درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۲۹: علم اجمالی ۱۳

جواد مروی
استاد
جواد مروی
 
۱

خطبه

۲

احکام خنثی

بحث در اين بود كه نَظَر خنثى به طوائف ديگر جايز است يا جايز نيست. مرحوم شيخ فرمودند: حرام است خنثى هم به زنها و هم به مردها نَظَر كند به خاطر اينكه علم اجمالى دارد كه نگاه به يكى از اين دو گروه حرام است و بعد مى‌خوانيم موافقت قطعيّة با علم اجمالى لازم است پس نبايد نه به زنها و نه به مردها نگاه كند. بعد بعضيها گفتند خطاب، خطاب اجمالى است پس خنثى به خطاب مكلّف نيست. مرحوم شيخ نيز به اين كلام دو جواب دادند و فرمودند: اوّلا خنثى علم تفصيلى دارد پس بايد بر طبق علمش عمل كند و ثانياً خطاب تفصيلى در مسأله درست مى‌كنيم. پس نتيجه اين شد كه قاعده اوليه اين است كه خنثى بايد احتياط كند و نه به زنها و نه به مردها نگاه كند.

در ادامه مرحوم شيخ مى‌فرمايند: اين قاعده اوليه را بايد نقض كنيم و به آن عمل نكنيم زيرا در جاى خودش ثابت شده كه احتياط كردن تا وقتى درست است كه موجب عسر و حرج نشود و اگر احتياط موجب عسر و حرج بشود آنجا احتياط واجب نخواهد بود. مثلا فرض كنيد در شبهه غير محصوره يعنى شبهه غير محدود شما يقين داريد يكى از ۵۰۰ لبنياتى مشهد شير نجس به مردم مى‌فروشد، اينجا لازم نيست شما از همه لبنياتيها اجتناب كنيد چون شبهه غير محصوره است و احتياط موجب عسر و حرج است نتيجتاً احتياط واجب نيست. در رابطه با خنثى حكم ثانوى اين است كه احتياط بر خنثى در رابطه با نَظَر موجب عسر و حرج است يعنى بايد در خانه زندانى شود و نبايد نه با زن حرف بزند و نه با مرد و نه به زن نگاه كند و نه به مرد. لذا احتياط براى خنثى واجب نخواهد بود.

وامّا اينكه شما خطاب تفصيلى درست كرديد و گفتيد خنثى به خطاب تفصيلى مكلّف است، ما خطاب تفصيلى را قبول مى‌كنيم و لكن در خطاب تفصيلى مخالفت قطعيه‌اش حرام است ولى موافقت قطعيّه‌اش لازم نيست به اين معنا كه خنثى با هر دو طائفه نبايد صحبت كند ولى مى‌تواند با يكى از اين دو طائفه سخن بگويد و به آنها نگاه كند.

مرحوم شيخ در پايان كلامشان مى‌گويند « فافهم » اشاره به اين است كه اگر خطاب تفصيلى را شما قبول كرديد، در همه جا خطاب تفصيلى موافقت قطعيّه مى‌خواهد، پس در اينجا شما بهتر است كه بگوييد خطاب تفصيلى شرعى وجود ندارد. كدام آيه و روايت صريحا مطرح كرده است كه « يحرم نَظَر الإنسان البالغ إلى غير مماثله »، اين خطاب تفصيلى را خودتان درست كرديد و از خطاب اجمالى انتزاع كرديد و اين خطاب تفصيلى كه خودتان ساختيد ارزشى نداريد. پس نتيجه فافهم اين شد كه خطاب تفصيلى نداريم و احتياط موجب عسر و حرج است و بايد بگوييم خنثى اشكال ندارد به يكى از اين دو طائفه نگاه كند.

مورد دوم حكم لباس خنثى است: مى‌دانيد كه مردها يك لباس مختصه دارند كه زنها حق ندارند آن لباس را بپوشند مانند كمربند و عمامه و زنها هم لباس مختصه دارند مثل لباس ابريشم كه مردها حق ندارند آن را بر تن كنند، خنثى در اينگونه موارد بايد چه كند. اينجا هم قاعده اوليه حاكم است يعنى بايد خنثى احتياط كند و نه لباس مختص مردها را بپوشد و نه لباس مختصّ زنها، ديگر اينجا احتياط موجب عسر و حرج نمى‌شود.

مورد سوم حكم ستر بدن در نماز است: خنثى در نماز و پوشش بدن بايد به حكم مرد رفتار كند يا به حكم زن. مرحوم شيخ مى‌فرمايند اينجا هم احتياط اقتضاء مى‌كند كه تمام بدنش را در نماز بپوشاند چون شايد خنثى واقعا زن باشد و نبايد لباس ابريشم بپوشد و طلا به همراه خودش داشته باشد چون ممكن است مرد باشد و اينها مبطل نماز مى‌باشند

۳

تطبیق احکام خنثی

ولكن يمكن أن يقال: إنّ الكفّ عن النظر إلى ما عدا المحارم مشقّة عظيمة (بر خنثی)، فلا يجب الاحتياط فيه (کف النظر)، بل العسر فيه (خنثی) أولى من الشبهة الغير المحصورة.

أو يقال: إنّ رجوع الخطابين إلى خطاب واحد في حرمة المخالفة القطعيّة، لا في وجوب الموافقة القطعية، فافهم (اگر تفصیلی بود، موافقت قطعیه آن واجب است چه از اول تفصیلی باشد و چه اینکه خطاب اجمالی است که به تفصیلی بر می‌گردد).

وهكذا حكم لباس الخنثى؛ حيث إنّه يعلم إجمالا بحرمة واحد من مختصّات الرجال كالمنطقة والعمامة أو مختصّات النساء عليه، فيجتنب عنهما (مختصات رجال و نساء).

وأمّا حكم ستارته (خنثی) في الصلاة: فيجتنب الحرير ويستر جميع بدنه (خنثی).

۴

حکم جهر و اخفات خنثی

مورد چهارم جهر و اخفات در نماز: خنثى نمازش را بايد جهر بخواند و به وظيفه مرد عمل كند يا بايد به صورت اخفات بخواند و به وظيفه زن عمل كند.

قبل از بيان اين حكم مقدمه‌اى را عرض مى‌كنيم: در باب صلاة علماء اختلافى در رابطه با نماز زن دارند و آن اين است كه آيا اخفات بر زن واجب است يا زن بين جهر و اخفات مخيّر است. در اين مسأله دو قول وجود دارد: بعضى از علماء مى‌گويند زن در جهر و اخفات مخيّر است و زن در رابطه با اخفات رخصت دارد يعنى مجاز است يا اخفات بخواند يا جهر، كه اين نظر شهيد اول و شهيد ثانى است، ولى بعضى از علماء مى‌فرمايند كه اخفات بر زن عزيمت است يعنى واجب است كه زن قراءة نماز را به صورت اخفات بخواند.

در رابطه با خنثى حكم تفاوت مى‌كند: اگر مبنا در زن اين بود كه زن بين جهر و اخفات مخيّر است، در خنثى مى‌گوييم كه بايد نمازش را جهر بخواند. مقتضاى احتياط اين است كه نمازش را جهر بخواند زيرا اگر نمازش را جهر خواند اگر مرد بود كه به وظيفه‌اش عمل كرده است و اگر زن بود جهر خواندن براى زن جايز است. اما اگر گفتيم بر زن اخفات واجب است و نمازش را بايد آهسته بخواند، در رابطه با خنثى احتياط حكم مى‌كند كه دو تا نماز بخواند يك نماز را آهسته بخواند و يك نماز را جهراً بخواند زيرا شايد خنثى زن باشد شايد هم مرد باشد احتياط اين را حكم مى‌كند. ولكن دليل خاص ـ اجماع ـ داريم كه خنثى لازم نيست دو نماز بخواند بلكه مخيّر است نمازش را آهسته و يا بلند بخواند.

۵

تطبیق حکم جهر و اخفات خنثی

وأمّا حكم الجهر والإخفات:

فإن قلنا بكون الإخفات في العشاءين والصبح رخصة للمرأة جهر الخنثى بهما (عشائین و صبح).

وإن قلنا: إنّه (اخفات) عزيمة لها (امراة) فالتخيير إن قام الإجماع على عدم وجوب تكرار الصلاة في حقّها (زن).

۶

ادامه حکم جهر و اخفات خنثی

بعضى از علماء در اين مسأله نظر خاصى دارند و فرموده‌اند: ما كارى به اجماع و اينكه اخفات براى زن رخصت است يا عزيمت نداريم، ما طبق دليل خاص فتوى مى‌دهيم و مى‌گوييم خنثى مطلقا مخيّر است كه نماز را آهسته يا بلند بخواند و هيچ كارى به اين تفاسير شما نداريم. دليل خاص اين عدّه يك روايت است. مضمون روايت اين است: كسى كه جاهل به جهر و اخفات باشد معذور است. خنثى هم جاهل به جهر و اخفات است پس معذور است، يعنى مخيّر است و هر جورى نمازش را خواند مشكلى پيش نخواهد آمد.

مرحوم شيخ به اين عدّه دو جواب مى‌دهد:

جواب اول: اين روايت موردش جهل مركّب است يعنى مورد روايت كسى است كه مسئله جهر و اخفات را نمى‌داند و توجّهى به جهلش ندارد، يعنى عقيده‌اش اين است كه مرد نماز مغربش را آهسته مى‌خواند و توجّهى به جهلش ندارد. نمازهايش آهسته خواند بعد فهميد آن عقيده‌اش اشتباه بوده است، اينجا مى‌فرمايند وظيفه‌اش اعاده و قضاء نيست همان نمازهايى كه خوانده درست است. ولى خنثى جاهل بسيط است يعنى از اول خودش مى‌داند و علم دارد كه اينجا مشكل دارد. از اول مردد است كه نمازش را جهر بخواند يا اخفات، روايت اين مورد را شامل نمى‌شود. مؤيد ما اين است كه غير خنثى اگر مردد شد كه نمازش را بلند بخواند يا آهسته، همه علماء مى‌گويند اينجا مخير نيست بلكه بايد علم پيدا كند. بنابراين خنثى كه از اوّل مردّد است حكم تخيير ندارد بلكه بايد ببيند وظيفه واقعى‌اش چيست.

جواب دوّم: روايت ظهورش در شبهه حكميّه است، كسى كه حكم را نمى‌داند يعنى نمى‌داند حكمش جهر است يا اخفات. ولى خنثى شبهه‌اش موضوعيه است يعنى خنثى مى‌داند اگر مرد باشد « يجب الجهر » و اگر زن باشد « يجب الاخفات ». خنثى موضوع را نمى‌داند و شك دارد مرد است يا زن بنابراين در حكم شكى ندارد در حاليكه روايت مربوط به شك در حكم است.

۷

تطبیق ادامه حکم جهر و اخفات خنثی

وقد يقال بالتخيير مطلقا؛ من جهة ما ورد: من أنّ الجاهل في الجهر والإخفات معذور.

وفيه ـ مضافا إلى أنّ النصّ إنّما دلّ على معذوريّة الجاهل بالنسبة إلى لزوم الإعادة لو خالف الواقع، وأين هذا من تخيير الجاهل من أوّل الأمر بينهما؟ بل الجاهل (جاهل غیر خنثی) لو جهر أو أخفت متردّدا بطلت صلاته (غیر خنثی)؛ إذ يجب عليه (غیر خنثی) الرجوع إلى العلم أو العالم ـ : أنّ الظاهر من الجهل في الأخبار غير هذا الجهل.

۸

اشکال و جواب

ممكن است كسى ادعا كند و بگويد در شبهه موضوعيه نيز دليل بر تخيير داريم. شما گفتيد اين روايات فقط شبهه حكميه را شامل مى‌شود ولى ما مى‌گوييم در شبهه موضوعيه هم دليل داريم كه انسان مخير است.

دليل: كسى كه يقين دارد يك نماز از نمازهاى پنج‌گانه‌اش فوت شده ولى نمى‌داند كدام نماز است، روايت داريم كه يك نماز دو ركعتى و يك نماز سه ركعتى و يك نماز چهار ركعتى بخوان. روايت نمى‌گويد نماز چهار ركعتى را جهراً بخوان يا اخفاتاً، بنابراين مخيّر است كه جهر بخواند يا اخفات. اينجا شبهه موضوعيّه است زيرا اين شخص در حكم شك ندارد زيرا اگر نماز چهار ركعتيش ظهر و عصر بوده حكمش آهسته خواندن است و اگر نماز چهار ركعتيش عشاء بوده باشد حكمش جهر است. در اين مسأله در حكم شك ندارد ولى در مصداق خارجى شك دارد كه نمازى كه از او فوت شده ظهر و عصر بوده يا عشاء بوده، اينجا شبهه موضوعيه است و روايت حكم به تخيير مى‌كند و مى‌گويد مى‌توانى نماز را يا بلند بخوانى يا آهسته. پس در شبهه موضوعيه مى‌توانى حكم به تخيير دهى و خنثى هم شبهه موضوعيه است.

مرحوم شيخ جواب اين كلام را اينگونه مى‌دهد: در اين مورد دليل خاص است و قبول داريم، و دليل خاص مى‌گويد مخير است. ولى به چه دليل اين مورد را به همه شبهات موضوعيه سرايت بدهيم و بگوييم در همه شبهات موضوعيه مخيّر است تا بعد از آن بگوييم خنثى هم مخيّر است. اين دليل خاص است و اختصاص به مورد خاص دارد پس بنابراين اين دليل هم در رابطه با مسأله خنثى و حكم به تخيير به درد نمى‌خورد.

۹

تطبیق اشکال و جواب

وأمّا تخيير قاضي الفريضة المنسيّة من الخمس في ثلاثيّة ورباعيّة وثنائيّة؛ فإنّما هو بعد ورود النصّ بالاكتفاء بالثلاث، المستلزم لإلغاء الجهر والإخفات بالنسبة إليه، فلا دلالة فيه على تخيير الجاهل بالموضوع مطلقا.

مجهولهما ، وحكمها بالنسبة إلى التكاليف المختصّة بكلّ من الفريقين ، وتارة في معاملة الغير معها. وحكم الكلّ يرجع إلى ما ذكرنا في الاشتباه المتعلّق بالمكلّف به (١).

معاملتها مع الغير

أمّا معاملتها مع الغير ، فمقتضى القاعدة احترازها عن غيرها مطلقا ؛ للعلم الإجمالي بحرمة نظرها إلى إحدى الطائفتين ، فتجتنب عنهما مقدّمة.

وقد يتوهّم : أنّ ذلك من باب الخطاب الإجمالي ؛ لأنّ الذكور مخاطبون بالغضّ عن الإناث وبالعكس ، والخنثى شاكّ في دخوله في أحد الخطابين.

والتحقيق : هو الأوّل ؛ لأنّه علم تفصيلا بتكليفه بالغضّ عن إحدى الطائفتين ، ومع العلم التفصيلي لا عبرة بإجمال الخطاب ، كما تقدّم في الدخول والإدخال في المسجد لواجدي المني.

مع أنّه يمكن إرجاع الخطابين إلى خطاب واحد ، وهو تحريم نظر كلّ إنسان إلى كلّ بالغ لا يماثله في الذكورية والانوثيّة عدا من يحرم نكاحه.

ولكن يمكن أن يقال : إنّ الكفّ عن النظر إلى ما عدا المحارم مشقّة عظيمة ، فلا يجب الاحتياط فيه ، بل العسر فيه أولى من الشبهة الغير المحصورة.

أو يقال : إنّ رجوع الخطابين إلى خطاب واحد في حرمة المخالفة القطعيّة ، لا في وجوب الموافقة القطعية ، فافهم.

__________________

(١) في (ت) ، (ه) ونسخة بدل (ص) : «اشتباه متعلّق التكليف».

حكمها بالنسبة إلى التكاليف المختصّة بكل من الفريقين

وهكذا حكم لباس الخنثى ؛ حيث إنّه يعلم إجمالا بحرمة واحد من مختصّات الرجال كالمنطقة والعمامة أو مختصّات النساء عليه ، فيجتنب عنهما.

وأمّا حكم ستارته في الصلاة : فيجتنب الحرير ويستر جميع بدنه.

وأمّا حكم الجهر والإخفات :

فإن قلنا بكون الإخفات في العشاءين والصبح رخصة للمرأة جهر الخنثى بهما (١).

وإن قلنا : إنّه عزيمة لها فالتخيير إن قام الإجماع على عدم وجوب تكرار الصلاة في حقّها.

وقد يقال بالتخيير مطلقا (٢) ؛ من جهة ما ورد : من أنّ الجاهل في (٣) الجهر (٤) والإخفات معذور (٥).

وفيه ـ مضافا إلى أنّ النصّ إنّما دلّ على معذوريّة الجاهل بالنسبة إلى لزوم الإعادة لو خالف الواقع ، وأين هذا من تخيير الجاهل من أوّل الأمر بينهما؟ بل الجاهل لو جهر أو أخفت متردّدا بطلت صلاته ؛ إذ يجب عليه الرجوع إلى العلم أو العالم ـ : أنّ الظاهر من الجهل في الأخبار غير هذا الجهل.

__________________

(١) في (ر) و (م) : «بها».

(٢) انظر الذكرى (الطبعة الحجريّة) : ١٩٠ ، والفصول : ٣٦٣.

(٣) في (ه) زيادة : «القصر والإتمام و».

(٤) في (ت) ، (ظ) ، (ل) و (م) بدل «الجهر» : «القصر».

(٥) انظر الوسائل ٤ : ٧٦٦ ، الباب ٢ من أبواب القراءة ، الحديث ١.

وأمّا تخيير قاضي الفريضة المنسيّة من (١) الخمس في ثلاثيّة ورباعيّة وثنائيّة ؛ فإنّما هو بعد ورود النصّ بالاكتفاء (٢) بالثلاث (٣) ، المستلزم لإلغاء الجهر والإخفات بالنسبة إليه ، فلا دلالة فيه على تخيير الجاهل بالموضوع مطلقا.

معاملة الغير معها

وأمّا معاملة الغير معها ، فقد يقال بجواز نظر كلّ من الرجل والمرأة إليها ؛ لكونها شبهة في الموضوع ، والأصل الإباحة (٤).

وفيه : أنّ عموم وجوب الغضّ على المؤمنات إلاّ عن نسائهنّ أو الرجال المذكورين في الآية (٥) ، يدلّ على وجوب الغضّ عن الخنثى ؛ ولذا حكم في جامع المقاصد بتحريم نظر الطائفتين إليها ، كتحريم نظرها إليهما (٦) ، بل ادّعى سبطه الاتّفاق على ذلك (٧) ، فتأمّل جدّا (٨).

ثمّ إنّ جميع ما ذكرنا إنّما هو في غير النكاح. وأمّا التناكح ، فيحرم بينه وبين غيره قطعا ، فلا يجوز له تزويج امرأة ؛ لأصالة عدم ذكوريّته ـ بمعنى عدم ترتّب أثر الذكوريّة من جهة النكاح ووجوب

__________________

(١) كذا في (ظ) و (م) ، وفي غيرهما : «عن».

(٢) كذا في (ظ) و (م) ، وفي غيرهما : «في الاكتفاء».

(٣) انظر الوسائل ٥ : ٣٦٤ ، الباب ١١ من أبواب قضاء الصلوات.

(٤) انظر الفصول : ٣٦٣.

(٥) النور : ٣١.

(٦) جامع المقاصد ١٢ : ٤٢.

(٧) هو المحقّق الداماد في رسالة ضوابط الرضاع (كلمات المحقّقين) : ٤٥.

(٨) لم ترد عبارة «ولذا ـ إلى ـ فتأمّل جدّا» في (ظ) ، (ل) و (م) ، ولم ترد : «فتأمّل جدّا» في (ت).