بحث در اين بود كه اگر اشتباه در مكلّف باشد مخالفت با علم اجمالى چگونه است. شيخ انصارى فرمودند: تارة مكلّف، دو مكلّف است و تارة يك مكلّف. فعلاً بحث در موردى است كه دو مكلّف وجود داشته باشد. اگر اشتباه در دو مكلّف باشد اينجا مخالفت با علم اجمالى جايز است زيرا خطاب مستقيماً به هر مكلّف تعلّق نگرفته است. خطاب ندارد پس وظيفه ندارد.
ممكن است مسأله را به گونهاى فرض كنيم كه هر مكلفى خطاب مستقيم داشته باشد. دو مثال براى اين مطلب زديم، مثال اول را با حكمش بيان كرديم.
مثال دومى در اينجا مىزنند:
صورت اول: فرد سوّم به واجدي المني في الثوب المشترك اقتداء كند. اين اقتداء كردن تارة در يك نماز است. به اين معنا كه زيد و عمرو واجدي المني هستند، بكر به زيد اقتداء مىكند و بعد از دو ركعت نماز زيد يا محدث مىشود يا مريض مىشود و نمىتواند نماز را ادامه دهد، زيد كنار مىرود و عمرو نماز را ادامه مىدهد. بكر يقين دارد كه يك خطاب متوجّه اوست « لا تقتد بالجنب ».
صورت دوم: در دو نماز به اين دو نفر اقتداء مىكند. نماز اوّل را با زيد مىخواند و نماز دوّم را با عمرو مىخواند، اينجا باز خطاب تفصيلى دارد كه « لا تقتد بالجنب ».
قبل از بيان حكم مسأله مقدّمهاى را عرض مىكنيم: بين علماء بحثى است كه آيا حَدَث مانع واقعى نماز است؟ يعنى چه انسان علم داشته باشد چه نداشته باشد ـ چه علم تفصيلى چه علم اجمالى ـ به انسان جنب نمىتوان اقتداء كرد، يا نه حَدَث و جنابت مانع علمى است يعنى اگر علم تفصيلى داشتيم كه جُنُب است نمىتوان به او اقتداء كنيم و اگر علم تفصيلى نداشتيم اقتداء به او جايز است. در اين مسأله سه قول است:
قول اوّل: جنابت و حَدَث مانع واقعى است چه علم داشته باشيم و چه علم نداشته باشيم مطلقا.
قول دوّم: جنابت و حَدَث مانع علمى است اگر علم تفصيلى داشتيم كه جُنُب است نمىتوانيم اقتداء كنيم مطلقا.
قول سوّم: اين قول مربوط به شيخ انصارى است، ايشان در اين مسأله قائل به تفصيلند. مىفرمايند: در عبادات حَدَث مانع واقعى است چه علم تفصيلى داشته باشيم و چه علم اجمالى، اگر كسى جُنُب بود نمىتوان به او اقتداء كرد. امّا در معاملات حَدَث مانع علمى و ظاهرى است. مثلا اگر خواستى عقد اجاره ببندى كه انسانى مسجد را جارو و يا تعمير كند همين مقدار كه شما ظاهراً اين انسان را جُنُب ندانستى كافيست ولو واقعا جُنُب باشد.
پس به نظر شيخ انصارى حدث در عبادات مانع واقعيست و در معاملات مانع ظاهرى و مانع علمى است.
حالا به مثال بر مىگرديم و حكم را بيان كنيم:
۱ ـ اگر بگوييم حَدَث مانع علمى است اينجا نماز اشكال ندارد چون بكر علم تفصيلى ندارد كه امام جماعت جُنُب است. چون علم ندارد اقتداء كردن اشكال ندارد و مىتواند به هر يك از اين دو اقتداء كند و نمازش هم صحيح است چه يك نماز باشد و چه دو نماز.
۲ ـ اگر قائل شويم كه حَدَث مانع واقعى است، در اين صورت مسأله سه فرض و سه قسم دارد:
الف: اگر بكر در يك نماز به هر دو واجد منى اقتداء كرده است، اينجا علم تفصيلى دارد كه نمازش باطل است. چون مىداند يكى از اين دو نفر جُنُب واقعى است يعنى يا دو ركعت اول نمازش باطل است يا دو ركعت دوّم.
ب: اگر بكر در دو نماز به زيد و عمرو اقتداء كرده باشد علم اجمالى دارد كه يكى از دو نمازش باطل است ولى يك خطاب تفصيلى هم دارد كه « لا تقتد بالجنب ». در اين دو نماز با اين خطاب تفصيلى مخالفت كرده است پس باز هر دو نمازش باطل است چون مخالفت با خطاب تفصيلى كرده است.
ج: بكر در يك نماز به يكى از اين دو مثلا زيد اقتداء كرده است و نماز ديگرش را فرادى خوانده است، اين فرض جاى بحثش اينجا نيست. در جاى خودش خواهد آمد كه مخالفت احتمالى با علم اجمالى درست است يا درست نيست. بعضيها قائلند مخالفت احتمالى اشكالى ندارد پس نمازش درست است و بعضيها مىگويند در اطراف علم اجمالى بايد احتياط كرد و مخالفت درست نيست و لو احتمالى باشد آنها اعتقاد دارند كه نماز بكر باطل است.
امّا در مورد معاملات: مثلا بكر، زيد و عمرو را براى تعمير مسجد اجاره كند. در اين فرض به نظر شيخ انصارى اشكالى ندارد زيرا مانع جنابت علمى است و بكر علم ندارد كه زيد يا عمرو جنب هستند و چون علم ندارد مىتواند هر دو را براى نظافت و تعميرات مسجد اجاره كند.
با ذكر اين مطلب مواردى كه دو مكلّف داشته باشيم بحثش تمام شد و وارد موردى كه مكلّف مشتبه ما يكى باشد.