مثال اول: [در بیان این مثال از دو قاعده اصولی استفاده میکنیم:]
مرحوم مظفر در تعریف علم اصول گفت علم اصول علمی است که در آن از قواعد کلیه بحث میشود.
قاعده چیست: قاعده به قضیهای گفته میشود که موضوعش دارای مصادیق فراوانی است.
[قاعده اول:] حال قضیه «صیغة الامر ظاهرة في الوجوب» یک قاعده کلی است؛ زیرا موضوع این قضیه (صیغة الامر) مصادیق زیادی دارد. (تعریف حاشیه ملا عبدالله)
هیچ وقت در علم اصول از جزئیات بحث نمیشود (هیچ گاه در علم اصول از این بحث نمیشود که آیا اقیموا ظهور در وجود دارد یا ندارد).
مرحوم مظفر در ادامه تعریف علم اصول گفت: نتیجهای که مجتهد در هر بحثی به آن دست پیدا میکند در راه استخراج حکم شرعی واقع میشود.
حال در مثالی که مطرح کردیم یک مجتهد به این نتیجه میرسد که صیغه امر ظهور در وجوب دارد و مجتهد دیگر به این نتیجه میرسد که ظهور در وجوب ندارد بلکه ظهور در استحباب دارد (صاحب معالم)
حال مجتهد از نتیجهای که به آن رسیده است برای بدست آوردن حکم شرعی استفاده میکند. به این صورت که مجتهد وقتی با آیه «اقیموا الصلاة» مواجه میشود میگوید: اقیموا صیغهی امر است و «صیغهی امر ظاهرة في الوجوب» پس اقیموا ظاهرة في الوجوب.
[قاعده دوم:] قضیه «ظاهر القرآن حجهٌ» یک قاعده کلی است. چرا که موضوع آن (ظاهر قرآن) مصادیق زیادی دارد. برخی از این مصادیق عبارتند از: ظهور اقیموا [که در قرآن آمده] در وجوب، ظهور لا تشرب الخمر در حرمت، ظهور السارق در اعم از متلبّس و من قضا عنه التلبس.
و در اصول از این قاعده بحث میشود. یکی به این نتیجه میرسد که ظاهر قرآن حجت است، یکی مثل علمای اخباری به این که ظاهر قرآن حجت نیست. از این نتیجه برای بدست آوردن احکام شرعی استفاده میکند.
[حال میرسیم به مثال:] نماز واجب است، دلیلش چیست؟
دو قیاس:
قیاس اول: اقیموا صیغهی امر است، صیغهی امر ظهور در وجوب دارد --> اقیموا ظهور در وجوب دارد.
قیاس دوم: ظهور اقیموا در وجوب، ظهور قرآن است. (چراکه اقیموا در قرآن است، در روایت نیست.) ظهور قرآن حجت است. (نتیجهی بحثهای اصولی مجتهد کرده) --> ظهور اقیموا در وجوب حجت است.
به استناد این دلیل فتوا میدهد. پس در وجوب صلاه از دو قاعده که مجتهد پس از بحثهای اصولی آنها را نتیجه گرفته بود. استفاده شد.
مثال دوم: «إنَّ الصلاهَ کانت علی المومنین کتابا موقوتا»: مجتهد وجوب صلاه را از این ایه برداشت میکند. ممکن است از سه راه استفاده کرده باشد.
۱. روایت داریم از امام باقر که فرموده کتابا موقوتا در این آیه یعنی واجبا موقوتا: واجبی که وقت دارد. مجتهد خبری که از امام باقر نقل شده کنار این آیه میگذارد. اما اگر بخواهد از این خبر امام باقر استفاده کند، باید ابتدا پس از بحثهای اصولی نتیجه بگیرد که « خبر الواحد حجهٌ »؛ (شاید هم نتیجه بگیرد که نه حجت نیست، مثل شیخ طوسی در اوائل عمرش و سید مرتضی در اواخر عمرش.)
۲. (مرحوم مظفر این را بیان نکرده است.) آیه جملهی خبریه است که در مقام انشا به کار رفته است. مثال برایتان میزنم: کسی به امام صادق گفت من جنب شدم، چکار کنم؟ امام فرمود تغتسل، نگفت اغتسل. حالا مجتهد ممکن است بگوید از این آیه وجوب صلاه را برداشت میکنم، ولی نه از باب خبر امام باقر، از این باب که خبر در مقام انشا است. این مجتهد باید در بحثهای اصولی به دوتا نتیجه رسیده باشد. ۱- جملات خبری در مقام طلب ظهور در وجوب دارند (چون ممکن است کسی مثل مرحوم میرزا حبیب الله رشتی بگوید چنین خبری ظهور در وجوب ندارد.) ۲- ظهور قرآن حجت است. از این دو نتیجه استفاده کرده است و وجوب صلاه را از ایه استفاده میکند.
۳. از کلمهی «علی» هم میتوان فهمید. چون عرب هرگاه میخواهد وجوبی را بیان کند میگوید: علَی؛ این دیگر مسئلهی لغوی است، نه اصولی؛ البته میتوان آن را به اصول ربط داد. باید مجتهد قائل شود که قول عربی که لغوی است حجت است. (این قسمت مربوط به جلسه سوم است.)