فلنعد بعضی از آن حرفهایی که در صفحه ۱۴ زدیم، و ما در صفحه ۱۴ گفتیم علم اجمالی منجّز تکلیف است شما بخاطر این علم اجمالی نمیتوانی مرتکب هر دو بشوی لااقل باید یک دانه اش را بگذاری کنار حالا میخواهیم دلیل این را نقل بکنیم ایشان میفرماید حالا که آن مطالب مهم را گفتیم برگردیم به حکم مخالفت علم اجمالی یعنی اگر شما علم اجمالی به یک تکلیفی پیدا کردید این چه حکمی دارد؟ میخواهیم حکمش را بیان کنیم.
فنقول خوب قبل از اینکه باز حکمش را بیان کند یک مطلب مهمی ایشان میگوید و آن این است: مخالفت علم اجمالی دو جور است باز هنوز مانده است چون باز هم میگوییم حالا باشد فعلاً حکمش حالا باشد میخواهیم یک مطلب مهمتر بگوییم و آن این است: مخالفت علم اجمالی دو جور است یک وقت من مخالفت التزامی میکنم التزامی یعنی قلبی یعنی در دلم با آن علم اجمالی مخالفت میکنم سرایت به خارج نمیکند. یک وقت نه مخالفت عملیه میکنم و به عبارت علمی تر یک وقت مخالفت جوانحی است و یک وقت جوارحی است، یعنی یک وقت در دل مخالفت میکنم با آن علم اجمالی در خارج مخالفت عملیه ای از من سر نزده در دل ملتزم میشوم و مخالفت میکنم با آن علم اجمالی این یک جور. یک وقت هست نه این مخالفت من مخالفت عملیه است یعنی سرایت به خارج میکند یعنی در خارج من با آن علم اجمالی مخالفت میکنم خوب لذا ایشان میفرمایند: فنقول مخالفة الحکم المعلوم بالاجمال یتصوّر علی وجهین. دو جور مخالفت تصور میشود این کتابها دارد احدهما باید الاول باشد، چون دو سه خط بعد میخوانیم الثانی، یا آن الثانی هم باید ثانیهما باشد که با این احدهما بسازد یا اولی را هم مثل دومیش کنیم. غرض این کتابها که دست ما است غلط که نیست غرض نسخههای صحیحه را ببینید الاول، الثانی، مخالفت المعلوم بالاجمال دو جور است یک وقت التزامی و قلبی است و یک وقت عملی است.
خوب عنایت بکنید مخالفت التزامی را هم ایشان هم مثال میزند برای شبهه موضوعیه اش و هم شبهه حکمیه. مثال شبهه موضوعیه اش کدام است؟ کسی قطع دارد علم اجمالی دارد که با این خانم با این عیالش اول اذان ظهر میداند یک رابطه قسمی با این دارد امّا نمیداند قسم خورده به فعل وطی که اول اذان ظهر وطی واجب باشد، یا قسم خورده به ترک وطی که وطی بر او حرام باشد. خوب ببینید الان اول ظهر که میشود این علم اجمالی دارد بالاخره یک تکلیفی برایش واجب شده حالا یا وجوب وطی است یا ترک وطی است، این شبهه موضوعی چه کار میکند؟ مخالفت التزامیه میکند میگوید نه واجب است و نه حرام است. هیچ به خارج سرایت نمیکند مخالفت عملیه ندارد مخالفت عملیه اینجا ندارد نه اینکه علم دارد یا واجب است یا حرام تو دلش میگوید نخیر نه واجب است نه حرام این شد الان مخالفت التزامیه نسبت به اطراف علم اجمالی. اما در خارج مخالفت ندارد چرا؟ برای اینکه در خارج یا فاعل است یا تارِک، بالاخره یا انجام میدهد و یا انجام نمیدهد اگر انجام داد با احتمال وجوب موافق است اگر انجام نداد با احتمال حرمت مخالف است مخالفت عملیه قطعیه نیست اما در دل چرا در دل گفته نه وجوب و نه حرمت. پس این شد چی آقا؟ مخالفت التزامیه یعنی مخالفت قلبی کرده با آن معلوم بالاجمالش که یا واجب است یا حرام است در دل میگوید نه واجب است و نه حرام است این شد مخالفت التزامیه معلوم بالاجمال به خارج سرایت نمیکند. یعنی در خارج مخالفت عملیه قطیعه ای از او صادر نشده چرا؟ چون اگر انجام بدهد با احتمال وجوب موافق است و اگر هم ترک بکند با احتمال حرمت مخالف است نتیجتا مخالفت عملیه در اینجا تصور نمیشود. این مثال شبهه مثال موضوعیهاش.
مثال شبهه حکمیه همان مثالی که سابق میزدیم دفن میت مسلمان را میدانیم واجب است دفن میت کفار را هم میدانیم حرام است اما میت منافق را نمیدانید آیا ملحق به مسلمین است تا دفنش واجب باشد یا ملحق به کفار است تا دفنش حرام باشد خوب الان ببینید اینجا هم دَوَران امر است یعنی من علم دارم این میت منافق یا دفنش واجب است یا حرام است، الان در دل چی میگویم؟ میگویم نه واجب است و نه حرام است مخالفت التزامیه میکنم اما مخالفت عملیه که دیگر ندارد یعنی اینجا الان من نمیتوانم مخالفت عملیه بکنم چرا؟ برای اینکه یا دفنش میکنم موافق با احتمال وجوب است یا دفنش نمیکنم مخالف با احتمال حرمت است در این دو تا مثال هم در شبهه موضوعیه و هم در شبهه حکمیه فقط مخالفت التزامیه تصور میشود، مخالفت عملیه ندارد این نسبت را هم بدانید آقا قبل از اینکه وارد بحث بشویم،
[نسبت بین دوتا مخالفت]
نسبت بین این دو تا مخالفت عموم و خصوص من وجه است نمیدانم آقایان میدانند این تعبیر را یا نه؟ گاهی بین دو تا چیز نسبتشان عام و خاص من وجه است هر وقت گفتند نسبت این دو تا عام و خاص من وجه است معنایش این است یعنی یک ماده احتمال دارد و دو ماده افتراق، مثلاً عالم و شاعر اینها نسبتشان عموم و خصوص من وجه است یعنی یک ماده اجتماع دارند بعضیها هم عالمند و هم شاعرند مثل آسید محمدحسین اصفهانی، هم عالم است هم شاعر است خوب این چیه؟ ماده اجتماع. دو تا ماده افتراق دارد یعنی شاعر هست عالم نیست مثل این شعرایی که ما داریم، تازه خیلی از آنها هم عوامند، علمیتی ندارند اما شاعرند. ماده افتراق اینطرفش، بعضیها عالمند اصلاً شاعر نیستند مثل اکثر شماها، خوب شما عالم هستید اما شاعر نیستید. غرض اینجا هم همینطور است نسبت بین مخالفت عملیه و مخالفت التزامیه نسبتش عموم و خصوص من وجه است یک ماده اجتماع دارد دو ماده افتراق دارد یعنی یک جا هست که هم مخالفت عملیه است هم مخالفت التزامیه، یک جا هم هست فقط التزامیه است عملی نیست، یک جا فقط عملی است التزامی نیست.
حالا کجاست ماده اجتماعش؟ علم اجمالی دارم یکی از این دو تا ظرف نجس است خوب باید چه کار کنم؟ باید اجتناب بکنیم در دل میگویم نه این نجس است و نه آن شد مخالفت التزامیه، در خارج هم هر دو را برمیدارم میخورم. پس اینجا الان شد ماده اجتماع یعنی در این مثال در اطراف علم اجمالی که میدانم یا این نجس است یا آن نجس است هم مخالفت التزامیه تصور میشود و هم مخالفت عملیه قطعیه. گاهی نه ماده افتراق فقط مخالفت عملیه است التزامیه نیست، مثل یک شرابخوری در نظر بگیرید در دل ملتزم است به حرمت خمر ببینید این در دل ملتزم است یعنی در دل مخالفت نمیکند که خدایا قبول ندارم حکمت را اما عملاً میخورد، این شد چی؟ مخالفت عملیه موجود است اما مخالفت التزامیه ندارد. بعکسش ماده افتراق آن طرف، مخالفت التزامیه دارد عملی ندارد مثل همین مثالهایی که زدیم این مثالهایی که زدیم فقط مخالفت التزامیه دارد میگویم این زن وطیش نه واجب است و نه حرام، در حالی که یا واجب است یا حرام است مخالفت التزامیه دارد اما مخالفت عملیه قطعیه ندارد. غرض این نسبت را هم بدانید بد نیست.
خوب نتیجتا چی شد آقا؟ علم اجمالی دارم من به یک تکلیفی خوب داریم علم اجمالی هم میخوانیم میخواهیم بگوییم مخالفت با این علم اجمالی دو جور است یک وقت مخالفت التزامی و قلبی است که سرایت به خارج نمیکند یک وقت مخالفت عملی است سرایت به خارج هم میکند گفتیم این دو جور است: یک وقت شبهه موضوعیه است و یک وقت شبهه حکمیه است. شبهه موضوعیه اش مثل همین زنی که مثال زدیم که وطیش یا واجب است اول ساعت دوازده، وطیش یا واجب است یا حرام است مخالفت التزامیه میکند میگوید نه واجب است و نه حرام است اما مخالفت عملیه قطعیه ندارد. یا در آن شبهه حکمیه یک میت منافق دفنش نه واجب است و نه حرام است مخالفت التزامیه میکند اما مخالفت عملیه ندارد چرا؟ چون یا فاعل است یا تارک است، اگر فاعل بود با احتمال وجوب موافق است اگر تارک بود با آن احتمال حرمت مخالف است.
خوب حالا عنایت بکنید: ایشان میگوید: البته این که ما گفتیم در این شبهه موضوعیه و شبهه حکمیه فقط مخالفت التزامیه دارد در صورتی است که در هر کدام اینها یک قیدی را رعایت بکنیم الّان میگیم قیدش را، یعنی در شبهه موضوعیه اگر آن قید را رعایت بکنی مخالفتش فقط التزامی است والّا اگر رعایت نکنیم مخالفت عملیه میشود از بحث ما خارج میشود. یا در شبهه حکمیه یک قیدی است که الان میگوییم آن قید را باید رعایت بکنیم تا بشود مخالفت التزامیه والا اگر آن قید را رعایت نکنیم میشود چی؟ مخالفت عملیه. پس از آن وقت تا حالا ما به شما گفتیم چی؟ گفتیم شبهه موضوعیه، شبهه حکمیه هر دو اینها مخالفتش التزامی است حالا میخواهیم بدانیم چه قیدی دارد؟ اینکه ما گفتیم شبهه موضوعیه مخالفت التزامیه است اگر آن قید رعایت بشود والا اگر آن قید رعایت نشود از بحث ما خارج میشود، میشود مخالفت عملیه. در شبهه حکمیه اش یک قید دیگری دارد که اگر آن قید را رعایت نکنیم از بحث ما خارج میشود میشود مخالفت عملیه. حالا قید اولی کدام است آن شبهه موضوعیه که ما گفتیم فقط مخالفتش التزامی است قیدش این است باید آن زمان وجوب و حرام متحد باشد ببینید لذا من مثال زدم به اول اذان زمان وجوب و حرمت متحد باشد یعنی اول اذان ظهر این آدم الان نمیداند آیا وطی برایش واجب است یا حرام است؟ یک دانه زمان است چون یک دانه زمان است مخالفت عملیه ندارد والّا اگر زمانش را دو تا بکنیم مخالفت عملیه دارد این میداند یا اول ظهر قسم خورده در وطی، یا اول مغرب قسم خورده بر ترک وطی، ببینید زمان دو تا شد اینجا مخالفت عملیه هم دارد. اول ظهر علم اجمالی دارد میداند یک قسمی خورده اول ظهر اما نمیداند اول ظهر قسم خورده بر فعل وطی، یا اول غروب قسم خورده بر ترک وطی، اینجا مخالفت عملیه هم دارد چه کار میکند؟ ظهر را که احتمال وجوب میدهد انجام نمیدهد، غروب که احتمال حرمت میدهد انجام میدهد. ببینید از بحث ما خارج شد پس اینکه ما به شما گفتیم در این شبهه موضوعیه شما میتوانید یعنی مخالفتش مخالفت التزامی است و مخالفت عملیه در آن نیست در صورتی است که آن زمان وجوب حرمت متحد باشد والا اگر زمان دو تا باشد از بحث ما خارج میشود یعنی مخالفت دیگر التزامیه نیست مخالفت عملیه هم در آن تصور میشود. این برای شبهه موضوعی.
میآییم سراغ شبهه حکمی، ما در آن شبهه حکمی مثل همان میت منافق گفتیم اینجا هم فقط مخالفت التزامی است اما به یک شرط به شرط اینکه احدهما المعین تعبّدی نباشد اگر احدهما المعین یعنی یا وجوبش مثلاً تعبّدی باشد یا حرمتش اگر یک دانه از اینها تعبّدی باشد تعبّدی یعنی قصد قربت در آن معتبر باشد اگر که در آن شبهه حکمیه احدهما المعینش تعبّدی باشد آنجا هم مخالفت عملیه دارد لذا این مثالی که من زدم چیه آقا؟ هر دو آنها توصلی است یعنی میت منافق دفنش واجب باشد قصد قربت نمیخواهد، حرام هم باشد ترکش قصد قربت نمیخواهد. آخر توصلیات ما الان هیچ کدام شُرب خمر نمیکنیم حالا قصد قربت میکنیم قصد قربت نمیخواهد نماز میخواهیم بخوانیم قصد قربت میخواهد اما دیگر حالا بخواهیم شراب نخوریم که لازم نیست قصد قربت بکنیم. پس بنابراین ایشان میفرماید ما اینکه به شما گفتیم این دفن میت منافق فقط مخالفت التزامیه دارد به خاطر این است که اگر واجب باشد دفنش فعلش قصد قربت نمیخواهد اگر حرام باشد ترکش قصد قربت نمیخواهد هر کدام باشد توصلی است در آنجاست که مخالفت عملیه ندارد والّا اگر احدهما المعنیش تعبّدی باشد آنجا مخالفت عملیه دارد. یک مثال من فکر کردم این مثال را عنایت بکنید: زنی را در نظر بگیرید که ایام عادت ماهیانه اش پنج روز است از اول ماه تا پنج روز حیض میبیند و بعد هم روز ششم پاک میشود و غسل میکند و نماز را باید بخواند، این ماه روز ششم هم رؤیت دم کرد روز هفتم هم رؤیت دم کرد، به این زمان میگویند ایام استظهار، یعنی این زن نمیداند چه کار بکند؟ ایام استظهار بعضیها میگویند نمازش را احتیاطا بخواند تا بعد ببینیم چی میشود چون بعدا روشن میشود که این حیض است که نماز نباید بخواند یا اینها استحاضه است باید نماز بخواند. خوب حالا عنایت کنید الان این زن امرش دائر بین وجوب و حرمت است نمیداند این خونها حیض است که نماز بهش حرام باشد یا نه استحاضه است حیضش تمام شده طبق ماههای گذشته که نماز برایش واجب باشد. خوب اینجا الان میداند این خانم در این ایام استظهار میداند نماز یا برایش واجب است یا برایش حرام است. اما اگر واجب باشد قصد قربت میخواهد دیگر حرام باشد که ترکش قصد قربت نمیخواهد. دقت کردید چه مثالی زدیم میخواهیم بگوییم دَوَران امر است یعنی معلومُ بالاجمال است یا واجب است یا حرام است اما احدهما المعینش تعبّدی است، معین کدام است؟ یعنی این نماز اگر واجب باشد قصد قربت میخواهد، خوب در اینجا این خانم میتواند مخالفت عملیه هم بکند چه کار میکند؟ بلند میشود در این دو سه روز نماز میخواند بدون قصد قربت. خوب این مخالفت عملی کرده چون اگر حرام باشد آورده اگر هم واجب باشد بدون قصد قربت آورده به درد نمیخورد.
پس دقت فرمودید اینکه ما گفتیم در شبهه حکمیه مخالفتش فقط التزامی است عملی نیست در صورتی که هر دو توصلی باشد مثل این مثالی که من زدم در آنجاست که مخالفت عملیه ندارد واجب باشد قصد قربت نمیخواهد حرام هم باشد قصد قربت نمیخواهد ترکش. اما این مثالی که ما الان زدیم خوب در این مثال احدهما المعّینش تعبّدی است، چون احدهما المعینش تعبّدی هست مخالفت عملیه تصور میشود، یعنی چه کار میکند این خانم؟ یک نماز میخواند بدون قصد قربت البته بنابر اینکه نماز حائض حرمت ذاتی داشته باشد چون یک بحثی است حق هم نیست که حرمت تشریعی دارد بنابر اینکه بگوییم نماز حائض حرمت ذاتی دارد. خوب حالا این زن اگر این نماز را خواند بدون قصد قربت قطعا مخالفت کرده چرا؟ چون اگر حرام باشد انجام داده اگر هم واجب باشد با قصد قربت واجب است این که قصد قربت نکرده مخالفت عملیه هم تصور میشود.
خلاصه بحث را جمعش کنیم آقا، مخالفت دو جور است: التزامی یعنی قلبی و عملی، التزامیاش هم دو جور است: شبهه موضوعی، شبهه حکمی، شبهه موضوعی و شبهه حکمی اینها مخالفتهایش فقط التزامی است ولی به شرط اینکه آن قیدها رعایت بشود والّا اگر آن قیدها را رعایت نکنیم از بحث ما خارج میشود یعنی مخالفت عملیه دارد اینجا دیگر از بحث ما که مخالفت التزامیه است خارج میشود.
حالا عنایت بفرمایید، ما روز اول درس آقا با سینه درد و مریضی هم صبح ما آمدیم و هم حالا و هم عصری دیگر حالا دعا بفرمایید. خوب مخالفت معلوم بالاجمال دو جور است الاول: مخالفتُ من الحیث الالتزام یعنی مخالفت قلبی مخالفت جوانحی یعنی جوارحی مخالفت نمیکنم ولی جوانحی قلبی مخالفت میتوانم بکنم میخواهد دو تا مثال بزند برای این مخالفت التزامی یک دانه شبهه موضوعیه و یک دانه شبهه حکمیه شبهه موضوعیه اش مثل این مثال: مثل التزام باباحة وطی المرأة المردّدة بین من حرم وطیها بالحلف و من وجب وطیها بالحلف یعنی یقین دارد اول ساعت دوازده یقین دارد یک تکلیفی بهش متوجه میشود اما نمیداند آن تکلیف این است که انجام بدهد وطی را یا انجام ندهد وطی را، ولی میداند یک تکلیفی به عهده اش آمده خوب اینجا فقط مخالفت التزامی است یعنی در دل میگوییم نه وطیش واجب است و نه وطیش حرام است اما مخالفت عملیه ندارد ولی به این شرط معَ ما گفتیم مخالفت عملیه ندارد فقط مخالفت التزامیه دارد ولی به شرطی که این را رعایت بکنیم اتحاد زمان وجوب و حرمت را که من اول دوازده مثال زدم یعنی اول ساعت دوارده نمیدانم وطی واجب است یا حرام است والّا اگر زمان دو تا بشود از بحث ما خارج میشود یا من علم اجمالی دارم اول ظهر قسم خوردم به وطی و اول مغرب قسم خوردم به وطی اما نمیدانم کدام است میدانم یک قسمی خورده شده در این دو ساعت ولی نمیدانم آنجا این بوده اینجا آن این مخالفت عملیه دارد. ظهر را که احتمال وجوب وطی میدهد انجام نمیدهد، غروب را که احتمال حرمت میدهد انجام میدهد. پس اینکه ما گفتیم این مخالفت التزامیه است با این قید با قید اتحاد زمانی الوجوب و الحرمة این یک مثال مال شبهه موضوعی.
و مثل التزام باباحة موضوع کلّی، آن موضوع جزیی بود این شد شبهه موضوعیه، این موضوع کلی میشود شبهه حکمیه، مثل همان دفن میت منافق: خوب ببینید یک موضوع کلی آیا از نظر اسلام که دفن مسلمانها واجب است دفن کفار حرام است آیا منافقین چه حکمی دارند؟ اینجا من خوب بالاخره آن هم یا واجب است یا حرام است دیگر یا ملحق به مسلمان هاست دفنش واجب است یا ملحق به کفّار است دفنش حرام است حالا نمیدانم واجب است یا حرام است در دل میگویم چی؟ میگویم نه واجب است و نه حرام است ملتزم میشوم در قلبم ملتزم میشوم میگویم این موضوع کلی امرش مرددّ بین وجوب و حرمت است مباح است یعنی اصل عدم وجوب اصل عدم حرمت، این هم فقط مخالفت التزامی است معَ این هم قید دوم این هم در صورتی التزامی است که این قید رعایت بشود یعنی هر دو توصلی باشد مثل همین میت منافقی که من مثال زدم والّا اگر احدهما المعین از این دو تا یعنی این واجب و حرام احدهما المعینش اگر تعبّدی باشد آنجا مخالفتش مخالفت عملیه تصوّر میشود. پس التزامیه است کی؟ آنموقعی که نباشد احدهما المعین تعبّدیا، تعبّدی یعن چی؟ یعنی یعتبر فیه قصد الأمتثال ببینید آقا خلاصه یک وقت این واجب و حرام هر دوتوصلی است مثل همین میت منافق که من مثال زدم واجب باشد توسلی است حرام هم باشد توسلی است یک وقت هر دو تعبّدی است یک وقت احدهما المعینش تعبّدی است یک وقت احدهما لا بعینهاش تعبّدی است، در دو صورت مخالفت عملیه دارد کجا؟ آنجایی که هر دو تعبّدی باشد یا احدهما المعینش تعبّدی باشد آنجا مخالفت عملیه هم دارد اما آنجایی که هر دو توصلی باشد که من مثال زدم یا احدهما المعینش تعبّدی باشد باز مثل همان نماز حائضی که من مثال زدم آنجاها مخالفت عملیه لازم میآید. غرض عنایت کنید چهار صورت شد اینکه من میدانم این کار یا واجب است یا حرام است یک وقت هر دو توصلی است مثل همان دفن میت منافق واجب باشد توسلی است حرام هم باشد توصلی است یک وقت هر دو تعبّدی است، یک وقت احدهما المعینش تعبّدی است یک وقت احدهما لا بعینهاش تعبّدی است، ایشان همه را نگفته یک صورتش را گفته در این چهار صورت دو صورتش مخالفت عملیه هم دارد کجا؟ آنجایی که هر دو تعبّدی باشد یا احدهما المعینش تعبّدی باشد. والّا آنجا که هر دو توصلی باشد مثل آن میت منافق که من مثال زدم یا احدهما لا بعینه اش تعبّدی باشد آنجا مخالفت عملیه ندارد.
لذا ایشان میفرماید که پس نتیجتا آقا این شبهه موضوعیه و شبهه حکمیه که ما گفتیم مخالفتهایش التزامی است در صورتی است که آن قیدها رعایت بشود والّا اگر آن قیدها رعایت نشود از بحث ما خارج میشود یعنی دیگر مخالفت التزامیه نیست مخالفت، مخالفت عملی است لذا ایشان میفرماید: فانّ المخالفة فی المثالین، مثالین کدام است؟ این آقا بگوید این زن نه وطیش واجب است نه حرام است، یا در آن مثال بگوید میت منافق نه دفنش واجب است و نه حرام است مخالفت التزامی در این دو مثال لیس من حیث العمل، البته با آن دو تا قید این دو تا مثال با رعایت آن دو تا قید مخالفت عملیه ندارد چرا مخالفت عملیه ندارد؟ لأنّهُ لا یخلو برای اینکه این مکلّف خالی نیست از اینکه یا فاعل است یا تارک، یعنی یا انجام میدهد که موافق با احتمال وجوب است یا ترک میکند که موافق با احتمال حرمت است فلا قطعَ بالمخالفة الّا من حیث الالتزام پس در این دو مثال با رعایت آن دو قید مخالفت، فقط مخالفت التزامی است و اصلاً مخالفت عملیه ندارد.
الثانی: قسم دومش نه، قسم دوم مخالفت علم مخالفت عملی است مخالفت عملی هم باز مثال متعدد دارد هم شبهه تحریمیه و هم وجوبیه، من علم اجمالی دارم یکی از این دو تا خمر است یکی از این دو تا غصب است خوب چه کار میکنم؟ اینجا هر دو را برمیدارم میخورم هر دو را انجام میدهم که اینجا هم مخالفت التزامی است یعنی در دل نه وجوب را قبول کردم و نه حرمت را و مخالفت عملیه هم کردم این مال شبهه تحریمیه، پس مثال مخالفت عملیه کجاست؟ دو تا ظرف کنار من است علم اجمالی دارم که یکی از این دو تا نجس است یا غصب است اینجا مخالفت عملیه تصور میشود چه کار میکنم؟ هم این را مصرف میکنم و هم آن را. این شد مخالفت عملیه در شبهه تحریمیه.
یک مثال هم برای شبهه وجوبیه اش میزند: من علم اجمالی دارم که در زمان غیبت روز جمعه یا نماز ظهر بر من واجب است یا نماز جمعه هیچ کدام را نمیخوانم، پس ببینید اینها در مقابل اولی ها شد، اولیها فقط مخالفتش التزامی بود ولی در این دومی مخالفتش عملی است.
الثانی: مخالفتةُ یعنی مخالفت آن علم اجمالی با آن علم اجمالی مخالفت میکنم ولی از حیث عمل مثلاً چه کار میکنم؟ ترک میکنم آن دو امری را که یعلم بوجوب احدهما ظهر و جمعه، یعنی ترک میکنم هم ظهر را و هم جمعه ای را که علم اجمالی به وجوب یکیش دارم، این مال وجوبیه است. مال تحریمیهاش: مرتکب میشوم دو فعلی را که علم دارم به حرمت احدهما یا این فعل حرام است یا آن فعل من هر دو را انجام میدهم فانّ المخالفة هنا مخالفت در اینجا از حیث عمل است اینجا مخالفت عملیه است البته ممکن است التزامی هم باشد چون عرض کردیم ماده اش ماده اجتماع است یعنی هم در دل میگوید ولش کن یا ظهر واجب است یا جمعه میگوید ولش کن نه ظهر واجب است نه جمعه میشود التزامیه حالا آن مورد نظر ما نیست، عملیه اش هم به این است نه نماز جمعه میخواند و نه نماز ظهر میخواند.
و بعد ذلک فنقول: بعد از اینکه حالا تازه میخواهد بحث روز به حساب بحث تنبیه چهارم را از فردا دیگر الان سینه ام هیچ یاری نمیکند آقایان دعا کنند ما این یک ماهه خوب بودیم درس هم داشتیم منزل تا دیروز هم درسمان بود سینه مان هم خوب بود حالا که بنا شده بیاییم اینجا دیشب تا حالا مریض شدیم. علی کل حال فعلاً انشاءالله بلکه فردا بیشتر بخوانیم خلاصه مطلب آقا من علم اجمالی دارم یک تکلیفی به من متوجه است اینجا میخواهم مخالفت بکنم مخالفت یک وقت التزامی است یک وقت عملی است التزامیش هم یک وقت شبهه موضوعی است یک وقت شبهه حکمی است آن شبهات موضوعیه و حکمیه اش وقتی التزامی است مخالفت که آن شرایط رعایت بشود والّا اگر آن شرایط رعایت نشود آنها هم میشود مخالفت عملی تا فردا انشاءالله.
والسلام علیکم و رحمة الله.