۱۲. الأصول اللفظيّة
بحث امروز بحثی است بسیار ساده. ولی در استنباط حکم شرعی از ادله بحث امروز در مباحثی که تا الان خواندهایم مهمترین بحث است.
شک در لفظ دو صورت دارد:
یک مرتبه در وضع لفظ شک دارید. همین مباحثی که ما تا الان داشتیم. علمای اصول برای این شک دوازده علامت قرار دادهاند که شما به وسیلهی هر کدام از این علامتها میتوانی خودت را از شک خارج کنی. مرحوم مظفر پنج تا را نقل میکند و یکی را رد میکند.
علایمی که علمای اصول برای این شک قرار دادهاند عبارت اند از:
الف) تصریح اهل لغت: مثلا شما شک دارید که اسد که لفظ عربی است معنایش چیست. میبینید یک عرب به شما میگوید معنای اسد شیر است. این را میگویند تصریح اهل لغت. البته در جلد دو اصول فقه میرسیم ان شاء الله تصریح اهل لغت با سه شرط حجت است.
ب) تبادر
ج) صحت حمل
د) اطراد
ه) استعمال لفظ در معنا: این علامتی است که مرحوم سید مرتضی بحث کرده است. همیشه در ذهنتان باشد. سید مرتضی میگوید اگر یک لفظی استعمال شد در یک معنایی صرف استعمال لفظ در آن معنا علامت این است که این لفظ برای آن معنا وضع شده است. البته مرحوم مظفر قبول ندارد.
سید مرتضی دو تا حرف دارد: این که همه جا قائل به اشتراک لفظی است. هر جا میگویند قیل مشترک لفظی یعنی سید مرتضی. این یکی؛ دوم استعمال.
مرحوم مظفر میگوید این استعمال نمیتواند علامت باشد. چون استعمال اعم از حقیقت است. چون استعمال یحتمل در معنای حقیقی به کار رود. یحتمل در ممعنای مجازی به کار رود. استعمال اعم از حقیقیت است و با اثبات اعم اثبات اخص نمیشود. این یک صفحهی اصول.
دوم: شک در مراد متکلم بعد از علم به وضع. این یعنی این که شما میدانی این لفظ برای این معنا وضع شده و برای معنای دیگر وضع نشده است. این لفظ از این متکلم صادر شد. نمیدانی مراد متکلم از این لفظ معنای حقیقی است یا معنای مجازی. این را میگویند شک در مراد متکلم بعد از علم به وضع.
این جا علمای اصول یک سلسله اصول عقلایی قرار دادهاند که شما به وسیلهی آنها خودتان را از شک بیاورید بیرون. این اصول عقلایی از این جای کتاب تا سر بحث عام و خاص است و مهمترین بحث در اصول این بحث است. ساده و مهم. در استنباط حکم شرعی از ادله نیست موردی الا این که از حداقل یکی از این اصول استفاده شود.
علما اصولی قرار دادهاند که در این اصول دو بحث است. بحث اول: این اصول چند تا است و کجا جاری میشود. دوم: دلیل حجیت این اصول. به چه علت از این اصول در آیات و روایات استفاده کنیم؟
در ذهنتان باشد به این اصول (هنگام شک در اصل وضع) میگویند اصول وضعیه. به این اصول (هنگام شک در مراد متکلم) میگویند اصول مرادیه. اصول مرادیه مرحوم مظفر شروع میکند شمردن.
اولین اصول مرادیه اصاله الحقیقه است. این بحث دو جای اصول مطرح میشود. یکی این جا؛ یکی هم در جلد دوم. جلد دوم یک بحث سنگینی مطرح میشود که این جا مرحوم مظفر یک اشارهی کوچکی به آن کرده است. که این اصول مرادیه همهاش اصول مستقله است یا همهاش بر میگردد به اصالت عدم قرینه یا همهاش بر میگردد به اصاله الظهور؟ این که به چه بر میگردد نه؛ این که به که بر میگردد نه؛ اصالت حقیقت کجا جاری میشود. مثل این جا؛ مجرای اصاله الحقیقه شک در این که مراد متکلم معنای حقیقی است یا معنای مجازی.
هر موقع شک دارید که مراد متکلم معنای حقیقی است یا مجازی بگو اصاله الحقیقه. یعنی قانون حقیقت است.
دوم: اصاله العموم. شک در تخصیص عام. هر موقع یک عامی از متکلم صادر شد. مجرای اصاله العموم شک در تخصیص عام. تخصیص در مقابل تخصص. تخصیص یعنی شک میکنی یک افرادی از تحت حکم عام خارج شده یا نشده است بگو قانون عموم است.
من به شما میگویم جئنی باسد. شما معنای حقیقی و مجازی اسد را میدانی. ولی شک داری که مراد من متکلم از اسد شیر است یا رجل شجاع. این جاباید بگویی مراد متکلم معنای حقیقی است. اگر رفتی شیر آوردی من حق اعتراض ندارم که چرا شیر آوردی. چرا؟ چون اگر مراد من از اسد غیر شیر بود باید قرینه میآوردم.
سوال یکی از حضار: اگر ظن داشته باشیم چه؟ پاسخ: یادتان باشد که ظن غیر معتبر در اصول همیشه در حکم شک است. اگر حجت باشد دلیل اجتهادی است که حاکم بر همهی این امور است.
مثال دوم: به شما میگویم اکرم العلماء. شما شک میکنید که زید عالم از تحت حکم اکرم العلما خارج شده است یا نه. زید نه؛ زید عالم. اگر گفتی زید میافتی در مبحث تخصص. باید بگویی تخصیص. این جا میگویند الاصل العموم.
سوم: اصاله الاطلاق: شک در تقیید مطلق. خداوند در قرآن میفرماید احل الله البیع. البیع مطلق است. شک میکنید مراد خدا از بیع، بیع به لغت عربی است؟ یعنی مقید است به لغت عربی؟ این میگویید الاصل الاطلاق.
فرق بین عام و مطلق: مشهور میگویند عام دلالتش بر افراد بالوضع است. مطلق دلالتش بر افراد به واسطهی مقدمات حکمت است. امام این فرق را قبول ندارد و یک فرق دیگر گذاشتهاند. آسید مصطفی فرقی که پدرشان فرمودهاند رد کردهاند. یعنی به عقیدهی آسید مصطفی فرقی بین مطلق و عام نیست. ولی فرق هیمنی است که بیان کردم. اشکال امام دقیق نیست. دلالت عام بر افراد بالوضع است که این توضیح دارد. ولی مطلق دلالتش به مقدمات حکمت است.