۱۳. الترادف و الاشتراك
بحث بعدی بحثی است که در کفایه مطرح شده است. مرحوم مظفر سادههای کفایه را آورده این جا؛ مشکلاتش را نیاورده است. چهار پنج دقیقه این را میگوییم. بعد وارد بحث بسیار ثمر دار و فوق سنگین استعمال لفظ در بیش از یک معنا میشویم. این که میگویم فوق السنگین البته نه این جا. مثلا در کفایه این بحث سنگین مطرح شده است. این جا سنگینهایش را انداخته است.
مقدمه: ما یک اشتراک لفظی داریم؛ یک ترادف. اشتراک لفظی این است که یک لفظ دو معنا یا بیشتر دارد و برای هر معنا جداگانه وضع شده است. در منطق خواندید. مثل لفظ عین که هفتاد معنا دارد. برای هر کدام هم وضع جداگانه داشته است.
مشترک لفظی در علم اصول با مشترک لفظی در علم فلسفه فرق دارد. وعدهمان فلسفه ان شاء الله.
یا مثل کلمهی «جون» که یک لفظ است. برای دو معنا وضع شده است: سفید، سیاه. یا ضحک: خندیدن، حیض شدن.
یک چیز دیگر هم داریم به نام ترادف که عکس بالاست. دو لفظ یا بیشتر یک معنا دارد. مثل کلمهی اسد، غصنفر، ارسلان. اینها سه لفظ اند یک معنا دارند.
با حفظ این مقدمه دربارهی اشتراک لفظی و ترادف ما دو بحث داریم. در ذهنتان باشد که اشتراک معنوی محل بحث نیست. اشتراک معنوی فوف العاده زیاد است.
بحث اول: امکان وقوعی: آیا این دو امکان وقوعی دارند و و اقع شدهاند یا خیر. اولین بحث این است: آیا اشتراک لفظی امکان وقوعی دارد یا نه؟ معنای امکان وقوعی در برابر امکان ذاتی این است: از بودنش امر محالی لازم نمیآید. آیا اشتراک لفظی در کلام عرب امکان وقوعی دارد؟ بعضی میگویند امکان وقوعی دارد: یعنی اگر در کلام عرب مشترک لفظی باشد از بودن مشترک لفظی در کلام عرب امر محالی لازم نمیآید.
بعضی میگویند مشترک لفظی اشتحالهی وقوعیه دارد. یعنی نگویید محال است واقع شود؛ صحبت از وقوع نیست. بگویید از بودنش در کلام عرب محال لازم میآید.
این اختلاف در ترادف هم هست.
بعد از این که امکان وقوعی ثابت شد نوبت به وقوع میرسد. آیا در کلام عرب مشترک لفظی واقع شده است. آیا الفاظی در کلام عرب داریم که مشترک لفظی باشد؟ و آِا الفاظی داریم که متراذف بشاند.
عقیدهی مرحوم مظفر به تبع صاحب کفایه این است که مشترک لفظی و ترادف از مرحلهی امکان گذشتهاند و اصلا واقع شدهاند.
اگر گفتی امکان وقوعی دارد لازمهاش وقوع نیست. اما اگار گفتی واقع شده است لازمهاش امکان وقوعی است.
دلیل اینها سه دلیل است: دلیل اول: نقل اهل لغت: اهل لغت برای ما بعضی از الفاظ را نقل کردهاند که اینها دو معنا دارند یا بیشتر یا دو لفظ یا بیشتر نقل کردهاند که یک معنا دارند.
دلیل دوم: تبادر: گاهی از یک لفظ دو معنا تبادر میکند. خب اگر از یک معنا دو معنا تبادر کرد، ثبت اشتراک لفظی. گاهی از دو لفظ یا بیشتر یک معنا تبادر م کند. فثبت ترادف
سوم: صحت حمل: ما مییینیم حمل یک لفظ بر دو معنا صحیح است. فثبت اشتراک. از طرفی میبینیم حمل دو لفظ بر یک لفظ صحیح است. فثبت ترادف. مثل این که میبینی به شیر هم اسد حمل میشود هم غصنفر
بحث دوم را دیگر کفایه مطرح نکرده است. میرزای نایینی مطرح کرده است. لذا ایشان دقیقا عبارت میرزای نایینی را آورده است. بدون کم و زیاد.
منشا پیدایش اشتراک لفظی و ترادف چیست؟ این مطلب از کجا پیدا شده است؟
در این جا دو احتمال است. الف: مرحوم مظفر میگوید یحتمل منشا پیدایش این دو وضع واضع واحد باشد. این یعنی یک نفر امروز یک لفظ را وضع کرد برای یک معنا. فردا همین آقا نیاز میبیند میآید همین لفظ را وضع میکند برای یک معنای دیگر. ثبت اشتراک. آن وقت همین واضع امروز میآید این لفظ را برای این معنا وضع میکند؛ فردا میآید لفظ دیگر را برای همین معنا وضع میکند. این یک احتمال.
دو: یحتمل منشا پیدایش این دو وضع واضعین متعدد باشد. این یعنی چه؟ این یعنی این: این قبیله از یک افرادی درست شده است. هر کدام هر وقت نیاز ببینند یک لفظی را برای یک معنا وضع میکنند. این قبیله میآید لفظ عین را برای معنا ی طلا وضع میکند. آن قبیله بدون اطلاع از قبیله قبلی میآید لفظ عین را برای نقره وضع میکند. شما میبینید لغت این قبیله فصیح است و درست. لغت آن قبیله هم فصیح است و درست. میآیی اینها را جمع میکنی در یک کتاب لغت مینویسی. بعد از این که جمع کردی میبینی کهای داد بیداد! در لغتهای این دو لفظ عین دو معنا دارد. ثبت اشتراک.
در ترادف: این قبیله لفظ انسان را برای بشر وضع میکند. قبیله دوم بدون اطلاع از قبیله اول لفظ آدم را برای بشر وضع میکند. نه این که هر کدام از این قبیلهها در لغتشان معصوم اند، حضرتعالی میآیی اینها را جمع میکنی. بعد که چمع کردی میبینی که دو لفظ است که یک معنا دارند. این را م یگویند وضع واضعین متعدد. چون این قبیله خودش از افرادی درست شده است که هر کدام از این افراد هنگام نیاز الفاظی را برای معنا وضع میکنند.
بعد میرزا میفرماید از بین این دو احتمال احتمال دوم احتمال ظاهر است. یعنی میگوید منشا پیدایش ترادف و اشتراک واضعین متعدد است. به چه دلیل؟ به دو دلیل. دلیل اول: بعضی از مورخین لغت تصریح کردهاند. بعضی از کسانی که کارشان تاریخ لغت است که کار سنگینی است و در زمان ما ایتالیا حرف اول را میزند. لذا رمز گشایی الفاظ کلمات مال سه هزار سال پیش بده دست اینها برایت رمز گشایی میکنند.
دلیل دوم: میرزا میگوید لغت را به طایفه نسبت میدهند نه به شخص. میگویند لغه الحجاز، لغه بنی تمیم، لغه حِمیَر. از این که لغت را اسناد به قبیله میدهند معلوم میشود که واضع لغت و در نتیجه منشا پیدایش ترادف و اشتراک قبیله است نه شخص. مثلا میگویند در لغت طیّ به جال «ال» «ام» به کار میرود. معلوم میشود که واضع لغت قبیله است.
در ترادف هم اختلاف است. مثلا ابوهلال عسکری میگوید بعضی از علما معتقدند که ترادف در کلام عرب نیست. میگوییم چرا؟ میگوید هر لفظی که شما خیال میکنی ترادف است بدهیم دست اهل لغت دو معنای متباین از آن بیرون میآورد.
یک نکته در درس امروز مهم بود و آن این که بفهمید مراد از امکان امکان وقوعی است. نه امکان ذاتی. امکان ذاتی همه بدون استثنا میگویند ترادف و اشتراک امکان ذاتی دارد. به خاطر این که ترادف و اشتراک منجر به اجتماع نقیضین یا اجتماع ضدین نیست.