درس مکاسب - بیع

جلسه ۱۷۸: بیع فضولی ۶۱

مرتضوی
استاد
مرتضوی
 
۱

خطبه

۲

اشکال و جواب

نتیجه این شد که مشتری فضول در صورتی که عالم به فضولیت باشد و ثمن را به فضول داده باشد و ثمن پیش فضول از بین رفته باشد حق رجوع به فضول ندارد و لذا قلنا که خالد حق رجوع به زید نسبت به هزار تومان ندارد. جهت اینکه حق رجوع ندارد این بود که بین خالد و فضول تضمین حقیقی انجام نشده است و لذا قاعده ید و قاعده اقدام نسبت به زید جاری نمی‌باشد. پس وجهی برای ضمان زید به خالد نمی‌باشد. در این مباحثه چهار مطلب بیان شده است:

مطلب اول: اشکال نقضی بر ما ذکرنا می‌باشد و آن نقض به این است که بر این اساس در بیع فاسد مشتری عالم باید رجوع به بایع به ثمنی که داده است نکند و کذلک بایع رجوع به مشتری به مقدار بیع نکند برای اینکه با علم به فساد ضمان حقیقی انجام نشده است. پس وجهی برای ضمان کل منهما دیگری را نمی‌باشد با اینکه مورد اتفاق است که هر یک از متبایعین رجوع به دیگری می‌کند. زید یک کیسه گندم دارد مقدار آن گندم معلوم است. ده من می‌باشد. این کیسه گندم را زید به مقداری از پول که در دست عمرو است می‌فروشد. مقدار پول مجهول است. بایع می‌داند که مقدار ثمن مجهول می‌باشد و می‌داند که این بیع باطل می‌باشد. بایع گندم را به عمرو داده است و گندم پیش عمرو تلف شده است. آیا زید حق رجوع به عمرو در گرفتن عوض گندم را دارد یا نه؟

بالاتفاق می‌گویند زید رجوع به عمرو می‌کند و معادل گندم را از عمرو می‌گیرد. با اینکه در این مورد عمرو اقدام به ضمان نکرده است چون عمرو اقدام کرده است که آن مقدار از پول عوض گندم باشد این اقدام عمرو را شارع امضا نکرده است. پس عمرو که گندم را گرفته است اقدام به ضمان نکرده است، پس عمرو عوض گندم را به زید بدهکار نمی‌باشد و عین این بیان در عکس.

مطلب دوم: جواب از این اشکال است. حاصل آن این است که مورد بحث با مورد نقض فرق دارد و آن فرق این است: در مورد بحث نه ضمان واقعی بوده است و نه ضمان جعلی بوده است کما تقدّم. زید هیچگونه تضمینی به خالد از مال خودش ندارد. لذا از مال زید هیچ چیز کم نشده است. در مقابل هزار تومان هیچ چیز از اموال زید قرار نگرفته است. اقدام بر ضمان نکرده است در مورد نقض دو مطلب وجود دارد:

یک مطلب این است که تضمین حقیقی وجود دارد.

مطلب دوم این است که تضمین جعلی و مسمّی وجود ندارد.

اینکه تضمین بوده است جهت آن این است: وقتی که زید صد تومان را از عمرو گرفته است بر اموال زید صد تومان اضافه شده است کما اینکه وقتی که زید صد تومان را گرفته است از گندم‌های زید مقداری کم شده است. کذلک وقتی که عمرو گندم را گرفته است مقدار گندم بر اموال زید اضافه شده است. وقتی که عمرو صد تومان را داده است مقداری از پول‌های عمرو کم شده است. بناء علی هذا اینکه می‌گوییم مقداری از گندم جای پول نشسته است تضمین می‌باشد. اینکه می‌گوییم مقداری از گندم جانشین صد تومان شده است این تضمین می‌باشد. اقدام بر ضمان می‌باشد. پس تضمین حقیقی انجام شده است.

مطلب دوم این است که ضمان به مسمّی باطل است. ضمان جعلی در این مورد نیامده است. عینی آنچه را که عمرو عوض برای گندم قرار داده است که عبارت از آن دسته پول بالخصوص باشد آن عوض نبوده است. این مقدار بالخصوص عوض گندم نبوده است چون شارع آن را قبول نکرده است، چون مجهول بوده است. پس از بطلان مسمّی ضمان به قیمت واقعیه ثابت است. پس در مورد نقض اقدام بر ضمان به قیمت واقعیه بوده است لذا ید زید ید مجانی نبوده است. باید پول را بدهد. عمرو وقتی که گندم را گرفته است این گندم خاص که عوض جعلی بوده است مورد قبول شارع نشده است لذا عوض واقعی را بدهکار می‌باشد.

پس بین ما نحن فیه و مورد نقض فرق است چون در مورد نقض تضمین حقیقی انجام شده است بر خلاف ما نحن فیه.

۳

ضمان در بیع فاسد

مطلب سوم این است که: در بعض از موارد بیع فاسد مورد بحث است. یعنی دو نظریه وجود دارد: یکی ضمان نداشته باشد و دیگری ضمان داشته باشد.

فساد بیع تارة از ناحيه شروط عقد است و أخری از ناحيه شروط متعاقدین است و ثالثة از ناحيه شروط عوضین است. این قسم سوم مختلف است. بعضی موارد به خاطر مجهول بودن مبیع یا ثمن بوده است. بعضی از موارد به خاطر غرری بودن بیع بوده است و لکن در بعض از موارد فساد بیع به خاطر این است که عوضین در دائره شرع مالیت نداشته‌اند. در کل این موارد چه باید گفت؟ مثلاً زید یک من خمر به عمرو به صد تومان فروخته است، عمرو وقتی که صد تومان را می‌دهد چه چیز را به عوض صد تومان انتخاب کرده است. یک من خمر و عمرو می‌داند که در اسلام خمر عوض صد تومان قرار نمی‌گیرد. با این توجه عمرو صد تومان را به زید داده است آیا در این مورد عمرو اقدام بر ضمان کرده است؟ آیا زید اقدام بر ضمان کرده است یا نه؟

نظریه اول تضمین حقیقی نبوده است چون صد تومان بلا عوض بوده است. ید زید مجانی بوده است چون بلا عوض گرفته است، خمر که مالیّت ندارد، پس زید اقدام بر ضمان نکرده است و عمرو حق رجوع به زید ندارد.

نظریه دوم این است که عمرو می‌تواند رجوع به زید بکند، صد تومانی را که به زید داده است از زید بگیرد. دلیل بر این نظریه این است که مقتضای قاعده کل عقد یضمن بصحیحه یضمن بفاسده این است که در این مورد زید صد تومان را ضامن باشد. اگر عموم قاعده را جنس یا فرد گرفته‌اید دلالت دارد که عمرو حق رجوع به زید ندارد و اگر عموم انواعی گرفتید دلالت دارد که عمرو حق رجوع به زید دارد.

۴

تطبیق اشکال و جواب

وممّا ذكرنا (در مورد بحث تضمین حقیقی نیامده است) يظهر أيضاً فساد نقض ما ذكرنا بالبيع مع علم المشتري بالفساد، حيث إنّه (مشتری) ضمّن البائعَ بما يعلم (مشتری) أنّه (مبیع) لا يضمن الثمن به (مبیع)، وكذا البائع مع علمه (بایع) بالفساد ضمّن المشتري بما يعلم أنّ المشتري لا يضمن به (ثمن)، فكأنه لم يضمّنه بشي‌ء.

نحن فيه ؛ لأنّ طيب النفس بالتصرّف والإتلاف من دون ضمان له بماله حاصل.

لا ينتقض ما نحن فيه بالعلم بفساد البيع

وممّا ذكرنا يظهر أيضاً فساد نقض ما ذكرنا بالبيع مع علم المشتري بالفساد ، حيث إنّه ضمّن البائع بما يعلم أنّه لا يضمن الثمن به ، وكذا البائع مع علمه بالفساد ضمّن المشتري بما يعلم أنّ (١) المشتري لا يضمن به ، فكأنه لم يضمّنه بشي‌ء.

وجه الفساد : أنّ التضمين الحقيقي حاصل هنا ؛ لأنّ المضمون به مال الضامن ، غاية الأمر أنّ فساد العقد مانع عن مضيّ هذا الضمان والتضمين في نظر الشارع ؛ لأنّ المفروض فساده ، فإذا لم يمضِ الشارع الضمان الخاصّ صار أصل إقدام الشخص على الضمان الحقيقي ، أو قاعدة إثبات اليد على مال من دون تسليط مجاني أو استئمان عن مالكه ، موجباً لضمانه على الخلاف في مدرك الضمان في فاسد ما يضمن بصحيحه (٢) وشي‌ء منهما غير موجود فيما نحن فيه ، كما أوضحناه بما لا مزيد عليه (٣) ، وحاصله : أنّ دفع المال إلى الغاصب ليس إلاّ كدفعه إلى ثالث يعلم عدم كونه مالكاً للمبيع وتسليطه على إتلافه ، في أنّ ردّ المالك لا يوجب الرجوع إلى هذا الثالث (٤).

نعم ، لو كان فساد العقد لعدم قبول العوض للملك كالخمر‌

__________________

(١) في «ع» وظاهر «ن» بدل «أنّ» : «إذ» ، وفي مصحّحتي «م» و «ن» : أنّ.

(٢) راجع الصفحة ١٨٨ ١٩١.

(٣) راجع الصفحة ٤٨٦ ٤٨٧.

(٤) في «ف» زيادة : أو السلطنة على إتلافه.

والخنزير والحرّ قوي اطّراد ما ذكرنا فيه : من عدم ضمان عوضها المملوك مع علم المالك بالحال ، كما صرّح به شيخ مشايخنا في شرحه على القواعد (١).

مختار المؤلف ، والدليل عليه

هذا ، ولكن (٢) إطلاق قولهم : «إنّ كلّ عقد يضمن بصحيحه يضمن بفاسده» يقتضي الضمان فيما نحن فيه وشبهه ؛ نظراً إلى أنّ البيع الصحيح يقتضي الضمان ففاسده كذلك ، إلاّ أن يفسّر بما أبطلناه سابقاً : من أنّ كلّ عقد يضمن على فرض صحّته يضمن على فرض فساده (٣) ، ولا ريب أنّ العقد فيما نحن فيه وفي مثل المبيع (٤) بلا ثمن والإجارة بلا اجرة إذا فرض صحيحاً لا يكون فيه (٥) ضمان ، فكذلك مع الحكم بالفساد ، لكنّك عرفت ضعف هذا المعنى فيما ذكرناه سابقاً في توضيح هذه القضيّة ؛ فإنّ معناه : أنّ كلّ عقد تحقّق الضمان في الفرد الصحيح منه يثبت الضمان في الفرد الفاسد منه ، فيختصّ موردها بما إذا كان للعقد فردان فعليّان ، لا الفرد الواحد المفروض تارة صحيحاً وأُخرى فاسداً.

نعم ، يمكن تطبيق المعنى المختار فيما نحن فيه وشبهه ، بأن لا يكون المراد من العقد في موضوع القضيّة خصوص النوع المتعارف من أنواع العقود كالبيع والصلح بل يراد مطلق المعاملة الماليّة التي يوجد لها‌

__________________

(١) شرح القواعد (مخطوط) : ٦٨.

(٢) في «ف» زيادة : مقتضى.

(٣) سبق إبطاله في مسألة المقبوض بالعقد الفاسد ، راجع الصفحة ١٨٦.

(٤) في مصحّحة «م» : البيع.

(٥) كذا في «ش» ومصحّحة «ن» ، وفي سائر النسخ : فيها.