درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۸۸: حجیت ظواهر کتاب ۹

 
۱

خلاصه مباحث گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله و صلی الله علی محمد و آله و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی القیام یوم الدین.

خلاصه أقاي سيى صدر دو تا مقدمه فرمودن. مقدمه اول که بسیار حرف جالبی بود و اون اینکه ولو اصل اولی حرمت عمل به ظن است و حرمت عمل به ظواهر است ولی اصل ثانوی که اسمش اصل عقلایی است اقتضا میکند که ظواهر الفاظ حجت باشد برای اینکه قرآن هم که یک طریق اختراعی ندارد چون طریقه عقلا با اون سه چهارتا مقدمه طریقه عقلاییه چون اخذ به ظواهر است و شارع مقدس هم احد من العقلاست و طریقه اختراعی ندارد لذا ظواهر کتاب هم حجت است این مقدمه اولی بسیار مقدمه خوبی است که خودشان هم تصریح کردن که نتیجه مقدمه اول جواز عمل به ظواهر کتاب است. الا اینکه با مقدمه دوم خرابش کرد و گفت حساب قرآن جداست. قرآن ولو تشابه ذاتی ندارد ولی بالاخره متشابه است. تشابه عرضی داره و چیزی که متشابه قابل عمل نیست مضافا بر اینکه خدای متعال عمل به متشابهات رو منع کرده و فرموده حرام است. فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ و ما احتمال میدیم ظواهر هم از افراد متشابه باشد برای اینکه یقیین کنیم به متشابه عمل نکردیم به ظواهرم عمل نمیکنیم تا یقین کنیم از متشابهات اجتناب کردیم. و بعد هم فرمودن که تفسیر به رای احتمال دارد باشد. عمل به ظاهر احتمال دارد که مشمول روایات تفسیر به رای باشه. به علاوه اصل اولی هم حرمت عمل به ظن است الا ما خرج بالدلیل. با این مقدمات دوم مقدمات اول رو خراب کرد. امروز دو سه بار اشاره به مقدمه اولی داریم. بالاخره مقدمه اولی چی بود ایشون در مقدمه اولی اعتراف کردن ولو اصل اولی حرمت عمل به ظن است ولی با سه چهارتا مقدمه ثابت کردن اصل عقلایی یعنی اصل ثانوی این است که ما به ظواهر باید عمل کنیم میخواهد ظواهر قرآن باشه میخواد ظواهر کتاب‌های دیگه و ایشون اعتراف کرد که ظواهر هم حجت است در مقدمه اولی منتهی با مقدمه ثانی خرابش کردن. حالا اینجا اشکال به ایشون شده. یک نفر آمده گفته ظواهر جز محکمات است و محکم که واجب العمل است. ظاهر هم که جز محکمات است پس اونم واجب العمل است اون جواب میده میگه نه نمنع الصغری. احتمالش رو ما میدیم که ظواهر جز متشابهات باشه و جز محکمات نیست و فقط نصوص که جز محکمات است و ظواهر جز محکمات نیست احتمالش را بدیم که جز محکمات نیست , احتمالش رو بدیم که جز متشابهات است نباید بهش عمل کنیم. این جواب این اشکال.

اشکال دیگر یک نفر آمد گفت با این خصوصیات که شما برای کتاب گفتین و کتاب رو از کار انداتین خب همین خصوصیات شاید شدیدترش و با ضمیمه تقیه‌ای که بعضی از رفقا گفتن خب بنابر این ظواهر اخبار هم نباید حجت باشه برای اینکه در روایات هم عموماتی هست که ظاهرش مراد نیست عام داره خاص داره. ناسخ داره منسوخ داره. مضافا بر اینکه تقیه هم در آن هست. پس روایات هم باید انکار کنید و بفرمایید در ظواهرش حجت نیست. چی جواب میدید؟ جواب دادن لو خلینا و انفسنا ما باشیم و وجدانمون بله همینطور است باید به همه ظواهر عمل کنیم چنانچه که در مقدمه اولی هم گفتیم الا اینکه منعنا عن ذلک فی خصوص القرآن در خصوص قرآن مارو منع کردن به خاطر اینکه احتمال داره متشابه باشه به خاطر اینکه از ظواهر مفید ظن است و ما چقدر آیات و روایات بر محکومیت ظن داریم نتیجتا از تحت اون اصل اولی ظواهر فقط خارج میشه. یبقی الباقی. امام ظواهر کتاب تحت اون اصل اولی باقی است پس نتیجتا عمل به ظواهر کتاب ممنوع است. ان قلت: پس اخبار را چه میکنید؟ میگیم علت اینکه ما به اخبار عمل میکنیم سرش اجماع اصحاب ائمه است برای اینکه اصحاب ائمه در مرئی و منظر ائمه به خبر واحد ثقه‌ای که از امام‌های گذشته به دستش رسیده عمل میکردن بدون فحص و اینها این دلیل است و شارع هم چیزی نمیفرماید. پس به ما اشکال نکنید. ظواهر کتاب احتمال داره جز متشابهات باشه چون احتمال داره جز متشابهات باشه نمیتونیم بهش عمل کنیم. امل ظواهر اخبار اگر ما یک اجماعی از ناحیه اصحاب ائمه نداشتیم اونم اجازه نمیدادیم ولی نه اونو میبینیم در مرئی و منظر ائمه اینا به خبر واحد ثقه عمل میکردن و ائمه هم چیزی نمیفرمودن پس معلوم میشه ظواهر اخبار با ظواهر کتاب فرق داره. ظواهر کتاب رو نمیشه عمل کرد و ظواهر اخبار رو میشه عمل کرد

مرحوم شیخ چندتا اشکال دارن به کلام سید صدر.

استدلال آخری ایشون چی بود گفت اصحاب ائمه در مرئی و منظر ائمه به روایات و خبر ثقه عمل میکردن و ائمه هم هیچی نمیگفتن خب در مرئی و منظر ائمه به ظاهر کتاب هم عمل میکردن نه تنها عمل میکردن و ائمه چزی نمیگفتن بلکه تشویق و تحریص هم میکردن و گاهی اعتراض میکردن چرا اینقدر میایین این مسائل رو از ما سوال میکنین هذا و اشباهه یعرف من کتاب الله. اگر شما میگید اصحاب ائمه به خبر عمل میکردن در مرئی و منظر ائمه و ائمه هیچی نمیگفتن در محضر ائمه به ظواهر کتاب هم عمل میکردن نه تنها هیچی نمیفرمودن و ردع نمیکردن بلکه تشویق هم میکردن و اعتراض میکردن به کسانی که غافل بودن از ظواهر کتاب این یک جواب که ایشون نفرمودن.

جواب دومی که ایشون فرمودن: این اصحاب ائمه چرا به خبر ثقه عمل میکردن. به خبر واحد ثقه به ظاهر خبر واحد ثقه چرا عمل میکردن اونا یک دستور خصوصی که براشون نرسیده بود به اون ارتکاز عقلیشون بود همونا روایتی که دیروز عرض کردم شاهد خوبی بود میاد از حضرت سوال میکنه: افیونس بن عبدالرحمن ثقه آخذ منه معالم دینی؟ آیا یونس بن عبدالرحمن ثقه هست که من دینم رو ازش یاد بگیرم؟ یا نه؟ خب ببینید این براش کبری مسلم است. یعنی من خودم عقلم میرسه که خبر ثقه حجت است. یعنی من به ارتکاز ذهنی خودم میدونم که خبر ثقه حجت است از صغری سوال میکنم که آیا این آقا ثقه هست یا نه؟ پس معلوم میشه عمل خبر ثقه از ازتکازات عقلائیه است. حالا که از ارتکازات عقلائیه اسن فرقی نمیکنه هم به ظاهر روایات و هم به ظاهر آیات میشه عمل کرد. پس این جوابی که ایشون دیروز دادن در حقیقت دوتا جواب است.

و اما اینکه ادعا کرد اصل اولی حرمت عمل به ظن است خرج منه ظواهر اخبار چرا؟ بله قبول داریم که اصل اولی حرمت عمل به ظن است اما همه ظهورات لفظیه از تحت این اصل خارج است هم ظهورات اخبار هم ظهورات آیات.

.

۲

مناقشه در کلام سید صدر

اقای سید صدر در آن صغری و کبری که منع کرد گفت حتما محکم مربوط به نصوص است. اون مستشکل گفت به ایشون که ظواهر هم جز محکمات است او گفت نه فقط نصوص جز محکمات است. حرمت علیکم النص. اما ظواهر جز محکمات نیست احتمال داره در متشابهات داخل باشه، چون احتمال داره. سید صدر فرمود فقط نصوص که شامل محکمات است اما ظواهر احتمال داره جز متشابهات باشه پس باید به ظواهر عمل نکنیم. مشتباهات رو ترک کردیم

مرحوم شیخ: این حرفتون هم درست نیست. اولا ما احتمالش هم نمیدیم که ظواهر جز متشابهات باشه دلیلش اینه که صحت سلب داره میتونم بگم الظاهر لیس بمتشابه پس اولا ما احتمالش رو نمیدیم چون اون میگه چی؟ میگه احتمال میدیم که متشابهات یعنی ظواهر جز متشابهات باشه قهرا نهی متشابهات شامل ظواهر هم میشه این حرف اقای سید صدر. جواب: میگیم اولا ما احتمالش را هم نمیدیم که ظواهر جز متشابهات باشه دلیلش اینه که صحت سلب داره. اگر واقعا ظاهر جز متشابه بود نمیشد ازش متشابه رو سلب کنی ولی ما صریحا میتونیم بگیم الظاهر لیس بمتشابه.

سوال.

ثمّ إنّ ما ذكره آن چیزی که سید صدر در نمنع الصغری فرمودن که ما علم نداریم که ظواهر از محکمات است احتمال میدیم که ظواهر واحتمال كونها من المتشابهات چون احتمالش رو میدیم از متشابهات است پس به ظواهر هم نباید عمل کرد تا بدونیم که متشابهات رو عمل نکردیم مثل اینکه خمر حرام است و من احتمال میدم این ظرف خمر است باید بزارم کنار تا یقیین کنم از اجتنب عن الخمر عمل شده ـ ممنوع: این حرفتون هم قبول نداریم.

أوّلا: ما احتمالش هم نمیدیم که ظواهر جز متشابهات باشه. و ثانیا بر فرض هم که احتمال بدیم که ظواهر از افراد متشابه است ولی اون نهی متشابه شامل این نمیشه.

اولا جواب میدیم بأنّ المتشابه لا يصدق على الظواهر لا لغة ولا عرفا، متشابه رو ما احتمالش رو هم نمیدیم صدق نمیکنه متشابه بر ظواهر نه لغتا و نه عرفا. عنایت کنید. باید ببینیم در عرف معنی متشابه یعنی چی؟ در عرف متشابه به یک لفظی میگن که مفهومش معلوم نباشه، مراد معلوم نباشه لذا میگن اقا خیلی متشابه حرف زد یعنی یک جوری حرف زد ما نفهمیدیم منظورش چیه. متشابه یعنی لفظی که مراد فهمیده نمیشه خب ظاهر اینگونه نیست ظاهر اگر مولی به عبد بگه افعل کذا ظهور داره در وجوب این دیگه متشابه نیست پس بنابر این شما میگید ظوهر احتمال داره جز متشابهات باشه میگیم متشابه عرفی که نیست چون اگر کسی به عبدش بگه افعل کذا این افعل دلالت بر وجوب داره مراد مولا وجوب است پس بنابر این متشابه عرفی نیست. متشابه لغوی هم نیست عنایت کنید در لغت دوتا معنی برای متشابه گفتن و هیچکدامش به ظاهر صدق نمیکنه. معنای اول: هو المجمل المبهم. متشابه یعنی چیزی که مجمل و مبهم است. معنای دوم: متشابه یعنی شباهت دار. و اتفاقا به هر دو معناش هم در قرآن وارد شده. در قرآن دوبار کلمه متشابه داریم یک بار به معنی اولی است که مجمل مبهم است و یکی هم به معنی شبیه و تشبیه. همین آیه آل عمران رو که خوندیم و اخر متشابهات یعنی مجملات. پس این میگه بعضی از آیات مجمل و مهمل است مثل قرء که نمیدانیم مراد از ثلاثه قروء مراد طهر است یا حیض است. و اما معنای دومی لغوی که به معنی شباهت است مثل وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ (سوره انعام ۱۴۱) متشابه یعنی چی یعنی شباهت دار یعنی بعضی از این درخت‌ها به هم شباهت دارن ولی میوه هاشون باهم فرق دارن پس ببینید در لغت متشابه دو تا معنا داره یک معنای مجمل و مبهم که در سوره آل عمران بود (اخر متشابهات) و یک معنا هم به معنی شباهت است دراین آیه. پس نتیجتا متشابه لغوی دو معنی داره و هیچکدام به ظاهر صدق نمیکنه. معنای عرفی متشابه یعنی مجمل المراد. اولا ما احتمالش هم نمیدیم چرا؟ برای اینکه متشابه صدق نمیکنه بر ظواهر نه لغتا و نه عرفا بل يصحّ سلبه متشابه عنه ظاهر ما می‌توانیم بگیم الظاهر لیس متشابه،

سوال

فالنهي الوارد عن اتّباع المتشابه لا يمنع عن العمل بالظاهر؛ حالا که ظواهر جز متشابهات نیست و صحت سلب داره اون نهی وارده از اتباع متشابه مانع نمیشود از عمل به ظواهر پس نتیجتا كما اعترف به همان گونه که اعتراف کرد به این مطلب که نهی متشابهات شامل ظواهر نمیشه اعتراف کرد به این مطلب سید صدر در مقدمه اولی. در مقدمه اولی ایشون گفت با اینکه اصل اولی حرمت عمل به ظن است حرمت عمل به ظواهر است اما اصول عقلاییه اقتضا میکنه که بهش عمل کنیم و این اعتراف به این است که به ظواهر میشه عمل کرد و نهی شاملش نمیشه. اعتراف کرد به این مطلب في المقدّمة الاولى، من أنّ مقتضى القاعدة وجوب العمل بالظواهر اعتراف کرد عمل به ظواهر بکن یعنی اینکه اون نهی مربوط به متشابهات شامل ظواهر نمیشود.

وثانيا: بر فرض که احتمال هم دادیم که ظواهر از متشابهات باشد اما نهی متشابهات شامل این نمی‌شود با احتمال که کار نمیشه مثلا من احمال میدم که این آب نجس است این آب حرام حرام است حالا که احتمال دادم باید اجتناب کنم؟ نه اینجوری نیست. باید آدم یقین کنه که این نجس است.  بأنّ احتمال كونها من المتشابه لا ينفع في الخروج عن الأصل الذي اعترف به. بر فرض هم ظواهر جز متشابهات باشه این باعث نمیشه که شما این رو خارج کنی از اون اصول عقلاییه.

[اقسام شبه]

عنایت کنید ما دو نوع شبه داریم حکمیه و موضوعیه. شبه حکمیه این است که ما حکم را بلد نیستیم مثلا نمیدانیم استعمال توتون حرام است یا نه. به این میگن شبه حکمیه. شبه موضوعیه این است که ما حکم را بلدیم موضوع را نمیدانیم. میدانیم شارع فرموده خمر حرام است ولی نمیدانم که این مایع خمر است یا نه. در شبهات حکمیه همه اصولیین برائتی هستن یعنی اگر شما نمیدانی استعمال توتون حرام است یا نه یک قدری فحص بکن اگر دلیل بر حرمت نبود حکم به حلیت بکن. پس در شبهات حکمیه اصولیین بعد از فحص حکم به برائت میکنن. اخباریین قبول ندارن میگن شما فحص هم بکنید دلیل پیدا نکنی بر حرمت احتمال داره نمیتونی انجام بدی. پس شبهات حکمیه اختلافی است ولی شبهات موضوعیه دیگه اختلافی نیست. یعنی اخباری هم به ما میگه اگه شک داری این مایع آب است یا شراب بردار بخور و و شبهات موضوعیه بالاتفاق مجرای برائت است.

حال که روشن شد در مبحث ما آقای سید صدر شما اخباری هستید شما در شبهات موضوعیه برائت جاری میکنین و الان میگین من نمیدانم ظاهر جز متشابهات هست یا نه خب مثل اون مایعی میمونه که نمیدونی خمر است یا نه. چطور در اونجا میگید ارتکابش جایز است و اینجا هم شبهه موضوعیه است. حکم را میدانیم که متشابه عمل به آن حرام است اما ظاهر را نمیدانم جز متشابه هست یا نه مثل آن مایعی که نمیدانم خمر است یا نه.

ببینید آقایون بیان کبری کار را صورت نمیدهد. بیان کبری از طرف شارع احراز صغری از طرف من تکلیف ثابت میکنه. شارع بگوید خمر حرام است این بدرد نمیخوره کی بدرد میخوره؟ شارع بگوید خمر حرام است و منم بدانم که این خمر است. بیان الکبری من جانب الشارع و احراز الصغری من جانب المکلف اون موقع تکلیف ثابت میشه. اینجا هم همینجور بیان کبری شده و گفته به مشتبهات دست نزنید و عمل نکنین اما من که نمیدانم این ظواهر جز متشابهات هست یا نه. روی مبنای خودتون که در شبهات موضوعیه برائت جاری میکنین اینجا هم باید برائت جاری کنین. و شما روی مبنای خودت هم داری خلاف حرف میزنی.

خلاصه دوتا جواب: اولا لا نحتمل، احتمالش را نمیدهیم که ظواهر جز متشابهات باشه. و ثانیا احتمالش را هم که بدیم اون نهی متشابهات شامل این نمیشه چرا؟ برای اینکه اون نهی بیان کبری است و من باید احراز صغری بکنم که این متشابه است منم که نمیدونم ظواهر جز متشابه هست یا نه پس اصاله البرائه و اصاله حجیه جاری میکنیم و به ظاهر عمل میکنیم

ودعوى اگر سید صدر اینگونه ادعا کنه که من ما اگر بخواهیم به لفظی عمل کنیم باید بدونیم که محکم است یعنی مشروط به علم به محکم بودن است اگر این حرف رو بزنه و ما هم در ظاهر که علم نداریم که محکم است پس نمیشه عمل کرد ایشون میگه اگر این حرف رو بزنی دوباره مقدمه خودت رو خراب کردی شما در مقدمه اولی اعتراف کردی عمل به ظواهر جایز است اگر اینجا بگید مشروط است به علم به اینکه بدانی از محکمات است، اون مقدمه اولی خودتون را خراب کردین. ودعوى اعتبار العلم بكونها یعنی ظواهر و اگر سید صدر ادعا کند و بگوید العلم بكونها من المحكم شرط است اگر این حرف رو بزنه میگیم هذا هدم خراب کردین لما اعترف به در مقدمه اول من أصالة حجّية الظواهر؛ را ثابت کردید. لأنّ مقتضى ذلك الأصل مقتضای اون اصل عقلایی که شما بهش اعتراف کردی جواز العمل به ظاهر است إلاّ أن يعلم كونه ممّا نهى الشارع عنه. 

[اختلاف در اصل در اشیاء]

 اختلاف هست در اینکه ایا اصل در اشیا اباحه است تا حظرش ثابت شود یا اصل در اشیا حظر و منع است تا اباحه‌اش ثابت شود. صدوق میفرماید من دین الامامیه ان الاصل فی الشیاء الاباحه. اصل در اشیا اباحه است. ببینید اقا هیچ وقت جواز دلیل نمیخواهد و حرمت دلیل میخواهد یعنی شما اگر بخواهید بگید این چیز حرام است باید دلیل بیارین اما اگر بخواهید بگین این چیز جایز است دلیل نمیخواین و اصل در اشیا اباحه است. باید حکم به اباحه کرد تا یقین صد در صد پیدا کنی به حرمتش. عرض کردیم این قاعده دست اقایون باشه که هیچ وقت جواز دلیل نمیخواد. اصل در اشیا اباحه است و قائل به حرمت باید دلیل بیاورد.

 لذا ایشان میفرمایند وبالجملة خلاصه اقای سید صدر شما دوتا حرف حسابی دیروز زدی و هر دو تا رو خراب کردی یک حرف حسابی تون در مقدمه اولی بود که در اونجا ثابت کردین طبق اصل عقلایی عمل به ظواهر جایز است منتها خرابش کردی یه حرف خوب دیگر شما اینن بود که گفتین لو خلینا و انفسنا اگر ما باشیم و وجدانمون باید به ظواهر کتاب عمل کنیم اونم حرف خوبی بود ولی خرابش کردین گفتین منعنا عن ذلک فی خصوص الکتاب. ولی نه ما همون حرفای خوبتون رو میگیریم و حرفای بدتون رو میذاریم کنار و بالجمله: فالحقّ ما اعترف به قدس‌سره، حق همون اعترافی است که دیروز کرد گفت: من أنّا لو خلّينا وأنفسنا لعملنا بظواهر الكتاب، وجدان ما اقتضا میکنه ظواهر کتاب هم مثل ظواهر‌های دیگه حجت است ولا بدّ للمانع کسی که میخواهد منع کند از عمل به ظواهر او باید اثبات منع کند من إثبات المنع.

ثمّ إنّك ایشان دوباره حرف روز اول را تکرار میکنند و میفرمایند اقایون اخباریین کبری را قبول دارند. قبول دارن اصل اولی حرمت عمل به ظن است و طبق اصل عقلایی عمل به ظن جایز است. و قبول دارن که طبق اصل عقلایی عمل به ظواهر جایز است منتهی میگن کتاب یه حساب علی حده‌ای داره یه اسلوب خاصی داره پس کبری رو قبول دارن منتهی یه نزاع صغروی با ما دارن و خلاصه میخوان بگن خطابات قرآن اگر هم ظهور داشته باشه نمیشود عمل کرد چون احتمال متشابه است یا اصلا میخوان بگن قرآن ظهورات نداره و الا کبری کلی رو قبول دارن که اصل اولی حرمت عمل به ظن است اصل عقلایی جواز عمل به ظن است قبول دارن که ظواهر لفظیه از تحت اصل اولی خارج است منتهی میگن کتاب حسابش جداست. ثمّ إنّك قد عرفت ممّا ذكرنا که مخالفت: أنّ خلاف الأخباريّين في ظواهر الكتاب ليس في الکبری، کبری کدومه؟ الوجه الذي ذكرنا سابقا، اون کبری چیه؟ من اعتبار الظواهر اللفظيّة في الكلمات الصادرة لإفادة المطالب واستفادتها قبول دارن ظواهر لفظیه‌ای که در کلمات مردم گفته میشه در مقام افاده و استفاده است میخواد مردم عادی باشه میخواهد امام معصوم باشه، وإنّما يكون نزاع صغروی خلافهم في أنّ خطابات الكتاب لم يقصد بها استفادة المراد من أنفسها، بل بضميمة تفسير أهل الذكر، أو أنّها خطابات ظهور ندارد چون متشابه است ليست بظواهر بعد احتمال كون محكمها من المتشابه، بعد اینکه ما احتمال میدیم محکمها ضمیر‌ها به خطابات کتاب بر میگرده. عنایت کنید اینجا بعضی اقایون به مشکل افتادن که این محکم چیه؟ البته نباید ایشون این محکم رو اینجا استفاده کنه انسان به اشتباه میوفته ولی غلط هم نیست شما این محکم را من اون اوایل یادم نمیاد خودمون چطوری خوندیم ولی به ذهنم اومد به مناسبت محکمات قرآن به مجمع البحرین مراجعه کردم و این کتاب از بزرگترین کتاب‌هایی است که در شیعه نوشته شده بحرین کتاب لغت است ولی کتاب لغت است راجع به قرآن و روایات بحر قرآن و بحر روایت مجمع البحرین یعنی شما هر آیات مشکلی و هر روایت مشکلی که داشتین به مجمع البحرین مراجعه کنین خیلی ایشون زحمت کشیده مرحوم طریحی (ره) اینجا من مراجعه کردم دیدم محکم دو معنی داره یک معنی نص است و یک معنی ظاهر ایشون مقصودش از محکم یعنی ظاهر و اقای اشتیانی با اینکه شاگرد ایشون بوده و تعجب میکنم چرا از استادشون سوال نکردن که محکم چیه؟ و قبول داریم که شیخ هم نباید کلمه محکم رو میگفت ادم رو به اشتباه میندازه اما غلط هم نیست که اقایون به دردسر افتادن و گفتن این کلمه زیادی است. حالا که محکم یعنی ظاهر شد عبارت به این معنی است انها یعنی اون خطابات اصلا ظهور نداره بعد از بودن ظهور اون خطابات من المتشابه یعنی بعد ازاینکه احتمال دادیم که اون خطابات اون ظهور خطابات جز متشابهات است بنابر این ظهوری براش نمیماند كما عرفت من كلام السيّد المتقدّم. و سید صدر میخواد همین رو بگه که اصلا خطابات قرآن اصلا ظهوری درش نیست تا شما به ظهورش عمل کنی.

ثمّ إنّ ما ذكره ـ من عدم العلم بكون الظواهر من المحكمات واحتمال كونها من المتشابهات ـ ممنوع :

أوّلا : بأنّ المتشابه لا يصدق على الظواهر لا لغة ولا عرفا ، بل يصحّ سلبه عنه ، فالنهي الوارد عن اتّباع المتشابه لا يمنع ؛ كما اعترف به في المقدّمة الاولى ، من أنّ مقتضى القاعدة وجوب العمل بالظواهر.

وثانيا : بأنّ احتمال كونها من المتشابه لا ينفع في الخروج عن الأصل الذي اعترف به.

ودعوى اعتبار العلم بكونها من المحكم هدم لما اعترف به من أصالة حجّية الظواهر ؛ لأنّ مقتضى ذلك الأصل جواز العمل إلاّ أن يعلم كونه (١) ممّا نهى الشارع عنه.

وبالجملة : فالحقّ ما اعترف به قدس‌سره ، من أنّا لو خلّينا وأنفسنا لعملنا بظواهر الكتاب ، ولا بدّ للمانع من إثبات المنع.

ثمّ إنّك قد عرفت ممّا ذكرنا : أنّ خلاف الأخباريّين في ظواهر الكتاب ليس في الوجه الذي ذكرنا ، من اعتبار الظواهر اللفظيّة في الكلمات الصادرة لإفادة المطالب (٢) واستفادتها (٣) ، وإنّما يكون خلافهم في أنّ خطابات الكتاب لم يقصد بها استفادة المراد من أنفسها ، بل بضميمة تفسير أهل الذكر ، أو أنّها ليست بظواهر بعد احتمال كون محكمها من المتشابه ، كما عرفت من كلام السيّد المتقدّم (٤).

__________________

(١) في (ظ) : «كونها».

(٢) في (ص) و (ل) : «المطلب».

(٣) في (ص) : «استفادته».

(٤) أي السيّد الصدر المتقدّم كلامه في الصفحة ١٥١.