بحث اخلاقی هفته
از امام باقر (علیه السلام) این روایت را نقل فرمودند که: «مَا مِنْ شَیءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِیئَةٍ»، یعنی هیچ شیئی أفسد برای قلب از گناه نیست، «إِنَّ الْقَلْبَ لَیوَاقِعُ الْخَطِیئَةَ»، قلب با این خطیئه مواقعه و مباشرت دارد، یعنی این خطیئه همراه قلب است. اگر انسان گناهی انجام داد، این گونه نیست که گناه از انسان و از قلب وی جدا شود، که این خیلی نکته دارد.
«فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَیهِ»، همیشه این خطیئه همراه قلب است، تا اینکه این خطیئه بر قلب غلبه پیدا میکند، «فَیصَیرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ.»، پس آن را زیر و رو میکند و أعلای آن را تبدیل به أسفل میکند.
در روایت اولین نکتهای که آمده این است که از گناه به صورت صیغهی أفعل تفضیل تعبیر کرده است، بزرگان این تعبیر را دارند که اموری است که قلب انسان را فاسد میکند، حتی اموری که حرام هم نیست، اما موجب فساد قلب است.
بسیاری از مباحات داریم، مباح است، اما انجام دادن موجب میشود که قلب انسان فاسد شود، کما اینکه برخی از أمراض و برخی از غم و غصهها که انسان را فرا میگیرد، اینها موجب فساد قلب میشود.
اینکه در بعضی از تعابیر هست که «حسنات الأبرار سیئات المقربین»، یک سری از امور هست که فی حدّ نفسه، با توجه به حکم شرعیاش، حرمتی بر آن مترتب نیست و اگر انسان انجام داد، وی را عقاب نمیکند، اما موجب فساد قلب است.
گاهی اوقات ما طلبهها خودمان را در حدّ مردم عادی قرار میدهیم، مثلاً به آهنگ و موسیقی که از رادیو و تلویزیون پخش میشود گوش میدهیم، یا شادیهای کاذبی که مردم دارند را انجام میدهیم، که اگر انسان اهل بصیرت باشد، ولو اینها مباح است و کار حرامی نیست، اما موجب فساد قلب است و موجب این است که قلب انسان رکود پیدا کند.
آن قلبی که باید سکوی پرتاب به سوی معنویت و تقرب إلی الله باشد، انسان را همین طور نگه میدارد و اگر موجب سقوط انسان نشود، که گاهی اوقات هم موجب سقوط انسان میشود، وی را در حد یک عقل عادی و سطحی نگه میدارد، در حالی که این قلب باید منبع برای أنوار برای او واعظ إلی الله باشد و هدایت را از ضلالت جدا کند و نشان بدهد.
گاهی اوقات انسان در بعضی از مجالس میبیند که رادیو روشن است، کسی هم نمیگوید که حرام است، البته ممکن است موارد محرمی هم در آن باشد، اما ما که در این راه قرار گرفتیم، واقعاً مثل یک آدم کاسب و بازاری که مینشیند از اول تا آخر برنامهی تلویزیون و رادیو و برنامههای دیگری که گاهی اوقات در إجتماع به وجود میآید، آیا خود ما باید خودمان را در این حدّ قرار دهیم؟ اینکه نمیشود و این درست نقض غرض برای ماست.
ما خودمان را در یک مسیری قرار دادیم؛ که اولاً بتوانیم خودمان را به یک هدایت کامله برسانیم و ثانیاً بخواهیم از دیگران دستگیری کنیم، که اگر در أعمال و رفتار، مراقب خودمان و أعمالمان نباشیم و خود را در سطح دیگران قرار دهیم، این فایدهای ندارد.
این یک نکتهای است که در روایت از معصیت به أفسد تعبیر میکند، که از این نکته استفاده کردیم که ممکن است بسیاری از امور مباح هم موجب فساد قلب انسان شود، اما گناه و خطیئه أفسد است.
در دنباله روایت میفرماید: «إِنَّ الْقَلْبَ لَیوَاقِعُ الْخَطِیئَةَ»، که خطیئه از انسان جدا نمیشود و آن لحظهای که انسان گناهی را انجام داد، این گناه ریشهاش را در باطن وی قرار میدهد و امکان ندارد این گناه از انسان جدا شود. انسان فکر میکند که یک لحظه گناه کرد، یک دروغی گفت، یک غیبی کرد، یک افترایی بست یا یک عمل زشتی را انجام داد و تمام شد، اما نه، انسان همنگامی که گناهی را که انجام میدهد، گناه با انسان است و لایزال این خطیئه با قلب هست، تا اینکه این خطیئه بر این انسان و بر قلبش غلبه میکند.
آن وقت مهمترین نکتهی روایت این است که میفرماید گناه و خطیئه قلب انسان را منکوس و معکوس میکند، یک ظرف آب، هر مقدار آب در آن بریزید، این ظرف آن آب را جا میدهد، اما اگر این ظرف را معکوس کنید، چه مقداری آب میگیرد؟ هیچ. گناه و خطیئه آن قدر خطرناک است که قلب انسان را منکوس میکند، یعنی مثلا در وعظ بزرگان مینشینیم، اما هر چه وعظ میکنند، قطرهای و ذرهای از آن در قلب انسان قرار نمیگیرد. هر چه انسان را نصیحت میکنند، که این کار خطا و خطرناک است، مثل اینکه قلب انسان مانند یک دیواری و سنگی شده است که قطرهای از آب در آن فرو نمیرود، که این نتیجهی وخیم گناه و خطیئه است.
ما اگر متوجه حرکاتمان نباشیم، ریشه این خطا در درون ما بیشتر از دیگران است، مشکل همین جاست یعنی یک گناه، در درون یک انسان معمولی، اگر یک درجه ریشه بدواند، در درون ما صد درجه ریشه دارد، چون قلوبمان از راه علم و بحث شخم زده شده و راه برای نفوذ گناه و خطیئه در قلوب ما به مراتب بیش از دیگران است، و لذا همین امثال ماها بودند که وقتی در اوائل گناه و خطیئهای را مرتکب شدند، اهمیت ندادند، تا سرانجام در پایان عمرشان مدعی دین جدیدی و مهدویت شدند.
بعضی از اینهایی که مدعی مهدویت یا دین جدیدی میشوند، غالبشان افرادی بودند که در همین حوزهها و در همین بین طلبهها بودند، قلب انسان اگر شخم علمی خورد، ریشه گناه در أعماق او نفوذ میکند و زمینهی بیشتری دارد، لذا خیلی ما باید مراقب باشیم، که راه، بسیار راه روشنی است و هدف، بسیار هدف مهمی است و توجه بسیار زیادی میخواهد، که امیدواریم که خداوند همهی ما را از شرّ گناه و خطاها محفوظ بدارد.
وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین