«لكن الذی حكاه فی اللمعة عن المحقّق هو الفرع الثانی»، اما آنچه که شهید (ره) در لمعه از مرحوم محقق (ره) حکایت کرده فرع دوم است، «و هوحدوث العیب فی مبیعٍ صحیح»، که اگر عیب در مبیع صحیحی حادث شود، یعنی اگر انسان جنسی را خرید، که در حین عقد صحیح بود، بعد در زمان خیار عیبی حادث شود، در اینجا مرحوم محقق (ره) فرموده: این عیب سببیت برای خیار ندارد و اگر مشتری بخواهد جنس را رّد کند، به یکی از آن خیاراتی که دارد میتواند رّد کند.
«و لعلّ الفرع الأوّل مترتّبٌ علیه»، و چه بسا فرع اول، که حدوث عیب در مبیع معیب بود، یعنی مشتری مبیعی را خریده، که در حین عقد معیب است و نمیداند که عیب دارد، بعد در زمان خیار عیب دیگری هم حادث میشود، که محقق (ره) خواسته بگوید: در اینجا هم این عیب جدید سببیت برای خیار ندارد، و حدوث عیب در مبیع معیب، بر همین فرع ثانی مترتب است، یعنی اگر در فرع ثانی که مبیع صحیح است، گفتیم که: حدوث عیب سببیت برای خیار ندارد، حدوث عیب در مبیع معیب هم سببیت برای خیار ندارد.
«لأنّ العیب الحادث إذا لم یكن مضموناً على البائع حتّى یكون سبباً للخیار»، چون این عیب، عیب حادث است و در ملک مشتری به وجود آمده، پس مضمون بر بایع و به عهدهی بایع نیست، و لذا دیگر سبب برای خیار مشتری نیست، «غایة الأمر كونه غیر مانعٍ عن الردّ كالخیارات الثلاثة»، نهایتاً مانع از رّد به سبب یکی از خیارات ثلاثه نیست، یعنی اگر فرض کنیم که یکی از خیارات ثلاثه، مثل خیار مجلس، حیوان و شرط برای مشتری موجود باشد، این حدوث عیب، اثر این خیارات ثلاثه را از بین نمیبرد، اما خودش سببیت مستقل برای خیار ندارد.
در بعضی از نسخهها دارد «بخیار الثلاثه»، یعنی خیار حیوان که فقط سه روز است.
«كان مانعاً عن الردّ بالعیب السابق»، این «کان» جواب آن «إذا» است، یعنی «إذا لم یکن مضموناً علی البایع کان مانعاً أن الرّد بالعیب السابق»، یعنی اگر مضمون بر بایع نباشد، مانع از رّد به سبب عیب سابق میشود.
«إذ لا یجوز الردّ بالعیب مع حدوث عیبٍ مضمونٍ على المشتری»، این یک قاعده است که رّد به سبب عیب، در صورتی که عیب جدیدی، که به عهده مشتری است، حادث شود جایز نیست.
«فیكون الردّ فی زمان الخیار بالخیار، لا بالعیب السابق.»، این لبّ حرف محقق (ره) است که منشأ رّد در زمان خیار، نفس همان خیار است و منشأش عیب سابق نیست.
«فمنشأ هذا القول عدم ضمان البائع للعیب الحادث»، پس بنا بر نظر مرحوم محقق (ره) منشأ اینکه عیب جدید مسقط برای رّد به سبب عیب سابق است، این است که بایع ضامن عیب حادث نیست.
در صورت دوم مسئله هستیم که بعد از قبض و قبل از انقضاء زمان خیار، عیب جدیدی در این مبیع که معیوب بوده حادث شده است، مرحوم شیخ (ره) ادعا فرموده: لاخلاف در اینکه این عیب جدید، مسقط برای رّد به سبب عیب سابق نیست، تنها کسی که در این مسئله مخالف است، طبق بیانی که در دروس و در لمعه آمده، مرحوم محقق (ره) است، که فرموده: این عیب جدید جلوی تأثیر عیب قدیم را میگیرد، اگر مشتری بخواهد این جنس را رّد کند، باید به یکی از خیارات ثلاثه رّد کند و دیگر خیار عیبی که منشأش عیب سابق است ندارد.
پس لبّ استدلال محقق (ره) این شد که اگر میخواهد رّد کند، میتواند به یکی از خیارات ثلاثه رّد کند و نه به سبب عیب سابق، برای اینکه این عیب جدید، در ملک مشتری به وجود آمده، پس نمیتواند مضمون بر بایع باشد.
این از یک طرف و از طرف دیگر در اینجا محقق (ره) کبرایی را بیان کرده و فرموده: رّد به سبب عیب سابق مقید به موردی است که عیب جدیدی که مضمون بر مشتری هست نباشد، یعنی مرحوم محقق (ره) در این صورت دوم، به عینه مثل صورت سوم قائل هست.
(سؤال و پاسخ استاد محترم) مرحوم محقق (ره) قاعده «التلف فی زمن الخیار ممن لاخیار له» را قبول دارد، اما از این عبارتشان معلوم میشود که قاعده «العیب فی زمن الخیار ممن لاخیار له» را قبول ندارد.
«و لذا ذكر فی اللمعة: أنّ هذا من المحقّق منافٍ لما ذكره فی الشرائع»، مرحوم شهید (ره) در لمعه فرموده: این فتوای محقق (ره) که در اینجا این عیب جدید مسقط برای آن رّد است، با آنچه که در شرایع ذکر کرده منافات دارد، که در آنجا فرموده: «من أنّ العیب الحادث فی الحیوان مضمونٌ على البائع»، عیب حادث در حیوان به عهدهی بایع است، «مع حكمه بعدم الأرش»، و حکم کرده است به اینکه ارشی هم در کار نیست.
در کتاب شرایع از یک طرف فرموده: اگر در حیوان در زمانی که مشتری خیار دارد، عیبی به وجود آمد، این عیب مضمون بر بایع است، یعنی به عهدهی بایع است، که این دو صورت دارد؛ یکی اینکه مشتری میتواند رّد کند و یکی اینکه میتواند ارش بگیرد، اما از طرف دیگر فرموده: نسبت به این عیب جدید، ارش در کار نیست، که معنایش این است که مشتری فقط میتواند رّد کند.