درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۵۰: علم اجمالی ۱۷

 
۱

خلاصه مباحث گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه اقا پریروز عباراتی از متاخرین خوندیم که اینها میگفتن در اطراف علم اجماللی شک در تکلیف شما میتوانی رجوع به اصل کنید یعنی طبق دوتا اصل‌ها عمل کنین و یک حکم سومی نتیجه بگیرید چرا؟ چون مخالفتش به خارج سرایت نمیکند، در دل شما میگی نه واجبه و نه حرامه ملتزم به اباحه میشی والا خارجا که مخالفت عملیه ندارد. دیروز هم از قول قدما عباراتی رو نقل کردیم که در اجماع مرکب، همان اختلاف امت علی قولین بعضی‌ها آمدند گفتن هر دو را طرح میکنیبه اصل مراجعه میکنیم. خب این طرح قول معصوم است ولی عیبی ندارد چون مخالفت عملیه ندارد یا شیخ طوسی که فرمودند تخییر واقعی یعنی ایشان هم طرح قول معصوم کرده چون حکم واقعی غیر از آن یکی از آن دو تا حکم است. پس از آن عبارتها هم استفاده شد که مخالفت التزامیه تا موقعی که سرایت به خارج نکند عیبی ندارد. بعد ایشان حالا دیروز تقریبا آدم خیال می‏کند برگشته ولی در حقیقت توجیه مطالب گذشته است، ما که تا به حال می‏گفتیم در اطراف علم اجمالی مثل دفن میت منافق البته شک در تکلیف، اطراف علم اجمالی شک در تکلیف قاطی نشود از روز اول هم عرض کردیم ما ولو علم اجمالی داریم که میت منافق یا دفنش واجب است یا حرام است، این علم اجمالی یک عده را فریفته خیال کردند اینجاها اطراف علم اجمالی است، این شک در مکلّف به است اصلاً نمی‏شود اصل جاری کرد و حال آنکه مکرّر روزهای اول گفتیم شک در تکلیف دو مصداق دارد یک مصداقش شک در جنس تکلیف است یکی شک در نوع تکلیف است. شک در مکلّف به نیست اینها شک در مکلف به آنجایی است که آدم جنس را بداند نوع را هم بداند متعلّق را نداند مثل ظهر و جمعه، هم جنس را می‏دانیم هم نوع را می‏دانیم منتهی نمی‏دانیم آیا آن وجوب به ظهر تعلّق گرفته یا به جمعه. علی کل حال در اطراف علم اجمالی شک در تکلیف که نمی‏دانم دفن میت منافق واجب است یا حرام است ما تا به حال می‏گفتیم اگر در دل بگوییم نه واجب است نه حرام است حکم به اباحه کنیم عیبی ندارد، بله عیبی ندارد اما در واقعه واحده، چون در واقعه واحده شما یا فاعلی یا تارک، مخالفت عملیه قطعیه تصوّر نمی‏شود اما در وقایعه متعدده شما حق ندارید رجوع به اصالة الاباحه بکنی یعنی شما نمی‏توانی بگویی دفن میت منافق نه واجب است نه حرام است حکم به اباحه بکنی آنوقت یک بار که برخورد کردید دفن بکنید یک بار دیگر برخورد کردی دفن نکنی. این مخالفت عملیه تدریجی می‏شود عقل همانطوری که مخالفت دفعی مولی را تقبیح می‏کند مخالفت تدریجی‏ا ش را هم تقبیح می‏کند. این یکی از این دو تا ظرف که من یقین داریم یکدانه‏اش نجس است چه الان برداری بخوری مخالفت است، چه یکدانه‏اش امروز بخوری یکدانه‏اش را فردا بخوری خلاصه مخالفت مولی را عقل تقبیح می‏کند. مخالفت می‏خواهد دفعی باشد می‏خواهد تدریجی باشد. پس در وقایعه متعددّه سرایت به خارج می‏کند یعنی اصالة الاباحه دیگر ساده نیست سرایت به خارج می‏کند یکبار دفن می‏کنی، یکبار دفن نمی‏کنی و یقین داری در اینجا مخالفت عملیه شده. برای اینکه گرفتار مخالفت عملیه قطعیه نشوی از اول یک طرف را ملتزم شو یا ملتزم شو به وجوب همیشه دفن کن، یا ملتزم شو به حرمت و هیچ موقع دفن نکن. والّا اگر بخواهی یکبار اینجور یکبار آنجور مخالفت تدریجی عملی می‏شود و این جایز نیست بله یک وقت هست مخالفت تدریجی مستند به اذن شارع آن عیبی ندارد مثل آن دو تا آقا که مثال زدیم خوب خود شارع الان اجازه داده که این دو تا چون هر دو یکسان هستند شما مخییری از این تقلید کنی یا از او، خوب این هفته از این تقلید می‏کنم نماز جمعه می‏خوانم، آن هفته از آن تقلید می‏کنم نمی‏خوانم. خوب دو سه جمعه که بگذرد من یقین دارم مخالفت عملیه قطعیه کردم. این عیبی ندارد مخالفت عملیه قطعیه تدریجیه اگر مستند به تعبّد شارع باشد عیبی ندارد ولی در ما نحن فیه که اینجوری نیست در ما نحن فیه شما به دلخواه خودت یک دفعه دفنش کردی یک دفعه دفنش نکردی این مخالفت تدریجیه است بدون تعبّد به حکم شرعی و این کار جایز نیست. پس راهش همین است شما از اول در دَوَران امر بین وجوب و حرمت از اول یک دانه ‏اش را انتخاب بکن حالا یا مثل علامه بگو حتما اخذ به جانب حرمت باید بکنی با آن پنج دلیل یا مثل دیگران بگو نه مخییریم یا وجوب یا حرمت را باید یک دانه‏ اش را انتخاب بکنیم به دو سه تا دلیل که در جای خودش اقامه شده، آنوقت ثمره‏ اش این است که اگر شما ملتزم شدید به یک طرف بر فرض هم آن یک طرف عوضی بود عیبی ندارد. مثلاً اگر شما ملتزم به وجوب شدید و همیشه دفن کردید اتفاقا قیامت معلوم شد این کار حرام بوده شما مصون از عقوبت هستید چون جاهل بودید والّا آن کاری که حالا ما گفتیم اباحه شما برای وقایع متعدده هم بخواهید این را پیاده ‏اش بکنید درست نیست. پس نتیجتا چی شد؟ در دَوَران امر بین محذورین یجبُ الالتزام حینئذا حالا که اباحه مخالفت عملیه قطعیه دارد فیجبُ الالتزام به یکی از دو طرف که گرفتار آن نشوی. بعد ایشان این مطلب را از راه روایات هم استفاده کردند عرض شد در خبرین متعارضین با اینکه احتمال دارد ولو یک هزارم الان دو تا خبر به دست من رسیده یکی می‏گوید این کار واجب است یکی می‏گوید واجب نیست خوب احتمالش هست که هر دو خلاف واقع باشد ولو خیلی احتمال خیلی ضعیف ولی مع ذلک با اینکه احتمال دارد هیچ کدام از اینها طبق واقع نباشد می‏بینیم امام راضی نیست شما هر دو را بگذاری کنار، می‏فرمایند باید ملتزم بشوید اخبار علاجیه کارش همین است دیگر، اخبار علاجیه می‏گوید شما حق ندارید این دو تا خبری که هر دو رواتش ثقه هستند رها کنی، باید به یکیش ملتزم بشوید. خوب وقتی در آنجا التزام به احدهما واجب باشد در ما نحن فیه بالفحوی یعنی بالاولویت القطعیه چرا؟ برای اینکه علم اجمالی دارم یا واجب است یا حرام است و یقینا هم یکدانه‏ اش مطابق با واقع است وقتی در آنجا که احتمال هست هیچ کدام مطابق با واقع نباشد امام می‏فرمایند باید یکدانه را ملتزم بشوی در اینجایی که یقینا یک دانه ‏اش مطابق با واقع است به طریق اولی باید ملتزم بشویم.

۲

خلاصه تمام صحبت‌های گذشته

حالا دوباره ایشان دو سه کلمه می‏خواهد بگوید که جمع بین تمام حرفهای دو هفته باشد، خلاصه ما به شما دیروز گفتیم به اصل رجوع نکن می‏گوید هذ الکلام چون دیروز ما گفتیم به اصل رجوع نکن چون مخالفت عملیه دارد حالا دارد توضیح می‏دهد می‏گوید هذا الکلام اینکه من گفتم اصل اگر رجوع بکنی مخالفت عملیه دارد در وقایع متعدده است، والّا در وقایع واحده در واقعه واحده در طول عمرت شما یک بار برخورد کردید به یک جنازه میت منافق آنجا عیبی ندارد.

عنایت بفرمایید: لکن هذا الکلام کدام کلام؟ اینکه اصل مستلزم مخالفت عملیه است، ما دیروز به شما گفتیم رجوع به اصل مستلزم مخالفت عملیه قطیعه تدریجیه است هذا الکلام اینکه ما گفتیم اجرای اصل مستلزم مخالفت عملیه تدریجیه است این لایجری فی الشبهة الواحدة یعنی حرفهای دیروز ما مال واقعه واحده نیست مال وقایع متعدده است در واقعه واحده حرفهای دیروز نمی‏آید. واقعه واحده کدام است؟ آنی است که لم یتعدّد فیها الواقعة یعنی وقایع متعدده ندارد تا مخالفت عملیه حاصل بشود، وقایع مخالفت عملیه مال وقایع متعدده است والّا اگر واقعه واحده بود تعدّد ندارد تا مخالفت عملیه تدریجیه پیش بیاید بنابراین چه آن اشکال پیش بیاید که مخالفت عملیه تدریجیه اگر بدون استناد به تعبّد ظاهری باشد جایز نیست، آنجا نیست.

فالمانع ایشان آقا می‏خواهد معیار دست بدهد معیار اینکه در اطراف علم اجمالی می‏شود اصل جاری کرد یا نمی‏شود کرد معیارش مخالفت عملیه است ببین کجاها اگر اصل جاری کنی مخالفت عملیه پیش می‏آید، جاری نکن. کجاهاست؟ آنجا در واقعه واحده، یعنی در واقعه واحده مخالفت عملیه پیش نمی‏آید اگر شما اصل جاری کردید اصل عدم وجوب دفن میت منافق، اصل عدم حرمتش، حالا شما در این یک واقعه‏ای که در طول عمرتان اتفاق افتاده اینجا مخالفت عملیه پیش می‏آید عیبی ندارد. اما در وقایعه متعدده چون مخالفت عملیه دارد جایز نیست. این معیار است فالمانع یعنی مانع از اجرای اصل، دارد معیار به دست می‏دهد مانع از اجرای اصل در حقیقت مخالفت قطیعه است یعنی آنی که نمی‏گذارد اجازه نمی‏دهد به شما اجرای اصل بکنی در اطراف علم اجمالی آنجاهایی است که مخالفت عملیه قطعیه تدریجیه بدون تعبّد شارع لازم بیاید کجاست؟ وقایع متعدده، اما در واقعه واحده چون مخالفت عملیه قطیعه ندارد، مخالفت احتمالی است موافقت احتمالی است آنها عیبی ندارد. این معیار است یعنی در واقع جمع بین دو هفته حرفهایی است که زدیم ما در طول این دو هفته یک جا آمدیم گفتیم مخالفت التزامیه عیبی ندارد یک جا آمدیم گفتیم عیب دارد یعنی یک جا گفتیم اصل جاری نکن، یک جا گفتیم اصل جاری بکن ایشان می‏گوید مانع این مطلب معیارش این است، ببین کجاها مخالفت عملیه نمی‏آید آنجاها جاری بکن کجاها نمی‏آید؟ واقعه واحده. کجاها مخالفت عملیه لازم می‏آید آنجاها جاری نکن کجاست؟ در وقایعه متعدده.

پس معیار ما این شد عرض کردم این دو سه کلمه نتیجه دو هفته بحث ماست چون ما الان داریم علم اجمالی شک در تکلیف می‏خوانیم در این اطراف علم اجمالی معیار شما این باشد که مانع از اجرای اصل در حقیقت مخالفت عملیه قطعیه است ولو تدریجا البته با تعبّد با عدم تعبّد به دلیل ظاهری، والّا گفتیم با تعبّد که عیبی ندارد.

[تفاوت فتامل و فافهم در کلام مرحوم شیخ]

فتأمّل جدا بعضی از نسخه‏‌ها فافهم دارد این نسخه ‏هایی که دست من است فتأمل جدا دارد، در کفایة آقا شما هر چی فافهم یا تأمّل ببینید یعنی آن داخلش مطلب است، یعنی آقای آخوند حرفهایی که می‏زند چه بعد بگوید فافهم، چه بعد بگوید تأمّل، در آن فافهم و تأمّل ایشان حرف دارد یعنی چی؟ یعنی می‏خواهد اشکال بکند در حرفهای روز گذشته. کفایة رسمش این است چه فافهم بگوید چه فتأمّل بگوید تو آن فافهم و تأمل حرف خوابیده، یعنی حرفهایی خوابیده که بر خلاف حرفهای گذشته است تشکیک در حرفهای گذشته است. امّا رسائل اینجوری نیست عادتا غالبا شیخ فافهم‏‌هایی که می‏گوید امر به تأمّل است اگر مطالبی را گفت گفت فافهم غالبا اینطور است یعنی اشاره به دقت و تأمّل است اما اگر گفت فتأمّل، آنجاست که مطلب دارد الان اینجا طبق آن نسخه ‏ها فافهم است ولی این درست است فتأمّل است، بعضی از شاگردهای ایشان را من مراجعه کردم مثل حاشیه قلائد این فتأمّل را مثل فافهم معنا کرده می‏گوید قول استادنا فتأمّل این تأیید حرفهای گذشته است، یعنی حواست را جمع کن یعنی فتأمّل اینجا تأیید است مثل فافهم می‏ماند، یعنی حواست را جمع کن این حرفهایی که من این دو هفته زدم یک جاهایی گفتم رجوع به اصل بکنید یک جاهایی گفتم نکن قاطی نشود اینها با همدیگر، آنجایی که گفتم اصل جاری بکن واقعه واحده است چون مخالفت عملیه ندارد. آنجاهایی که گفتم نکن چون مخالفت عملیه دارد. تو فتأمّل مثلاً چیزی نخوابیده ولی من دیشب به ذهنم آمد خیلی هم معطّل شدم چون این من یادم است که شیخ انصاری یادم بود که یک معیار دیگری ایشان قائل است در مبحث برائت و اشتغال، البته آنجا شک در اطراف علم اجمالی مکلّف به است و اینجا علم اجمالی شک در تکلیف است ولی تو ذهن من بود خیلی گشتم برای اینکه آن را پیدا کردم، صفحه ۲۵۶، الامرُ ثابت من شاید دو سه ساعت معطّل شدم تا آنجا را پیدا کردم شما دو سه ثانیه فقط بنویسید که دیگر معطل نشوید، این معیاری که اینجا ایشان دارند به دست می‏دهند فتأمّل یعنی من این معیار را قبول ندارم ایشان معیارش در اطراف علم اجمالی یک چیز دیگر است. ایشان می‏گوید آقا در اطراف علم اجمالی نمی‏شود اصل جاری کرد چرا؟ برای اینکه آن علم مانع است. عرض کردم اینها را در شک در مکلّفُ به دارد می‏گوید اینجا شک در تکلیف است ولی ایشان دارد معیار دست می‏دهد معیار در اطراف علم اجمالی معیار مانع از اصل آنجاهایی است که مخالفت پیش بیاید یعنی چی؟ یعنی آنجاهایی که مخالفت ندارد شما می‏توانی اصل جاری کنی، ولی در آنجا الامرُ ثابت ایشان می‏گوید مانع از اجرای اصل یک همچنین عبارتی درست نقطه مقابل اینجا، مانع از اجرای اصل آن علم است آن علم شماست که نمی‏گذارد اصل جاری کنی، اصول مال شبهات بدویه است در اطراف علم اجمالی آن علم نمی‏گذارد شما اصل جاری بکنید آنوقت بین این دو تا معیار خیلی فاصله است آقای آخوند عقیده ‏اش همین است و ظاهرا هم حرف تحقیقی همین معیاری است که ایشان اینجا دارند می‏دهند، یعنی در اطراف علم اجمالی حالا چه شک در تکلیفش مثل بحث خودمان چه شک در مکلّفُ به ‏اش مثل همانجا معیار اینکه اصل جاری نمی‏شود آنجاهایی است که مخالفت عملیه دارد. والا اگر مخالفت عملیه نداشت حتی در اطراف علم اجمالی شک در مکلّفُ به هم می‏شود اصل جاری کرد.

اجازه بدهید من چهار پنج دقیقه دو تا مثال عرض بکنم که ثمره این دو تا را بگویم: ببینید آقا روی این حرفی که ایشان دارد معیار می‏دهد اینجا که آقای آخوند هم عقیده‏اش این است من دو تا مثال می‏دهم در این دو تا مثال در یکی‏اش اصل جاری می‏شود و در دیگری نمی‏شود. یعنی هر دو آنها اطراف علم اجمالی شک در مکلّفُ به است اما معیاری که ایشان دارد اینجا دست می‏دهد در یکی از آنها اصل جاری می‏شود در یکی ‏اش نمی‏شود. آنی که مخالفت عملیه ندارد اصل جاری می‏شود آنی که مخالفت عملیه دارد جاری نمی‏شود. مثال: دو تا ظرف داشتیم دیروز متیقّنُ الطهارة، امروز علم اجمالی پیدا کردم به نجاست یکی نمی‏دانم کدام است خوب الان اینجا نمی‏دانم آیا آن طاهری که نجس شده این است یا آن طاهری که نجس شده این است، استصحاب چی می‏گوید؟ استصحاب می‏گوید دیروز این پاک بوده الان هم پاک است. اصل است دیگر فرق نمی‏کند اصول استصحاب می‏گوید این دیروز پاک بوده الان هم پاک است خوب اگر شما اصل را اینجا جاری کنید یعنی استصحاب هم بگویی این پاک است برداری بخوری و هم بگویی آن پاک است برداری بخوری مخالفت عملیه لازم می‏آید. پس ببینید در اینجا شما نمی‏توانید اجرای اصل بکنید یعنی استصحاب طهارت را هم در این جاری کنی بگویی من که نمی‏دانم نجس این است، پاک است، هم در او جاری کنی اگر شما اصل را در این اطراف علم اجمالی جاری کنی استصحاب طهارت برداری بخوری، استصحاب طهارت برداری بخوری مخالفت عملیه لازم می‏آید. پس مانع از اجرای اصل است.

حالا مثال دوم را عنایت کنید: مثال دوم هم اطراف علم اجمالی است شک در مکلّفُ به است ولی مع ذلک شما می‏توانید اصل جاری کنید. چون مخالفت عملیه ندارد دو تا ظرف داشتیم دیروز متیقّن النجس امروز علم اجمالی داریم یکیش پاک شده. دو تا ظرف دیروز متیقنٌ نجس بوده امروز علم اجمالی داریم یکیش به کر وصل شده اما نفهمیدم کدام است؟ شما اینجا هر دو اصلها را جاری کن بگو استصحاب نجاست او را بگذارش کنار، ااستصحاب نجاست این بگذارش کنار عیبی ندارد. ببینید با اینکه هر دو آنها شک در مکلّفُ به است اطراف علم اجمالی شک در مکلّفُ به است اما در اولی اصل جاری نکن اصل یعنی استصحاب در اینجا، برای اینکه اگر اصلها را جاری کنی مخالفت عملیه لازم می‏آید، اما در دومی اصلها را جاری بکن بگو این دیروز نجس بوده نمی‏دانم پاک شده یا نه؟ استصحاب نجاست می‏اندازیش دور، این هم دیروز نجس بوده نمی‏دانم این پاک شده یا نه؟ این هم اصل جاری کن استصحاب نجاست بیندازش دور، مخالفت عملیه هم نشده. پس ببینید این معیار نتیجه‏اش این است یعنی این معیاری که امروز ایشان دارند می‏دهند آخوند هم دو سه جا در کفایة اصرار بر این مطلب دارد نتیجه‏اش همین است. آقای آخوند می‏فرماید در مثال اولی ما نمی‏توانیم اصل جاری کنیم چون مخالفت عملیه دارد اگر هر دو را اصل جاری کنم و استصحاب طهارت، امّا دومی مخالفت عملیه ندارد اصل جاری بکن، با اینکه اطراف علم اجمالی است با اینکه شک در مکلف به است ما همش بلد شدیم که در شک در ملکف به نمی‏شود اصل جاری کرد چرا؟ اگر معیار این باشد در اولی نمی‏شود ولی در دومی می‏شود. اما روی معیار آنجا در هیچ کدامش نمی‏شود. ایشان می‏گوید در اطراف علم اجمالی آن علمت نمی‏گذارد اصل جاری کنی دیگر فرقی نمی‏کند علمم در مثال اولی باشد یا در مثال دومی.

خلاصه مطلب این معیاری که ایشان دادند من فکر می‏کنم این فتأمّل ولو شاگردهای خود ایشان خیلی ساده از کنارش رد شدند کأنّه فتأمّل را مثل فافهم معنا کردند ولی عرض کردم یک مرتبه به ذهن من آمد که باید این فتأمّل یک حرفی داخلش باشد و او این است که این معیاری که من اینجا به دست شما دادم من این معیار را قبول ندارم. در شک در مکلّف به صفحه ۲۵۶، معیار جریان و عدم جریان اصل آنی است که من آنجا گفتم. پس نتیجتا آقا طبق این معیار که شاید هم حق همین باشد آقای آخوند هم عقیده‏اشان این است ما دو جور اطراف علم اجمالی داریم در یک جورش می‏توانیم اصل جاری کنیم در یک جورش نمی‏توانیم. اما طبق معیار آنجا که معیار علم است هر جا شما علم داشتید نمی‏توانید اصل جاری کنید بین دو تا مثالها فرق نیست نه در آن مثال اولی می‏توانی ااستصحاب طهارت جاری کنی و نه در مثال دومی استصحاب النجاسة.

خوب برویم سر مطلب: ایشان می‏گوید ما دو هفته است داریم بحث می‏کنیم می‏گوییم مخالفت معلوم بالاجمال التزامی‏اش عیبی ندارد، میت منافق دفنش یا واجب است یا حرام ولی شما در دل ملتزم به هیچکدام نمی‏شوی، این عیبی ندارد چون در خارج مخالفت عملیه ندارد. حالا ایشان می‏خواهد خلاصه همین را بگوید، می‏گوید این یکی دو هفته که ما بحث کردیم گفتم مخالفت معلوم بالاجمال عیبی ندارد من حیثُ الالتزام عیبی ندارد والّا اگر مخالفت عملیه شد عیب دارد. آخر اگر نظرتان باشد ایشان روز اول گفتند چی؟ مخالفت معلوم بالاجمال دو جور است یک وقت من با آن معلوم بالاجمالم در دل مخالفت می‏کنم، گفتیم آن عیبی ندارد در احکام فرعیه توصلیه مثل همان میت منافق من نه ملتزم به وجوب بشویم نه ملتزم به حرمت بشوم عیبی ندارد مخالفت معلوم بالاجمال است اما چون در دل است سرایت به خارج نمی‏کند عیبی ندارد. و امّا القسم الثانی، همان روز گفتیم یک وقت مخالفت عملیه است امروز دیگر می‏خواهیم عملیه بخوانیم. عنایت بفرمایید: هذا کلّه این مطالبی که این چند روزه ما گفتیم در مخالفت قطعیه حکم معلوم بالاجمال است من حیث الالتزام یعنی مخالفت قطعیه التزامیه را ما تا حالا بحث می‏کردیم، بأن لا یلتزم به یعنی ملتزم نمی‏شدم به وجوبش به حرمتش، یا نه ملتزم می‏شدم به عدم میت مسلمان که دفنش واجب است ملتزم می‏شدم به عدمش عیبی ندارد دفنش بکن میت مسلمان را حالا ولو در دلت ملتزم نشوی به وجوبش، بلکه در دلت ملتزم بشوی به اباحه، اگر دفنش کردی گفتیم عیبی ندارد مخالفت التزامی این است، یعنی لا یلتزم در دلش به آن حکم معلوم بالاجمال ملتزم نمی‏شود، یا اینکه نه ملتزم به عدمش می‏شود در مرحله ظاهر اذا اقتضت الاصول ذلک یعنی اگر اصول عملیه اقتضا کرد این عدم التزام را چنانکه اصل همین را اقتضا می‏کند این عیبی ندارد.

۳

مخالفت عملیه با علم اجمالی

و امّا برویم سراغ قسم دوم مخالفت معلوم بالاجمال: و امّا المخالفة العملیة، اگر من عملاً با معلوم بالاجمالم مخالفت کردم نه تنها قلبا عمل خارجی‏ام هم این بود که با آن معلوم بالاجمال مخالفت کردم، عنایت کنید آقا این دو جور می‏شود یک وقت من اینجایی که مخالفت عملیه می‏کنم با آن معلوم بالاجمالم یک وقت خطابش خطاب اجمالی است که درس فرداست، یک وقت خطابش تفصیلی است حالا درس فردا را هم الان بگوییم که بهتر روشن بشود: ببینید آقا من علم اجمالی دارم یقین دارم یا عند الرؤیت الهلال دعا واجب است یا ذکر النبی صلواة واجب است؟ عنایت بفرمایید پس من علم اجمالی دارم شب اول ماه اگر رؤیت هلال کردم علم اجمالی دارم یا دعا بر من واجب است عند رؤیت الهلال یا صلواة عند ذکر النبی، خوب حالا رؤیت هلال کردم دعا نخواندم، اسم پیغمبر هم آمد صلواة نفرستادم من اینجا یقینا معصیت کردم دیگر چون علم اجمالی دارم یا این کار واجب است یا آن کار، و من هم هیچکدامش را انجام ندادم خوب اینجا الان مخالفت عملیه قطعیه علم اجمالی است اما خطاب خطاب اجمالی است یعنی می‏دانم یک معصیتی کردم اما نمی‏دانم معصیت ترک دعا است یا ترک صلوات است. دقت کردید این الان مخالفت عملیه قطعیه خطاب اجمالی است می‏دانم من الان یک معصیتی کردم حالا نمی‏دانم آن معصیت کردنم آن دعایی بوده که نخواندم عند رؤیت الهلال یا صلواتی که نفرستادم عند ذکر ایشان؟ خوب آنجا مخالفت عملیه قطعیه ولی خطاب خطاب اجمالی است. آنی که امروز می‏خواهیم بخواهیم مخالفت عملیه قطیعه خطاب تفصیلی است، یکی از این دو تا ظرف نجس است آنوقت من چه کار می‏کنم؟ باید هر دو را اجتناب بکنم یا لااقل یک دانه‏ اش را اجتناب کنم؟ هر دو را برمی‏دارم می‏خورم اینجا چه کار کردم؟ مخالفت عملیه قطعیه خطاب تفصیلی، خطاب تفصیلی کدام است؟ اجتنب عن النجس، یعنی من می‏دانم معصیتی که امروز کردم اجتنب عن النجس را معصیت کردم دقت فرمودید، می‏گوید فرقی نمی‏کند مخالفت عملیه قطیعه علم اجمالی حرام است می‏خواهد خطابش اجمالی باشد مثل آن مثال اول، می‏خواهد خطابش تفصیلی باشد مثل مثال دوم شما طبق علم اجمالیت نباید مخالفت عملیه قطعی بکنی اگر بکنی مستحقّ عقوبتی حالا می‏خواهد خطابش اجمالی مانند آن مثال یا تفصیلی که امروز تفصیلی ‏اش را داریم می‏خوانیم.

خوب حالا این تفصیلی‏اش هم فرق نمی‏کند شبهه موضوعیه باشد یا حکمیه، مثالهایش را می‏زنیم. موضوعیه‏اش هم فرق نمی‏کند تحریمیه باشد یا وجوبیه. پس دوباره مطلب را خلاصه ‏اش را بگویم: مخالفت عملیه قطعیه علم اجمالی حرام است، عقوبت ‏آور است مطلقا سواءٌ کانت خطاب اجمالی مثل درس فردا، یا خطاب تفصیلی، خطاب تفصیلی هم لافرقَ بین اینکه شبه ه‏اش موضوعی باشد یا شبهه حکمی، موضوعی‏اش هم فرق نمی‏کند تحریمی باشد یا وجوبی همه را مثال‌هایش را می‏زنیم. خوب حالا می‏خواهیم مثال بزنیم برای مخالفت خطاب تفصیلی شبهه هم شبهه موضوعی همین انائین که گفتم، من علم اجمالی دارم یا این اناء و ظرف نجس است یا او، پس چه کار می‏کنم؟

هر دو را برمی‏دارم می‏خورم، اینجا مخالفت خطاب مخالفت عملیه قطعیه خطاب تفصیلی کردم در شبهه موضوعیه تحریمیه، چون یا این نجس است یا این می‏شود شبهه موضوعی، و شبه ه‏اش هم شبهه تحریمیه است حرام است من آن نجس را بخورم اگر من هر دو را برداشتم خوردم اینجا اجتنب عن النجس را من مخالفت کردم. این مال شبهه موضوعیه تحریمیه. یه مثال هم می‏زند برای شبهه موضوعیه وجوبیه: مولی به من گفته اکرم زیدً، زید را اکرام کن دو نفر آقا آن ته هستند من یقین دارم یکی از آن دو تا زید هستند، هیچ کدام را اکرام نمی‏کنم خوب اینجا هم مخالفت عملیه قطعیه در شبهه موضوعیه منتهی فرقش این است آن اولی تحریمیه بود اینجا وجوبی است یعنی من الان می‏دانم اکرم زیدً مولی را مخالفت کردم. من واجب است لااقل یکی از آن دو تا را اکرام کنم بلکه عقل می‏گوید باید هر دو را اکرام کنی تا بدانی آن زید را اکرام کردی. این مثالهای کجاش؟ شبهه موضوعیه هم تحریمیه و هم وجوبیه.

و اما شبهه حکمیه: اول یک مسأله عرض بکنیم ایشان می‏گوید فی بعضٍ موارد معلوم بشود، شما اگر عالم به مسأله بودی می‏دانستید که مسافر هشت فرسخ که سفر بکند سر هشت فرسخ دیگر این آدم نمازش قصر است مسأله را بلدید اما نمی‏دانید هشت فرسخ شده یا نشده؟ به این می‏گویند شبهه موضوعیه، حکم را بلد است که سر هشت فرسخی نماز قصر است اما مسافت را نمی‏داند الان آیا شده هشت فرسخ یا نه؟ اینجا باید چه کار بکند؟ یک دانه نماز بخواند چه نمازی؟ اتمام، چرا؟ استصحاب عدم تحقق سفر نمی‏دانم که مسافر شدم مسافر نمازش قصر است مسافر هم کسی است که یقین کند هشت فرسخ رفته من که نمی‏دانم هشت فرسخ رفتم یا نه؟ یک دانه نماز تمام می‏خواند به وظیفه‏اش عمل کرده. این را ما کاری نداریم ما می‏خواهیم شبهه حکمیه‏اش را بگوییم، یک نفر اصلاً حکم را بلد نیست یک چیزی به گوشش خورده که اگر مسافرت کرد در اسلام نماز نصف می‏شود اما نمی‏داند آیا هشت فرسخ است ده فرسخ است بلد نیست. خوب این آدم الان هشت فرسخ آمده یقینا هشت فرسخ آمده شبهه موضوعی است، حکم را نمی‏داند بلد نیست که حالا هشت فرسخ آمده باید نماز تمام بخواند یا نماز قصر؟ اینجا باید چه کار کند؟ هر دو را باید بخواند چرا؟ چون علم اجمالی دارد یا نماز قصر بهش تمام است با این مسافتی که آمده، یا نماز تمام برایش واجب است، یا قصر یا تمام هیچ کدامش را نمی‏خواند این چیه؟ مخالفت عملیه قطعیه در شبهه حکمیه یعنی یقین دارد حکم الله را مخالفت کرده با آن علم اجمالی‏ اش که یا قصر برایش واجب است یا تمام آن صلّ قصرا او تماما را مخالفت کرده. پس خواندیم کجا؟ مخالفت عملیه قطعیه در خطاب تفصیلی چه شبهه موضوعی چه حکمی، موضوعی ‏اش هم چه تحریمی چه وجوبی تمام اینجا مخالفتها عقوبت دارد.

لذا ایشان می‏فرمایند و امّا المخالفة العملیة، قسم ثانی، و اما مخالفت عملیه این دو جور است اگر این مخالفت لخطاب تفصیلی در مقابل فردا که خطاب اجمالی، فالظاهرُ عدمُ جوازها مطلقا ظاهرا جایز نیست مخالفت عملیه خطاب تفصیلی مطلقا یعنی چی؟ یعنی سواء کانت این خطاب تفصیلی در شبهه موضوعیه باشد شبهه موضوعیه ‏اش هم تحریمیه باشد مثل ارتکاب الانائین المشتبهین که اگر مرتکب بشود مخالفت شده با قول شارع اجتنب عن النجس، یا شبهه موضوعیه وجوبیه مولی گفته اکرم زیدً واشتبه زید بین شخصین، فانّ ترک اکرامهما معصیةٌ اینجا اگر هیچکدام را اکرام نکند معصیت کرده. این هم شبهه موضوعی است آن انائین شبهه موضوعی تحریمی این دومی شبهه موضوعی وجوبی است. پس خلاصه اگر آن انائین را مرتکب بشود اجتنب عن النجس مخالفت شده خطاب تفصیلی. دو نفر آدم را اکرام نکند اکرم زیدا مخالفت شده مخالفت عملیه قطعیه خطاب تفصیلی در شبهه موضوعی آن تحریمیش و این وجوبیش. برویم سراغ شبهه حکمیه.

و امّا یک وقت هست نه ترک قصر و اتمام می‏کند، این مال شبهه حکمیه‏اش است فی موارد اشتباه الحکم، یعنی قاطی نکنید با آنجایی که حکم را اصلاً می‏داند مسافت را نمی‏داند، آن شبهه موضوعیه است آن یک دانه نماز بخواند کارش تمام است. اما فی بعض موارد اشتباه الحکم هشت فرسخ را رفته حکم را نمی‏داند حکم مشتبه است ولی اجمالاً می‏داند این که الان هفت هشت ده فرسخ آمده یا نماز قصر به عهده ‏اش است یا نماز تمام به عهده‏اش است، این هر دو را ترک می‏کند این جایز نیست. این لانّ علت عدم جواز است چرا مخالفت عملیه قطعیه خطاب تفصیلی چه شبهه موضوعی چه شبهه حکمی‏اش جایز نیست؟ لانّ ذلک معصیة لذللک الخطاب التفصیلی برای اینکه اجتنب عن النجس را مخالفت کرده، اکرم زیدا را مخالفت کرده، صلّ قصرا او تماما را مخالفت کرده لذا ایشان می‏فرماید که در اینجا فرض این است وجوب اجتناب عن النجس الموجود بین الانائین داشته یعنی بهش گفته بودند بین این انائین آن نجس را باید اجتناب کنی وقتی این هر دو را خورده اجتنب عن النجس را مخالفت کرده. و اما در شبهه حکمی آنجا هم وجوب صلاة ظهر و عصر قصرا او اتماما این کتابها ندارد بگذارید، قصرا و اتماما آدمی که الان نماز ظهر و عصر را نه قصریش را خوانده و نه اتمامش را خوانده با چی مخالفت کرده؟ با صلّ قصرا او تماما، خطاب تفصیلی است در اولی با اجتنب عن النجس مخالفت کرده خطاب تفصیلی را مخالفت کرده، در دومی خطاب تفصیلی ‏اش چیه؟ صلّ قصرا او تماما این نه قصرش را خوانده و نه تمامش را.

خوب پس نتیجتا چی شد آقا؟ مخالفت عملیه قطعیه جایز نیست نه در شبهه موضوعیه و نه در شبهه حکمیه.

ان قلت آمده می‏گوید شبهه موضوعیه را قبول ندارم. ان قلتی که الان می‏خواهیم بخوانیم قبول دارد در شبهه حکمیه نباید مخالفت کند باید دو تا نمازها را بخواند ولی در شبهه موضوعیه قبول ندارد. می‏گوید آقا در شبهه موضوعیه من اصالة الطهارة جاری می‏کنم ولی نمی‏دانم که این نجس است شاید او باشد این را می‏خورم بعد هم می‏روم سراغ آن می‏گویم شاید او بوده، این را هم می‏خورم آمده گفته خود شارع به ما گفته کل شی‏ء لک طاهر، خوب من هم که نمی‏دانم این بخصوص نجس است من در شبهه موضوعیه قبول ندارم ما گفتیم در شبهه موضوعیه هم نباید مخالفت بکند این آدم می‏گوید نخیر در شبهه موضوعیه ما می‏توانیم مخالفت بکنیم چرا؟ مثل آن مرأة مرددّه می‏ماند کأنّ از ما یاد گرفته می‏گوید چطور شما در آن مثال مرأة مرددّه که شبهه موضوعیه بود می‏گفتی اصل عدم وجوب وطی، اصل عدم حرمت من هم اینجا همان اصل را در شبهه موضوعیه جاری می‏کنم همان کاری که شما در آنجا می‏کردید ما در اینجا می‏کنیم.

[اقسام علم و شک]

عنایت بکنید این آدم هم عقیده مرحوم مجلسی است، نظرتان باشد برگردیم به آن تنبیه رابع من یک دو سه کلمه آنجا عرض کردم دوباره تکرار کنم. ببینید آقا ما یک علم محض داریم، یک شک محض داریم، یک علم مشوب محض داریم نمی‏دانم به نظرتان آمد یا نه اینها همه را گفتم، علم محض، شک محض، علم مشوب به شک، علم محض اسمش علم تفصیلی است، جهل محض هم اسمش شبهه بدوی است، علم تفصیلی این است من یک دانه ظرف دارم همین ظرفی که کنار من است یقین دارم نجس است این چه علمی است؟ علم محض است علم تفصیلی است یک دانه ظرف دارم یقنیا نجس است خوب حکمش هم که روشن است باید بگذارم کنار. یک وقت جهل محض است این ظرفم نمی‏دانم پاک است یا نجس است علمی تو کار نیست اینجا هم جهل محض است این هم حکمش روشن است کل شی‏ء لک طاهر بردار بخور. صحبت در آن علم مشوب به جهل است که دو تا ظرف دارم علم دارم یکیش نجس است اما نمی‏دانم علم دارم ولی علمم مشوب به جهل است این را چه کارش بکنیم؟ مشهور علم مشوب به جهل را ملحقش می‏کنند به علم تفصیلی می‏گویند چطور اگر یک دانه ظرف داشتی یقینا نجس بود ازش اجتناب باید می‏کردی، اینجا هم که علم اجمالی داری یکی از این دو تا نجس است بالاخره علم است دیگر جامع علم است این را ملحق کردند به او گفتند علم اجمالی یعنی علم مشوب به جهل ملحق به علم تفصیلی است یعنی علم اجمالی هم مثل علم تفصیلی منجّز تکلیف است همانطوری که از یک دانه ظرف معلوم بالنجس باید اجتناب می‏کردیم از احد الانائین هم که یک دانه‏ اش را علم داری نجس است باید اجتناب کنی. ولی مرحوم مجلسی ملحقش می‏کند به شک محض، به جهل محض می‏گوید اگر یک دانه ظرف داشتی شک داشتی چه کار می‏کردی؟ مگر نمی‏گفتی پاک است آن هم جهل است آن علم مشوب به جهل را ملحقش می‏کند به جهل لذا عبارت چی بود آنجا؟ العلمُ الاجمالی هل هو کالعلم التفصیلی او کالمجهول رأسا، کالمجهول رأسا حرف مرحوم مجلسی است یعنی علم اجمالی مثل جهل محض می‏ماند چطور در جهل محض شما قاعده طهارت جاری می‏کنی، در اطراف علم اجمالی که یکی از این دو تا نجس است اما نمی‏دانم کدام است این ملحق به جهل محض است حکم برائت. این آقا مقلّد مرحوم مجلسی است عرض کردم این حرف مجلسی خیلی بزرگوار مجلسی آقا از آن مجتهدهای طراز اول است این آقایان اخباریین برای اینکه عوام فریبی بکنند می‏گویند بفرما مجلسی را که همه قبول دارند بزرگوار است ایشان اخباری است، بابا ایشان از آن مجتهدهای درجه یک است شما نگویید این حرفها را از کجا می‏زنی؟ مرآة العقول جلد اول، صفحه ۲۰۰، مرآة العقول شرح اصول کافی است، اصول کافی مال کلینی است مرآة العقول مال مرحوم مجلسی است شرح اصول کافی است جلد اول، اواخر صفحه ۲۰۰ را شما نگاه کنید. ایشان می‏گوید انّ للمحدّثین نوعا من الاجتهاد، اصلاً آقایان محدّثین هم باید اجتهاد بکنند یک تعبیر خیلی عجیبی دارد ایشان می‏گوید الاجتهاد لا محیثَ عنه من یک موقعی تو کفایة یادم است دیدم آقای آخوند می‏فرماید اجتهاد لا محیثَ عنه است خوب آقای آخوند یک مغز اصولی است می‏گوید اجتهاد ناگزیر است مگر شما می‏توانید بدون هوا زندگی بکنید امکان ندارد آدم امکان ندارد متدین باشد بدون اجتهاد، بعد این عبارت را تو مرآة العقول دیدم، دیدم آقای آخوند هم از ایشان یاد گرفته مرحوم مجلسی می‏فرماید اجتهاد لا محیثَ عنه است عین هوا اصلاً امکان ندارد آدم زنده بماند بدون هوا، امکان ندارد آدم متدین باشد بدون اجتهاد. یا باید اهل اجتهاد باشد یا تقلید الان این جمله ‏اش هم یادم افتاد آنوقت بعد می‏گوید مجتهدین اجر دارند اگر للمصیبة اجران و للمخطئه اجرٌ واحد اگر مجتهد اجتهادی کرد اجتهادش مطابق با واقع بود خدا دو تا اجر به این می‏دهد و اگر خطا رفت خدا باز یک اجر بهش می‏دهد چرا؟ برای اینکه زحمت کشیده پس ببینید تعبیر از این بلندتر ما برای اجتهاد نداریم که اجتهاد لا محیثَ عنه است، غرض ایشان با اینکه مجتهد زبردستی است ولی آن جنبه اخبار را خیلی ایشان دقت می‏کند، ایشان تو اخبار یک حساسیتی دارد یعنی اگر مجتهد هم هست روی جنبه ‏های اخبار خیلی دقت می‏کند، مرحوم مجلسی می‏گوید تو اخبار دارد بعینه کل شی‏ء لک حلال حتی تعرف الحرام منه بعینه خوب شما که نمی‏دانید این بعینه حرام است بردار بخور ایشان چون تو اخبار کلمه بعینه دارد لذا امده گفته این را که بعینه نمی‏دانی شاید آن باشد بردار بخور، بعد بیا دهانت را آب بکش بعد برو سراغ آن آن را هم بردار بخور بگو شاید آن قبلی بوده. این کلمه بعینه مرحوم مجلسی را به اینجا انداخته اما پای عقل را می‏آوریم تو کار می‏گوییم آقای مجلسی اولاً بعینه معنایش این نیست در جای خودش انشاءالله در کتاب برائت می‏گوییم اشتباه کردید شما بعینه را آنجوری معنا کردید این اولاً، و ثانیا به حکم عقل مراجعه بکن عقل می‏گوید شما الان مخالفت مولی کردی حالا شما می‏گویید این است شاید آن باشد بعد می‏روی سراغ آن می‏گویید شاید آن باشد بالاخره بعد از خوردن دو تا شما یقین دارید مخالفت امر مولی کردید و مخالفت امر مولی به هر لباسی باشد حرام است.

غرض این آقای ان قلت عقیده مرحوم مجلسی را دارد، می‏گوید چی؟ می‏گوید آقا این انائین که من بخصوصه نمی‏دانم این نجس است کل شی‏ء لک طاهر این هم که بخصوصه است

ـ سئوال:...

ـ نخیر نخیر آخر اصلاً بعینه معنایش این نیست انشاءالله برائت را که رسیدیم برائت را آنجا شیخ معنا می‏کند می‏گوید تأکید است اصلاً اساس حرف ایشان از بین می‏رود غرض مهم است ایشان ولی منافات ندارد که حالا یک حرفی هم بزنند که توجه نداشتند دیگر خدا همه خوبی‌ها را که به یک نفر نمی‏دهد ایشان همه خوبیها همه کمالات را دارد ولی گاهی از اوقات در معنا کردن یک حدیث خوب شاید اشتباه بکند، دیگر معصوم که نیستند فقط خواستم بدانید این ان قلت عقیده‏ اش عقیده مجلسی است آمده فرموده چی ان قلت؟ ان قلت به ما می‏گوید آقا من در شبهه موضوعیه قبول ندارم من اصل جاری می‏کنم، ان قلت: اذا أجرینا اصالة الطهارة فی کل من الانائین این آقا این را می‏گوید، می‏گوید ما اصالة الطهارة جاری می‏کنیم در دانه دانه، و اخرجنا هما بحکم الشارع یعنی به دستور خود شارع از موضوع نجس این را خارج می‏کنیم نمی‏گوییم اجتنابش واجب نیست تا شما بگویید مخالفت علم تفصیلی است، می‏گوییم اصلاً این ظرف ظرف نجس نیست چطور شما در آن امرأة می‏گفتند اصلاً این امرأة، امرأتی نیست که قسم خورده باشد، ما هم در اینجا همان کاری که شما در آن مثال مرأة کردید ما هم در اینجا انجام می‏دهیم. فلیس فی ارتکابهما ایشان می‏گوید در ارتکاب این دو تا بنا بر طهارت کل منهما مخالفةٌ این اسم لیس است خبر جار و مجرور مقدم شده، لیس مخالفةٌ مخالفت نیست من اگر هر دو را مرتکب شدم این مخالفت نکردم با اجتنب عن النجس من که نمی‏گویم لاتجتنب عن النجس که شما بگویید مخالفت کردید، می‏گویم بابا این ظرف اصلاً ظرف نجس نیست. آن ظرف هم آن ظرف نجس نیست، عین آن مرأة که شما می‏گفتید این زن اصلاً آن زن نیست که قسم خورده باشد، ما هم اینجا این دو تا ظرفها را از موضوع حکم نجس خارج می‏کنیم نه از اجتنب عن النجس تا شما بگویید مخالف با آن است.

قلت: ایشان می‏فرماید آقا اصالة الطهارة که جاری می‏کنید در دانه دانه حق با شماست این را بخصوص نمی‏دانم بله، آن هم بخصوص نمی‏دانم او می‏دانم چطور شد؟ شما می‏گویید این را بخصوص نمی‏دانم کل شی‏ء لک طاهر، این هم بخصوص نمی‏دانم کل شی‏ء آن می‏دانمش چطور شد، آن می‏دانم را چه کار می‏کنید شما؟ شما الان این دو تا را که مرتکب بشوی آن می‏دانم را مخالفت کردید. لذا ایشان می‏فرماید بله مقتضی جریان اصل موجود است اصالة الطهارة فی کل منهما بالخصوص اگر حساب بکنید موجب جواب ارتکاب است من حیث هو. من حیث هو یعنی قطع نظر از علم اجمالی، قطع نظر از آن می‏دانم اگر این را تنها حساب بکنیم، آن را هم تنها حساب بکنیم خوب بله مجهول است و مجهول هم حکمش طهارت است اما آن اناء نجس موجود بینهما را چه کارش می‏کنید او که دیگر اصلی ندارد دلالت کند بر طهارت او، لانّه نجسٌ یقینا پس یک نجس یقینی مابینهما دارید چه کار باید بکنید؟ یا هر دو را باید بگذارید کنار تا موافقت قطعیه اجتنب باشد، یا لااقل یک دانه‏اش را بگذار کنار حق نداری شما هر دو را انجام بدهی حالا که می‏دانی یک نجس بینهما هست یا باید از هر دو اجتناب کنی که بشود موافقت قطعیه یا لااقل از یک دانه‏ اش اجتناب کنی تا فرار کنی از مخالفت قطعیه بنابر اختلافی که در جای خودش می‏آید.

هذا معَ، معَ جواب دوم است ظاهرا دیر شده باشد.

والسلام علیکم و رحمة الله.

كما في تخيير الشارع للمقلّد بين قولي المجتهدين تخييرا مستمرّا يجوز معه الرجوع عن أحدهما إلى الآخر ، وأمّا مع عدمه فالقادم على ما هو مبغوض للشارع يستحقّ عقلا العقاب على ارتكاب ذلك المبغوض ، أمّا لو التزم بأحد الاحتمالين قبح عقابه على مخالفة الواقع لو اتّفقت.

ويمكن استفادة الحكم أيضا من فحوى أخبار التخيير عند التعارض.

لكن هذا الكلام لا يجري في الشبهة الواحدة التي لم تتعدّد فيها الواقعة حتّى تحصل المخالفة العمليّة تدريجا ، فالمانع في الحقيقة هي المخالفة العملية القطعية ولو تدريجا مع عدم التعبّد بدليل ظاهريّ ، فتأمّل جدّا (١).

هذا كلّه في المخالفة القطعيّة للحكم المعلوم إجمالا من حيث الالتزام ، بأن لا يلتزم به أو يلتزم بعدمه في مرحلة الظاهر إذا اقتضت الاصول ذلك (٢).

__________________

(١) وردت بدل عبارة «والعقل كما يحكم ـ إلى ـ ظاهري» في (ل) و (م) العبارة التالية :

«والعقل يقبّح المخالفة التدريجيّة إذا كان عن قصد إليها ومن غير تقييد بحكم ظاهريّ عند كلّ واقعة ؛ لأنّ ارتكاب ما هو مبغوض للمولى من قصد قبيح ـ ولو كان في واقعتين ـ إذا لم يكن له عند كلّ واقعة ما هو بدل ظاهرا للمعلوم إجمالا في الواقعتين ، وحينئذ : فيجب بحكم العقل الالتزام بالفعل أو الترك ، وبقبح عقابه لو اتّفق مخالفة ما التزم للحكم الواقعي ؛ لأنّ هذا الالتزام غاية الإمكان في الانقياد لذلك التكليف المجهول ، فافهم».

وبين النسختين اختلاف يسير غير مخلّ.

(٢) لم ترد عبارة «هذا كلّه ـ إلى ـ ذلك» في (م).

المخالفة العمليّة للعلم الإجمالي

وأمّا المخالفة العمليّة :

فإن كانت لخطاب تفصيليّ ، فالظاهر عدم جوازها ، سواء كانت في الشبهة الموضوعيّة ، كارتكاب الإناءين المشتبهين المخالف لقول الشارع :

لو كانت المخالفة لخطاب تفصيلي

«اجتنب عن النجس» ، و (١) كترك القصر والإتمام في موارد اشتباه الحكم ؛ لأنّ ذلك معصية لذلك الخطاب ؛ لأنّ المفروض وجوب الاجتناب عن النجس الموجود بين الإناءين ، ووجوب صلاة الظهر والعصر ـ مثلا ـ قصرا أو إتماما (٢) ، وكذا لو قال : أكرم زيدا ، واشتبه بين شخصين ؛ فإنّ ترك إكرامهما معصية.

فإن قلت : إذا أجرينا أصالة الطهارة في كلّ من الإناءين وأخرجناهما عن موضوع النجس بحكم الشارع ، فليس في ارتكابهما ـ بناء على طهارة كلّ منهما ـ مخالفة لقول الشارع : «اجتنب عن النجس».

قلت : أصالة الطهارة في كلّ منهما بالخصوص إنّما يوجب جواز ارتكابه من حيث هو ، وأمّا الإناء النجس الموجود بينهما فلا أصل يدلّ على طهارته ؛ لأنّه نجس يقينا ، فلا بدّ إمّا من اجتنابهما ؛ تحصيلا للموافقة القطعيّة ، وإمّا أن يجتنب أحدهما ؛ فرارا عن المخالفة القطعيّة ، على الاختلاف المذكور في محلّه (٣).

__________________

(١) في (خ) ، (ع) ، (ف) و (ن) زيادة : «أو في الشبهة الحكميّة».

(٢) لم ترد عبارة «ووجوب صلاة الظهر ـ إلى ـ إتماما» في (ظ) ، (ل) و (م) ، ولم ترد عبارة «مثلا قصرا أو إتماما» في (ر).

(٣) انظر مبحث الاشتغال ٢ : ٢١٠.