خوب برویم خطاب اجمالی: و ان کانت المخالفة لخطاب مردّد بین خطابین، از نظر ما آقا اینجا و آنجا فرقی نمیکند ما از دیروز از اول هم گفتیم مخالفت عملیه علم اجمالی جایز نیست حالا میخواهد آن مخالفت عملیه مال خطاب تفصیلی باشد مثل مثالهای دیروز، یا مال خطابهای اجمالی باشد مثل سالهای پیش، چه فرقی میکند ما هم در آنجا مخالفت را حرام میدانیم و هم در اینجا. خلاصه مطلب عقل میگوید ببینید آقا خطاب تفصیلی این است که من معصیتم میدانم این است یعنی آن دو تا ظرف را اگر دیروز میخوردم میدانستم اجتنب عن النجس را مخالفت کردم حالا نه نمیدانم معصیتم این است یا این است، چه فرقی میکند من بالاخره معصیت کردم با آن علم اجمالی خودم عملاً مخالفت کردم. پس من شدم عاصی منتهی دیروز میدانستم معصیتم این است روی مثالی که امروز میزنیم نمیدانم معصیتم این است یا این است؟ فرقی نمیکند. پس نتیجتا مخالفت عملیه قطعیه خطاب اجمالی هم عین خطاب تفصیلی محکوم به حرمت است مخالفت عملیه خطاب اجمالی یعنی خطاب مردّد بین خطابین آن هم حرام است از نظر ما البته چهار قول است. کما اذا علمنا علم اجمالی داریم یا این ظرف نجس است یا این زن اجنبی است حرام است نگاه کردنش، یا این ظرف یا این مایع، یا این مایعی که پهلوی دست من نجس است یا این زن اجنبی است به او نمیشود نگاه کرد، خوب من مایع را میخورم به آن زن اجنبی هم نگاه میکنم، خوب معصیت کردم دیگر منتهی نمیدانم معصیتم نجس خوردن است یا معصیتم نگاه به نامحرم است؟ چه فرقی میکند، من علم اجمالی دارم یا این مایعی که کنارم است نجس است یا این زنی که اینطرف نشسته اجنبی است و نگاه کردنش حرام است. خوب با این علم اجمالی من مخالفت میکنم یعنی این ظرف را برمیدارم میخورم، به آن زن هم نگاه میکنم من یقینا شدم معصیتکار اما چه معصیتی کردم؟ نمیدانم آیا معصیتم نجس خوردن است یا معصیتم نگاه به نامحرم است؟ چه فرقی میکند انسان بداند معصیتش این است، یا بداند معصیتش این است یا آن است، در هر دو صورت جایز نیست. علمنا باز این هم فرقی نمیکند چه شبهه موضوعیه، چه شبهه حکمیه، لذا دیروز من یکجا همه را گفتم. مخالفت عملیه قطعیه علم اجمالی جایز نیست مطلقا چه در خطاب تفصیلی چه در خطاب اجمالی، چه در شبهات موضوعی، چه در شبهات حکمی.
حالا میخواهیم مثال برای شبهات موضوعیهاش بزنیم: علمنا بنجاسة هذا المایع یا این ظرف آب مایعی که در دست من است علم دارم این نجس است یا این زن حرام است و اجنبی است نباید به او نگاه بکنم، این شبهه موضوعیهاش است. آمدند گفتند بعضیها در اینجا ما میتوانیم مخالفت بکنیم، خلاصه مطلب میآیم میگویم نمیدانم این مایع نجس است یا نه اصل عدمش است گفتند میخوریم، آمدند گفتند نمیدانیم این زن اجنبی است یا نه؟ اصل این است که اجنبی نیست نگاهش میکنیم. ایشان میفرمایند در اینجا بعضیها اجازه هر دو را دادند ولی الان میخوانیم، این شبهه موضوعیه اش. او علمنا حالا ممکن است رفقا بعدا بخواهند اشکال بکنند من خودم اینجا اشکال بکنم. این مثال ایشان یک گیری دارد، این مثال هذا المرأة اینجا اصل موضوعی حاکم ما داریم باید ایشان این مثال را نزنند توجه هم ایشان پیدا نکردند تا دو سه سال بعد، ما الان سطر اول صفحه ۲۲ هستیم، سطر اول صفحه ۲۲۴ ایشان این مثال را آنجا جبران میکند این مثال اشکال دارد ولو من الان گفتم شماها هم اشکال نکردید. یا این اناء نجس است یا آن زن حرام است و اجنبی است. این دومیش درست نیست چرا؟ برای اینکه اینجا اصل موضوعی حاکم ما داریم چون اصل عدم تحقق زوجیت است غرض نباید ایشان این مثال را بزند باید دو تا مثال شبهه موضوعیه بزند که چی باشد؟ هیچکدام اصل موضوعی حاکم نداشته باشد، عنایت بفرمایید همین سطر اولی که ایشان این مثال را زدند توجه نداشتند. صفحه ۲۴۴ آنجا متوجه شدند که این مثال خراب است. آنجا چی مثال زده؟ یا این آب نجس است، یا این ظرف خمر است یا آن آب غصبی است، این خوب است یا این ظرفی که اینطرف من است، یا آن ظرف آب است اما آب غصبی است. مثال خوب این است به جای آن مرأة اجنبیه آن مثال غصبیت، یا این نجس است یا آن غصب است، یا این خمر است آن آب غصبی است این مثال واقعیاش است والّا این مثالی که ایشان زدند مبتلای به چنین اشکالی هست. حالا فعلاً به این جهت کاری نداشته باشیم این شبهه موضوعیه.
برویم سراغ شبهه حکمیه همان مثالی که دیروز زدم: یا دعا عند الرؤیة الهلال، دعا عند رؤیت الهلال شهر الرمضان، یعنی بعضیها گفتند ماه رمضان اگر کسی رؤیت هلال کرد واجب است دعا بخواند. خوب حالا من علم اجمالی دارم یا شب اول ماه رمضان اگر رؤیت هلال کردم باید دعا بخوانم یا هر وقت اسم مبارک پیغمبرمان را شنیدم مثلاً باید صلوات بفرستم، علم اجمالی داریم. یا آن دعا واجب است یا آن صلوات حالا ما که ذکر اسم ایشان را نکردیم ولی خوب است غرض ما که اسم ایشان را نیاوردیم، گفتیم پیغمبرمان. علی کل حال آنوقت من شب اول ماه رمضان هلال را میبینم دعا نمیخوانم، همان موقع هم اسم مبارک ایشان برده میشود صلوات نمیفرستم این شبهه حکمیه اش است. من اینجا یقینا با علم اجمالی مخالفت کردم میدانم من یک معصیتی امشب مرتکب شدم اما نمیدانم معصیتم آن ترک دعا عند الرؤیة الهلال است یا آن ترک صلوات نزد ذکر ایشان. عنایت کنید آن شبهه موضوعیه اش، شبهه حکمیهاش مثال خوبی است، علم اجمالی دارم یا دعا عند الرؤیة الهلال رمضا واجب است یا صلوات عند ذکر ایشان واجب است. ففی المخالفة القطعیة حینئذٍ وجوه الربعة: حینئذٍ کدام است؟ یعنی اجمالی در دیروز آقا فقط یکدانه ما مخالف داشتیم در خطاب تفصیلی یکدانه مخالف داشتیم آن هم در شبهه موضوعیه اش، والّا دیگر کسی مخالف نبود، اما در اینجا که خطاب اجمالی است چهار قول شده یا صلوات واجب است یا دعا، چهار قول است بعضیها گفتند هر دو را مخالفت کن هم دعا را نخوان و هم صلوات را نفرست هیچ عیبی ندارد و حال اینکه این آدم دیروزی را قبول دارد یعنی همین آدمی که در خطاب اجمالی اجازه مخالفت هر دو را میدهد در خطاب تفصیلی دیروز قبول داشت اما در اجمالی دارد مخالفت میکند. غرض حینئذٍ یعنی حین تردید خطاب در مخالفت قطیعه به حساب خطابین مردّدین وجوه اربعه است که آیا میشود مخالفت کرد یا نه؟
احدها: خوب بود احدها عقیده خودش را ایشان میگفت، در دومی ایشان عقیده خودشان را میگویند مناسب بود همان اولی بگویند احدها مثل دیروز یعنی همان طوری که ما گفتیم مخالفت عملیه قطیعه خطاب تفصیلی مطلقا جایز نیست نه در موضوعیه و نه در حکمیه احدها را هم اول عقیده خودشان را میگفتند. حالا اینجا دوم گفتند حالا مهم نیست.
[قول اول]
احدها: الجواز مطلقا، یک عدهای اینها کی هستند؟ اینها قبول دارند دیروز را یعنی قبول دارند که مخالفت خطاب تفصیلی جایز نیست اما میگویند مخالفت خطاب اجمالی جایز است هم در شبهه موضوعیه اش و هم در شبهه حکمیه، هم این ظرف را بردارد بخورد هم به این زن نگاه کند، هم رویت هلال کرد دعا نخواند، هم اسم مبارک ایشان را شنید صلوات نفرستد جایز است. اینها دو تا دلیل دارند آقا ایشان یکدانه اش را که اصلاً اشاره نمیکند، یکدانهاش را هم که با یک بیان دیگر، من این دو تا دلیل را از خارج عرض میکنم آنوقت یکدانهاش که ایشان در کتاب هست عبارت کتاب را تطبیق میکنیم.
اینها دلیل اولشان این است برای اینکه اینها دانه دانه شبهه بدویه است آنجایی که علم اجمالی دارم یکی از این دو تا ظرف نجس است آنجا شبهه علم اجمالی است، اما اینجا دانه دانه اش شبهه بدویه است یا این آب نجس است یا این زن حرام است، خوب این آب نجس است میشود شک بدوی، من نمیدانم آیا این آب نجس است یا نه؟ میگویم پاک است. خوب میرسیم به آن زن، آن زن هم البته عیب دارد آن عیبش را دقت داشته باشید قطع نظر از آن عیب داریم این مثال را میزنیم. خوب میرسد به این زن، نمیداند این زن حرام است یا نه اصل عدم حرمت. پس یک دلیل این آقایان که میگویند مخالفت خطاب اجمالی جایز است یک دلیلشان این است که اینها دانه دانه اش میشود شبهه بدویه، آخر در آن علم اجمالی که علم دارم یا این ظرف نجس است یا آن، آن شبهه مقرون به علم اجمالی است امّا اینجا یا این نجس است یا این زن اجنبی است، پس اینها دانه دانه اش میشود شبهه بدویه من نمیدانم این ظرف نجس است یا نه؟ خوب در شبهه بدویه اصل جاری میکنم میگویم پاک است. میرسم به این زن نمیدانم این زن اجنبی است یا نه؟ اصل این است که این زن اجنبی نیست نگاهش میکنم. پس بنابراین این یک دلیلشان که ایشان این را نمیفرمایند.
ـ سؤال:...
ـ عرض کردم باطل است این حرف دیگر شما مگر بیشتر از این حرف دارید. این حرف باطل است. ما داریم باطل میخوانیم، عرض کردیم ما اگر میگفتیم این حرف خوب است ایشان باید از آن ته داد بزند، ما که نمیگوییم این حرف خوب است. باز که دارید تعقیب میکنید آقا. عرض کردم ما داریم نقل اقوال میکنیم این آقا قولش باطل است ما داریم قول باطل میخوانیم. این آقای باطل چی میگوید؟ باز که تکرار کردید. خلاصه مطلب آقا عنایت بفرمایید این آقایی که این حرف را دارد میزند حرفش هم باطل، ببینیم دلیلش چیه؟ یک دلیلش همین است که عرض کردیم، میگویند اینها دانه دانه اش شبهه بدویه است خوب شبهه بدویه را آدم اصل جاری میکند نمیدانم این ظرف نجس است، انشاءالله پاک است. این زن هم نمیدانم اجنبی است یا نه؟ انشاءالله اجنبی نیست. این یک دلیلشان که خوب باطل است این هم و اما دلیل دومشان که ایشان، باید از آن حرفهای آنموقعها بزنم که دیگر ساکت بشوید، علی کل حال عنایت بفرمایید
دلیل دومشان، ببینید آقا مدار اینها حرفشان این است میگویند: مدار در احکام شرعیه به تکالیف اصلیه است، تکالیف انتزاعیه به درد نمیخورد. این را توضیح میدهم الان، مدار در شریعت تکالیف اصلیه است مثل آن انائین، الان ما میدانیم یکی از این دو تا نجس است ما اجتنب عن النجس داریم این تکلیف اصلی است. مدار در احکام شرعیه تکالیف اصلیه است نه تکالیف انتزاعیه، آخه امر انتزاعی که وجود خارجی ندارد ببینید میگوید الان آخر ما قائل به احتیاط هستیم میگوییم نه این زن را نگاه کن نه این آب را بخور اینها حرام است شما باید احتیاط کنید. آنوقت به ما میگوید چی؟ میگوید آقا الان شما از یک امر مردّد بینهما دارید برای من تکلیف انتزاع میکنید. شما الان از مردّد بینهما دارید برای من یک تکلیفی بنام وجوب احتیاط انتزاع میکنید، تکالیف انتزاعیه اعتباری ندارد، روشن شد مطلب. پس چون اینها دانه دانه است شبهه بدویه است، شبهات بدویه را اصل جاری میکنیم چه موضوعیه اش و چه حکمیه اش.
دلیل دومش که تو کتاب اشاره شده ولی با این بیانی که من عرض میکنیم نیست دقت بفرمایید تا تطبیق بکنیم. این آقا میگوید چی؟ میگوید دانه دانهاش که شبهه بدویه است، میماند مردّد بینهما یا این نجس است یا او اجنبی است شما از این مردّد بینهما میخواهید یک تکلیف انتزاع کنید بنام وجوب احتیاط. و حال آنکه مناط در تکالیف شرعیه تکالیف اصلیه است نه تکلیفی که شما انتزاع کنید از یک امر مردّد بینهما. پس چون که در موارد شرع مناط به تکالیف اصلیه است و ما در اینجا تکلیف اصلی نداریم دیروز داشتیم اما در اینجا نداریم شما از مردّد بینهما میخواهی برای ما یک تکلیف انتزاع بکنید و حال آنکه امر انتزاعی اعتبار ندارد. امر انتزاعی وجود خارجی ندارد مثل زوجیت مثل ملکیت اینها امر انتزاعی است. ما در خارج زوجیت نداریم، ما یک زوج داریم یک زوجه داریم ما انتزاع زوجیت میکنیم ازاین دو تا. لذا میگویند امور انتزاعیه وجود خارجی ندارد فقط منشاء انتزاع دارد حالا اینجا هم همین جور به ما میگوید شما از این مردّد بینهما میخواهی برای ما یک تکلیف انتزاع کنی به نام وجوب احتیاط و حال آنکه مدار در شریعت به تکالیف اصلیه است نه به تکالیف انتزاعیه. پس دلیل اولش را در ذهنتان باشد که ایشان نفرمودند این آقایانی که قائل به جواز هستند مطلقا یعنی هم در شبهه موضوعیه و هم در شبهه حکمیه مخالفت را جایز میدانند و حال آنکه دیروز جایز نمیدانستند اینها کسانی هستند که مخالفت خطاب تفصیلی را میگویند جایز نیست ولی مخالفت خطاب اجمالی را میگویند جایز است. یک بخاطر اینکه شبهه بدویه است، دو اینکه مردّد بین خمر، ما خمر نداشتیم نجس داشتیم، باز ایشان مثال را هم عوض کردند، مردّد بین نجس و اجنبی شما از این مردد بین نجس و اجنبی میخواهی برای من یک تکلیف انتزاع بکنی بنام وجوب احتیاط و حال آنکه تکلیف انتزاعی امر انتزاعی وجود خارجی ندارد آن مردّد بین نجس و اجنبی لم یقع النهی عنه یعنی از آن مردّد، ما نهیی نسبت به مردّد بینهما نداریم، ما نهی داریم از شراب نهی داریم از ربا، اما نهی از مردّد بینهما که شارع ما را از مردّد بینهما بیاید نهی بکند و از این مردّد شما یک خطاب انتزاع بکنی، یک تکلیف انتزاع بکنید درست نیست. آمده میگوید لم یقع النهی عن المردّد فی خطاب من الخطابات الشرعیه، ما نداریم نهی از مردّد ما نهی از معین داریم مردم خمر حرام است نخورید، مردم ربا نخورید نهیها همه نهی از معین است اما مردّد بینهما هم نهی داشته باشد که شما بیاید از آن مردّد بینهما یک تکلیف برای ما انتزاع بکنید ما این را نداریم حالا که نداریم پس حرام نیست ارتکابش، این مال موضوعیش و همچنین حکمیش. المردّد بین الدعاء و الصلاة نمیدانم دعا عند رؤیة هلال واجب است یا صلوات واجب است؟ آنجا هم نه دعا را بخوان و نه صلوات را بفرست هیچ معصیت هم نشده چرا؟ چون خطاب تفصیلی در کار نیست. فانّ الاطاعة عبارة عن موافقة الخطابات التفصیلیة و المعصیة عبارة عن مخالفتها، لفّ نشرش مرتّب است، الاطاعة عبارة عن موافقة الخطابات التفصیلیة و المعصیة عبارة عن مخالفت خطابات تفصیلیة، میگوید دیروز را قبول داریم دیروز که خطابهای تفصیلی بود هم موضوعی را قبول داریم و هم حکمی را، که نباید مخالفت بکنیم اما خطابهای اینجا مردّد است و مردّد بینهما را در هیچ آیه ای نداریم، تو هیچ روایتی نداریم که از مردّد بینهما شما باید اجتناب بکنید. آنوقت با آن عبارتی که من عرض کردم شما نمیتوانید از این مردّد بینهما یک تکلیف انتزاع کنی برای ما به نام وجوب احتیاط چرا؟ برای اینکه امر انتزاعی وجود خارجی ندارد. حالا میخواهید عبارت ایشان را بپسندید یا این بیانی که من عرض کردم با این تطبیق بکنید، این یک قول.
[قول دوم]
قول دوم مال ماست: عدمُ الجواز مطلقا، شما نمیتوانید مخالفت بکنی با آن علم اجمالی میخواهد مخالفتش خطاب تفصیلی مثل مثالهای دیروز باشد یا مخالفت اجمالی مثل مثالهای امروز، دلیلمان چیه؟ حکم عقل، عقل تقبیح میکند که آدم معصیت مولی را بکند حالا شما بدانی معصیتت این کار است یا بدانی معصیت یا این کار است یا این کار است چه فرقی میکند؟ الثانی قول دوم هم عین دیروز که عقیده خود ایشان هم همین است که میفرمایند مخلفت عملیه علم اجمالی جایز نیست مطلقا، حتی اگر خطابش هم اجمالی باشد چرا؟ برای اینکه معصیت شارع مخالفت شارع قبیحة عقلاً مستحقّة للذمّ علیها، و لا یعذر فی المخالفة الّا الجاهل بالمخالفة، جاهل به مخالفت معذور است این که جاهل به مخالفت نیست این بالاخره میداند یا این دعایی که نخوانده کار حرامی کرده یا این صلواتی که نفرستاده کار حرامی کرده. علی کل حال این عالم به مخالفت است جاهل به مخالفت معذور است و این جاهل نیست عالم است. پس نتیجتا حرف دیروز: مخالفت علم اجمالی عملاً جایز نیست میخواهد خطابش تفصیلی مثل دیروز میخواهد خطابش اجمالی مثل امروز.
[قول سوم]
الثالث: این ثالث ان قلت دیروز است این ثالثی که دیروز در آنجا ان قلت داشت اینجا هم ان قلت دارد. میگفت بله ما شبهه موضوعیهاش را قبول نداریم شبهات حکمیه را قبول داریم، این آقا هم همین رامیگوید، میگوید در این دو تا مثال خطاب اجمالی ما آن شبهه حکمیهاش را قبول داریم نباید مخالفت بکنیم، اما شبهه موضوعیه را قبول نداریم یعنی نمیدانم آیا این شراب نجس است برمیدارم میخورم، نمیدانم این زن اجنبی است او را هم نگاه میکنم بعد هم استدلالش این است، یک استدلالش همان دیروزی: که من وقتی این اصلها را جاری میکنم این را از تحت موضوع حکم خارج میکنم این یک استدلالش. یک استدلالش هم اینکه در شبهات موضوعیه خیلی از جاها ما داریم که مخالفت عملیه کردیم. پس نتیجتا در این شبهه موضوعی این ظرف را بخورم این زن را هم نگاه کنم درست است یک مخالفتی کردم اما مخالفت در شبهات موضوعیه خیلی عیبی ندارد و زیاد ما مواردی داریم که مخالفت شده در شبهات موضوعیه، میدانید کدام موارد؟ آن هشت نه تا مسألهای که قبل از ماه رمضان خواندیم، یک هشت نه تا مسأله خواندیم که در آنها مخالفت علم تفصیلی متولد از علم اجمالی شده بود، گفتیم عیبی ندارد. حالا یک دانه اش را به یادتان بیاورم: شما پهلوی من این آقا دو درهم ودیعه گذاشته، این آقا هم یک درهم پهلوی من ودیعه گذاشته، این سه تا را من گذاشتم تو یک قوطی. بعد یک ماه بعد که شما آمدید دیدیم دو تا است خوب افراط و تفریط هم نکردم این دو تا یقینا یکدانه اش مال آن آقایی است که یک دانه درهم داشته، این حرفی درش نیست. اما این یکدانه نمیدانیم مال این آقاست یا مال آن آقاست. خوب ما علم اجمالی داریم بالاخره این یکدانه درهم دومی یا تماما مال این است یا تماما مال آن است، ولی روایت میگوید نصفش کن، او عقل عقلاء هم میگوید نصفش کن، نصفش را بده به او نصفش را بده به این. خوب ما علم تفصیلی داریم که این نصف مال را دست صاحبش ندادیم. اما چون شبهه موضوعیه است شارع اجازهاش را داده.
قول سوم چی میگوید؟ میگوید ما در شبهات موضوعیه میتوانیم مخالفت بکنیم یعنی این نجس محتملٌ نجس را بخورم به آن زن هم نگاه کنم، میگوییم خوب مخالفت شده. میگوید عیبی ندارد مخالفت در شبهات موضوعیه ما زیاد داریم که هفت هشت ده تایش را قبلاً هم خواندیم. اما در شبهه حکمیه اش قبول دارد، پس این آقای امروزی مثل ان قلت دیروزی بود، منتهی او در خطاب تفصیلی شبهه موضوعیه را قبول نداشت، حکمیه را قبول داشت انی آقا در اجمالی شبهه موضوعیه اش را قبول ندارد و شبهه حکمیهاش را قبول دارد.
الثالث: فرق بین شبهه در موضوع و شبهه در حکم، فتجوزُ این کتابها همه فیجوز است ظاهرا غلط است برای اینکه ضمیرش به مخالفت برمیگردد، نگویید مخالفت مؤنث مجازی، ولی ضمیر اگر به مؤنث مجازی هم برگردد باید مؤنث باشد درست است مخالفت مونث مجازی است اما ضمیری که از تجوز به مخالفت برمیگردد اگر شما بگویید یجوزُ المخالفة عیبی ندارد چون مخالفت مؤنث مجازی است مثل طلعَ الشمس و طلعت الشمس، اما اینجا ضمیر برمیگردد به مخالفت پس باید تجوزُ باشد. فتجوزُ یعنی تجوز المخالفة فی الاول دون الثانی، این کتابها اول و ثانی دارد ولی بعضی از نسخه ها که دست آقایان است الاولی دارد و الثانیة آن بهتر است، چون شبهه داریم میخوانیم اولای موضوعیه، ثانیه یعنی شبهه حکمیه اما حالا این را هم میشود درستش کرد اول یعنی مورد اول، ثانی یعنی مورد دوم غرض هم این قابل اصلاح است، اول یعنی مورد اول، ثانی یعنی مورد دوم اما طبق آن کتابها که الاولی دارد و الثانیة، الاولی یعنی شبهه موضوعیه، الثانیة هم یعنی شبهه حکمیه. پس عبارت این شد: فتجوزُ این آقای قول سوم میگوید جایز است مخالفت عملیه در شبهه موضوعه دون شبهه حکمیه چرا؟ چه فرقی دارد؟ میگوید برای اینکه مخالفت قطیعه در شبهات موضوعیه فوق حد الاحصاء است. عین این کلمه را آقا سطر آخر صفحه ۲۴۲، پیدا کنید عین همین عبارت را. مخالفت عملیه قطعیه در شبهات موضوعیه فوق حد احصاء است سطر آخر با این نسخههایی که دست من است صفحه ۲۴۲ را نگاه بکنید آنجا ایشان حرف هم دارد آنوقت بعد شروع میکند به آن مسائل، یعنی در آنجایی که صفحه بعد یعنی صفحه ۲۴۳ ایشان شروع میکند به آن هفت هشت ده تا مسأله میگوید در تمام اینجاها ما شبهمان موضوعی است و شارع اجازه مخالفت داده مثل همان تنصیف درهم، این آقا دارد به آنجاها اشاره میکند. ما علت اینکه در شبهه موضوعیه میگوییم واجب نیست احتیاط میتواند اصل هم جاری بکند ولو مخالفت اولیه هم باشد چرا؟ برای اینکه در شبهات موضوعیه فوق حد احصاء است ولی بخلاف شبهه حکمیه، ما یک جا نداریم که در شبهه حکمیه شارع اجازه مخالفت به ما داشته باشد. پس چی شد آقا؟ این آقا میگوید در مثال اولی میشود مخالفت علم اجمالی کرد، هم این مایع را بخورد هم به آن زن نگاه کند. اما در مثال دوم نمیشود که مخالفت کرد نمیتواند نه دعا بخواند و نه صلوات بفرستد برای اینکه اگر هر دو را ترک بکند مخالفت عملیه. در شبهات حکمیه جایز نیست از کجا میگویی جایز نیست؟ کما یظهر عدم جواز، کما یظهرُ عدم جواز مخالفة قطعیه در شبهات حکمیه از کلمات علماء در مسائل اجماع مرکب که چند روز پیش خواندیم. و کانّ، کان غلط است، و کانَّ الوجهُ این آقا چیه؟ همان وجه دیروزی، آقایی که دیروز در شبهه موضوعیه آنجا خدشه میکرد چه کار میکرد؟ اصل را اصلاً از تحت موضوع اجتنب خارج میکرد میگوید اصلاً این ظرف آن ظرف نجسِ نیست اینجا هم همین جور، میگوید نمیدانم این نجس است یا این اجنبی است؟ میگوییم اصلاً این ظرف نجس نیست اصلاً این زن اجنبی نیست. ایشان میفرمایند کانَّ وجه این استدلال سومی ما تقدّم است. یعنی همان ان قلت دیروزی ما تقدّم چی میگفت؟ میگفت اصول در موضوعات تخرج مجاریها، مجرای اصول اصلاً خارج میشود از موضوع ادله تکلیف ولی بخلاف اصول در شبهات حکمیه، اما در شبهات حکمیه اگر شما بخواهی اصل جاری کنید فانها منافیة، آن اصول در شبهات حکمیه منافی، قبلاً خواندیم مخالف دو خط بعد میخوانیم معارض همه اش یکی است، در شبهات حکمیه اگر شما اصل جاری کنید بگویید نه دعا واجب است نه صلوات واجب است این منافی است با آن نفس حکم واقعی است معلوم بالاجمال، این دلیلش همان دیروزی است ولی قد عرفت کی؟ اول درس، جواب ثانی، قد عرفت میخورد به این جواب ثانی که ما دادیم همین امروز خواندیم ولی قد عرفت ضعف ذلک، ذلک یعنی تفصیل، تفصیل بین شبهه موضوعیه با شبهه حکمیه با این تقریبی که این آقا داده ما امروز اول درس باطلش کردیم این و انّ آقا عطف تفسیری است یعنی تفسیر ذلک است این و انّ از نظر ادبی بهش میگویند عطف تفسیری آنوقت تقدیر عبارت این است: قد عرفت ضعف این مطلب را که مرجع اخراج موضوعی امروز خواندیم، گفتیم مرجع اخراج موضوعی به رفع حکم مترتب بر آن حکم است فیکون الاصل پس اگر شارع اجازه اصل در شبهات موضوعیه بدهد در حقیقت منافیا، ببینید تا حالا سه تا عبارت داشتیم اول درس گفتیم مخالف حالا میگوییم منافی، دو سه خط بعد هم میگوییم معارض، ایشان میفرمایند ما الان ایراد آن آقا را گفتیم، گفتیم اگر این اصل موضوعی را این بخواهد جاری کند چی میشود؟ کانّ مخالف است با آن حکم الله واقعی منافی است با آن دلیل واقعی که میگوید اجتنب عن النجس، لا تنظر الی الاجنبیة اگر این اصلهای موضوعی را جاری کنی با آنها مخالف است الّا انّهُ این همان فتأمّل است، مگر کسی بیاید بگوید فتأمّل بگوید انّه یعنی آن اصل موضوعی مخالف نیست معارض نیست این حاکم است علیه یعنی بر آن دلیل واقعی، لا معارضٌ تا شما بیایید بگویید این منافات دارد با او. فافهم اشاره به دقت مطلب است.
انشاءالله شنبه. السلام علیکم و رحمة الله.