ثانیا سلّمنا (جواب دوم مرحوم شیخ به اخباریین)، حالا بر فرض قبول بکنید توسیط حجت را، توسیط حجت یعنی صدور عن الحجة، بر فرض هم قبول کنیم که توسیط حجت معتبر است یعنی صدور عن المعصوم هم حتما لازم است موضوعیت دارد بر فرض هم این را بپذیریم لکنّا ننمنع تلازم بین توسیط و السماع نهایتش ما توسیط را پذیرفتیم یعنی نهایتش ما بپذیریم که باید حکم صادر عن المعصوم باشد اما صدور عن المعصوم منحصر به سماع نیست ما از راه دیگر هم میتوانیم صدور عن المعصوم را ثابت کنیم عنایت کردید لکنا همین بود عبارت دیگر، لکنّا نمنع تلازم بین توسیط و السماع توسیط یعنی صدور از حجت خیلی خوب پذیرفتیم، پذیرفتیم که توسیط معتبر است یعنی حکم معتبر است کی؟ آنموقع که صدور عن الحجة باشد، باشد پذیرفتیم اما این صدور عن الحجة ملازمه ندارد منحصر نیست به راه سماع از راه دیگری هم اگر ما این صدور عن الحجة را درستش کردیم، درست میشود دیگر. پس ما نهایت صدور عن الحجة میخواهیم، توسیط میخواهیم، اما نه اینکه حتما آن صدور عن الحجة از راه سماع باشد اگر از راه دیگری هم ما توانستیم ثابت بکنیم که این حکم صادر عن الحجة است درست است خُب برای این مطلب آقا من مجبورم میتوانیم ترجمه بکنیم و در عرض پنج شش ثانیه عبارت را معنا کنیم و برویم جلو ولی یک عموم بلوا ایشان دارد بلوی یعنی احتیاج یک مسئله عام البلوی یعنی یک مسئلهای که همه بهش احتیاج دارند ایشان عبارتشان همین است ما اگر همین را ترجمه بکنیم برویم جلو شما هم دیگر چیزی طلبکار نیستید.
[مثال برای مساله عموم بلوی]
اما اجازه بدهید یک مثال فقهی بزنم هم یک مسئله شرعی بلد میشویم و هم عبارت را با ترجمه نمیخوانیم، عبارت را واقعا معنا میکنید که شیخ چی میخواهد بفرماید قبل از اینکه وارد کتاب بشویم این مثال را عرض میکنم، میدانید بعضی از احکام و مسائل عام البلوی است که یعنی همه مردم همه مسلمانها دچارش هستند حالا میخواهد شهری باشد میخواهد دهاتی میخواهد شیعه باشد میخواهد سنی، میخواهد عالم باشد میخواهد جاهل مسلمان بعضی از احکامش عام البلوی است. یعنی همه بهش احتیاج دارند. خوب اینجور مسائل عام البلوی که حالا مثالش را میزنم اگر یک مسئله عام البلوایی ما داشتیم که مورد احتیاج همه روزمان بود ولی تو ادله هم پیدا نکردیم حکمش را این را چه کار باید بکنیم؟
[تعریف قصد و قربت و قصد وجه]
مثال قصد وجه نمیدانم شنیدید یا نه ما یک قصد قربت داریم یک قصد وجه داریم. قصد قربت این است یعنی عبادات بدون قصد قربت باطل است. پس قصد قربت مسلم در عبادات شرط است که اگر شما هزار سال نماز بخوانی بدون قصد قربت هیچ ارزشی ندارد. خوب این که روشن است. قصد وجه چی است؟ قصد وجه کدام است؟ قصد وجه این است که نمازهای روزانه را که میخواهم بخوانم قصد واجب بکنم، اگر نماز شب بخواهم بخوانم قصد استحباب، ما چهار پنج نفر عالم داریم یکیشان یادم میآید سید رضی، سید مرتضی، علامه حلی، احتمالاً آقای میرزای قمی یک پنج شش نفرند که به عدد انگشتان دست قطعا نمیرسند این پنج شش تا بزرگوار گفته اند غیر از اینکه در عبادات قصد قربت معتبر است قصد وجه هم معتبر است. یعنی الان شما بخواهی نماز صبح بخوانی تو عوام قصد وجه میکنند میگویند دو رکعت نماز صبح واجب به جا میآورم قربة الی الله این واجب قصد وجه است یعنی نماز شب بخواهد بخواند میگوید دو رکعت نماز شب مستحب به جا میآورم قربة الی الله قصد وجوب و قصد استحباب را بهش میگویند قصد وجه. این چهار پنج نفر بزرگوار میگویند غیر از اینکه در عبادات قصد قربت معتبر است عمل باید برای خدا باشد قصد وجه هم معتبر است یعنی اگر میخواهید نماز صبح بخوانید باید بگویی دو رکعت نماز صبح واجب به جا میآورم قربة الی الله، اگر میخواهی نماز شب بخوانی بگویی دو رکعت نماز شب مستحب به جا می آورم قربة الی الله. خوب این چهار، پنج نفر قصد وجه را معتبر میدانند این چهار پنج تا را بگذارید کنار یک نفر این حرف را قبول ندارد تمام علما بالاتفاق شیعه یا سنی میگویند قصد وجه در اعمال معتبر نیست شما لازم نیست بگویی نماز واجب، نماز میخوانم برای خدا دیگر واجب و مستحبش لزومی ندارد بگویی خب حالا ایشان میفرماید این مسئله عام البلوی است. چرا عام البلوی ست؟ الان یک چهارم جمعیت کره زمین میگویند مسلمانها هستند دیگر یک چهارم جمعیت کره زمین مسلمانها هستند اعم از شیعه و سنی خوب حالا این میلیاردها یا مثلاً یک میلیارد دو میلیارد مسلمانی که هستند روزی پنج بار لااقل با این سر و کار دارند دیگر دیگر لااقل پنج تا نماز واجب را که دیگر مسلمانهای مومن میخوانند پس مسلمانها اینهمه صدها میلیون مسلمان روزی چند بار با این عمل سر و کار دارند یعنی با نماز و نمیدانند بالاخره که قصد وجه معتبر است یا معتبر نیست چه کار بکنیم؟ این مسئله میشود عام البلوی بعضی از مسائل هست خوب عام البلوی نیست. ولی این قصد وجه چون مربوط به نماز است و نماز هم لااقل روزی پنج بار خوانده میشود این میشود مسئله عام البلوی. که آیا قصد وجه هم مثل قصد قربت اعتبار دارد در عبادات یا اعتبار ندارد خب ما از راه قاعده لطف از راه اینکه یقین داریم شارع مقدس تا قیامت مسلمانها را مهمل نمیگذارد ما میدانیم اگر این واجب بود حتما به دست ما میرسید، لو کان لشتهر بان اگر یک همچنین چیزی واجب بود لااقل یک روایت ضعیف شما پیدا کنید بگردید اگر شما تو آیات تو روایات ولو تو روایات ضعیف امکان ندارد شما یک دلیلی ولو ضعیف پیدا بکنید که امام فرموده باشد قصد وجه در نماز معتبر است، لو کان لشتهر بان، اگر چه این چیزی بود چون مسئله عام البلوی است دیگر تا قیامت همه مسلمانها هر روز باهاش سر و کار دارند اگر این مسئله عام البلوی یعنی اعتبار قصد وجه لازم بود حتما حتما شارع میفرمود. شارعی که لطف دارد با بندگان نمیخواهد واجبات واقعی از دستشان برود اگر چنین چیزی واجب بود حتما شارع میفرمود ولی ما اصلاً پیدا نکردیم. حالا چرا آن چهار پنج نفر بزرگوار گفتند آن باشد فعلاً بعدها میخوانیم. غیر از این چهار پنج نفر میگویند واجب نیست برای همین است. میگویند اگر واجب بود لااقل به دست ما میرسید چرا؟ برای اینکه عام البلوی است و عقل به ما میگوید چی؟ میگوید خاطر جمع باش من عقل متسقل حکم میکنم به اینکه قصد وجه معتبر نیست، میبینید حالا میخواهیم چه کار کنیم پس در مسائل عام البلوی عقل مستقل میگوید آقا چنین چیزی وجود ندارد اگر داشت حتما به دست ما میرسید چون عام البلوی است یک مسئلهای نیست که در طول عمرش انسان یک بار برایش اتفاق بیفتد شارع مقدس هم که لطف دارد با بندگان نمیشود یک چیزی واجب باشد و هر روز هم باهاش سر و کار داشته باشند و دلیل وجوبش را نگوید عقل میگوید چی؟ عقل میگوید من حکم میکنم عدم اعتبار قصد وجه یعنی قصد وجه اعتبار ندارد حکم بذلک العقل المستقل بخواهید صغری و کبری هم درست بکنید میشود. عدم اعتبار قصد وجه این صغری عدم اعتبار قصد وجه حکم به العقل المستقل، و کلما حکم به العقل المستقل قطعنا بصدوره عن الحجة وقتی عقل مستقل به ما میگوید قصد وجه معتبر نیست ما یقین میکنیم که معصوم هم این حرف را زده ببینید صدور عن الحجة را درست کردیم. یعنی الان قصد قربت واجب است صدر عن الحجة به طریق سماع، قصد وجه معتبر نیست این هم صدر عن الحجة، ولی از راه غیر سماع. دقت کردید قصد وجه با قصد قربت فرق دارد هر دو صدر عن الحجة است اما اعتبار قصد قربت صدر عن الحجة من طریق سماع یعنی از ائمه از خدا شنیدیم که باید اعمال عبادی قصد قربت داشته باشد پس قصد قربت اعتبار قصد قربت صدر من الحجة من طریق سماع. عدم اعتبار قصد وجه آن هم صدر من الحجة ولی نه من طریق سماع، من طریق عقل یعنی عقل به ما میگوید این عام البلوی است اگر عام البلوی شد اگر واجب بود حتما شارع میگفت. حالا که شارع نفرموده پس واجب نیست. حالا که واجب نیست پس معلوم میشود معصوم هم گفته واجب نیست. ببنیید نمنع التلازم بین التوسیط و السماع نهایتش توسیط میخواهیم، نهایتش صدر عن المعصوم میخواهیم اما کی گفت حتما از راه سماع ما از راه غیر سماع یعنی از راه عقل هم میتوانیم ثابت بکنیم که همین عدم اعتبار قصد وجه این هم صدر عن المعصوم منتها نه از راه سماع اعتبار قصد قربة صدر عن المعصوم از راه سماع. عدم قصد وجه آن هم صدر عن المعصوم ولی لا من طریق سماع از راه عقل چون مسئله عام البلوی است، چون شارع لطف دارد با بندگان، نمیخواهد بندگان محروم باشند از یک امر واجب اگر بود هر روز مسلمانها بهش احتیاج دارند اگر واجب بود حتما میفرمود حالا که نفرموده عقل حکم میکند به اینکه واجب نیست و کل ما حکم عقل المستقل به اینکه قصد وجه واجب نیست، قطعنا علمنا اجمالاً که شارع فرموده قصد وجه معتبر نیست منتها لا به سماع، یعنی شارع به سماع نگفته قصد وجه معتبر نیست بلکه ما از این راه عقلی. حالا روشن شد آن لکنا نمنع التلازم ما قبول نداریم تلازم بین توسیط و سماع را نهایتش توسیط حجة لازم باشد نهایتش صدور عن الحجة لازم باشد منحصر به سماع نیست صدور عن الحجة از راه غیر سماع هم میتوانیم ثابت بکنیم در مسائل عام البلوی، چون در مسئله عام البلوی عقل مستقلاً چنین حکمی میکند. حالا عنایت بفرمایید [تطبیق] ایشان میفرمایند ثانیا ما که گفتیم وجوب اطاعت مشروط به توسیط حجة نیست حالا سلّمنا، سلّمنا که مشروط است یعنی تبلیغ و توسیط حجت دخیل در وجوب اطاعت است لکنا نمنع تلازم بین توسیط و السماع، نهایت توسیط و تبلیغ و اینها همه یکی است نهایتش تبلیغ حجة معتبر، نهایتش صدور عن الحجة معتبر اما منحصر نیست به سماع از راه غیر سماع هم ما میتوانیم ثابت بکنیم که این حکم از حجت صادر شده لکنا اذا علمنا اجمالاً، ما الان اجمالاً میدانیم حكم الواقعة الفلانية عدم اعتبار قصد وجه، واقعه فلانیه یعنی عدم اعتبار قصد وجه لعموم الابتلاء بها، یعنی عام البلوی است مورد احتیاج همه مسلمانهاست تا انقراض عالم آن هم روزی چند بار همه بهش احتیاج دارند. خُب آیا در این مسئله عام البلوی میشود یک چیزی واجب باشد واقعا شرط صحت نماز باشد و ائمه نفرموده باشند؟ امکان ندارد. حالا که نفرموده اند عقل مستقل میگوید قصد وجه در نماز اعتبار ندارد. وقتی عقل مستقل این حرف را زد علمنا که شرع هم همین حرف را میزند پس میبینید کأنه الان ما اعتبار قصد قربت را صدر عن الحجة حکمش، ولی من طریق سماع، عدم اعتبار قصد وجه آن هم صدر عن الحجة ولی لا من طریق سماع، از راه دیگر از راه صغری و کبری منطقی ثابت کردیم حتما حتما شارع مقدس به ما فرموده که قصد وجه در عمل معتبر نیست. لذا میفرماید حکم واقعه فلانیه سوال: استاد:... آن قاعده لطف است که در اجماع شیخ طوسی میگوید آن را قبول ندارند نوعا این غرض غیر از آن است. ما میدانیم شارع مقدس نمیشود یک واجب همه روزه بر ما، این قاعده لطف را حالا نیاوریم، ما میدانیم شارع مقدس یک تکلیفی بر عهده میلیاردها مسلمان از روز اول تا انقراض عالم گذاشته و این واجب که به عهده اینها گذاشته مشروط است صحتش به یک چیزی و او چیزی نفرموده. خوب ما یقین داریم اگر آن چیز واجب بود حتما حتما شارع میفرمود. از اینی که نفرموده عقل مستقل میگوید آقا من حکم میکنم که قصد وجه در عمل اعتبار ندارد وقتی عقل مستقل، بنا شد قانون ملازمه را قبول کنیم دیگر، آقای بحرانی هم قبول کرد قانون ملازمه را در عقل فطری. وقتی عقل فطری مستقل حکم کرد با این بیانی که من عرض کردم که قصد وجه معتبر نیست کل ما حکم به العقل حکم به الشرع، یقین میکنیم که شارع هم همین حکم را کرده پس صدر عن الحجة درست شد، توسیط عن الحجة درست شد ولی منحصر به سماع نیست لذا ایشان میفرماید که نتیجتا ما میدانیم این عدم اعتبار قصد وجه به خاطر عام البلوی بودنش که عقل میگوید واجب نیست قطع پیدا میکنیم که صدر یقینا من الحجة ببینید این صدور از حجة همان توصیت است یعنی خلاصه با آن بیان عقلی صدور عن الحجة آن توسیط و تبلیغ حجت صادر شد. مضافا به اینکه سوال: استاد:... بله دیگر همین پس ما میگوییم همینقدر که نگفتند، واجب نیست. پس معلوم میشود شارع گفته نه صحت عمل مشروط به قصد وجه نیست، مشروط به قصد قربت است والا اگر صحت عمل مشروط به قصد وجه بود آن را هم میگفتند. پس معلوم میشود حالا که نگفتند با اینکه مسئله عام البلوی است معلوم است واجب نیست. خب ایشان میگویند مضافا تایید همه ما میآوریم مضافا به اینکه حدیث غدیر یعنی حدیثی که پیغمبر سوال: استاد:... خب آن ابتلاء به آن حکم واقعه فلانیه است دیگر سوال: استاد:... خب آیا لازم است من قصد وجوب بکنم نماز صبح واجب است اما من تو نیتم باید قصد بکنم نماز واجب میخوانم نه دیگر قصد وجه که اعتبار ندارد همین را داریم عرض میکنیم. خلاصه آنی که معتبر است قصد قربت است قصد وجه اگر معتبر بود آن را هم میگفتند. حالا که نگفتند عقل میگوید پس یقینا واجب نیست حالا که عقل میگوید یقینا واجب نیست میفهمیم که شارع هم گفته یقینا واجب نیست میبینیم که الان توسیط حجت درست شد ولی نه از راه سماع بلکه از راه عقل. حالا ایشان میگوید مضافا الی ما ورد مؤید هم دارد این حرف ما. ما الان یک حدیثی میخوانیم که نه تنها عام البلویها را گفتند بلکه غیر عام البلویها را هم همه را گفتند. پیغمبر در حجه الوداع فرمودند: آنچه که شما را بهشتی میکرد گفتم انجام بدهید آنچه را که شماها را جهنمی میکرد گفتم انجام ندهید چیزی فروگذار نکردم ما من شیء میدانید که نکره در سیاق نفی افاده عموم میکند یعنی چیزی نیست که من بر شما نگفته باشم، پس این هم مؤید حرف ما. که حتما حتما اگر واجب بود طبق این حدیث میفرمود. پس این حدیث غدیر هم یعنی حدیث حجه الوادع پیغمبر هم این مؤید این است که ما گفتیم، که اگر چیزی را ما پیدا نکردیم میفهمیم واجب نیست والا اگر واجب بود میفرمودند. حالا عنایت بفرمایید مضافا الی ما ورد، [باب ۱۲ از ابواب مقدماتها] وسائل جلد ۱۲ ص ۲۷ حدیث ۲ بحار و اینها هم نقل کردند اما چون عبارتهایش یک خرده با کتاب ما یعنی با حدیثی که ایشان نقل میکند چون یک قدری عبارتها مختلف است من از بحار آدرس نمیدهم همین به وسائل مراجعه کنید جلد ۱۲ این وسائ لهای ۲۰ جلدی ص ۲۷ حدیث ۲، مضافا الی ما ورد من قوله علیه السلام حدیث اینجوری است عن ابی حمزة ثمالی عن ابی جعفر علیه السلام امام پنجم قال: خطب رسول الله فی حجه الوداع، عنایت کردید حدیث را عن ابی حمزة ثمالی عن ابی جعفر باقر علیه السلام قال خطب رسول الله فی حجه الوداع میفرمودند: معاشر الناس البته حدیث یا ایها الناس است معاشر الناس تو حدیث نیست ایها الناس است، ایها الناس ما من شیء یقربکم الی الجنة ببینید این شیء نکره است در سیاق نفی است یعنی هیچ چیز را فروگذار نکردم نبوده چیزی که شماها را نزدیک به بهشت بکند و دور بکند شما را از آتش الا امرتکم به، یعنی هر چه که شما را به بهشت نزدیک میکرد و از جهنم دور میکرد من گفتم انجام بدهید. و ما من شیء به عکسش چیزی نبوده که شما را نزدیک به نار بکند و دورتان بکند از بهشت الا وقد نهیتکم عن، یعنی هر چیزی هم که شماها را جهنمی میکرد آنها را هم گفتم خوب ببینید این حدیث میگوید امکان ندارد چیزی باشد در حکم الله و من برای شما نگفته باشم تازه پیغمبر دارند میگویند حالا چقدر چیزها را ائمه بعدی گفتند که دیگر به طریق اولی، این مؤید این است که اگر ما دلیل پیدا نکردیم بر اعتبار قصد وجه میفهمیم که حتما واجب نیست و میفهمیم هم که معصوم فرموده واجب نیست. نتیجتا این حدیث هم موید این است که امورات عام البلوی اگر دلیل بر اعتبارش نداشتیم معلوم میشود واجب نیست ما هم که همین را گفتیم یعنی الان از راه عقل مستقل ما به دست آوردیم که امام معصوم فرموده قصد وجه معتبر نیست اما نه از راه سماع از راه عقل فهمیدیم که معصوم چنین چیزی گفته پس بر فرض هم صدور عن الحجة لازم باشد منحصر به سماع نیست از راه غیر سماع هم ما میتوانیم صدور عن الحجة را ثابت کنیم. سوال: استاد:... آنکه شبهه است در شبهات وجوبی شک در تکلیف باشد این مؤید اتفاقا، نمیدانم آیا قصد وجه معتبر است و سوال: استاد: ... عرض کردیم خیلی خوب حالا حدس بفرمایید شما عرض کردیم اصل هم بگویید عیبی ندارد. ما میخواهیم صدور عن الحجة درست کنیم حالا یا از راه اصالت برای شما مؤید است یعنی مخالف با من نیستید ما میخواهیم صدور عن الحجة میخواهیم در احکام مان این صدور عن الحجة از راه سماع باشد، باشد از راه عقل است باشد، از راه اصالت البرائة است باشد، علی کل حال ما که از راه اصالة البرائة میخواهیم بگوییم توتون حرام نیست یعنی معصوم فرموده ظاهرا توتون حرام نیست علی کل حال آنهم مؤید است ما میخواهیم بگوییم صدور عن الحجة منحصر به سماع نیست راههای دیگر هم دارد که ما صدور عن الحجة را درست بکنیم و حال آنکه سماع هم نباشد. عنایت کنید آقا سوال: استاد:... عرض کردم نمیرسد، خوب حالا رسید یعنی هم آن را جاری کنید و هم آن را عیبی ندارد. سوال: استاد: ... آخر عرض کردیم فرق عقل با اصل این است، اصل حکم ظاهری ثابت میکند، ولی عقل حکم واقعی خیلی فرق دارد چطور به آنجا نمیرسد. ما اصلاً نمیدانیم واقعا آیا قصد وجه معتبر است یا نه؟ عقل میگوید واقعا واجب نیست کی اصل همچنین کاری ازش میآید؟ اصل نهایت است اگر هم بگوید واجب نیست میگوید ظاهرا واجب نیست اصلاً خاصیت اصول همین است، ولی برخلاف عقل که میگوید واقعا واجب نیست. آقایان اشکالهای حسابی بکنند. سوال: استاد:.. بله دیگر صادر شده است از شارع، صادر شده که قصد وجه معتبر نیست میگوییم کجا صادر شده با این بیان عقلی که گفتیم
عنایت کنید آقا ایشان اینجا خوب جوری حرف زدند ایشان میفرمایند این حدیث مال حجه الوداع است. در آخر کتابشان میگوید این حدیث مال غدیر حجه الوداع است اشتباه است میبینید آخر صفحه ۴۵۶ ده پانزده صفحه مانده کتاب تمام بشود با این نسخهها اواخر صفحه ۴۵۶ را میبینید همین حدیث را ایشان نقل میکند، اما چه جوری نقل میکند؟ میگوید این حدیث در خطبه غدیریه حجه الوداع است این اشتباه است. اینجا درست میگویند پیغمبر در حجه الوداع سه ماه مانده بود به عمرشان دیگر خیلی سخنرانی داشتند دیگر ایشان هم میدانستند مرگشان نزدیک است از همان اول که راه افتادند همینطور سخنرانیهای مختلف به مناسبتهای مختلف آن روز غدیر دیگر مهمش بوده دیگر سنگ تمام گذاشتند فرمودند: الیوم اکملت لکم دینکم بخاطر اینکه امیرالمومنین ولی شد تا آن روز دین ناقص بود خوب میبینید آن خطبه غدیریه مال یک روز معینی است ولی از اولی که اینها راه افتادند یعنی پیغمبر همینطور به مناسبت صحبت کردند اسمش چی است؟ خطبههای حجه الوداع، آنی که مال غدیر است این نیست که آنی که مال غدیر است این جمله است من یادم است یک موقعی شمرده بودم نمیدانم شصت تا هفتاد تا، شصت هفتاد تا معاشرالناس پیغمبر دارند، روز غدیر، عرض کنم شاید هم کمتر باشد بین پنجاه و شصت و هفتاد، چند سال است نشمردم دیگر علی کل حال تو حدیث غدیر پیغمبر روزی که چند ساعت سخنرانی فرمودند شصت هفتاد مرتبه فرمودند معاشر الناس اینکه عرض کردم اینجا معاشر الناس نیست اینجا ایها الناس است. معاشر الناس فقط مال روز غدیر است، تو آن شصت هفتاد مرتبه یک بارش این است معاشر الناس کل حلال دللتکم علیه و کل حرام نهیتکم عنه این است مال حدیث غدیر. شما اشتباه کردید آنجا عرض کردم این حرفها مال اینجا نیست ولی احتمال میدهم من مرده باشم شما برسید به آنجا و ندانید که ایشان آنجا اشتباه کرده. از الان میگویم که رفقا وقتی به آنجا رسیدند بدانند که آنجا اشتباه کردند، اینجا درست فرمودند. اینجا فرمودند در حجه الوداع،
فردا ولادت امام حسین سلام الله علیه است به روح ایشان صلواتی ختم بفرمایید.
پس خلاصه آقا آن حدیث سوال: استاد:... حالا که ما آنجا نیستیم داریم حدیث غدیر را توضیح میدهیم میخواهم بگویم ایشان اینجا که فرمودند خطبه غدیریه این نیست، آخر عین این حدیث را آنجا نقل میکنند اینجا که فرمودند در حجه الوداع است خوب است یعنی پیغمبر تو سال آخر عمرشان این فرمایشات را فرمودند، اما نه روز غدیر، روز غدیر پس چی فرمودند معاشر الناس کل حلال دللتکم علیه و کل حرام نهیتکم عنه و لا ارجح و لا عبد من محرمات را همه را گفتم حلالها را هم گفتم حرف مرد هم یکی است و لا ارجح و لا عبده من دیگر برنمیگردم غرض آنجا ایشان اشتباه کردند، این حدیث را آنجا نقل کردند آنوقت میگویند پیغمبر این را در روز غدیر فرموده، آنی را که در روز غدیر فرموده این است که من میخوانم احتجاج جلد اول آخر صفحه ۸۱، احتجاج طبرسی را اگر داری البته چاپ قم مال آقای مصطفوی آن چاپ را من دارم جلد اول احتجاج، آخر صفحه ۸۱ تو جلد معاشر الناس روز عید غدیر فرمودند معاشر الناس و کل حلال قد دللتکم علیه و کل حرام قد نهیتکم عنه و لا ارجح و لا عبد و این حدیث هیچ ربطی به قضیه روز غدیر ندارد همینطوری که اینجا فرمودند از احادیثی است که در حجه الوداع فرمودند یعنی حدیث مستقلی است یک سخنرانی یک دقیقهای مستقل این جمله را تو حجه الوداع گفتند. حجه الوداع اعم است غیر از غدیر روز حجه الوداع است آنی که تو حجه الوداع گفتند همانی است که از احتجاج من نقل کردم. حالا شما بفرمایید، سوال: استاد:... نخیر پیغمبر کلیات را فرمودند ائمه تقریبا حالا میخوانیم بعدها دیگر حالا خیلی عجله نداشته باشید. پیغمبر کلیاتی را فرمودند درست هم فرمودند هر چی بوده من گفتم اما این هر چی بوده من گفتم را ائمه متوجه میشوند و ائمه هر چی میگویند نوعا هم غالبا خیلی جاها داریم که میگویند قال رسول الله برای اینکه از همان حدیث غدیر استفاده میکنند که پیغمبر همه احکام را فرموده اند منتها ما که در خط پایین هستیم خوب متوجه نمیشویم ائمه از همان کلیاتی که پیغمبر فرمودند و ادعا هم کردند چیزی را من فروگذار نکردم احکامی را استخراج کردند و برای ما نقل کردند.
حالا عنایت بفرمایید مضافا به اینکه این حدیث هم پس مؤید حرف ماست ما تازه گفتیم عموم البلویها اینجور این حدیث میگوید نه غیر عام البلوی هم ما هر چی بود برای شما گفتیم یعنی هر چیزی برای شما واجب بود ما گفتیم. و ما میگردیم نه تو کلمات ائمه، نه تو کلمات پیغمبر اصلاً دلیلی بر وجوب قصد وجه پیدا نمیکنیم. عقل مستقل میگوید حالا که پیدا نکردید و چون عام البلوی است اگر بود حتما باید به ما میرسید حالا که به دست ما نمیرسد و نرسیده معلوم میشود که نفرموده اند، حالا که نفرموده اند عقل مستقل میگوید من حکم میکنم به اینکه قصد وجه معتبر نیست این صغری. و کل شیء حکم العقل المستقل به اعلمنا یا قد قطعنا بعدم صدوره، یعنی عین همان او که صادر میشود، از حجت هم صادر شده با این بیان عقلی ما ثابت کردیم که قصد وجه صادر شده عن الحجة ولی نه از راه سمع بلکه از راه عقل،
ثم ادرکنا ذلک ایشان میگوید حالا ذلک الحکم یعنی همان حکم عن الحجة، ثم ادرکنا آن حکم صادر عن الحجة یا ما از راه عقل مستقل به دست میآوریم مثالش چی؟ همان که من گفتم که عقل مستقل میگوید این امر عام البلوا اگر واجب بود حتما شارع میفرمود از راه عقل مستقل این حکم صادر عن المعصوم را به دست آوردیم و اما بواسطة مقدمة عقلیه.
[مثال]
یک مثال دیگر هم باید برای اینجا بزنیم، پنج دقیقه باید معطل بشوید، یک وقت هم آقا صدور عن الحجة از راه یک مقدمه عقلیه به دست میآوریم یعنی حکم عقل بود حالا یک مقدمه عقلی است. ببینید آقا ما حدیث داریم فی الغنم السائمة زکاة، سائمة با سین میدانید یعنی چی؟ سائمة با سین، یعنی حیوانهایی که توی بیابان میچرند. فی الغنم السائمة زکاة گوسفندهایی که سائمة هستند وصف سوئم دارند یعنی تو بیابان میچرند مال خدا را میخورند از اموال عمومی استفاده میکنند باید زکاتش را بدهند. هر چهل تا گوسفندی مثلاً یک دانه باید زکات بدهند. خب میبینید از این ما چی میفهمیم صدر عن الحجة یعنی حجت فرموده گوسفندهای بیابان چر اینها زکات دارند ما از آن چی میفهمیم؟ انتفاع حکم عند انتفاع وصف، حالا اگر من چهل تا گوسفند تو خانهام علف بهش میدهم من که نباید زکات بدهم تو رسالهها هم دارند از خودم نمیگویم. فقط یک مسئلهای است مسلم است گوسفند معلوفه زکات ندارد. یعنی اگر من چهل تا گوسفند خودم دارم خرجشان را میدهم از مال خودم دارم خرج میدهم این دیگر زکات ندارد. خوب سائمة فقط زکات دارد، الان وجوب زکات نسبت به سائمة صدر من الحجة من طریق سماع، عدم وجوب زکات راجع به معلوفه آن هم صدر من الحجة ولی لا من طریق سماع از راه مقدمه عقلی، مقدمه عقلی کدام است؟ عقل میگوید ببین امام فرموده فی السائمة زکاة مفهومش چی است؟ یعنی اگر معلوفه بود یعنی اگر سائمة نبود آن حکم نیست، انتفاع حکم عند انتفاع وصف. آخر حکم یعنی وجوب زکات رفته به چی به وصف سوئم. فی الغنم السائمة زکاة، این زکاة حکم است وجوب زکات وصل به وصف سوئم مفهومش چی است؟ انتفاع الحکم عند الانتفاع الوصف، خوب اگر این وصف نبود، سائمة نبود، یعنی معلوفه بود زکات ندارد. خوب پس میبینید گوسفند سائمة زکات دارد یقینا، گوسفند معلوفه زکات ندارد یقینا هر دوشان صدر عن الحجة منتها گوسفند سائمة زکات دارد صدر من الحجة سماع، گوسفند معلوفه زکات ندارد آن هم صدر من الحجة منتها از راه مقدمه عقلیه. یعنی امام نفرموده معلوفه زکات ندارد. ما به حکم عقل میگوییم اگر این سائمة دخالت نداشت نمیفرمود امام معصوم. امام که الان قیدی آورده برای وجوب زکات گفته قیدش این است که سائمة باشد معنایش این است که انتفاع الحکم عند انتفاع الوصف، یعنی اگر وصف سوئم از بین رفت و گوسفند معلوفه شد زکات ندارد عین همان قبلی است. قصد قربة وجوبش صدر من الحجة من طریق سمع، عدم قصد قربة صدر من الحجة من طریق سمع. عدم قصد وجه آن هم صدر من الحجة من طریق عقل مستقل در اینجا وجوب زکات در سائمة صدر من الحجة من طریق سمع، عدم وجوب زکات در معلوفه آن هم صدر من الحجة منتها از راه مقدمه عقلی. روشن شد آقا دو تا مثال.
خلاصه آن اولی از راه عقل مستقل بود که صدور عن الحجة را کشف کردیم، دومی عقل مستقل نیست از راه لغویت است که اگر این وصف مفهوم نداشته باشد لغویت لازم میآید. خوب پس نتیجتا اعتبار قصد قربة صدر من الحجة من الطریق سمع، عدم اعتبار قصد وجه آن هم صدر من الحجة ولی لا من طریق سمع از راه عقل مستقل، این مثال. وجوب زکات در سائمة صدر من الحجة من طریق سمع، عدم وجوب زکات بر معلوفه آن هم صدر من الحجة منتها از طریق مقدمه عقلیه. عنایت بفرمایید ایشان میگوید آن حکم ذلک الحکم کدام است، حکم صادره از معصوم ادرکنا، آن حکم صادره از معصوم را یا ما با عقل مستقل کشف میکنیم مثل مثال اولی در قضایای عام البلوی، یا از راه مقدمه عقلیه، مقدمه عقلیه چی است؟ عقل میگوید آقا اگر این سوئم دخالت نداشت در وجوب زکات امام نمیفرمود. حالا که وصف سوئم آورده معلوم میشود این دخیل در وجوب سوئم است اگر این وصف نبود یعنی گوسفند معلوفه بود زکات ندارد. آن اولی از راه عقل مستقل دومی از راه مقدمه عقلیه سوال: استاد:.... بله بله مفهوم... حتما حجت است.... مفهوم شرط حتما حجت است، مفهوم وصف حتما حجت است آن اختلافیها مفهوم عدد است مفهوم لقب است فقط آنها اختلافی است عرض کردم حالا اگر یکی دو نفر هم قبول نداشته باشند، مشهور قبول دارند که مفهوم وصف حتما حجت است والا اگر حجت نباشد یلزم... لغویت، لذا ایشان میفرماید نجزم این اگر دقت کنید نتیجه است، یعنی الان ما یک صغری و کبرایی در خلال حرفهایمان زدیم، ادرکنا این صغری ما درک کردیم عدم وجوب زکات را در معلوفه، درک کردیم عدم قصد وجه را از راه عقل مستقل و کل حکمی که عقل مستقل بگوید قطع پیدا میکنیم صدور عن المعصوم ثم نجزم فقط اگر عبارت را بخواهیم با منطق هم تلفیقش بکنیم بد نیست، این ادرکنا میشود صغری، آن علمنا اجمالاً که اول گفتیم میشود کبری، این نجزم میشود نتیجه. غرض عبارت کتاب را بخواهیم با یک کبری و صغرای منطقی هم ترکیبش بدهیم مناسبت دارد نجزم من ذلک ما جزم پیدا میکنیم از این مطلب به اینکه ما استکشفناه بعقولاً چی بود ما استکشفناه؟ عدم اعتبار قصد وجه، عدم وجوب زکات در معلوفه اینها را استکشاف کردیم دیگر معصوم که نفرموده بود، ما استکشفناه بعقولنا صادر عن الحجة، این توصیت است یعنی این که ما با عقلمان با این مقدمات استکشاف کردیم ثابت میشود که اینها را حتما حتما معصوم فرموده فیکون الاطاعة بواسطة الحجة، پس اگر شما اینها را اطاعت بکنید وساطت حجت درش شده. خوب حالا ایشان سوال: استاد:.... از طریق امر شارع، امری نبود اینجا چرا سوال: استاد:... خوب بله اینکه نگفت شارع واجب نیست قصد وجه ما همین را داریم میگوییم ما میگوییم دو تا حکم استفاده کردیم اعتبار قصد قربة حتما از طریق سماع، یعنی صدور قصد قربة عن الحجة از طریق سماع، عدم اعتبار قصد وجه آن هم صدر عن الحجة منتها نه از طریق سماع همین را ما داریم میگوییم یعنی آن را از طریق سماع فهمیدیم خلاصه ما در احکام صدور عن الحجة میخواهیم این صدور عن الحجة یک وقت از راه سماع است مثل اعتبار قصد قربة، مثل وجوب زکات در سائمة، یک وقت این صدور عن الحجة را از راه سماع نمیفهمیم از راه عقل و مقدمات عقلیه میفهمیم.