باز یکی دو تا فرع ایشان امروز عنوان میکنند،
ـ سؤال:...
ـ بله دیگر خودش که میتواند داخل مسجد بشود اگر گفتیم جواز دخول دارد آن اجاره اش هم تابع جواز دخول خودش است وقتی خودش میتواند داخل بشود پس اجیر هم میتواند بکند کسی را که این را داخل در مسجد بکند اگر درست باشد حالا این بعنوان الّا و احتمال ایشان فرمودند.
[مساله دوم]
برویم سراغ مطلب امروز باز یکی دو تا دیگر فرع: ببینید آقا سه صورت نماز درست میشود در تمام این سه صورت ایشان میخواهد بگوید نماز باطل است. یک صورتش این است: یک سومی میآید نماز ظهرش را دو رکعتش را به این میخواند دو رکعتش را به او، یعنی الان زید و عمر واجدی المنی هستند این شروع میکند به زید اقتدا میکند دو رکعت که میخواند زید میمیرد، بلافاصله که زید میمیرد دو رکعت دیگر را پشت سر این میخواند تو رساله ها هم هست دیگر این مسأله را که ان عَرَض للعارضون اگر برای امام عارضی پیدا شد آن صف اول را هم میگویند متدیینین و عدول بایستند برای همین است، که اگر عارضهای برای امام پیدا شد زود یکی از اینها را میگذارند جلو بقیه نماز را تمام میکنند. پس یک نفر یکدانه نمازش را با این دو تا خوانده دو رکعتش را با زید دو رکعتش را با امر، خوب این یقینا معلوم است چنین نمازی باطل است. حالا اگر نه ظهرش را به این بخواند، عصرش را به او باز هم این نماز باطل است اگر نه ظهر را به یکدانه از اینها نماز ظهر خوانده یعنی به یکی از اینها یکدانه نماز اقتدا کرده این هم باطل است چرا؟ برای اینکه اشتغال یقینی برائت یقینی میخواهد ولو نمیداند این نماز را پشت سر جنب خوانده یا نه چون یکدانه است، آن دو تا اولی یقین دارد که حالا دو رکعت نمازش به او بوده دو رکعت به او یا در آنجایی که یک نماز به او یک نماز به او بالاخره میداند به جنب واقعی اقتدا کرده اما این سومی نه یکدانه نماز ظهر پشت سر یکی از اینها میخواند این هم حتی باطل است چرا؟ برای اینکه اشتغال یقینی برائت یقینی میخواهد نمیداند با این یک نمازی که به او خوانده بریء الذمّه شده یا نشده، طبق قاعده اشتغال تمام این سه صورت محکوم به بطلان است.
[اقسام مانع از صحت صلاة]
حالا عنایت بفرمایید یک مسأله ای است اول این را عرض بکنیم ما سه جور مانع داریم: مانع واقعی، مانع علمی، مانع ذکری، مانع از صحت صلاة از این سه چیز بیشتر نیست مانع واقعی، مانع علمی، مانع ذکری، حدث میگویند مانع واقعی است جنابت حدث است دیگر، حدث مانع واقعی است. اما خبث مانع علمی است حالا نتیجهاش مثلاً اگر کسی امروز متوجه شد که ده روز پیش اصلاً جنب شده بوده نمیدانسته ده روز است دارد نماز میخواند خلاصه با یک علائمی خلاصه با یک جوری متوجه شده که این آدم ده شب پیش جنب بوده و اصلاً توجه نداشته، تمام این نمازها باطل است چرا؟ چون مانع واقعی را آورده، بله علم نداشته ولی حدث که مانع علمی نیست مانع واقعی است حدث مانع واقعی از صحت صلاة است این هم که مانع واقعی را ده روز است داشته نمازش باطل است. اما همین آدم ده روز پیش یک عبایی از کسی عاریه گرفت و اتفاقا این چند روزه هم باهاش میهمانی رفت نماز خواند، حالا که آمد بدهد صاحبش گفت این عبای من نجس بوده، نمازها همه درست است. ولو ده روز با خبث نماز خوانده با نجس نماز خوانده اما خبث مانع علمی است که این هم علم نداشته. پس حدث مانع واقعی و خبث مانع علمی است، ثمره اش هم این است آنجایی که آن ده روز قبل فهمیده جنب بوده نمازها باطل، اما آنجایی که بعد از ده روز آن شخص بهش میگوید این عبای من نجس بوده نمازها همه درست. یک مانع هم داریم مانع ذکری است دیگر این به درد اینجا نمیخورد فقط مسأله اش را عرض میکنم: مثل غصب، غصب مانع از صحت صلاة است اما مانع ذکری است اگر شما متذکر بشوی نه مانع واقعی است نه مانع علمی است مانع ذکری است الان شما یک جا را میبینی مصادره کردند یک خانه ای را، خوب یقین دارید این خانه مصادره ای است یقین داری غصب است و یقین داری نماز نباید بخوانیم باطل است اما شما نسیانا نماز خواندید اینجا، یعنی متذکر نبودید این نماز شما درست است ولو تو غصبه نماز خواندید اما غصب مانع ذکری است شما هم که متذکر نبودید.
پس ما سه جور مانع داریم، این سه نمازی که ما گفتیم باطل است در صورتی است که بگوییم حدث مانع واقعی است، همین طور هم هست حق هم همین است این نمازهایی که ما گفتیم باطل است یعنی یک نماز را به دو نفر اقتدا کرده یا ظهر را به این خوانده عصر را به آن خوانده این نمازهایی که ما گفتیم باطل است روی این مبناست. برای اینکه حدث مانع واقعی است و این مانع واقعی موجود است ولو علم ندارد کدام جنب هستند ولی حدث مانع علمی که نیست مانع واقعی است و حالا که مانع واقعی است این واقعا این مانع بوده نماز محکوم به بطلان است. اما اگر کسی قائل ظاهرا نداریم ولی اگر کسی بگوید حدث هم مثل خبث مانع علمی است این نماز درست است چرا؟ ولو واقعا یک جنبی را این اقتدا کرده ولی علم ندارد که کدام جنب است اگر کسی این حرف را بزند بگوید حدث هم مثل خبث مانع علمی حساب میشود این نمازهایی که گفتیم درست است ولی حق روی این است که نخیر حدث مانع واقعی است و وقتی مانع واقعی شد نماز محکوم به بطلان است.
حالا عنایت بفرمایید: و منها: اقتداء الغیر سومی، بهما بواجدی المنی فی صلاة یعنی یکدانه نماز را دو رکعتش را به این خواند یک مانعی اتفاق افتاد برای او، او رفت دو رکعت دیگرش را به این دیگری خواند، یک سومی بیاید یکدانه نماز را به این دو تا بخواند فی صلاةٍ او صلاتین، ظهرش را به زید اقتداء میکند و عصرش را به عمر، ان قلنا اگر گفتیم حدث مانع واقعی است نمازها باطل است. اما در چند خط بعد میگوید اگر گفتیم حدث نه مانع علمی است نمازها صحیح است. ان قلنا اگر گفتیم عدم جواز اقتدا از احکام جنابت واقعیه است یعنی حدث واقعی حکمش این است که اقتدا نمیشود کرد اگر این را گفتیم کان الاقتداء اقتدا بهما یعنی اگر به هر دو اینها اقتدا کند فی صلاةٍ واحدة دو رکعت پشت سر این دو رکعت پشت سر این، این موجب علم تفصیلی است به بطلان صلاة، این میدانید مثل کجا میماند؟ مثل این میماند که انائین مشتبهین را دفعتا بردارد بخورد، اگر کسی انائین مشتبهین را دفعتا یعنی قاطیش کند بردارد بخورد این چه جوری کار حرام کرده، اینجا هم که دو رکعت به این خوانده دو رکعت به آن مثل آنجا میماند. اما اگر یک نماز به این بخواند یک نماز به آن، میدانی مثل کجا میماند؟ انائین مشتبهین را تدریجا انجام بده، یعنی این اناء را الان بخورد آن اناء را بعدا. پس اگر یک نماز را به دو تا اقتداء کند مثل کجا میماند؟ مثل آنجایی است که انائین را دفعتا مرتکب بشود. اما اگر نه یک نماز به این بخواند یک نماز به آن بخواند مثل آنجایی است که انائین را تدریجا انجام بدهد اول این اناء را بخورد و بعد هم آن اناء را بخورد. و اما اگر نه به یکی از اینها یک دانه نماز خواند این میدانید مثل کجاست؟ مثل آنجایی است که یکی از انائین را مرتکب بشود غرض این مثلهایش را هم یادتان باشد، اگر یکدانه نماز فقط به یک دانه از اینها اقتدا کرد مثل آنجایی است که از انائین مشتبهین را یکدانهاش را بردارد بخورد. اگر دو تا نماز به این دو تا اقتدا کرد مثل آنجایی است که انائین را تدریجا بردارد بخورد. اگر در یک نمازش به هر دو اقتدا کرد مثل آنجایی است که انائین را دفعتا بخورد. هر سه حرام است هر سه باطل است و لذا نمازها میشود محکوم به بطلان. لذا میفرماید اگر ما قائل شدیم که حدث واقعی مانع از صحت صلاة است مانع از جواز اقتداء است اینجا اگر اقتدا کند بهما فی صلاتین واحدة این کان ارتکاب انائین دفعتا واحدة میخواهید اضافه اش کنید بکنید غرض یک همچنین کاری اگر بکند مثل این میماند که انائین مشتبهین را دفعتا مرتکب بشود این موجب علم تفصیلی میشود به بطلان صلاة. و اما اگر نه یکدانه نماز نه یکدانه به این خواند یکدانه به آن خواند اما اگر اقتدا کرد بهما فی صلاتین این از قبیل ارتکاب الانائین میشود تدریجا از قبیل این میشود که دو تا اناء را تدریجا، خوب چطور آن حرام است اینجا هم یک نماز که به این میخواند یک نماز مثل آن ارتکاب انائین است تدریجا یعنی نماز این هم باطل است. برویم سراغ سومی اما اگر اقتدا کرد باحدهما یکدانه نماز ظهر پشت سر یکدانه از اینها خواند فی صلاة واحدة این مثل ارتکاب احد الانائین میماند بعضی از نسخهها احد را ندارد بگذارید، بله احد حتما میخواهد یعنی یکدانه نماز پشت سر یکدانه از اینها خوانده مثل اینکه در اطراف علم اجمالی یک دانه از ظرفها را مرتکب بشود و ما آنها را گفتیم جایز نیست پس این آقا هم نمازش مثل اینهاست و باطل است. لذا میفرماید از قبیل اگر به یکدانه اقتدا کند مثل این است که یکدانه از انائین را مرتکب شده. خلاصه در هر سه صورت نماز باطل است.
اما اگر گفتیم نه حدث هم مثل خبث است مانع علمی است تمام این نمازها میشود درست اگر قائل شدیم که یکفی فی جواز الاقتداء عدمُ جنابة الشخص فی حکم نفسه، اگر گفتیم نه اینجوری است این آقا مگر خودش را پاک نمداند؟ الان این زید خودش را طاهر میداند عمر هم خودش را طاهر میداند همانقدر که این خودش را طاهر میداند در ظاهر حکم ظاهری این نفوذ واقعی دارد در حق من این را در آن مسائل قبل از ماه رمضان خواندیم، اگر این آقا خودش را طاهر میداند اینها را قبول نداریم اگر است در اینجا مطلب همین است که گفتیم نماز هم باطل است، ولی حالا داریم میگوییم اگر کسی اینجوری بگوید اگر کسی بیاید بگوید آقا اینها دانه دانه که خودشان را طاهر میدانند ظاهرا اصل عدم جنابت، خوب همین حکم ظاهری در حق این نفوذ واقعی دارد در حق من، من میتوانم روی همان حکم ظاهری او هم به این اقتدا کنم هم به او حتی آن اولی دو رکعت به این اقتدا کنم دو رکعت به او اقتدا کند نماز میشود درست منتهی این مبنا باطل است همان حرف اولی حق است و نمازها همه محکوم به بطلان است اگر قائل شدیم به اینکه کافی است خلاصه این دومی را میخواهد بگوید، میخواهد بگوید حدث مثل خبث مانع علمی است، ولو در عبارت ندارد ولی این عبارت را بگذارید، اگر گفتیم حدث مانع واقعی است نمازها محکوم به بطلان است و ان قلنا اما اگر قائل شدیم که حدث هم مثل خبث است مانع علمی است علم اگر داشته باشم این آقا جنب است نمیتوانم اقتدا کنم من هم که علم ندارم نمیدانم این است یا آن است؟ اگر قائل شدیم که حدث مثل خبث است مانع علمی است کفایت میکند در جواز اقتداء عدم جنابت شخص فی حکم نفسه، همین قدر که او خودش را جنب نمیداند پاک میداند آن حکم ظاهری او در حق من حکم واقعی است، صحّ آنوقت اقتداء صحیح است حتی فی صلاة واحد یکدانه نمازش را دو رکعت به او دو رکعت به آن، فضلاً به اینکه دو نماز بخواند یک دانه به او و یکدانه به این، چرا میتواند لانّهما طاهران برای اینکه پاک هستند هر دو اینها نسبت به حکم اقتداء. ایشان میفرماید نسبت به حکم اقتداء چون او خودش را پاک میداند این هم میتواند به او اقتدا کند ولی والاقوی این صرف فرض بود اقوای همان اولی است از این کلمه اقوی معلوم میشود قول دومی هم ما داریم که ایشان میگوید این قویتر از آن قول است یعنی ما داریم ظاهرا افرادی که حدث را مثل خبث میدانند ولی اقوی همان اولی است چرا؟ برای اینکه حدث مانع واقعی لا علمی. مثل خبث نیست و مثل غصب هم نیست که مانع ذکری است این مانع واقعی است نه مانع علمی است و نه مانع ذکری است و وقتی که مانع واقعی باشد مانع واقعی موجود بوده نماز میشود محکوم به بطلان.
نعم، خوب ایشان میفرماید پس تا اینجا ما حدث را مانع واقعی گرفتیم اما این حدث مانع واقعی است نسبت به نماز است این دلیل نمیشود همه جا حدث مانع واقعی باشد من اگر این واجدی المنی را اجیر کردم برای نظافت خانه خدا، عیبی ندارد درست است الان واقعا یکی از این دو تا حدث دارند و من محدث را واقعا اجیر کردم اما میگوییم حدث مانع واقعی است نسبت به نماز، نه نسبت به استیجار، نسبت به نماز حدث مانع واقعی است و خلاصه اینجوری میشود: حدث نسبت به بعضی از احکام مانع واقعی است مثل صلاة، نسبت به بعضی از احکام مانع علمی است من هم که علم ندارم کدام جنب هستند این دو تا آقا را این واجدی المنی را اجاره شان میکنم پول بهشان میدهم برای نظافت مسجد عیبی ندارد. شما نگویید چطور آنجا حدث مانع واقعی بود اینجا نیست؟ میگوییم آنجا صحبت نماز بود و حدث نسبت به نماز مانع واقعی است اما نسبت به استیجار مانع علمی است.
ـ سؤال:...
ـ بله دیگر یعنی حالا تعبّد هم اسمش را نگذارید باب صلاة بگویید قهرا اینجور است دیگر. یعنی در باب صلاة احتیاج به قصد قربت دارد همین قدر که توجه کند که یکی از اینها جنب بوده مثلاً قصد قربتش نمیآید. علی کل حال بعد میخواهیم بگوییم.
ـ سؤال:...
ـ بله عیبی ندارد دیگر عیبی ندارد، اینها دانه دانه مگر نمیتوانستند بروند در مسجد؟ آقا شما میتوانید بروید در مسجد؟ بله من تو را اجیرت میکنم. شما چی؟ من هم میتوانم، شما را هم اجیرت میکنم. عرض کردم دانه دانه که میتوانند تو مسجد بروند. این آقا الان خودش میخواهد برود تو مسجد میگویم بایست من تو را اجیر میکنم مسجد را نظافت کن. این آقا هم خودش دارد میرود تو مسجد میتواند برود میگویم آقا من تو را هم اجیر میکنم خلاصه همین را میخواهیم بگوییم. میخواهیم بگوییم که خلاصه مطلب قضیه نماز غیر از قضیه نظافت مسجد است من میدانم محدث واقعی را اجیر کردم ولی عیبی ندارد همانطوری که او اباحه دخول دارند دانه دانه من هم روی همان اباحه دخولشان با آنها رفتار میکنم، اصلاً این خودش الان دارد میرود در مسجدالحرام میگویم آقا بایست این پول را بگیر این مسجد را نظافت کن. او دیگری هم دارد خودش داخل در مسجدالحرام میشود، به او هم میگویم آقا این پول را بگیر مسجد را نظافت کن، اینکه عیبی ندارد.
پس خلاصه مطلب نعم ما گفتیم حدث مانع واقعی است اما نه همه جا در باب عبادات صلاة لااشکالَ فی استیجارٍ هما لنظافة المسجد برای کنس مسجد من اگر اینها را اجیر کنم عیبی ندارد، فضلاً عن استیجار احدهما، که دیگر یکیش که مسلّم است چرا عیبی ندارد با اینکه من میدانم محدث واقعی را اجاره کردم؟ میگوید برای اینکه صحّت استیجار تابع اباحه دخول آن دو تا است، اباحه دخول اگر آن دو تا داشته باشند من میتوانم اجیر بکنم. استیجار تابع اباحه دخول آن دو نفر است نه تابع طهارت واقعیه و المفروض و فرض ما این است اباحتهُ اباحه دخول است لهما به این اباحه دخولی که اینها دارند وقتی میخواهند داخل بشوند من هم یک کاری میکنم میگویم این پول را از من بگیرید یک قدری مسجد را نظافت کن. حالا ایشان میفرمایند وقتی مبنا دست شما آمد
ـ سؤال:...
ـ بله عرض کردم به من چه، داشت خودش میرفت در مسجد من که نگفتم برو تو مسجد این الان داشت میرفت تو مسجد من گفتم آقا این ده تومان را از ما بگیر یک جارویی تو مسجد بکش، آن هم داشت تو مسجد میرفت گفتیم آقا حالا که میروی تو مسجد این صد تومان را از ما بگیر یک جارویی اینجا بکن، اینکه عیبی ندارد. علی کل حال چون دانه دانه اینها اباحه دخول در مسجد دارند من هم روی همان اباحه دخول یک پولی به اینها میدهم برای نظافت مسجد.
خوب ایشان میگوید میزان دست شما آمد، میزان مطلب این است: آنجایی که پای عبادت در کار است، آنجاها حدث مانع واقعی است لذا نمازها را گفتیم همه محکوم به فساد است. اما در اینجا که باب دیگر است باب نماز نیست باب یک امر توصلی است آن تعبّدی بود اما در اینجا حدث مانع واقعی نیست. ایشان میگوید حالا که معیار به دستت آمد که جنابت نسبت به بعضی از احکام مانع واقعی است نسبت به بعضی از احکام مانع علمی است حالا که این به دست شما آمد دیگر خودت فروعات درست کن. فروعات مثلاً حالا از خارج میگوییم من میتوانم آیا این واجدی المنی را اجاره بکنم برای پدرم نماز بخوانم؟ نه ببینید ایشان چی را گفت باطل است؟ اقتدا و اینها را گفت حالا ما میخواهیم اضافه اش بکنیم، حالا که مبنا دستمان آمده که در باب عبادات حدث مانع واقعی است لذا آن اقتداها گفتیم حرام است حالا خودمان هم اجتهاد میکنیم یک مسأله اجتهاد ردّفرع بر اصل است دیگر حالا که قانون دست ما آمد میخواهیم این فرع را هم استنباط بکنیم، من نمیتوانم این واجدی المنی را اجیرشان بکنم برای پدرم نماز بخوانند چرا؟ برای اینکه در اقتدا گفتیم باطل است در باب نماز حدث مانع واقعی است و اینها مانع واقعی بینشان هست و من نمیتوانم اینها را اجیر بکنم برای نماز.
حالا این مثال دومی میخواهیم یک فرعی هم برای دومی: ایشان یک کنس مسجد مثال زد ما بنایی مثال میزنیم، این واجدی المنی یکیشان بنّاست یکیشان عمله، من پول میدهم بروند اینها داخل خانه خدا تعمیر بکنند، عیبی ندارد. خلاصه اجاره برای پدرم را قیاس میکنیم به آن اقتدا چطور آنجا باطل بود اینجا هم باطل است. عمله بنّایی را قیاس میکنیم به نظافت مسجد، چطور در آنجا جایز است در اینجا هم جایز است. ایشان میفرماید حالا که مبنا به دست آمد حالا که حکم را فهمیدیم که حدث در بعضی از جاها مانع واقعی است در بعضی از جاها مانع علمی است ایشان میفرمایند قس علی ما ذکرنا روی این مبنا دیگر خودت میتوانی قیاس کنی جمیع ما یعنی فروعاتی را که یرد علیک ولی در حالتی که باید تمیز دهنده باشی ممیزا حال است برای فاعل قِس آقایی که میخواهی قیاس بکنی به این دو تا مثالی که ما زدیم فروعات دیگر را، باید تمیز بدهی بین آن احکام و این احکام بدانی چه احکامی است که حدث در او مانع واقعی است بدانی چه احکامی است که حدث در آن مانع واقعی نیست باید بتوانی تمیز بدهی بین احکامی که متعلّق به جنب است از حیث حدث واقعی یعنی نماز، و بین احکامی که متعلّق به جنب است از حیث مانع ظاهری للشخص المتّصف به. به یعنی به وصف جنابت یعنی باید بدانی کجا شخصی که متّصف به وصف جنابت است کجا میشود حکم حدث برایش مانع واقعی باشد، و کجا میشود که حدث مانع واقعی نیست.