درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۱۱۳: اجماع منقول ۶

 
۱

خلاصه مباحث گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله و صلی الله علی محمد و آله و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی القیام یوم الدین.

صحبت در اجماع بود، عرض شد اصل اولی اقتضا می‏کند عدم حجیت ظنون را اصل اولی حرمت عمل به ظن است عدم اعتبار ظن است ولی از تحت این اصل اولی یک ظنونی خارج شده که به آن می‏گویند ظنون خاصه، یکی از آن ظنون خاصه ‏ای که ادعا شده که از تحت اصل اولی خارج است ظن حاصل از اجماع است، اگر علماء اجماع کردند بر یک مطلبی خوب آن قطع ‏آور نیست اما ظن برای انسان حاصل می‏شود که حکمُ الله واقعی همین است که این آقایان مجمعین گفتند آن وقت گفتند این ولو ظن است ولی ظنی است که بالخصوص دلیل بر اعتبارش داریم، بعد سئوال می‏کنیم آن دلیل اعتبارش چیه که بالخصوص برای ما این ظن را حجت می‏کند؟ می‏گویند همان ادله ‏ای که خبر واحد را حجت می‏کند، ما می‏خوانیم بعدها یک ادله‏ای داریم که اگر خبر واحدی به دست ما رسید مثلاً زراره، آمد خبر داد از این که قال الصادق: مثلاً یجبُ صلاةُ الجمعة، ما با این معامله‏ ی حجیت می‏کنیم می‏گوییم ولو قول زراره مفید قطع نیست مفید ظن است اما از ظنونی است که بالخصوص دلیل بر اعتبارش داریم، همان ادله‏ای که ظن حاصل از خبر واحد را برای ما حجت می‏کند همان ادله ظن قائل به اجماع را هم برای ما حجت می‏کند مثلاً علامه می‏فرماید: اجمعَ العلماء که نماز جمعه واجب است، خوب این کانَّ معنایش را بشکافی یعنی قالَ بقیهُ ‏الله، خوب این چه فرقی دارد با قول زراره؟ خوب زراره می‏گوید قال الصادق یجبُ الصلاة الجمعة اگر آقای علامه هم گفت اجمعَ العلماء که نماز جمعه واجب است یعنی قال بقیة الله، چون بنابر این که اجماع هم حجت است به خاطر کاشفیتش از رأی معصوم است. خلاصه همان ادله ‏ای که بعدها می‏خوانیم و خبر واحد را با آن حجت می‏کنیم گفتند با همان ادله نقل اجماعات هم حجت است پس اجماع اگر هم مفید ظن است از ظنونی است که بالخصوص دلیل بر اعتبارش داریم. خوب این حرفهایی است که دیگران می‏زنند ایشان قبول ندارند ایشان می‏گویند ما قبول نداریم که آن ادله ‏ی حجیت خبر واحد شامل نقل اجماع‌ها هم بشود، نه اجماع منقول به خبر واحد ما دلیل نداریم بر اعتبارش. آن روز هم عرض کردیم این ما محصّل که حتما حجت است که آدم تحصیل آراء کل علماء را بکند، اجماع منقول به تواتر آن هم حرفی نیست پنجاه نفر راجع به یک مسأله ادعای اجماع بکنند آن هم حرفی نیست، کجا حرف است؟ اجماع منقول به خبر واحد، یک نفر علامه مثلاً فرموده اجمعَ العلماء آیا این اجماع منقول به خبر واحد حجت است یا نه؟ مشهور می‏گویند حجت است دلیلشان هم همان ادله‏ ی حجیت خبر واحد است، ولی ایشان قبول ندارند ایشان برای اثبات این مطلب که اجماع حجت نیست فرمودند دو تا مطلب را باید بگوییم یک مطلبش را گفتند، یک مطلبش هم مانده، آن مطلبی را که امروز می‏خواهیم بخوانیم الثانی این صغری است، آنی را که قبلاً خواندیم آن کبری است قاعده اقتضا می‏کند انسان اول صغری را بگوید بعد کبری را بگوید و بعد نتیجه، اما علت این که ایشان صغری را تأخیر انداخت برای این که خیلی مفصل است بحثش برخلاف کبری است که دیدید دو صفحه بود و تمام شد، مثل آن شعر سیوطی الاسم منه معربٌ و مبنی کالشبه من الحروف، علی کل حال خوب ببینید می‏گوید الاسم منه معربٌ و مبنی قاعده ‏اش این است که اول معرب را شروع بکند ولی می‏رود سراغ مبنیات، آن وقت شارع همین را می‏گوید، می‏گوید: برای این که مبنیات در طول چند صفحه بحثش تمام می‏شود اما معربها تا آخر سیوطی باید از آن بحث بشود، چطور در آنجا آن امر مختصر را اول گفتند مفصل را دوم، اینجا هم همین‏طور است روی قانون صناعی آنی که می‏خواهیم از حالا به بعد بخوانیم باید از اول می‏گفتند چون صغرای مطلب است و آنی را که خواندیم کبری است اما چون کبرایش در طول دو سه صفحه بحثش تمام شد لذا کبری را اول گفتند و صغری را دوم.

حالا صغری کدام است؟ که البته ایشان صغری را امروز تصریح نمی‏کند اصلاً این امر ثانی تمامش تا آخری که اجماع تمام بشود صغری است و آن این است که ناقلین اجماع نوعا خبرهایی را که می‏گویند حدسی است، صغرایمان این است یعنی این آقایی که نقل اجماع می‏کنند غالبا این ناقلین اجماع این خبرهایی که می‏دهند حدسی است یک قول ده بیست نفر از علماء را نگاه می‏کنند بعد می‏بینند ده بیست سی نفر از علماء همه یک چیزی می‏گویند حدس می‏زنند پس همه یک چیزی می‏گویند. ببینید پس نقل اجماعها نوعا حدسی است این صغری، غالبا این آقایانی که اجماع برای ما نقل می‏کنند حدسی است یعنی بیست نفر سی نفر از بزرگان را بررسی می‏کنند می‏بینند همه وحدت کلمه دارند در یک مطلبی، حدس می‏زنند حالا که این ده بیست سی نفر اینجور می‏گویند پس همه اینجور می‏گویند، حالا که همه اینجور می‏گویند پس کاشف از رأی است موافقت و امام معصوم است. پس صغرای ما این است: خبرها و نقل اجماعها نوعا خبر حدسی است این صغری، کبرایمان چی بود که خواندیم؟ ادله ‏ی حجیت خبر واحد فقط خبرهای حسی را حجت می‏کند ادله ‏ای که خبر واحد را برای ما حجت می‏کند خبرهای ان حسّن یعنی آن ادله ‏ای که ما داریم می‏گوید اگر زراره مثلاً حرفی زد قولش حجت است یعنی زراره عن حس اگر حرفی بزند یا با چشمش ببینید امام آن کار را کرده یا با گوشش بشنود که امام این حرف را فرموده. پس نتیجةً صغری چی شد؟ نقل اجماعها غالبا خبرٌ حدسی، و کلّ خبرٍ حدسی لایشمُله ادله ‏ی حجیت خبر واحد، آن ادله‏ای که خبر واحد را برای ما حجت می‏کند فقط خبرهای حسی عادل را حجت می‏کند خبرهای حدسی را نمی‏گیرد اجماعات هم که نوعا خبرهای حدسی است پس مشمول ادله حجیت واحد واقع نمی‏شود.

این الثانی که می‏خواهیم بخوانیم عرض کردیم با این عبارت الان نیست اینجا ولی اصلاً این بحث الثانی تا آخری که اجماع تمام می‏شود ایشان مفصل بعدها نقل می‏کنند که نقل اجماعها نوعا خبر حدسی است این صغری، و ادله‏ی حجیت خبر واحد فقط خبرهای حسی را حجت می‏کند شامل خبرهای حدسی نمی‏شود پس آن ادله خبرهایی که مجمعین برای ما نقل اجماع می‏کنند شامل نمی‏شود. آن وقت ایشان با این دو تا مطلب منکر می‏شوند می‏گویند خلاصه این نقل اجماع‌هایی که برای ما می‏کنند علماء ما خیلی اطمینان نداریم مگر این که یقین کنیم واقعا در این مجمعین امام علیه ‏السلام داخل است آن وقت به اعتبار قول معصوم قولشان را بپذیریم.

۲

اجماع در اصطلاح عامه و شیعه

خوب حالا ایشان می‏فرمایند الثانی، این الثانی هم که حالا ایشان می‏خواهند بگویند یک کمی ناقصی دارد شما برای این که بهتر مطلب را متوجه بشوید به فصول یک سری بزنید صفحه ۲۴۲ این فصول‌هایی که من داریم صفحه ۲۴۲ ایشان کامل‏تر گفته هم معنای لغوی اجماع را گفته هم معنای اصطلاحی‏اش، ایشان فقط اکتفا کرده به معنای اصطلاحی، نه معنای لغویش را هم ببینید بد نیست.

[معنی اجماع در لغت]

اجماع لغتا دو معنی دارد الاجماع فی الغة یعطی لمعنین اجماع در لغت دو معنی دارد و به هر دو هم آیات و روایاتی ما داریم یعنی در قرآن و احادیث ما داریم که کلمه اجماع استعمال شده و معنای لغویش مقصود است. ۱- عزم و تصمیم، اجماع معنای لغویش چی؟ عزم است عزم همان تصمیم است هم آیه قرآن ما به این معنای لغوی اجماع ما داریم هم حدیث داریم، اما آیه: و اجمعوا کی‏ها؟ برادران یوسف اجمعوا ان یجعلوهُ فی غیابةِ جُبّ برادرها تصمیم گرفتند اجماع کردند اجماع در اینجا معنای لغویش مقصود است به معنای عزم است به معنای تصمیم است یعنی برادران یوسف تصمیم گرفتند عزم کردند که یوسف را در چاه بیندازند، این یک آیه. یک آیه دیگر هم دارد اجمعوا امرکم یعنی تصمیم بگیرید راجع به امری که می‏خواهید اقدام بکنید آن امر را انجام بدهید. یکدانه هم روایت بخوانیم، روایت دارد: من لم یجمعِ الصیام من اللیل فلا صیام له، من لم یجمع یک وقت یجمع نخوانید، اگر یجمع بخوانید معنایش این است: کسی که جماع نکند روزه فردایش باطل است، نه یجمع نخوانید کسی که جماع نکند شب روزه فردایش باطل است، نه یجمع نیست یجمع است، من لم یجمع من اللیل کسی که از شب اجماع نکند بر روزه فردا یعنی قصد و تصمیم روزه فردا را نداشته باشد روزه‏اش درست نیست. خوب پس عنایت فرمودید در آن آیه و در این روایت اجماع به معنای لغویش استعمال شده این یک معنای لغوی، یک معنای لغویش هم اتفاقُ الکل فی کلّ امرٍ اگر همه اتفاق کردند همه یعنی کی؟ یعنی چه عالم و چه جاهل، بر هر چیزی چه امر دینی و چه امر غیر دینی. پس معنای دومی لغوی اجماع چی شد؟ اتفاق کل فی کلّ امر یعنی همه بالاتفاق چه عالم و چه جاهل همه یک چیزی بگویند حالا آن یک چیز می‏خواهد امر دینی باشد یا امر غیر دینی باشد، این هم معنای دومی لغوی اجماع.

[معنی اصطلاحی]

و اما معنای اصطلاحیش که دیگر از اینجا وارد کتاب خودمان می‏شویم، معنای اصطلاحی اجماع یک اتفاق خاصی است، به قول اوثق آن معنای دومی لغوی نقل شده و شده معنای اصطلاحی، اتفاق علماء نه همه، آن هم در امر دین نه غیر از دین، دقت کردید معنای دومی لغوی چی بود؟ اتفاق همه چه عالم و چه جاهل، در هر چیزی چه امر دینی و چه امر غیر دینی، اما اجماع اصطلاحی که ما داریم می‏خوانیم نه اتفاق همه نیست اتفاق یک جمعیت خاصی از امت پیغمبر یعنی علماء خلاصه آنهایی که اهل حل و عقد هستند اگر اجماع کردند بر یک امر دینی، فلان چیز حرام است، فلان چیز واجب است، پس اجماع معنای لغویش چند تا شد؟ عزم و تصمیم یک، اتفاق کل فی کلِّ شی‏ء دو، معنای اصطلاحی اجماع اتفاق علمای یک عصر آن هم نه همه عصرها علمای یک عصر اگر بالاتفاق راجع به امر دینی یک مطلبی را اتفاق کردند به آن می‏گویند اجماع اصطلاحی، که دیگر از اینجا با کتاب تطبیق می‏کند. پس کسری ایشان را با فصول ضمیمه بکنید صفحه ۲۴۲ هم معنای لغوی و هم معنای اصطلاحی، ایشان فقط معنای اصطلاحی را می‏گویند خوب این یک مطلب.

مطلب دوم: ایشان می‏گوید همُ الاصل له و هو الاصل لهم، اینها را روز اول گفتم اجمالش را ایشان امروز مفصل می‏گویند، این اجماع را آقا مبتکرش عامه هستند یعنی سنی‏‌ها این دلیل را برای ما درست کردند، همُ الاصلُ له یعنی این اصل اجماع را اینها تأسیس کردند هم الاصلُ له یعنی اینها مؤسس اجماع شدند، و هو الاصل لهم و این اجماع هم اصل خلافت ابوبکر شد یعنی اینها از این کلام از این جمله از این استدلال سوءاستفاده کردند آمدند یک اجماعی درست کردند آن روز هم عرض کردیم زنده باید ابوبکر زنده باد کی، علی خانه ‏نشین شد آقای ابوبکر آمد روی کار، خوب این شد اسمش اجماع. خوب ببینید آقای سید مرتضی در الذریعه می‏فرماید، می‏فرماید: ما حرفی نداریم اجماع را آنها درست کردند و ما هم قبول می‏کنیم چون ائمه ما فرمودند خُذِ الحق ولو من الکافر حق را شما بگیر ولو از کافر، اینها مؤسس اجماع هستند عیبی ندارد ما هم تعصب نداریم می‏گیریم از آنها، اما آن سوءاستفاده ‏هایش را قبول نداریم. و هو الاصل لهم با همین اجماع اینها سوءاستفاده کردند آمدند گفتند اجمعَ الامة که آقای ابوبکر مثلاً خلیفه بلافصل است. پس نتیجه این که اجماع اصطلاحی شد علماء عصر واحد اهل حل و عقد آنهایی که خلاصه با مطالب دینی سر و کار دارند آنها اگر اتفاق کردند بر یک چیزی این می‏شود اجماع اصطلاحی و همُ الاصل له و هو الاصلُ لهم.

الامرُ الثانی: عرض کردیم امر ثانی را دیگر تمام بحث اجماع این است که نقل اجماعها نوعا حدسی است این را ایشان ندارد اینجا ولی خلال بحثها می‏خوانیم اصلاً امر ثانی این است که خلاصه نقل اجماعها نوعا حدسی است این صغری و ادله‏ی حجیت خبر واحد خبرهای حدسی را نمی‏گیرد این هم کبری، پس اجماع را ما قبول نداریم که تحت ظنون خاصه باشد و از ادله‏ ی معتبره باشد.

الامرُ الثانی این که اجماع در مصطلح خاصه ببینید به معنای لغوی اصلاً اشاره نمی‏کند و حال آن که به دردمان می‏خورد این معنای لغوی را داشته باشید بعد از تعطیلات تابستان انشاءالله که به آنجا می‏رسیم این معنای لغوی به درد آنجای ما می‏خورد ولی فعلاً ایشان چیزی نمی‏گویند، اجماع در مصطلح خاصه بلکه عامه چیه؟ هو اتفاقُ جمیع العلماء این خبر آن اجماع است، اجماع اصطلاحی این است که جمیع العلماء فی عصرٍ، عصرٍ یعنی عصر واحد، همه علما یک زمان یک چیزی بگویند. حالا عامه کی هستند؟ الذین همُ الاصلُ له عامه موسس این اجماع هستند آنها این اجماع را درست کردند و هو الاصل لهم فی خلافةِ ابن قحافة عبارتهای سید مرتضی است و هو الاصلُ لهم همین اجماع را اینها مدرک قرار دادند برای خلافت آن غاصب. علی کل حال ایشان می‏فرماید عامه مؤسس له اجماع را و این اجماع هم اصلی است یعنی دلیلی است برای اینها نسبت به خلافت او، لهم هو حالا این اجماع اصطلاح خاصه تعریفش چیه؟ اتفاق جمیع علمای در عصر واحد.

کما ینادی بذلک تعریفاتُ کثیر من الفریقین، از شیعه و سنی ایشان دیگر مال سنی‏هایش را نقل نمی‏کند اگر می‏خواهید کتابهای غزالی، ابن حاجب، عضدی اینها کتابهای سنی است و اصولی هم هست اگر این کتابها را دارید به آنها مراجعه بکنید همین حرف را زدند، ایشان فقط از علمای شیعه یک سه چهار تا عبارت نقل می‏کند می‏گوید ینادی بذلک، بذلک یعنی چی؟ که اجماع اتفاق علمای عصر واحد است ذلک می‏خورد به اتفاق عصر واحد یعنی علمای عصر واحد اگر اتفاق به یک مطلبی داشته باشند به این می‏گویند اجماع. و ینادی بذلک تعریفات کثیری از فریقین شیعه و سنی، این شد فعلاً سه چهار تا عبارت از شیعیان نقل می‏کنند عرض کردم اگر دارید حاجبی را کتابش را دارید مختصرُالاصول، بعد عضدی شرح مختصرُ الاصول، بعد غزالی، اگر این کتابها را دارید مراجعه بکنید همه این حرف را زدند ولی ایشان اکتفا کردند به نقل علمای شیعه فقط.

[اقوال علمای شیعه]

قالَ علامه فی التهذیب: تهذیب الوصول الی علمُ الاصول، بسیار کتاب خوبی است من یک موقع مطالعه می‏کردم یک کتاب اصولی بسیار پاکیزه ‏ای است، تهذیب یعنی تهذیبُ الوصول الی علمِ الاصول صفحه ۶۵، المقصد الثامن، اگر دارید آن کتاب را مراجعه بکنید ببینید چی فرمودند آقای علامه. فرمودند: اتفاقُ کل الحل و العقد یعنی اهل حل و عقد یعنی علماء، علماء اهل حل و عقد هستند می‏بندند و باز می‏کنند آنهایی که اهل حل و عقد هستند از امت پیغمبر خود ما اینها اگر اتفاق بر یک مطلبی داشتند این را بهش می‏گویند اجماع، این یک عبارت.

برویم سراغ عبارت آقای آشیخ محمد غرویه جرجانی، صاحبُ الکتاب غایة البادی آنهایی که این کتابها دستشان است درست کنند، قالَ صاحب غایة البادی فی شرح المبادی، این کتابهایی که دست من است نوشته صاحب المبادی غلط است مبادی مال علامه است مبادی یک کتاب اصولی است مال آقای علامه است، این مبادی را دو نفر شرح کردند یکی از شاگردهای خودش همین آقای آشیخ محمد غروی جرجانی ایشان شرحی بر این کتاب نوشته و اسمش را گذاشته غایة البادی فی شرح المبادی، پس ببینید اینجا الان می‏گوید صاحبُ المبادی یعنی علامه چون مبادی مال علامه است اگر هم می‏خواهید خاطرجمع بشوید صفحه ۳۲۹ با این کتابهایی که دست من است ببینید صفحه ۳۲۹ خط چهارم و پنجم تو ذهنم است ایشان می‏گوید قالَ علامه فی المبادی، غرض صاحب مبادی علامه است صفحه ۳۲۹ را مراجعه بکنید صاحبُ المبادی علامه است شما می‏خواهید الان عبارت دیگری را نقل بکنید شما می‏خواهید عبارت آشیخ محمد غروی جرجانی را نقل بکنید او که کتابش مبادی نیست او کتابش غایةُ البادی فی شرح المبادی از شاگردهای خود علامه بود کتاب استادش را شرح کرده. پس مبادی مال علامه است صفحه ۳۲۹ را مراجعه بفرمایید آن وقت صاحبُ المبادی می‏شود علامه و حال آن که نه آن نسخه جامعه مدرسین درست است، غایةُ البادی صاحب غایةُ البادی که مبادی علامه را شرح کرده ایشان اینجوری گفته. یک شرح هم شهید ثانی نوشته بر این مبادی یک شرح هم شهید ثانی نوشته صفحه ۷۷ را اگر از این کتابها بیاورید دارد، صفحه ۷۷ ببینید همان خط سوم و چهارم که قال شهید ثانی در غایةُ المبادی، مبادی مال علامه است غایة المبادی مال شهید ثانی است، پس خلاصه اشتباه نشود مبادی کتاب اصولی است مال آقای علامه، دو نفر شرح کردند او را یکی از شاگردهای خودش است آقای آشیخ محمدعلی غروی جرجانی، اسم شرحش چیه؟ غایةُ البادی فی شرح المبادی. یک شرح هم آقای شهید ثانی نوشته یعنی بر مبادی یک شرحی نوشته اسمش را گذاشته غایةُ المبادی. خلاصه مطلب عبارت را پس درست کنید قالَ صاحبُ غایة البادی فی کتابه شرح المبادی، که این آقای صاحب غایة البادی هو احد علمائنا المعاصرین للعلامة بل من تلامذته، بلکه نه صرفا که از علماء، از علماء بوده ولی از علمایی بوده که شاگرد خود علامه بوده. خوب حالا این آقای بزرگوار چی فرموده؟ اسمشان هم چیه؟ آشیخ محمد آشیخ محمد غروی جرجانی این آقا که یکی از علمای معاصر علامه است و یکی از شاگردان علامه است ایشان این را فرمودند، فرمودند: الاجماع فی اصطلاح، ببینید به لغوی کاری ندارد آمده گفته اجماع در اصطلاح فقهای اهل بین هو اتفاق امة محمد صلی الله علیه و آله علی وجهٍ یشملُ قول المعصوم، ببینید آمده می‏گوید اجماع این است: یعنی فقهای اهل بین اتفاق، اهل بین یعنی فقهای این دین فقهای امت این پیغمبر اگر اتفاق کردند بر یک چیزی آن را می‏گویند اجماع آن هم علی وجه یشمل علی قول المعصوم. آن روز عرض کردم اصلاً ما اجماع را گرفتیم از عامه اما واقعا بین ما و آنها زمین تا آسمان تفاوت است آنها می‏گویند همین‏قدر که یک مشت جمع شدند گفتند زنده ‏باد کی، این اسمش اجماع است. ما می‏گوییم نه اجماع یک ابزار است اجماع خودش دلیل نیست اجماع یک ابزاری است برای به دست آوردن قول معصوم یعنی ما از این راه از این ابزار استفاده قول معصوم می‏کنیم اگر هم آنهایی هم که اجماع را حجت می‏دانند به اعتبار کاشفیت از رأی معصوم حجت می‏دانند، این هم یک عبارت.

برویم سراغ صاحب معالم اینها همه البته از معارج گرفتند اگر معارج محقق را دارید ببینید صفحه ۱۲۵، چون ایشان جزء قدما است دیگر محقق صاحب شرایع یک کتاب اصولی دارد به نام معارج صفحه ۱۲۵، تمام این آقایان بعض این عبارتها را از محقق گرفتند. حالا ببینیم معالم چی می‏فرماید: معالم صفحه ۱۶۴، این معالمی که من دارم چون این معالم چند جور چاپ شده است، خلاصه بحث اجماع معالم را ببینید آمده می‏گوید الاجماع فی الاصطلاح اتفاقٌ خاصّ، اشاره به چیه؟ چون در لغت معنای دومیش چی بود؟ اتفاق عام اتفاق همه در هر چیزی، اما نه در اصطلاح یک اتفاق خاصی است یعنی جماعتی از مردم نه همه اتفاق در یک مطلبی بکنند اگر علماء اتفاق خاص اگر بشود و هوَ اتفاق من یعتبر قوله من الامة خوب قوله من الامة کی قولش معتبر است؟ علماء، مردم کوچه و بازار که قولشان اعتباری ندارد. اینها همه معانی اصطلاحی اجماع است، لغویش را که من از بیرون عرض کردم. ایشان می‏گوید کافی است دیگر و کذا غیرها من العبارات، عرض کردم معارج را مراجعه کنید بد نیست، قوانین را مراجعه بکنیم بد نیست جلد اول، صفحه ۳۴۶، عین حرف صاحب معالم را قوانین هم زده، و همه اینها از آقای معارج در صفحه ۱۲۵ گرفتند.

و کذا غیرها من العبارات المصرحة بذلک، بذلک یعنی چی؟ یعنی اتفاق علمای عصر واحد، پس اجماع اصطلاحی اتفاق علمای عصر واحد، المصرحة بذلک یعنی این که علمای یک زمان همه بالاتفاق اگر یک چیزی بگویند به این می‏گویند اجماع. اینها آمدند در تعریف اجماع این حرفها را زدند و غیرهُ فی المقامات بعضی‏ها در فقه آمدند گفتند کتاب اصولی نداشتند مثلاً آمدند یک مطلبی را با اجماع ثابت بکنند به مناسبت آن مسأله تعریف اجماع را هم کردند، اینهایی را که تا حالا خواندیم تعریف اجماع بود در کتابهای اصولی، ایشان می‏گوید نه منحصر به کتابهای اصولی هم نیست یعنی فقها هم که می‏آیند یک مطلبی را به عنوان اجماع ثابت بکنند مثلاً اجماع داریم عرق جنُب از حرام نجس است، اجماع داریم نماز جمعه واجب است در زمان غیبت، این آقایی که می‏خواهد ادعای اجماع بکند در این مسأله حالا کتاب فقهی است به مناسبت این که می‏خواهد این مدعایش را با اجماع ثابت بکند اجماع را هم یک تعریفی می‏کند، این تعریف‌هایی را که خواندیم تعریف اجماع بود در کتب اصولیه و غیرهُ یعنی غیر تعریف اجماع یعنی در جاهایی هم که صحبت از تعریف اجماع نیست صحبت از مسائل فقهی است از مقامات دیگر آنجا هم می‏بینیم علماء به مناسبت همین حرفها را زدند، آمدند گفتند اجماع این است که علمای یک عصر اگر اتفاق داشته باشند در یک مطلب به آن می‏گویند اجماع.

خوب حالا ایشان می‏خواهد یک شاهدی بیاورد، شاهد این که در اجماع علمای عصر واحد شرط است، ببینید آقا الان شما مثلاً می‏گویید اجمعَ العلماء که شراب نجس است، یک نفر به شما اشکال می‏کند می‏گوید نه محقق اردبیلی پاک می‏داند چون محقق اردبیلی فقط می‏گوید حرام است شراب والا اگر دستت به آن خورد پاک است، خوب شما الان می‏گویید اجمعَ العلماء که شراب نجس است. یک نفر به شما اشکال می‏کند که آقا این چه اجماعی است محقق اردبیلی قبول ندارد. آن وقت شما در جواب چی می‏گویید؟ می‏گویید آقا ایشان انقرضُ عصرهُ، ببینید این شاهد بر این است که علمای یک زمان اگر یک حرفی را بزنند می‏شود اجماع یعنی این آقا به شما نمی‏تواند اشکال بکند، بگوید این چه اجماعی است که شما می‏گویید، و حال آن که محقق اردبیلی پاک می‏داند. می‏گوییم آقا ما می‏گوییم اجمعَ العلماء یعنی علمای یک عصر، آقای محقق اردبیلی مال چهارصد سال پیش است. پس بنابراین اگر ایشان پاک می‏داند ضرر به این اجماع ما نمی‏زند ما که می‏گوییم اجماع یعنی علمای عصر ما، حالا ایشان مخالف هستند با این مطلب عیبی ندارد.

سؤال: میزان عصر چیه حاج آقا؟

ـیعنی الان زمان ما مثلاً یک پنجاه سال، یک قرنی را می‏گویند عصر، مثلاً الان این علمای ما تو این یک قرنی که حالا بعضی‏ها قبل بودند و بعضی‏ها در این زمان تقریبا این را می‏گویند عصر دیگر، اما واقعا دیگر یک قرن به آن طرف را نمی‏گویند عصر واحد.

خلاصه ایشان می‏خواهد شاهد بیاورد برای این که در اجماع اصطلاحی چی شرط است؟ اتفاق علمای عصر واحد، شاهد بر این مطلب چیه؟ این که، حالا این مثال شراب را من از خارج زدم، که اگر کسی بگوید اجمعَ العلماء که شراب پاک است. شما نمی‏توانی به او اشکال بکنی و بگویی آقا این اشکال شما درست نیست آقای اردبیلی مخالف است. می‏گوییم آن انقرضَ عصرهُ. از این چی می‏فهمیم؟ از این می‏فهمیم که پس اگر ما می‏گوییم اجمعَ العلماء یعنی علمای یک زمان ما علمای عصر واحد. ایشان عصرش مال سه چهار قرن پیش است پس مضر به اجماع نیست یعنی منافات ندارد که من بگویم اجمعَ العلماء که شراب نجس است، این منافات ندارد که یک آقایی که مال سه چهار قرن پیش است ایشان بفرمایند که پاک است.

حالا ایشان می‏خواهد همین شاهد را بیاورد، کما تراهُم شاهد بر این مطلب شما می‏بینی علماء را که یعتذرون کثیرا عن وجود المخالف بانقراض عصره، یعنی اگر شما ادعا کنید که شراب نجس است یک نفر اشکال بکند که آقای اردبیلی پاک می‏داند این اجماع باطل است، من عذر می‏آورم می‏گویم نخیر مخالفت ایشان ضرری به اجماع ما نمی‏زند، چرا؟ عذر می‏آورم به انقراض عصرش می‏گویم عصر ایشان منقرض شده. خوب این کاشف از این است که اجماع چیه؟ اتفاق علماء یک عصر همین‏قدر که در این عصر ما همه می‏گویند شراب نجس است کافی است که من ادعای اجماع بکنم ولو در اعصار گذشته بعضی‏ها مخالف بودند.

۳

علت حجیت اجماع در امامیه

ثم انّه، حالا ایشان می‏فرماید ما گفتیم اجماع را از عامه گرفتیم اما مناط حجیتش کشف از رضای معصوم است، لذا ایشان می‏فرمایند: حالا که مناط حجیت اجماع کشف از رضای معصوم است پس اگر یک جمعیت پنج نفره هم یکی از آنها ما بدانیم امام علیه ‏السلام است قول آنها هم حجت است یعنی برای ما عدد مطرح نیست پنجاه هزار علماء یک چیزی بگویند ما بدانیم امام زمان یک نفر مخالف است با اینها و احتمال بدهیم آن یک نفر امام زمان است، به درد نمی‏خورد حالا پنجاه هزار تا است خوب باشد. اگر پنج نفر یک حرفی را بزنند پنج نفر از علماء ما بگویند نماز جمعه واجب است بالاتفاق، و ما بدانیم که یکی از این پنج تا امام معصوم است آن حجت است. کی سنی‏‌ها این حرفها را می‏زنند آنها می‏گویند اجماع بماهو هو حجت است، ما این مطلب را از آنها گرفتیم ولی اصلاً مبنایش را عوض کردیم به قول ایشان فردا می‏گویند، ایشان می‏گویند اصلاً اجماع در بین امامیه انقلاب حال شده اصلاً منقلب شده اصطلاحش میزان ما رضای امام علیه ‏السلام است پنجاه هزار نفر از علماء یک چیزی می‏گویند ولی یک نفر مخالف است و آن یک نفر ما احتمالش را می‏دهیم امام معصوم باشد، این اجماع به درد نمی‏خورد عدد پنجاه هزار تا است خوب باشد. اگر پنج نفر از بزرگان ما در یک مسأله ‏ای وحدت کلمه داشتند و ما بدانیم که یکی از این پنج تا معصوم است این برای ما ارزش دارد اصلاً ربطی ندارد این حرفها به حرفهای سنی‏‌ها، آنروز هم عرض کردم خوب این آقایان اخباری خیلی جسارت می‏کنند می‏گویند این اجماع را اصولیین از علمای عامه گرفتند، اینها همه دنباله ‏رو سنی‏ها هستند، اصلاً شما نگاه کنید آقا زمین تا آسمان حرف ما با حرفهای سنی‏ها فرق دارد حالا ایشان همین را می‏خواهند بگویند.

ثم حالا که معنای لغوی و اصطلاحی اجماع روشن شد برویم سراغ مناط حجیتش، به چه مناطی علمی یک عصر واحد اگر یک حرفی را زدند آن حرف حجت است؟ لمّا کان وجه یعنی علت یعنی مناط، مناط حجیت اجماع یا علت حجیت اجماع عند الامامیة اشتماله علی قول الامام علیه ‏السلام، این کانت جواب لما است، حالا که چون که علت حجیت اجماع در نزد ما اشتمال آن اجماع است بر قول امام حالا که اینطور است کانت الحجیة دائرةً مدارَ وجوده فی کل جماعة هو احدهم پس حالا که اینطور است دائر مدار است حجیت اجماع با وجود و عدم وجوب حضرت، اگر حضرت وجود داشتند در آن جمعیت آن جمعیت حجت است به نام اجماع اگر حضور نداشتند حجت نیست.

[کلام سید مرتضی در الذریعه]

آن وقت در این رابطه می‏خواهد عبارتی از سید مرتضی نقل بکند الذریعة فی اصول الشریعة جلد ۲، صفحه ۶۳۰، اگر دارید این عبارتی را که الان می‏خوانیم مال سید مرتضی است در کتاب ذریعة جلد دوم، صفحه ۶۳۰، ایشان سه تا مطلب در این عبارتشان فرمودند: مطلب اول این که اگر جماعتی کم یا زیاد امام داخل در آنها بود این برای ما ارزش دارد این یک مطلب. مطلب دوم: اگر هزارها علماء همه یک چیزی می‏گفتند ولی ما احتمالش را می‏دادیم آن آقایی که مخالف با این جمعیت است امام معصوم است، اصلاً به درد نمی‏خورد، این دو تا مطلب. یک مطلب دیگر هم گفتند آن مطلب سومشان را هم بگویند، سید مرتضی در این عبارتی که می‏خواهیم بخوانیم سه تا مطلب گفتند؛ مطلب اول این که اگر جمعیتی پنج تا باشد یا پنجاه هزار تا باشد اگر چیزی گفتند که امام هم داخل در اینها بود قول اینها حجت است. مطلب دوم: اگر علمای زیاد یک حرفی زدند یکی دو نفر با این حرف مخالف بودند و ما احتمال می‏دادیم آن یک نفر یا آن دو نفر مخالف آن امام معصوم است این اجماع هیچ ارزشی ندارد، این دو تا مطلب. مطلب سوم: ایشان فرمودند اجماع بعد از اختلاف هم مثل اجماع‌های ابتدایی است، آخر گاهی از اوقات آقا ما یک اجماع‌های ابتدایی داریم اجماع علما است که عرق جنب از حرام نجس است، به این می‏گویند اجماع ابتدایی، یک وقت نه یک مسأله ‏ای قبلاً اختلافی بوده و بعدا شده اتفاقی، بعضی‏ها می‏گویند این اجماع نیست، سید مرتضی رد می‏کند می‏گوید نخیر اجماع بعد الاخلاف هم مثل اجماع‌های ابتدایی معتبر است، چطور اگر بگوییم اجمعَ العلماء عرق جنب از حرام نجس است این اجماع معتبر است، اگر یک مسأله ‏ای اختلافی بود و بعد به صورت اتفاق در آمد آن هم اجماع است. این ردّ بر بعضی‏ها است که گفتند اجماع بعد الاختلاف اعتبار ندارد، حالا مثالش را هم یادم افتاد؛ مثلاً راجع به بئر که نظرتان است آب چاه با ملاقات نجس قدما عقیده ‏شان این بوده که آب چاه با ملاقات نجس نجس می‏شود ولو به دریای مدیترانه ولو به اقیانوس هم متصل باشد همین‏قدر یک گنجشک بیفتد داخل یک چاهی این چاه هم متصل به اقیانوسها ولو رنگ و بویش هم عوض نشود می‏گفتند این چاه نجس می‏شود باید چند تا دلو بکشیم تا پاک بشود، اختلافی بوده ولی متأخرین بالاتفاق می‏گویند پاک است، خوب این هم اسمش اجماع است فرقی نمی‏کند از اول اجماع قائم بشود که آب چاه با ملاقات نجس نجس نمی‏شود یا اختلافی بوده و بعدا اتفاقی شده است. ولی بعضی‏ها گفتند نه اجماعی بعد از اختلاف اعتبار ندارد. غرض این عبارتی که الان می‏خواهم از ذریعة سید بخوانیم سه تا مطلب مهم داخلش هست که از خارج عرض کردم. و لذا، لذا یعنی شاهد بر این که مناط حجیت ما کشف از رضای معصوم است این که سید مرتضی در ذریعة فرمودند: علت بودن اجماع حجةً عند الامامیة ما که می‏گوییم اجماع حجت است علتش می‏دانید چیه؟ کون الامام علیه‏ السلام فیهم به اعتبار این که امام معصوم در بین اینها است، فالنتیجه بعد می‏گیرد فکلُّ جماعة هر جماعتی کثرت پنجاه هزار تا او قلّت یا پنج تا آن فرقی نمی‏کند هر جمعیتی که کثُرت او قلّت کانَ قولُ الامام علیه ‏السلام فی اقوالها فاجماعها حجة، ایشان فرموده هر جمعیتی که امام معصوم در آنها داخل باشد آن اجماع برای ما حجت است عدد هم میزان نیست پنج تا و پنجاه هزار تا هیچ فرقی نمی‏کند، این یک مطلب.

مطلب دوم: سه تا مطلب دارند، مطلب دوم گفتند خلاف واحد و الاثنین اگر امام احدهما بود یعنی جمعیتی از علماء یک چیزی می‏گفتند یک نفر یا دو نفر اختلاف داشتند یعنی حرف این علماء را قبول نداشتند و ما احتمالش را می‏دادیم که یکی از این مخالفها امام معصوم است جمعیت ولو زیاد است به درد ما نمی‏خورد، مطلب دوم است. مطلب اول این بود: مناط حجیت امام آن کشف از رضای معصوم است او باعث حجیت اجماع است. مطلب دوم: مخالفت یک نفر دو نفر اذا کانَ الامام احدُهما قطعا او تجویزا، تجویزا یعنی احتمالاً، اگر علماء همه یک چیزی می‏گفتند یک نفری دو نفری با اینها مخالف بودند و ما می‏دانسیتم حالا یا قطعا یا احتمالاً که یکی از این مخالفها امام معصوم است این مخالفت یقتضی، یقتضی آن خلاف، این مخالفت اقتضاء می‏کند که ما اعتداد یعنی اعتماد، ما اعتماد نکنیم به قول آن پنجاه هزار تا پنجاه هزار تا هستند و همه هم گفتند مثلاً نماز جمعه واجب است ولی با این پنجاه هزار نفر یک نفر یا دو نفر مخالف هستند و ما احتمالش را هم که بدهیم آن یک نفر امام معصوم است آن پنجاه هزار تا را می‏گذاریم کنار. ببینید اصلاً عدد مطرح نیست برای ما، وجود امام علیه ‏السلام برای ما مطرح است ایشان باشد ولو تو پنج نفر ما به آن می‏گوییم اجماع و می‏گوییم حجت، نباشد ولو تو پنجاه هزار نفر به او می‏گوییم غیر حجت، این دو تا مطلب.

و انَّ برویم سراغ مطلب سوم: سید مرتضی مطلب سومی هم فرمودند، فرمودند؛ اجماع بعد الخلاف کالمبتدأ یعنی چطور اگر ابتداءً شما بگویید اجمعَ العلماء این اجماع است اگر یک مسأله ‏ای اختلافی بود بعد اتفاقی شد فرقی نمی‏کند. این ردّ بر آن کسانی است که می‏گویند اگر یک مسأله‏ ای اختلافی بود و بعد اتفاقی شد نمی‏شود به آن گفت اجماع، سید فرموده نه فرقی نمی‏کند اجماع بعد الخلاف هم مثل اجماع‌های ابتدایی است در حجیت. انتهی حرف ایشان.

[کلام محقق در کتاب معتبر] 

برویم سراغ محقق صاحب شرایع در کتاب معتبر، کتاب معتبر هم آقا مثل شرایع فقه است ولی قدما رسمشان این بوده که قبل از کتاب فقهی یک خرده بحث اصولی می‏کردند صفحه ۶ این معتبری که من دارم از آن قدیمی‏ها است صفحه ۶، محقق در کتاب معتبر همین محقق صاحب شرایع در کتاب معتبر صفحه ۶، آن طبع قدیم بعد از این که منوط کرده حجیت اجماع را منوط کرده به چی؟ به دخول قول امام، گفته اصلاً مناط حجیت اجماع قول امام علیه ‏السلام است بعد از او انّه، این انَّ مقال قول است یعنی قال محقق انّه، آمده گفته اگر صد نفر صدها نفر از علمای ما اتفاق کلمه داشتند در یک مسأله ‏ای ولی امام در اینها نبود به درد نمی‏خورد، از آنطرف اگر در دو نفر سه نفر یک حرفی بود و یکی از آن دو سه نفر امام بود او به درد ما می‏خورد بعد از این که عین سید مرتضی، بعد از این که گفته حجیت اجماع منوط است به دخول قول امام در مجمعین انّهُ این حرف را زده، فرموده: لو خلل مئة یا مئاة هر چی که می‏خواهید بخوانید، صد نفر صدها نفر از فقهای ما اگر خالی بود قولشان من قوله یعنی من قول امام علیه ‏السلام صد نفر یا معاة بخوانید صدها نفر گفته اگر صدها نفر از فقهای ما قولشان خالی بود از قول معصوم یعنی می‏دانید تو این صدها نفر امام معصوم نیست، ایشان فرموده: لم یکن قولهم الحجة ما دنبال عدد نیستیم حالا صد هزار نفر از علماء فرمودند خوب بفرمایند روی چشم ما، ولی این اعتبار ندارد از نظر اجماع اگر اجماع ارزشی هم دارد به خاطر آن وجود مبارک است. پس بنابراین این مال این طرف از آن طرف، لو حصلَ فی الاثنین یعنی لو حصلَ قولُ الامام، در بین دو نفر از علمای ما گفتند نماز جمعه واجب است و ما یقین داریم یکی از این دو نفر امام معصوم است، ما به این می‏گوییم اجماع. پس اگر صدها هزار نفر فقها قول امام در آنها نباشد حجت نیست، در بین دو نفر قول امام باشد حجت مرحوم مجلسی خیلی خوب توضیح می‏دهید در بحار ببینید جلد ۸۹، بحارهای ایرانی چون سه جلد اضافه دارد، ایشان در صفحه ۸۹ این مطلب را می‏گوید، می‏گوید: این حرفی که آقای محقق فرموده که میزان حجیت اجماع وجود امام علیه ‏السلام است دیگر این اجماع قطعا حجت است دو نفرند سه نفرند ولی دو سه نفری هستند که یکی از آنها معصوم است منتهی ما نمی‏شناسیم کدام است، پس نتیجةً چنین اجماعی می‏شود حجت.

[کلام علامه]

برویم سراغ حرف علامه به این مناسبت، همان آدرس صفحه ۷۰، آنجا تهذیب را آدرس دادم صفحه ۶۵، صفحه ۷۰ را هم ببینید، در همان کتاب تهذیب بعد از این که گفته اجماع عندنا حجةٌ لاشتماله علی قول المعصوم، گفته اجماع اگر هم حجت است به خاطر اشتمالش بر قول معصوم است، بعد فرموده و کلُّ جماعةٍ قلت او کثرت کان قولُ الامام فی جملة اقوالها فاجماعها حجة، گفته جماعتی کم و زیادش هم فرقی نمی‏کند اگر در بین آنها امام معصوم بود آن اجماع حجت است اما لا لاجل الاجماع بل لاجله، ببینید اسمش است که ما اجماع را گرفتیم از سنی‏ها ولی اصلاً قبول نداریم، عبارتش را نگاه کنید می‏گوید لاجله یعنی اگر هم این اجماع حجت است لاجله به خاطر اشتمالش در قول معصوم است لا لاجل اجماع والا اجماع بماهو هوَ ارزشی ندارد.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

المراد أنّ الآية المذكورة لا تدلّ إلاّ على مانعيّة الفسق من حيث قيام احتمال تعمّد الكذب معه ، فيكون مفهومها عدم المانع في العادل من هذه الجهة ، فلا يدلّ على وجوب قبول خبر العادل إذا لم يمكن نفي خطائه بأصالة عدم الخطأ المختصّة بالأخبار الحسيّة ، فالآية (١) لا تدلّ أيضا على اشتراط العدالة ومانعيّة الفسق في صورة العلم بعدم تعمّد (٢) الكذب ، بل لا بدّ له من دليل آخر ، فتأمّل (٣).

الإجماع في مصطلح الخاصّة والعامّة

الأمر الثاني : الإجماع في مصطلح الخاصّة والعامّة أنّ الإجماع في مصطلح الخاصّة ، بل العامّة ـ الذين هم الأصل له وهو الأصل لهم ـ هو (٤) : اتّفاق جميع العلماء في عصر ؛ كما ينادي بذلك تعريفات كثير من (٥) الفريقين (٦).

قال في التهذيب : الإجماع هو اتّفاق أهل الحلّ والعقد من أمّة محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله (٧).

وقال صاحب غاية البادئ (٨) ـ شارح المبادئ ، الذي هو أحد علمائنا

__________________

(١) في (ظ) و (ل) بدل «فالآية» : «و».

(٢) في (ت) ، (ر) ، (ل) و (ص) : «تعمّده».

(٣) لم ترد في (ظ) ، (ل) و (م) : «فتأمّل».

(٤) في (ت) و (ه) زيادة : «عبارة عن».

(٥) في (م) : «كثير من تعريفات».

(٦) انظر المستصفى للغزالي ١ : ١٧٣ ، والإحكام للآمدي ١ : ٢٥٤ ، وشرح مختصر الاصول ١ : ١٢٢ ، وستأتي الإشارة إلى كلمات الخاصّة.

(٧) تهذيب الوصول للعلاّمة الحلّي : ٦٥.

(٨) هو الشيخ محمّد بن علي بن محمّد الجرجاني الغروي ، تلميذ العلاّمة الحلّي.

انظر الذريعة إلى تصانيف الشيعة ١٦ : ١٠.

المعاصرين للعلاّمة قدس‌سره ـ : الإجماع في اصطلاح فقهاء أهل البيت عليهم‌السلام هو : اتّفاق أمّة محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله على وجه يشتمل على قول المعصوم (١) ، انتهى.

وقال في المعالم : الإجماع في الاصطلاح : اتّفاق خاصّ ، وهو اتّفاق من يعتبر قوله من الامّة (٢) ، انتهى.

وكذا غيرها من العبارات المصرّحة بذلك (٣) في تعريف الإجماع وغيره من المقامات ، كما تراهم يعتذرون كثيرا عن وجود المخالف بانقراض عصره (٤).

وجه حجّية الإجماع عند الإماميّة

ثمّ إنّه لمّا كان وجه حجّية الإجماع عند الإماميّة اشتماله على قول الإمام عليه‌السلام ، كانت الحجّية دائرة مدار وجوده عليه‌السلام في كلّ جماعة هو أحدهم ؛ ولذا قال السيّد المرتضى :

إذا كان علّة كون الإجماع حجّة كون الإمام فيهم ، فكلّ جماعة ـ كثرت أو قلّت ـ كان قول الإمام في أقوالها ، فإجماعها حجّة ، وأنّ خلاف الواحد والاثنين إذا كان الإمام أحدهما ـ قطعا أو تجويزا ـ يقتضي عدم الاعتداد بقول الباقين وإن كثروا ، وأنّ الإجماع بعد الخلاف

__________________

(١) غاية البادئ في شرح المبادئ (مخطوط) : الورقة ٧٣ ، وفيه : «اتّفاق جمع من أمّة محمّد».

(٢) المعالم : ١٧٢.

(٣) انظر المعارج : ١٢٥ ، والوافية : ١٥١.

(٤) انظر إيضاح الفوائد ٣ : ٣١٨ ، وحاشية الشرائع للمحقّق الثاني (مخطوط) : ٩٩ ، والجواهر ٢ : ١٠.

كالمبتدإ في الحجّية (١) ، انتهى.

وقال المحقّق في المعتبر ـ بعد إناطة حجّية الإجماع بدخول قول الإمام عليه‌السلام ـ : إنّه لو خلا المائة من فقهائنا من قوله لم يكن قولهم حجّة ، ولو حصل في اثنين كان قولهما حجّة (٢) ، انتهى.

وقال العلاّمة رحمه‌الله ـ بعد قوله : إنّ الإجماع عندنا حجّة لاشتماله على قول المعصوم ـ : وكلّ جماعة قلّت أو كثرت كان قول الإمام عليه‌السلام في جملة أقوالها فإجماعها حجّة لأجله ، لا لأجل الإجماع (٣) ، انتهى.

هذا ، ولكن لا يلزم من كونه حجّة تسميته إجماعا في الاصطلاح ، كما أنّه ليس كلّ خبر جماعة يفيد العلم متواترا في الاصطلاح.

وأمّا ما اشتهر بينهم : من أنّه لا يقدح خروج معلوم النسب واحدا أو أكثر ، فالمراد أنّه لا يقدح في حجّية اتّفاق الباقي ، لا في تسميته إجماعا ، كما علم من فرض المحقّق قدس‌سره الإمام عليه‌السلام في اثنين.

نعم ، ظاهر كلمات جماعة (٤) يوهم تسميته إجماعا (٥) ؛ حيث تراهم يدّعون الإجماع في مسألة ثمّ يعتذرون عن وجود المخالف بأنّه معلوم النسب.

__________________

(١) الذريعة ٢ : ٦٣٠ ، ٦٣٢ و ٦٣٥.

(٢) المعتبر ١ : ٣١.

(٣) نهاية الوصول (مخطوط) : ٢٤١.

(٤) مثل : الشهيد الثاني في المسالك ١ : ٣٨٩ ، وصاحب الرياض في الرياض ٢ : ٣٤٦.

(٥) في (ر) زيادة : «اصطلاحا» ، وفي (ص) زيادة : «في الاصطلاح».