محل الاستشهاد در این حدیث دو فقره است، فقره اولی که قول امام فرمود: «نعم، قیمة بغل یوم خالفته الی ما بعد فان الظاهر»، در مباحث مفصل فقیه در بحث خارج برای همین نعم قیمت بغل یوم خالفته در ذهن است که مجموعاً شش احتمال بیان شده است از میان این شش احتمال مرحوم شیخ سه احتمال را بیان میکند.
«الظاهر أنّ الیوم قید للقیمة إمّا بإضافة القیمة المضافة إلي البغل إلیه ثانیاً» یا بیایم قیمت که به بغل اضافه شده است ثانیاً همین کلمه قیمت به یوم اضافه شود، نتیجه این میشود که یعنی «قیمة یوم المخالفة للبغل» قیمت روز غصب کردن بغل است. آن زمان میگوییم الف و لام البغل کجا رفت؟ دارد «قیمة البغلة فیکون اسقاط حرف التعریف من البغل للإضافة» چون کلمه قیمت به بغل اضافه شده است و الف و لام افتاده است. بعضیها گفتهاند که چون بغل منکر است و تنوین آن نکره است و قیمته البغل است. بغل زمانی که تنوین نکره داشت یعنی بغل غیر موید است.
در نتیجه از روایت استفاده میشود که اگر بغل تلف شد، یک بغل دیگری در ذمه میآید، که استفاده میشود و القیمی یضمن بالمثل میشود، بغل به ذمه میآید. لکن حال که بغل را نمیتواند بغل را بپردازد، باید بدل بغل که قیمت آن است را بپردازد. مرحوم شیخ میفرماید: این تنوین جای الف و لام است. «لا لأنّ ذا القيمة»، یعنی مضاف الیه بغل غیر معین، یک بغل غیر معین باشد، حتی «توهّم الروایة» تا اینکه به بغل اندازد روایت مذهب «من جعل القیمی مضمون بالمثل» آنهایی که میگویند «قیمی یضمن بالمثل و القیمة انما یقیناً المثل».
تا اینجا یک احتمال است که کلمه یوم قید برای قیمت باشد، احتمال دوم، «بجعل یوم قید بالاختصاص» میگوییم اختصاص کجاست؟ «الحاصل من اضافة القیمة علی البغل» اختصاصی که حاصل از اضافه قیمت به بغل است. «قیمة البغل» اینجا لام اختصاص در آن است و در نتیجه یوم قید برای اختصاص باشد. باز نتیجه آن با احتمال اول یکی است. «و امّا ما إحتمله جماعة» مثل مفتاح الکرامه، مستند مرحوم نراقی، صاحب جواهر «من تعلّق الظرف بقوله نعم القائم مقام قوله علیه السلام یلزمک» عبارت این میشود یعنی «یلزمک یوم المخالفه قیمة بغل».
«یوم المخالفة» متعلق به نعم باشد، مرحوم شیخ میفرماید: این احتمال «و بعید جداً» طبق این احتمال سوم روز معین نمیشود. «یلزمک یوم المخالفة» آن روزی که غصب کردی لازم است تو را قیمت این بغل روزی که قیمت آن معین نیست. بعد میفرماید: نه تنها بعید است، بلکه چنین احتمالی ممکن نیست. «لأنّ السائل إنّما سأل عمّا يلزمه بعد التلف بسبب المخالفة» سائل سئوال میکند از آنچه لازم است آن را بعد از تلف به سبب مخالفت بعد از اینکه سائل علم دارد «بکون ضمان المخالفة» ابی ولاد میداند آن زمانی که غصب کرده است ضمان آمده است و باید ضمان چه روزی را بپردازد.
«کما یدلّ» و سوال از اینکه اما «یلزمه بعد التلف بعد علمه بأصل زمانه، أ رأيت لو عطب البغل، أو نفق أليس كان يلزمني؟، فقوله: «نعم» يعني يلزمك بعد التلف بسبب المخالفة قيمة بغل يوم خالفته». این الیس کان یلزمی یک استفهام تقریری است، یعنی استفهام حقیقی نیست و میداند که به مجرد مخالفت ضمان آمده است، ولی سوال میکند که چه را بپردازد. بعد از اینکه علم به اصل ضمان دارد سوال میکند قیمت چه روزی را باید پرداخت کند و این فرمایش مرحوم شیخ است و صاحب جواهر آن را قبول ندارند.
«و قد أطنب بعضٌ في جعل الفِقْرة ظاهرة في تعلّق الظرف بلزوم القيمة عليه»، مرحوم شیخ میفرماید: اطناب داده است بعضی از کسانی که این فقره را در این قرار دادهاند که متعلق به همان نعم است، مرحوم شیخ میفرماید: اطناب داده است «و لم يأتِ بشيءٍ يساعده التركيب اللغوي، و لا المتفاهم العرفي»، مویدی که از لغت باشد و یا فهم عرفی باشد برای این ادعا نیاورده است و این فقره اولی است.
«الثانية: قوله: «أو يأتي صاحب البغل بشهود يشهدون أنّ قيمة البغل يوم اكتري كذا و كذا»، شاهد سر این کلمه یوم اكتري است، میفرماید: «فإنّ إثبات قيمة يوم الاكتراء من حيث هو يوم الاكتراء» از حیث اینکه یوم اكتري است، «لا جدوي فی» قاعدهای در آن قرار ندارد. «لعدم الاعتباره به» اعتباری به یوم اکترا نیست. در جهت ضمان نیست. یعنی از این حیث که کرایه کرده است ربطی به ضمان ندارد. یوم اکترا از حیث اینکه در همان روز غصب کرده است و مخالفت کرده است، ضمان آور است.
«فلابد أن یکون الغرض منه اثبات قیمة یوم مخالفة» پس باید غرض از یوم اکترا یوم مخالفت باشد. «بناءً علی أنّه» بنا بر اینکه «یوم اکترا» یوم مخالفة است. همان یوم اکترا است. استر را اجاره کرده است که به قصر بنی هبیره برود و قصر در یازده فرسخی کوفه است و در روایت داریم «فلما صرت» غرب کوفه زمانی که به پل رسیده است، گفتهاند بدهکار تو از قصر بنی هبیره به نیل رفته است و همان روزی که کرایه کرده است، مخالفت کرده است.
مرحوم شیخ دو احتمال میدهد: اول اینکه همان صبح که آمده است استر را اجاره کرده ظهر یا عصر غصب کرده است و احتمال دوم دیروز عصر استر را غصب کرده است و فردا مخالفت کرده است، علیایالحال این استفاده میشود که بین زمان اکترا و زمان غصب مجموعاً ۷، ۸ ساعت فاصله نبوده است و این ساعات موجب اختلاف بین این دو زمان نمیشود. نمیتوانیم بگوییم یوم اکترا قیمت بغل ۱۰۰ تومان و بوم مخالفت ۲۰۰ بوده است، فاصله ساعات موجب اختلاف در قیمت نمیشود.
«لأنّ الظاهر من صدر الرواية أنّه خالف المالك بمجرّد خروجه من الكوفة»، تا رسید به کوفه مخالفت کرد، «و من المعلوم أنّ اكتراء البغل لمثل تلك المسافة القليلة إنّما يكون يوم الخروج»، همان روزی که میخواسته است برود قصر بنی هبیره همان روز کرایه کرده است و یا عصر روز قبل استر را کرایه کرده است. «أو في عصر اليوم السابق. و معلوم أيضاً عدم اختلاف القيمة في هذه المدّة القليلة» در این مدت ساعت اختلاف قیمت به وجود نمیآید.
تا اینجا از دو قسمت روایت مرحوم شیخ ضمان یوم الغصب را استفاده کردهاند.