درس فرائد الاصول - استصحاب

جلسه ۱۰۲: تعارض استصحاب ۵

جواد مروی
استاد
جواد مروی
 
۱

خطبه

۲

نظریه اول در ملاک در قاعده تجاوز

الموضع الثالث

الدخول في غير المشكوك إن كان محقِّقاً للتجاوز عن المحلّ، فلا إشكال في إعتباره، وإلّا فظاهر الصحيحتين الاُوليتين اعتباره، وظاهر...

انسان در قاعده تجاوز و فراغ بعد از تجاوز از محل در انجام يك جزء شك پيدا مى‌كند. آيا ملاك قاعده اين است كه از محل مشكوك تجاوز كرده و وارد جزء بعدى شده باشد تا در اين صورت قاعده تجاوز جارى شود و عمل صحيح شود، يا اينكه ورود در جزء بعدى لازم نيست، و همينقدر كه از محل جزء مشكوك گذشته شده باشد ولو وارد جزء بعدى هم نشده باشد باز قاعده تجاوز جارى مى‌شود.

ابتداءاً بايد بدانيم كه دو مورد از محل نزاع خارج است و علما در دو مورد اختلاف ندارند:

مورد اول: تجاوز از محل بدون ورود به جزء بعدى و دخول در غير محقق نمى‌شود.

جزء به گونه‌اى است كه تجاوز از محل اين جزء در ورود به جزء بعدى است. در اين مورد بلا شك ورود به جزء بعدى دخول در غير ملاك است.

مثال: تجاوز از محل ركوع وقتى صدق مى‌كند كه وارد جزء ديگر شده باشيم كه قيام باشد، و الا تا وقتيكه در حال ركوع هستيم، شك در ركوع بعد از تجاوز محل صدق نمى‌كند.

در اينگونه موارد مى‌گوييم دخول در غير و ورود در جزء ديگر محقق تجاوز از محل است، يعنى وقتى تجاوز از محل صدق مى‌كند كه وارد جزء بعدى شده باشيم. در اينجا شكى نيست كه ورود به جزء بعدى براى قاعده تجاوز لازم است.

مورد دوم: شك بعد از فراغ از عمل نيز از محل نزاع خارج است.

اگر بعد از نماز در جزئى از اجزاء نماز شك كرديم، لا محاله بعد از نماز وارد عمل ديگر شده‌ايم و دخول در غير محقق شده است. خودبخود اين مورد تجاوز از محل و ورود به غير است.

محل بحث در جايى است كه در اثناء عمل باشد. و جزء به شكلى است كه از محلش گذشته‌ايم و هنوز وارد جزء بعدى نشده‌ايم.

مثال: يك دقيقه از اتمام سوره حمد گذشته است، يك دفعه به خود آمده و مى‌بينيم همچنان ايستاده‌ايم و وارد ركوع يا قنوت نشده‌ايم. شك مى‌كنيم سوره را خوانديم يا نه.

با گذشتن يك دقيقه از حمد تجاوز از محل سوره صدق مى‌كند، و وارد جزء بعدى هم نشديم. محل بحث اينجاست كه آيا اينجا قاعده تجاوز جارى است؟ يا اينكه چون وارد جزء بعدى نشديم قاعده تجاوز جارى نمى‌شود؟

در اين مورد سه دسته روايات داريم:

دسته اول روايات: در قاعده تجاوز ورود به جزء بعدى لازم است. مانند روايت: « إذا شككت في شيء ودخلت في غيره ».

دسته دوم روايات: در قاعده تجاوز ورود به جزء بعدى لازم نيست، و تجاوز از محل كافى مى‌باشد. مانند روايت: « إنّما الشك إذا كنت في شيء لم تجزه » وقتى به شكى اعتنا مى‌شود كه از شيء تجاوز نكرده باشيم. مفهوم روايت اين است كه اگر از محل شيء تجاوز كرديم به شكت اعتنا نكن چه وارد جزء ديگر شده باشيم و چه وارد نشده باشيم.

سه قرينه داريم بر اينكه دخول در غير معتبر نمى‌باشد:

قرينه اول: در بعضى از روايات علت ذكر شده كه انسان در حالى كه در حين انجام جزء مى‌باشد حالت ذُكرش بيشتر از وقتى است كه شك مى‌كند، خواه وارد جزء بعدى شده باشيم يا نشده باشيم.

قرينه دوم: در روايت داريم « كلما مضى من صلاتك و طهورك فشكك ليس بشيء ». مفادش اين است كه از اين عمل گذشته باشد چه وارد جزء بعدى شده باشيم يا نشده باشيم.

قرينه سوم: در روايت داريم « إنّما الشك إذا كنت في شيء لم تجزه » اعتنا به شك در وقتى است كه تجاوز از محل نباشد. بنابراين اگر تجاوز از محل بود به شكت اعتنا نكن چه ورود به غير باشد يا نباشد.

اين سه قرينه مى‌گويد در قاعده تجاوز ورود به جزء بعدى لازم نيست.

سؤال: چرا در بعضى از روايات ورود به غير ذكر شده است؟ مانند « إذا شككت في شيء ودخلت في غيره ».

جواب شيخ انصارى: اين قيد در روايت قيد غالب است. چون غالبا شك در شيء همراه با ورود در جزء ديگر است، لذا اين قيد به عنوان قيد غالب ذكر شده است. و در باب مفهوم وصف در اصول فقه خوانده‌ايم كه قيد غالب ذكر و عدم ذكرش يكسان است، و حكم دائر مدار قيد غالب نمى‌باشد. اين حكم هست چه اين قيد باشد و چه نباشد.

۳

نظریه دوم

نظر دوم در مسأله اين است كه: بعضى از علماء فرموده‌اند در قاعده تجاوز ورود به غير لازم و ضرورى مى‌باشد. تا انسان وارد جزء بعدى نشده باشد قاعده تجاوز جارى نمى‌شود.

دليل اين علماء تمسك به روايت صحيحه‌اى است كه صريح در اين مطلب مى‌باشد. اين روايت صحيح اسماعيل به جابر مى‌باشد.

فراز اول صحيحه: إن شكّ في الركوع بعد ما سجد فليمض. اگر شك در ركوع بعد از اينكه وارد سجده شدى به شكت اعتنا نكند.

معلوم مى‌شود ورود در جزء بعدى ركنى لازم است، و الا بعد از ركوع قيام و هوي به سمت سجود هم هست كه در اين حالتها امام چيزى نفرموده‌اند، بلكه فرمودند بعد از ركوع اگر وارد سجده شدى و شك كردى به شكت اعتنا نكن.

فراز دوم صحيحه: وإن شكّ في السجود بعد ما قام فليمض. اگر شك در سجود داشتيم بعد از اينكه قيام داشتيم به شكت اعتنا نكن.

باز هم بعد از سجود انسان جلسه استراحت و نهوض الى القيام دارد، امام به اين حالتها نظرى ندارد. معلوم مى‌شود اگر در جلسه استراحت شك در سجود داشتى بايد به شك اعتنا كنى و قاعده تجاوز جارى نيست. قاعده تجاوز وقتى جارى است كه وارد جزء ركنى بعد از اين جزء شده باشيم.

فراز سوم صحيحه: دو فراز قبل توطئه و مقدمه براى فراز سوم است. فراز سوم صريح در مطلوب مى‌باشد.

امام مى‌فرمايند: كل شيء شككت فيه ودخلت في غير فامضِ.

بنابراين معلوم مى‌شود دخول در غير و ورود به جزء بعدى در قاعده تجاوز لازم و واجب مى‌باشد.

و اما رواياتى كه مطلق ذكر شده است، طبق قانون اطلاق و تقييد حمل بر اين قيد مى‌كنيم، يعنى مى‌گوييم آن روايات مقيد مى‌شوند: إذا تجاوز عن عمل و دخلت في غيره فامض.

۴

تطبیق نظریه اول در ملاک در قاعده تجاوز

الموضع الثالث

الدخول في غير المشكوك إن كان محقّقا للتجاوز عن المحلّ، فلا إشكال في اعتباره، وإلاّ فظاهر الصحيحتين الاوليتين اعتباره (دخول در غیر)، وظاهر إطلاق موثّقة ابن مسلم عدم اعتباره.

ويمكن حمل التقييد في الصحيحين على الغالب خصوصا في أفعال الصلاة؛ فإنّ الخروج من أفعالها يتحقّق غالبا بالدخول في الغير، وحينئذ فيلغو القيد.

ويحتمل ورود المطلق على الغالب، فلا يحكم بالإطلاق.

ويؤيّد الأوّل ظاهر التعليل المستفاد من قوله عليه‌السلام: «هو حين يتوضّأ أذكر منه حين يشكّ»، وقوله عليه‌السلام: «إنّما الشكّ إذا كنت في شيء لم تجزه» بناء على ما سيجيء من التقريب، وقوله عليه‌السلام: «كلّ ما مضى من صلاتك وطهورك... الخبر».

۵

تطبیق نظریه دوم

لكنّ الذي يبعّده أنّ الظاهر من ال «غير» في صحيحة إسماعيل ابن جابر: «إن شكّ في الركوع بعد ما سجد وإن شكّ في السجود بعد ما قام فليمض» بملاحظة مقام التحديد ومقام التوطئة للقاعدة المقرّرة بقوله عليه‌السلام بعد ذلك: «كلّ شيء شكّ فيه... الخ» كون السجود والقيام حدّا للغير الذي يعتبر الدخول فيه، وأنّه لا غير أقرب من الأوّل بالنسبة إلى الركوع، ومن الثاني بالنسبة إلى السجود؛ إذ لو كان الهويّ للسجود كافيا عند الشكّ في الركوع، والنهوض للقيام كافيا عند الشكّ في السجود، قبح في مقام التوطئة للقاعدة الآتية التحديد بالسجود والقيام، ولم يكن وجه لجزم المشهور بوجوب الالتفات (و جاری نکردن قاعده تجاوز) إذا شكّ قبل الاستواء قائما.

الموضع الثالث

هل يعتبر في التجاوز والفراغ الدخول في الغير ، أم لا؟

الدخول في غير المشكوك إن كان محقّقا للتجاوز عن المحلّ ، فلا إشكال في اعتباره ، وإلاّ فظاهر الصحيحتين الاوليتين اعتباره ، وظاهر إطلاق موثّقة ابن مسلم عدم اعتباره.

ويمكن حمل التقييد في الصحيحين على الغالب خصوصا في أفعال الصلاة ؛ فإنّ الخروج من أفعالها يتحقّق غالبا بالدخول في الغير ، وحينئذ فيلغو القيد.

ويحتمل ورود المطلق على الغالب ، فلا يحكم بالإطلاق.

ويؤيّد الأوّل ظاهر التعليل المستفاد من قوله عليه‌السلام : «هو حين يتوضّأ أذكر منه حين يشكّ» (١) ، وقوله عليه‌السلام : «إنّما الشكّ إذا كنت في شيء لم تجزه» (٢) بناء على ما سيجيء من التقريب (٣) ، وقوله عليه‌السلام : «كلّ ما مضى من صلاتك وطهورك ... الخبر» (٤).

لكنّ الذي يبعّده أنّ الظاهر من ال «غير» في صحيحة إسماعيل ابن جابر : «إن شكّ في الركوع بعد ما سجد وإن شكّ في السجود بعد ما قام فليمض» (٥) بملاحظة مقام التحديد ومقام التوطئة للقاعدة المقرّرة

__________________

(١) تقدّم الحديث في الصفحة ٣٢٥.

(٢) تقدّم الحديث في الصفحة ٣٢٧.

(٣) انظر الصفحة ٣٣٧.

(٤) تقدّم الحديث في الصفحة ٣٢٧.

(٥) تقدّم الحديث في الصفحة ٣٢٦.

بقوله عليه‌السلام بعد ذلك : «كلّ شيء شكّ فيه ... الخ» كون السجود والقيام حدّا للغير الذي يعتبر الدخول فيه ، وأنّه لا غير أقرب من الأوّل بالنسبة إلى الركوع ، ومن الثاني بالنسبة إلى السجود ؛ إذ لو كان الهويّ للسجود كافيا عند الشكّ في الركوع ، والنهوض للقيام كافيا عند الشكّ في السجود ، قبح في مقام التوطئة للقاعدة الآتية التحديد بالسجود والقيام ، ولم يكن وجه لجزم المشهور (١) بوجوب الالتفات إذا شكّ قبل الاستواء قائما.

وممّا ذكرنا يظهر : أنّ ما ارتكبه بعض من تأخّر (٢) ، من التزام عموم «الغير» وإخراج الشكّ في السجود قبل تمام القيام بمفهوم الرواية ، ضعيف جدّا ؛ لأنّ الظاهر أنّ القيد وارد في مقام التحديد.

والظاهر أنّ التحديد بذلك توطئة للقاعدة ، وهي (٣) بمنزلة ضابطة كلّية ، كما لا يخفى على من له أدنى ذوق في فهم الكلام ، فكيف يجعل فردا خارجا بمفهوم القيد (٤) عن عموم القاعدة؟!

عدم كفاية الدخول في مقدّمات الغير

فالأولى : أن يجعل هذا كاشفا عن خروج مقدّمات أفعال الصلاة عن عموم «الغير» فلا يكفي في الصلاة مجرّد الدخول ولو في فعل غير

__________________

(١) انظر مفتاح الكرامة ٣ : ٣٠٥ ، بل في الجواهر : «لم أعثر على مخالف في وجوب الرجوع» انظر الجواهر ١٢ : ٣٢٠.

(٢) كصاحبي الذخيرة والجواهر ، انظر الذخيرة : ٣٧٦ ، والجواهر ١٢ : ٣١٦ ـ ٣٢١.

(٣) في (ظ) زيادة : «له».

(٤) في (ه) بدل «القيد» : «الغير».