درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۴۳: علم اجمالی ۱۰

 
۱

خلاصه درس گذشته

فلنعد الی حکم مخالفة العلم الاجمالی، فنقول: اگر آقایان نظرشان باشد ما تنبیه چهارم را که شروع کردم الرابع، بحث این بود در تنبیه چهارم این بحث را شروع کردیم که آیا علم اجمالی عین علم تفصیلی تنجیز تکلیف می‏کند یا نمی‏کند؟ من علم اجمالی دارم یکی از این دو ظرف نجس است آیا این علم اجمالی مثل علم تفصیلی تنجیز تکلیف می‏کند یا کالمجهول رأسا؟ اگر نظرتان باشد مرحوم مجلسی می‏گفت کالمجهولِ رأسا، یعنی علم اجمالی چون در کنارش جهل است درست است من علم دارم یکی از اینها نجس است اما نمی‏دانم که کدام است جهل در کنارش است. مرحوم مجلسی می‏فرماید علم اجمالی در عین اینکه علم است چون در کنارش جهل وجود دارد لذا اصالة البرائة جاری می‏کند نمی‏دانم این ظرف نجس است یا آن؟ ایشان می‏گوید برائت جاری کن این را بردار بخور بلکه آن بوده، بد که این را خوردی برو سراغ آن بگو بلکه آن بوده او را هم بخور. یعنی خلاصه همان معامله ‏ای که دیگران با شک می‏کنند در شک در تکلیف مرحوم مجلسی در اطراف علم اجمالی این کار را می‏کند و خلاصه ایشان علم اجمالی را مثل کالمجهول رأسا می‏داند و می‏گوید تنجیز تکلیف نمی‏کند. ولی ما که نپذیرفتیم ما عقیده مشهور عقیده‏امان شد، عقیده مشهور این است که نخیر علم اجمالی هم علم است عین علم تفصیلی است شما اگر علم داشته باشید این یک دانه ظرف نجس است حرام است مگر نباید اجتناب کنیم؟ علم اجمالی هم مثل علم تفصیلی است شما که علم اجمالی دارید یکی از این دو تا حرام است یکی از این دو تا نجس است اینجا باید شما طبق این علم اجمالی عمل کنید. پس علم اجمالی از نظر مشهور منجّز تکلیف است اثبات تکلیف می‏کند. حالا ببینیم چه تکلیفی ثابت می‏کند؟ آیا موافقت قطعیه را ثابت می‏کند یا مخالفت قطعیه را حرام می‏کند؟ خیلی فرق است مشهور می‏گویند موافقت قطعیه واجب است یعنی چی؟ یعنی هر دو را باید بگذاری کنار، شما که علم اجمالی دارید یکی از این دو نجس است هر دو را باید بگذاری کنار تا بدانی از آن نجس واقعی اجتناب کردی، این می‏شود موافقت قطعیه. ولی بعضی‏ها گفتند نه مخالفت قطعیه حرام است موافقت قطعیه واجب نیست یعنی شما حق نداری هر دو را برداری بخوری مخالفت قطعیه جایز نیست. پس ببینید مسلّم اثبات تکلیف می‏کند علم اجمالی اثبات تکلیف می‏کند منتهی چه تکلیفی ثابت می‏کند؟ مشهور می‏فرمایند موافقت قطعیه را بر ما واجب می‏کند می‏گوید حتی به یک دانه از اینها هم دست نزن هر دو را بگذار کنار تا یقین کنی از آن نجس بینهما اجتناب کردی. ولی بعضی‏ها گفتند نخیر مخالفت قطعیه حرام است یعنی خوردن هر دو حرام است یعنی شما یک دانه ‏اش را می‏توانی برداری بخوری.

خوب موافقت قطعیه واجب است اگر نظرتان باشد همان روز هم گفتیم متکفّل این بحث کجاست؟ شک در مکلّفُ به، این بعدها آنجا می‏رسیم و ادله‌مان را نقل می‏کنیم که باید در اطراف علم اجمالی موافقت قطعیه بکنیم و هر دو را بگذاریم کنار تا یقین کنیم به وظیفه واقعی عمل کردیم. آنکه مناسب با این کتاب است کدام بحث است؟ مخالفت قطعیه حرام است یعنی شما که حالا علم اجمالی داری یکی از این دو تا نجس است حق نداری هر دو را مرتکب بشوی کاری که مرحوم مجلسی می‏کند حرف ایشان درست نیست با عظمتی که دارند با آن تسلطی که دارند بر روایات ولی حرف اینجایشان درست نیست آمدند فرمودند شما می‏توانید دانه دانه اینها را هر دو را به تدریج می‏توانی مرتکب بشوی این حرف باطل است.

خوب پس ما می‏خواهیم ثابت بکنیم که مخالفت علم اجمالی مخالفت عملیه قطعیه ‏اش حرام است. خوب آنروز گفتیم حالا فعلاً این باشد اول آن را بگوییم یک خرده بحث کردیم گفتیم حالا این هم باشد اول این بحث را بکنیم حالا دیگر فلنعد حالا دیگر موعدش است.

۲

اقسام مخالفت با علم اجمالی

فلنعد بعضی از آن حرفهایی که در صفحه ۱۴ زدیم، و ما در صفحه ۱۴ گفتیم علم اجمالی منجّز تکلیف است شما بخاطر این علم اجمالی نمی‏توانی مرتکب هر دو بشوی لااقل باید یک دانه ‏اش را بگذاری کنار حالا می‏خواهیم دلیل این را نقل بکنیم ایشان می‏فرماید حالا که آن مطالب مهم را گفتیم برگردیم به حکم مخالفت علم اجمالی یعنی اگر شما علم اجمالی به یک تکلیفی پیدا کردید این چه حکمی دارد؟ می‏خواهیم حکمش را بیان کنیم.

فنقول خوب قبل از اینکه باز حکمش را بیان کند یک مطلب مهمی ایشان می‏گوید و آن این است: مخالفت علم اجمالی دو جور است باز هنوز مانده است چون باز هم می‏گوییم حالا باشد فعلاً حکمش حالا باشد می‏خواهیم یک مطلب مهمتر بگوییم و آن این است: مخالفت علم اجمالی دو جور است یک وقت من مخالفت التزامی می‏کنم التزامی یعنی قلبی یعنی در دلم با آن علم اجمالی مخالفت می‏کنم سرایت به خارج نمی‏کند. یک وقت نه مخالفت عملیه می‏کنم و به عبارت علمی ‏تر یک وقت مخالفت جوانحی است و یک وقت جوارحی است، یعنی یک وقت در دل مخالفت می‏کنم با آن علم اجمالی در خارج مخالفت عملیه ‏ای از من سر نزده در دل ملتزم می‏شوم و مخالفت می‏کنم با آن علم اجمالی این یک جور. یک وقت هست نه این مخالفت من مخالفت عملیه است یعنی سرایت به خارج می‏کند یعنی در خارج من با آن علم اجمالی مخالفت می‏کنم خوب لذا ایشان می‏فرمایند: فنقول مخالفة الحکم المعلوم بالاجمال یتصوّر علی وجهین. دو جور مخالفت تصور می‏شود این کتابها دارد احدهما باید الاول باشد، چون دو سه خط بعد می‏خوانیم الثانی، یا آن الثانی هم باید ثانیهما باشد که با این احدهما بسازد یا اولی را هم مثل دومیش کنیم. غرض این کتابها که دست ما است غلط که نیست غرض نسخه‏های صحیحه را ببینید الاول، الثانی، مخالفت المعلوم بالاجمال دو جور است یک وقت التزامی و قلبی است و یک وقت عملی است.

خوب عنایت بکنید مخالفت التزامی را هم ایشان هم مثال می‏زند برای شبهه موضوعیه ‏اش و هم شبهه حکمیه. مثال شبهه موضوعیه ‏اش کدام است؟ کسی قطع دارد علم اجمالی دارد که با این خانم با این عیالش اول اذان ظهر می‏داند یک رابطه قسمی با این دارد امّا نمی‏داند قسم خورده به فعل وطی که اول اذان ظهر وطی واجب باشد، یا قسم خورده به ترک وطی که وطی بر او حرام باشد. خوب ببینید الان اول ظهر که می‏شود این علم اجمالی دارد بالاخره یک تکلیفی برایش واجب شده حالا یا وجوب وطی است یا ترک وطی است، این شبهه موضوعی چه کار می‏کند؟ مخالفت التزامیه می‏کند می‏گوید نه واجب است و نه حرام است. هیچ به خارج سرایت نمی‏کند مخالفت عملیه ندارد مخالفت عملیه اینجا ندارد نه اینکه علم دارد یا واجب است یا حرام تو دلش می‏گوید نخیر نه واجب است نه حرام این شد الان مخالفت التزامیه نسبت به اطراف علم اجمالی. اما در خارج مخالفت ندارد چرا؟ برای اینکه در خارج یا فاعل است یا تارِک، بالاخره یا انجام می‏دهد و یا انجام نمی‏دهد اگر انجام داد با احتمال وجوب موافق است اگر انجام نداد با احتمال حرمت مخالف است مخالفت عملیه قطعیه نیست اما در دل چرا در دل گفته نه وجوب و نه حرمت. پس این شد چی آقا؟ مخالفت التزامیه یعنی مخالفت قلبی کرده با آن معلوم بالاجمالش که یا واجب است یا حرام است در دل می‏گوید نه واجب است و نه حرام است این شد مخالفت التزامیه معلوم بالاجمال به خارج سرایت نمی‏کند. یعنی در خارج مخالفت عملیه قطیعه ‏ای از او صادر نشده چرا؟ چون اگر انجام بدهد با احتمال وجوب موافق است و اگر هم ترک بکند با احتمال حرمت مخالف است نتیجتا مخالفت عملیه در اینجا تصور نمی‏شود. این مثال شبهه مثال موضوعیه‏اش.

مثال شبهه حکمیه همان مثالی که سابق می‏زدیم دفن میت مسلمان را می‏دانیم واجب است دفن میت کفار را هم می‏دانیم حرام است اما میت منافق را نمی‏دانید آیا ملحق به مسلمین است تا دفنش واجب باشد یا ملحق به کفار است تا دفنش حرام باشد خوب الان ببینید اینجا هم دَوَران امر است یعنی من علم دارم این میت منافق یا دفنش واجب است یا حرام است، الان در دل چی می‏گویم؟ می‏گویم نه واجب است و نه حرام است مخالفت التزامیه می‏کنم اما مخالفت عملیه که دیگر ندارد یعنی اینجا الان من نمی‏توانم مخالفت عملیه بکنم چرا؟ برای اینکه یا دفنش می‏کنم موافق با احتمال وجوب است یا دفنش نمی‏کنم مخالف با احتمال حرمت است در این دو تا مثال هم در شبهه موضوعیه و هم در شبهه حکمیه فقط مخالفت التزامیه تصور می‏شود، مخالفت عملیه ندارد این نسبت را هم بدانید آقا قبل از اینکه وارد بحث بشویم،

[نسبت بین دوتا مخالفت]

نسبت بین این دو تا مخالفت عموم و خصوص من وجه است نمی‏دانم آقایان می‏دانند این تعبیر را یا نه؟ گاهی بین دو تا چیز نسبتشان عام و خاص من وجه است هر وقت گفتند نسبت این دو تا عام و خاص من وجه است معنایش این است یعنی یک ماده احتمال دارد و دو ماده افتراق، مثلاً عالم و شاعر اینها نسبتشان عموم و خصوص من وجه است یعنی یک ماده اجتماع دارند بعضی‏ها هم عالمند و هم شاعرند مثل آسید محمدحسین اصفهانی، هم عالم است هم شاعر است خوب این چیه؟ ماده اجتماع. دو تا ماده افتراق دارد یعنی شاعر هست عالم نیست مثل این شعرایی که ما داریم، تازه خیلی از آنها هم عوامند، علمیتی ندارند اما شاعرند. ماده افتراق اینطرفش، بعضی‏ها عالمند اصلاً شاعر نیستند مثل اکثر شماها، خوب شما عالم هستید اما شاعر نیستید. غرض اینجا هم همین‏طور است نسبت بین مخالفت عملیه و مخالفت التزامیه نسبتش عموم و خصوص من وجه است یک ماده اجتماع دارد دو ماده افتراق دارد یعنی یک جا هست که هم مخالفت عملیه است هم مخالفت التزامیه، یک جا هم هست فقط التزامیه است عملی نیست، یک جا فقط عملی است التزامی نیست.

حالا کجاست ماده اجتماعش؟ علم اجمالی دارم یکی از این دو تا ظرف نجس است خوب باید چه کار کنم؟ باید اجتناب بکنیم در دل می‏گویم نه این نجس است و نه آن شد مخالفت التزامیه، در خارج هم هر دو را برمی‏دارم می‏خورم. پس اینجا الان شد ماده اجتماع یعنی در این مثال در اطراف علم اجمالی که می‏دانم یا این نجس است یا آن نجس است هم مخالفت التزامیه تصور می‏شود و هم مخالفت عملیه قطعیه. گاهی نه ماده افتراق فقط مخالفت عملیه است التزامیه نیست، مثل یک شرابخوری در نظر بگیرید در دل ملتزم است به حرمت خمر ببینید این در دل ملتزم است یعنی در دل مخالفت نمی‏کند که خدایا قبول ندارم حکمت را اما عملاً می‏خورد، این شد چی؟ مخالفت عملیه موجود است اما مخالفت التزامیه ندارد. بعکسش ماده افتراق آن طرف، مخالفت التزامیه دارد عملی ندارد مثل همین مثالهایی که زدیم این مثالهایی که زدیم فقط مخالفت التزامیه دارد می‏گویم این زن وطیش نه واجب است و نه حرام، در حالی که یا واجب است یا حرام است مخالفت التزامیه دارد اما مخالفت عملیه قطعیه ندارد. غرض این نسبت را هم بدانید بد نیست.

خوب نتیجتا چی شد آقا؟ علم اجمالی دارم من به یک تکلیفی خوب داریم علم اجمالی هم می‏خوانیم می‏خواهیم بگوییم مخالفت با این علم اجمالی دو جور است یک وقت مخالفت التزامی و قلبی است که سرایت به خارج نمی‏کند یک وقت مخالفت عملی است سرایت به خارج هم می‏کند گفتیم این دو جور است: یک وقت شبهه موضوعیه است و یک وقت شبهه حکمیه است. شبهه موضوعیه ‏اش مثل همین زنی که مثال زدیم که وطیش یا واجب است اول ساعت دوازده، وطیش یا واجب است یا حرام است مخالفت التزامیه می‏کند می‏گوید نه واجب است و نه حرام است اما مخالفت عملیه قطعیه ندارد. یا در آن شبهه حکمیه یک میت منافق دفنش نه واجب است و نه حرام است مخالفت التزامیه می‏کند اما مخالفت عملیه ندارد چرا؟ چون یا فاعل است یا تارک است، اگر فاعل بود با احتمال وجوب موافق است اگر تارک بود با آن احتمال حرمت مخالف است.

خوب حالا عنایت بکنید: ایشان می‏گوید: البته این که ما گفتیم در این شبهه موضوعیه و شبهه حکمیه فقط مخالفت التزامیه دارد در صورتی است که در هر کدام اینها یک قیدی را رعایت بکنیم الّان میگیم قیدش را، یعنی در شبهه موضوعیه اگر آن قید را رعایت بکنی مخالفتش فقط التزامی است والّا اگر رعایت نکنیم مخالفت عملیه می‏شود از بحث ما خارج می‏شود. یا در شبهه حکمیه یک قیدی است که الان می‏گوییم آن قید را باید رعایت بکنیم تا بشود مخالفت التزامیه والا اگر آن قید را رعایت نکنیم می‏شود چی؟ مخالفت عملیه. پس از آن وقت تا حالا ما به شما گفتیم چی؟ گفتیم شبهه موضوعیه، شبهه حکمیه هر دو اینها مخالفتش التزامی است حالا می‏خواهیم بدانیم چه قیدی دارد؟ اینکه ما گفتیم شبهه موضوعیه مخالفت التزامیه است اگر آن قید رعایت بشود والا اگر آن قید رعایت نشود از بحث ما خارج می‏شود، می‏شود مخالفت عملیه. در شبهه حکمیه ‏اش یک قید دیگری دارد که اگر آن قید را رعایت نکنیم از بحث ما خارج می‏شود می‏شود مخالفت عملیه. حالا قید اولی کدام است آن شبهه موضوعیه که ما گفتیم فقط مخالفتش التزامی است قیدش این است باید آن زمان وجوب و حرام متحد باشد ببینید لذا من مثال زدم به اول اذان زمان وجوب و حرمت متحد باشد یعنی اول اذان ظهر این آدم الان نمی‏داند آیا وطی برایش واجب است یا حرام است؟ یک دانه زمان است چون یک دانه زمان است مخالفت عملیه ندارد والّا اگر زمانش را دو تا بکنیم مخالفت عملیه دارد این می‏داند یا اول ظهر قسم خورده در وطی، یا اول مغرب قسم خورده بر ترک وطی، ببینید زمان دو تا شد اینجا مخالفت عملیه هم دارد. اول ظهر علم اجمالی دارد می‏داند یک قسمی خورده اول ظهر اما نمی‏داند اول ظهر قسم خورده بر فعل وطی، یا اول غروب قسم خورده بر ترک وطی، اینجا مخالفت عملیه هم دارد چه کار می‏کند؟ ظهر را که احتمال وجوب می‏دهد انجام نمی‏دهد، غروب که احتمال حرمت می‏دهد انجام می‏دهد. ببینید از بحث ما خارج شد پس اینکه ما به شما گفتیم در این شبهه موضوعیه شما می‏توانید یعنی مخالفتش مخالفت التزامی است و مخالفت عملیه در آن نیست در صورتی است که آن زمان وجوب حرمت متحد باشد والا اگر زمان دو تا باشد از بحث ما خارج می‏شود یعنی مخالفت دیگر التزامیه نیست مخالفت عملیه هم در آن تصور می‏شود. این برای شبهه موضوعی.

می‏آییم سراغ شبهه حکمی، ما در آن شبهه حکمی مثل همان میت منافق گفتیم اینجا هم فقط مخالفت التزامی است اما به یک شرط به شرط اینکه احدهما المعین تعبّدی نباشد اگر احدهما المعین یعنی یا وجوبش مثلاً تعبّدی باشد یا حرمتش اگر یک دانه از اینها تعبّدی باشد تعبّدی یعنی قصد قربت در آن معتبر باشد اگر که در آن شبهه حکمیه احدهما المعینش تعبّدی باشد آنجا هم مخالفت عملیه دارد لذا این مثالی که من زدم چیه آقا؟ هر دو آنها توصلی است یعنی میت منافق دفنش واجب باشد قصد قربت نمی‏خواهد، حرام هم باشد ترکش قصد قربت نمی‏خواهد. آخر توصلیات ما الان هیچ کدام شُرب خمر نمی‏کنیم حالا قصد قربت می‏کنیم قصد قربت نمی‏خواهد نماز می‏خواهیم بخوانیم قصد قربت می‏خواهد اما دیگر حالا بخواهیم شراب نخوریم که لازم نیست قصد قربت بکنیم. پس بنابراین ایشان می‏فرماید ما اینکه به شما گفتیم این دفن میت منافق فقط مخالفت التزامیه دارد به خاطر این است که اگر واجب باشد دفنش فعلش قصد قربت نمی‏خواهد اگر حرام باشد ترکش قصد قربت نمی‏خواهد هر کدام باشد توصلی است در آنجاست که مخالفت عملیه ندارد والّا اگر احدهما المعنیش تعبّدی باشد آنجا مخالفت عملیه دارد. یک مثال من فکر کردم این مثال را عنایت بکنید: زنی را در نظر بگیرید که ایام عادت ماهیانه ‏اش پنج روز است از اول ماه تا پنج روز حیض می‏بیند و بعد هم روز ششم پاک می‏شود و غسل می‏کند و نماز را باید بخواند، این ماه روز ششم هم رؤیت دم کرد روز هفتم هم رؤیت دم کرد، به این زمان می‏گویند ایام استظهار، یعنی این زن نمی‏داند چه کار بکند؟ ایام استظهار بعضی‏ها می‏گویند نمازش را احتیاطا بخواند تا بعد ببینیم چی می‏شود چون بعدا روشن می‏شود که این حیض است که نماز نباید بخواند یا اینها استحاضه است باید نماز بخواند. خوب حالا عنایت کنید الان این زن امرش دائر بین وجوب و حرمت است نمی‏داند این خونها حیض است که نماز بهش حرام باشد یا نه استحاضه است حیضش تمام شده طبق ماههای گذشته که نماز برایش واجب باشد. خوب اینجا الان می‏داند این خانم در این ایام استظهار می‏داند نماز یا برایش واجب است یا برایش حرام است. اما اگر واجب باشد قصد قربت می‏خواهد دیگر حرام باشد که ترکش قصد قربت نمی‏خواهد. دقت کردید چه مثالی زدیم می‏خواهیم بگوییم دَوَران امر است یعنی معلومُ بالاجمال است یا واجب است یا حرام است اما احدهما المعینش تعبّدی است، معین کدام است؟ یعنی این نماز اگر واجب باشد قصد قربت می‏خواهد، خوب در اینجا این خانم می‏تواند مخالفت عملیه هم بکند چه کار می‏کند؟ بلند می‏شود در این دو سه روز نماز می‏خواند بدون قصد قربت. خوب این مخالفت عملی کرده چون اگر حرام باشد آورده اگر هم واجب باشد بدون قصد قربت آورده به درد نمی‏خورد.

پس دقت فرمودید اینکه ما گفتیم در شبهه حکمیه مخالفتش فقط التزامی است عملی نیست در صورتی که هر دو توصلی باشد مثل این مثالی که من زدم در آنجاست که مخالفت عملیه ندارد واجب باشد قصد قربت نمی‏خواهد حرام هم باشد قصد قربت نمی‏خواهد ترکش. اما این مثالی که ما الان زدیم خوب در این مثال احدهما المعّینش تعبّدی است، چون احدهما المعینش تعبّدی هست مخالفت عملیه تصور می‏شود، یعنی چه کار می‏کند این خانم؟ یک نماز می‏خواند بدون قصد قربت البته بنابر اینکه نماز حائض حرمت ذاتی داشته باشد چون یک بحثی است حق هم نیست که حرمت تشریعی دارد بنابر اینکه بگوییم نماز حائض حرمت ذاتی دارد. خوب حالا این زن اگر این نماز را خواند بدون قصد قربت قطعا مخالفت کرده چرا؟ چون اگر حرام باشد انجام داده اگر هم واجب باشد با قصد قربت واجب است این که قصد قربت نکرده مخالفت عملیه هم تصور می‏شود.

خلاصه بحث را جمعش کنیم آقا، مخالفت دو جور است: التزامی یعنی قلبی و عملی، التزامی‏اش هم دو جور است: شبهه موضوعی، شبهه حکمی، شبهه موضوعی و شبهه حکمی اینها مخالفتهایش فقط التزامی است ولی به شرط اینکه آن قیدها رعایت بشود والّا اگر آن قیدها را رعایت نکنیم از بحث ما خارج می‏شود یعنی مخالفت عملیه دارد اینجا دیگر از بحث ما که مخالفت التزامیه است خارج می‏شود.

حالا عنایت بفرمایید، ما روز اول درس آقا با سینه درد و مریضی هم صبح ما آمدیم و هم حالا و هم عصری دیگر حالا دعا بفرمایید. خوب مخالفت معلوم بالاجمال دو جور است الاول: مخالفتُ من الحیث الالتزام یعنی مخالفت قلبی مخالفت جوانحی یعنی جوارحی مخالفت نمی‏کنم ولی جوانحی قلبی مخالفت می‏توانم بکنم می‏خواهد دو تا مثال بزند برای این مخالفت التزامی یک دانه شبهه موضوعیه و یک دانه شبهه حکمیه شبهه موضوعیه ‏اش مثل این مثال: مثل التزام باباحة وطی المرأة المردّدة بین من حرم وطیها بالحلف و من وجب وطیها بالحلف یعنی یقین دارد اول ساعت دوازده یقین دارد یک تکلیفی بهش متوجه می‏شود اما نمی‏داند آن تکلیف این است که انجام بدهد وطی را یا انجام ندهد وطی را، ولی می‏داند یک تکلیفی به عهده ‏اش آمده خوب اینجا فقط مخالفت التزامی است یعنی در دل می‏گوییم نه وطیش واجب است و نه وطیش حرام است اما مخالفت عملیه ندارد ولی به این شرط معَ ما گفتیم مخالفت عملیه ندارد فقط مخالفت التزامیه دارد ولی به شرطی که این را رعایت بکنیم اتحاد زمان وجوب و حرمت را که من اول دوازده مثال زدم یعنی اول ساعت دوارده نمی‏دانم وطی واجب است یا حرام است والّا اگر زمان دو تا بشود از بحث ما خارج می‏شود یا من علم اجمالی دارم اول ظهر قسم خوردم به وطی و اول مغرب قسم خوردم به وطی اما نمی‏دانم کدام است می‏دانم یک قسمی خورده شده در این دو ساعت ولی نمی‏دانم آنجا این بوده اینجا آن این مخالفت عملیه دارد. ظهر را که احتمال وجوب وطی می‏دهد انجام نمی‏دهد، غروب را که احتمال حرمت می‏دهد انجام می‏دهد. پس اینکه ما گفتیم این مخالفت التزامیه است با این قید با قید اتحاد زمانی الوجوب و الحرمة این یک مثال مال شبهه موضوعی.

و مثل التزام باباحة موضوع کلّی، آن موضوع جزیی بود این شد شبهه موضوعیه، این موضوع کلی می‌شود شبهه حکمیه، مثل همان دفن میت منافق: خوب ببینید یک موضوع کلی آیا از نظر اسلام که دفن مسلمانها واجب است دفن کفار حرام است آیا منافقین چه حکمی دارند؟ اینجا من خوب بالاخره آن هم یا واجب است یا حرام است دیگر یا ملحق به مسلمان هاست دفنش واجب است یا ملحق به کفّار است دفنش حرام است حالا نمی‏دانم واجب است یا حرام است در دل می‏گویم چی؟ می‏گویم نه واجب است و نه حرام است ملتزم می‏شوم در قلبم ملتزم می‏شوم می‏گویم این موضوع کلی امرش مرددّ بین وجوب و حرمت است مباح است یعنی اصل عدم وجوب اصل عدم حرمت، این هم فقط مخالفت التزامی است معَ این هم قید دوم این هم در صورتی التزامی است که این قید رعایت بشود یعنی هر دو توصلی باشد مثل همین میت منافقی که من مثال زدم والّا اگر احدهما المعین از این دو تا یعنی این واجب و حرام احدهما المعینش اگر تعبّدی باشد آنجا مخالفتش مخالفت عملیه تصوّر می‏شود. پس التزامیه است کی؟ آنموقعی که نباشد احدهما المعین تعبّدیا، تعبّدی یعن چی؟ یعنی یعتبر فیه قصد الأمتثال ببینید آقا خلاصه یک وقت این واجب و حرام هر دوتوصلی است مثل همین میت منافق که من مثال زدم واجب باشد توسلی است حرام هم باشد توسلی است یک وقت هر دو تعبّدی است یک وقت احدهما المعینش تعبّدی است یک وقت احدهما لا بعینه‏اش تعبّدی است، در دو صورت مخالفت عملیه دارد کجا؟ آنجایی که هر دو تعبّدی باشد یا احدهما المعینش تعبّدی باشد آنجا مخالفت عملیه هم دارد اما آنجایی که هر دو توصلی باشد که من مثال زدم یا احدهما المعینش تعبّدی باشد باز مثل همان نماز حائضی که من مثال زدم آنجاها مخالفت عملیه لازم می‏آید. غرض عنایت کنید چهار صورت شد اینکه من می‏دانم این کار یا واجب است یا حرام است یک وقت هر دو توصلی است مثل همان دفن میت منافق واجب باشد توسلی است حرام هم باشد توصلی است یک وقت هر دو تعبّدی است، یک وقت احدهما المعینش تعبّدی است یک وقت احدهما لا بعینه‏اش تعبّدی است، ایشان همه را نگفته یک صورتش را گفته در این چهار صورت دو صورتش مخالفت عملیه هم دارد کجا؟ آنجایی که هر دو تعبّدی باشد یا احدهما المعینش تعبّدی باشد. والّا آنجا که هر دو توصلی باشد مثل آن میت منافق که من مثال زدم یا احدهما لا بعینه ‏اش تعبّدی باشد آنجا مخالفت عملیه ندارد.

لذا ایشان می‏فرماید که پس نتیجتا آقا این شبهه موضوعیه و شبهه حکمیه که ما گفتیم مخالفت‌هایش التزامی است در صورتی است که آن قیدها رعایت بشود والّا اگر آن قیدها رعایت نشود از بحث ما خارج می‏شود یعنی دیگر مخالفت التزامیه نیست مخالفت، مخالفت عملی است لذا ایشان می‏فرماید: فانّ المخالفة فی المثالین، مثالین کدام است؟ این آقا بگوید این زن نه وطیش واجب است نه حرام است، یا در آن مثال بگوید میت منافق نه دفنش واجب است و نه حرام است مخالفت التزامی در این دو مثال لیس من حیث العمل، البته با آن دو تا قید این دو تا مثال با رعایت آن دو تا قید مخالفت عملیه ندارد چرا مخالفت عملیه ندارد؟ لأنّهُ لا یخلو برای اینکه این مکلّف خالی نیست از اینکه یا فاعل است یا تارک، یعنی یا انجام می‏دهد که موافق با احتمال وجوب است یا ترک می‏کند که موافق با احتمال حرمت است فلا قطعَ بالمخالفة الّا من حیث الالتزام پس در این دو مثال با رعایت آن دو قید مخالفت، فقط مخالفت التزامی است و اصلاً مخالفت عملیه ندارد.

الثانی: قسم دومش نه، قسم دوم مخالفت علم مخالفت عملی است مخالفت عملی هم باز مثال متعدد دارد هم شبهه تحریمیه و هم وجوبیه، من علم اجمالی دارم یکی از این دو تا خمر است یکی از این دو تا غصب است خوب چه کار می‏کنم؟ اینجا هر دو را برمی‏دارم می‏خورم هر دو را انجام می‏دهم که اینجا هم مخالفت التزامی است یعنی در دل نه وجوب را قبول کردم و نه حرمت را و مخالفت عملیه هم کردم این مال شبهه تحریمیه، پس مثال مخالفت عملیه کجاست؟ دو تا ظرف کنار من است علم اجمالی دارم که یکی از این دو تا نجس است یا غصب است اینجا مخالفت عملیه تصور می‏شود چه کار می‏کنم؟ هم این را مصرف می‏کنم و هم آن را. این شد مخالفت عملیه در شبهه تحریمیه.

یک مثال هم برای شبهه وجوبیه ‏اش می‏زند: من علم اجمالی دارم که در زمان غیبت روز جمعه یا نماز ظهر بر من واجب است یا نماز جمعه هیچ کدام را نمی‏خوانم، پس ببینید اینها در مقابل اولی ‏ها شد، اولی‏‌ها فقط مخالفتش التزامی بود ولی در این دومی مخالفتش عملی است.

الثانی: مخالفتةُ یعنی مخالفت آن علم اجمالی با آن علم اجمالی مخالفت می‏کنم ولی از حیث عمل مثلاً چه کار می‏کنم؟ ترک می‏کنم آن دو امری را که یعلم بوجوب احدهما ظهر و جمعه، یعنی ترک می‏کنم هم ظهر را و هم جمعه ‏ای را که علم اجمالی به وجوب یکیش دارم، این مال وجوبیه است. مال تحریمیه‏اش: مرتکب می‏شوم دو فعلی را که علم دارم به حرمت احدهما یا این فعل حرام است یا آن فعل من هر دو را انجام می‏دهم فانّ المخالفة هنا مخالفت در اینجا از حیث عمل است اینجا مخالفت عملیه است البته ممکن است التزامی هم باشد چون عرض کردیم ماده‏ اش ماده اجتماع است یعنی هم در دل می‏گوید ولش کن یا ظهر واجب است یا جمعه می‏گوید ولش کن نه ظهر واجب است نه جمعه می‏شود التزامیه حالا آن مورد نظر ما نیست، عملیه ‏اش هم به این است نه نماز جمعه می‏خواند و نه نماز ظهر می‏خواند.

و بعد ذلک فنقول: بعد از اینکه حالا تازه می‏خواهد بحث روز به حساب بحث تنبیه چهارم را از فردا دیگر الان سینه ‏ام هیچ یاری نمی‏کند آقایان دعا کنند ما این یک ماهه خوب بودیم درس هم داشتیم منزل تا دیروز هم درسمان بود سینه‏ مان هم خوب بود حالا که بنا شده بیاییم اینجا دیشب تا حالا مریض شدیم. علی کل حال فعلاً انشاءالله بلکه فردا بیشتر بخوانیم خلاصه مطلب آقا من علم اجمالی دارم یک تکلیفی به من متوجه است اینجا می‏خواهم مخالفت بکنم مخالفت یک وقت التزامی است یک وقت عملی است التزامیش هم یک وقت شبهه موضوعی است یک وقت شبهه حکمی است آن شبهات موضوعیه و حکمیه‏ اش وقتی التزامی است مخالفت که آن شرایط رعایت بشود والّا اگر آن شرایط رعایت نشود آنها هم می‏شود مخالفت عملی تا فردا انشاءالله.

والسلام علیکم و رحمة الله.

كذبه في الدعوى ـ بأن استند إلى بيّنة ، أو إقرار ، أو اعتقاد من القرائن ـ فإنّه يملك هذا النصف في الواقع ، وكذلك إذا اشترى النصف الآخر ، فيثبت ملكه للنصفين في الواقع. وكذا الأخذ ممّن وصل إليه نصف الدرهم في مسألة الصلح ، و (١) مسألتي التحالف.

الثالث : أن يلتزم :

بتقييد الأحكام المذكورة بما إذا لم يفض إلى العلم التفصيلي بالمخالفة ، والمنع ممّا يستلزم المخالفة المعلومة تفصيلا ، كمسألة اختلاف الامّة على قولين.

وحمل أخذ المبيع في مسألتي التحالف على كونه تقاصّا شرعيا قهريّا عمّا يدّعيه من الثمن ، أو انفساخ البيع بالتحالف من أصله ، أو من حينه.

وكون أخذ نصف الدرهم مصالحة قهريّة.

وعليك بالتأمّل في دفع الإشكال عن كلّ مورد بأحد الامور المذكورة ؛ فإنّ اعتبار العلم التفصيلي بالحكم الواقعي وحرمة مخالفته ممّا لا يقبل التخصيص بإجماع أو نحوه.

أقسام مخالفة العلم الإجمالي

إذا عرفت هذا ، فلنعد إلى حكم مخالفة العلم الإجمالي ، فنقول :

مخالفة الحكم المعلوم بالإجمال يتصوّر على وجهين :

الأوّل (٢) : مخالفته من حيث الالتزام ، كالالتزام بإباحة وطء المرأة المردّدة بين من حرم وطؤها بالحلف ومن وجب وطؤها به مع اتّحاد

__________________

(١) في (ت) و (ه) زيادة : «كذا في».

(٢) كذا في (ظ) ، وفي غيرها : «أحدهما».

زماني الوجوب والحرمة ، وكالالتزام بإباحة موضوع كليّ مردّد أمره بين الوجوب والتحريم مع عدم كون أحدهما المعيّن تعبّديا يعتبر فيه قصد الامتثال ؛ فإنّ المخالفة في المثالين ليست (١) من حيث العمل ؛ لأنّه لا يخلو من الفعل الموافق للوجوب والترك الموافق للحرمة ، فلا قطع بالمخالفة إلاّ من حيث الالتزام بإباحة الفعل.

الثاني : مخالفته من حيث العمل ، كترك الأمرين اللذين يعلم بوجوب أحدهما ، وارتكاب فعلين يعلم بحرمة أحدهما ، فإنّ المخالفة هنا من حيث العمل.

وبعد ذلك ، نقول (٢) :

جواز المخالفة الالتزاميّة للعلم الإجمالي

أمّا المخالفة الغير العمليّة ، فالظاهر جوازها في الشبهة الموضوعيّة والحكمية معا ، سواء كان الاشتباه والترديد بين حكمين لموضوع واحد كالمثالين المتقدّمين ، أو بين حكمين لموضوعين ، كطهارة البدن وبقاء الحدث لمن توضّأ غفلة بمائع مردّد بين الماء والبول.

أمّا في الشبهة الموضوعيّة ؛ فلأنّ الأصل في الشبهة الموضوعيّة إنّما يخرج مجراه عن موضوع التكليفين ، فيقال : الأصل عدم تعلّق الحلف بوطء هذه وعدم تعلّق الحلف بترك وطئها ، فتخرج المرأة بذلك عن موضوع حكمي التحريم والوجوب ، فيحكم (٣) بالإباحة ؛ لأجل الخروج عن موضوع الوجوب والحرمة ، لا لأجل طرحهما. وكذا الكلام في

__________________

(١) كذا في (ت) ، وفي غيرها : «ليس».

(٢) في غير (ت) و (ه) : «فنقول».

(٣) في (ت) ، (ص) ، (ل) و (ه) : «فنحكم».