درسی که الان میخواهم بگویم فردا در کفایه میخواهم بگویم. منتها در کفایه یک خط دو خط گفته است. مرحوم مظفر چهار خط توضیح داده است.
دیروز اگر یادتان باشد یک اشکالی به تبادر گرفتیم. گفتیم تبادر متوقف بر علم به وضع است و علم به وضع هم متوقف بر تبادر است.
در ذهنتان باشد که دور همیشه قضیهاش منتهی میشود به توقف الشیء علی نفسه. یعنی شما اگر بخواهید تبادر برایت پیدا شود، باید قبل از آن برای شما تبادر پیدا شده باشد. این اشکال از زمان امام رضا علیه السلام مطرح بوده است. جوابش هم از آن زمان مطرح بوده است. دو جواب دارد: جواب اول اول درس امروز.
جواب اول نسبت به عالم به وضع است. جواب دوم نسبت به جاهل به وضع است. مقدمه: دو اصطلاح را باید برای شما تعریف کنم: علم اجمالی ارتکازی و دوم علم تفصیلی. این علم اجمالی و تفصیلی در دو جای اصول مطرح میشود. یک ی در بحث اصول عملیه در مبحث احتیاط. یکی هم در مبحث تبادر. مراد از علم اجمالی و تفصیلی در یان جا غیر از آن است که در بحث احتیاط مطرح میشود.
کلمهی ارتکازی بدل است برای اجمالی. وقتی بدل شد پس هر دو یک چیز است. این جا علامهی طباطبایی زیبا توضیح داده است. زمانی که انسان با یک گروهی نشست و برخاست دارد، این بر اثر نشست و بر خاست با این گروه الفاظ و معانی زیادی یاد میگیرد که همهی این الفاظ و معانی در ذهنش جمع شده است. ولی در حال حاضر به هیچ کدام توجه ندارد. به این آقا میگویند علم اجمالی ارتکازی به این الفاظ و معانی دارد. ارتتکازی یعنی ریشه گرفته در ذهن. اجمالی یعنی همان ارتکازی. اگر کسی با هیچ کس ارتباط نداشته باشد هیچ لفظی یاد نمیگیرد در این انبار ذهنش نه لفظی هست و نه معنا. به این طور کسی میگویند نه علم اجمالی دارد و نه علم تفصیلی. انبار ذهن او پر از الفاظ و معانی نیست.
ارتکاز خیلی مهم است. لذا میگویند ادله اربعه نیست. بلکه خمسه است و یکی از آنها ارتکاز است. خیلی مهم است. نمیخواهم خیلی حاشیه بروم.
اما علم تفصیلی (غیر از علم تفصیلی است که در مبحث اصول عملیه مطرح میشود.) یعنی توجه؛ التفات بالفعل. مثلا من ساعت سه و پنج دقیقه میگویم کرگدن؛ از این ساعت به بعد علم تفصیلی برای شما پیدا میشود به کرگدن. در صورتی که از آن ساعت به قبل شما به آن علم اجمالی داشتید.
جواب اول نسبت به عالم به وضع است. یعنی میخواهمی برویم سراغ عرب زبان که عالم به وضع الفاظ بوده است. یعنی میدانسته که این الفاظ برای آن معانی وضع شده بوده و همهی این الفاظ و معانی در ذهنش جمع هست. اشکال این طور بر طرف میشود: تبادر متوقف بر علم اجمالی ارتکازی است. ولی علم اجمالی ارتکازی، متوقف بر تبادر نیست. فلا دورَ. خیلی ساده. آن چه که متوقف است بر تبادر علم تفصیلی است. اول علم اجمالی ارتکازی است، سپس تبادر، سپس علم تفصیلی.
اگر عرب زبان بخواهد با شنیدن یک لفظ یک معنا بر صفحهی ذهنش حاضر بشود این متوقف بر این است که پیش از این علم اجمالی داشته باشد. یعنی د رانبار ذهنش باید پر از الفاظ و معانی باشد تا با شنیدن یک لفظ یک معنا بر معانی دیگر سبقت بگیرد و بر صفحهی ذهنش حاظر بشود. پس تبادر عرب متوقف است بر علم اجمالی عرب. ولی علم اجمالی ارتکازیعرب متوقف بر تبادر نیست. بلکه علم تفصیلی است. علم تفصیلی یعنی توجه. به تعبیر صاحب کفایه: الموقوف غیر الموقوف علیه.
همهاش صحبت باید روی عرب زبان باشد. چون این جواب اول نسبت به عالم به وضع است. بعد جواب دوم نسبت به جاهل به وضع است. مثل ما فارسها نسبت به عرب زبان.
جواب دوم: نسبت به جاهل به وضع. جواب اول برای آن بود که اشکال بر طرف بشود نسبت به عالم به وضع. یعنی عربهایی که قبلا علم به وضع داشتهاند. الان میخواهیم اشکال دور را برطرف کنیم نسبت به جاهل به وضع. مثل ما فارس زبانها. تبادر عرب متوقف بر علم اجمالی ارتکازی خودش است. ولی علم تفصیلی غیر عرب متوقف بر تبادر عرب است. نمودار: علم اجمالی عرب زبان، بعد تبادر، بعد علم تفصیلی غیر عرب.
تبادر شما هیچ ارزشی ندارد. شما فردا نمیتوانید یک روایت بردارید و بگویید متبادر پیش من این است. شما اهل لسان نیستید. اگر گاهی علمای اصول هم گاهی میگویند متبادر این است، به خاطر کثرت معاشرتشان با اعراب است. اگر شما خواستید توجه پیدا کنید که این معنا وضع شده است، این متوقف بر تبادر عرب است. ولی تبادر عرب متوقف بر علم من نیست. بلکه متوقف بر علم اجمالی خودش است.
تبادر هیچ به درد نمیخورد؛ جز این که شما را از حالت نسیان بیرون میآورد.
تبادر یک علامت تقریبا خوبی است. ولی اشکالی که به آن وارد است این است که به ندرت اتفاق میافتد.
علامت بعدی که صحت حمل است، هیچ به درد نمیخورد. مرحوم مظفر هم خیلی غلط فرموده است.
جواب اول برای همان کسی پیدا شده که میخواهد علم به وضع پیدا بکند. ولی در جواب دوم تبادر پیش یک نفر پیدا شده؛ ولی یک کس دیگر دنبال علم به وضع سات. به تعبیر صاحب کفایه میفرماید من عنده التبادر با مستعلم (کسی که دنبال علم به وضع است) در جواب اول یکی است. ولی در جواب دوم دو نفر اند.