درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۴۴: علم اجمالی ۱۱

 
۱

خلاصه درس گذشته

 مخالفت معلوم بالاجمال دو جور است: من علم اجمالی پیدا کردم به یک تکلیفی حالا می‏خواهم مخالفت بکنم یک وقت مخالفت التزامی می‏کنم التزامی یعنی در قلب، یک وقت نه مخالفت عملی می‏کنم یعنی در خارج با آن علمم مخالفت می‏کنم پس مخالفت معلوم بالاجمال دو جور است یک وقت مخالفت سرایت به خارج نمی‏کند در دل من ملتزم می‏شوم بر خلاف آن علم اجمالی یک وقت هم نه در خارج عملاً مخالفت می‏کنم، مخالفت عملیه‏ اش را ایشان دو تا مثل زد دو تا ظرف داریم احدهما نجس است نمی‏دانم کدام است در دل ملتزم می‏شوم که هیچکدام حرام نیست و هر دو را هم می‏خورم که اینجا الان هم مخالفت التزامیه کردم چون عرض شد نسبت شان عام و خاص من وجه است مخالفت التزامیه و عملیه گاهی وقتها هر دو است هم مخالفت التزامیه است و هم عملیه گاهی فقط عملیه است التزامیه نیست گاهی التزامیه است عملیه نیست. خوب این مثالی که الان زدیم هم مخالفت التزامیه در آن ممکن است هم مخالفت عملیه یقین صد در صد دارم که یکی از این دو تا نجس است در دلم می‏گویم نخیر نه او نجس است و نه او، این مخالفت التزامی. در ظاهر هم هر دو را برمی‏دارم می‏خورم این مخالفت عملی و التزامی یعنی غیر از اینکه در دل مخالفت کردم در خارج هم عملاً مخالفت کردم یا مثال دیگر می‏دانم روز جمعه یقینا یک نمازی باید بخوانم نمی‏دانم ظهر است یا جمعه آیا آن واجب است یا او نه ملتزم به وجوب او می‏شوم و نه ملتزم به وجوب او این شد مخالفت التزامیه در خارج هم هیچ کدامش را انجام نمی‏دهم. اینها را بهش می‏گویند مخالفت عملیه. و اما مخالفت التزامیه آن است که به خارج سرایت نمی‏کند فقط من در دلم مخالفت کردم که ایشان برای این دو تا مثال زدند یک مثال شبهه موضوعیه، یک مثال شبهه حکمیه. شبهه موضوعیه ‏اش این بود: یک نفر می‏داند یک قسمی خورده درباره عیالش اول ظهر اما نمی‏داند این قسمی که خورده بر فعل وطی قسم خورده تا وطی بر او واجب باشد، یا نه بر ترک وطی قسم خورده تا وطی بر او حرام باشد الان این آدم علم اجمالی دارد اول ظهر که می‏شود تکلیفی بهش متوجه است اما نمی‏داند آن تکلیف وجوبی است یا تحریمی است؟ خوب این شبه ‏اش موضوعی است این زن را من نمی‏دانم وطیش واجب است یا حرام است. شما اینجا مخالفت التزامیه می‏توانی بکنی مخالفت عملیه ندارد در دل می‏گویم این زن نه وطیش واجب است و نه ترکش هیچکدام، خوب این مخالفت التزامیه شد دیگر مخالفت عملیه ندارد در اینجا. آنهایی که گفتیم مخالفت عملیه هم تصور می‏شد اما در اینجا مخالفت عملیه تصور نمی‏شود چرا؟ برای اینکه من یا فاعلم یا تارکم اگر انجام دادم موافق با احتمال وجوب است اگر ترک کردم موافق با احتمال حرمت است مخالفت قطیعه عملیه در اینجا تصور نمی‏شود این مال شبهه موضوعیه ‏اش. شبهه حکمیه ‏اش را هم که ایشان مثال نزدند من مثال زدم به دفن میت منافق چون میت مسلمان را یقین داریم دفنش واجب است میت کافر را هم یقین داریم دفنش حرام است حالا این میت منافق است نمی‏دانم دفنش واجب است یا حرام ملحق به مسلمان هاست تا دفنش واجب باشد یا ملحق به کفار است تا دفنش حرام باشد این هم شبهه حکمیه ‏اش، اینجا هم مخالفت عملیه ندارد مخالفت التزامیه دارد در دل می‏گویم خدایا نه وجوبش را قبول دارم و نه حرمتش را مخالفت التزامیه دارد اما مخالفت عملیه قطعیه ندارد چرا؟ چون اگر دفنش بکنم با احتمال وجوب موافق است اگر دفنش نکنم با احتمال حرمت موافق است خلاصه مخالفت قطیعه عملیه در این دو تا مثال تصور نمی‏شود. پس مخالفت معلوم بالاجمال گفتیم دو جور است یک وقت التزاما انسان یعنی در دل مخالفت می‏کند دیروز یک تعبیر دیگر هم کردم آیا آن مخالفت التزامی را می‏گویند مخالفت جوانحی آن مخالفت عملی را می‏گویند مخالفت جوارحی، در آن مثالهای اول مخالفت جوارحی می‏کردم یعنی هر دو نماز را نمی‏آوردم هر دو ظرف را انجام می‏دادم، اما در این مثالهای اینجا مخالفتش فقط جوانحی است یعنی مخالفت عملیه در خارج ندارد من در دل می‏گویم این زن را نه وجوب وطیش را قبول دارم و نه ترک وطیش را قبول دارم این دیگر مخالفت عملیه ندارد یا آن میت منافق می‏گویم نه وجوب دفنش را قبول دارم در دل و نه حرمتش را، اینها همه مخالفت التزامیه است مخالفت عملیه در اینجاها تصور نمی‏شود. این خلاصه درس دیروز. حالا ایشان می‏خواهند حکمش را بگویند.

۲

حکم مخالفت با علم اجمالی

حکمش چیه؟ مخالفت عملیه حرام، دو تا ظرفی را که یک دانه ‏اش را یقین داری نجس است هر دو را بخوری مخالفت عملیه بکنی حرام است، اما مخالفت التزامیه عیبی ندارد همان مثال‌هایی که زدیم: نمی‏دانم دفن میت منافق مثل مسلمانها واجب است یا مثل کفّار حرام است خوب اینجا چه کار می‏کنم؟ مخالفت التزامیه می‏کنم نه در دل وجوبش را قبول می‏کنم و نه حرمتش را، ایشان می‏خواهند بگویند این دو جور مخالفت، مخالفت عملیه ‏اش حرام است والّا مخالفت التزامیه عیبی ندارد.

حالا عنایت بفرمایید امّا المخالفة الغیر العملیة دیروز ایشان گفت التزامیه امروز اسمش را عوض کرده چون دیروز التزامی خواندیم و عملی حالا به جای التزامی می‏گوید غیر عملی، مخالفت غیر عملی یعنی آن زن را بگوییم نه وطیش واجب است و نه حرام است مخالفت التزامی عملی ندارد، آن میت منافق هم بگوییم نه دفنش واجب است و نه حرام، آیا این مخالفت التزامیه یعنی مخالفتی که سرایت به خارج نمی‏کند آیا جایز است یا نه؟ الظاهر جوازها، ظاهر این است که مخالفت التزامیه جایز است آن مخالفتی که حرام است مخالفت عملیه است مخالفت التزامیه هیچ عیبی ندارد لذا ایشان می‏فرمایند که چه آنکه موضوعیه ‏اش باشد مثل همان زنی که مثال زدیم یا حکمیه‏ اش باشد مثل دفن میت منافق که مثال زدیم، حالا ایشان می‏خواهد باز این را هم توسعه بدهد این مخالفت التزامیه که گفتیم عیبی ندارد هم در شبهه حکمیه و هم در شبهه موضوعیه گفتیم عیبی ندارد فرق نمی‏کند اشتباه و تردید بین دو حکم باشد برای یک موضوع مثل مثالین متقدمین، یا دو حکم باشد برای دو موضوع، عنایت کنید این دو تا مثالی که دیروز خواندیم تردید بین دو حکم بود بر یک موضوع یعنی این زن مردّد بود بین وجوب وطی و حرمت وطی، پس حکم دو تا حکم بود مردّد اما برای یک موضوع مشخّص یا آن میت منافقش هم همین جور، خوب یک موضوع مشخص میت منافق اما حکمش مرددّ است بین دو تا بود یعنی دو حکم مرددّ برای یک شخص معین این مثال‌هایی که دیروز خواندیم اینجوری بود هم شبهه موضوعیه ‏اش و هم شبهه حکمیه ‏اش چه جوری بود؟ مرددّ تردید بین دو حکم برای یک موضوع مشخص.

امروز می‏خواهیم بگوییم نه گاهی از اوقات می‏شود تردید بین دو حکم برای دو موضوع. عنایت بفرمایید

ـ سؤال:...

ـ آخر شما سالی یک روز می‏آیید درس نه واقعا ایشان سالی یک روز می‏آیند کفایة، حالا نمی‏دانم چه جور شده هوس کردند اینجا آمدند ایشان سالی یک روز می‏آیند تا می‏نشینند شروع می‏کنند به اشکال صبحی هم دعوایمان شد سر کفایة ما خوب مثال‌های شبهه موضوعیه را زدیم آن یک سالی که شما نیامدید شبهات حکمیه را هم مثالش را زدیم عرض کردیم شبهه موضوعی آن زن است نمی‏داند قسم خورده بر وجوب وطی این زن تا بشود واجب، یا قسم خورده بر ترک وطیش تا بشود حرام، این شبهه موضوعیه. حکمیه ‏اش هم همان میت منافق نمی‏دانم شارع مقدس آیا میت منافق را دفنش را واجب کرده یا نکرده، آن موضوعی و این حکمی.

حالا ایشان می‏فرمایند ظاهر این است جایز است مخالفت التزامیه در شبهه موضوعیه مثل همان زن در شبهه حکمیه مثل آن میت منافق حالا فرق هم نمی‏کند این اشتباه و تردید بین دو حکم باشد برای یک موضوع کالمثالینی که دیروز خواندیم، که دو حکم است اما بر یک موضوع یعنی این زن مرددّ است بین وجوب وطی و حرمت ترک، یا آن میت منافق مرددّ است بین وجوب دفن یا ترک دفن. ایشان می‏فرمایند فرقی نمی‏کند که این اشتباه و تردید بین دو حکم باشد برای یک موضوع مانند مثال دیروز، یا نه بین دو حکم برای دو موضوع مثالش طهارت بدن و بقاء الحدث لمن توضّا غفلةً بمایع مرددّ الماء و البول. این مثال را اگر بخواهید آقا یعنی بحثش را بخواهید آخرین صفحه استصحاب ما الان تو کتاب قطع هستیم این بحث را ایشان آخرین صفحه هر نسخه‏ای دستتان هست امّا الصورة الثالثة، البته با این کتابها آخر صفحه ۴۳۰ است که غرض امّا الصورة الثالثة همین مسئله است ایشان این مسئله را آنجا بیان می‏کنند و با این مسئله هم دیگر کتاب استصحاب تمام می‏شود وارد تعادل و تراجیح می‏شوند.

مسئلةٌ یک مایعی اینجاست اگر من رسیدم شک کردم که این آب است یا بول است قطعا نمی‏توانم باهاش وضو بگیرم چون قصد قربت هم نمی‏آید اگر شک کنم که این مایع بول است یا آب است اصلاً نمی‏توانم باهاش وضو بگیرم چون قصد قربت نمی‏آید اگر بول باشد که آدم نمی‏تواند با بول فقط عمر شاید بتواند با بول وضو بگیرد والّا با بول که آدم نمی‏تواند وضو بگیرد. پس نتیجتا آن که نمی‏شود اما نه خالی ذهن وارد شدم دیدم یک پیاله ‏ای یک بادیه‏ای آنجا بود مایعی توش بود گفتم خوب تو بادیه که بول نمی‏کنند شروع کردم وضوع گرفتن، وضو که تمام شد غفلتا این غفلتا را می‏دانید برای چی می‏گوید؟ برای اینکه قصد قربتش بیاید والّا اگر از ابتدا بداند این آب است یا بول است اصلاً قصد قربت برایش نمی‏آید که بخواهد وضو بگیرد، اما نه غفلتا این وضو را با این مایع گرفت وضویش را که گرفت گفت نکند بچه تو این بادیه ادرار کرده حالا شک می‏کند که آیا این مایعی که باهاش وضو گرفته آیا بول بوده یا آب بوده خوب در اینجا چه کار می‏کنیم؟

ـ سؤال:...

ـ بعد از عمل گفتم دیگر عمل که گفتیم جراحی که نبود که یعنی همین عمل این کار. بله علی کل حال عنایت بفرمایید آقا خلاصه مطلب خوب حالا نگاه کنید آقا اگر این مایع بول باشد هم بدنم پاک است هم حدثم از بین رفته، بله دیگر اگر این مایع معذرت می‏خواهم، اگر این مایع آب باشد هم بدنم پاک است و هم او روحم به حساب نورانی شده چون طهارت مربوط به روح است دیگر الوضوء نورٌ الوضوء علی وضوء نورٌ علی نور، غرض طهارت حَدثیه مربوط به روح انسان است، طهارت خبثیه مربوط به جسم انسان است. حالا من وضو را گرفتم بعد از عمل حالا نمی‏دانم آیا این آب است یا بول است خوب اگر واقعا آب باشد دو تا کار کردم اولاً طهارت بدنم به حال خودش باقی است چون بدنم پاک بوده قبلاً حالا بدنم پاک است بعد روحم هم از آلودگی آمده بیرون یعنی حدث از بین رفته الان شدم یک آدم متطهر هم خبثا متطهرم یعنی بدنم نجس نیست و هم حدثا متطهرم و اگر واقعا بول باشد خوب هم بدنم نجس است و هم روح هم به آلودگیش باقی است برای اینکه آب نیست که آن آلودگی روح را ببرد. ببینید اگر آب باشد هم بدن پاک و هم روح پاک، بول باشد هم بدن نجس و هم روح آلوده. اما من چه کار می‏کنم؟ می‏گویم من نمی‏دانم که بدنم نجس شده یا نه استصحاب طهارت بدن. از آنطرف هم نمی‏دانم حدثم از بین رفته یا نه استصحاب بقای حدث، این مخالفت التزامیه است دقت کردید چرا مخالفت است؟ برای اینکه اگر آب باشد هم بدن پاک است و هم روح پاک است اگر هم بول باشد هم بدن نجس است و هم روح آلوده است ولی من اینجا دو تا استصحاب می‏کنم می‏گویم من که نمی‏دانم این بول است بدن من را نجس کرده یا نه، استصحاب می‏کنم بقاء طهارت بدن را بدنم شد پاک آنوقت نتیجه‏اش می‏دانید چیه؟ برو با یک آب دیگر وضو بگیر نمی‏خواهد اعضاء را هم آب بکشی. نتیجه استصحاب طهارت بدن این است حالا که با استصحاب طهارت بدن شما پیدا کردید دیگر نمی‏خواهد اعضاء را شستشو بدهی برو با یک بادیه آب دیگر وضو بگیر. خوب اما نمی‏دانم آلودگی روحم با این وضویی که گرفتم از بین رفته یا نه؟ حدث از بین رفته یا نه؟ استصحاب می‏کنم بقاء حدث را. ببینید این شد مخالفت التزامیه با آن معلومُ بالاجمال چون علم اجمالی قطعی دارم که بالاخره این یا بول بوده یا آب بوده از این دو حال که خارج نیست آب باشد حکمش آنجور، بول باشد حکمش اینجور ولی من با استصحاب اینها را از هم جدایش می‏کنم بدنم نجس شده یا نه؟ استصحاب که نشده. روحم از آلودگی پاک شده یا نه؟ استصحاب می‏کنم بقاء حدث را. پس الان اینجا مخالفت التزامیه است فرقش با دیروزی این است دیروزی دو تا حکم بود برای یک موضوعی، امروزی دو تا حکم است برای یک موضوع چون طهارت خبثیه موضوعش بدن من است، طهارت حدثیه موضوعش روح من است پس دیروزی دو حکم برای یک موضوع اما امروزی دو حکم برای دو موضوع، فرقی نمی‏کند چه دیروزی چه امروزی مخالفت التزامیه عیبی ندارد التزامیه آنجا چه جوری بود؟ می‏گفتم میت منافق نه دفنش واجب است و نه حرام است. اینجا چه جوری مخالفت التزامیه می‏کنم؟ استصحاب طهارت بدن می‏کنم می‏گویم بدن پاک است از آنطرف هم استصحاب بقاء حدث می‏کنم می‏گویم روحم هنوز آلوده است. پس این هم مخالفت التزامیه کردم با واقع چون آخر ببینید این کسی که دو تا استصحاب‌ها را جاری می‏کند یقین دارد یک دانه‏اش باطل است چون اگر واقعا آب باشد خوب روحش هم دیگر پاک است دیگر، اگر هم بول بوده خوب بدنش هم نجس است واقعا اینجوری است من الان علم اجمالی دارم یا بدنم نجس است یا حدث هم از بین رفته ولی مع ذلک شما با این علم اجمالی مخالفت بکن یعنی استصحاب کن بقاء طهارت بدن را از آنطرف هم استصحاب کن بقاء حدث را. عرض کردم مسئله‏ اش را به آنجا مراجعه کنید

ـ سؤال:...

ـ دو تا استصحاب متعارض است دیگر آقا انقدر اشکال نکنید خوب برای تعارض است دیگر داریم همین را می‏خوانیم چون تعارض است داریم می‏گوییم اگر چی بود که عیبی نداشت که ما می‏خواهیم بگوییم این دو تا کاری که شما می‏کنید داری الان مخالفت می‏کنی با آن، بحث ما اصلاً همین جاست ولی می‏خواهیم بگوییم با اینکه مخالفت است عیبی ندارد یعنی استصحاب می‏کنم بقاء طهارت بدن را، بدنم می‏شود پاک ثمره ‏اش هم این است دیگر نمی‏خواهد بدنت را بشویی برو با یک بادیه آب قلیل وضو بگیر عیبی ندارد. و اگر واقعا هم بول باشد هم بدن نجس است و هم آنجا، شما این دو تا استصحابی که جاری می‏کنی به قول شما مناقض است به قول شما اصلاً شیخ انصاری آنجا مطرح کرده برای همین است می‏گوید امّا الصورة الثالثة فیتعارضُ الاستصحابات کالمن توضّا بمایعٍ مرددٍّ بین البول و الماء. اصلاً بحث ما همین است.

حالا عنایت بفرمایید: ایشان می‏فرمایند این مخالفت التزامیه عیبی ندارد می‏خواهد آن دیروزی‌ها باشد که دو حکم بود بر یک موضوع، می‏خواهد یا نه دو حکم باشد برای دو موضوع مثل طهارت بدن این استصحاب اولی می‏گوید نمی‏دانم آیا بدنم آلوده شد یا نه؟ استصحاب طهارت بدن، و استصحاب بقاء حدث برای کی؟ لمن توضّا غفلةً این سرّ غفلةً برای این است که قصد قربتش بیاید والّا اگر از اول احتمال بدهد این بول است یا مثلاً ماء است اصلاً قصد قربتش نمی‏آید بخواهد وضو بگیرد. لمن توضّأ غفلةً بمایع مرددٍّ بین البول و الماء.

خوب پس بنابراین آقا از دیروز تا حالا پس فهمیدیم ما مخالفت دو جور است: مخالفت التزامی مخالفت عملی، حالا ایشان دارند حکم‏‌هایش را می‏گویند امّا مخالفت التزامی فاظاهر جوازُها بعدا هم شاید فردا یا پس فردا و اما مخالفت عملی فَیحرُم،

قبل از اینکه وارد این بحث بشویم آقا من یک چند کلمه از خارج مطالبی را عرض بکنم: یکیش را که الان خواندیم یعینی یکی از این حرف‌هایی که می‏خواهم بزنم با همین جا تطبیق می‏کنیم، بقیه‏اش را هم با درسهای فردا و پس فردا از خود ایشان یاد گرفتیم اما ایشان پراکنده فرمودند من یکجا این سه چهار تا مطلب را برای آقاین عرض می‏کنم آنوقت به هر کدامش که رسیدیم می‏گویم این همان است مثلاً الان همین امروز ما یک دانه از این مطالب را خواندیم که مخالفت التزامیه جایزٌ در احکام توصلیه چون دفن میت منافق واجب توصلی است یعنی واجب هم باشد توصلی است قصد قربت لازم ندارد یا آن زن اگر وطیش هم واجب باشد واجب توصلی است دیگر قصد قربت نمی‏خواهد وطی کردن. علی کل حال خلاصه مطلب ما می‏خواهیم یکی دو سه تا مطلب را عرض بکنیم آقایان اگر بنویسند بد نیست.

عنایت کنید سه تا لااشکالَ داریم یعنی سه تا مسئله می‏خواهم بگویم لااشکالَ و لاخلافَ یک نفر با این سه تا مسئله مخالف نیست یک مسئله چهارم داریم آن مخالفت دارد. پس فهرستش را اول بدانیم چهار تا مسئله می‏خواهیم بگوییم سه تا مسئله ‏اش یک دو سه لاخلافَ و لااشکالَ حتی یک نفر هم مخالفت نکرده اما در مسئله چهارم مخالفت هست آیا اینجور بگوییم یا آنجور؟

[حکم حرمت در مخالفت عمیله با احکام فرعیه]

حالا می‏خواهیم سه تا لااشکالها را اولیش را بگوییم: لااشکالَ فی حرمتِ مخالفة العملیه للاحکام فرعیه سواءٌ کان تعبدیه او توصلیه، ننوشتید مثل اینکه عنایت بفرمایید لااشکالَ چون اینها را حتما باید بنویسید دقیق است به درد درس‌های فردا و پس فردایمان هم می‏خورد، لااشکالَ فی حرمت المخالفة العملیه للاحکام فرعیه مطلقا ای سواءٌ کانت تعبدیة کالصلاة او توصلیه کالدفن میت المُسلم. باز یک بار دیگر بخوانم، لااشکالَ و لاخلاف در حرمت مخالفت عملیه احکام فرعیه مطقا ای سواءٌ کانت تعبدیه کالصلاة او توصلیه کالدفن میت المسلم خوب هم نماز واجب است هم دفن میت مسلمان واجب است اینها هر دویش حکم شارع است منتهی یکیش تعبدیه است که نماز باشد که اگر قصد قربت نباشد باطل است یکیش توصلی است که اگر قصد قربت هم نباشد صحیح است. خوب نتیجه این یک مسئله چی شد؟ حرام است شما با احکام فرعیه اینها فروعات است دیگر نماز واجب است دفن میت مسلمان واجب است اینها را می‏گویند احکام فرعیه، حرام است شما مخالفت عملیه بکنی با احکام فرعیه می‏خواهد توصلییاتش باشد می‏خواهد تعبّدیه، یعنی چی؟ یعنی یجِبُ الموافقة شما باید موافقت بکنید با احکام فرعیه هم تعبّدی‏ه ایش را بیاورید مثل نماز، هم توصلیه‌اش را بیاورید مثل دفن میت مسلمان. دفن میت مسلمان عین نماز است یک حکم فرعی است منتهی آن تعبّدی است قصد قربت می‏خواهد، این تعبّدی نیست توصلی است هر جوری دلت می‏خواهد دفن کن، دفن بکن میت مسلمان را هر جوری که دلت می‏خواهد بکن. نتیجه مسئله اولی چی شد آقا؟ حالا که حرام است مخالفت عملیه احکام فرعیه چه توصلیه ‏اش و چه تعبّدیه فَیجِبُ علیک الموافقة نتیجه را دارم می‏گویم فیجبُ علیکم که موافقت بکنی با احکام فرعیه یعنی موافقت عملی بکنید با احکام فرعیه چه تعبدیه ‏اش و چه توصلیه‌اش یعنی روزها باید چند تا نماز بخوانی و اگر جایی میت مسلمان را دیدی واجب است دفنش بکنید. یک نفر شما پیدا نمی‏کنید که در این حرف اختلاف داشته باشد خوب همه می‏گویند احکام فرعیه عملش واجب است و مخالفت عملیه حرام است چه توصلی ‏اش و چه تعبّدیش. برویم سراغ دومی.

[حکم حرمت در مخالفت التزامیه در اصول اعتقادات]

لااشکالَ و لاخلافَ در حرمت مخالفت التزامیه، قبلی عملیه بود، لاخلافَ و لااشکالَ در حرمت مخالفت التزامیه احکام اصولیه اعتقادیه، آن قبلی بود مخالفت عملی آن هم در احکام فرعی این الان مخالفت التزامیش حرام است در چی؟ در اصول عقاید شما در دل ملتزم نباشی به مبدأ و مقصد حرام است کدام مسلمانی در دل خدا را می‏تواند ملتزم نباشد اتفاقا از چیزهایی که اولاً و بالذات است یعنی هر مسلمانی اولاً و بالذات در دل باید ملتزم بشود به مبدأ و معاد، پس یجِبُ موافقة، نتیجه ‏اش پس یجبُ الموافقة الالتزامیه در اصول اعتقادیه موافقت التزامیه واجب است یعنی در دل واجب است شما ملتزم بشویم به مبدأ و معاد حرام است مخالفت التزامیه در اصول اعتقادیه یعنی در دل نه ملتزم به مبدأ بشوی و نه به معاد. این را هم هیچ کس مخالفت ندارد کی تا حالا آمده بگوید نخیر آقا عیبی ندارد شما تو دلت خدا را قبول نداشته باش. حتما حتما حرام است حتما حتما عقوبت دارد باید مسلمان واجب است بر او که مسائل اعتقادیه را در دل ملتزم باشد. این دو تا مسئله.

[حکم حرمت مخالفت التزامیه در احکام فرعیه] 

مسئله سوم: لااشکالَ و لاخلافَ در حرمت مخالفت التزامیه احکام فرعیه تعبّدیه خوب عنایت کنید یعنی شما حرام است ملتزم نباشی در دل به وجوب نماز، وجوب نماز درست است حکم فرعی است ولی در دل شما واجب است ملتزم باشید، نتیجه ‏اش چی می‏شود؟ یعنی وَجبَ الالتزام شمای مسلمان واجب است ملتزم بشوی در دلت به وجوب نماز که یک حکم فرعی تعبّدی است.

ممکن است شما بروید با اصول عقاید پس این چه فرقی کرد؟ خیلی فرق دارد در اصول عقاید هم موافقت التزامیه ‏اش واجب بود در اینجا موافقت التزامیه واجب است یعنی شما در دلت باید ملتزم بشوی به وجوب نماز اما آن موافقت التزامیه ‏اش اولاً و بالذات است اصول عقاید اولاً و بالذات واجب است شما در دل ملتزم بشوی، اما این چی؟ این هم ولو اینکه می‏گوید در دل باید ملتزم بشوی به حکم فرعی تعبّدی مثل نماز، اما اولاً و بالذات نیست بلکه چون می‏خواهی نماز بخوانی و نماز قصد قربت می‏خواهد اگر در دل ملتزم نباشی قصد قربت نمی‏توانی بکنی. دقت کردید فرقش را آن ما قبلی هم موافقت التزامیه ‏اش واجب بود در دل باید ملتزم می‏شدی که مبدأ و معاد هست این هم همین جور در دل باید ملتزم بشوی به اینکه نماز واجب است اما موافقت التزامیه این با آن فرق دارد، آن موافقت التزامیه ‏اش اولاً و بالذات است، ولی این دومی ثانیا و بالعرَض است یعنی به شما می‏گوییم باید در دل ملتزم بشوید به وجوب نماز برای این است چون نماز قصد قربت می‏خواهد آنوقت کسی که می‏خواهد قصد قربت بکند خوب باید در دل ملتزم باشد که واجب است تا بتواند قصد قربت بکند. پس دومی با سومی کاملاً روشن شد.

[خلاصه این سه مساله]

پس دوباره آقا سه تا مسئله لاخلافی را می‏خوانیم: لااشکالَ در اینکه حرام است مخالفت عملیه احکام فرعیه مطلقا ای سواءٌ کانت تعبدیه کالصلاة او توسلیة کالدفن میت المسلم، یعنی چی؟ یعنی یجبُ الموافقة یعنی باید موافقت عملی بکنید با احکام فرعیه هم تعبدیه ‏اش و هم توصلی اش یعنی هم نماز بخوانی و هم میت مسلمان را دفن کنید. لااشکالَ در اینکه حرام است مخالفت التزامیه احکام اصولیه اعتقادیه یعنی چی؟ یعنی یجبُ بر شما واجب است که موافقت التزامیه داشته باشید نسبت به اصول اعتقادیه مثل مبدأ و معاد شما اگر این التزام را نداشته باشید اصلاً مسلمان نیستید. مسلمان آنی است که در دل ملتزم باشد مبدأیی دارد این عالم معادی هست. پس نتیجتا این هم مسلئه دوم. مسئله سوم: لااشکالَ در اینکه حرام است مخالفت التزامیه احکام فرعیه تعبّدیه مثل نماز، یعنی یجبُ الموافقة شما نسبت به نماز باید موافقت التزامی بکنید چرا؟ برای اینکه نماز قصد قربت می‏خواهد و قصد قربت فرع بر این که شما قبول داشته باشید. پس در دل باید ملتزم بشوید به وجوب نماز تا اینکه بتوانی این نماز را به قصد قربت بیاورید.

ـ سئوال:...

ـ آقا جان این جایش اینجا نیست دو تا مخالفت هم ندارد اگر کسی نماز نخواند یک دانه مسئله که آخه ما نمی‏گوییم ما روضه که نمی‏خوانیم.

ـ ...

ـ نخیر یک دانه گناه کرده ولی جایش اینجا نیست. اگر کسی یک نماز بخواند در دل هم ملتزم نباشد یک دانه گناه کرده نماز نخوانده این‌ها را جایش باید بگوییم. من دارم فهرست می‏گویم. من دارم اینها را می‏گویم خودم را معطل می‏کنم برای درسهای آینده شما همه را می‏گویی همین جا بگو. سر کفایة هم ما این مشکلات را با ایشان داریم ایشان امسال دو روز آمدند درس هم دیروز و هم امروز حالا اینجا را دیگر نمی‏دانم. علی کل حال ایشان تا از راه می‏رسد اشکال می‏کند اصلاً نمی‏داند این یک ساله که نیامده ما چه چیزهایی خواندیم شروع می‏کنند به اشکال کردن. حالا عنایت بفرمایید.

می‏خواهیم وارد مسئله اختلافی بشویم:

ـ سئوال:...

ـ قصد قربت بکند آن وجوب و استحباب که قصد وجه است آن مهم نیست قصد قربت شما لازم نیست نماز صبح را قصد وجوب بکنید لازم نماز شب را قصد استحباب بکنی آنها قصد وجه است و قبلاً ما خواندیم، نه این را بفرمایید من حالا یا وجوب یا استحباب، چون استحبابش هم قصد قربت می‏خواهد من الان می‏خواهم غسل جمعه بکنم خوب مستحب است دیگر اما قصد قربت می‏خواهد تا ثواب بدهند. عبادات اصولاً اینجوری است.

[اختلاف در اینکه آیا مخالفت التزامیه احکام فرعیه توصلیه حرام است یا نه؟]

پس خلاصه مطلب آقا این سه تا لااشکالَ را فراموش نکنید همه اینها مال این چهارمی است امّا چهارمی آنی که محل خلاف است: آیا مخالفت آنها لااشکالَ بود این آیا است، دوباره عرض می‏کنم آیا مخالفت التزامیه احکام فرعیه توصلیه آیا حرام است یا نه؟ یعنی میت مسلمان ببینید اینها عملی‏ اش را اول خواندیم آن مسئله اول عملی آن دو تا بود آن را خواندیم، آن سومی هم التزامیه تعبّدیه بود آن را هم خواندیم این چهارمی که محل خلاف است این است: مسئله چهارم راجع به میت مسلمان خوب حکم فرعی توصلی است من در دل ملتزم نیستم که دفن میت واجب است اما چون از مرده می‏ترسم دفنش می‏کنم حالا عیبی دارد؟ نه عیبی ندارد برای اینکه محیط زیست آلوده نشود دفنش می‏کنم عیبی دارد؟ نه اینجا اختلاف است بعضی‏ها می‏گویند نه همین جا هم عقوبت می‏شود یعنی غیر از اینکه دفن می‏کند دقت کردید کجاست مخالفت التزامیه احکام فرعیه توصلیه والّا در تعبّدیه ‏اش که اختلافی نبود که التزام می‏خواست، اینتوصلیش است. عرض کردم مثالش همین: ما همه می‏دانیم که مسلمان هستیم که دفن میت مسلمان واجب است و توصلی هم هست قصد قربت نمی‏خواهد خوب در دلمان هم ملتزم هستیم دیگر ما الان در دلمان ملتزمیم که دفن میت مسلمان واجب است و دفنش هم می‏کنیم حالا یک آقایی در دل ملتزم نیست می‏گوید من قبول ندارم این حرفها را آخوندها در آوردند اما برای اینکه از مرده می‏ترسد دفنش می‏کند حالا این را عقوبتش می‏کنند؟ نه چرا؟ برای اینکه واجب توصلی مطلوبش چیه؟ نظرتان است صرف وجود یادتان نرود، مطلوب در واجبات توصلی عبارت علمی‏اش را بگویید، رفقا همه بلدند. مطلوب در باب توصلیات صرف الوجود است شارع می‏خواهد این برود زیر خاک حالا هر جوری می‏کنی بکن. از مرده می‏ترسی؟ باشد بکن زیر خاک، می‏ترسی محیط زیست آلوده بشود؟ باشد به هر نیتی می‏کنی بکن این را بکن زیر خاک عیبی ندارد. بعضی‏ها می‏گویند نه مشهور می‏گویند: پس مخالفت التزامی احکام فرعیه توصلیه از نظر مشهور عیبی ندارد یعنی چی؟ یعنی من دفن میت مسلمان را در دل ملتزم نیستم اما چون از مرده می‏ترسم چون که محیط زیست آلوده می‏شود این را می‏کنمش لای خاک عیبی دارد؟ مشهور می‏گویند نه. بعضی از آقایان می‏گویند چرا باید مسلمان هر حکم فرعی را باید در دل ملتزم باشد آیات و روایاتی هم در این زمینه می‏آورند الان یک دانه‏ اش را تو راه می‏آمدم یک دانه آیتش را یادم افتاد، یک دانه از آیاتی که اینها استدلال می‏کنند این آیه قرآن است: یا ایها الذین آمنوا آمنوا یکی از مراجع یادم است چند سال پیش می‏گفت آقا این تحصیل حاصل است که‌ای مومنین ایمان بیاورید، گفتم آقا اینجا روایت دارد ما که سنّی نیستیم که این آیات را ما به برکت روایات اهلبیت باید معنا کنیم، امام صادق این آیه را اینجوری معنا می‏کنند یا ایها الذین آمنوا بالاسنتکم آمنوا بالقلوبکم، پس آمَنوا آمِنوا یعنی یا ایها الذین آمَنوا بالاسنتکم این مسلمانها که زبانی می‏گویید ما مسلمان هستیم آمِنوا بالقلوبکم در قلبتان هم باید ایمان بیاورید به اسلام

ـ سؤال:...

ـ آقا از رفقا پول جمع می‏کنیم روزی چهار پنج هزار تومان به شما می‏دهیم تشریف نیاورید این را واقعا عرض می‏کنم همان سالی یک روز خوب است شما سالی یک روز، فردا نیایید. شما انشاءالله سال آینده روز چهارم پنجم ماه شوال انشاءالله تشریف بیاورید.

بله عنایت کنید آقا خلاصه مطلب: این آقا چی می‏گوید؟ این آقایان اینها می‏گویند نه بابا مسلمان همه احکام شرعیه را باید ایمان قلبی داشته باشد حالا می‏خواهد تعبّدیاتش باشد می‏خواهد توصلیاتش باشد. پس دقت کردید کجا؟ سه تا مسئله لااشکالَ داشتیم. مسلئه چهارم آیا مخالفت التزامیه احکام فرعیه توصلیه حرام است یعنی موافقتش واجب است یعنی من در دل غیر اینکه مرده را دفن می‏کنم در دلم باید ملتزم به وجوب بشوم که اگر نشوم من را عقوبت می‏کنند؟ مشهور می‏گویند نه چرا؟ چون این توصلی است مطلوب در توصلیات هم صرف الوجوب است این بنده خدا هم که کرده این کار را حالا در دل هم ملتزم نیست نباشد، این عقوبت ندارد. خوب عنایت فرمودید پس مخالفت التزامیه احکام فرعیه توصلیه از نظر مشهور عیبی ندارد از اینجا خواندیم این یک جایش،

ما الان گفتیم از اولی که درس را شروع کردیم چی گفتیم؟ گفتیم عیبی ندارد از ظاهری که جایز است مخالفت التزامیه احکام فرعیه توصلیه هم آن زن توسلی بود و هم آن میت توصلی بود، دقت کردید گفتم این چند تا مطلبی را که می‏گویم هر کدام را در جای خودش تطبیق می‏کنیم امروز یک دانه ‏اش تطبیق شد. یعنی همین مسئله آخری آن هم روی مذهب مشهور نه روی مذهب آن دو سه نفر، روی مذهب مشهور این است می‏گویند آقا مخالفت التزامیه این هم مخالفت التزامی کرده دیگر عملاً که مخالفت نکرده در دل گفته میت منافق را نه وجوبش را قبول دارم و نه حرمتش را آن زن را گفته نه وجوب وطیش را قبول دارم نه حرمتش را، پس این مطالبی که امروز گفتیم یک دان ه‏اش پیاده شد انشاءالله آن دو سه تا دیگرش هم مال فردا.

می‏خواهید بس باشد آقا ما مریضیم آقا چند روز است هم شبها نخوابیدم هم شبها دارم درد می‏کشم ولی مع ذلک درس را آمدم.

والسلام علیکم و رحمة الله.

زماني الوجوب والحرمة ، وكالالتزام بإباحة موضوع كليّ مردّد أمره بين الوجوب والتحريم مع عدم كون أحدهما المعيّن تعبّديا يعتبر فيه قصد الامتثال ؛ فإنّ المخالفة في المثالين ليست (١) من حيث العمل ؛ لأنّه لا يخلو من الفعل الموافق للوجوب والترك الموافق للحرمة ، فلا قطع بالمخالفة إلاّ من حيث الالتزام بإباحة الفعل.

الثاني : مخالفته من حيث العمل ، كترك الأمرين اللذين يعلم بوجوب أحدهما ، وارتكاب فعلين يعلم بحرمة أحدهما ، فإنّ المخالفة هنا من حيث العمل.

وبعد ذلك ، نقول (٢) :

جواز المخالفة الالتزاميّة للعلم الإجمالي

أمّا المخالفة الغير العمليّة ، فالظاهر جوازها في الشبهة الموضوعيّة والحكمية معا ، سواء كان الاشتباه والترديد بين حكمين لموضوع واحد كالمثالين المتقدّمين ، أو بين حكمين لموضوعين ، كطهارة البدن وبقاء الحدث لمن توضّأ غفلة بمائع مردّد بين الماء والبول.

أمّا في الشبهة الموضوعيّة ؛ فلأنّ الأصل في الشبهة الموضوعيّة إنّما يخرج مجراه عن موضوع التكليفين ، فيقال : الأصل عدم تعلّق الحلف بوطء هذه وعدم تعلّق الحلف بترك وطئها ، فتخرج المرأة بذلك عن موضوع حكمي التحريم والوجوب ، فيحكم (٣) بالإباحة ؛ لأجل الخروج عن موضوع الوجوب والحرمة ، لا لأجل طرحهما. وكذا الكلام في

__________________

(١) كذا في (ت) ، وفي غيرها : «ليس».

(٢) في غير (ت) و (ه) : «فنقول».

(٣) في (ت) ، (ص) ، (ل) و (ه) : «فنحكم».