نكته: در تنبيه دوم بيان كرديم كه استصحاب كريّت ماء به دو شكل و طريقه قابل جريان مىباشد.
طريقه اول: فرد را استصحاب كنيم، و بگوييم هذا الماء كان كرّاً، بنابراين الآن هم ان شاء الله كر است، و استصحاب را در اين فرد از ماء جارى كنيم. جهت استصحاب نيز مسامحه عرفيه است. عرف مىگفت آب حوض كه دو سطل از آن برداشته شده همان آب قبلى است و كر است.
طريقه دوم: استصحاب را در كلى جارى كنيم و فرد را نتيجه بگيريم. تا ديروز كريّت در اين حوض موجود بوده، الان شك در بقاء كريّت داريم، بقاء كريّت ـ كلّى ـ را استصحاب مىكنيم، و نتيجه مىگيريم آب داخل حوض ـ فرد ـ كرّ مىباشد.
تفاوت بين توجيه دوم و توجيه سوم: در محل بحث توجيه دوم و سوم براى استصحاب اجزاء عبادت اين است كه در هر دو توجيه مىخواهيم وجوب نفسى را استصحاب كنيم، ولى در توجيه دوم نتيجه استصحاب فرد مىشود و در توجيه سوم كلى وجوب نفسى را استصحاب مىكنيم و نتيجه مىگيريم اين اجزاء وجوب نفسى دارند.
جهت اشاره به تفاوت ميان دو توجيه: بعضى از محشّين ادعا دارند كه ما وجدنا فرقاً بين توجيه الثاني و الثالث. و ما خواستيم فرق بيان اين دو توجيه را بيان كنيم.
توجيه دوم شيخ انصارى:
در زمان سابق قبل از اينكه سوره در نماز متعذّر شود اين نه جزء وجوب نفسى داشتند. نهايتا شك داريم آيا اين نه جزء با ضميمه سوره وجوب نفسى داشتهاند مطلقا ـ يعنى چه سوره متعذر باشد و چه نباشد ـ، به اين معنا كه اگر سوره هم متعذر بود وجوب نفسى نه جزء باقى است؟ يا اينكه نه جزء با ضميمه سوره در حال تمكّن وجوب نفسى داشتند.
بنابراين الآن متمكّن از خواندن سوره نيستيم پس وجوب نفسى وجود ندارد.
با اين شك، وجوب نفسى باقي الاجزاء را استصحاب مىكنيم، و مىگوييم بقيه اجزاء وجوب نفسى دارند.
اين استصحاب به اين دليل جارى است كه وقتى به عرف مراجعه مىكنيم مىگويند نماز بدون سوره همان نماز قبلى است و فقط حالتى از حالاتش فرق كرده است، لذا وجوب نفسى گذشته باقى است. مانند زيد كه يك روز مريض است و روز ديگر سالم است، و اين حالت مرض و نبود سلامت به استصحاب زيد لطمه نمىزند. نبود سوره هم ضررى به استصحاب بقاء وجوب نفسى صلاة ندارد.
بنابراين نماز هنوز وجوب نفسى دارد ولو بدون سوره.
اين توجيه نظير استصحاب كريّت ماء در حوض مىباشد، كه آنجا هم با كم شدن دو سطل از آب حوض باز هم عرف حكم مىكرد كه آب داخل حوض همان آب قبليست و كر است.
توجيه سوم شيخ انصارى:
تا ديروز يقين داشتيم كه كلى وجوب نفسى بر ما واجب بوده است، حالا شك داريم آيا اين وجوب نفسى به مركب و نماز با جزء مفقود مطلقا ـ چه تمكن از جزء داشته باشيم و چه نداشته باشيم ـ تعلق گرفته است، يا اينكه كلى وجوب نفسى به نه جزء با سوره تعلق گرفته در صورتى كه سوره جزء اختيارى باشد، يعنى اگر سوره متعذر شد بقيه اجزاء واجب است.
خلاصه اينكه الآن شك داريم كلى وجوب نفسى بر ذمه ما هست يا نه.
بقاء وجوب نفسى را استصحاب مىكنيم و نتيجه مىگيريم اين نه جزء وجوب نفسى دارند و بابد آنها را انجام بدهيم.
نظير استصحاب بقاء كريت تا اينكه نتيجه بگيريم فهذا الماء موجود في الحوض كرٌّ.
نتيجه: در توجيه اول قدر مشترك را استصحاب كرديم، يعنى وجوبى را كه دو فرد داشت ـ واجب غيرى و واجب نفسى ـ را استصحاب كرديم. در توجيه دوم وجوب نفسى فرد را استصحاب كرديم. در توجيه سوم كلى وجوب نفسى را استصحاب نموديم.