نقد و بررسی استدلال به مرسله جمیل
مرحوم شیخ (ره) بعد از بیان این دو دلیل، در هر دو مناقشه کرده است.
اما نسبت به دلیل اول که به عبارت «إن کان الثوب قائماً بعینه» در روایت مرسله استدلال شده بود، شیخ (ره) فرموده: اگر از این روایت مطلق نقص استفاده شود، مدعا ثابت میشود، اما نمیتوانیم مطلق نقص را استفاده کنیم، برای اینکه نواقص و عیوب غیر ظاهری داریم، که مغیر عین نیست و قدر متیقن از روایت این است که به مقدار عیوب مغیر عین دلالت دارد.
در روایت میفرماید: اگر لباس را برید و خیاطت کرد، یا لباس را رنگ زد، در اینجا دیگر نمیتواند رّد کند، پس نتیجه این میشود که در روایت، در عیوب مغیر عین خدشه میکند و میگوید: این عیوب جلوی رّد را میگیرد، بنابراین روایت شامل آن عیوبی که مغیر عین نیستند، مثل جایی که عبدی را خریده و بعداً کتابت را فراموش کرده نمیشود.
نقد و بررسی دلیل مرحوم علامه (ره)
مرحوم شیخ (ره) فرموده: مرحوم علامه (ره) دلیل را تقریباً تا وسط راه آورده و گفته: تحمل بایع أولی از تحمل مشتری نیست، که بگوییم: بایع متضرر شود، که این را قبول میکنیم، اما وقتی که أولی نبود، نوبت به اصل میرسد و میگوییم: حال باید این مسئلهی ضرر کنار برود، پس شک میکنیم که آیا این عیب جدید باعث سقوط رّد میشود یا نه؟ بقاء رّد را استصحاب میکنیم و دلیلی که مانع از رّد باشد، در مقام موجود نیست.
مرحوم شیخ (ره) بعد از اینکه استدلال مرحوم علامه (ره) را رّد کرده، آن تکمیل کرده و فرموده: این عیب جدیدی که به وجود آمده، به دلیل استصحاب بقاء خیار مانع از رّد نیست، یعنی مشتری، ولو عیب جدید هم هست، میتواند این را به بایع رد کند، اما نسبت به این عیب جدید، لازم است که به حسب قاعده ارش را به بایع بپردازد.
بعد تشبیه کرده و فرمودهاند: مثل جایی که از اول عیبی در کار نبوده، مثلا جنسی را سالماً و صحیحاً به دیگری میفروشد، بعد در ید مشتری عیبی به وجود میآید، حال بایع و مشتری بر فسخ طرفینی و اقاله توافق میکنند، که در اینجا مشتری باید ارش آن را به بایع برگرداند، که اینجا هم همین طور است.
درست است که مشتری، از اول که جنس را که از بایع خریده، معیوباً خریده و بعد در ملک مشتری عیب جدیدی هم به وجود آمده است، اما اگر گفتیم که: این عیب جدید مسقط رّد به سبب عیب قدیم نیست و مشتری جنس را رّد کند، نسبت به آن عیب جدید باید ارش بپردازد.
(سؤال و پاسخ استاد محترم) در اینجا به حسب قاعده بحث میکنیم، که وقتی اولویت کنار میرود، یعنی تحمل هیچ کدام أولی از دیگری نیست، نوبت به اصل میرسد و اصل استصحاب بقاء خیار رّد است، پس استصحاب میگوید: میتواند رّد کند، اما مشتری نسبت به این عیب جدید، که جنس را میدهد و پولش را پس میگیرد، باید چه کار کند؟
(سوال و پاسخ استاد محترم) معیوب بودن مانع از دخول در ملکیت نیست، اگر مشتری جنس معین و مشخصی را خرید، بعد متوجه شد که این جنس معیوب است، ملکیتش متزلزل است، اما متزلزل معنایش این نیست که داخل در ملک او نمیآید. و غیر از این است که بگویی داخل در ملک نمیآید.
(سوال و پاسخ استاد محترم) معیوب بودن دلیل بر این نیست که عقد باطل باشد، متزلزل غیر از بطلان است، در عقد فضولی میگویید: عقد فضولی متزلزل است، اما آیا معنایش این است که باطل است؟ ملکیتی که در عقد فضولی حاصل میشود، ملکیت متزلزله است، که در اینجا هم ملکیت متزلزله است، یعنی چون این مال معیوب است، مشتری خیار رّد دارد و میتواند معامله را به هم بزند، اما اینکه میتواند معامله را به هم بزند، فرع بر این است که معامله صحیحاً واقع شده باشد، والا اگر صحیحاً نباشد، که معامله قابل به هم زدن نیست.
(سوال و پاسخ استاد محترم) مثلا جنس سالمی را از شما خریدم، بعد از تحویل، وقتی این جنس داخل در ملک من شد، عیبی در آن به وجود آمد، حال بعد از دو روز گفتید که: بیا این معامله را به هم بزنیم، من هم آمادگی داشتم و جنس را داده و پول را گرفتم، آیا از جهت عقلاء و عرف نسبت به این عیبی که در این جنس به وجود آمده، نباید چیزی را به شما بدهم؟ بلکه باید ارش آن را بپردازم.
(سوال و پاسخ استاد محترم) قیاس نمیکنیم، بلکه میگوییم: همان ملاک در اینجا هم وجود دارد، تمام فقه روی این است که انسان روی قاعده پیش بیاید، در اینجا عقدی صحیحاً واقع شد، که موجب ملکیت است، حال بعد از تحویل جنس فهمیدم که این جنس در حین عقد معیوب بوده، گفتیم روایات و إجماع میگوید: من خیار رّد دارم، حال اگر عیب جدیدی هم به وجود آمد، و خواستیم از خیار رّد سابق استفاده کرده و جنس را برگردانیم، آیا نسبت به این عیب جدید نباید چیزی به شما بپردازم؟ عقلاء میگویند: باید ارش بپردازیم، که این را در تطبیق بیشتر توضیح میدهیم.
(سوال و پاسخ استاد محترم) اصلاً معنای خیار تزلزل عقد است، لازم بالذات یعنی عقدی که به ذات لازم است، که میتواند در آن خیار باشد. بله عقدی که به ذات جایز است، خیار در آن معنایی ندارد، لذا هبه که به ذات جایز است، خیار در آن معنا ندارد.
بعد مرحوم شیخ (ره) فرموده: اگر استدلال مرحوم علامه (ره) را این چنین بیان کنیم که رّد به سبب عیب قدیم باید محقق شود، یعنی مشتری میتواند به سبب عیب قدیم رّد کند، چون اگر بخواهد صبر کند، این صبر ضرر بر مشتری است و از آن طرف اگر هم بگوییم که: میتواند رّد کند و بایع باید این جنس معیوب را تحویل بگیرد، این هم ضرر بر بایع است، لذا قاعدهی لاضرر در اینجا دیگر جریان ندارد.
اگر ضرری نسبت به بایع محقق نمیشد، قاعدهی لاضرر میگفت: حق رّد دارد، اما قاعدهی لاضرر در جایی جریان پیدا میکند که مواجه با یک ضرر مقابل نشویم، یعنی از اجرای قاعدهی لاضرر، ضرری متوجه دیگری نشود، اما در اینجا اگر قاعدهی لاضرر را جاری کرده و بگوییم: مشتری حق رّد دارد، این موجب ضرر بر بایع است، در نتیجه قاعدهی لاضرر جریان ندارد، لذا باید سراغ نصّ یا إجماع برویم، که نصّ بر این بود که «إن کان الثوب قائماً بعینه» و إجماع هم داریم که اگر عیب جدید به وجود بیاید، این عیب جدید مانع از رّد است.