الثالث:
تقسيم سوم براى دليل مستصحب: تارة دليل مستصحب به شكلى است كه شك در مقتضى است و تارة دليل مستصحب به شكلى است كه شك در رافع است.
مقدمه: دليل دال بر احكام شرعيه دو قسم است:
۱ ـ دليلى است كه از اين دليل استفاده مىكنيم كه حكم شرعى مستمر و مطلق است و اختصاص به اين حالت يا آن حالت يا اين زمان و يا آن زمان ندارد.
مثال: دليل حكم ملكيت كه حكم شرعى است مىگويد اگر ملكيت پيدا شد مطلق است و تا مانع و رافعى نيايد ملكيت وجود دارد. وقتى كتاب را مىخريم حكم مستمر است و ممكن است تا آخر عمر ملكيت ادامه پيدا مىكند.
مثال: در باب نكاح وقتى صيغه نكاح دائم جارى شد، اين صيغه دلالت بر اين دارد كه اين حكم مستمر است مگر اين كه رافع و مانع بيايد.
در اينگونه موارد اگر شك در حكم پيدا كرديم هميشه شك در مانع و رافع خواهد بود، والا متقضى حكم مستمر است، شك داريم مانعى آمده كه اين حكم را بردارد يا نه.
۲ ـ دليل حكم دلالت بر اين مىكند كه اين حكم موقتى و محدود است.
مثال: ازدواج موقت.
از ابتدا معلوم است كه زوجيت يك هفتهاى پيدا شده است.
در اين موارد شكى نيست بعد از يك هفته جاى استصحاب نيست، زيرا يقين داريم حكم از بين رفته است.
۳ ـ دليل حكم مجمل است، به اين معنا كه نمىدانيم آيا اين حكم مقتضى استمرار و بقاء را دارد يا اينكه مقتضى استمرار و بقاء را ندارد.
مثال: خيار غبن در بيع ثابت است، شك داريم خيار غبن حكم موقتى است يعنى همان لحظهاى كه شما متوجه شديد در همان لحظه خيار داريم و بايد بيع را فسخ كنيم يا اينكه اين حكم اقتضاى بقاء دارد.
نتيجه مقدمه: تارة شك در رافع است يعنى يقين داريم خود حكم استمرار دارد و تارة شك در مقتضى حكم است و خود حكم معلوم نيست اقتضاى استمرار دارد يا ندارد.
شيخ انصارى مىفرمايند: در هر دو قسم اختلاف نزاع وجود دارد.
مرحوم محقق صاحب معارج و محقق خوانسارى شارح دروس فرمودهاند: هر جا شك در رافع بود استصحاب جارى است. مثلا شك داريم آيا ملكيت هست يا نه، مىگوييم دليل ملكيت ظهور در استمرار دارد، اصل عدم مانع است، بنابراين ملكيت باقى است. لكن اگر در جايى شك در مقتضى داشتيم مانند خيار غبن، و شك داريم يك هفته بعد از توجه به غبن آيا خيار غبن باقى است يا نه، يعنى شك داريم خود حكم اقتضاى استمرار داشته يا نه، استصحاب در اين مورد جارى نمىباشد.
صاحب معالم مىفرمايند: همه علماء قبول دارند كه در شك در رافع استصحاب جارى است، محل نزاع شك در مقتضى است، لذا محقق اول منكر استصحاب است مطلقا، زيرا در شك در رافع كه محقق اول مىفرمايند استصحاب حجة است، همه اين مطلب را قبول دارند، در شك مقتضى هم محقق اول مىفرمايند استصحاب جارى نيست، بنابراين محقق اول منكر حجية استصحاب است مطلقا.
شيخ انصارى مىفرمايند: ممكن است كلام صاحب معالم با بعضى از كلام علماء مناسب باشد. بعضى از علماء از ظاهر عبارتشان بر مىآيد كه در شك در رافع كسى اختلاف ندارد، لكن اگر به مثالهايى كه علماء در بحث استصحاب مىزنند و ادلهاى كه براى حجية استصحاب مىآورند، و يا ادلهاى كه براى نفى استصحاب مىآورند دقت كنيد به اين نتيجه مىرسيد كه محل نزاع علماء مطلق است، هم علماء هم در شك در رافع نزاع و هم در شك در مقتضى نزاع دارند.