الأمر العاشر
أنّ الدليل الدالّ على الحكم في الزمان السابق:
إمّا أن يكون مبيّناً لثبوت الحكم في الزمان الثاني، كقوله: « أكرم العلماء في كلّ زمان »، وكقوله: « لا تهن فقيراً »؛ حيث إنّ النهي للدوام.
تنبيه دهم:
اين تنبيه در رابطه با استصحاب حكم مخصّص مىباشد.
مقدّمه: دليلى كه بر حكمى در زمان سابق دلالت مىكند نسبت به زمان آينده اين حكم سه قسم دارد:
قسم اول: دليل با ظهورش حكم را در زمان آينده براى ما مشخص مىكند.
مثال: مولى مىفرمايد أكرم العلماء في كل زمان. ظاهر اين دليل حكم اكرام را بيان كرده است كه شامل زمان گذشته و زمان حال و زمان آينده مىباشد.
مثال: مولى مىفرمايد لا تهن فقيرا. در مباحث الفاظ خواندهايم كه نهى دال بر دوام دارد، يعنى گويا مولى فرموده لا تهن فقيرا أبدا. اين حكم زمان آينده را هم در بر مىگيرد.
قسم دوم: دليل حكم را نسبت به آينده نفى كرده است.
مثال: مولى مىفرمايد صم الى آخر شهر رمضان. غايت مفهوم دارد، و مفهوم دلالت مىكند كه بعد از ماه رمضان حكم وجود ندارد.
در اين دو قسم كه دليل، وضع را مشخص كرده است بلا شك جاى استصحاب نمىباشد، زيرا:
در قسم اول يقين داريم حكم جريان دارد.
در قسم دوم ظاهر دليل مىگويد در زمان آينده حكم نيست و يقين داريم حكم منتفى است.
قسم سوم: دليلى كه حكم را در زمان گذشته ثابت كرده است نسبت به زمان آينده ساكت است.
سكوت دليل نسبت به زمان آينده ممكن است به خاطر يكى از اين سه علت زير باشد:
علت اول: دليل مجمل است.
مثال: مولى فرموده: اجلس في المسجد الى الليل. كلمه ليل كه در دليل وارد شده براى ما مجمل است و نمىدانيم مراد از ليل استتار قرص خورشيد است يا ذهاب حمره مشرقيه مىباشد. چون ليل را نمىدانيم حكم بعد از پنهان شدن خورشيد برايمان مجمل است، و نمىدانيم بايد هنوز در مسجد بنشينيم يا اينكه وظيفه تمام شده و مىتوانيم از مسجد بيرون برويم. اجمال دليل باعث شده حكم زمان آينده را ندانيم.
علت دوم: قصور دلالت دليل. يعنى دليل قاصر است از اينكه شامل زمان آينده شود.
مثال: دليل داريم: اذا تغيّر الماء نَجِسَ. اگر در زمان بعدى تغيير ماء خودبخود برطرف شد و خون در آب ته نشين شد و آب به شكل خودش برگشت، آيا آب پاك مىشود؟ نسبت به اين زمان و حالت شك داريم زيرا دليل ساكت و قاصر است.
علت سوم: دليل نسبت به زمان آينده ساكت است زيرا قدر متيقّن دارد.
مثال: دليل لبّى يا اجماع. اجماع مىگويد در لحظه اول مشترى خيار غبن دارد ولى يك روز بعد آيا باز هم خيار غبن دارد؟ اجماع نسبت به زمان دوم ساكت است، زيرا قدر متيقن دارد و فقط شامل زمان اول شده است.
خلاصه: قسم سوم اين است كه دليل نسبت به زمان آينده ساكت است.
جاى استصحاب در اين قسم است و هر جا دليل حكم زمان گذشته را ثابت كرده بود ولى نسبت به زمان آينده ساكت بود ـ به خاطر اجماع يا قصور يا قدر متيقن ـ، استصحاب جارى مىشود.
تحرير محل نزاع در تنبيه دهم: ما يك عام داريم كه دليلش شامل همه زمانهاست. مولى فرموده: أكرم العلماء في كل زمان. يك مخصص داريم مانند اينكه مولى فرموده: لا تكرم زيدا يوم الجمعة. روز شنبه نسبت به زيد شك پيدا كرديم كه آيا تحت عموم عام است كه بايد اكرامش كنيم يا حكم مخصص را در روز جمعه استصحاب كنيم و بگوييم اكرام زيد روز جمعه حرام بود و ان شاء الله روز شنبه نيز حرام است.
آيا فرد مشكوك كه زيد باشد در زمان مشكوك كه شنبه باشد داخل در حكم عام است يا اينكه استصحاب مخصص نسبت به او جارى مىباشد؟
در اين مسأله سه قول است:
قول اول: نسبت به اين فرد حكم عام جارى است مطلقا.
قول دوم: استصحاب مخصص جارى است مطلقا.
قوم سوم: شيخ انصارى در مسأله قائل به تفصيل مىباشند.