درس اصول الفقه (۱) مباحث الفاظ وملازمات عقلیه

جلسه ۱۱۰: عام و خاص ۴

 
۱

خطبه

۲

دلیل تفاوت مخصص متصل و منفصل

کلام دو صورت دارد. یک مرتبه کلام عرفا تمام شده است و یک مرتبه عرفا تمام نشده است.

۱. عرفا تمام شده است یعنی مردم می‌گویند این کلام تمام شد. دیگر این کلام دنباله ندارد. این کلام هر چه ضمیمه داشته است ضمیمه‌اش گفته شد. کلام اگر عرفا تمام شده بود این جا ظهور برای کلام منعقد می‌شود[۱]. یعنی این کلام هر ظهوری که می‌خواست تثبیت بشود، تثبیت شد.

این ظهوری که برای کلام منعقد شد دو حالت دارد: یک: ظهور حین التکلمی و ظهور دیگر.

مثال ظهور حین التکلمی: صیغه امر ظهور در وجوب دارد: صلّ صلاه اللیل.

مثال ظهور دیگر غیر از ظهور حین التکلمی: صلّ صلاه اللیل استحبابا. در مثال اول نماز شب خواندن واجب بود. چون قرینه‌ای بر خلاف نبود. به مجرد این که من گفتم صلّ ظهور حین التکلمی[۲] در وجوب پیدا شد. بعد از این که می‌گویم استحبابا کلام تمام شده و ظهور منعقد می‌شود. منتها دیگر ظهور حین التکلمی ندارد؛ بلکه ظهور دیگری است. چرا که قرینه بر خلاف آمده است.

۲. کلام عرفا تمام نشده است: در این صورت ظهور حین التکلم برای کلام پیدا می‌شود. ولی تثبیت شدنش بستگی دارد به: تمام شدن کلام، قرینه‌ای بر خلاف نیاید.

ربط این مطلب به ما نحن فیه خیلی واضح است. در مخصص متصل و منفصل گفتیم برای کلام ظهور در عموم منعقد نمی‌شود. چون کلام هنوز تمام نشده است. ولی در مخصص منفصل ظهور برای کلام منعقد می‌شود.


استاد: کلام مرحوم صدر: ظهور برای کلام تثبیت می‌شود.

استاد: عبارت نایینی: ظهور إفرادی. یعنی تک تک این کلمات هر کدام یک ظهور دارند.

۳

تطبیق دلیل تفاوت مخصص متصل و منفصل

و السرّ في ذلك (فرق بین مخصص متصل و مخصص منفصل) أنّ الكلام مطلقا (هر کلامی) - العامّ و غيره- لا يستقرّ له (کلام) الظهور (ظهور حین التکلمی) و (واو تفسیر) لا ينعقد إلّا بعد الانتهاء منه و الانقطاع عرفا على وجه (متعلق به انتها) لا يبقى بحسب العرف مجال لإلحاقه (کلام) بضميمة تصلح لأن تكون قرينة تصرفه (برگرداند کلام را) عن ظهوره الابتدائيّ الأوّليّ (ظهور حین التکلمی)، و إلّا (اگر مجال باشد) فالكلام ما دام متّصلا عرفا فإنّ ظهوره (ظهور حین التکلمی) مراعًى (معلق و متزلزل است)، فإن (هر دو صورت را می‌گوید) انقطع (کلام) من دون ورود قرينة على خلافه استقرّ ظهوره الأوّل (ظهور حین التکلمی)، و انعقد الكلام عليه (ظهور اول)، و إن لحقته القرينة الصارفة تبدّل ظهوره الأوّل إلى ظهور آخر حسب دلالة القرينة، و انقعد حينئذ (هنگامی که قرینه صارفه آمد) على الظهور الثاني.

۴

قرینه‌ی مجمل یا مشکوک القرینیه

دو مثال برای حل این دو سه خط: مولا می‌گوید اکرم العلماء. العلماء هم شامل علمای عالم می‌شود و هم شامل علمایی که مرتکب کبیره شده‌اند و هم شامل علمایی که مرتکب صغیره شده‌اند. با گفتن اکرم العلماء ظهور حین التکلم در اکرام همه‌ی علما پیدا شد.

بعد می‌گوید: الا الفساق: در کلمه‌ی فاسق اختلاف است. بعضی می‌گویند فاسق کسی است که مرتکب گناه کبیره شود. ولی اگر مرتکب صغیره شود به او فاسق نمی‌گویند. برخی دیگر می‌گویند نه، هم به کسی که مرتکب کبیره شود می‌گویند فاسق و هم کسی که مرتکب صغیره شود. الا الفساق ظهور حین التکلمی را خراب می‌کند. چرا که مجمل است. معنای آن معلوم نیست. مرحوم مظفر می‌خواهد بگوید قرینه خیلی کارها از دستش بر می‌آید. قرینه گاهی ظهور را تثبیت و گاهی ظهور را خراب می‌کند. بالاخره احترام علمایی که مرتکب صغیره هستند بر ما واجب است یا نه؟

» مثال دیگر: بحث دیگری می‌رسیم که اگر متکلم چند عام بگوید و آخر یک استثنا بزند، آن استثنا به کدام می‌خورد. مولا می‌گوید: اکرم العلماء و الفقراء الا زیدا. این الا زیدا به آخری می‌خورد یا به همه‌اش؟ اختلاف است. چون معلوم نیست به کدام می‌خورد الا زیدا همه‌ی ظهور حین التکلمی را خراب می‌کند.

مثال: صلّ صلاه اللیل وجوبا: وجوبا قرینه‌ای است که ظهور حین التکلمی را تثبیت کرده است. استحبابا از بین می‌برد. نظیرش مثل این جا: الا الفساق و الا زیدا چون مجمل اند، کلام را مجمل می‌کنند (ظهور ماقبل را خراب می‌کنند).

منتها ایشان یک عبارت دارند که اشتباه است و ما آن را توجیه می‌کنیم.

۵

تطبیق قرینه‌ی مجمل یا مشکوک القرینیه

 و لذا (چون قرینه مبدل است یعنی تبدیل می‌کند) لو كانت القرينة مجملة أو إن وجد في الكلام ما يحتمل أن يكون قرينة أوجب ذلك (اجمال، وجود ما یحتمل ان یکون قرینه) عدم انعقاد الظهور الأوّل (حین التکلمی)

۶

ادامه صوت موجود نیست

٢. المخصّص المتّصل والمنفصل

إنّ تخصيص العامّ على نحوين :

١. أن يقترن به مخصّصه في نفس الكلام الواحد الملقى من المتكلّم ، كقولنا : «أشهد أن لا إله إلاّ الله». ويسمّى : «المخصّص المتّصل» ، فيكون قرينة على إرادة ما عدا الخاصّ من العموم. وتلحق به ـ بل هي منه ـ القرينة الحاليّة المكتنف بها الكلام الدالّة على إرادة الخصوص على وجه يصحّ تعويل المتكلّم عليها في بيان مراده.

٢. ألاّ يقترن به مخصّصه في نفس الكلام ، بل يرد في كلام آخر مستقلّ قبله أو بعده. ويسمّى : «المخصّص المنفصل» ، فيكون أيضا قرينة على إرادة ما عدا الخاصّ من العموم ، كالأوّل.

فإذن لا فرق بين القسمين من ناحية القرينة على مراد المتكلّم ، وإنّما الفرق بينهما من ناحية أخرى ، وهي ناحية انعقاد الظهور في العموم ، ففي المتّصل لا ينعقد للكلام ظهور إلاّ في الخصوص ، وفي المنفصل ينعقد ظهور العامّ في عمومه ، غير أنّ الخاصّ ظهوره أقوى ، فيقدّم عليه من باب تقديم الأظهر على الظاهر أو النصّ على الظاهر.

والسرّ في ذلك أنّ الكلام مطلقا ـ العامّ وغيره ـ لا يستقرّ له الظهور ولا ينعقد إلاّ بعد الانتهاء منه والانقطاع عرفا على وجه لا يبقى بحسب العرف مجال لإلحاقه بضميمة تصلح لأن تكون قرينة تصرفه عن ظهوره الابتدائيّ الأوّليّ ، وإلاّ فالكلام ما دام متّصلا عرفا فإنّ ظهوره مراعى ، فإن انقطع من دون ورود قرينة على خلافه استقرّ ظهوره الأوّل ، وانعقد الكلام عليه ، وإن لحقته القرينة الصارفة تبدّل ظهوره الأوّل إلى ظهور آخر حسب دلالة القرينة ، وانقعد حينئذ على الظهور الثاني. ولذا لو كانت القرينة مجملة أو إن وجد في الكلام ما يحتمل أن يكون قرينة أوجب ذلك عدم انعقاد الظهور الأوّل ، ولا ظهور آخر ، فيعود الكلام برمّته مجملا.

هذا من ناحية كلّيّة في كلّ كلام. ومقامنا من هذا الباب ؛ لأنّ المخصّص ـ كما قلنا ـ من قبيل القرينة الصارفة ، فالعامّ له ظهور ابتدائيّ ـ أو بدويّ ـ في العموم ، فيكون مراعى