جواب شيخ انصارى به اشكال:
كلام شما در دو موردى كه ادعا كرديد كه جزء اختصاص به حال ذُكر دارد و در حال فراموشى جزء نمىباشد، را ما قبول نداريم و ثابت مىكنيم كه جزئيت مطلق است.
جواب شيخ انصارى به مورد اول كلام مستشكل كه جزء اختصاص به حال ذُكر دارد و در حال فراموشى جزء نمىباشد: در كلام شما كه گفتيد كه اگر دليل جزء دليل لبّى و اجماع باشد قدر متيقن مىگيريم و نتيجه مىگيريم جزئيت در حال نسيان وجود ندارد، دو احتمال وجود دارد:
احتمال اول: مرادتان اين است كه در حال نسيان وظيفه واقعى شخص فراموشكار نماز بدون سوره است يعنى شارع صريحا در همان حالت تكليفى را به دوش مكلف مىگذارد و به مكلف مىگويد چون سوره را فراموش كردهاى وجوب سوره ساقط است و وظيفه واقعى تو نماز بدون سوره است.
اگر مرادتان از اينكه در حال نسيان سوره جزء نيست اين باشد كه واضح البطلان است، زيرا تا وقتى انسان فراموشكار است اصلا تعلق تكليف به او محال است و نمىشود شارع مقدس به انسان غافل تكليفى را متوجه كند زيرا به مجردى كه تكليف متوجه او شود از حالت غفلت بيرون مىآيد.
مثلا خداوند بفرمايد أيّها الناسي چون فراموش كردهاى تكليفت نماز بدون سوره است، در صورتيكه تا تكليف را متوجه فراموشكار بنمايد از حالت نسيان خارج مىشود، بعد علم پيدا مىكند سوره جزء نماز است و بايد نماز را با سوره ادا كند.
احتمال دوم: اگر مرادتان از اينكه در حال نسيان سوره جزء نيست اين باشد كه شارع مقدس بعد از اينكه انسان نماز بدون سوره را خواند تأييد مىكند كه نماز بدون سوره بدل و جانشين نماز واقعى شود.
اگر مرادتان اين باشد كه كلامتان خوب است ولى نياز به دليل خاص داريم، بايد دليل خاص براى جعل بدليت داشته باشيم كه شارع نماز بى سوره را به جاى نماز واقعى قبول مىكند.
ادله براءة اين كلامتان را ثابت نمىكند زيرا محور ادله براءة حكم تكليفى است و بدليت حكم وضعى است، بنابراين ادله براءة و احتياط نمىتواند بدليت را ثابت كند.
در نتيجه نياز به دليل خاص داريم و فرض اين است كه در مسأله دليل خاصى بر بدليت نداريم و اصالة عدم البدليّة جارى مىكنيم.
سؤال: مواردى وجود دارد كه شارع مقدس عمل ناقص را مجزى از عمل كامل دانسته است، ولو بعدا كشف خلاف هم بشود.
مثال: اول وقت براى وضوء آب نبود و انسان با تيمم نماز خواند بعد از آن آب پيدا شد، كه علماء فرمودند همان عمل ناقص كافى است و نياز به اعاده نيست.
مثال: دو شاهد شهادت دادند كه ظرف آب پاك است، با اين آب وضوء گرفته و نماز خوانده شد، بعد فهميد ظرف نجس بوده، كه علماء مىفرمايند اعاده لازم ندارد.
چطور در اين دو مثال قائل به اجزاء هستيد در محل بحث ما هم همين عنوان را پياده كنيد و بگوييد ناقص به جاى كامل مىنشيند و ناقص مجزى است.
جواب شيخ انصارى: در آن موارد دليل خاص وجود دارد، مكلف امر داشت كه نماز با تيمم بخواند، دستور داشت كه با همان آب نجس وضوء بگيرد، بر طبق دستور عمل را انجام داد بنابراين مجزى است، لكن در مورد نسيان دليل خاص وجود ندارد كه شارع فرموده باشد در حال نسيان مكلف نماز بدون سوره بخواند و دستور همان است ولا غير، چنين نصى نداريم كه به خاطر اين دليل قائل به اجزاء بشويم.
جواب مستشكل به شيخ انصارى: درست است در اينجا امر شرعى نداريم اما امر عقلى وجود دارد، يعنى عقل مىگويد سوره را فراموش كردى و بقيه اجزاء يادت هست، همان مقدارى كه به آن علم دارى را انجام بده و جزئى را كه يادت رفته را خودبخود ترك كردهاى.
جواب شيخ به جواب مستشكل: اين توهم فاسد جدّا، زيرا عقل حكم نمىكند كه شما بقيه اجزاء را كه يادت هست را انجام بده و كافيست و اگر فردا هم عمل را يادت آمد نمىخواهد اعاده كنى.
در ثانى در حال فراموشى توجه تكليف به انسان محال است، اگر عقل در آن حال به انسان بگويد همين اجزائى را كه يادت هست انجام بده و جزئى را كه فراموش كردهاى را ترك كن، انسان فورا يادش مىآيد جزئى را فراموش كرده و فورا انجامش مىدهد.
خلاصه كلام: در حال فراموشى تكليف متوجه انسان نيست بنابراين عملى را كه انجام دادى مأمور به نيست و بايد دوباره آن عمل را تكرار و اعاده بنمائى.