت داود خبر واحد است و شما داری با خبر واحد می‌خواهی بگویی خبر واحد حجت نیست با خبر واحد می‌خواهی مسئله اصولی درست کنی و این مستلزم دور است و این باعث می‌شود دلیلی است که یلزم من حجیته عدم حجیته. انها این روایت داود خبر واحد است و جایز نیست شما استدلال کنی به این روایتی که خبر واحد است بر منع از خبر واحد. این هم مال آن. پس ببینید آیات را که رد کردیم روایات هم اولی اش را رد کردیم آن نه تای بعدی یکقدری مشکل است لذا ایشان می‌فرماید برویم سراغ آن نه تا.

[جواب از اخبار عرض]

اما اخبار عرض، آن نه تا که می‌گوید عرضه بدهید حرف ما را بر کتاب خدا و سنت پیغمبر البته چرا آنها متواتر است خبر داود خبر واحد است شما نمی‌توانی با خبر واحد خبر واحد را از بین ببری اما چرا آن نه تا مشکل سندی ندارد عنایت بفرمایید روایت داود مشکل سندی دارد اما اینها مشکل سندی ندارد آن نه تا چرا؟ چون متواتر است لذا ایشان می‌فرماید اما آن نه تا روایت که اسمش اخبار عرض است آنها تواتر معنوی دارد یادتان است قبل از ماه رمضان گفتم سه جور ما تواتر داریم تواتر لفظی تواتر معنوی تواتر اجمالی. تواتر لفظی مثل حدیث غدیر مثل حدیث ثقلین بیش از صد طریق ما برای این احادیث داریم همه هم با این لفظ من کنت مولاه فهذا علی مولاه، انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله به اینها می‌گویند چی؟ تواتر لفظی، عین این لفظ در طرقهای زیادی برای ما نقل شده اینها را می‌گویند تواتر لفظی. تواتر معنوی را به چه مثال زدند؟ شجاعت و زهد امیرالمومنین، ما در روایات نداریم علی شجاع، ولی کارهایش را که نگاه می‌کنیم در جنگها چه کرده می‌فهمیم شجاعت علی مسلم است یعنی قطع داریم به شجاعت ایشان قطع داریم به زهد ایشان متواتر است اما چه تواتری؟ تواتر معنوی یعنی معنای شجاعت و زهد توی روایات هست لفظ شجاع لفظ زاهد ما راجع به امیرالمومنین (سلام الله علیه) نداریم تواتر اجمالی کدام است؟ تواتر اجمالی آقا من توی رسائل یادم هست توی رسائل یک جایی حالا یادم نیست کجا، یکجا اسم از آن برده شده ولی آقای آخوند مکرر این را می‌گوید یکجایش که الآن یادم است صفحه ۸۰ یکی هم صفحه ۹۷ این دو جا را مراجعه کنید آقای آخوند تواتر اجمالی را معنا می‌کند تواتر اجمالی این است یکدسته روایات ما داریم یقین داریم یکی از اینها صادر از معصوم است اجمالا توی این ده بیست تا روایت می‌دانیم یقین داریم یکدانه‌اش صادر از معصوم است به این می‌گویند چه؟ تواتر اجمالی. یعنی بین این ده بیست تا اجمالا یکدانه‌اش صادر از معصوم است خوب خلاصه آدم باید استدلال بکند به خبر متواتر حالا یا تواتر لفظی یا معنوی یا اجمالی. ما نحن فیه کدام است؟ دوتاست لفظی که نیست روایاتش را دوباره مراجعه کنید لفظها با هم فرق داشت پس این روایت نه تا تواتر لفظی ندارد مثل قضیه غدیر و حدیث ثقلین نیست اما تواتر معنوی دارد چون معنای همه یک چیزی است می‌گوید مخالف کتاب را رها کن تواتر اجمالی هم دارد که ایشان نمی‌گوید عرض کردم جایش بود همینجا ایشان می‌گفتند ظاهرا ایشان خیلی تواتر اجمالی را قبول ندارد ولی آن تقسیم بندی که ما کردیم روایات عرض هم تواتر معنوی دارد و هم تواتر اجمالی. لذا ایشان می‌فرماید آن نه تا خبر مشکل ندارد مشکل سندی ندارد و ان کانت متواتره معنی و اجمالا، آنهم شما اضافه کنید ولو تواتر دارد یعنی مشکل سندی ندارد الا انها الا اینکه این اخبار دو طائفه است احداهما یک طائفه‌اش دلالت دارد بر طرح خبر مخالف کتاب. آن روایات را آقا یک نگاهی بکنید چهل روز فاصله شده آن نه تا روایت بعضی‌هایش دلالت دارد، دو قسمش می‌کند، بعضی‌هایش دلالت دارد بر اینکه مخالف کتاب را رد بکنید بعضی‌هایش دلالت دارد بر اینکه ما لایوافق را رد بکنید یعنی اگر یک خبری بدست شما رسید موافق نبود اما مخالف هم نبود بکنید پس اخبار عرض می‌خواهد بگوید مشکل سندی ندارد متواتر است الا اینکه می‌خواهد اشکال دلالتی ایشان بکند دو طائفه‌اش می‌کند یک طائفه‌اش می‌گوید مخالف کتاب رارها کن یک طائفه‌اش می‌گوید آنکه موافق نیست، اما سر مطلب است. ان شاء الله آقایان پس فردا.

الكتاب والسنّة هو في غير معلوم الصدور ـ : تعليل العرض في بعض الأخبار بوجود الأخبار المكذوبة في أخبار الإماميّة.

وأمّا الإجماع :

٣ - الاستدلال بالإجماع

فقد ادّعاه السيّد المرتضى قدس‌سره في مواضع من كلامه ، وجعله في بعضها بمنزلة القياس في كون ترك العمل به معروفا من مذهب الشيعة (١).

وقد اعترف بذلك الشيخ على ما يأتي في كلامه (٢) ، إلاّ أنّه أوّل معقد الإجماع بإرادة الأخبار التي يرويها المخالفون.

وهو ظاهر المحكيّ عن الطبرسيّ في مجمع البيان ، قال : لا يجوز العمل بالظنّ عند الإماميّة إلاّ في شهادة العدلين وقيم المتلفات واروش الجنايات (٣) ، انتهى (٤).

والجواب :

الجواب عن الاستدلال بالآيات

أمّا عن الآيات ، فبأنّها ـ بعد تسليم دلالتها ـ عمومات مخصّصة بما سيجيء من الأدلّة.

الجواب عن الاستدلال بالأخبار

وأمّا عن الأخبار :

فعن الرواية الاولى ، فبأنّها خبر واحد لا يجوز الاستدلال بها على المنع عن الخبر الواحد.

__________________

(١) رسائل الشريف المرتضى ١ : ٢٤ ، و ٣ : ٣٠٩.

(٢) انظر الصفحة ٣١٣.

(٣) مجمع البيان ٤ : ٥٧ ، ذيل آية ٧٩ من سورة الأنبياء.

(٤) لم ترد «انتهى» في (ت) ، (ر) و (ه).

وأمّا أخبار العرض على الكتاب ، فهي وإن كانت متواترة بالمعنى إلاّ أنّها بين طائفتين :

إحداهما : ما دلّ على طرح الخبر الذي يخالف الكتاب.

والثانية : ما دلّ على طرح الخبر الذي لا يوافق الكتاب.

٣ - ما دلّ على طرح ما يخالف الكتاب

أمّا الطائفة الاولى ، فلا تدلّ على المنع عن الخبر الذي لا يوجد مضمونه (١) في الكتاب والسنّة.

فإن قلت : ما من واقعة إلاّ ويمكن استفادة حكمها من عمومات الكتاب المقتصر في تخصيصها على السنّة القطعيّة ، مثل قوله تعالى : ﴿خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً(٢) ، وقوله تعالى : ﴿إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ ... الخ (٣) ، و (فَكُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالاً طَيِّباً(٤) ، و (يُرِيدُ اللهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ(٥) ، ونحو ذلك ، فالأخبار المخصّصة لها ـ كلّها ـ ولكثير (٦) من عمومات السنّة القطعيّة مخالفة للكتاب والسنّة (٧).

قلت :

مخالفة ظاهر العموم لا يعدّ مخالفة

أوّلا : إنّه لا يعدّ مخالفة ظاهر العموم ـ خصوصا مثل هذه

__________________

(١) لم ترد «مضمونه» في (ظ) و (م).

(٢) البقرة : ٢٩.

(٣) البقرة : ١٧٣.

(٤) الأنفال : ٦٩.

(٥) البقرة : ١٨٥.

(٦) في (ص) ، (ظ) ، (ل) و (م) : «كثير».

(٧) لم ترد «والسنّة» في (ظ) ، (ل) و (م).