حالا عنایت بفرمایید: ایشان میفرماید که امّا معمالتها مع الغیر، این آقای خنثی چه معاملهای کند با دیگران، مقتضی القاعدة احترازها یعنی این آقای خنثی احتراز کند عن غیرها از غیر خودش یعنی نه مردها را نگاه کند و نه زنها را و نه خنثیهای دیگر را چرا؟ للعلم الاجمالی میخواهد بگوید موافقت قطعیه واجب است این کی یقین دارد به دو تا آیه عمل کرده، هم به قل للمومنین و هم به قل للمومنات؟ آنموقعی که از مردها پرهیز کند، از زنها هم پرهیز کند این یقین دارد که خلاصه به این آیات عمل کرده. در اطراف علم اجمالی موافقت قطعیه واجب است و موافقت قطعیه به این است که از غیر خودش احتراز کند، حالا مادر و خواهر و عمه و خاله آنها حسابشان جدا است ولی از غیر اینها چه زنها و چه مردها باید اجتناب کند چرا؟ للعلم الاجمالی بحرمة نظرها الی احدی الطائفتین، فیجتنبُ عنهما مقدّمةً. چون عقل در همان انائین هم عقل میگوید آقا ولو یکی از آنها پاک است تو هر دو را مقدمتا بگذار کنار تا بدانی آن نجس را اجتناب کردی. اینجا هم همین جور است این بالاخره یا مرد است یا زن است، یکدانه از نگاهها برایش حلال است ولی مقدمتا به هیچ کدام نگاه نکند ولی از باب مقدمه علمیه تا یقین بکند که به وظیفه واقعی اش عمل کرده.
ـ سؤال:...
ـ برای آنکه آن هم آخر نمیداند شاید زن باشد یا اینکه این شاید مرد باشد. بنابراین احتمالش که هست که آن هم بر خلاف این باشد آن واقعا زن، این واقعا مرد، از آنها هم چشم بپوشاند که یقین که به قل للمومنین و قل للمومنات عمل کرده.
ایشان میفرماید این آقا علم اجمالی دارد به اینکه نظرش بر احدی الطائفتین یعنی مردها و زنها حرام است پس باید از هر دو از باب مقدمه علمیه اجتناب بکند تا بداند موافقت قطعیه شده، این قول اول.
و قد یتوهّم قول دوم است نقطه مقابل ماست، ما این شک در مکلّف را برگرداندیم به چی؟ به شک در مکلّفُ به، این آقایی که میخواهیم الان بخوانیم برمیگرداند به شک در تکلیف.
ـ سؤال:...
ـ چرا علم اجمالی در علم اجمالی؟ آخر عرض کردم این باید به زنها نگاه نکند به مردها هم نگاه نکند این باید یقین کند. خوب ممکن است آن زن باشد خودش مرد باشد، حالا فعلاً که ایشان نگفته آن را، ایشان فعلاً میگوید یجتنبُ عنهما، دیروز اشاره کردند. ایشان فعلاً اینجا نمیگوید از خنثیها هم اجتناب بکند فعلاً میگوید از زن و مردها ولی عرض کردم خنثی را هم بگوید عیبی ندارد فعلاً ایشان میگوید یجتنبُ عنهما، نه مردها را نگاه کند و نه زنها را تا یقین کند به موافقت قطعیه.
و قد یتوهّم: این قول دوم است عرض کردیم دقت داشته باشید ما شک در مکلف را برگرداندیم به شک در مکلفُ به، آخر خنثی شک در مکلف است ما برگرداندیمش به شک در مکلف به، این آقا دارد برمیگرداندش به شک در تکلیف، مثل واجدی المنی میخواهد بکند. این آقایی که الان میخواهیم بخوانیم اینجا را مثل واجدی المنی میخواهد بکند که ما کردیم، ما آن را برگردانیدم به شک در تکلیف، او میخواهد اینجا هم همین کار را بکند این را برگرداند به شک در تکلیف. ولی قد یتوهّم: انّ ذلک، ذلک یعنی علم اجمالی، این آقا خیال کرده که علم اجمالی از باب خطاب اجمالی است میگوید بله علم اجمالی دارد ولی خطابش اجمالی است مثل آن اناء و امرأة میماند چطور ارتکاب آن جایز بود بخاطر خطاب اجمالی، آمده گفته ولو ذلک اینجا علم اجمالی داریم ولی علم اجمالی اش مثل آن امراة و اناء میماند، خطابش اجمالی است عرض کردم این همان آقای مفصّل است همانی است که در اطراف علم اجمالی خطاب اجمالی میگفت در شبهات موضوعیه مخالفتش عیبی ندارد. ایشان میفرماید که خطاب اجمالی است چرا خطاب اجمالی است؟ برای اینکه مذکرها مخاطب هستند بالغضّ از اناث، خوب اینجا من نمیدانم مذکر هستم یا نه. مؤنثها مخاطب هستند به اینکه به مردها غضّ بکنند، خوب اینجا من نمیدانم مؤنث هستم، متوهّم دارد میگوید. این ذکور یعنی این آقا دارد میگوید خنثی میگوید ذکور مخاطبند به غضّ از اناث و بالعکس، اناث مخاطبند به غضّ از ذکور، و من که نمیدانم کدامش هستم یعنی میخواهد بگوید کبری آمده اما صغری نیامده، آن حرفهایی که ما در واجدی المنی زدیم آن آقا دارد اینجا میگوید، میگوید: کبری آمده که مردها به زنها نگاه نکنند ولی من که احراز نکردم مرد هستم. کبری آمده که زنها به مردها نگاه نکنند، ولی من که احراز نکردم زن هستم. آمده گفته خنثی شاک است در دخولش در احدی الطائفتین که داخل در کدام است؟ شاک است، بنابراین میتواند به هر دو نگاه کند به زنها نگاه کند بگوید من نمیدانم مرد هستم، به مردها نگاه کند بگوید من نمیدانم زن هستم. خوب این دو قول عرض کردم یک قول هم مال سید ابن طاووس است که ایشان میفرمایند قرعه بیندازند و به وسیله قرعه زن و مردی معین بشود یک معامله با خودش انجام بدهیم.
ولی التحقیقُ هو الاوّل، حق این است که اولی است، چرا؟ برای اینکه میزان علم تفصیلی است من اگر هم مردها را نگاه کنم و هم زنها را، علم تفصیلی متولد از علم اجمالی دارم یعنی یقین دارم حرام کردم اما آیا حرام کردنم آن نگاه به زنهاست یا آن نگاه به مردها دیگر آن مهم نیست من قسم میتوانم بخورم، من وقتی واقعا یا در آن اناء قبلی من اگر آن اناء را مرتکب شدم و آن زن را هم نگاه کردم من یقین دارم معصیت کردم، حالا معصیت چی بوده؟ نمیدانم یا این کارم معصیت بوده یا آن، فرقی نمیکند معصیت مولی حرام است. ایشان میفرماید التحقیقُ هو الاوّل تحقیق همان اولی است چرا؟ لانهُ علم تفصیلاً علم تفصیلی متولد از علم اجمالی این علم تفصیلی دارد به تکلیفه بالغضّ میداند بالاخره مکلّف است که غضّ بکند عن احدی الطائفتین، و با این علم تفصیلی لاعبرة باجمال الخطاب، اجمال خطاب که ضرر نمیزند در آن دخول و ادخال یادتان است دخول و ادخال، میگفتیم همین که وارد مسجد میشود میداند دارد معصیت میکند اما آیا معصیت از ناحیه جنابت خودش است یا از ناحیه جنایت آن محمولش است؟ آنکه دیگر فرقی نمیکند ایشان میگوید اینجا هم مثل آنجاست، این علم تفصیلی متولد از علم اجمالی دارد که غضّ یکی از این دو تا طایقه مکلّف است و با این علم تفصیلی لاعبرة باجمال الخطاب چناچه در قضیه دخول و ادخال در مسجد برای واجدی المنی گفتیم. این اولاً،
و ثانیا آقایی که دنبال خطاب تفصیلی هستی الان برایت خطاب تفصیلی درست میکنیم، اولاً که خطاب اجمالی کافی است همین قدر که من علم دارم نگاه به این دو تا معصیت است، حالا یا از این جهت یا از آن جهت گفتیم مهم نیست ولی خیلی دلت میخواهد خطاب تفصیلی؟ برایت خطاب تفصیلی درست میکنیم. دو تا آیه را قاطی کنید با همدیگر معنایش این است که یحرمُ النظر الی غیرهُ مماثل، دو تا آیه را قاطی بکنید مردها نگاه نکنند به زنها، زنها هم نگاه نکنند به مردها دو تا آیه را بریزد روی هم یعنی یحرمُ النظر الی غیر المماثل، هر کسی باید به مماثل خودش نگاه کند مردها، مردها را و زنها، زنها را، غیر مماثل را نمیشود نگاه کرد و این الان نمیداند که آن مردها مماثلش هستند یا آن زنها مماثلش هستند. یحرمُ از دو تا خطاب اجمالی از دو خطاب اجمالی آیه ما یک خطاب تفصیلی استفاده میکنیم و آن این است که یحرمُ النظر الی غیر المماثل البته غیر از خواهر و مادر و عمه و خاله که آنها ازدواجشان حرام است آنها غیر مماثل هستند ولی عیبی ندارد.
ـ سؤال:...
ـ بله آن اشکال ما خودمان کردیم آن حرف را یعنی عرض کردیم از خارج، که خلاصه حکم انتزاعی امر انتزاعی این خلاصه اعتباری بهش نیست چون امر انتزاعی وجود خارجی ندارد این شبهه هست، احسنت.
خوب حالا ایشان میفرمایند که اولاً که همان خطاب اجمالی کافی است برای اینکه این نباید به هر دو نگاه کند و ثانیا: معَ ثانیا یمکن ارجاعُ الخطابین یعنی دو تا آیه قل للمومنین و قل للمومنات را ما این را برمیگردانیم به یک خطاب واحد این کتابها رفته تو حاشیه، و هو تحریمُ کلُّ انسان الی کلّ بالغ لا یماثله فی الذکوریة و الانوثیة این خطاب تفصیلی، یعنی دو تا آیه را که بریزیم روی هم، میگوید یحرمُ النظر الی غیر مماثل، غیر از من یحرمُ نکاحهُ یعنی غیر از خواهر و مادر و عمه و خاله این چند تا مستثنی هستند، برادر، خواهر، پدر، مادر، عمه، خاله، عمو ایشان میفرمایند خلاصه مطلب ما برمیگردانیم اینها را به یک خطاب تفصیلی. پس چی شد آقا؟ حق حرف اولی شد اولی این شد که علم اجمالی دارد باید موافقت قطیعه بکند و موافقت قطعیه به این است که نه زنها را نگاه کند و نه مردها را. این حرف ما. ولی یک آقایی آمد گفت نه خطابش اجمالی است میتواند هر دو را مخالفت بکند ما ردّش کردیم گفتیم اولاً خطاب اجمالی ضرری ندارد وقتی علم تفصیلی شما به مخالفت دارید دیگر خطاب اجمالی مهم نیست یک. و ثانیا خطاب تفصیلی برایش درست کردیم. نتیجتا چه کردیم آقا؟ قول اول را درست کردیم یعنی بر خنثی واجب است موافقت قطعیه، چه کار کند؟ بنشیند تو خانه در را به روی خودش ببندد خواهر و مادر و برادر و عمه و خاله و همین چند تا را میتواند نگاه کند.
از اینجا ایشان میخواهد برگردد، ایشان میگوید بله ما مقتضی موجود است برای احتیاط چون علم اجمالی مقتضی موافقت قطعیه است، ایشان میگوید بله ما گفتیم مقتضی موجود است ولی مانع داریم آخر مقتضی موجود مانع مفقود مطلب را اثبات میکند ما این علم اجمالی اقتضای این را دارد که بگوییم از هر دو باید اجتناب کند ولی مانع داریم، مانعمان چیه؟ مشقّت، خوب عسر و حرج دارد این بیچاره چه بکند؟ این را اول دقت داشته باشید آقا صفحه ۲۵۷، یکی دو سال دیگر بهش میرسیم آنجا صحبت از غیر محصوره است میدانید که ما دو جور شبهه داریم یک وقت شبهه محصوره، علم اجمالی دارم تو خیابان ما دو سه تا نانوایی است، من علم اجمالی دارم یکی از این دو سه تا نانواییها نجس است. خوب این شبهه محصوره است از هیچکدامش من نمیتوانم نان بگیرم. اما یک شبهه هم غیر محصوره است علم اجمالی دارم یکی از نانواییهای قم نجس است، چهارصد پانصد تا نانوایی، علم اجمالی دارم یکی از اینها نجس است، این شبهه غیر محصوره است. اینجا میگویم برو از هر نانوایی که میخواهی نان بگیر. شبهه محصوره اگر باشد یکی از این دو تا، یکی از این سه تا آن شبهه محصوره است علم اجمالی منجّز است از هر دو سه تا باید اجتناب کنی برو خیابان دیگری نان بگیر. اما شبهه غیر محصوره دیگر احتیاطش لازم نیست، من علم اجمالی دارم یکی از نانواییهای قم، مگر میشود آدم نان نگیرد؟ اینجا آنوقت پنج تا دلیل آوردند در شبهه غیر محصوره پنج تا یا شش تا به نظرم، دلیل آوردند برای اینکه احتیاط لازم نیست. شما که علم اجمالی دارید یکی از نانواییهای قم نجس است اعتناء نکن به این علمت برو از هر نانوایی خواستی نان بگیر. آنوقت دلیل دومش را ببینید از آن پنج شش تا دلیل، صفحه ۲۵۷، با این کتابها ببینید الثانی: دلیل دومی که آنجا آوردند میگویند احتیاط لازم نیست، میگویند: لزومُ المشقة برای اینکه این آقا به عسر و حرج میافتد بدبخت، به مشقت میافتد بگوییم از هیچ نانوایی تو قم نان نگیر.
آنوقت ایشان اینجا استفاده میکند میگوید مشقت اینکه بیشتر است، شما در آنجا بخاطر مشقت میگویید آن آدم به علم اجمالی اش اعتنا نکند، چون عسر و حرج لازم میآید، مشقت لازم میآید، اینکه مشقتش خیلی بیشتر از آنجاست. آنجا نهایتش شما میتوانی یک کیسه گندم بگیری خودت آرد بکنی با زحمت یک نانی درست بکنی. ولی اینجا امکان ندارد که آدم پنجاه سال بنشینید در اتاق با هیچ آدمی برخورد نداشته باشد. پس بنابراین میخواهد از حرفش برگردد. در دلیل اول ایشان ثابت کرد این علم اجمالی مقتضی وجوب موافقت قطیعه است پس باید اجتناب کند از هر دو، حالا میفرماید بله ما گفتیم مقتضی موجود است ولی مانع داریم، مانع چیه؟ مشقت آن هم چه مشقتی! مشقتی که به طریق اولی از مشقت در شبهه غیر محصوره بیشتر است. یک دفعه ایشان از حرفش آمد پایین، حالا میخواهد ایشان از حرفشان دست بردارند لکن ما درست کردیم مطلب را گفتیم باید موافقت قطعیه بکند ولی یمکن ان یقال: که انّ الکفّ عن النظر میخواهد مانع درست کند، مقتضی موجود است ولی مانع داریم ما مانع ما چیه؟ این است که این بیچاره اگر بخواهد کفّ بکند یعنی خودداری بکند از نظر کردن به غیر از مادر و خواهر و عمه و خاله، این مشقة عظیمة فلا یجبُ الاحتیاط فیه، فیه یعنی فی الکف، بل العسر فیه یعنی وجوب کفّ دقت داشته باشید دو تا فیه داریم، فیه اولی یعنی فی الکف، فیه دومی یعنی فی وجوب الکفّ، ایشان میگوید ما اگر بخواهیم این بنده خدا بگوییم موافقت قطعیه بکند مشقت عظیمه لازم میآید. فلا یجبُ الاحتیاط فیه الکفّ این دیگر پس واجب نیست احتیاط بکند در کف نظر بلکه عسر و مشقت فیه در وجوب کف، عسر و مشقت در وجوب کف اینجا اولی است از عسر و مشقت در شبهه غیر محصوره، پس مانع درست شد. او یقال: هنوز در حاشیه هستیم با این کتابها، یا اینکه نه جواب دوم عنایت کنید تو این جوابی که الان گفتیم، گفتیم درست است مقتضی موافقت قطعیه هست اما مانع داریم، حالا میخواهیم بگوییم مقتضی هم نیست. ایشان با آن شدّت آمدند وسط حالا دارند یکدفعه اصلاً صد و هشتاد درجه دارند تغییر موضع میدهند، الان در این یمکنی که خواندیم ایشان فرمودند بله مقتضی داریم ولی مانع هست یعنی احتیاط نکند. حالا میخواهد در این یمکنُ عن یقال دومی بگوید اصلاً مقتضی هم نیست چرا؟ برای اینکه شما بر فرض هم این دو تا خطاب را ارجاع بدهید به یک خطاب این مخالفت قطعیه را حرام میکند موافقت قطعیه را واجب نمیکند، دقت کردید میخواهد بگوید مقتضی هم نیست، ما اول گفتیم همین علم اجمالی موافقت قطعیه را واجب میکند، حالا ایشان در این یقال دومی میخواهد بفرمایید موافقت قطعیه را هم واجب نمیکند. نهایتش اگر شما این دو تا خطاب را برگردانید به یک خطاب مخالفت قطعیه را حرام میکند، اما موافقت قطعیه که مطلوب ماست آن را ثابت نمیکند.
عنایت داشته باشید فرقها را، یمکن ان یقال: مقتضی را قبول کرد مانع برایش درست کرد. این یقال دومی میگوید: نه بابا اصلاً حرف ما خیلی ضعیف است، کانَّ معنای حرف ایشان این است: حرف ما خیلی ضعیف است که گفتیم موافقت قطعیه واجب است دو تا خطاب را به یک خطاب برگرداندیم و گفتیم موافقت قطعیه، میگوید نخیر این دو تا خطاب برگشت هم بکند به یک خطاب مخالفت قطعیه را حرام میکند یعنی میگوید به هر دو نگاه نکن. اما دیگر موافقت قطعیه را واجب نمیکند، پس میتواند به یک طایفه نگاه کند. او یقال: که میگوییم اصلاً مقتضی هم نیست او یقال به اینکه رجوع خطابین الی خطابٍ واحد فایده اش در حرمت مخالفت قطعیه است، یعنی ارجاع دو خطاب به یک خطاب یفیدُ حرمت مخالفت قطعیه، لا وجوب الموافقة قطعیة را ثابت نمیکند. پس نتیجتا آقا به کلی از حرفمان دست برداشتیم در یک جا گفتیم مقتضی دارد ولی مانع ندارد، در دومی میگوییم مقتضی هم ندارد.
ولی فافهم: این کتابها آقا فافهم است، حاج آقا رضا همدانی از شاگردهای ایشان بوده، ایشان نسخه اش فتأمّل است، ببینید عرض کردیم فتأمّلهای شیخ حتما یک مطلبی توش هست نوعا اینجوری است ولی فافهم ها اشاره به دقت مطلب است. بنابراین آقای حاج رحمت الله هم در اینجا فافهم را معنا کرده، ایشان با این فافهم میخواهد از اشکال دوم دست بردارد. ایشان گفتند ما اگر ارجاع خطابین هم بکنیم به یک خطاب، موافقت قطعیه را واجب نمیکند، فقط مخالفت قطعیه را حرام میکند. فافهم که نه موافقت قطعیه را هم واجب میکند والّا مخالفت قطعیه که احتیاجی به ارجاع خطابین الی خطابٍ واحد ندارد. غرض اگر فافهم تأمّل باشد معنایش این است که از این یمکن ان یقال دومی دست برداشت یعنی همان اشکال اولی که علم اجمالی ولو اقتضای موافقت قطعیه درش هست اما مانع داریم چون مانع داریم و عسر و حرج لازم میآید نه، به یک طایفه نگاه بکند حالا یا به زنها، یا به مردها.
ـ سؤال:...
ـ خوب حالا آن مطلب دیگر است، بله خوب عرض کردیم این لازم میآید ببینیم مقلّد کیه این آقای خنثی، مقلّد آنهایی است که وجهُ کفّین را چون مسلّم نیست که اینکه شما میفرمایید، خوب بله یک عدهای همین را میگویند، میگویند وجهُ کفّین مستنثی است. البته مقلّد آن باشد بله عیبی ندارد. ولی نه روی قول آنهایی که میگویند اصلاً نمیشود وجهُ کفّین را هم قبول ندارد، مثلاً روی قول آنها حساب بفرمایید.