وارد بحث سوم میشویم: قرآن تحریف شده یا نشده، آیا قرآن تحریف شده یا نه؟ دیروز خیلی حرف زدیم عرض کردیم بعضی از آقایان اخباریین قائل به تحریف هستند مرحوم مجلسی هم دو قولی است والّا مرحوم صدوق، مرحوم فیض تمام اینها منکر تحریف هستند میگویند اصلاً قرآن تحریف نشده است. حالا اینها را بگذاریم کنار فرض بکنیم تحریف شده دیروز آن حرفها را زدیم که حق را ثابت بکنیم که تحریف در قرآن نشده، امروز میخواهیم فرض را بگذاریم که تحریف شده اگر قرآن تحریف شده آیا میشود به ظواهرش اخذ بکنیم؟ این قرآنی که دست داخلش رفته، عرض کردیم بحث روشن است دیروز گفتیم تحریف نشده امروز داریم بنا را میگذاریم روی تحریف، این قرآن تحریف شده که دست رفته داخلش یک مشت آیاتش را کم کرده آیا با توجه به این تحریف باز هم میشود به ظواهر قرآن ما عمل بکنیم یا نه؟ اصلاً بحث ما همین است دیگر که آیا ظواهر کتاب حجت است یا نه؟ ما تا حالا ثابت کردیم که حجت است هم ادعای اجماع کردیم و هم روایات خیلی خواندیم نظرتان است که، حضرت فرمودند: هذا و اشباهه یعرَف من کتابِ الله، آنقدر نیایید سؤال بکنید یعنی خودتان مراجعه بکنید به ظواهر کتاب اینها همه دلیل است برای این که ظواهر کتاب حجت است. یا در روایات دارد که شروط بر خلاف کتاب و سنت اعتبار ندارد، خوب این است که کتاب حجت باشد ظواهرش تا من بفهمم این شرط برخلاف کتاب است یا نه، یا در بعضی از روایات داشت هر چی ما میگوییم عرضه به قرآن بدهید اگر موافق با قرآن بود بگیرید، خوب این فرع بر این است که ظواهر قرآن حجت باشد که ما اگر عرضه دادیم دیدیم موافق است عمل بکنیم یا عمل نکینم. خلاصه مطلب ایشان میفرماید: با توجه به این همه ادلهای که ما گفتیم ظواهر قرآن حجت است آیا اگر این قرآن دست رفته باشد داخلش واقعا ظواهرش از کار میافتد؟ شریفُ العلماء فرموده: بله، شریفُ العلماء استاد ایشان است، آمده گفته اگر قرآن دست رفته باشد توش و آیاتی از آن کم شده باشد ظواهرش مختل میشود. یک نامه شما برای کسی بدهید سه چهار پنج موردش را خط بکشی رویش که خوانده نشود آن نامه مختل میشود، چطور قرآنی که آن همه آیات ازش کم شده مختل نشود؟ پس شریفُ العلماء استاد ایشان سر درس فرمودند: این قرآن تحریف شده باعث میشود ظواهرش مختل بشود و وقتی که ظواهر مختل شد دیگر نمیشود به ظاهرش اخذ بکنیم. اخباریین یادشان رفته این استدلال را بکنند آخر اخباریین میگفتند چرا نمیشود عمل به ظاهر؟ چون تفسیر به رأی است، و حال آن که این دلیل خوبی است چون اخباریین قائل به تحریف هستند و چون قائل به تحریف هستند میتوانستند این دلیل را بیاورند بگویند یکی از ادله عدم حجیت ظواهر تحریف قرآن است ولی یادشان رفته، شریفُ العلماء از طرف آنها آمده گفته، گفته: اگر ما قائل بشویم قرآن تحریف شده حق با اخباریین است یعنی به ظواهر کتاب نمیشود عمل کرد برای این که در اثر تحریف آن ظواهر مختل میشود وقتی که مختل شد دیگر ظاهر از بین میرود اخذ به ظاهر جایز نیست.
ایشان میخواهد استادش را ردّ بکند، اولاً: که تحریف نشده، خوب حالا قبول کردیم که تحریف شده، علی القول بالتحریف لا یمنعُ من الاخذ بظواهر در مقابل شریف که میگوید یمنَع، شریف العلماء میفرماید: علی القول به التحریف ممنوع است اخذ به ظاهر چون ظواهر مختل میشود. ولی ایشان میگوید: لا یمنع بر فرض هم که این قرآن دست رفته باشد داخلش آیاتی از آن کم شده باشد ما میتوانیم به ظاهرش عمل بکنیم چرا؟ ایشان میگوید ما علم نداریم که در اثر تحریف اختلال حاصل میشود احتمالش را میدهیم که این قرآنی که دست رفته داخلش چند تا آیه از آن کم شده احتمال میدهیم مختل کرده باشد ظواهر را، ولی علم که نداریم چون علم نداریم عیبی ندارد. اگر که ما یقین کنیم که در اثر تحریف واقعا ظواهر مختل شده، بله نمیشود به ظواهر عمل کنیم ولی همچنین علمی ما نداریم نهایتش احتمال میدهیم که در اثر تحریف آیا ظواهر مختل شده یا نشده، بنابراین احتمال است میگوییم انشاءالله اختلال پیدا نشده اخذ به ظواهر میکنیم.
انّ وقوعَ التحریف فی القرآن، وقوع تحریف بالقرآن علی القول به، که تحریف نشده ولی بر فرض هم که تحریف شده باشد لایمنعُ، لا را بگذارید کنار یمنع مال شریفُ العلماء است او میگوید اگر قرآن تحریف شده باشد یمنع من التمسک بالظواهر دیگر نمیشود به ظواهرش اخذ کرد. ایشان میگوید: لایمنعُ باشد چند تا آیه پنجاه تا صد تا آیه هم بگویید از قرآن کم شده ما یقین نداریم در اثر این تحریف ظواهر اختلالی پیدا کرده باشد پس بنابراین به ظواهر عمل میکنیم ولو قرآن ازش کم هم شده باشد. چرا عیبی ندارد لایمنع؟ لعدم العلم الاجمالی باختلال الظواهر بذلک، ذلک یعنی تحریف، برای این که ما نمیدانیم به سبب این تحریف، علم پیدا نمیکنیم ما که در اثر تحریف حتما این ظواهر مختل شده یا نه، احتمالش را میدهیم شاید مختل شده باشد بنابراین شاید را هم میگوییم انشاءالله نشده، پس عمل به ظواهر میکنیم.
معَ این معَ را بخواهم بگویم باید یک دو سه کلمه از خارج توضیح بدهم چون رفقا هنوز اصطلاح شبهه محصوره و غیر محصوره به گوششان نخورده مال بحثهای بعد است اینجا هم ایشان دو سه تا کلمه شبهه مقصور و غیر مقصور دارد مجبوریم یک چند دقیقهای توضیح بدهیم. صفحه ۲۵۷ المقامُ الثانی، ایشان با این کتابها صفحه ۲۵۷ المقام الثانی یک بحثی را شروع میکنند،
[شبه محصوره و غیر محصوره]
ایشان میفرمایند: اطراف علم اجمالی اگر محصور باشد آن علم اجمالی منجّز تکلیف است، اما اگر غیرمحصور باشد محصور یعنی کم یعنی محدود غیرمحصور یعنی زیاد، آمده گفته در اطراف علم اجمالی اگر شما علم اجمالیت محدود و محصور بود عددش کم بود آنجا علم اجمالی منجّز تکلیف است یعنی اثبات تکلیف میکند اما اگر عددش زیاد بود نمیکند، مثلاً: علم اجمالی دارم یکی از این ده تا ظرف نجس است، خوب این علم اجمالی شبهه محصوره است یعنی اطراف علم اجمالی ما محدود است، علم اجمالی دارم یکی از این ده تا ظرف نجس است اینجا علم اجمالی منجّز تکلیف است یعنی این علم اجمالی اثبات تکلیف میکند یعنی چی؟ میگوید آقا هر ده تا را بگذار کنار باید تمام این ده تا ظرف را بگذاری کنار تا بدانی از آن نجس واقعی اجتناب کردی. اما یک وقت هست نه، علم اجمالی دارم یکی از این ده هزار تا نجس است یکی از ده هزار تا غیر از یکی از ده تا است، به این میگویند شبهه غیرمحصوره، در شبهه غیر محصوره علم اجمالی منجّز نیست یعنی چی؟ یعنی شما تمام این ده هزار تا ظرف را دانه دانه تدریجا حتی آن دانه آخری را هم میتوانی مصرف کنی. پس چی شد بحث؟ علم اجمالی اگر ما داشتیم به تکلیف اگر اطراف علم اجمالی متعلّق علممان شبهه محصوره بود آنجا علم اجمالی منجّز است احتیاط واجب است باید آن ظرفهای محدود را بگذاری کنار، اما اگر اطرافش غیر محصور بود آنجا احتیاط لازم نیست یعنی تمام آن ده هزار تا ظرف را تدریجا شروع کن از امروز یک یک آن ظرفها را حتی آن ده هزارمی را هم آن را هم بردار مصرف بکن. پس بنابراین این بحث مال آنجا است که اگر شبهه محصوره بود علم اثر دارد، اگر غیرمحصوره بود علم اثر ندارد.
حالا برگردیم اینجا، ایشان میفرماید: اولاً که ما یقین نداریم که در اثر تحریف اختلال در ظواهر حاصل شده احتمال میدهیم علم نداریم این اولاً معَ، حالا سَلّمنا علم هم داشته باشیم شبهه شبهه غیرمحصوره است در شبهه غیرمحصوره که علم اجمالی اثر ندارد حالا بر فرض هم در اثر تحریف یک پنجاه تا صد تا از آیات ما ظواهرش مختل شده باشد نسبت به هفت هزار آیه شبهه میشود غیر محصوره، پس بنابراین بر فرض هم یک چهل پنجاه تا صد تایی از ظواهر ما در اثر تحریف مختل شده باشد چون شبهه غیرمحصوره است عیبی ندارد یعنی علم اجمالی در شبهه غیرمحصوره اثری ندارد، یعنی چی؟ یعنی به همه ظواهر عمل بکن، این اولاً.
و اگر بگویی نخیر شبه هاش محصوره است برای این که خیلی از ظواهر در اثر این تحریف مختل میشود شبه هاش پنجاه تا و صد تا نیست شاید هزار تا ظاهر است در اثر این تحریف مختل شده باشد و هزار نسبت به هفت هزار آیه شبهه محصوره است، آخر همانطور که نسبت یک به ده شبهه محصوره است هزار هم نسبت به ده هزار شبهه محصوره است دیگر، همان نسبتی که هزار با ده هزار دارد همان نسبت را یک با ده دارد، پس نتیجتا بر فرض هم ایشان میفرماید اولاً شبهه غیرمحصوره است، شبهه غیر محصوره اگر شد علم اجمالی اثر ندارد یعنی ولو علم هم داری بعضی از ظواهر به حساب مختل شده به این علم اجمالی اعتنا نکن و به ظواهر عمل کن. ثالثا: اگر بگویی نخیر شبهه غیرمحصوره نیست محصوره است یعنی هزار تا آیات ما در اثر این تحریف ظواهرش مختل شده و شبهه محصوره وقتی که باشد دیگر نمیشود که انسان به ظواهر بقیه عمل بکند. ایشان میگوید: نخیر شبهه محصوره هم که باشد ما باز هم به ظواهر عمل میکنیم.
یک چیزی را یادم رفت عرض بکنم که اینجا جایش است، صفحه ۲۵۱، ایشان یک مطلبی را میگویند و آن این است که یکی از شرایط تنجیز علم اجمالی این است که اطراف شبهه محل ابتلا باشد. ببینید آقا دو تا ظرف آب جلوی شما است اگر شما علم اجمالی دارید یکی از این دو تا نجس است، اینجا علم اجمالی منجّز است میگوید هر دو را بگذار کنار اما اگر یکی از این دو تا یا این ظرف نجس است یا آن ظرفی که مثلاً در کاخ سفید است، ببینید یکیش از محل ابتلا خارج است اینجا علم اجمالی اثر ندارد، علم اجمالی کی اثر دارد؟ علم اجمالی تنجیزش چند تا شرط دارد یک شرطش این است که شبهه محصوره باشد غیرمحصوره باشد علم اجمالی اثر ندارد، یک شرط دیگرش چیه؟ آن است که اطراف شبهه محل ابتلا باشد هر دو تا ظرف الان جلوی شما است علم اجمالی داری یکی از این دو تا نجس است اینجا علم اجمالی اثر دارد یعنی هر دو اینها را باید بگذاری کنار. اما اگر علم اجمالی داری یا این ظرف نجس است یا آن ظرفی که آن طرف دنیا است نجس است این علم اجمالی اثر ندارد چرا؟ چون بعضیهایش از محل ابتلا من خارج است من آن طرف دنیا چه کار دارم بروم. پس بنابراین علم اجمالیی که بعضی از اطرافش محل ابتلاء نباشد آن علم اجمالی هم اثر ندارد.
پس اولاً: آقای شریفُ العلماء ما قبول نداریم که در اثر تحریف اختلال پیدا میشود در ظواهر. و ثانیا: بر فرض هم که اختلال ظاهر بشود شبهه غیرمحصوره است حالا تو هفت هزار آیه بر فرض هم چهل پنجاه موردش ظاهرش مختل بشود شبهه غیرمحصوره علم اجمالیش اثر ندارد یعنی بقیه ظواهر را همه را به ظاهرها عمل کن. و ثالثا: بر فرض هم که شبهه محصوره باشد با این که شبهه محصوره باشد ولی باز هم علم اجمالیش اثر ندارد چرا؟ برای این که یک مقدارش از محل ابتلا خارج است. فقیه آقا تو قرآن با چند تا آیه سر و کار دارد؟ با پانصد تا، آیاتُ الاحکام پانصد تا است، مبتلاءبه فقیه در استنباط احکام پانصد تا است، خوب شما میگویید من شبهه محصوره است علم اجمالی دارم هزار تا از ظواهر مختل شده، میگوییم خیلی خوب بر فرض هم هزار تا مختل شده باشد اما احتمالش را میدهیم که این هزار تا مال غیر آیاتُ الاحکام باشد و از محل ابتلا ما خارج باشد. گفتیم در اطراف علم اجمالی اگر بعضی از اطراف شبهه از محل ابتلا خارج بود آنجا علم اجمالی اثر ندارد خوب اینجا برای فقیه محل ابتلائش در استنباط احکام پانصد تا آیه است، ممکن است آن هزار تا آیه ای که شما علم اجمالی دارید ظاهرش مختل شده در سایر آیات باشد که از محل ابتلای فقیه خارج است، وقتی که علم اجمالی بعضی از اطرافش از محل ابتلا خارج باشد آن علم اجمالی اثر ندارد.
خلاصه چی شد؟ آقای شریفُ العلماء گفت: قرآن اگر تحریف شده باشد در اثر تحریف ظواهر مختل میشود به ظواهرش نمیشود عمل کرد. یک: میگوییم اولاً که ما یقین نداریم در اثر تحریف ظواهر مختل میشود بر فرض هم حالا میشود یک چهل پنجاه تا ظاهر مختل میشود، شبهه غیرمحصوره است. بر فرض هم محصوره بگوییم هزار تا پانصد تا مثلاً مختل شده اما مع ذلک باز این علم اجمالی ضرر نمیزند چرا؟ برای این که احتمال دارد اینهایی که ظاهرهایش مختل شده تو آن آیات غیر الایاتُ الاحکام است که محل اطلاع نیست و در اطراف علم اجمالی اگر بعضی از اطراف شبهه از محل ابتلاء خارج باشد آن علم اجمالی اثر ندارد لذا به تمام ظواهر قرآن شما میتوانید عمل کنید.
حالا عنایت بفرمایید: ایشان میفرماید اولاً که لایمنع در اثر تحریف ما قبول نداریم که ظواهر مختل میشود، خوب ممکن است تحریف شده یک مشت آیات هم کم شده اما به ظواهر ضرری وارد نمیکند این اولاً. معَ یعنی ثانیا، حالا لو عُلِمَ بر فرض هم بگوییم چرا علم داریم بگوییم در اثر تحریف علم داریم که ظواهر قرآن مختل میشود، بر فرض هم که اینجور باشد تازه از قبیل شبهه غیرمحصوره است، این کتابها رفته تو حاشیه، از قبیل شبهه غیرمحصوره است و علم اجمالی در شبهه غیرمحصوره اثری ندارد پس به همه آن ظواهر عمل بکن. معَ یعنی ثالثا: و بر فرض هم که حالا شبه هاش محصوره باشد بگوییم نخیر در اثر این تحریف مثلاً پانصد تا یا هزار تا از این ظواهر مختل شده بر فرض هم اینطور باشد باز امکنَ القول بعدم قدحه، قدح یعنی ضرر، یعنی باز هم قائل میشویم که ضرر ندارد یعنی این علم اجمالی به اختلال ظواهری بسیار از آیات قرآن، این علم اجمالی ضرر نمیزند به حجّیت ظواهر باز هم شما به ظواهر اخذ بکن چرا؟ چون احتمال دارد آن ظاهر مختل المصروف عن ظاهره یعنی مختل، چون احتمال دارد آن ظاهرهایی که مختل شده ظاهرش یعنی صرفش شده از ظاهرش، صرف شده از ظاهر یعنی مختل شده، چون احتمال میدهیم آن ظواهری که در اثر تحریف مختل شده ظواهرش از بین رفته آنها غیر متعلّق به احکام شرعیه باشد، یعنی ممکن است آن ظاهرهای اختلالی مال غیر آیاتُ الاحکام باشد و فقیه با آنها کاری ندارد فقیه سر و کارش با همان پانصد تا آیاتُ الاحکام است. احتمال دارد این ظواهری که در اثر تحریف مختل شده مربوط به ظواهری باشد که مربوط به احکام شرعیه نیست کدام است آنها؟ الّتی اُمرنا احکام شرعیهای که ما مأمور هستیم یعنی آن ظواهری که ما مأمور هستیم به رجوع آنها باید به ظاهر کتاب عمل بکنیم. خلاصه مطلب: ایشان میفرماید با این که بدانید شما هزار تا از ظواهر مختل شده و هزار تا نسبت به هفت هزار تا شبهه محصوره است ولی باز هم عیبی ندارد چون احتمال دارد آن هزار تای اختلالی مربوط به غیر آیاتُ الاحکام باشد آیاتُ الاحکام کدام است؟ آن است که ما مأمور هستیم رجوع به آنها بکنیم آنها را هم در ظاهر کتاب عمل میکنیم و میگوییم هیچ ضرری نمیزند.
فافهم، ایشان نباید اینجا فافهم بگویند باید فتأمّل بگویند چون نوعا فافهم مال جاهایی است که حرف تمام باشد اینجا این حرف آخری که خیلی ناتمام است، یعنی چی مبتلابه پانصد تا آیه است؟ مبتلابه هر مسلمانی همه قرآن است این که ایشان این جواب آخری را دادند که مبتلابه ما فقط آیاتُ الاحکام است این حرف درستی نیست حتی آن شبهه غیرمحصوره اش هم درست نیست لذا مرحوم.... میفرماید تمام این جوابها باطل است، یعنی این چهار پنج تا جوابی که ایشان علیه استادش داده تمام این جوابها باطل است بالاخره چه کار کنیم؟ بالاخره شریفُ العلماء را چه جوری ردّش بکنیم؟
[جواب مرحوم خوئی به کلام شریف العلما]
من چند سال قبل یک جوابی از طرف آقای خویی دیدم در یکی از نوشتههایشان، مرحوم آقای خویی جواب خوبی دادند بسیار جواب خوبی است و شریفُالعلماء را رد میکند احتیاجی به جوابهای ایشان نداریم. عنایت بکنید اگر قرآن تحریف شده باشد کی شده؟ زمان خلفای غاصبین شده دیگر، اگر قرآن تحریف هم شده آن روزهای اول شده یعنی زمان عمر و ابوبکر و عثمان آن موقعها تحریف شده، خوب این را در نظر داشته باشید، ولی این قرآن تحریف شده را حضرت صادق ما را به آن ارجاع میدهد یعنی تمام این روایاتی که میگوید شرط بر خلاف کتاب و سنت معتبر نیست مال امام صادق است هر چی ما گفتیم به قرآن عرضه بدهید مال امام صادق است یعنی حضرت صادق ما را به همین قرآن تحریف شده ارجاع داده است خوب جوابی است، شریفُ العلماء میگوید اگر قرآن تحریف شده نمیشود به ظاهرش عمل کرد. میگوییم بابا امام صادق ما را به همین قرآن تحریف شده ارجاع داده صد سال از عمر تحریف گذشته همین قرآن تحریف شدهای که صد سال است در دست مردم است حضرت صادق به ما همین را ارجاع میدهد میگوید: برای مسائل مرتبا نیایید سؤال بکنید هذا و اشباهه یعرَف من کتابِ الله، بسیار جواب خوبی است، پس آقای شریفُ العلماء بر فرض هم قرآن تحریف شده صد سال هم از تحریفش گذشته ولی امام صادق ما را به همین قرآن تحریف شده ارجاع میدهند میگویند ما هر چی گفتیم عرضه بدهید به قرآن کدام قرآن؟ همین قرآن تحریف شده. پس معلوم میشود قرآن بر فرض هم که تحریف شده باشد صد تا یا پانصد تا آیه هم که از آن کم شده باشد اختلال ایجاد نمیکند و حضرت صادق ما را به همین قرآن تحریف شده ارجاع دادند. پس آقای شریفُ العلماء حرفشان باطل است ولی جوابهای ایشان ناتمام است.