حکمش چیه؟ مخالفت عملیه حرام، دو تا ظرفی را که یک دانه اش را یقین داری نجس است هر دو را بخوری مخالفت عملیه بکنی حرام است، اما مخالفت التزامیه عیبی ندارد همان مثالهایی که زدیم: نمیدانم دفن میت منافق مثل مسلمانها واجب است یا مثل کفّار حرام است خوب اینجا چه کار میکنم؟ مخالفت التزامیه میکنم نه در دل وجوبش را قبول میکنم و نه حرمتش را، ایشان میخواهند بگویند این دو جور مخالفت، مخالفت عملیه اش حرام است والّا مخالفت التزامیه عیبی ندارد.
حالا عنایت بفرمایید امّا المخالفة الغیر العملیة دیروز ایشان گفت التزامیه امروز اسمش را عوض کرده چون دیروز التزامی خواندیم و عملی حالا به جای التزامی میگوید غیر عملی، مخالفت غیر عملی یعنی آن زن را بگوییم نه وطیش واجب است و نه حرام است مخالفت التزامی عملی ندارد، آن میت منافق هم بگوییم نه دفنش واجب است و نه حرام، آیا این مخالفت التزامیه یعنی مخالفتی که سرایت به خارج نمیکند آیا جایز است یا نه؟ الظاهر جوازها، ظاهر این است که مخالفت التزامیه جایز است آن مخالفتی که حرام است مخالفت عملیه است مخالفت التزامیه هیچ عیبی ندارد لذا ایشان میفرمایند که چه آنکه موضوعیه اش باشد مثل همان زنی که مثال زدیم یا حکمیه اش باشد مثل دفن میت منافق که مثال زدیم، حالا ایشان میخواهد باز این را هم توسعه بدهد این مخالفت التزامیه که گفتیم عیبی ندارد هم در شبهه حکمیه و هم در شبهه موضوعیه گفتیم عیبی ندارد فرق نمیکند اشتباه و تردید بین دو حکم باشد برای یک موضوع مثل مثالین متقدمین، یا دو حکم باشد برای دو موضوع، عنایت کنید این دو تا مثالی که دیروز خواندیم تردید بین دو حکم بود بر یک موضوع یعنی این زن مردّد بود بین وجوب وطی و حرمت وطی، پس حکم دو تا حکم بود مردّد اما برای یک موضوع مشخّص یا آن میت منافقش هم همین جور، خوب یک موضوع مشخص میت منافق اما حکمش مرددّ است بین دو تا بود یعنی دو حکم مرددّ برای یک شخص معین این مثالهایی که دیروز خواندیم اینجوری بود هم شبهه موضوعیه اش و هم شبهه حکمیه اش چه جوری بود؟ مرددّ تردید بین دو حکم برای یک موضوع مشخص.
امروز میخواهیم بگوییم نه گاهی از اوقات میشود تردید بین دو حکم برای دو موضوع. عنایت بفرمایید
ـ سؤال:...
ـ آخر شما سالی یک روز میآیید درس نه واقعا ایشان سالی یک روز میآیند کفایة، حالا نمیدانم چه جور شده هوس کردند اینجا آمدند ایشان سالی یک روز میآیند تا مینشینند شروع میکنند به اشکال صبحی هم دعوایمان شد سر کفایة ما خوب مثالهای شبهه موضوعیه را زدیم آن یک سالی که شما نیامدید شبهات حکمیه را هم مثالش را زدیم عرض کردیم شبهه موضوعی آن زن است نمیداند قسم خورده بر وجوب وطی این زن تا بشود واجب، یا قسم خورده بر ترک وطیش تا بشود حرام، این شبهه موضوعیه. حکمیه اش هم همان میت منافق نمیدانم شارع مقدس آیا میت منافق را دفنش را واجب کرده یا نکرده، آن موضوعی و این حکمی.
حالا ایشان میفرمایند ظاهر این است جایز است مخالفت التزامیه در شبهه موضوعیه مثل همان زن در شبهه حکمیه مثل آن میت منافق حالا فرق هم نمیکند این اشتباه و تردید بین دو حکم باشد برای یک موضوع کالمثالینی که دیروز خواندیم، که دو حکم است اما بر یک موضوع یعنی این زن مرددّ است بین وجوب وطی و حرمت ترک، یا آن میت منافق مرددّ است بین وجوب دفن یا ترک دفن. ایشان میفرمایند فرقی نمیکند که این اشتباه و تردید بین دو حکم باشد برای یک موضوع مانند مثال دیروز، یا نه بین دو حکم برای دو موضوع مثالش طهارت بدن و بقاء الحدث لمن توضّا غفلةً بمایع مرددّ الماء و البول. این مثال را اگر بخواهید آقا یعنی بحثش را بخواهید آخرین صفحه استصحاب ما الان تو کتاب قطع هستیم این بحث را ایشان آخرین صفحه هر نسخهای دستتان هست امّا الصورة الثالثة، البته با این کتابها آخر صفحه ۴۳۰ است که غرض امّا الصورة الثالثة همین مسئله است ایشان این مسئله را آنجا بیان میکنند و با این مسئله هم دیگر کتاب استصحاب تمام میشود وارد تعادل و تراجیح میشوند.
مسئلةٌ یک مایعی اینجاست اگر من رسیدم شک کردم که این آب است یا بول است قطعا نمیتوانم باهاش وضو بگیرم چون قصد قربت هم نمیآید اگر شک کنم که این مایع بول است یا آب است اصلاً نمیتوانم باهاش وضو بگیرم چون قصد قربت نمیآید اگر بول باشد که آدم نمیتواند با بول فقط عمر شاید بتواند با بول وضو بگیرد والّا با بول که آدم نمیتواند وضو بگیرد. پس نتیجتا آن که نمیشود اما نه خالی ذهن وارد شدم دیدم یک پیاله ای یک بادیهای آنجا بود مایعی توش بود گفتم خوب تو بادیه که بول نمیکنند شروع کردم وضوع گرفتن، وضو که تمام شد غفلتا این غفلتا را میدانید برای چی میگوید؟ برای اینکه قصد قربتش بیاید والّا اگر از ابتدا بداند این آب است یا بول است اصلاً قصد قربت برایش نمیآید که بخواهد وضو بگیرد، اما نه غفلتا این وضو را با این مایع گرفت وضویش را که گرفت گفت نکند بچه تو این بادیه ادرار کرده حالا شک میکند که آیا این مایعی که باهاش وضو گرفته آیا بول بوده یا آب بوده خوب در اینجا چه کار میکنیم؟
ـ سؤال:...
ـ بعد از عمل گفتم دیگر عمل که گفتیم جراحی که نبود که یعنی همین عمل این کار. بله علی کل حال عنایت بفرمایید آقا خلاصه مطلب خوب حالا نگاه کنید آقا اگر این مایع بول باشد هم بدنم پاک است هم حدثم از بین رفته، بله دیگر اگر این مایع معذرت میخواهم، اگر این مایع آب باشد هم بدنم پاک است و هم او روحم به حساب نورانی شده چون طهارت مربوط به روح است دیگر الوضوء نورٌ الوضوء علی وضوء نورٌ علی نور، غرض طهارت حَدثیه مربوط به روح انسان است، طهارت خبثیه مربوط به جسم انسان است. حالا من وضو را گرفتم بعد از عمل حالا نمیدانم آیا این آب است یا بول است خوب اگر واقعا آب باشد دو تا کار کردم اولاً طهارت بدنم به حال خودش باقی است چون بدنم پاک بوده قبلاً حالا بدنم پاک است بعد روحم هم از آلودگی آمده بیرون یعنی حدث از بین رفته الان شدم یک آدم متطهر هم خبثا متطهرم یعنی بدنم نجس نیست و هم حدثا متطهرم و اگر واقعا بول باشد خوب هم بدنم نجس است و هم روح هم به آلودگیش باقی است برای اینکه آب نیست که آن آلودگی روح را ببرد. ببینید اگر آب باشد هم بدن پاک و هم روح پاک، بول باشد هم بدن نجس و هم روح آلوده. اما من چه کار میکنم؟ میگویم من نمیدانم که بدنم نجس شده یا نه استصحاب طهارت بدن. از آنطرف هم نمیدانم حدثم از بین رفته یا نه استصحاب بقای حدث، این مخالفت التزامیه است دقت کردید چرا مخالفت است؟ برای اینکه اگر آب باشد هم بدن پاک است و هم روح پاک است اگر هم بول باشد هم بدن نجس است و هم روح آلوده است ولی من اینجا دو تا استصحاب میکنم میگویم من که نمیدانم این بول است بدن من را نجس کرده یا نه، استصحاب میکنم بقاء طهارت بدن را بدنم شد پاک آنوقت نتیجهاش میدانید چیه؟ برو با یک آب دیگر وضو بگیر نمیخواهد اعضاء را هم آب بکشی. نتیجه استصحاب طهارت بدن این است حالا که با استصحاب طهارت بدن شما پیدا کردید دیگر نمیخواهد اعضاء را شستشو بدهی برو با یک بادیه آب دیگر وضو بگیر. خوب اما نمیدانم آلودگی روحم با این وضویی که گرفتم از بین رفته یا نه؟ حدث از بین رفته یا نه؟ استصحاب میکنم بقاء حدث را. ببینید این شد مخالفت التزامیه با آن معلومُ بالاجمال چون علم اجمالی قطعی دارم که بالاخره این یا بول بوده یا آب بوده از این دو حال که خارج نیست آب باشد حکمش آنجور، بول باشد حکمش اینجور ولی من با استصحاب اینها را از هم جدایش میکنم بدنم نجس شده یا نه؟ استصحاب که نشده. روحم از آلودگی پاک شده یا نه؟ استصحاب میکنم بقاء حدث را. پس الان اینجا مخالفت التزامیه است فرقش با دیروزی این است دیروزی دو تا حکم بود برای یک موضوعی، امروزی دو تا حکم است برای یک موضوع چون طهارت خبثیه موضوعش بدن من است، طهارت حدثیه موضوعش روح من است پس دیروزی دو حکم برای یک موضوع اما امروزی دو حکم برای دو موضوع، فرقی نمیکند چه دیروزی چه امروزی مخالفت التزامیه عیبی ندارد التزامیه آنجا چه جوری بود؟ میگفتم میت منافق نه دفنش واجب است و نه حرام است. اینجا چه جوری مخالفت التزامیه میکنم؟ استصحاب طهارت بدن میکنم میگویم بدن پاک است از آنطرف هم استصحاب بقاء حدث میکنم میگویم روحم هنوز آلوده است. پس این هم مخالفت التزامیه کردم با واقع چون آخر ببینید این کسی که دو تا استصحابها را جاری میکند یقین دارد یک دانهاش باطل است چون اگر واقعا آب باشد خوب روحش هم دیگر پاک است دیگر، اگر هم بول بوده خوب بدنش هم نجس است واقعا اینجوری است من الان علم اجمالی دارم یا بدنم نجس است یا حدث هم از بین رفته ولی مع ذلک شما با این علم اجمالی مخالفت بکن یعنی استصحاب کن بقاء طهارت بدن را از آنطرف هم استصحاب کن بقاء حدث را. عرض کردم مسئله اش را به آنجا مراجعه کنید
ـ سؤال:...
ـ دو تا استصحاب متعارض است دیگر آقا انقدر اشکال نکنید خوب برای تعارض است دیگر داریم همین را میخوانیم چون تعارض است داریم میگوییم اگر چی بود که عیبی نداشت که ما میخواهیم بگوییم این دو تا کاری که شما میکنید داری الان مخالفت میکنی با آن، بحث ما اصلاً همین جاست ولی میخواهیم بگوییم با اینکه مخالفت است عیبی ندارد یعنی استصحاب میکنم بقاء طهارت بدن را، بدنم میشود پاک ثمره اش هم این است دیگر نمیخواهد بدنت را بشویی برو با یک بادیه آب قلیل وضو بگیر عیبی ندارد. و اگر واقعا هم بول باشد هم بدن نجس است و هم آنجا، شما این دو تا استصحابی که جاری میکنی به قول شما مناقض است به قول شما اصلاً شیخ انصاری آنجا مطرح کرده برای همین است میگوید امّا الصورة الثالثة فیتعارضُ الاستصحابات کالمن توضّا بمایعٍ مرددٍّ بین البول و الماء. اصلاً بحث ما همین است.
حالا عنایت بفرمایید: ایشان میفرمایند این مخالفت التزامیه عیبی ندارد میخواهد آن دیروزیها باشد که دو حکم بود بر یک موضوع، میخواهد یا نه دو حکم باشد برای دو موضوع مثل طهارت بدن این استصحاب اولی میگوید نمیدانم آیا بدنم آلوده شد یا نه؟ استصحاب طهارت بدن، و استصحاب بقاء حدث برای کی؟ لمن توضّا غفلةً این سرّ غفلةً برای این است که قصد قربتش بیاید والّا اگر از اول احتمال بدهد این بول است یا مثلاً ماء است اصلاً قصد قربتش نمیآید بخواهد وضو بگیرد. لمن توضّأ غفلةً بمایع مرددٍّ بین البول و الماء.
خوب پس بنابراین آقا از دیروز تا حالا پس فهمیدیم ما مخالفت دو جور است: مخالفت التزامی مخالفت عملی، حالا ایشان دارند حکمهایش را میگویند امّا مخالفت التزامی فاظاهر جوازُها بعدا هم شاید فردا یا پس فردا و اما مخالفت عملی فَیحرُم،
قبل از اینکه وارد این بحث بشویم آقا من یک چند کلمه از خارج مطالبی را عرض بکنم: یکیش را که الان خواندیم یعینی یکی از این حرفهایی که میخواهم بزنم با همین جا تطبیق میکنیم، بقیهاش را هم با درسهای فردا و پس فردا از خود ایشان یاد گرفتیم اما ایشان پراکنده فرمودند من یکجا این سه چهار تا مطلب را برای آقاین عرض میکنم آنوقت به هر کدامش که رسیدیم میگویم این همان است مثلاً الان همین امروز ما یک دانه از این مطالب را خواندیم که مخالفت التزامیه جایزٌ در احکام توصلیه چون دفن میت منافق واجب توصلی است یعنی واجب هم باشد توصلی است قصد قربت لازم ندارد یا آن زن اگر وطیش هم واجب باشد واجب توصلی است دیگر قصد قربت نمیخواهد وطی کردن. علی کل حال خلاصه مطلب ما میخواهیم یکی دو سه تا مطلب را عرض بکنیم آقایان اگر بنویسند بد نیست.
عنایت کنید سه تا لااشکالَ داریم یعنی سه تا مسئله میخواهم بگویم لااشکالَ و لاخلافَ یک نفر با این سه تا مسئله مخالف نیست یک مسئله چهارم داریم آن مخالفت دارد. پس فهرستش را اول بدانیم چهار تا مسئله میخواهیم بگوییم سه تا مسئله اش یک دو سه لاخلافَ و لااشکالَ حتی یک نفر هم مخالفت نکرده اما در مسئله چهارم مخالفت هست آیا اینجور بگوییم یا آنجور؟
[حکم حرمت در مخالفت عمیله با احکام فرعیه]
حالا میخواهیم سه تا لااشکالها را اولیش را بگوییم: لااشکالَ فی حرمتِ مخالفة العملیه للاحکام فرعیه سواءٌ کان تعبدیه او توصلیه، ننوشتید مثل اینکه عنایت بفرمایید لااشکالَ چون اینها را حتما باید بنویسید دقیق است به درد درسهای فردا و پس فردایمان هم میخورد، لااشکالَ فی حرمت المخالفة العملیه للاحکام فرعیه مطلقا ای سواءٌ کانت تعبدیة کالصلاة او توصلیه کالدفن میت المُسلم. باز یک بار دیگر بخوانم، لااشکالَ و لاخلاف در حرمت مخالفت عملیه احکام فرعیه مطقا ای سواءٌ کانت تعبدیه کالصلاة او توصلیه کالدفن میت المسلم خوب هم نماز واجب است هم دفن میت مسلمان واجب است اینها هر دویش حکم شارع است منتهی یکیش تعبدیه است که نماز باشد که اگر قصد قربت نباشد باطل است یکیش توصلی است که اگر قصد قربت هم نباشد صحیح است. خوب نتیجه این یک مسئله چی شد؟ حرام است شما با احکام فرعیه اینها فروعات است دیگر نماز واجب است دفن میت مسلمان واجب است اینها را میگویند احکام فرعیه، حرام است شما مخالفت عملیه بکنی با احکام فرعیه میخواهد توصلییاتش باشد میخواهد تعبّدیه، یعنی چی؟ یعنی یجِبُ الموافقة شما باید موافقت بکنید با احکام فرعیه هم تعبّدیه ایش را بیاورید مثل نماز، هم توصلیهاش را بیاورید مثل دفن میت مسلمان. دفن میت مسلمان عین نماز است یک حکم فرعی است منتهی آن تعبّدی است قصد قربت میخواهد، این تعبّدی نیست توصلی است هر جوری دلت میخواهد دفن کن، دفن بکن میت مسلمان را هر جوری که دلت میخواهد بکن. نتیجه مسئله اولی چی شد آقا؟ حالا که حرام است مخالفت عملیه احکام فرعیه چه توصلیه اش و چه تعبّدیه فَیجِبُ علیک الموافقة نتیجه را دارم میگویم فیجبُ علیکم که موافقت بکنی با احکام فرعیه یعنی موافقت عملی بکنید با احکام فرعیه چه تعبدیه اش و چه توصلیهاش یعنی روزها باید چند تا نماز بخوانی و اگر جایی میت مسلمان را دیدی واجب است دفنش بکنید. یک نفر شما پیدا نمیکنید که در این حرف اختلاف داشته باشد خوب همه میگویند احکام فرعیه عملش واجب است و مخالفت عملیه حرام است چه توصلی اش و چه تعبّدیش. برویم سراغ دومی.
[حکم حرمت در مخالفت التزامیه در اصول اعتقادات]
لااشکالَ و لاخلافَ در حرمت مخالفت التزامیه، قبلی عملیه بود، لاخلافَ و لااشکالَ در حرمت مخالفت التزامیه احکام اصولیه اعتقادیه، آن قبلی بود مخالفت عملی آن هم در احکام فرعی این الان مخالفت التزامیش حرام است در چی؟ در اصول عقاید شما در دل ملتزم نباشی به مبدأ و مقصد حرام است کدام مسلمانی در دل خدا را میتواند ملتزم نباشد اتفاقا از چیزهایی که اولاً و بالذات است یعنی هر مسلمانی اولاً و بالذات در دل باید ملتزم بشود به مبدأ و معاد، پس یجِبُ موافقة، نتیجه اش پس یجبُ الموافقة الالتزامیه در اصول اعتقادیه موافقت التزامیه واجب است یعنی در دل واجب است شما ملتزم بشویم به مبدأ و معاد حرام است مخالفت التزامیه در اصول اعتقادیه یعنی در دل نه ملتزم به مبدأ بشوی و نه به معاد. این را هم هیچ کس مخالفت ندارد کی تا حالا آمده بگوید نخیر آقا عیبی ندارد شما تو دلت خدا را قبول نداشته باش. حتما حتما حرام است حتما حتما عقوبت دارد باید مسلمان واجب است بر او که مسائل اعتقادیه را در دل ملتزم باشد. این دو تا مسئله.
[حکم حرمت مخالفت التزامیه در احکام فرعیه]
مسئله سوم: لااشکالَ و لاخلافَ در حرمت مخالفت التزامیه احکام فرعیه تعبّدیه خوب عنایت کنید یعنی شما حرام است ملتزم نباشی در دل به وجوب نماز، وجوب نماز درست است حکم فرعی است ولی در دل شما واجب است ملتزم باشید، نتیجه اش چی میشود؟ یعنی وَجبَ الالتزام شمای مسلمان واجب است ملتزم بشوی در دلت به وجوب نماز که یک حکم فرعی تعبّدی است.
ممکن است شما بروید با اصول عقاید پس این چه فرقی کرد؟ خیلی فرق دارد در اصول عقاید هم موافقت التزامیه اش واجب بود در اینجا موافقت التزامیه واجب است یعنی شما در دلت باید ملتزم بشوی به وجوب نماز اما آن موافقت التزامیه اش اولاً و بالذات است اصول عقاید اولاً و بالذات واجب است شما در دل ملتزم بشوی، اما این چی؟ این هم ولو اینکه میگوید در دل باید ملتزم بشوی به حکم فرعی تعبّدی مثل نماز، اما اولاً و بالذات نیست بلکه چون میخواهی نماز بخوانی و نماز قصد قربت میخواهد اگر در دل ملتزم نباشی قصد قربت نمیتوانی بکنی. دقت کردید فرقش را آن ما قبلی هم موافقت التزامیه اش واجب بود در دل باید ملتزم میشدی که مبدأ و معاد هست این هم همین جور در دل باید ملتزم بشوی به اینکه نماز واجب است اما موافقت التزامیه این با آن فرق دارد، آن موافقت التزامیه اش اولاً و بالذات است، ولی این دومی ثانیا و بالعرَض است یعنی به شما میگوییم باید در دل ملتزم بشوید به وجوب نماز برای این است چون نماز قصد قربت میخواهد آنوقت کسی که میخواهد قصد قربت بکند خوب باید در دل ملتزم باشد که واجب است تا بتواند قصد قربت بکند. پس دومی با سومی کاملاً روشن شد.
[خلاصه این سه مساله]
پس دوباره آقا سه تا مسئله لاخلافی را میخوانیم: لااشکالَ در اینکه حرام است مخالفت عملیه احکام فرعیه مطلقا ای سواءٌ کانت تعبدیه کالصلاة او توسلیة کالدفن میت المسلم، یعنی چی؟ یعنی یجبُ الموافقة یعنی باید موافقت عملی بکنید با احکام فرعیه هم تعبدیه اش و هم توصلی اش یعنی هم نماز بخوانی و هم میت مسلمان را دفن کنید. لااشکالَ در اینکه حرام است مخالفت التزامیه احکام اصولیه اعتقادیه یعنی چی؟ یعنی یجبُ بر شما واجب است که موافقت التزامیه داشته باشید نسبت به اصول اعتقادیه مثل مبدأ و معاد شما اگر این التزام را نداشته باشید اصلاً مسلمان نیستید. مسلمان آنی است که در دل ملتزم باشد مبدأیی دارد این عالم معادی هست. پس نتیجتا این هم مسلئه دوم. مسئله سوم: لااشکالَ در اینکه حرام است مخالفت التزامیه احکام فرعیه تعبّدیه مثل نماز، یعنی یجبُ الموافقة شما نسبت به نماز باید موافقت التزامی بکنید چرا؟ برای اینکه نماز قصد قربت میخواهد و قصد قربت فرع بر این که شما قبول داشته باشید. پس در دل باید ملتزم بشوید به وجوب نماز تا اینکه بتوانی این نماز را به قصد قربت بیاورید.
ـ سئوال:...
ـ آقا جان این جایش اینجا نیست دو تا مخالفت هم ندارد اگر کسی نماز نخواند یک دانه مسئله که آخه ما نمیگوییم ما روضه که نمیخوانیم.
ـ ...
ـ نخیر یک دانه گناه کرده ولی جایش اینجا نیست. اگر کسی یک نماز بخواند در دل هم ملتزم نباشد یک دانه گناه کرده نماز نخوانده اینها را جایش باید بگوییم. من دارم فهرست میگویم. من دارم اینها را میگویم خودم را معطل میکنم برای درسهای آینده شما همه را میگویی همین جا بگو. سر کفایة هم ما این مشکلات را با ایشان داریم ایشان امسال دو روز آمدند درس هم دیروز و هم امروز حالا اینجا را دیگر نمیدانم. علی کل حال ایشان تا از راه میرسد اشکال میکند اصلاً نمیداند این یک ساله که نیامده ما چه چیزهایی خواندیم شروع میکنند به اشکال کردن. حالا عنایت بفرمایید.
میخواهیم وارد مسئله اختلافی بشویم:
ـ سئوال:...
ـ قصد قربت بکند آن وجوب و استحباب که قصد وجه است آن مهم نیست قصد قربت شما لازم نیست نماز صبح را قصد وجوب بکنید لازم نماز شب را قصد استحباب بکنی آنها قصد وجه است و قبلاً ما خواندیم، نه این را بفرمایید من حالا یا وجوب یا استحباب، چون استحبابش هم قصد قربت میخواهد من الان میخواهم غسل جمعه بکنم خوب مستحب است دیگر اما قصد قربت میخواهد تا ثواب بدهند. عبادات اصولاً اینجوری است.
[اختلاف در اینکه آیا مخالفت التزامیه احکام فرعیه توصلیه حرام است یا نه؟]
پس خلاصه مطلب آقا این سه تا لااشکالَ را فراموش نکنید همه اینها مال این چهارمی است امّا چهارمی آنی که محل خلاف است: آیا مخالفت آنها لااشکالَ بود این آیا است، دوباره عرض میکنم آیا مخالفت التزامیه احکام فرعیه توصلیه آیا حرام است یا نه؟ یعنی میت مسلمان ببینید اینها عملی اش را اول خواندیم آن مسئله اول عملی آن دو تا بود آن را خواندیم، آن سومی هم التزامیه تعبّدیه بود آن را هم خواندیم این چهارمی که محل خلاف است این است: مسئله چهارم راجع به میت مسلمان خوب حکم فرعی توصلی است من در دل ملتزم نیستم که دفن میت واجب است اما چون از مرده میترسم دفنش میکنم حالا عیبی دارد؟ نه عیبی ندارد برای اینکه محیط زیست آلوده نشود دفنش میکنم عیبی دارد؟ نه اینجا اختلاف است بعضیها میگویند نه همین جا هم عقوبت میشود یعنی غیر از اینکه دفن میکند دقت کردید کجاست مخالفت التزامیه احکام فرعیه توصلیه والّا در تعبّدیه اش که اختلافی نبود که التزام میخواست، اینتوصلیش است. عرض کردم مثالش همین: ما همه میدانیم که مسلمان هستیم که دفن میت مسلمان واجب است و توصلی هم هست قصد قربت نمیخواهد خوب در دلمان هم ملتزم هستیم دیگر ما الان در دلمان ملتزمیم که دفن میت مسلمان واجب است و دفنش هم میکنیم حالا یک آقایی در دل ملتزم نیست میگوید من قبول ندارم این حرفها را آخوندها در آوردند اما برای اینکه از مرده میترسد دفنش میکند حالا این را عقوبتش میکنند؟ نه چرا؟ برای اینکه واجب توصلی مطلوبش چیه؟ نظرتان است صرف وجود یادتان نرود، مطلوب در واجبات توصلی عبارت علمیاش را بگویید، رفقا همه بلدند. مطلوب در باب توصلیات صرف الوجود است شارع میخواهد این برود زیر خاک حالا هر جوری میکنی بکن. از مرده میترسی؟ باشد بکن زیر خاک، میترسی محیط زیست آلوده بشود؟ باشد به هر نیتی میکنی بکن این را بکن زیر خاک عیبی ندارد. بعضیها میگویند نه مشهور میگویند: پس مخالفت التزامی احکام فرعیه توصلیه از نظر مشهور عیبی ندارد یعنی چی؟ یعنی من دفن میت مسلمان را در دل ملتزم نیستم اما چون از مرده میترسم چون که محیط زیست آلوده میشود این را میکنمش لای خاک عیبی دارد؟ مشهور میگویند نه. بعضی از آقایان میگویند چرا باید مسلمان هر حکم فرعی را باید در دل ملتزم باشد آیات و روایاتی هم در این زمینه میآورند الان یک دانه اش را تو راه میآمدم یک دانه آیتش را یادم افتاد، یک دانه از آیاتی که اینها استدلال میکنند این آیه قرآن است: یا ایها الذین آمنوا آمنوا یکی از مراجع یادم است چند سال پیش میگفت آقا این تحصیل حاصل است کهای مومنین ایمان بیاورید، گفتم آقا اینجا روایت دارد ما که سنّی نیستیم که این آیات را ما به برکت روایات اهلبیت باید معنا کنیم، امام صادق این آیه را اینجوری معنا میکنند یا ایها الذین آمنوا بالاسنتکم آمنوا بالقلوبکم، پس آمَنوا آمِنوا یعنی یا ایها الذین آمَنوا بالاسنتکم این مسلمانها که زبانی میگویید ما مسلمان هستیم آمِنوا بالقلوبکم در قلبتان هم باید ایمان بیاورید به اسلام
ـ سؤال:...
ـ آقا از رفقا پول جمع میکنیم روزی چهار پنج هزار تومان به شما میدهیم تشریف نیاورید این را واقعا عرض میکنم همان سالی یک روز خوب است شما سالی یک روز، فردا نیایید. شما انشاءالله سال آینده روز چهارم پنجم ماه شوال انشاءالله تشریف بیاورید.
بله عنایت کنید آقا خلاصه مطلب: این آقا چی میگوید؟ این آقایان اینها میگویند نه بابا مسلمان همه احکام شرعیه را باید ایمان قلبی داشته باشد حالا میخواهد تعبّدیاتش باشد میخواهد توصلیاتش باشد. پس دقت کردید کجا؟ سه تا مسئله لااشکالَ داشتیم. مسلئه چهارم آیا مخالفت التزامیه احکام فرعیه توصلیه حرام است یعنی موافقتش واجب است یعنی من در دل غیر اینکه مرده را دفن میکنم در دلم باید ملتزم به وجوب بشوم که اگر نشوم من را عقوبت میکنند؟ مشهور میگویند نه چرا؟ چون این توصلی است مطلوب در توصلیات هم صرف الوجوب است این بنده خدا هم که کرده این کار را حالا در دل هم ملتزم نیست نباشد، این عقوبت ندارد. خوب عنایت فرمودید پس مخالفت التزامیه احکام فرعیه توصلیه از نظر مشهور عیبی ندارد از اینجا خواندیم این یک جایش،
ما الان گفتیم از اولی که درس را شروع کردیم چی گفتیم؟ گفتیم عیبی ندارد از ظاهری که جایز است مخالفت التزامیه احکام فرعیه توصلیه هم آن زن توسلی بود و هم آن میت توصلی بود، دقت کردید گفتم این چند تا مطلبی را که میگویم هر کدام را در جای خودش تطبیق میکنیم امروز یک دانه اش تطبیق شد. یعنی همین مسئله آخری آن هم روی مذهب مشهور نه روی مذهب آن دو سه نفر، روی مذهب مشهور این است میگویند آقا مخالفت التزامیه این هم مخالفت التزامی کرده دیگر عملاً که مخالفت نکرده در دل گفته میت منافق را نه وجوبش را قبول دارم و نه حرمتش را آن زن را گفته نه وجوب وطیش را قبول دارم نه حرمتش را، پس این مطالبی که امروز گفتیم یک دان هاش پیاده شد انشاءالله آن دو سه تا دیگرش هم مال فردا.
میخواهید بس باشد آقا ما مریضیم آقا چند روز است هم شبها نخوابیدم هم شبها دارم درد میکشم ولی مع ذلک درس را آمدم.
والسلام علیکم و رحمة الله.