دیگران آقا چه بکنند با این؟ عنایت بفرمایید آقا بیاییم سراغ دیگران، دیگران هم مردها به این نگاه کنند و هم زنها این را اول عنایت بفرمایید آقا: در شبهات موضوعیه همه قائلند به اصالة البرائة اگر شما اختلافی هم میشنوید ما با اخباریها مخالف هستیم ما برائة جاری میکنیم آنها نمیکنند، آن اختلاف در شبهات حکمیه است. توتون نمیدانم حرام است یا حلال است؟ ما برائت جاری میکنیم آنها نمیکنند، اما در شبهات موضوعیه یک نفر هم ما مخالف نداریم، الان نمیدانم این حرام است یا حلال؟ اخباری هم میگوید حلال است، نمیدانم این فرش مباح است یا غصب است؟ اخباری هم میگوید حلال است، این مایع خمر است یا آب است؟ اخباری هم میگوید حلال است. غرض این را بدانید اصالة البرائة در شبهات موضوعیه یک نفر مخالف ندارد. اینکه مطلب شد آقایون همین را میگویند، میگویند بابا این زنها میگویند ما نباید به مردها نگاه کنیم خوب نمیدانیم این مرد است تا حرام باشد یا نه، شبهه موضوعیه، اصالة الاباحة. خوب زنها هم میگویند ما به مردها نباید نگاه کنیم ما که نمیدانیم این مرد است، شبهه موضوعیه. مردها هم میگویند ما به زنها نباید نگاه کنیم ما که نمیدانیم این زن است کل شیءٍ لک حلال، الان مردها میگویند نمیدانیم این زن است تا حرام باشد یا حلال است کل شیءٍ لک حلال، اصالة الاباحة، اصالة البرائة جاری بکن و در اینجا بیا بگو زنها این خنثی را نگاه بکنند و مردها هم خنثی را نگاه بکنند. این حرف را آقای صاحب فصول زدند همان صفحه دیروز صفحه ۲۶۳ را ببینید ایشان میفرمایند زن و مردهای دیگر این نمیتواند به آنها نگاه بکند چون مال این چیه؟ شک در مکلّف به است، اما آنها میتوانند به این نگاه بکنند برای اینکه شک در تکلیف است شبهه هم شبهه موضوعیه است اصالة البرائة مردها جاری میکنند میگویند انشاءالله زن نیست، زنها هم جاری میکنند میگویند انشاءالله مرد نیست.
ـ سؤال:...
ـ آن زده به آن چه مربوط است، آن یکدانه دست به این میمالد میرود خوب آن به این چه مربوط؟ خوب خیلی از پسرها هم میمالند خودشان را به خانمها این بگوییم عیبی دارد؟ اینکه نشسته اینجا بیچاره، حالا یک زن هم بیاید یک دستی بهش بمالد به این چه مربوط است، ما میخواهیم بگوییم آنها کار حرام انجام ندادند.
اما معاملةُ الغیر دیگر آخرین بحث: معامله دیگران معها، نمیدانم چطور ایشان هوس میکنند گاهی ضمیرها را مؤنث و گاهی مذکر میآورند، خوب دیروز دو سه تا مذکر داشتیم حالا باز مونث است، دوباره سه چهار خط بعد ایشان میرود سراغ مذکر، علی کل حال ضمیرها را گاهی مونث و گاهی مذکر. فقد یقال قائل آقای صاحب فصول، قائل است به جواز نظر کلّ من الرجل و المرأة الیها، گفتند به خنثی میتواند نگاه کند لکونها شبهةً فی الموضوع، چون شبهه موضوعیه است و شبهه موضوعیه را همه اصل جاری میکنند، الاصل البرائة الاصل الاباحة نگاه کن.
[اشکال در استدلال صاحب فصول]
خوب ایشان میفرماید این استدلال باطل است الاصل اصیل حیث لا دلیل، یادتان نرود اصل خوب است اصل اصیل است معتبر است تا وقتی که دلیل نباشد شما الان تمسّک به اصل چرا کردید ما دلیل داریم اینجا؟ با بودن دلیل آیه ۳۱، سوره نور با این دلیلی که ما داریم افاده عموم میکند دیگران نباید به این خنثی نگاه بکنند شما رفتید سراغ اصالة البرائة.
و فیه: اول اینکه مطلبی را عرض بکنم اگر مطول خواندند آقایان یا نه نمیدانم، اگر هم نخواندند باب چهارم مطول حذفُ المتعلّق یدّلُ علی العموم نمیدانم یادتان هست یا نه؟ حذفُ المتعلّق یدّل علی العموم، من اگر به عبدم گفتم اکرِم، کی را؟ هیچی نگفتیم، یک وقت هست میگویم اکرم زیدا خوب اکرام زید واجب میشود، اما میگویم نه اکرم، اکرم حذف متعلّق شده نگفتم کی را اکرام کن، این به هر کسی میرسد باید اکرام بکند. حذف المتعلّق یدّلُ علی العموم، اینکه در ذهنتان جا گرفت بیایید اینجا. سوره نور آیه ۳۱، به ما میگوید قُل للمؤمنات یغضُضنَ به زنها بگو چشم بپوشانند از چی؟ از کل دنیا، این است دیگر معنایش حذفُ المتعلّق یدّل علی العموم، پس زنها از کل دنیا یعنی غیر از در و دیوار و اینها از کل دنیا یعنی از آدمها از تمام آدمهای دنیا باید چشم بپوشانند، این شد مستثنی منه، اما تو خود آیه نگاه کنید زنها را استثناء میکند ما هم گفتیم زنها چشم بپوشانند از همه چیز به مقتضای حذف متعلّق اما نه دیگر از زنها. چند تا مرد میشمارد میگوید مردها هم عیبی ندارد: شوهر، پدر شوهر، پسر، برادر، برادر زاده، خواهر زاده، اینها را آیه استثناء میکند، خوب ببینید پس زن وظیفه اولیهاش چشم پوشی از کلّ آدمهای دنیا است، زن را آیه استثناء کرده پنج شش تا مرد را هم استثناء کرده چی میماند تو مستثنی منه؟ بقیه مردها و خنثی. پس بقیه مردها و خنثی همه در مستثنی منه هستند. حرام است زن باید زن از همه چیز چشم بپوشاند خنثی باشد مرد باشد، زن باشد ولی آیه زنها را که استثناء میکند، پنج شش تا مرد هم استثناء میکند، معنایش این است که مستثنی منه این است زن حرام است به مردهای دیگر نگاه کند، و به خنثی نگاه کند. پس عموم آیه آمد نظر کردن به خنثی حرام کرد، عموم آیه که از حذف المتعلّق میفهمیم خنثی هنوز تو مستثنی منه است او که استثناء نشده، با بودن عموم این آیه دیگر شما نمیتوانید اصالة البرائة جاری کنید و به این آقای خنثی نگاه بکنید، یا به خانم خنثی.
ـ سؤال:...
ـ طبیعت ثالثه نباشد، آنکه میشود شبهه حکمیه، شبهه موضوعیه است. عرض کردیم روی آن مبنا دیگر یعنی هر جا این را با مبنای خودش حساب میکنیم، ما الان اینجا خدای متعال به عموم حذف متعلّق چی میگوید؟ زنها از همه چیز باید چشم بپوشانند، یک چیزهایی خارج شده حالا که آن چیزها خارج شده اینکه خارج نشده اصلاً به شبهه حکمیه و موضوعیه کاری نداریم این تو مستثنی منه موجود است، بنابراین زنها باید از خنثی و سایر مردها چشم بپوشانند.
عنایت بفرمایید و فیه:
ـ سؤال:...
ـ نشده دیگر آخر عرض کردم مستثنی باید یقینی باشد این زن حرام است به هر آدمی نگاه کند مگر آنهایی که یقین کنیم آیه استثناء کرده، خوب زنها را یقین داریم اینکه نمیدانیم زن است یا نه؟، خوب عرض کردیم زنها استثناء شدند زنها، اینکه نمیدانیم زن است یا مرد؟ عرض کردم یک کمی صبر بکنید آقا، این فتأمّل ایشان دارند اگر میخواهید اشکال کنید این را بگویید: بگویید تمسّک به عام است در شبهه مصداقیه اشکالهایی که شما میگویید وارد نیست اشکال علمی دارد.
عنایت یک قدری بفرمایید، و فیه: ما قبول نداریم این اصل را چرا؟ الاصلُ الاصیل حیثُ لادلیل، ما دلیل داریم عموم قرآنی ما داریم وجوب الغضّ عموم این عموم همان حذف المتعلّق است و همچنین استثنایی که دنبال آیه هست، این عموم وجوب غضّ بر مومنات بر سوره نور آیه ۳۱، آمده گفته غضّ بر مومنات غضّ برایشان واجب است عموما. مگر از مثال، مگر از آن پنج شش تا مردی که در آیه ذکر شده، خوب چی میماند در مستنثی منه؟ خنثی و سایر مردها. پس آیه یدلّ بر اینکه وجوب غضّ علی الخنثی.
و لذا حکم آقای محقق ثانی همان بزرگوار که محقق کرَکی معروف است، جلد ۱۲ جامع المقاصد صفحه ۴۲، حکم فی جامع المقاصد یعنی محقق ثانی محقق کرکی در جامع المقاصد جلد ۱۲، صفحه ۴۲، ایشان و لذا یعنی للعموم، بخاطر همین عموم است که ایشان آمده حرام کرده گفته همانطوری که خنثی نباید به زن و مردها نگاه کند، زن و مردها هم نباید به این نگاه کنند بخاطر همین عموم آیه. آیه آمده گفته حرام است نظر طائفتین الیها الی الخنثی کتحریم نظر خنثی الیهما، این نظر ایشان. بلکه نوه بزرگوارش سید داماد، محقق داماد، سبط نوه دختری را میگویند، امام حسن و امام حسین را میگویند سبط پیغمبر برای اینکه نوه دختری ایشان هستند. نوه دختری ایشان آقای میرداماد محقق داماد چون ایشان دختری داشتند شوهری میدهند این دختر را به سید شمس، آسید شمس داماد آقای محقق است، قهرا آقازاده ای به دنیا میآید بنام میرداماد یا سید داماد. این سید داماد هم حرف پدر بزرگوارش را گفته یعنی پدربزرگش محقق ثانی پدربزرگ مادری و ایشان سبط او حساب میشود، ایشان آمده سبط آقای محقق ادعای اجماع کرده گفته این مطلبی را که جد من گفته پدر مادرم گفته، گفته اجماعی است این مطلب، همه گفتند که نباید دیگران به این نگاه بکند.
ولی فتأمّل جدّا. این فتامّل جدا را آقا خود ایشان حاشیه منهُ خود ایشان فتامل جدا را اینجا در حاشیه خود شیخ انصاری، حاشیه زده. مفصلترش اواخر صفحه ۲۵۶، ایشان مفصلترش را آنجا آمدند گفتند و خلاصه با اینکه میخواهد از این استدلالش ایشان برگردد از این اشکالی که کرده، عرض کردم خلاصه این اشکال این است: که اگر ما از این عموم آیه استفاده کنیم و بگوییم خنثی را نمیشود نگاه کرد این میشود تمسّک به عام در شبهه مصداقیه. تمسّک به عام در شبهه مصداقیه عام حتما جایز نیست. آیا در شبهه مصداقیه خاص جایز است یا جایز نیست؟ آنجا محققین میگویند جایز نیست و اینجا تمسک به عام است در شبهه مصداقیه خاص و لذا جایز نیست یعنی شما نمیتوانید با عموم آیه بیایی بگویی نگاه کردن به خنثی جایز نیست.
من میخواهم یک قدری توضیح بدهم پنج شش دقیقه معطل میشویم میترسم نرسم این سه چهار خط را، این فعلاً باشد اگر درس تمام شد مثالش را عرض میکنم، تمسک به عام در شبهه مصداقیه عام چیه؟ تمسک به عام در شبهه مصداقیه خاص چیه؟ آن را انشاءالله بعدا. فقط اجمالاً خودتان تو آن حاشیه را نگاه بکنید اگر متوجه شدید که هیچ، اگر نشدید انشاءالله روز یکشنبه چون شنبه که شهادت حضرت صادق سلام الله علیه است، انشاءالله یکشنبه ما مبحث ظنّ را شروع میکنیم اگر هم این کلمه ماند میگذاریمش برای آن روز. فعلاً با فتأمّل ایشان از اشکالشان دست برداشتند، این اشکالی که ما کردیم اینجا تمسک به عام است در شبهه مصداقیه خاص و جایز نیست پس لذا ما از حرفمان دست برداشتیم.
[حکم نکاح خنثی]
خوب ایشان میگوید تمام این حرفهایی که ما دیروز تا حالا داریم میزنیم اینها نسبت به غیر نکاح است والّا در مورد نکاح نباید زن بگیرد و نباید شوهر کند، حالا ما گفتیم در زمان امیرالمومنین کسی این کار را کرده خوب نباید بکند، این قطعا هم زنا داده و هم زنا کرده، بالاخره یا زنا داده یا زنا کرده این حق ندارد نه شوهر بکند و نه زن بگیرد. چرا؟ مرد قبلت اش زوجیت میآورد اینکه نمیداند مرد است، زن زوجت اش زوجیت میآورد، زن اگر بگوید زوجتُک من خودم را به تزویج تو در آوردم، زن زوجتُ اش اثر دارد اینکه نمیداند زن است یا نه؟ مردم قبلتُ اش اثر دارد اینکه نمیداند مرد است یا نه؟ پس بنابراین نه زوجتُ اش اثر دارد که بتواند شوهر کند، نه قبلتُ اش اثر دارد که بتواند زن بگیرد، نه زن بگیرد و نه شوهر کند. لذا ایشان میفرمایید اینهایی که گفتیم غیر از قضیه نکاح است، انّ ما اینهایی که حرف زدیم در غیر نکاح است، و اما قضیه تناکح فیحرم بینهُ ضمیرها باز مذکر شد، فیحرمُ بینه الخنثی و بین غیر خنثی قطعا نتیجه اش چیه؟ فلایجوزُ لها دوباره ضمیر مونث شد، فلا یجوز للخنثی تزویجُ امرأةٍ برود زن بگیرد نمیشود، چرا؟ مرد قبلتاش اصل اثر دارد اینکه نمیداند مرد است یا نه، اصل عدم ذکوریت است
ـ سؤال:...
ـ خوب بله از آنطرف هم همین جور، زن زوجتاش اثر دارد، اصل عدم، بله دیگر عرض کردم اصل اینجا نمیتواند جاری بشود یعنی مرد یقینی قبلت اش اثر دارد، اینکه نمیداند مرد یقینی است. زن یقینی زوجت اش اثر دارد، اینکه نمیداند. پس بنابراین از آنطرف نمیدانیم مرد است یا زن، میگوییم: اصل این است که مرد نیست قبلتُ اش اثر ندارد، از آنطرف هم میگوییم زن نیست، بالاخره یکدانه اش است ولی اصل در مقام ظاهر هم این ازش سلب مردی میکند و هم سلب زنی میکند، لذا نه میتواند شوهر بکند و نه میتواند زن بگیرد. جایز نیست تزویج کند زنی را برای خودش، لاصالة عدم ذکوریته برای اینکه قبلتُ مذکر اثر دارد اصل عدم ذکور است، تا ایشان میگوید اصل عدم ذکور است کسی اشکال میکند، میگوید: آقا استصحاب مال احکام شرعیه است، نه مال امور تکوینیه، شما داری الان با استصحاب میگویی این مرد نیست یا مرد هست با اصل که آدم نمیتواند امور تکوینیه ثابت بکند تا شما این اشکال را میکنید میگوید: بمعنی ولو من گفتم اصل این است که این مرد نیست ولی مقصودم این است به این معنی مرد نیست یعنی مرتب نیست اثر مذکور از جهت نکاح و وجوب حفظ فرج الّا عن الزوجة و ملک الیمین، این وجوب عطف به آن عدم ترتّب است، یعنی به معنا را سر این هم در میآوریم، و وجوب یعنی به معنا وجوب، ایشان میگوید ما که گفتیم مرد نیست نه که گفتیم مرد نیست اشکال میشود اینجا، استصحاب که امور تکوینیه درست نمیکند، کی مرد است کی زن است. استسحاب مال احکام شرعیه است؟ میگوید نه، تا میگوید اصل این است که مرد نیست زود درستش میکند، مرد نیست یعنی آثاری که مترتب است یعنی آن علاقه زوجیت باشد از جهت نکاح، آنها مترتب نیست. به معنی وجوب حفظ الفرج، یعنی این مرد نیست یعنی باید فرجش را حفظ بکند، مرد اگر گفت قبلتُ این محرمیت میآید دیگر لازم نیست حفظ فرج بکند از زن، اما اینکه نمیداند پس حفظ فرج برایش واجب است، فقط زوجه و ملک یمین یعنی کنیز، آنها حفظ فرج نمیخواهد اینکه نمیداند زوج شده تا اینکه از او حفظ فرج بکند. و لا التزوّج و شوهر هم نمیتواند بکند برجل، لاصالة عدم کونه امرأة که باز دوباره آن اشکال اینجا هم میآید اصل این است که این زن نیست، نه بابا زن نیست یعنی معنایش این است یعنی آن آثاری که بر زوّجتهُ زن بار است برای این بار حساب نمیشود. پس نتیجتا اصالة عدم کونه امرأةً، حالا این حرفها را کی زده؟ شهید مرحوم شهید در دروس آمده گفته که زن نه شوهر میتواند بکند و نه زن میتواند بگیرد،
لکن ذکر الشیخ طوسی در مسأله در کتاب مبسوط، من این سابقها را خیلی هم زحمت کشیدم تا این مبسوط را پیدا کردم بعد دیدم تو بعضی از کتابها هم هست، غرض کتاب مبسوط، جلد چهار، صفحه ۱۱۷، فقط مبسوط شیخ طوسی، جلد چهار، صفحه ۱۱۷، مراجعه بکنید ایشان آمده مسأل های را فرض کرده که وارث میشود خنثی مشکل بشود، این وارث مفعول فرض است، فرض کرده ایشان، فاعل فرض آقای شیخ طوسی مفعول اولیاش وارث، آقای شیخ طوسی فرض کرده وارث را خنثی مشکل، گفته میشود که گاهی خنثی مشکل بیاید وارث بشود حالا یا زوج یا زوجه. ببینید شهید میگفت میشود خنثی زوج بشود و نمیشود زوجه بشود، ولی آقای شیخ طوسی مسأله ارثش را هم عنوان کرده گفته ممکن است گاهی وارث خنثی بشود حالا یا بعنوان زوج که میخواهد از زوجه ارث ببرد، یا زوجه که بخواهد از زوج ارث ببرد.
فافهم ولی این فافهم میگوید نخیر این تصور ندارد برای اینکه اگر ما علم داشته باشیم این خنثی است که اصلاً ازدواجش صحیح نیست تا بشود زوجه، و اگر هم ندانیم آن خنثی عقد شده، این میشود وطی به شبهه، وطی به شبهه ارث نمیبرد. پس اصلاً فافهم میخورد به طرح مسأله آقای شیخ طوسی طرح مسألهاشان غلط است چرا؟ برای اینکه این خنثی که ازدواج کرده اگر میدانستند خنثی است که ازدواجش باطل بوده، اصلاً ازدواجی نشده تا بشود زوج یا بشود زوجه. و اگر هم نمیدانسته و عقد شده میشود وطی به شبهه، و وطی به شبهه ارث نمیبرد. پس فافهم اشاره به این است که این مسألهای که آقای شیخ طوسی عنوان کردند درست نیست.
خوب انشاءالله عرض کردم یکشنبه ما بحث ظن را شروع میکنیم آن یک دو سه تا کلمه میخواستم.......