برویم سراغ حرف شهید نظرتان هست آن روزهائی که ما اجماع مشهور را باطل کردیم گفتیم ادعای اجماع کردی که تجری حرام است و عقوبت دارد این چه اجماعی است شیخ بهائی باآن مخالف است علامه با آن مخالف است و شهید هم سیأتی که همان روز من عرض کردم میخوانیم امروزه شهید هم در کتاب القواعد و الفوائد جلد۱ صفحه ۱۰۷ من ندیدم ولی این آدرس را یک جائی داده بود من از سابق یادم است دیده بودم یک موقعی فائده بیست و یکم بود اگر اشتباه نکنم چون فائده فائده است دیگر الفوائد و القواعد در ذهنم است که فائده بیست و یکم بود علی کل حال با این طبعهای جدید جلد ۱ صفحه ۱۰۷ همین بحثی که ما دو هفته است داریم میکنیم آقای شهید اول در کتاب القواعد و الفوائد همین بحث را کرده ما دو تا بحث کردیم یکی تجری در نیت یکی تجری در فعل عین این دوتا بحث مرحوم شهید کردهاند فرمودهاند تجری در نیت هیچ عیبی ندارد چرا چون اخبار زیادی داریم که میگوید معفو است ظاهراً مثل این که ندیدهاند ایشان اخبار معارض را آخر ما گفتیم اخباری داریم که میگوید تجری در نیت معفو است اما معارض دارد ولی مرحوم شهید خیلی جزمی میفرماید نیت خلاف اصلاً عقوبت ندارد اشاره میکنند به آن اخباری که میگویند نیت معفو است هیچ اشارهای به روایات معارضش نمیکنند
و اما تجری در فعل چه آقای شهید میفرماید فیه نظرٌ پس شد مخالف مشهور چون مشهور میگویند تجری را جزماً میگویند حرام است و مستحق عقوبت است ولی مرحوم شهید میگوید فیه نظر یعنی احتمال دارد حرام باشد احتمال دارد حرام نباشد مرحوم شهید بین ما و مشهور است نه مثل ما جزماً میگوید حرام نیست آخر ما جزماً گفتیم حرام نیست ما جزماً یکی دو هفته است داریم میگوئیم تجری فعلی عقوبت ندارد مشهور میگویند عقوبت دارد ایشان بین بین است میگوید تجری در نیت هیچ عیبی ندارد آن را بگذار کنار میماند تجری فعلی در خارج آن دو احتمال دارد احتمال دارد حرام باشد چنانچه مشهور میگویند احتمال هم دارد حرام نباشد چنانچه ما میگوئیم بالاخره شد مخالف آنها دیگر به همین مقداری که با آنها چون آنها جزماً میگویند حرام است ایشان با تردید میگوید پس مخالف آن هاست پس حرف شهید که ما امروز داریم میخوانیم از چیزهائی است که آن اجماعی که آقایان مشهور ادعا کرده بودند اجماعشان یک قدری شل میشود شهید اول قدس سره فی کتاب القواعد و الفوائد اگر من هی تکرار میکنم برای این که با قواعد علامه اشتباه نشود با تمجید القواعد شهید ثانی اشتباه نشود القواعد و الفوائد در کتاب القواعد و الفوائد مرحوم شهید اول فرمودهاند لا یُأَثِّر نیَّهُ المَعصیَّه عِقابَاً وَ لا ذَمّاً ایشان که میگوید مستحق مذمت هم نیست یعنی با ما هم مخالف است چون ما میگفتیم نیت معصیت باز هم همان آن مستحق مذمت است در واقع ایشان هم با ما مخالف است و هم با مشهور مخالف است آمده فرموده نیت معصیت اصلاً عقوبت ندارد اصلاً مذمت ندارد ما لَم یَتَلَبَّس بِها یعنی مادامی که متلبس نشده به آن نیت یعنی کاری انجام نداده هیچ عیبی ندارد و هو یعنی این قصد عصیان هو این نیت و قصد عصیان مِمّا سَبَقَ فِی الاَخبار اَلعَفوُ عَنه یعنی نیت تجری معفو است معلوم میشود آن طائفه دوم از اخبار را ایشان ندیدهاند
سوال و جواب: آن اخبار میگفت همان نیت اخبار آقا میگفت نیت عیب دارد عنایت نمیفرمائید اخبار ایشان میگوید اگر کاری نکند فقط نیت داشته باشد عیبی ندارد آن اخبار نیت را میگفت عیب دارد بله بفرمائید افاده نمیکندآخر ببینید ثَبَتَ فی الاَخبار در اخبار دارد معفو است یعنی نیت هیچ حکمی ندارد مگر این که چیزی ضمیمهاش بکند آنجائی که چیزی ضمیمهاش بکند آنجا حکم دارد که در واقع میشود جزء تجری فعلی دیگر یعنی نیت کرده یک فعل خارجی هم انجام داده علی کل حال ایشان هم با ما مخالف است و هم با شهید چون ما میگفتیم نیت تجری هم خودش مذمت فاعلی دارد ایشان میگوید نه نه مستحق مذمت است نه مستحق عقوبت است این مال نیت تنها
حالا او نوی تَلَبُّسِش را میخواهیم بخواهیم تلبس این است نه آن که شما در ذهنتان است وَ لُو نَوَی المَعصیَّه و تَلَبُّس اگر نیت کرد که فردا مثلاً مقطوع الخمریه را بخورد و مقطوع الخمریه را هم خورد و اتفاقاً آب در آمد اگر نیت معصیت کرد و متلبس هم شد به آن عملی که معتقد بود آن معصیت است فَظَهَرَ خِلافُها بعد خلافش پیدا شد حَفی تَأثیرَ هذِهِ النیَّه یعنی این نیت همراه با عمل آیا مؤثر است گفته فیه نظر در این نظر است مِن اَنَّها بر این که این نیت لَما لَم یُصادِفِ المَعصیَّه این علت این که عیبی ندارد علت این که تجری فعلی عیبی ندارد این قولش باما موافق است لانها یعنی این نیت نیتی که خلاصه کشف خلاف شده نیت کرده مقطوع الخمریه را بخورد و خورده ولی آب در آمده گفته این هم مثل نیت مجرده است چطور نیت مجرده عیبی نداشت این هم نیتش مثل او میماند چرا چون آب درآمده عیبی ندارد لَما لَم یُصادِفِ المَعصیَّه میگوید این نیت چون که مصادف با معصیت نیست صارَت کَنیَّهَ مُجَرَّده مثل آن نیت مجرده است وَ هُوَ غَیرَ مُؤاخَذٍ بِها چطور نیت گفتیم مؤاخذ نیست اینجا هم که همراهش فعل تجری است مقطوع الحرمه را خورده و بعد آب درآمده مثل او میماند پس از این جهت با ما موافق است ولی و من از این جهت با مشهور موافق است وَ مِن دِلالَتِها از این جهت که این نیت دلالت دارد بر انتهاک حرمت مولی این نیت تؤام با عمل این وقتی میگوید این مقطوع الحرمه است من میخواهم بخورم دارد الآن هتک مولی را میکند در این صورت این قولش با مشهور موافق است پس ببینید من اولی با ما موافق بود از این جهت که واقعاً معصیت نشده عقوبت ندارد حرف ما ولی از این جهت که هتک احترام مولی است میگوید خدایا تو فرمودی خمر نخور من میخواهم خمر بخورم این هتک احترام مولی است و لو آب هم دربیاید معصیت میشود از این جهت با مشهور موافق است از این جهت که این نیت تؤام با عمل دلالت دارد بر هتک حرمت مولی بر جرأت این شخص بر معاصی از این جهت عقوبت میشود
حالا وَ قَد ذَکَرَ بَعضُ الاَصحاب بَعضُ الاَصحاب مرحوم یعنی حلبی است حلبی بله من اینجا نوشته ام بله ابوالصلاح حلبی در کتاب کافی صفحه ۲۷۹ اخیراً هم چاپ شده تو قدما آقا ما دو کافی داشتیم یک کافی کتاب روائی است که مال مرحوم کلینی است یک کافی هم کتاب فقه است که مال ابوالصلاح حلبی است که شیخ انصاری در مکاسب خیلی از ایشان نقل میکند غرض این که داریم میخوانیم این بعض الاصحاب آقای ابوالصلاح حلبی است در کتاب کافی آن هم صفحه چند عرض کردیم ۲۷۹ ایشان درآمده یک مطلبی گفتهاند عنایت کنید ایشان میگویند یک نفری ظرف آبی را برداشت ظرف آب مثل همین ظرف آب ما این را برداشت ولی به صورت مشروب خورها خورد من دیده ام بعضی جوانها جلف تو یک جاهائی که میخواهند یک عدهای را بخندانند یک لیوان آب بر میدارد میگوید به سلامتی فلانی میخورد بعداً قایم میزند زمین پیلی پیلی میخورد زمین که مثلاً من مستم خوب آب دارد میخورد ولی آن آقای ابوالصلاح فرموده همین هم حرام است چرا چون نیت معصیت کرده و لو آب دارد میخورد ولی این ادا و اطفارا که در میآورد الآن نیت شراب خوری دارد میکند آمده فرموده حرام است ممکن است شما بگوئی خوب این بر ضرر شهید است شهید که میگفت نیت عیبی ندارد میگوید نه این برای نیت نیست برای آن کارهائی است که ضمیمهاش کرده خودش را تکان تکان میدهد قایم لیوان را میزند زمین یعنی مثلاً من مست شدم این حرام است به خاطر آن جهت است لذا ایشان میخواهد مؤید هم بیاورد برای این که فعل تا موقعی که برای این دومی است یعنی برای این که و لو حرام هم در نیامده عقوبت میشود به این مناسبت ذَکَرَ بَعضُ الاَصحاب مسألهای را از ابوالصلاح حلبی نقل میکند که انه ایشان فرموده لُو شَرِبَ المُباح مباح واقعی ظرف آب را برداشته دارد میخورد ولی تشبیهاً به شرب مسکر میخورد خودش را به حالت مستی میزند ایشان فرمودند فَعَلَ حَراماً این حرام است آن وقت اینجا یک اِن قُلت میشود ممکن است کسی به شهید بگوید این بر ضرر شما است این آب خورده دیگر شما که میگفتید نیت عیبی ندارد این الآن نیت کرده پس چرا میگوئی حرام است میگوید نه این نیت تنها نیت نیست یک کارهائی هم ضمیمهاش است آن حرمت مال آن کارهای ضمیمه است و الا نیت بِما هُوَ نیَّت عیبی ندارد این لعل حرف شهید است جواب از اشکال است دوباره عرض میکنم ایشان حرف آقای بعض الاصحاب را نقل کرد که اگر کسی آب بخورد ولی به نیت شراب یک قیافه هائی هم به خودش بگیرد گفته حرام است ممکن است کسی خیال کند این حرف به ضرر شهید است چون شهید فرمود نیت عیبی ندارد اِن قَلت خوب شما که گفتید نیت عیبی ندارد این که الآن گفته حرام است ایشان میگویند حرام به خاطر نیت نیست به خاطر آن کارهائی است که قیافه هائی است که از خودش درآورده اِن قُلت شما که گفتید نیت عیبی ندارد خوب این آقای بعض الاصحاب میگوید الآن این نیت شراب کرده کار حرام است قُلتُ لَعَلَِّهُ شهید میگوید شاید این تحریم لَیسَ لِمُجَرَّدِ النیَّه تا اشکالی بر من وارد بشود بل بانضمام فعل جوارح است بلکه به خاطر آن کارهائی است که از خودش درآورده آنها باعث حرمت میشود خلاصه عقیده شهید چه شد آقا تجری در نیت هیچ عیبی ندارد نه تنها عقوبت ندارد حتی مذمت هم ندارد تا اینجای حرفش بر خلاف ما است
و اما تجری فعلی از یک جهت با مشهور مخالف است از یک جهت با ما میگوید احتمال دارد عقوبت داشته باشد با آنها موافق است ولی احتمال هم دارد عقوبت نداشته باشد مثل نیت مجرده بشود با ما مخالفت میکند پس فیه نظر در تجریهای فعلی ایشان نظر دارد یعنی اشکال دارد که آیا مستحق عقوبت است یا نه یک مثال خواندیم حالا میخواهد پنج تا دیگر مثال بزند مرحوم شهید میخواهد پنج تا دیگر مثال بزند برای تجریهای فعلی یعنی کار حرام به خیال خودش انجام میدهد بعد معلوم میشود کار حلال است ما یک دانه مثال زدیم گفتیم مقطوع الخمریه را خورده و آب درآمده آن یک مثال پنج تا دیگر میخواهیم مثال بزنیم دقت کنید این پنج تا مثال که میخوانیم ببینید چه جوری است این مثالها دو تاش مربوط به اعراض است اعراض یعنی قضیه ناموسی این پنج تا مثال که میخواهیم بخوانیم دو تاش مربوط به اعراض است دو تاش مربوط به اموال است یکیش هم مربوط به دماء است پس پنج تا مثالی که میخواهیم بخوانیم یک شخصی به خیال خودش اقدام کرده بر یک کار حرامی بعد معلوم شده آن کار حرام نیست اینجا فیه نظر آن وقت پنج تا مثال نقل کرده یعنی در تمام این پنج تا تجری فعلی است ولی تجری فعلیش دو احتمال دارد لذا آمده گفته آن موارد محل نظر چند تا مثال است من یک دانه مثالش را برای شما زدم
[بیان مثالهای دیگر]
یُتَصَوَّر یعنی آن تجریهای فعلی که من گفتم محل نظر است محل اشکال است ممکن حرام باشد ممکن حرام نباشد این تجری محل نظری پنج تا مثال دارد دوتاش اولی و دومی مال اعراض سومی و چهارمیش مال اموال پنجمیش مال دماء
یک کسی میرود در خانه غریبهای بعد شب است تاریک هم هست میبیند زنی هم آنجاست خلاصه تعدی میکند صبح هم آن زن هیچی نمیگوید صبح که هوا روشن میشود معلوم میشود عیال خودش بوده خوب ببینید تجری کرده به حساب در تاریکی زنا کرده صبح معلوم میشود حلال خودش بوده عیبی ندارد یا نه عیالش در حال حیض بوده و تمام شده حیضش این خیال میکند هنوز عیالش در حال حیض است مع ذلک معاشرت میکند بعد معلوم میشود دو سه روزاست او پاک شده ببینید به خیال خودش دارد کار حرام این دوتا مال اعراض است که تجری میکند به عنوان کار حرام مشغول میشود ولی بعد معلوم میشود کار جائزی است حالا این مستحق عقوبت است یا نه فیه نظر به یک اعتبار مستحق عقوبت است به یک اعتبار مستحق عقوبت نیست لذا میفرماید که یُتَصَوَّر آن محل نظر یعنی آن تجریهای فعلی که دو احتمال دارد چند صورت دارد لُو وَجَدَ اِمرَأَهً فی مَنزِلِ غیرِهِ فَظَنَّها یعنی یقین کرد که اجنبیه است و اصابها با او معاشرت کرد فبان انها زوجه او امته به خیال خودش زنا کرده اما صبح که هوا روشن میشود معلوم میشود زوجه یا امه بوده این یکی تجری احتمال عقوبت احتمال عدم عقوبت
مثالی دیگر لو وطئ زوجته بظن انها حائض فبانت طاهره این دو تا مثال مال تجری در اعراض
و منها دوتا مثال هم در اموال یک کسی نون دستش است تو خیابان دارد میرود این حمله میکند این نون را از این میگیرد و خلاصه میخورد بعد معلوم میشوداین نون مال خودش بوده این میخواسته این نون را ببرد منزل بدهد مال خود این بوده پولش هم داده این خبر نداشته به خیال خودش هم الآن ملک غیر دارد میخورد بعد معلوم شد ملک خودش است آیا این که چند تا گوسفند دارند میچرند یک دانه از اینها را عدواناً میگیرد سر میبرد بعد معلوم میشود این مال خودش بوده در خانه باز بوده این گوسفند آمده بیرون قاطی این گوسفندها دارد میچرد این خیال کرده مال دیگری است برداشته سر بریده خورده بعد معلوم شد گوسفند خودش بوده اینجا هم باز تجری است از یک جهت احتمال حرمت از یک جهت احتمال حلیت
منها دیگر از این تصور لو هجم علی طعام بید غیره فاکله فتبین انه ملکه این هم یک تجری
مثال چهارمی که باز هم مال اموال است لو ذبح شاهً به گمان این که مال غیر است به قصد عدوان یک گوسفندی را گرفت سر برید فظهرت ملکه بعد معلوم شد مال خودش است این چهار تا مثال اعراض و اموال
مثال آخری مال دماء است یک نفر را به خیال این که محفوظ است خونش معصوم است این را میکشد بعد معلوم میشود مهدور است ما یک محقون داریم یک مهدور داریم محقون یعنی کسی که خونش محفوظ است معصوم است یعنی باید خونش را حفظ کرد این به عنوان معصوم بودن کشت بعد معلوم شد کافر حربی بوده این هم از آن تجری هائی است که مربوط به دماء است قتل نفساً بظن انه النفس معصوم است خیال میکرد معصوم است یعنی خونش محفوظ است احترام دارد این را مع ذلک کشت فبانت مهدوره بعد معلوم شد مهدور الدم است یعنی کافر حربی است
این پنج تا مثال هم مرحوم شهید زدند فرمودند در تمام اینها دو احتمال دارد احتمال عقوبت چنانچه مشهور میگویند احتمال عدم عقوبت چنانچه ما میگوئیم
[قول بعض عامه در مثال آخر]
آن وقت به مناسبت این مثال آخری ایشان از قول عامه یک چیزی نقل میکند قال بعض العامه یکی از عامه آمده گفته نه این آخری فاسق است یعنی این قاتلی که این بنده خدا را کشته و لو بعد هم معلوم شده این مهدور الدم بوده این فاسق است این را باید عقوبتش کرد ما گفتیم عیبی ندارد یعنی دو احتمال است احتمال عقوبت احتمال عدم عقوبت ولی بعض العامه گفته اندی یحکم بفسق المتعاطی لذلک متعاطی یعنی مرتکب ذلک هم به قتل میخورد یعنی یکی از عامه در این مثال آخری که این بنده خدا قاتل است گفته این متعاطی یعنی مرتکب قتل این فاسق است چرا لدلالته علی عدم الموالاه برای این که این کاشف از این است که این آدم بیموالاتی است آدم حسابی زده کشته خوب بعداً معلوم شده آدم مهدور الدم بوده این آدم بیموالاتی است نسبت به معاصی پس با این کار از عدالت میافتد در دنیا در دنیا از عدالت میافتد در آخرت هم گرفتار عقوبت است و یعاقب فی الاخره ما لم یتب عقاباً اگر توبه نکند عقوبت میشود آن هم یک عقوبت متوسطه بین صغیره و کبیره یعنی یک گناهی یک عقوبتی میکنند از گناه صغیره یک خرده بالاتر از گناه کبیره یک قدری کمتر فرقش با قاتلهای دیگر این است این نه این که کشته بعنوان این که خلاف کرده حالا بعد معلوم میشود کار خوبی بوده ایشان میفرماید در این دنیا که از عدالت ساقط میشود در آن دنیا عقوبتش میکنند چه عقوبتی یک عقوبت متوسط یعنی یک خرده بالاتر از گناه صغیره یک خرده کمتر از گناه کبیره و کلا هما تحکم و تخرص علی الغیب هر دوی اینها تحکم است یعنی حکم بیدلیل است هم حکم به فسقِت درست نیست و هم حکم به عقوبت متوسطه و این تخرص علی الغیب این یک تخمینی است این آقا پهلوی خودش زده غیب گوئی میکند الثانی فرد انشاءالله فردا.