درس اصول الفقه (۱) مباحث الفاظ وملازمات عقلیه

جلسه ۱۳۳: مطلق و مقید ۸

 
۱

خطبه

۲

اشکال

سه مثال ذکر می‌کنیم:

۱. المجتهد یجوز تقلیده؛ در این مثال المجتهد، موضوع است و یجوز تقلیده، محمول است و جواز تقلید برای مجتهد، امری خارج از مجتهد است، حال برای حمل این محمول بر ماهیت، باید ماهیت با یک امر خارجی در نظر گرفته شود و این امر خارجی، یا بشرط شیء است یا لا بشرط است و یا بشرط لا، مثلا مجتهد با عادل بودن در نظر گرفته می‌شود و جواز تقلید بر آن حمل می‌شود، حال مجتهد بودن نسبتش به عادل بودن، باید بشرط شیء باشد تا جواز تقلید بر آن حمل شود.

۲. صلاة الظهر یوم الجمعة واجبة؛ در این مثال برای حمل وجوب بر نماز ظهر که خارج از آن است، باید موضوع با یک امر خارجی در نظر گرفته شود که آن امام معصوم است، و نماز ظهر نسبتش به امام معصوم، بشرط لا است تا محمول بر آن حمل شود.

۳. المومن یجوز سلامه؛ در این مثال برای حمل جواز سلام بر مومن، باید مومن با امر خارجی در نظر گرفته شود و آن امر خارجی سفید بودن است که نسبت ماهیت به آن، لا بشرط است.

اشکال: ماهیت با یکی از این اعتبارات ثلاث، نمی‌تواند موضوع قرار بگیرد. در نتیجه کلام شما اشکال دارد. چون لازمه این حرف، دو چیز باطل است:

۱. تمام قضایا در عالم هستی، قضایای ذهنیه (موضوعش فقط در ذهن است و در عالم خارج پیدا نمی‌شود، مثلا الدور محال که دور فقط در ذهن است و در خارج نیست) شوند.

حال اعتبارات ثلاث، کارهای ذهنی و جایگاه آنها در ذهن است، یعنی انسان در ذهنش ماهیت را با امر خارجی تصور می‌کند و می‌گوید این اعتبار را دارد و جایگاه آنها فقط در ذهن است.

حال مستشکل می‌گوید اگر موضوع با یکی از اعتبارات ثلاث لحاظ شود، قضیه ذهنی می‌شود، مثلا مجتهدی که با عدالت در ذهن تصور کردم و نسبت بین آنها بشرط شیء شد، تقلید از آن جایز است، این قضیه در ذهن است.

در دو مثال دیگر هم مثل این مثال، مجتهد در ذهن است و قضایا می‌شود ذهنیه.

۲. اطاعت کردن از تکالیف، محال است. مثلا روایت داریم المجتهد یجوز تقلیده، حال از این نمی‌توان اطاعت کرد، چون معنایش این می‌شود که مجتهدی که در ذهن است، از او تقلید جایز است و این اطاعت از تکلیف محسوب می‌شود.

و اللازم باطل.

فالملزوم مثله.

پس تمامی قضایا ذهنیه می‌شوند مگر اینکه ذاتیات را حمل بر ماهیت کنید.

مرحوم مظفر از همه این مطالب جواب می‌دهند.

۳

تطبیق اشکال

ولكن قد يستشكل في كلّ ذلك (مطالب بالا) بأنّ هذه الاعتبارات الثلاثة اعتبارات ذهنيّة (در ذهن است)، لا موطن لها (اعتبارات) إلاّ الذهن، فلو تقيّدت الماهيّة بأحدها (اعتبارات ثلاث) عند ما تؤخذ (ماهیت) موضوعا للحكم للزم أن تكون جميع القضايا ذهنيّة عدا حمل الذاتيّات التي قد اعتبرت فيها (ذاتیات) الماهيّة من حيث هي (به عنوان موضوع)، ولبطلت القضايا الخارجيّة والحقيقيّة، مع أنّها (قضایا خارجیه و حقیقیه) عمدة القضايا، بل لاستحال في التكاليف الامتثال؛ لأنّ ما (ماهیتی که) موطنه («ما») الذهن يمتنع إيجاده («ما») في الخارج.

صلاة الظهر يوم الجمعة بشرط عدم حضور الإمام ، أو لا بشرط ، كجواز السلام على المؤمن مطلقا بالقياس إلى العدالة مثلا ـ أي لا بشرط وجودها ولا بشرط عدمها ـ ، كما يجوز أن تكون مهملة غير مقيسة إلى شيء غير محمولها.

ولكن قد يستشكل في كلّ ذلك بأنّ هذه الاعتبارات الثلاثة اعتبارات ذهنيّة ، لا موطن لها إلاّ الذهن ، فلو تقيّدت الماهيّة بأحدها عند ما تؤخذ موضوعا للحكم للزم أن تكون جميع القضايا ذهنيّة عدا حمل الذاتيّات التي قد اعتبرت فيها الماهيّة من حيث هي ، ولبطلت القضايا الخارجيّة والحقيقيّة ، مع أنّها عمدة القضايا ، بل لاستحال في التكاليف الامتثال ؛ لأنّ ما موطنه الذهن يمتنع إيجاده في الخارج (١).

وهذا الإشكال وجيه لو كان الحكم على الموضوع بما هو معتبر بأحد الاعتبارات الثلاثة على وجه يكون الاعتبار قيدا في الموضوع أو نفسه هو الموضوع. ولكن ليس الأمر كذلك ، فإنّ الموضوع في كلّ تلك القضايا هو ذات الماهيّة المعتبرة ولكن لا بقيد الاعتبار ، بمعنى أنّ الموضوع في «بشرط شيء» الماهيّة المقترنة بذلك الشيء ، لا المقترنة بلحاظه واعتباره ، وفي «بشرط لا» الماهيّة المقترنة بعدمه ، لا بلحاظ عدمه ، وفي «لا بشرط» الماهيّة غير الملاحظ معها الشيء ولا عدمه ، لا الملاحظة بعدم لحاظ الشيء وعدمه ، وإلاّ لكانت الماهيّة معتبرة في الجميع بشرط شيء فقط ، أي بشرط اللحاظ والاعتبار.

نعم ، هذه الاعتبارات هي المصحّحة لموضوعيّة الموضوع على الوجه اللازم الذي يقتضيه واقع الحكم ، لا أنّها مأخوذة قيدا فيه حتّى تكون جميع القضايا ذهنيّة. ولو كان الأمر كذلك ، لكان الحكم بالذاتيّات أيضا قضيّة ذهنيّة ؛ لأنّ اعتبار الماهيّة من حيث هي أيضا اعتبار ذهنيّ.

وممّا يقرّب ما قلناه ـ من كون الاعتبار مصحّحا لموضوعيّة الموضوع لا مأخوذا فيه مع أنّه لا بدّ منه عند الحكم بشيء ـ أنّ كلّ موضوع ومحمول لا بدّ من تصوّره في مقام

__________________

(١) هذا ما أفاده المحقّق الخراسانيّ في كفاية الأصول : ٢٨٣. وراجع حاشية المشكيني على الكفاية (الطبع الحجريّ) ١ : ٣٧٧.