بحث در نقل كلام مرحوم تسترى در كشف القناع بود.
ايشان فرمودند در دو مقام بحث داريم كه مقام اول را با سه مقدمه شروع كردند.
مقدمه اول و دوم اصل استدلال است و مقدمه سوم نتيجه گيرى از اين استدلال مىباشد.
خلاصه مقدمه اول اين است كه: اجماع در نقل سبب ـ اتفاق الكلّ ـ ظهور دارد.
خلاصه مقدمه دوم اين است كه: نقلُ السبب حجّةٌ، كسى اتفاق الكل را براى ما نقل كند حجّة مىباشد.
چهار دليل براى حجيّة نقل السبب ـ اتفاق الكل ـ عنوان شده است كه قبل از بيان دليل اول به نكته كوتاهى اشاره مىكنند.
نكته: نقل و خبر يا روايت بر دو قسم است: تارة روايت مصطلح است كه قول و فعل و تقرير امام است و تارة روايت غير مصطلح است مثل نقل قصص، نقل تاريخ، نقل فتواى عالم براى مقلدين.
دليل اول مرحوم تسترى براى حجيّة اتفاق الكل:
دليل اول تمسّك به سيره است: سيره علماء بلكه عقلاء عالم بر اين است كه نقل روايت و خبر ثقه را حجّة مىدانند چه نقل روايت مصطلح باشد و چه غير مصطلح.
براى توضيح اين مطلب چند مثال مىزنند.
مرحوم تسترى مىفرمايند: از قديم چنين بوده كه فرد ثقه مىگويد « زيد مات » و انسان اين را قبول مىكند. يك مسأله گوى ثقه فتواى فقيه را نقل مىكند، انسان قبول مىكند. در روايات مصطلحمان يك سرى مطالبى وجود دارد كه خبر غير مصطلح است و نقل قول امام نمىباشد، مثلا راوى مىگويد زراره از امام سؤال كرد، حالا سؤال زراره كه نقل قول امام و روايت اصطلاحى نيست. يا راوى مىگويد ديدم محمد بن مسلم اينگونه طواف كرد و امام سكوت كردند، باز هم اين روايت غير مصطلح است و ما هم قبول مىكنيم.
خلاصه كلام اينكه سيره عقلاء و علماء بر اين قائم است كه خبر حسّى را قبول مىكنند چه مصلطح باشد و چه غير مصطلح باشد، و نقل اجماع هم خبر حسّى غير مصطلح است بنابراين نقل اجماع را هم بايد پذيرفت و قبول كرد.
سه اشكال در ذيل دليل اول مطرح مىشود:
اشكال اول به دليل اول مرحوم تسترى:
اين امورى كه ما ذكر كرديم روايات غير مصطلح جزء اصول فقه نيستند كه كسى بگويد خبر واحد در مسائل اصول فقه حجّة نيست، نقل اجماع هم چنين است، اجماع در يك حكم جزئى ـ مسأله فقهى، حكم شرعى ـ نقل مىشود. بنابراين محور اجماع منقول اصول فقه نيست كه كسى بگويد اصول فقه بايد قطعى و يقينى باشد، شما نمىتوانيد به اجماع منقول تمسك كنيد. تازه ما اين صحبت را قبول نداريم كه در مسائل اصول فقه به خبر ثقه نتوان عمل كرد.
اشكال دوم به دليل اول مرحوم تسترى:
كسى توهم نكند كه نقل روايت غير مصطلح يك امر تازه مىباشد، لذا اين سيره به زمان پيامبر و ائمه متصل نيست پس حجّة نمىباشد، نه در زمان پيامبر و ائمه هم افراد روايت غير مصطلح نقل مىكردند و مردم هم قبول مىكردند و ائمه معصومين هم منع نمىكردند، بنابراين اين سيره متصل به زمان ائمه معصومين مىباشد.
اشكال سوم به دليل اول مرحوم تسترى:
كسى توهم نكند كه نقل روايت غير مصطلح و سيره در اين مسأله به يك طائفه دون طائفه ديگر اختصاص دارد، ما بالوجدان مىبينيم كه اين سيره بين همه مردم وجود دارد و همه به اين سيره عمل مىكنند.