حالا میخواهییم در این مقام دوم که مقام اثبات است ثابت کنیم این لفظ اجماع که دلالت بر اتفاق کل دارد به چه دلیل حجت است؟ شما دیروز گفتین نقل کل و نقل سبب حجت است. حالا میخواهییم در اینجا ادلهاش را بشماریم که مرحوم شیخ شیش دلیل میاورند. دلیل اول: ایشون در سط اخر صفحه ۵۹ (به کتاب استاد) فرمودن این اجماعها نقل فتاوی است اجمالا. یک وقت ادم نقل فتاوی میکند تفصیلا. مثلا میگه صدوق، مفید، مرتضی و محقق اینا اینجور میگن. این نقل فتاوی است تفصیلا. یک وقت نه میگوید اجمع العلما. خب این هم نقل فتاوی است ولی اجمالا. ایشون همین رو میگه که چه جور نقل فتاوی تفصیلی رو شما قبول دارید که اگر یک عالم عادل ثقه بیاید نقل فتاوی کند تفصیلا بگوید فلانی و فلانی تا اخر برای ما بشمارد مگه از قبول نمیکنین؟ خب نقل اجماع هم نقل فتاوی است منتهی اجمالا. به همان دلیلی که نقل فتاوی تفصیلی را قبول میکردین اگر خبر دهنده عادل ثقه بود به همان دلیل همین عادل ثقه اگر نقل اجماع کرد باید قبول کنین. این دلیل اول است. لا فرق بین نقل فتاوی تفصیلا و اجمالا.
الثانية: وارد مقدمه دوم شدیم که میشود اثباتی. حجّيّة نقل السبب المذكور در مقدمه اولی گفتیم اجماع ظهور دارد در اتفاق کل سبب مذکور همین است یعنی اجماع ظهور دارد در اون سبب کاشف از رای معصوم حالا امروز میگیم نه این نقل سبب حجت است وجواز التعويل و اعتماد عليه نقل سبب؛ دلیل اول: وذلك لأنّه ليس إلاّ كنقل فتاوى العلماء تفصیلا وأقوالهم وعباراتهم الدالّة عليها اقوال لمقلّديهم وغيرهم، یعنی اگر یک اقای ثقهای برای مقلدین اقایون چه برای غیر مقلدین نقل فتوا کند این اقای فلانی و فلانی و فلانی اینجوری میگن.
دلیل دوم. لیس الا کنقل را هم بر سر این بیاورید.
ما دوجور روایت داریم یک روایت اصطلاحی یک روایت غیر اصطلاحی. روایت اصطلاحی این است که راوی از قول و فعل و تقریر امام برای ما خبر دهد بگوید امام اینگونه فرمود. امام اینگونه عمل کردن و امام شخصی این کار را در جلوی امام انجام داد و چیزی نفرمودن و تقریر یعنی امضا. مثلا زراره میگوید امام فرمودن یحرم عصیر العنبی. اب انگور اگر جوشیده شود حرام است. این داره خبر میدهد از قول معصوم. یک وقت خبر میدهد از فعل معصوم که من اونجا بودم وقتی حضرت دعای یا من ارجوه رو شروع کردن به یا ذالجلال که رسیدن محاسنشون رو گرفتن و دستشون رو تکون دادن. حضرت که نگفتن این کار رو بکنین عملا حضرت این کار رو کردن و زراره برای ما این رو نقل میکنه. یا اینکه بگوید من محضر حضرت بودم یکی آمد وضو اینگونه گرفت و حضرت هم نگاه کردن و این هم روایت است و حضرت امضا کردن. اما اگر زراره بگوید من خدمت حضرت بودم یک نفر آمد سوال پرسید که ایا الت شطرنج و موسیقی را میتوان خرید و فروش کرد؟ این روایت نیست چون قول معصوم در آن نیست و داره سوال رو نقل میکنه. اما اگر بگه من اونجا بودم و شخصی آمد از حضرت سوال کرد ایا خرید و فروش الات لهو و لعب اینا چطور است؟ اگر زراره برای ما این را نقل کرد اسم این روایت اصطلاحی نیست. چون از معصوم خبر نمیده داره از سوال دیگری خبر میده. یا اگر بگوید کسی در محضر امام این کار رو کرد. روایت در جاییست که باید تقریر امام هم باشد.
خلاصه ما دو جور روایت داریم یکی اصطلاحی که بهش میگن سنت که خبر میده از قول و فعل و تقرییر معصوم. اما اگر راوی خبر داد از قول و فعل دیگری اون اسمش روایت اصطلاحی نیست.
روایت اصطلاحی که قطعا حجت است. و ادله حجیت خبر واحد این هارو برای ما حجت میکند. آن وقت علما گفتن به همین دلیل روایتهای غیر اصطلاحی هم حجت است. یعنی به همان دلیلی که قول زراره رو باید بپذیریم اگر از گفته امام خبر داد به همان دلیل گفته اون سائل رو که زراره نقل کرده رو باید بپذیریم. ایشون میگه نقل اجماع هم مثل این دومی میمونه. و مثل روایت غیر اصطلاحی است.
وذلك لأنّه ليس إلاّ كنقل رواية ما عدا قول المعصوم روایت غیر اصطلاحی ونحوه من سائر ما تضمّنه الأخبار اخبار ما متضمن آن است، كالأسئلة التي تعرف منها أجوبته المعصوم، والأقوال والأفعال التي يعرف منها تقريره، ونحوها مثل قول لغوی ما در قرآن داریم وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْن لغوی میگه الکعب هو قبة القدمین الان قول لغوی هم حجت است ممّا تعلّق بها الحکام، تا اینجا دو دلیل.
دلیل سوم: وما نقل این ما مای مصدریه است تاویل به مصدر میره ما نقل میشه نقل وقتی شد نقل اون لیس الا رو سرش در بیاورین عن سائر الرواة المذكورين في الأسانيد وغيرها گاهی یک روایت بین کلینی تا امام صادق علیه السلام ده تا واسطه میخورد اون نفر اول که میگوید قال امام اون روایت است اما این بقیه که روایت نیست مثلا میفرمایند حدثنا مفید و اون میفرماید حدثنا کلینی و اون مفرماید حدثنا صدوق و اینها دیگه روایت نیستن و روایت تنها اون اولی است حالا ایشون میگه به الاسانید همین است. یعنی نقل میکنه اقای کلینی سائر روات رو چه گونه حجت میدانید یعنی اون باقی که روایت نیست و نقل اجماع هم مثل اینا است. دلیل سوم این شد: لان الاجماع لیس الا كنقل اون روات سائر روات به جز اولی.
سوال
یک وقت روات همین سند رو میگه یک وقت روات سند دیگر رو میگه میگه کی و کی در یک سند دیگر اینطور گفتن. خلاصه مطلب به همان دلیلی که بقیه روات غیر اولی رو قبول میکنی به همان دلیل هم این ناقل اجماع وقتی بیان میکنه ازش قبول کن.
برویم سراغ دلیل چهارم: و كنقل الشهرة اگر یک ثقهای بیاید نقل شهرت کند و نقل و یک ثقهای بیاد نقل اتّفاق سائر اولي الآراء مثل حکما و متکلمین و بگوید متکلمین و فلاسفه قائل هستن به حدوث زمانی عالم این رو صفحه ۱۱ (کتاب استاد) که قطع رو میخوندیم مراجعه کنین که اتفاق همه شرائع است همهی متکلمین موحدینشون نه مادیونشون قائلن که عالم حدوث زمانی دارد. خب ما میپذیریم این هم رو هم باید بپذیریم. وكنقل الشهرة واتّفاق سائر اولي الآراء والمذاهب مسیحیها مثلا فلان عقیده رو دارن وذوي الفتوى یا صاحبان فتوی أو جماعة منهم، وغير ذلك. مثلا میگوید عربها اخلاقشون این است عجمها اخلاقشون این است. و خلاصه ایشون در این چهار دلیل داره قیاس میکنه ایشون میگوید در اونها حجیت خبر واحد مسلم است.
نتیجه: وقد جرت طريقة السلف والخلف من جميع الفرق چه اهل ادیان باشند چه اهل ملل و نحل ملل به صاحب ادیان میگن و نحل به علما میگن ولو صاحب ادیان دیگر باشند یا دینم نداشته باشن ایشون میگه خلافا عن سلف تمام فرق مردم اعم از ملل و نحل تمام اینها قبول دارن حجیت خبر واحد رو این از ادله ایست که بعدا میخونیم یکی از ادله حجیت خبر واحد این است که خبر واحد ثقه را کسی که دینم نداشته باشه خبر ثقه را میپذیرد. بعد ایشون نتیجه میگیرن که چطور در این چهار مواردی که ما شمردیم تمام ملل و نحل قول ثقه رو قبول میکنن نقل اجماع هم مثل همون میمونه باید قبول کنین على قبول أخبار الآحاد في كلّ ذلك ممّا كان النقل فيه على وجه الإجمال أو التفصيل.