خوب حالا ایشان میفرمایند الثانی، این الثانی هم که حالا ایشان میخواهند بگویند یک کمی ناقصی دارد شما برای این که بهتر مطلب را متوجه بشوید به فصول یک سری بزنید صفحه ۲۴۲ این فصولهایی که من داریم صفحه ۲۴۲ ایشان کاملتر گفته هم معنای لغوی اجماع را گفته هم معنای اصطلاحیاش، ایشان فقط اکتفا کرده به معنای اصطلاحی، نه معنای لغویش را هم ببینید بد نیست.
[معنی اجماع در لغت]
اجماع لغتا دو معنی دارد الاجماع فی الغة یعطی لمعنین اجماع در لغت دو معنی دارد و به هر دو هم آیات و روایاتی ما داریم یعنی در قرآن و احادیث ما داریم که کلمه اجماع استعمال شده و معنای لغویش مقصود است. ۱- عزم و تصمیم، اجماع معنای لغویش چی؟ عزم است عزم همان تصمیم است هم آیه قرآن ما به این معنای لغوی اجماع ما داریم هم حدیث داریم، اما آیه: و اجمعوا کیها؟ برادران یوسف اجمعوا ان یجعلوهُ فی غیابةِ جُبّ برادرها تصمیم گرفتند اجماع کردند اجماع در اینجا معنای لغویش مقصود است به معنای عزم است به معنای تصمیم است یعنی برادران یوسف تصمیم گرفتند عزم کردند که یوسف را در چاه بیندازند، این یک آیه. یک آیه دیگر هم دارد اجمعوا امرکم یعنی تصمیم بگیرید راجع به امری که میخواهید اقدام بکنید آن امر را انجام بدهید. یکدانه هم روایت بخوانیم، روایت دارد: من لم یجمعِ الصیام من اللیل فلا صیام له، من لم یجمع یک وقت یجمع نخوانید، اگر یجمع بخوانید معنایش این است: کسی که جماع نکند روزه فردایش باطل است، نه یجمع نخوانید کسی که جماع نکند شب روزه فردایش باطل است، نه یجمع نیست یجمع است، من لم یجمع من اللیل کسی که از شب اجماع نکند بر روزه فردا یعنی قصد و تصمیم روزه فردا را نداشته باشد روزهاش درست نیست. خوب پس عنایت فرمودید در آن آیه و در این روایت اجماع به معنای لغویش استعمال شده این یک معنای لغوی، یک معنای لغویش هم اتفاقُ الکل فی کلّ امرٍ اگر همه اتفاق کردند همه یعنی کی؟ یعنی چه عالم و چه جاهل، بر هر چیزی چه امر دینی و چه امر غیر دینی. پس معنای دومی لغوی اجماع چی شد؟ اتفاق کل فی کلّ امر یعنی همه بالاتفاق چه عالم و چه جاهل همه یک چیزی بگویند حالا آن یک چیز میخواهد امر دینی باشد یا امر غیر دینی باشد، این هم معنای دومی لغوی اجماع.
[معنی اصطلاحی]
و اما معنای اصطلاحیش که دیگر از اینجا وارد کتاب خودمان میشویم، معنای اصطلاحی اجماع یک اتفاق خاصی است، به قول اوثق آن معنای دومی لغوی نقل شده و شده معنای اصطلاحی، اتفاق علماء نه همه، آن هم در امر دین نه غیر از دین، دقت کردید معنای دومی لغوی چی بود؟ اتفاق همه چه عالم و چه جاهل، در هر چیزی چه امر دینی و چه امر غیر دینی، اما اجماع اصطلاحی که ما داریم میخوانیم نه اتفاق همه نیست اتفاق یک جمعیت خاصی از امت پیغمبر یعنی علماء خلاصه آنهایی که اهل حل و عقد هستند اگر اجماع کردند بر یک امر دینی، فلان چیز حرام است، فلان چیز واجب است، پس اجماع معنای لغویش چند تا شد؟ عزم و تصمیم یک، اتفاق کل فی کلِّ شیء دو، معنای اصطلاحی اجماع اتفاق علمای یک عصر آن هم نه همه عصرها علمای یک عصر اگر بالاتفاق راجع به امر دینی یک مطلبی را اتفاق کردند به آن میگویند اجماع اصطلاحی، که دیگر از اینجا با کتاب تطبیق میکند. پس کسری ایشان را با فصول ضمیمه بکنید صفحه ۲۴۲ هم معنای لغوی و هم معنای اصطلاحی، ایشان فقط معنای اصطلاحی را میگویند خوب این یک مطلب.
مطلب دوم: ایشان میگوید همُ الاصل له و هو الاصل لهم، اینها را روز اول گفتم اجمالش را ایشان امروز مفصل میگویند، این اجماع را آقا مبتکرش عامه هستند یعنی سنیها این دلیل را برای ما درست کردند، همُ الاصلُ له یعنی این اصل اجماع را اینها تأسیس کردند هم الاصلُ له یعنی اینها مؤسس اجماع شدند، و هو الاصل لهم و این اجماع هم اصل خلافت ابوبکر شد یعنی اینها از این کلام از این جمله از این استدلال سوءاستفاده کردند آمدند یک اجماعی درست کردند آن روز هم عرض کردیم زنده باید ابوبکر زنده باد کی، علی خانه نشین شد آقای ابوبکر آمد روی کار، خوب این شد اسمش اجماع. خوب ببینید آقای سید مرتضی در الذریعه میفرماید، میفرماید: ما حرفی نداریم اجماع را آنها درست کردند و ما هم قبول میکنیم چون ائمه ما فرمودند خُذِ الحق ولو من الکافر حق را شما بگیر ولو از کافر، اینها مؤسس اجماع هستند عیبی ندارد ما هم تعصب نداریم میگیریم از آنها، اما آن سوءاستفاده هایش را قبول نداریم. و هو الاصل لهم با همین اجماع اینها سوءاستفاده کردند آمدند گفتند اجمعَ الامة که آقای ابوبکر مثلاً خلیفه بلافصل است. پس نتیجه این که اجماع اصطلاحی شد علماء عصر واحد اهل حل و عقد آنهایی که خلاصه با مطالب دینی سر و کار دارند آنها اگر اتفاق کردند بر یک چیزی این میشود اجماع اصطلاحی و همُ الاصل له و هو الاصلُ لهم.
الامرُ الثانی: عرض کردیم امر ثانی را دیگر تمام بحث اجماع این است که نقل اجماعها نوعا حدسی است این را ایشان ندارد اینجا ولی خلال بحثها میخوانیم اصلاً امر ثانی این است که خلاصه نقل اجماعها نوعا حدسی است این صغری و ادلهی حجیت خبر واحد خبرهای حدسی را نمیگیرد این هم کبری، پس اجماع را ما قبول نداریم که تحت ظنون خاصه باشد و از ادله ی معتبره باشد.
الامرُ الثانی این که اجماع در مصطلح خاصه ببینید به معنای لغوی اصلاً اشاره نمیکند و حال آن که به دردمان میخورد این معنای لغوی را داشته باشید بعد از تعطیلات تابستان انشاءالله که به آنجا میرسیم این معنای لغوی به درد آنجای ما میخورد ولی فعلاً ایشان چیزی نمیگویند، اجماع در مصطلح خاصه بلکه عامه چیه؟ هو اتفاقُ جمیع العلماء این خبر آن اجماع است، اجماع اصطلاحی این است که جمیع العلماء فی عصرٍ، عصرٍ یعنی عصر واحد، همه علما یک زمان یک چیزی بگویند. حالا عامه کی هستند؟ الذین همُ الاصلُ له عامه موسس این اجماع هستند آنها این اجماع را درست کردند و هو الاصل لهم فی خلافةِ ابن قحافة عبارتهای سید مرتضی است و هو الاصلُ لهم همین اجماع را اینها مدرک قرار دادند برای خلافت آن غاصب. علی کل حال ایشان میفرماید عامه مؤسس له اجماع را و این اجماع هم اصلی است یعنی دلیلی است برای اینها نسبت به خلافت او، لهم هو حالا این اجماع اصطلاح خاصه تعریفش چیه؟ اتفاق جمیع علمای در عصر واحد.
کما ینادی بذلک تعریفاتُ کثیر من الفریقین، از شیعه و سنی ایشان دیگر مال سنیهایش را نقل نمیکند اگر میخواهید کتابهای غزالی، ابن حاجب، عضدی اینها کتابهای سنی است و اصولی هم هست اگر این کتابها را دارید به آنها مراجعه بکنید همین حرف را زدند، ایشان فقط از علمای شیعه یک سه چهار تا عبارت نقل میکند میگوید ینادی بذلک، بذلک یعنی چی؟ که اجماع اتفاق علمای عصر واحد است ذلک میخورد به اتفاق عصر واحد یعنی علمای عصر واحد اگر اتفاق به یک مطلبی داشته باشند به این میگویند اجماع. و ینادی بذلک تعریفات کثیری از فریقین شیعه و سنی، این شد فعلاً سه چهار تا عبارت از شیعیان نقل میکنند عرض کردم اگر دارید حاجبی را کتابش را دارید مختصرُالاصول، بعد عضدی شرح مختصرُ الاصول، بعد غزالی، اگر این کتابها را دارید مراجعه بکنید همه این حرف را زدند ولی ایشان اکتفا کردند به نقل علمای شیعه فقط.
[اقوال علمای شیعه]
قالَ علامه فی التهذیب: تهذیب الوصول الی علمُ الاصول، بسیار کتاب خوبی است من یک موقع مطالعه میکردم یک کتاب اصولی بسیار پاکیزه ای است، تهذیب یعنی تهذیبُ الوصول الی علمِ الاصول صفحه ۶۵، المقصد الثامن، اگر دارید آن کتاب را مراجعه بکنید ببینید چی فرمودند آقای علامه. فرمودند: اتفاقُ کل الحل و العقد یعنی اهل حل و عقد یعنی علماء، علماء اهل حل و عقد هستند میبندند و باز میکنند آنهایی که اهل حل و عقد هستند از امت پیغمبر خود ما اینها اگر اتفاق بر یک مطلبی داشتند این را بهش میگویند اجماع، این یک عبارت.
برویم سراغ عبارت آقای آشیخ محمد غرویه جرجانی، صاحبُ الکتاب غایة البادی آنهایی که این کتابها دستشان است درست کنند، قالَ صاحب غایة البادی فی شرح المبادی، این کتابهایی که دست من است نوشته صاحب المبادی غلط است مبادی مال علامه است مبادی یک کتاب اصولی است مال آقای علامه است، این مبادی را دو نفر شرح کردند یکی از شاگردهای خودش همین آقای آشیخ محمد غروی جرجانی ایشان شرحی بر این کتاب نوشته و اسمش را گذاشته غایة البادی فی شرح المبادی، پس ببینید اینجا الان میگوید صاحبُ المبادی یعنی علامه چون مبادی مال علامه است اگر هم میخواهید خاطرجمع بشوید صفحه ۳۲۹ با این کتابهایی که دست من است ببینید صفحه ۳۲۹ خط چهارم و پنجم تو ذهنم است ایشان میگوید قالَ علامه فی المبادی، غرض صاحب مبادی علامه است صفحه ۳۲۹ را مراجعه بکنید صاحبُ المبادی علامه است شما میخواهید الان عبارت دیگری را نقل بکنید شما میخواهید عبارت آشیخ محمد غروی جرجانی را نقل بکنید او که کتابش مبادی نیست او کتابش غایةُ البادی فی شرح المبادی از شاگردهای خود علامه بود کتاب استادش را شرح کرده. پس مبادی مال علامه است صفحه ۳۲۹ را مراجعه بفرمایید آن وقت صاحبُ المبادی میشود علامه و حال آن که نه آن نسخه جامعه مدرسین درست است، غایةُ البادی صاحب غایةُ البادی که مبادی علامه را شرح کرده ایشان اینجوری گفته. یک شرح هم شهید ثانی نوشته بر این مبادی یک شرح هم شهید ثانی نوشته صفحه ۷۷ را اگر از این کتابها بیاورید دارد، صفحه ۷۷ ببینید همان خط سوم و چهارم که قال شهید ثانی در غایةُ المبادی، مبادی مال علامه است غایة المبادی مال شهید ثانی است، پس خلاصه اشتباه نشود مبادی کتاب اصولی است مال آقای علامه، دو نفر شرح کردند او را یکی از شاگردهای خودش است آقای آشیخ محمدعلی غروی جرجانی، اسم شرحش چیه؟ غایةُ البادی فی شرح المبادی. یک شرح هم آقای شهید ثانی نوشته یعنی بر مبادی یک شرحی نوشته اسمش را گذاشته غایةُ المبادی. خلاصه مطلب عبارت را پس درست کنید قالَ صاحبُ غایة البادی فی کتابه شرح المبادی، که این آقای صاحب غایة البادی هو احد علمائنا المعاصرین للعلامة بل من تلامذته، بلکه نه صرفا که از علماء، از علماء بوده ولی از علمایی بوده که شاگرد خود علامه بوده. خوب حالا این آقای بزرگوار چی فرموده؟ اسمشان هم چیه؟ آشیخ محمد آشیخ محمد غروی جرجانی این آقا که یکی از علمای معاصر علامه است و یکی از شاگردان علامه است ایشان این را فرمودند، فرمودند: الاجماع فی اصطلاح، ببینید به لغوی کاری ندارد آمده گفته اجماع در اصطلاح فقهای اهل بین هو اتفاق امة محمد صلی الله علیه و آله علی وجهٍ یشملُ قول المعصوم، ببینید آمده میگوید اجماع این است: یعنی فقهای اهل بین اتفاق، اهل بین یعنی فقهای این دین فقهای امت این پیغمبر اگر اتفاق کردند بر یک چیزی آن را میگویند اجماع آن هم علی وجه یشمل علی قول المعصوم. آن روز عرض کردم اصلاً ما اجماع را گرفتیم از عامه اما واقعا بین ما و آنها زمین تا آسمان تفاوت است آنها میگویند همینقدر که یک مشت جمع شدند گفتند زنده باد کی، این اسمش اجماع است. ما میگوییم نه اجماع یک ابزار است اجماع خودش دلیل نیست اجماع یک ابزاری است برای به دست آوردن قول معصوم یعنی ما از این راه از این ابزار استفاده قول معصوم میکنیم اگر هم آنهایی هم که اجماع را حجت میدانند به اعتبار کاشفیت از رأی معصوم حجت میدانند، این هم یک عبارت.
برویم سراغ صاحب معالم اینها همه البته از معارج گرفتند اگر معارج محقق را دارید ببینید صفحه ۱۲۵، چون ایشان جزء قدما است دیگر محقق صاحب شرایع یک کتاب اصولی دارد به نام معارج صفحه ۱۲۵، تمام این آقایان بعض این عبارتها را از محقق گرفتند. حالا ببینیم معالم چی میفرماید: معالم صفحه ۱۶۴، این معالمی که من دارم چون این معالم چند جور چاپ شده است، خلاصه بحث اجماع معالم را ببینید آمده میگوید الاجماع فی الاصطلاح اتفاقٌ خاصّ، اشاره به چیه؟ چون در لغت معنای دومیش چی بود؟ اتفاق عام اتفاق همه در هر چیزی، اما نه در اصطلاح یک اتفاق خاصی است یعنی جماعتی از مردم نه همه اتفاق در یک مطلبی بکنند اگر علماء اتفاق خاص اگر بشود و هوَ اتفاق من یعتبر قوله من الامة خوب قوله من الامة کی قولش معتبر است؟ علماء، مردم کوچه و بازار که قولشان اعتباری ندارد. اینها همه معانی اصطلاحی اجماع است، لغویش را که من از بیرون عرض کردم. ایشان میگوید کافی است دیگر و کذا غیرها من العبارات، عرض کردم معارج را مراجعه کنید بد نیست، قوانین را مراجعه بکنیم بد نیست جلد اول، صفحه ۳۴۶، عین حرف صاحب معالم را قوانین هم زده، و همه اینها از آقای معارج در صفحه ۱۲۵ گرفتند.
و کذا غیرها من العبارات المصرحة بذلک، بذلک یعنی چی؟ یعنی اتفاق علمای عصر واحد، پس اجماع اصطلاحی اتفاق علمای عصر واحد، المصرحة بذلک یعنی این که علمای یک زمان همه بالاتفاق اگر یک چیزی بگویند به این میگویند اجماع. اینها آمدند در تعریف اجماع این حرفها را زدند و غیرهُ فی المقامات بعضیها در فقه آمدند گفتند کتاب اصولی نداشتند مثلاً آمدند یک مطلبی را با اجماع ثابت بکنند به مناسبت آن مسأله تعریف اجماع را هم کردند، اینهایی را که تا حالا خواندیم تعریف اجماع بود در کتابهای اصولی، ایشان میگوید نه منحصر به کتابهای اصولی هم نیست یعنی فقها هم که میآیند یک مطلبی را به عنوان اجماع ثابت بکنند مثلاً اجماع داریم عرق جنُب از حرام نجس است، اجماع داریم نماز جمعه واجب است در زمان غیبت، این آقایی که میخواهد ادعای اجماع بکند در این مسأله حالا کتاب فقهی است به مناسبت این که میخواهد این مدعایش را با اجماع ثابت بکند اجماع را هم یک تعریفی میکند، این تعریفهایی را که خواندیم تعریف اجماع بود در کتب اصولیه و غیرهُ یعنی غیر تعریف اجماع یعنی در جاهایی هم که صحبت از تعریف اجماع نیست صحبت از مسائل فقهی است از مقامات دیگر آنجا هم میبینیم علماء به مناسبت همین حرفها را زدند، آمدند گفتند اجماع این است که علمای یک عصر اگر اتفاق داشته باشند در یک مطلب به آن میگویند اجماع.
خوب حالا ایشان میخواهد یک شاهدی بیاورد، شاهد این که در اجماع علمای عصر واحد شرط است، ببینید آقا الان شما مثلاً میگویید اجمعَ العلماء که شراب نجس است، یک نفر به شما اشکال میکند میگوید نه محقق اردبیلی پاک میداند چون محقق اردبیلی فقط میگوید حرام است شراب والا اگر دستت به آن خورد پاک است، خوب شما الان میگویید اجمعَ العلماء که شراب نجس است. یک نفر به شما اشکال میکند که آقا این چه اجماعی است محقق اردبیلی قبول ندارد. آن وقت شما در جواب چی میگویید؟ میگویید آقا ایشان انقرضُ عصرهُ، ببینید این شاهد بر این است که علمای یک زمان اگر یک حرفی را بزنند میشود اجماع یعنی این آقا به شما نمیتواند اشکال بکند، بگوید این چه اجماعی است که شما میگویید، و حال آن که محقق اردبیلی پاک میداند. میگوییم آقا ما میگوییم اجمعَ العلماء یعنی علمای یک عصر، آقای محقق اردبیلی مال چهارصد سال پیش است. پس بنابراین اگر ایشان پاک میداند ضرر به این اجماع ما نمیزند ما که میگوییم اجماع یعنی علمای عصر ما، حالا ایشان مخالف هستند با این مطلب عیبی ندارد.
سؤال: میزان عصر چیه حاج آقا؟
ـیعنی الان زمان ما مثلاً یک پنجاه سال، یک قرنی را میگویند عصر، مثلاً الان این علمای ما تو این یک قرنی که حالا بعضیها قبل بودند و بعضیها در این زمان تقریبا این را میگویند عصر دیگر، اما واقعا دیگر یک قرن به آن طرف را نمیگویند عصر واحد.
خلاصه ایشان میخواهد شاهد بیاورد برای این که در اجماع اصطلاحی چی شرط است؟ اتفاق علمای عصر واحد، شاهد بر این مطلب چیه؟ این که، حالا این مثال شراب را من از خارج زدم، که اگر کسی بگوید اجمعَ العلماء که شراب پاک است. شما نمیتوانی به او اشکال بکنی و بگویی آقا این اشکال شما درست نیست آقای اردبیلی مخالف است. میگوییم آن انقرضَ عصرهُ. از این چی میفهمیم؟ از این میفهمیم که پس اگر ما میگوییم اجمعَ العلماء یعنی علمای یک زمان ما علمای عصر واحد. ایشان عصرش مال سه چهار قرن پیش است پس مضر به اجماع نیست یعنی منافات ندارد که من بگویم اجمعَ العلماء که شراب نجس است، این منافات ندارد که یک آقایی که مال سه چهار قرن پیش است ایشان بفرمایند که پاک است.
حالا ایشان میخواهد همین شاهد را بیاورد، کما تراهُم شاهد بر این مطلب شما میبینی علماء را که یعتذرون کثیرا عن وجود المخالف بانقراض عصره، یعنی اگر شما ادعا کنید که شراب نجس است یک نفر اشکال بکند که آقای اردبیلی پاک میداند این اجماع باطل است، من عذر میآورم میگویم نخیر مخالفت ایشان ضرری به اجماع ما نمیزند، چرا؟ عذر میآورم به انقراض عصرش میگویم عصر ایشان منقرض شده. خوب این کاشف از این است که اجماع چیه؟ اتفاق علماء یک عصر همینقدر که در این عصر ما همه میگویند شراب نجس است کافی است که من ادعای اجماع بکنم ولو در اعصار گذشته بعضیها مخالف بودند.